• باغِ سَحَرخیزان •
به سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی
.
♦️۲۰ فروردین سالروز شهادت
سید مرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی♦️
.
کدامین صبح، گُلچین رد شد از باغِ سحرخیزان
که بعد از آن فرو مُردند پیدرپی شباویزان
در آن صبحِ شهادت سبزپوشانی از آن بالا
تمامِ وسعتِ چَزّابه را کردند گُلریزان
شبی تفسیرِ آیاتِ شکفتن را به زیبایی
روایت کرد چشمت با اشاراتی بر المیزان
روایت میکُنی از کوه و مجنونهای گُمنامش
دلم را میبَری تا ارتفاعاتِ قَلاویزان
در اوصافت فرودست و حقیرند استعاراتم
دلم سیرست از تمثیلِ ققنوسان و شبدیزان
و ماییم و فریبِ دامگاهِ رنگرنگ اینجا
هیاهوی فرنگست و هجومِ خیلِ چنگیزان
بپرس این روزهای سرد، حالِ هم قطاران را
بپرس آیا بر آن سجادهها هستند شبخیزان؟
ببین همسنگرانت بیصدا در خویش میمیرند
از آنهایند جمعی همصدای فتنه انگیزان
پس از تو زندگیمان خالی از فصلِ شقایقهاست
که راهی نیست ما را بی تو در باغِ سحرخیزان
اسیرِ جذبهی خنیاگرانِ غرب این ماییم
شبیهِ عنکبوتانی به تارِ خویش آویزان
میانِ لحظههایم دیگر از ”فتحی”، ”روایت” نیست
که مضمونهای سُرخَم را دِرو کردند پاییزان
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
May 11
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گَله بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله، شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازهی جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آنروز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامهی اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همهکس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غیوران به سراپردهی مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 نماهنگ بسیار زیبای «باغ سحر خیزان» در وصف شهید آوینی
کدامین صبح، گلچین رد شد از باغِ سحرخیزان
که بعد از آن فرو مُردند پی درپی شباویزان
در آن صبح شهادت سبز پوشانی از آن بالا
تمام وسعت چزابه را کردند گلریزان
شبی تفسیر آیات شِکفتن را به زیبایی
روایت کرد چشمت با اشاراتی بر المیزان
روایت میکنی ازکوه و مجنونهای گم نامش
دلم را می بری تا ارتفاعات قلاویزان
در اوصافت فرو دست و حقیرند استعاراتم
دلم سیر است از تمثیل ققنوسان و شبدیزان
و ماییم و فریب دامگاه رنگ رنگ اینجا
هیاهوی فَرَنگ است و هجوم خیل چنگیزان
پس از تو زندگیمان خالی از فصل شقایقهاست
که راهی نیست ما را بی تو در باغ سحر خیزان
اسیر جذبه خُنیاگران غرب این ماییم
شبیه عنکبوتانی به تار خویش آویزان
میان لحظههایم دیگر از فتحی، روایت نیست
که مضمونهای سرخم را درو کردند پاییزان
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو
رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما
خاصه این شبها که ابر و باد و باران با من است
خاصه این شبها که تعریفی ندارد حال ما
کاش در تقدیر ما باشد همه شبهای قدر
کاش حَوِّل حالَناییتر شود احوال ما
ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم
ماه با پای خودش آمد به استقبال ما
گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال
تا همه خورشید گردد روزی امسال ما
━━━━💠🌸💠━━━━
#علیرضا_قزوه
#ماه_رمضان
@sherhaye_nab
• هلالِ عيد •
.
.
