دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| شکلگیری رقابت جدید جغرافیایی غرب در آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی؛ از این پدیدهی ژئوپلیتیکی تح
|
🔸اگر #بازی_بزرگ کلاسیک را رقابت سیاسی و نظامی میان روسیه تزاری و بریتانیای استعماری در #آسیای_مرکزی بدانیم، #بازی_بزرگ_جدید در وسعتی گستردهتر در قرن جدید، #غرب_آسیا و آسیای مرکزی را به محیط مسابقات_جغرافیایی تازهای تبدیل کرده است. بازی بزرگ اول، آثار مخربی بر #امنیت و توسعهی اقتصادی منطقهی ما به جای گذاشت؛ تبعات این اقدام استعماری موجب شد از ریشههای این رقابت، سناریوهای متعددی برای بیثباتی #سرزمین_میانه پیریزی و اجرا گردند.
🔹اصطلاح #بازی_بزرگ را نخستینبار #آرتور_کونولی 📎 به کار گرفت. آغاز این بازی، سال ۱۸۳۰میلادی بود. برای پایان این بازی دو تاریخ را در نظر گرفتهاند: 1895میلادی (امضای پروتکل کمیسیون مرزی پامیر) یا 1907میلادی. فروپاشی اتحاد جماهیر #شوروی فرصت دیگری بود که بار دیگر غرب را به #رقابت_ژئوپلیتیکی جدیدی در غرب آسیا کشاند که از آن میتوان به #بازی_بزرگ_جدید تعبیر کرد. احمد رشید 📎، تحلیلگر پاکستانی نخستینبار این اصطلاح را برای توضیح و تفسیر وضعیت جدید استفاده کرد.
🔸بازی بزرگ جدید از سال 1990، یک سال مانده به اعلام رسمی فروپاشی قدرت شرقی آغاز شد. دستیابی به #هارتلند و منابع زمینی، زیرزمینی و انسانی مناطق پیرامونی هارتلند، کالای بسیار جذابی برای شکلدادن به رقابت میان کشورهای منطقهای و فرامنطقهای، با تمرکز بر این مختصات از زمین بود. این رقابتها امروزه به مرحلهی پیچیدهتری رسیده است که اینک در یک جغرافیای وسیعتری شاهد دامنگیرشدن جنگ هیبریدی و ترکیبی بسیار خطرناک هستیم.
#روایت_ایران
#عصر_جدید
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🟥 علیرغم شباهتها، تفاوتهایی نیز میان #بازی_بزرگ کلاسیک و #بازی_بزرگ_جدید وجود دارند که توجه به
|
🔴 مناطق مورد منازعه یا میدان بازی
در بازی بزرگ جدید، مناطق وسیعی از جغرافیای محور یا #هارتلند، در قاعدهی بازی برای پیشبرد بازی مد نظر گرفته شدهاند؛ در حالی که در بازی بزرگ کلاسیک، تنها تمرکز روی یک یا دو منطقه بود.
🔴 تغییر و تعدد بازیگران
در بازی بزرگ جدید، بازیگران فرامنطقهای بیشتری وارد بازی شدهاند. از #آمریکا، #ترکیه، #هند و #پاکستان گرفته تا #ژاپن، #روسیه و #چین. در حالی که در شکل کلاسیک آن، دو قدرت بزرگ اروپایی، طرفهای اصلی منازعه و کشمکش حساب میشدند.
🔴 تاثیر وضعیت افغانستان بر وضعیت منطقه
در بازی بزرگ جدید، #افغانستان از حیث یک تختهی خیز برای بیثباتسازی سیاسی و امنیتی تمام منطقه (و تحمیل #ناامنی) مورد استفاده قرار میگیرد؛ در حالی که در شکل کلاسیک، افغانستان، منطقهی حائل میان قدرتهای متخاصم بود.
🔴 قطبیشدن وضعیت بازیگران
در بازی بزرگ جدید، تمام بازیگران و طرفهای درگیر رقابت در محور هارتلند، بهدلیل قطبیشدن رقابت در تلاشاند تا منافع خود را به شکل انفرادی تامین کنند؛ در حالی که در شکل کلاسیک، دو قدرت بزرگ اروپایی بهشکل منظم برای دسترسی به منافع بزرگشان تلاش میکردند.
🔴 تلاش برای متوازنسازی نفوذ هژمونیک
در بازی بزرگ جدید برای متوازنسازی قدرت و ساختار #هژمونیک، همچنین برای کنترل جغرافیای موثر در این بازی و رقابتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی؛ رهیافتهای بسیار مدرنتری دنبال میشوند. در حالی که در بازی بزرگ کلاسیک، صرفا تلاش برای جلوگیری از نفوذ رقبا در دستور کار قرار داشت و هنوز سیاست چهرهی #هژمونی به خود نگرفته بود.
🔴 ابزارهای مدرن بازی بزرگ جدید
در بازی بزرگ جدید، ابزارهای مدرن در فرایند رقابت مورد استفاده قرار میگیرند. بدینترتیب شکل جنگ چهرهی هیبریدی پیدا کرده است. یعنی تمام اشکال، وسایل و ابزارهای مدرن و فناوریهای نوظهور در این میدان به کار گرفته میشوند. در حالی که در شکل کلاسیک، تنها از ابزارهای جاسوسی و خبرچینی استفاده میشد.
🔴 اهمیت #ژئواکونومی نسبت به #ژئوپلیتیک
در شکل جدید این بازی، تلاش بیشتر برای دستیابی به منافع اقتصادی و منابع زیرزمینی، برطرفکنندهی نیازهای فوری طرفهای درگیر در این رقابت شمرده میشود. اگرچه در نگاه نخست چنین القا میشود که مقصود، #توازنبخشی سیاسی و اقتصادی یکی از مناسبات مهم و قواعد بازی است، اما در واقع امر شاهدیم که منافع اقتصادی بر منافع سیاسی حاکماند.
🔴 استفاده از اهرم اقتصادی برای بیثباتسازی منطقهای
در بازی بزرگ جدید، از اهرمهای اقتصادی مانند: ارائهی مشوقها، فشارهای اقتصادی و تحریمها و ممانعتهای ترانزیتی برای تطمیع کشورهای دخیل در دایرهی سرزمینی بازی، به شکل وسیعی استفاده میشود. در حالی که در شکل کلاسیک این بازی، رقابت تنها معطوف به رقابتهای سیاسی بود و #جاسوسی در آن بیشتر مطمح نظر قرار میگرفت.
🔴 استفاده از نیرویهای نیابتی
در بازی بزرگ جدید، نیروهای نیابتی (#پروکسی) برای برهمزنی توازن در #قطببندی حاکم بر قاعدهی بازی مورد استفاده قرار میگیرند. گروههای تروریستی، جداییطلبان و شبکههای قاچاق، اضلاع اساسی و ابزارهای این بازی را در کنار فعالیتهای جاسوسی میسازند. در حالی که در شکل کلاسیک بازی بزرگ، تنها بازیگران دولتی در #رقابت با یکدیگر قرار میگرفتند.
🔴 تقابل فرهنگها
در بازی بزرگ جدید، اصل تقابل فرهنگی و تمدنی قاعدهای حاکم بر دایرهی رقابتهاست. تمدن چینی، #ارتدوکس، هندی، ترکی، جاپانی، #آنگلاساکسون و غیره در این عرصه قابل ذکرند. در حالی که در بازی بزرگ کلاسیک، تقابل فرهنگها نه، بلکه ترس از رقابت هژمونیک و تسخیر جغرافیای بیشتر توسط قدرتهای بزرگ مطرح بود.
🔴 فقدان ایدئولوژی دولتی
در بازی بزرگ کلاسیک، تلاش عمده برای تسلط هژمونیک سیاسی و ایدئولوژی دولتی، بیشتر محسوس بود؛ در حالی که در شکل جدید، این رقابت بدون موجودیت ایدئولوژی دولتی و سیاسی، بهدنبال کسب هرچهبیشتر منافع اقتصادی است و حوزهی #امنیت (خطرات و تهدیدهای امنیتی) اساس آن را میسازد.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🚩 توافق راهبردی ایران-روسیه و گذار به جهان شمال-جنوب
🔹شاید نگاه منتقدانه به ژئوپلیتیک برای ما در نگاه نخست چندان آشنا به نظر نرسد، اما سیاستهای کلان جمهوری اسلامی که بر این بنیان استوار گردیدهاند، برای ما بسیار محسوس و آشنا هستند. ما با آنها محشوریم و زندگی میکنیم، بیآنکه بنیانهای نظری و تئوریهای پشتیبان آنها را بشناسیم. موضعگیری #آیتالله_خامنهای نسبت به دانشواژههای رایج ژئوپلیتیکی، مثل اصطلاح #خاورمیانه نمونهای از این دست سیاستهاست؛ سیاستهای عالمانهای که از یک نگاه ژرف تئوریک بهره میگیرند.
🔸تلاش برای حذف اصطلاح خاورمیانه، از عزم راسخ جمهوری اسلامی و پیشگامی ملت ایران در بازتعریف موقعیت ژئوپلیتیکی #غرب_آسیا خبر میدهد. آنچه در این بازتعریف نشانه گرفته شده است، عبارت است از: بهرهگیری هرچهبیشتر از امکانات و ظرفیتهای خدادادی این منطقه از جهان، که غرب مدرن آن را در 200 سال گذشته به یغما برده و از آنِ خود کرده است.
🔹وقتی از گذار به #نظم_جدید_جهانی شرقمحور و فروپاشی #نظم_نوین_جهانی آمریکامحور صحبت میکنیم، برای پرهیز از #سهلپنداری، طبعا به ادبیات علمی روشنگرانهای در این باب احتیاج خواهیم داشت. بخشی از این ادبیات را از طریق استحالهی ادبیات انتقادی میتوان بهدست آورد و بخش دیگری را نیز باید با خلاقیت و ابداع که از اندیشمندان #جبهه_مقاومت انتظار میرود، کسب نمود.
🔸کاستن از حجم عظیمی از ظلم که در جهان منتشر است، نیازمند بازتعریف شیوهی تقسیم جهان است. در این بازتقسیم باید اروپامحوری مورد تجدیدنظر قرار بگیرد؛ سیاست بازتعریف ژئوپلیتیک جهان و گذار از اروپامحوری به #آسیامحوری بخشی از این اصلاح اساسی و بنیادین است. روز گذشته که شاهد انعقاد قرارداد راهبردی میان ایران و #روسیه بودیم، این سیاست یکی از میوههای خود را بر زمین گذاشت. انتظار آن است که این قرارداد، محققکنندهی نگاه انتقادی در ژئوپلیتیک جهت بازپسگیری ظرفیتهای بهتاراجرفتهی آسیایی باشد. ایران عزیز ما نیز که همیشه در دو قرن اخیر مورد تهاجم و تعدی بوده، یکی از بازیگران مهم این گذار خواهد بود. جغرافیای طبیعی #ایران بهطور خدادادی در لجمن این درگیری و در لبهی این تقسیمبندی قرار دارد. گذار از اروپامحوری به آسیامحوری نیازمند تقویت #راهبرد_شمال_جنوب بهجای #راهبرد_غرب_شرق است که مرزهای شمالی ایران، یکی از مهمترین گذرگاههای آن محسوب میشوند.
🔹از برجستهترین مبدعان ادبیات شمال-جنوب میتوان به #ایمانوئل_والرشتاین اشاره کرد. وی که یکی از سرآمدان رهیافت انتقادی به ماهیت اروپامحورانهی ژئوپلیتیک است، اندیشهی خود را حول مفهومی تحتعنوان #ژئوپلیتیک_منازعه_جهانی صورتبندی کرد. در این صورتبندی جدید، مدل تازهای برای فهم #منازعات_ژئوپلیتیکی و تبیین #مسابقات_جغرافیایی ارائه شده است. دیدگاه #پیتر_تیلور، دیگر اندیشمند ژئوپلیتیک نیز در همین راستا تکوین یافته است.
🔸در آلترناتیوی که #والرشتاین و #تیلور ارائه کردهاند، جهان از صورتبندی غربی-شرقیِ اروپامحورانه خارج شده و در قالب تعاملات شمال-جنوب توضیح داده میشود. این آلترناتیو در مقابل نظریهی #هارتلند هالفورد مکیندر قرار دارد و به بازسازی و ترمیم آن میانجامد.
🔹نظریهی هارتلند #مکیندر، یکی از ستونهای رهیافت اروپامحوری است. این نظریه، تقسیم قدرت در جهان را بهگونهای توضیح میدهد که گویا #دست_پنهان_جغرافیا، سرزمینها و ملتها را به شرقی-غربی تقسیم کرده است. این شیوه از تقسیمبندی، #یکجانبهگرایی را در #روابط_بینالملل تقویت میکند. تقلا برای عبور از جهان تکقطبی و گذار به نظام جهانی چندمرکزی از حیث تئوریک نیازمند نقد و نقض نظریهی هارتلند و تعدیل آن است؛ این مطلوب، همان کاری است که والرشتاین و تیلور دنبال کردهاند.
این یادداشت ادامه دارد....
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
🔹آرای سیاسی #وولفرز، نمونهی بارز #سیاست_میدان یا #رئال_پولیتیک (Realpolitik) است. چهبسا همکاری با نیکولاس اسپایکمن (Nichols spykman) در دانشگاه ییل، عنایت جدی به سیاست میدان را در نزد وولفرز تقویت کرده باشد.
🔸#اسپایکمن نظریهی #ریملند را در برابر نظریهی #هارتلند ارائه کرد که پیشتر توسط #مکیندر صورتبندی شده بود. این نظریهها برای تغییر #موازنه_قدرت در مقیاس جهانی، قواعد جغرافیایی را دستمایهی تبیین خود قرار میدهند. آنچه آرای وولفرز را به ادبیات و رهیافتهای ژئوپلیتیک نزدیک میکند، توجه به سیاست میدان است.
🔹واقعگرایی در روابط بینالملل را میتوان ترجمانی از رئال پولیتیک دانست. تقلای دولتهای ملی برای حفظ تمامیت ارضی و #یکپارچگی_سرزمینی در #جنگ_جهانی_دوم به یک نیاز عمده در آن دوران تبدیل شده بود. همین زمینهی عینی، توجه به رهیافت #واقعگرایی را تقویت کرد و امکان بسط و توسعهی آن را فراهم آورد. بنابر این رهیافت، «قدرت» زیربنای سیاست محسوب میشود؛ بخش مهمی از #قدرت نیز در گرو شکل و آرایش مرزهای ملی است.
🔸تمحض وولفرز بر #قدرت_میدان، نهتنها او را به کاشف استعدادهای امنیتی جهت جذب در دستگاههای اطلاعاتی امریکا تبدیل کرد، بلکه او را که عضو #کالج_ملی_جنگ امریکا (the National War College) بود، به این نتیجه رساند که باید دانشگاه چنان سازماندهی شود که تعیینکنندهی سیاستهای دولت باشد. بنابر این شواهد، آرای وولفرز زمینهی مناسبی برای مطالعهی نسبت دانش، قدرت و #روش محسوب میشود؛ نسبتی که الهیات لوتری تیلیش بر آن سایه انداخته است.
https://eitaa.com/doranejad