eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
38.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
4هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آیت الله حائری شیرازی 💠اول خانُمَت! توصیه می‌کنم اینطور نباشد که مرد برود و خانم نرود! او از شما است. بسیاری را من دیده‌ام که خودشان [تفریح و استخر و ...] می‌روند اما برای خانواده‌شان فکر نمی‌کنند!! اول مال آنها را درست کنید. چرا؟ مگر این را نداریم که وقتی چیزی می آوردید در خانه اول به خانم‌ها و خواهرها بدهید؟ پسر داری، دختر داری، اول به دختر بده. یعنی اگر خواستی استخر بروی، اول آنها را بفرست بعد اگر خودت خواستی برو. @delkade_matn
♥️🍃 روحيه مردان به گونه اى است كه در برابر محبت، نرم و دلبسته مى شود و هرچه در توان دارد و به دست مى آورد را به پاى محبوب خود مى ريزد و كانون گرم خانواده با محبت هر چه بيشتر شكل مى گيرد. اين جاست كه به اسرار سفارش بسيار درباره احترام زنان به مردان در روايات اسلامى مى توان پى برد. @delkade_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه به کسی احترام گذاشتید ولی حالیش نبود ناراحت نشید .... شما آدم بودن خودتون و ثابت کردید 😅😉 @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با م
پدر و مادرم بعد از سی سال قصد داشتن از هم جدا بشن، مادرم ایرانی و پدرم فرانسوی بود، تصمیم گرفتم با مادرم به سرزمین مادریش یعنی ایران برم. بعد از اون همه کشمکش و بحث دعوای مادرم سر جدایی که من رو حسابی کلافه کرده بود تا به پارتی و مهمونی و هرچی خلاف هست رو بیارم، با مادرم به ایران رفتیم، حتی فکرشم نمی کردم که یه دختر ایرانی بخواد من و این همه تغییر بده... اون حجاب و صلابتش، اون چشمای معصومش قلب من و نشونه رفته بود. پسر بی بند و باری بودم ولی اون دختر ایرانی شد همه ی وجودم😍... فکر می کردم ساده به دستش میارم ولی اون واسم شرط داشت، یه شرط... سرگذشت‌کارن👇 @delkade_matn
پوزخندی روی لبم نشست، نگرانم بود؟ نه! مثل چی ترسیده بود که اتفاقات دیشب و روی دایره بریزم و رسواش کنم، وگرنه حال خوب و بد من توفیری براش نداشت. نه عاشق چشم و ابروم بود و نه براش مهم بودم. پدرم که ماشین و نگه داشت و در سمتم باز شد، فهمیدم که رسیدیم، مادرم دست دورم انداخت و به طرف ورودی درمانگاه رفتیم، چون حال بدی داشتم، پزشک اورژانسی من رو دید، برام سرُم نوشت تا همینجا بزنم، فشارم به شدت پایین افتاده بود و گویا می تونست خطرناک باشه، کارن بیرون اتاق دکتر منتظر بود، همین که از اتاق بیرون اومدم، دست دور کمرم انداخت تا به مادرم کمک کنه، اونقدری حالم خراب بود که نتونم این وضعیت رو تحمل کنم و پا روی قلبم بذارم. با صدای نسبتا بلندی رو بهش گفتم: - به من دست نزن! چند نفری که بیرون منتظر بودن، خیره به کارن نگاه می کردن، حسابی کم آورد، دلم خنک شد، دستش و برداشت و ازم فاصله گرفت، مادرم با شرمندگی گفت: - ببخشید کارن جان، امیدوارم درک کنی، حالش خوش نیست نمی فهمه چی میگه دلم می خواست بگم اتفاقا خوب فهمیدم که چی گفتم، ولی دیگه حوصله ی بحث نداشتم. روی تخت به زحمت دراز کشیدم، پرستار اومد و سرمم و برام زد، مادرم بیرون رفت، پدرم اومد کنارم و دستی روی سرم کشید. - سرگیجه ات بهتره! - خوبم! نفس عمیقی کشید. - ازت سوال داشتم زهراجان، می دونم حالت خوب نیست، اما نمی تونم نپرسم چون فکرم خیلی درگیرش شده، دیشب اتفاقی بین تو و کارن افتاده؟