هلالِ عید به سمتِ زمین تبسّم کرد
و سِیرِ مزرعهی بیقرارِ گندم کرد
چقدر مزرعه در اضطرابِ دود شدن
چقدر گریهی بیاختیار، گندم کرد
سپس مسافری از سمتِ جادهی ازلی
« الست » خواند و خودش را میانِ ما گُم کرد
نگاه کرد به آفت نشسته خرمنها
چه عاشقانه به گوشِ زمین ترنّم کرد
به کِشتزار، ملخهای زرد عصیان دید
چقدر گریه که بر روزگار مردم کرد
مرور کرد به ذهنش هبوطِ آدم را
ورایِ مزرعه فریاد، بارِ چندم کرد
نشسته بود دلم بینِ دود و مزرعه را
میانِ دلهره نذرِ امام هشتم کرد!
.
.
#محمد_حسين_انصارى_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی » در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
.
.
مسیحای من اینجا تشنه میمیرند مریمها
چه خواهد کرد باغِ تشنهات با قحطِ شبنمها
به هم میزد ورقهایِ کبودِ باغ را دستی
که گُلها را برآشوبد از آن اعجازِ با همها
شبیه مالک دیناری اما در زر اندوزی
مزن بر سینه زاهد سنگِ ابراهیم اَدهَمها
فریبت میدهد نقّال با این خیمهشببازی
که بنشاند مگر گرسیوزان را جای رستمها
بخوان تا گورِ خود را گُم کند ابنزیاد از شام
به صبحِ کوفه وقتی نیست جای ابن ملجمها
مگر بادی برانگیزد غبار از چشمِ نخلستان
مگر از نخلهای تشنه برخیزند میثمها
به رنگ یا لثارتالحسین این قوم خونخواهند
که برق تیغ مختارست این ظهرِ محرّمها
به رویِ دیگرِ این سکه با نقشِ سلیمانی
مسجل میشود اعجازِ تهرانی مقدمها
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
• قصیدهی میرمهنا •
برداشتی از کتاب «بر جادههای آبیِ سرخ»
اثری از زندهیاد نادر ابراهیمی
.
قَراوُلان که بر آشفتهاند دریا را
گُشودهاند به حُکمِ که بادبانها را؟
...
در انتهای سفرنامه شاعر دریا
بر این چکامه بخوان نام میرمهنا را
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
• قصیدهی میرمهنا •
برداشتی از کتاب « بر جادههای آبیِ سرخ »
اثری از زندهیاد نادر ابراهیمی
.
قَراوُلان که بر آشفتهاند دریا را
گُشودهاند به حُکمِ که بادبانها را؟
خبر چه بود در آن "جادههای آبیِ سرخ"؟
خبر چه بود که آشفت خوابِ دریا را؟!
به ضربِ شعبده صورتگران ساحل نیل
چرا بدونِ عصا میکشند موسی را
هزار زورقِ آتش گرفته میبیند
یَمامِه میشنود گریههای زَرقا را
دریغ مرثیهی ماهیانِ تشنهی ما
تکان نداده بر آن صخره مرغِ سقّا را
به شعله میشنوی بالبالِ قُقنوسان
بر آن تلاقی سرخ عقاب و عنقا را
نوشت قصه به خونِ جگر مسافرِ هند
بریده باد سَر آن طوطیِ جگرخا را!
نبود غیر جگر خواریاش مگر در هند
نَچید چینِهی نیلوفرانِ بودا را
در این چکاچکِ بیتابِ سنگ و شیشه ببین
گلو بریدهتر از پیش مرغِ مینا را
شرابخواره به ساحل شدیم توبهشکن
خبر دهید هلا شیخ توبه فرما را
چه رفته است مگر بر امیرِ خاکی پوش
که با خروش تکان میدهد ثریا را
در آسمان بسُرا حافظ این حماسه، مگر
سماعِ تیغ به چرخ آورد مسیحا را
میانِ هِیمَنهی موجها به دریا زد
مُهَیمِنا! تو نگه دار: "میرمَهنا" را
مباد دستخوش گردباد، فانوسش
به زلفِ باد، گره میزنم مبادا را
کجاست ریگ به کفش سوار بندر ریگ
که پابرهنه به هر صخره مینهد پا را
نفسنفس مَدِه ای ماه دسته گُل بر آب
ورقورق منگر فالِ بیتماشا را
مزن به باد ورق پارههای دَرهمِ زلف
مزن به سنگ دو چشمِ ستاره پیما را
شبیهِ لشکرِ تاتار تیغ شب زدگان
به شیشه یکسره کردند خون فردا را
به سوی قلعهی خورشید، سَر به خون زدهاند
یَلانِ قصهی ما شامگاهِ یلدا را
در ازدحامِ تبر تکهتکه سِدرِ کهن
میانِ هلهله بنگر فرودِ افرا را
نرفت آب خوشی از گلوی تشنهی ایل
که دوخت مثل شبان گرگ پیر شولا را
شبان و گرگ به هر قریه هم پیاله شدند
دریغ دشنه به پهلو زدند شب پا را
به سنگِ خاره سپردند آبگینهی ما
ببین هر آینه بر آسمان خدایا را
جماعتی که پراکندهاند وقت نماز
شکستهاند پریشان صفِ فرادا را
قلم به بُتکده بگذار امشب ابراهیم
بُتِ بزرگ، قُرُق کرده است دنیا را
قلم به دست تو گردن کشیدهتر از تیغ
که بر ستاره پراکنده گرد هیجا را
به رنگِ غربتِ دریا دلان شبی بنویس
شبیهِ کودکیام مشقِ آب بابا را
سپرده دل به فلاخن، شبان، چنان که به نِی
ببین هر آینه تلفیقِ سنگ و سُرنا را
تفنگ میشود از خشم مُشتِ کودکِ ما
شکستهاند اگر تختهی الفبا را
به سازِ مذهبشان کفر او درآوردند
که دید آن همه ناقوس بیکلیسا را
که دید با همه حیرت امیرِ خاکی پوش
فقط به قامتِ دیوان قبای دیبا را
خروش میشنوند از سَرِ بریدهی نخل
تبر به دوش ببین شاخهشاخه خرما را
شکسته میشنوی بر سواحلِ دلوار
میانِ زخمهی خیزاب، خون و خُنیا را
کشید قامتِ باغی خزان گرفته و بعد
بهارِ یائسه را، ابرهای نازا را
عجب مدار اگر اجنبیست منکِرِ او
چه سود پنجره بر آفتاب اعمی را
زبان گشود بر او خصم و یاغیاش نامید
که یاغیانه بر او بَست راهِ یغما را
کدام حیلهی او دُم تکان نداده گرفت
کجاست غیرِ دُم آیا گواه، روبا را؟
در امتدادِ سفرنامه دستِ کوتاهم
گرفت دامنِ سروی بلند بالا را
از آن حماسه چرا کم نوشتهای تاریخ
چه پاسخست بگو دست نانویسا را
در انتهای سفرنامه شاعر دریا
بر این چکامه بخوان نام میرمهنا را
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
May 11
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
روز بزرگداشت سعدی شیرازی گرامی باد.
@golchine_sher
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاعری که رضاشاه را استیضاح کرد!
🔹 به مناسبت سالروز وفات شاعر آزادیخواه، محمدتقی بهار
🆔 @ss_alavi_ir
May 11
از دم تیغ است پشت تیغ، بیآزارتر
هرکه میگرداند از ما روی، ممنونیم ما
#صائب
کانال اشعارصائب تبریزی 👇
@saeb_takbeyt
• فرصت زیتونی خدا •
سرودهی محمد حسین انصاری نژاد
در استقبال از غزل رهبر حکیم و ادیب انقلاب،
که بیتی از آن را در آستانهی عملیات تنبیهی
« وعده صادق » علیه رژیم کودککش و غاصب صهیونیستی خواندند.
📍مطلع غزل امین شعر انقلاب این است:
دِلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز
چو گِردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
.
.
چه گفت آینه بر خیز و از بلا مگریز
به جز به حضرتِ روحی له الفدا مگریز
به روزِ واقعه شرطِ ولا بلانوشیست
به شامِ حادثه برخیز از بلا مگریز
از آن درخت تو انی انااللهی بشنو
به حُکمِ لاتَخَف از بیمِ اژدها مگریز
بزن به گُردهی دریا عصای معجزه را
هزار نیل بر آشوب با عصا مگریز
اگربه هم بخورَد نظمِ آسمان مهراس
به وقتِ چرخشِ منظومهی هدا مگریز
به شرحِ سلسلهی موجها کسی میگفت
که از خدای به دامانِ ناخدا مگریز
در استجابت گیسوی لیله الاسراست
امامِ آینهها دست بر دعا، مگریز
بر این کرانه، شبیخونِ خشم زیتونهاست
از این کرانهی زیتونی خدا مگریز
به رودِ باختری آن سوارِ موعود است
از آن کرانه صدا میزند تو را، مگریز
تمامِ معرکه گُلچرخ ذوالفقار علیست
تمام معرکه توفان لافتیٰ، مگریر
به هر کران هیجان ستارگان بنگر
ستاره سوختگان را بزن صدا، مگریز
به خون غزه که شرب الیهود شد سوگند
در آ به قلعهی خیبر از آن غزا مگریز
به پیشِ تیغِ علی مرحب آمدهست دو نیم
به پشتِ معرکه هنگام مرحبا مگریز
بگو به خصم در این آسیا بگردانی
تورا که گفت در این دور آسیا مگریز
بگو به مدعی انکارِ آفتاب چرا
در این تجلی و الشمس و الضحیٰ مگریز
جراحتیست اگر قبلهی نخستین را
اجابتیست در آن قبة الصّفا مگریز
چه گفت آینه « فّرو إلی الامام » تو را
چه گفت آینه الا به سوی ما مگریز
اگر تمامِ زمین غرقِ شمر و حرمله شد
در اقتدا به شهیدانِ کربلا مگریز
صدای کیست به لبیک یا امین الله
قسم به شورِ امینانِ کبریا مگریز
بیا به ساحتِ دارالشفای چشمِ امین
دلِ شکستهام از نسخهی شفا مگریز
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
۱۴۰۳/۰۲/۰۴
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
ازمن گریزتاتو هم دربلا نیفتی
مولانا
بگریز
باخودم به کوچه بگذار،درهمین شب بلاخیز
بگذرای رفیق ازمن،ازمن ای عزیز!بگریز
دست برکلاه برگرد،بین ضرب وحشی باد
ماه ازشب توردشد، نیمه شب بخیر،برخیز!
جای پنجه ی پلنگم مانده برگلوی مهتاب
این پلنگ کی بترسد ازمترسکان جالیز؟!
زخمه می زند به گوشم،زخمی ام که می خروشم
باصدای بال ققنوس،باطنین سمّ شبدیز
"خسرو"م به تخت تبعید،بین دره های "یمگان"
بلخی ای به شام ودستم،روی دوش شمس تبریز
فاتحان لنگ بردند،این قمارازمن اما
چنگ می کشدجنونم برقراولان چنگیز
بابرادران چه کردی،-گرگ های آن حوالی-
دست بسته ودهان را ،ازتمام گرگ هانیز
دردلش غم هرس نیست،زیر بار هیچ کس نیست
کاج راکجاهراسی ست یکدم ازبهار وپاییز
بگذرازغروب دریا ،چون خروس خوانده کبکت
ای خوشاکباب کبکی،پای جویبار "خاییز"*
کاسه کوزه هاشکستند،برسرمن این قبیله
ای ترک نخورده دیوار! ، برسرم توهم فروریز
1399/1/21
شیراز
#محمدحسین_انصاری_نژاد
*خاییز: روستایی خوش آب و هوا از توابع تنگستان بوشهر
📌 اینجا مدرسه ادبیات ولایی است👇
🥇 کارگاههای آموزشی
• کتابخانه ادبیات
• درنگی در اقوال مهم
• نقد و بررسی شعر
👇از اینجا وارد شوید 👇
https://eitaa.com/madras8
┅═✧مدرس هشت | پایگاه شعر و ادب✧═┅
♡ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
دل نخواهی
📌 اینجا مدرسه ادبیات ولایی است👇 🥇 کارگاههای آموزشی • کتابخانه ادبیات • درنگی در اقوال مهم • نقد
مطالب این کانال خوب وکاربردی را دنبال می کنم.دوست دیرین وشاعردقیقه یاب،مسعودیوسف پور،احاطه ی خوبی بر ادبیات دارد ودغدغه های روشن وارجمندش در ساحت شعرآیینی،ستودنی ست.
