|
📌 هجرت قدرت در پهنههای جغرافیا
⭕️ تحول در فهم از «اداره» بهواسطهی بهرهمندیهای متمایز جغرافیایی
🔸 با چشماندازی که #فلسفه_جغرافیا و #ژئوپلیتیک در اختیار قرار میدهد، به #روایت قانعکنندهتری از چرایی و چگونگی #هجرت_قدرت از شرق به غرب در #عصر_مدرن میتوان رسید. جایی که #اقتضائات_جغرافیایی:
1️⃣ #اقلیم رنگارنگی را میآفریند؛
2️⃣ نیازهای متفاوتی را پدید میآورد؛
3️⃣ ساختِ ابزارهای متنوعی را برای رفع نیازهای متفاوت ضروری میکند؛
4️⃣ محرک تولد #صنعت جدیدی میشود؛
5️⃣ امکانهای متنوعی را برای کار و انباشت و توزیع خلق مینماید؛
🔹آنگاه باید پذیرفت که در این جغرافیای مختلفالالوان، بهرهمندیهای متمایز از اقلیمهای گوناگون لاجرم فهمهای مختلفی نسبت به امر #اداره و #تنظیم را نیز ایجاب میکند و درنتیجه، #چهره_قدرت را تغییر داده و معادله و موازنهی قدرت را در سرتاسر جهان تحتالشعاع قرار میدهد.
#معادله_قدرت
#موازنه_قدرت
#جغرافیای_قدرت
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadi
🔹آرای سیاسی #وولفرز، نمونهی بارز #سیاست_میدان یا #رئال_پولیتیک (Realpolitik) است. چهبسا همکاری با نیکولاس اسپایکمن (Nichols spykman) در دانشگاه ییل، عنایت جدی به سیاست میدان را در نزد وولفرز تقویت کرده باشد.
🔸#اسپایکمن نظریهی #ریملند را در برابر نظریهی #هارتلند ارائه کرد که پیشتر توسط #مکیندر صورتبندی شده بود. این نظریهها برای تغییر #موازنه_قدرت در مقیاس جهانی، قواعد جغرافیایی را دستمایهی تبیین خود قرار میدهند. آنچه آرای وولفرز را به ادبیات و رهیافتهای ژئوپلیتیک نزدیک میکند، توجه به سیاست میدان است.
🔹واقعگرایی در روابط بینالملل را میتوان ترجمانی از رئال پولیتیک دانست. تقلای دولتهای ملی برای حفظ تمامیت ارضی و #یکپارچگی_سرزمینی در #جنگ_جهانی_دوم به یک نیاز عمده در آن دوران تبدیل شده بود. همین زمینهی عینی، توجه به رهیافت #واقعگرایی را تقویت کرد و امکان بسط و توسعهی آن را فراهم آورد. بنابر این رهیافت، «قدرت» زیربنای سیاست محسوب میشود؛ بخش مهمی از #قدرت نیز در گرو شکل و آرایش مرزهای ملی است.
🔸تمحض وولفرز بر #قدرت_میدان، نهتنها او را به کاشف استعدادهای امنیتی جهت جذب در دستگاههای اطلاعاتی امریکا تبدیل کرد، بلکه او را که عضو #کالج_ملی_جنگ امریکا (the National War College) بود، به این نتیجه رساند که باید دانشگاه چنان سازماندهی شود که تعیینکنندهی سیاستهای دولت باشد. بنابر این شواهد، آرای وولفرز زمینهی مناسبی برای مطالعهی نسبت دانش، قدرت و #روش محسوب میشود؛ نسبتی که الهیات لوتری تیلیش بر آن سایه انداخته است.
https://eitaa.com/doranejad
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔴 شرایط استفاده از مذاکره بهعنوان ابزار قدرت 💰 تعداد کلمه: 540 کلمه ⏰ زمان مورد نیاز برای مطالع
|
🔴 الف) مذاکره: از «ابزار ضعف» تا «نماد اقتدار»
🔸مذاکره ایران و آمریکا میتواند تحت شرایطی از «ابزار ضعف» به «نماد اقتدار» تبدیل شود. باید پرسید چه شرایط و الزامات و سازوکارهایی میتوانند این امر با به واقعیت تبدیل کنند؟
آنچه اندیشیدن به این تغییر را محتمل ساخته و قابل اعتنا میکند، پیدایش شرایط جدید در #نظم_جهانی، بهویژه در #غرب_آسیا است. بهتبع این شرایط میتوان نگاه متفاوتی به اقدامات سیاسی و مفاهیم #روابط_بینالملل انداخت. جهان پس از #طوفان_الاقصی و عملیاتهای #وعده_صادق بهسادگی به شرایط پیشین برنخواهد گشت. جایگاه #ایالات_متحده در غرب آسیا بهتبع این اقدامات تضعیف شده و ضربات جبرانناپذیری به شاکلهی رژیم صهیونیستی وارد گردیده است.