💕گاهی هم به خودت سر بزن! حالِ چشمهایت را بپرس و دستی به سر و روی احساست بکش؛ رو به روی آیینه بایست و تمام تنهایی ات را محکم در آغوش بگیر وَ با صدای بلند به خودت بگو که "تو" تنها داراییِ من هستی؛ بگو که با همه ی کاستی های جسمی و روحی، تو را بی بهانه و عاشقانه دوست دارم؛ برای خودت وقت بگذار، با مهربونی دستت را بگیر و به هوای آزاد ببر، نگذار احساس تنهایی کنی، نگذار ابرهای سیاه، چشمهایت را از پا دربیاورد... مطمئن باش، هرگز کسی دلسوزتر از تو نسبت به تو پیدا نخواهد شد…💕 @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن
من پری_ام به خاطر مشکل مادرزادی که داشتم کل مردم از من فراری بودن. حتی مادر خودم! هروقت منو می دیدن بسم الله می گفتن و جوری فرار می کردن که انگار جن دیده باشن! تا این که یه روز یه مرد جذاب من و دید و عاشقم شد و.... شروع سرگذشت واقعی پری👇👇 @delkade_matn
نگاهی به لباسهای تنم کردم و گفتم : تا پنج دقیقه ی دیگه حاضرم . سریع به اتاق برگشتم و لباس هام رو تن کردم و چادر سفید عروسیم رو سرم انداختم و کفش های قرمز رنگ رو توی پارچه ی سفیدی پیچیدم و زیر بغلم گرفتم و به حیاط رفتم. همه ی مهمونها توی حیاط و ایستاده بودن . طاهره خانم توی چند تا سینی، لباسهای نو شهین رو و کمی خوراکی و غذا چیده بود و روی اونها پارچه ی قرمز رنگ انداخته بود . توران با دیدن من چشمهاش گرد شد و غرولند کنان رو به مهین چرخید هر کی یه سینی روی سرش گرفت و از در خارج شد . طاهره خانم منو صدا کرد و یکی از سینیها رو به من داد . کفش ها رو توی سینی گذاشتم و سینی رو روی سرم گذاشتم و بی توجه به اخم های شهناز و توران از در خارج شدم. کل مسیر دخترها با هم پچ پچ کردند و چپ چپ به من نگاه می کردند اما برای من اهمیتی نداشت، از امروز میخواستم قوی باشم ، دختری که هیچکس نتونه بهش آسیب بزنه !! به خونه حاج محمود رسیدیم و داخل حیاط شدیم ، مجلس زنونه بود و خواهرهای هادی سینیها رو روی سرشون گذاشته بودند وکل کشیدند و دور حیاط میچرخوندند !! یکم نگاهشون کردم و منم به پیروی از اونها سینی رو بالای سرم بردم و کل کشون دنبال اونها رفتم !!! دوباره با دیدن همه جمعیت شروع به پچ پچ کردند ، دیدن این صحنه ها خیلی عذاب آور بود اما من باید تحمل میکردم و کم نمی آوردم !! زن حاج محمود جلو اومد و شروع کرد به هر کسی که سینی می چرخوند هدیه ای داد و اونها بعد از گرفتن هدیه سینی به دست وارد اتاق می شدند ، نزدیک من شد لبخندی زد و هدیه ای به دستم داد ، با شوقی هدیه رو گرفتم تشکر کردم و وارد اتاق شدم ، سینی ها رو وسط اتاق گذاشته بودند و نشسته بودند ، طاهره خانم هنوز توی حیاط بود مهمون ها رو راهنمایی می کرد ، دخترها طوری به هم چسبیده بودند که اصلا نمیشد رفت و کنارشون نشست : یکم توی جمعیت گشتم تا بلکه بی بی رو ببینم اما نبود ناچار گوشه ای نشستم و منتظر بی بی موندم
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ برای مسئولیت پذیرتر شدن همسر و فرزندان  چه باید کرد؟ ‌‌‌ ‌ @delkade_matn
از آنجایی که خانم ها هنگام ناراحتی علاقه بیشتری به حرف زدن دارند، نباید فکر کنند اگر همسرشان مانند آنها رفتار نمی کند، یعنی توجهی به آنان ندارد. آقایان هم بهتر است با توجه به روحیات همسر خود رفتار کنند یعنی هنگام ناراحتی همسرشان بیشتر به او توجه کنند و این کار را هم کامل، دقیق و دور از تظاهر انجام دهند. 💕💕💕💕💕 مثلا اگر می خواهند به حرف همسرشان گوش کنند، این کار را با توجه کامل به او انجام دهند، نه هنگامی که مشغول خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون هستند چون اینگونه، فرصت اعتراض کردن را هم از او می گیریم. بنابراین باید به طرف مقابل مان فرصت دهیم که در مورد احساسات واقعی خود به راحتی صحبت کند تا ما هم بتوانیم بهتر مسئله را ریشه یابی کنیم ‌‌@delkade_matn