• شبِ شیراز •
در خداحافظی از شیراز، پس از پنج سال و به پاس همدلیها و همنفسیهای دوستان شیرازیام
.
کیست بر پنجرهی روشنِ دلبازِ شما
که صدا میزنَدَم از شبِ شیرازِ شما
از الستست سفرنامهی انگوریتان
ای طلوعِ شبِ انگور سرآغازِ شما
به کجا میبَرَدم همهمهی نوشانوش؟
تا کجا میکشدم خلسهی آوازِ شما؟
منطقالطیر فروریخته بر دفترتان
تا کجا میبَرَدم جرئتِ پروازِ شما
هیجانی ازلی در غزلم ریختهاید
ای خوشا چلّهای از شور به شهنازِ شما
باز هم همنفَسِ جادهای از نارنجم
محو در زمزمهی حافظِ شیرازِ شما
طیبالله به انفاسِ خوشِ سعدیتان
طیّبات است ورق در ورق اعجازِ شما
چه فراوان به هنر دست در آتش دارند
شاعران در صف آهنگر و بزّاز شما
کو از این بادیهتان شیههی اسب کهری؟
کو بر این دشت دَرَندَشت تک و تاز شما؟
شاهراهیست به عرش از حرمِ شاهچراغ
محو در سِیر هواللهیِ پروازِ شما
سکّههایی زدم از نقرهی مهتاب به شعر
بعد از این کوچ همینست پساندازِ شما
در شبِ باغ نظر دست به تسبیح آمد
شیخ در حلقهی رندان نظربازِ شما
دست با ضربِ تو دارند به هر گُلریزان
سَر بزیرانی از این جمعِ سرافرازِ شما
به عزیزی برسد هر که در این ناحیه زیست
یوسفان چشم به اکرام و به اعزازِ شما
مثل گنجشک کجالاف پریدن بزنم
مثل گنجشک به سرپنجه ی شهبازشما
پارههای جگر آویختهام بر رگِ تار
سوز دل ریختهام یکسره در سازِ شما
چه نیازیست به این قصّهی خاطرخواهی
نازِ شَستی که کشیدهست فقط نازِ شما
گِلههاییست مرا نیز و از آن میگذرم
میزنم مُهر به صندوقچهی رازِ شما
دستها بود پسِ پنجرهتان سنگ انداز
سویِ این حنجرهی زمزمه پردازِ شما
دست در خونِ تو دارند به هنگامِ قمار
دستخونیست فقط قسمتِ سربازِ شما
میزند سایهی ما سوختگان را با تیر
که به هم ساختهاند این دوسه غمّازِ شما
با طنابِ دلِ خود باز به چاه افتادم
باز اطنابِ دلم مانده و ایجازِ شما
چشم زخمی مگر ای قوم رسیدهست به طنز
کو در این معرکه شیرینیِ طنّازِ شما
گر خطا رفته و تکرار در این قافیهها
دارم ای همسفران چشم به اغماضِ شما
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
۱۴۰۳/۰۲/۰۱
شیراز
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
⚪⚪
آیین تکریم و تودیع
حجت الاسلام و المسلمین دکتر
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
« مدیر محترم ادبیات و تاریخ دفاع مقدس
اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای
دفاع مقدس استان فارس »
🟥 زمان:
یکشنبه ۹ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۳:۰۰
🟥 مکان:
شیراز-
باغ موزه دفاع مقدس-
سالن جلسات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
به نام خدا
---------------
؛🔻
نگاهی اجمالی به کارنامه محمدحسین انصاری نژاد در حوزه «مدیریت فرهنگی»
رضا اسماعیلی
---------------
نام «محمد حسین انصاری نژاد» برای اهالی شعر و ادب، نامی آشنا، خاطره انگیز و قابل احترام است. وی از سلسله شاعران روحانی و انقلابی است، و مصداقی نیکو برای تعبیری که سهراب در مورد شاعران اصیل به کار برده و گفته است: «شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند».
انصاری نژاد هم قبله و هم قبیله شاعران متعهد و رسالت مداری چون کمیت و فرزدق و دعبل است. او شعر را اسباب تفنن و تفرعن شاعرانه نمی داند و همچون پیشاهنگان و سرهنگان شعر و ادب پارسی بر این اعتقاد و باور است که «شعر پرتویی از شعور نبوت» و محملی برای ایفای رسالت انسانی و اجتماعی است. به همین اعتبار همواره پیرنگی خاص از دغدغه های اجتماعی - سیاسی در جان و جهان شعرهای او جلوه گر است. او بر بوم شعرهای خویش، حماسه مقاومت و پايمردي انسان در برابر ظلم، تجاوز، تبعيض و بيعدالتي را آن گونه زیبا و گویا به تصوير می کشد كه همة مردم جهان می توانند با اسطورهها و نمادهاي شعري اش احساس پيوستگي و همذات پنداري كنند.
دیگر این که در آیینه آثار فاخر و زلال انصاری نژاد سیمای فرهنگ شرقی و سبک زندگی مسلمان ایرانی به خوبی به تصویر کشیده شده است.
در آیینه شعرهای ارجمند انصاری نژاد می توان سیمای روشن شاعری حکیم، بصیر و دقیقه یاب را به تماشا نشست. شاعری که اهل مراقبه و محاسبه است و شعر را مرکبی برای رسیدن به سرمنزل راستی و رستگاری می داند. از همین رو به همان اندازه که برای «چگونه گفتن» ارزش قائل است، به «چه گفتن» نیز می اندیشد. چون به خوبی می داند که مغز و جوهره سخن «معنا»ست و شعر عاری از اندیشه و بی ریشه – هر چند در اوج زیبایی – قالبی پوچ و توخالی ست. او علاوه بر برخورداری از دانش و بینش ادبی – به اعتبار این که شاعری حوزوی ست، با تاریخ و فرهنگ اسلامی نیز مانوس است و به علوم و معارف اسلامی اشراف دارد. از همین رو، لهجه شعرهایش به خاطر آمیختگی با تلمیحات و اشارات قرآنی حلاوتی دو چندان یافته است. انصاری نژاد به واسطه موضع مندی در شعر، بارها از سوی مقام معظم رهبری مورد تفقد قرار گرفته است. از نشانه های عنایت مقام معظم رهبری به ایشان، تقریظی است که رهبر حکیم انقلاب بر مجموعه اشعار چهار مجلدی ایشان نوشته اند.
از این شاعر زلال، صمیمی و دقیقه یاب تا کنون آثار فاخر، مانا و قابل تاملی چاپ و منتشر شده است. این آثار میراثی ماندگار برای ادبیات پارسی است.
و اما بعد... ذکر این مقدمه بهانه ای بود برای پرداختن به کارنامه انصاری نژاد در حوزه «مدیریت فرهنگی». شاید بسیاری از دوستان شاعر ندانند که انصاری نژاد علاوه بر عرصه شعر و شاعری، در عرصه «مدیریت فرهنگی» نیز کارنامه ای درخشان و قابل تامل دارد. او در سال هایی که مسئولیت سنگین معاونت ادبیات و دفاع مقدس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس فارس را بر دوش داشته است، منشا خدمات و برکات بزرگی برای جامعه فرهنگی بوده است که به رسم حق شناسی این کارنامه باید توسط اهالی قلم مورد بررسی قرار گیرد.
عناوین زیر، فقط بخش کوچکی از خدمات جناب انصاری نژاد در حوزه فرهنگ است:
۱ – چاپ و انتشار حدود ۵۰۰ عنوان کتاب در حوزه های شعر و ادبیات و پژوهش های فرهنگی با محوریت انقلاب و دفاع مقدس.
۲ – احیای کنگره ملی شعر دفاع مقدس بعد از ۸ سال وقفه در برگزاری، و انتقال دبیرخانه دائمی آن به شیراز. شیراز میزبانی پنج دوره از کنگره را با دبیری علمی و اجرایی جناب انصاری نژاد تقبل نمود.
۳ – برگزاری همایش ها و کارگاه های آموزشی با مشارکت انجمن قلم ایران و سازمان بسیج هنرمندان.
۴ – حضور انقلابی در بزنگاه های حساس برای دفاع از آرمان های بلند انقلاب اسلامی و صیانت از میراث شهیدان.
با آرزوی زایندگی و بالندگی هر چه بیشتر برای انصاری نژاد عزیز، و با آرزوی این که در آینده نزدیک بتوانم به شکل مبسوط تری به کارنامه فرهنگی و خدمات او در این عرصه بپردازم، این یادداشت کوتاه را با شعری که او در استقبال از غزل رهبر حکیم و ادیب انقلاب با مطلع « دِلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز» سروده است، به پایان می برم:
چه گفت آینه بر خیز و از بلا مگریز
به جز به حضرتِ روحی له الفدا مگریز
به روزِ واقعه شرطِ ولا بلانوشیست
به شامِ حادثه برخیز از بلا مگریز
از آن درخت تو انی انااللهی بشنو
به حُکمِ لاتَخَف از بیمِ اژدها مگریز
بزن به گُردهی دریا عصای معجزه را
هزار نیل بر آشوب با عصا مگریز
اگربه هم بخورَد نظمِ آسمان مهراس
به وقتِ چرخشِ منظومهی هدا مگریز
به شرحِ سلسلهی موجها کسی میگفت
که از خدای به دامانِ ناخدا مگریز
در استجابت گیسوی لیله الاسراست
امامِ آینهها دست بر دعا، مگریز
بر این کرانه، شبیخونِ خشم زیتونهاست
از این کرانهی زیتونی خدا مگریز
به رودِ باختری آن سوارِ موعود است
از آن کرانه صدا میزند تو را، مگریز
تمامِ معرکه گُلچرخ ذوالفقار علیست
تمام معرکه توفان لافتیٰ، مگریر
به هر کران هیجان ستارگان بنگر
ستاره سوختگان را بزن صدا، مگریز
به خون غزه که شرب الیهود شد سوگند
در آ به قلعهی خیبر از آن غزا مگریز
به پیشِ تیغِ علی مرحب آمدهست دو نیم
به پشتِ معرکه هنگام مرحبا مگریز
بگو به خصم در این آسیا بگردانی
تورا که گفت در این دور آسیا مگریز
بگو به مدعی انکارِ آفتاب چرا
در این تجلی و الشمس و الضحیٰ مگریز
جراحتیست اگر قبلهی نخستین را
اجابتیست در آن قبة الصّفا مگریز
چه گفت آینه « فّرو إلی الامام » تو را
چه گفت آینه الا به سوی ما مگریز
اگر تمامِ زمین غرقِ شمر و حرمله شد
در اقتدا به شهیدانِ کربلا مگریز
صدای کیست به لبیک یا امین الله
قسم به شورِ امینانِ کبریا مگریز
بیا به ساحتِ دارالشفای چشمِ امین
دلِ شکستهام از نسخهی شفا مگریز
***
دل نخواهی
به نام خدا --------------- ؛🔻 نگاهی اجمالی به کارنامه محمدحسین انصاری نژاد در حوزه «مدیریت فرهنگی» ر
یادداشت محبت آمیزشاعر،پژوهشگرومنتقدارجمند،استادرضااسماعیلی