🔹 مضاف بر ضربات #جبهه_مقاومت به هژمونی امریکا در منطقهی غرب آسیا، از تحولات بینالمللی دیگری نیز میتوان یاد کرد که #موازنه_قدرت را در جهان تغییر داده است. #جنگ_اوکراین، نبرد تجاری چین و آمریکا، رشد اقتصادی و صنعتی کشورهای جنوب درمقایسهبا اروپای غربی و آمریکا، کاهش تولید ناخالص ملی آمریکا، تضعیف شاکلهی هویتی اروپا و رابطهی آنها با ایالات متحده.
🔸این تحولات منطقهای و جهانی میتوانند معانی جدیدی به مفاهیم، رفتارها و تصمیمات سیاسی دولت-ملتها ببخشند. در این شرایط محتمل است که بتوان مذاکرهی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را نیز بهطبع موازنهی جدید جبههی مقاومت و #نظام_سلطه، از زاویهی دیگری نگریست.
🔹عدم هراس و پرهیز دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی از مذاکره، بیش از هرچیز متاثر از دستاوردها و آمادگیهای میدانی جبههی مقاومت است. هماهنگی دیپلماسی و میدان در جبههی مقاومت در سالهای اخیر از مولفههایی است که تغییر نگرش به مذاکره را محتمل میکند.
🔸اکنون سؤال اساسی این است که: تحت چه شرایطی میتوانیم از مذاکره، برداشت جدیدی داشته باشیم و آن را به جای نشانهی هزیمت سیاسی و شکست ایدئولوژیک، بهمثابه ابزار قدرت و برتری میدانی استفاده کرد؟ در این راستا به چهار نکته و شرط باید توجه داشت:
🔴 ب) شرایط تبدیل مذاکره به ابزار قدرت
🚩 ۱. ناذاتگرایی در ماهیت مذاکره
🔹اصل مذاکره و اقدام سیاسی نسبت به اصل مذاکره، ذاتاً و ماهیتاً نه کاری مثبت است و نه اقدامی منفی؛ بلکه تحت شرایط و چارچوبهای خاصی معنای مثبت یا منفی پیدا میکند. مثلا انجام و پیشبرد مذاکرات به نحوی که موجب نمایش «تکریم و کرامت» و «عزتمندی» در نزد افکار عمومی در جهان شود، معنای مثبتی به مذاکره میبخشد و بالعکس.
🚩 2. همسویی با اهداف و آرمانهای ملی
🔸مذاکره باید در مجموع در خدمت تحقق اهداف و آرمانهای عالی ملت ایران و جبههی مقاومت باشد. یعنی زمینهی تحقق مهمترین هدف ملی و منطقهای ملت ایران را فراهم نماید. این هدف چیزی نیست جز: تضعیف و هدم نظام سلطه. اگر مذاکره طرف مقابل را در موقعیتی قرار دهد که گریزی جز انتخاب تمکین در برابر مطالبات طرف ایران نداشته باشد، معنای مذاکره عوض خواهد شد.
🚩 3. تضعیف روابط سنتی در جبهه سلطه
🔹نشانه موفقیت این مذاکرات و قرارگرفتن آن در راستای تامین اهداف ملی، تضعیف روابط سنتی و دیرین نظام سلطه است. اینکه بتوان روند مذاکره را به نحوی پیش برد که به سستشدن روابط سنتی آمریکا با #اتحادیه_اروپا، رژیم صهیونیستی و حکام دستنشاندهی آنها در منطقه غرب آسیا بیانجامد، معنای مذاکره را مثبت خواهد کرد.
📮 اخبار و اطلاعاتی که در روزهای آینده از #مذاکرات_عمان منتشر خواهد شد، نشان خواهد داد که چه مقدار از امثال این شرطها مورد اهتمام طرف ایرانی و مورد پذیرش طرف آمریکایی بوده است.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid