⭕️ قصهی تاریخ روش
چگونه روش فهم ما از هستی متحول شده است؟
الگویی که بر ادراک و فهم و تلقی ما از هستی «خود» و «پیرامون»مان حاکم بوده، در طول زمان یکسان نبوده و تحول و تطور داشته است. انسان به انحای مختلفی در طول تاریخ، خودش و پیرامونش را فهمیده و شناخته و تلقی کرده؛ و با تغییری که در فهماش از خود و پیرامونش بهوجود آمده، #حیات_اجتماعی متفاوتی را آفریده است. ما امروز با انسانهای دوران باستان به شکل متفاوتی زندگی میکنیم؛ چون در یک #نظم_اجتماعی متفاوت قرار داریم. نظم اجتماعی ما متفاوت از روزگار باستان و سنت است، چون فهم و تلقی ما از خودمان و از جهان هستی و امکاناتی که در آن نهفته است، تغییرات شگرفی یافته است. ما حتی «روش»ی که برای تغییر در خود و محیطمان در پیش میگیریم، دگرگون شده است. ما بهجای قربانیکردن برای زئوس، خانههایمان را با مواد مطالعهشده و آزمایششده میسازیم تا در زلزله، استحکام بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه، در طی و طول تاریخ، #روش اندیشیدن ما، چه به خود انسانیمان و چه به محیط پیرامونمان عوض شده و در برخی نقطهها، یک #پیچ_تاریخی رقم خورده است. مرور این تغییر و تعویض و تحول و تطور را میتوان در قالب قصهای بهنام #ساخت_تاریخی_روش مطالعه کرد.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ «کیهان»، «ذهن» و «روش»
ابزاری برای انعکاس نظم کیهانی در ذهن انسان
اگرچه نمیتوانیم زمان و مکان تولد «روش» را در تاریخ بهدرستی تعیین کنیم، اما کهنترین نوشتهها و مورداعتناترین تحلیلها نشاندهندهی مثلثی است که یک ضلع آن را «روش» به خود اختصاص داده است؛ مثلث: #کیهان، #ذهن و #روش. در این مثلث، ضرورت روش خاصیت ابزاری دارد؛ ابزاری که نظم حاکم بر «کیهان» (kosmos) یا (κόσμος) را در ذهن انسان منعکس میکند.
صورت ظاهری این مثلث، ساده بهنظر میرسد؛ اما مساله زمانی پیچیدهتر میشود که در معنا و تعریفی که یونانیان از (kosmos) داشتند، تمرکز کرده و لایههای فیلولوژیک این واژه را واکاوی کنیم. بهطور خلاصه، تلقی فرهنگ #یونان از عالم بهمثابه کیهان، یک تلقی عام بود که در سرتاسر جهان آن روزگار سیطره داشت.
بهنظر میرسد که ریشهی این تلقی را باید در #بین_النهرین جستوجو کرد؛ جاییکه #کهانت و کاهنی بر ادارهی امور حاکم بود و کاهن در کنار پادشاه، مرتبت والایی داشت. کاهنان از طریق روشی که کهانت نامیده میشد، نظم جهان افلاک و اقمار را بر زمین و انسانها جاری میکردند؛ چراکه زندگی زمین و تحولات آن را بازتاب و انعکاس تحولات و تغییرات سماوی میدانستند. بهاینترتیب، روش کهانت، ابزاری بود که نظم کیهانی را در ذهن کاهن انعکاس میداد و او را قادر به پیشبینی و هدایت تغییرات زمینی میکرد. این سازوکار «روش»ی در نهایت توسط دستگاه نظری #منطق به چالش کشیده شد.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ ادارهی «کیهان» با «ذهن خدا»
فرضیات ششگانهی عقل یونانی در فهم کیهان
متاسفانه حجم مطالعهی فربهی که نشاندهندهی روش دوران #پیشاسقراطیان باشد، در دست نیست؛ اما قلیل آثار ارزشمند موجود نشان میدهد که این فیلسوفان، شش پیشفرض را در نسبت انسان با #کیهان پذیرفته بودند؛ ما بقی مباحث ایشان تابع این پیشفرضها بوده است. یعنی #جهان_بینی_یونانی بر روششناسی ایشان سایه انداخته و دستگاه فلسفی هر فیلسوف را شکل داده است.
این فروض عبارتند از:
1. جهان یا آنچیزی که امروز (universe) میخوانیم، یک «kosmos» است. فعلا این واژه را «نظام» ترجمه میکنیم ولی قطعا ترجمه کفاف معنای #فیلولوژیک آن را نخواهد کرد. جهان از اینرو «kosmos» است، چون با یک #ذهن_الهی اداره میشود.
2. ذهن انسان، خاصیت آیینهگون دارد و ذهن الهی را انعکاس میدهد؛ چراکه ذهن آدمی بهطور بالقوه میتواند دانش جهان (universe) را اصطیاد کند.
3. ذهن انسان برای اینکه دانش جهان را اصطیاد و تلقی کند، نیازمند #روش است.
4. «روش» از طریق توسعهی ابزارهای منطقی به این نظم پی برده و به پیادهسازی نظم سماوی در ارض دست پیدا میزند. بنابراین در فرهنگ یونانی، «منطق صوری» از روش کیهانشناختی آن دوره نشأت میگیرد.
5. #منطق_صوری، ابزاری برای کشف (discovery) است، زیرا #دانش_جهان با آن کشف میشود؛ لذا یک منطق اکتشافی است، نه ربطگرا.
6. همچنین این منطق، اگرچه به #تفکر_برهانی و استدلالی (discursive thinking) دامن میزند، اما به این واقعیت اذعان دارد که ذهن انسان برای کسب دانش جهان، به #تفکر_شهودی و بیواسطه (intuitive thinking) نیز نیازمند است؛ چراکه تفکر شهودی بالاترین قوهی بشری است. این شهود بعدا از زمان #ارسطو به بعد، معنای تجربهی حسی را به خود گرفت.
#ساخت_تاریخی_روش
#منطق
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ از logic به method
تطور تاریخی ادراک و اراده
1️⃣ ادراک انسان، گاه از فضای #جبر متاثر شده و گاه در پیوند با #اراده، در بستر #آزادی نشو و نمو یافته است. در خطی که برای #ساخت_تاریخی_روش دنبال میکنم، چنین بهنظر میرسد که #عبور_از_منطق_به_روش (گذار از logic به method) را میتوان عبور از #ادراک_جبری به سمت ادراکهای در پیوند با ارادهی انسانی دانست. منطق از یک #استراتژی_قیاسی تبعیت میکند که یک استراتژی ارادهگریز است؛ این در حالی است که روش عمدتا در تلائم با #استراتژی_استقرایی و #پسکاوی است.
2️⃣ موید این مطلب، بقای پارادایمهای قدیمیتر در عین طرح پارادایمهای جدید، در حوزه #علوم_انسانی است؛ چنین تداوم و بقایی در علوم طبیعی وجود ندارد. شاید بتوان این بقا را ناشی از وسعت اراده و آزادی در حیات انسانی در مقایسه با طبیعت غیرانسانی دانست. امروز با وجود رشدی که در #پارادایم_تفسیری و انتقادی رقم خورده، #پارادایم_پوزیتویسم نیز همچنان به حیات خود ادامه داده است؛ این درحالی است که پارادایم نسبیت در فیزیک، انگارهی نیوتونی را در خود هضم کرده است.
3️⃣ آیا نمیتوان این مطلب را نشانهی تلائم گریزناپذیر ادراک و اراده دانست؟ اگر ادراک ما گریزی از تاثیرات ارادهی ما ندارد، چگونه میتوان تاثیر اراده در نسبیت فهم را بهنحو مقنن ملاحظه کرد؛ بهنحویکه در عین پذیرش تاثیر محیط و اجزا، تاثیر انسان و اراده و خواست او را نیز دخیل کرده و نحوهی دخالتش را تبیین و قابل سنجش کند؟
4️⃣ اگرچه عبور از #منطق به #روش (گذار از logic به method) یک گام رو به جلو در این راستا بوده است، اما هنوز فاصلهی قابل توجهی تا این مطلوب پیش روی ماست.
.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ روش: گذار از ابهام در پرسش
تعریف اکتشافی از «روش» و کاربست آن در «تحقیق»
هر انسانی با حضور در عالم، با ابهامهایی روبهرو میشود؛ هر ابهامی میتواند نقطهی تولد یک «پرسش» باشد. اگرچه تلقی عمومی ما این است که هر تحقیق و پژوهشی با تولد یک پرسش شروع میشود، اما ماهیت علم جدید نشان میدهد که این تلقی اشتباه است. این سخن بهمعنای نفی اهمیت پرسش در فرآیند تحقیق نیست؛ مساله اینجاست که هیچ پرسشی نمیتواند ضمانت کند که ما به صرف طرح سوال، به نتیجهی صحیحی خواهیم رسید و پردههای ابهام را برخواهیم چید. مسالهی اصلی اینجاست که چه چیزی دستیابی به نتیجهی مثمر ثمر را تضمین میکند و از پردههای ابهامی که بین ما و محیط پیرامونمان قرار گرفتهاند، میکاهد؟ بهبیاندیگر، آن چیست که موجب خرق حجب شناخت میشود و سطحی از معرفت را برای ما به ارمغان میآورد؟
پاسخ این قبیل پرسشها ما را به سمت #روش و #روش_شناسی خواهد برد. تحول و تطور و تکاملی که انسان در پرداختن به پرسشها و کاستن از ابهامهایش پشت سر گذاشته است نیز، نیازمتد ارجاع به #فلسفه_روش است.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ متد و تغییر ریل علم
روایی دکارتی در نیمه شب تابستان 1619 میلادی
بحث از روش در گفتارهایی که دنبال میکنیم، نهبهمعنای مصطلح این واژه، بلکه با بار معنایی مد نظر است که این دانشواژه از قرن 17 حامل آن شده است. ماجرای #روش به رویایی گره میخورد که در نیمه شب تابستانی سال 1619، رنه دکارت تجربه کرده و بر آن شده است که ریلگذاری تولید علم را در تاریخ بشر عوض کند. #دکارت تجربهی خودش در مشاهدهی این رویا را در نامهای به ایزاک بیکمان (Isaac Beeckman)چنین توصیف کرده است:
«آنچه میخواهم پدید آورم، چیزی شبیه به هنر کوچکِ رایمون (Ramon luii) نیست؛ بلکه علم سراپا جدیدی است که راهکاری کلی برای همهی معادلات ممکن، با هر مقدار، چه پیوسته و چه گسسته، بر طبق ماهیتشان ارائه میدهد. به گمانم هیچ مشکل قابل تصوری با هر اندازهای وجود ندارد که نتوان با این خطوط حلشان کرد. تقریبا در هندسه، مسالهای کشف نشده باقی نمیماند. البته کاری عظم و به سختی مناسب یک نفر است. درواقع، پروژهای است که بهنحوی باورنکردنی بلندپروازانه است؛ اما من در تاریکی گیجکنندهی این علم، بارقهی نوری دیدهام و بهگمانم به کمک این نور خواهم توانست غلیظترین تاریکیها را بتارانم».
John R. Cole, the Olympian Dream and youthful Rebellion of Rene Descartes (Urbana and Chicago: university of Illinois press, 1992, P. 23.
....
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
.
⭕️ قصد یا رویا؟ مساله این است.
🔸 آیا دکارت با قصد پیشینی روش اندیشیدن را تغییر داد یا رویاها او را هدایت کردند؟
دکارت با ترک پاریس و پیوستن به لشگر نظامی شاهزاده، دست به اقدامی زد که اگرچه بیشباهت به جنون جوانی نیست، اما سرنوشت بعدها نشان داد که در همین سفرها بود که #دکارت جوان از تعصبات سیستم آموزشی روزگار خود خلاص شد و در مسیری قرار گرفت که پایان آن، دستیابی به «شیوهی جدیدی برای اندیشیدن» بود؛ همان شیوهای که در کتاب #گفتمان_روش انعکاس یافته و به انقلابی در فلسفه انجامیده است.
#لایبنیتس معتقد است که دکارت از همان روزهای نخست، قصد و مقصد خود را روشن کرده بود و نهتنها پاریس، بلکه کل عقاید سیستم آموزشی آن روزگار را بهکلی کنار گذاشت. پذیرفتن این مطلب موجب اختلال در شناخت زمینههای موثر بر شکلگیری #روش و آنچیزی که دکارت آن را #گفتمان_روش میخواند، میشود. خوشبختانه شواهد روشنی مبنیبر علایق و گرایشات دکارت جوان در این دوره از زندگیاش به جا ماندهاند؛ شواهدی که نشان میدهند این ماجرا ترکیبی از «قصد» و «رویا» بود. یعنی اگرچه دکارت آموزهها و شیوههای علمی روزگار خود را مکفی و مفید نمییافت و بهدنبال روش جدیدی برای اندیشیدن میگشت، اما در این سالها هنوز این #روش واضح نبود و چشمانداز کاملا روشنی برای وی در این کنکاش متحورانه وجود نداشت.
یکی از منابع مهم ما برای فهم این انگیزهها، مبادلات فکری دکارت با آیزاک بیکمان (Isaac Beeckman) -پزشک جوان میدلبورگی- است. در اواخر سال 1618، دکارت با #بیکمان دوست شد. دفتر خاطرات بیکمان که حاوی گفتوگوهای آن دو است؛ نامههایی که دکارت به بیکمان نوشته؛ و همچنین رسالهی دکارت دربارهی موسیقی، همگی به ما میگویند که آن روزها وی به چه میاندیشید و چه علایق و مطلوبهایی را دنبال میکرد. به این فهرست میتوان یک نسخه از یادداشتهای دکارت را نیز اضافه کرد که نگارششان را از سال 1619 آغاز کرد؛ این یادداشتها تحت عنوان «Cogitations’ Private» (تاملات خصوصی) شهرت دارند. این یادداشتها قضاوت #لایبنیتس دربارهی این دوره از زندگی دکارت را رد میکنند. لایبنیتس در کتاب «نوشتههای فلسفی» (Die Philosophischen Schriften) اظهار میکند که دکارت این داستانها را در کتاب #گفتمان_روش ساخته و لذا به واقعیبودن آنها نمیتوان اعتماد کرد.
....
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ عزلت در غار زمستانی
🔸 از استعارههای شاعرانه و الهامات مبهم تا شک در همه چیز
رفاقت میان بیکمان و #دکارت نکتهی عطفی در زندگی وی بود و تاثیرات عمیقی در تحولات فکری و روحی فیلسوف جوان داشت. بعدها خواهیم گفت که گرایشات #هرمسی دکارت ناشی از رفاقت وی با بیکمان بوده است. بااینوجود، مکاتبات میان آندو بعد از بهار 1619 متوقف گردید؛ این تاریخ را باید آغاز انزوای وی دانست. دکارت به سفرهای خود ادامه داد و در زمستان همان سال آلمان را برای اقامت برگزید. این اقامتگاه برای وی همانند غاری بود که به تنهایی آن پناه آورده و تاملاتی عمیق برای ایجاد تغییراتی ژرف در دانش بشر را پیشهی خود ساخته بود.
دکارت در بخش اول کتاب #گفتمان_روش مینویسد که از شدت سردی هوا، گرمخانهی اتاق را به محل نشستن و استراحت تبدیل کرده بود و قصد داشت به هر چیزی که امکان شک در آن هست، شک کند. اساسا بخش دوم این کتاب پر از استعارههایی است که توجه به آنها زمینههای تولد #روش را قابل فهمتر میکند. این استعارهها را تا حدودی میتوان با ارجاع به کتاب «Cogitations’ Private» (تاملات خصوصی) تفسیر کرد. دکارت در این یادداشتها نوشته است:
«علوم پوشیده هستند و باید آشکار شوند. علم باید توسط یک نفر پیش برده شود، نه تعداد زیادی. سخنان خردمندان را میتوان به چند قانون کلی تقلیل داد».
در این یادداشتها گاه با کلیاتی انتزاعی مواجهیم؛ گاهی با مسائلی در باب ریاضی و فیزیک و گاهی دیگر با استعارههایی شاعرانه و حتی با نکاتی دربارهی #الهام (inspiration) و #رویا . وی حتی به حالات روحی خود نیز اشاره کرده و برای ما گفته است که وقتی اسیر هیجانات و اضطرابهای روحی میشد، زیاد غذا میخود و عمیق میخوابید؛ اما وقتی نشاط و شادی روحی به سراغش میآمد، میل به غذا نداشت و احساس نیاز به خواب نیز نمیکرد.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
|
گفتمان «روش»؛ فرصت بیداری و چند نکتهی دیگر
🟥 اساسا معدومکردن انقلاب اسلامی، گزینهی مقدور #نظام_سلطه نیست. شعلهی وجودی امری که از باطن عالم برخاسته باشد، با لطیفه و حیله خاموش نمیشود. تنها میتوان به شعاع آن صدمه زد و در برابر نورش، شیشههای کبود قرار داد. بهعبارتدیگر، مساله #استحاله است و چنگانداختن به سنّت «سمّیتموها»؛ قراردادن شیشههای رنگین در برابر شعلههای وجودی انقلاب اسلامی و نامیدن آن به اسمی دیگر. امکان این آسیب از کجا فراهم میشود؟ جبههی ایمانی این بستر را چگونه تقدیم رقیب میکند؟
🔸 تکیه به #تحلیل_فلسفه_تاریخی از اتفاقاتی مثل #انقلاب_اسلامی، استقامتزاست. این تحلیلها میتوانند خواصی از مردم و کارگزاران را در میدان پابرجا و #مقاوم نگه دارند؛ بیآنکه خم به ابرو بیاورند. نقش و کارکرد تحلیل فلسفهی تاریخی، خلق جهت یا اصلاح جهت در نظام راهبری یک ملت است. گرههای مربوط به جهتگیریهای کلان، با تحلیلهای فلسفهی تاریخی گشوده میشود. با اتکا به تحلیلهای فلسفهی تاریخی میتوان در متن عظیمترین ابتلائات، نور پیروزیهای بزرگ را در افق تاریخ دید و دل، قوی داشت. فلسفهی تاریخ، مفسّر افقهای بلند و مقیاسهای سوپرماکروست. بااینوجود، اکتفا به این سطح از تحلیل و تبدیلنکردن آن به #دستگاه_محاسباتی_اجتماعی، عامل #سهل_پنداری در نظام کارشناسی و سیستمهای متکفل #اداره است. بدون ترجمهی تفاسیر فلسفهی تاریخی به #ادبیات_اداره و #حکمرانی، بیم آن میرود که کارگزار دلدادهی انقلاب به آسیب سهلپنداری و تقلیلگرایی مبتلا شود.
🔹 این چالش اساسی در سیر تکوینی انقلاب اسلامی، بعد از فراغت از #دفاع_مقدس آغاز شد. تجربههای اهورایی و «از جنس دیگر»ی که طیفی از مردم با گوشت و پوست و استخوانشان در دو میدان پیروزی انقلاب و دفاع مقدس تجربه کرده و زیسته بودند، یک منبع حیاتی برای تولید دستگاه کارشناسی، برای ادارهی کشور بود. در آن دوره، تحلیلهای فلسفهی تاریخی به میدان آمدند و گروهی از نخبگان را متوجه این منبع قدرت نمودند و این جهت را در پیش روی ایشان گشودند. اما این نخبگان تا به امروز در تبدیل این منبع به «دستگاه محاسباتی مدون» ناکام بودهاند. #اختلال_دستگاه_محاسباتی_کارگزاران_مسلمان، مولود این نقیصه و خلاء است.
🔸 بهگمانم آنچه بر نتیجهی انتخابات چهاردهمین دورهی ریاست جمهوری تاثیر تعیینکننده گذاشت، همین نقیصه و خلاء بود. رئیسجمهور منتخب مستمرا به همین خلاء و گسستی که میان برنامهها با #دستگاه_کارشناسی و #روش حاکم است، توجه میداد و دست خالی رقیبش را نشانهی انکارناپذیری قلمداد میکرد که لاجرم باید از آن گریخت. دال مرکزی گفتمان ایشان، اعتماد به «کارشناس» و ضرورت حاکمیت «روش» بر برنامه و ادارهی کشور بود؛ اعتمادی که اگر از ایستار فلسفهی تاریخی بخواهیم آن را معنا کنیم، بیشتر #تسلیم در برابر روش و کارشناسی مدرن است. این تسلیم بهخاطر عینیبودن بروندادهای دستگاه کارشناسی و تکرارپذیری نسخههای روشمند است. همین ویژگی است که میتواند عمق تحلیلهای فلسفهی تاریخی و حتی خلوص بهکاررفته در برنامههای کلانی که از طریق استراتژی «بهگزینی» بهدست آمدهاند را به حاشیه براند.
🔹 تدبیر #دولت_عمیق ج.ا.ا برای ترمیم چالش خلاء متدولوژی برای معماری دستگاه کارشناسی اسلامی چیست؟ بهنظر میرسد که چارچوب حاکم بر میدان انتخاباتی که پشت سر گذاشتیم، اهتمام دولت عمیق نسبت به حل این #نابسندگی است. این نهاد عقلانی، با ایجاد ابتلای میدانی برای برانگیختن متخصصانی وارد گود شده است که هنوز نیمچه شعلهای از افقهای تاریخی همچنان در وجود آنها امکان برافروختهشدن دارد. دولت عمیق به خاکستر توانهایی که متاسفانه در زیر تجربههای ناکام خفتهاند، امید دارد.
🔸 چرا باید دولت عمیق چنین تدبیری اندیشیده باشد؟ دلیل این است که دستیابی به کارشناسانی که قدرت طراحی دستگاه محاسباتی متناسب با افق انقلاب اسلامی را داشته باشند، یعنی تربیت معماران و مهندسان #دولتسازی مطلوب اسلامی، عملا چندین دهه زمان نیاز دارد؛ درحالیکه تبدیل #سحره_فرعون به #مومنان_موسی، اگرچه سخت اما زودبازده است. آنچه از سایهی تدبیر دولت عمیق ج.ا.ا میتوان بشارت پیدا کرد، ایجاد امکان میدانی یک چنین شگفتانهای است.
🔹 باید توجه داشته باشیم که بار گران این تدبیر به دوش فرزانگانی خواهد بود که قدرت تبدیل تحلیلهای فلسفهی تاریخی به دستگاه محاسباتی اجتماعی را داشته باشند. تبعا این فرزانگان، در کانون تیرهای آختهی نظام سلطه قرار خواهند گرفت.
#دستگاه_کارشناسی
#عقلانیت_اداره
#اختلال_محاسباتی
#روش
#روششناسی
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔹 چگونه دست اندیشهی استعلایی غرب از آستین رقابتهای ژئوپلیتیکی بیرون آمد؟ ایران معاصر چگونه در په
|
🔴 استعلای جغرافیایی، زیربنای استیلای سیاسی
📮 معماری صلح و پیشرفت در سرزمین میانه، از سند تا نیل
3️⃣ از 4️⃣
🔸 تولد #استیت در قرن هفدهم و گذار از حکومتهای بسیط سنتی به #دولت_مدرن، بهشکل معناداری مقارن بود با اوجگرفتن #مسابقه_جغرافیایی در #اروپای_غربی و شیوع رقابتهای ژئوپلیتیکی با محوریت قدرتهای سیاسی نوظهور در آن منطقه. #ایران_معاصر نیز در اثنای همین مسابقات و رقابتها، و مشخصا در کشاکش #بازی_بزرگ (Great Game) 📎 متولد شد. تبیین این امر باید در کانون #روایت_ایران در گذار به #عصر_جدید قرار بگیرد.
🔹 در امتداد #رقابتهای_ژئوپلیتیکی بود که چهرهی جهان تغییر یافت و به شکلی که امروز میشناسیم، درآمد. برای تصویرسازی از جهان فردایی که هماینک بهسوی آن در حال حرکتیم و بنای #نظم_جدید ی که هماینک برای ساختن آن میجنگیم، ناگزیریم که منطق پشت این مسابقات و رقابتها را بشناسیم و آن را بهنحو مقتضی و مطلوب تغییر دهیم. ازاینرو درک دقیق «منطق مرزبندی نظم وستفالیایی»، یک مقدمهی اجتنابناپذیر برای معماری نظم آینده محسوب میشود.
🔸 باید توجه داشت که «منطق مرزبندی» و شیوهی تعریف و ترسیم #مرز در صلح وستفالیا، بهعنوان سلاح بسیار نرم امنیتی بهکار گرفته شد. #سوپر_سافت_پاور تمدن غرب از همان بدو تولدش، ایدهی مرز و چگونگی ترسیم و تنظیم و تغییر و تثبیت آن بوده است. برونداد این سلاح در لحظهی نخستین، تبدیل بیش از 500 واحد فئودالی (#کانتون) به 30 کشور (#کانتری) و تولد 30 دولت-ملت در اروپا بود. اگر در دورهی اخیر، ارعاب ناشی از بمب اتم به #جنگ_جهانی_دوم فیصله داد، در #قرن_هفدهم، این قدرت ناشی از #منطق_مرزبندی بود که توانست به جنگهای صدسالهی اروپایی و #جنگهای_سیساله_مذهبی در 1648میلادی خاتمه بخشد.
🔹 با تکیه بر مدعای فوق میتوان گفت که قدرت فائقهی تمدن غرب در منطق مرزبندی و #استعلاء_بر_جغرافیا ظهور پیدا کرده است. غرب در پدیدهای تصرف کرده که هیچگاه تصور نمیشد تغییر آن در بضاعت بشر بگنجد. البته باید توجه داشت که غرب این امکان را ابتدا با سستکردن پایههای #منطق_صوری و گذار از #ذاتباوری و تاسیس بنای شامخ #روش (method) بهدست آورد و در گامی دیگر، این امکان را با #تفکر_جغرافیایی و #قدرت_اقیانوسپایه محقق نمود؛ دانش و تکنولوژی و صنعت نیز در خدمت این ایده بوده است. پس پربیراه نیست که بگوییم: دستبردن در #امتناعات_جغرافیایی و ایجاد امکانات جغرافیایی، از #اندیشه_استعلایی غرب برخاسته و به #دولت_استیلائی مدرن منتهی شده است.
🔸 نتایج شگفتانگیز کاربست منطق مرزبندی #وستفالیا چنان خیرهکننده بود که بعدها نیز بهعنوان ابزار قدرت، جهت کنترل دیگر مناطق جهان بهکار گرفته شد. بدینترتیب، این نظم بهتدریج در اقصی نقاط جهان رسوخ یافت؛ با الگوی خود سرزمینهای مختلف را درنوردید؛ قلمروهای گوناگون را بهمثابه #ظروف_مرتبطه به یکدیگر متصل ساخت؛ در نهایت، شیر کنترل این ظروف و شیب تغییر تبادلات فیمابین آنها را بهدست خویش گرفت و آن را بهدست #آنگلاسکسون ها داد. این همان خط داستانی است که نقاط تمدنخیز مشرقزمین را طفیلی #سرنوشت غرب کرده است.
🔹 اکنون که قریب به 400 سال از آن تاریخ میگذرد، منطق مرزبندی وستفالیایی همچنان بهعنوان یک حربهی حیاتی در اختیار قدرتهای غربی است. #مرزبندی و تعیین مرز، ناموس #نظم_جهانی است. این منطق هم اینک نیز برای مهار قدرتهای نوظهور، بهمنظور حفظ #انحصار در مدیریت تحولات جهان بهکار گرفته میشود. تجزیهی کشورهایی که به سطحی از #پیشرفت دست پیدا میکنند و ایجاد اتحادیههای منطقهای نمونهای از مصادیق کاربرد #منطق_مرز در روزگار ماست.
🔸 مطالعهی دانشهای مرتبط با #توطّن و ادارهی #سرزمین نشان میدهد که این منطق در انحصار معماران ژئوپلیتیک جهان قرار دارد. شکستن این انحصار و تعیین منطقی جدید برای مرزبندی، و چه بسی وضع و جعل پدیدهای غیر از #سرحدّات و #مرز برای صیانت از تمایزات فرهنگی، یکی از الزامات گذار به #نظم_جدید_جهانی و تصویرسازی از #تمدن_نوین_اسلامی است.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🔴 درک مکانتِ زمان، راهی برای فهم #روش در #ساخت_سیاسی
یکی از مخاطبان همراه کانال پرسیدهاند:
چرا علیرغم اهمیت نگرش جغرافیایی به تصمیمات سیاسی، این دیدگاه در رسانه و گفتوگوهای علمی حضور پررنگی ندارد؟
ایشان اظهار کردهاند اگر ملاحظات جغرافیایی در کشورمان رواج بیشتری داشت، شبهات و اعتراضاتی که سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نسبت به #جبهه_مقاومت را آماج خود قرار میدهند، اساسا شکل نمیگرفت.
در پاسخ به این دوست و همراه عزیز چند نکته لازم به توضیح است که در ادامه توضیح میدهم:
👇👇👇👇
👇👇👇👇
👇👇👇👇
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🔴 درکِ مکانتِ زمان، راهی برای فهم #روش در #ساخت_سیاسی
🔹 مباحث #ژئوپلیتیک در کانال «دقایقی پیرامون دوران جدید عالم»، در یک سیر طبیعی رخ داد. ما ابتدائا میخواستیم راهی برای استفاده از #فلسفه_تاریخ برای پرداختن به مسالههای عینی سیاست و مشخصا برای #دولتسازی پیدا کنیم. فلسفهی تاریخ در آسمان بحث میکند و نتایجی که میگیرد، انتزاعی به نظر میرسد. اگر احکام و قوانین و اصول فلسفهی تاریخ نتواند به زمین واقعیت و عینیت نزدیک شود، #رویا و خیال و #اتوپیا پنداشته و انگاشته خواهد شد. بهعبارتدیگر، تا وقتی که عصر و زمان، مکان پیدا نکنند، اثبات شکلگیری #عصر_جدید در عالم میسور نخواهد شد.
🔸 در این راستا متوجه شدیم که یکی از مکاتب عمدهی فلسفهی تاریخ، نگاه جغرافیایی به حرکت #تاریخ و تاثیر امکانها و #امتناعات_جغرافیایی در شکلدادن به فرهنگ و سیاست و اقتصاد است. نتیجه گرفتیم که فلسفهی تاریخ در نخستین قدم برای زمینیشدن باید #لباس_جغرافیا به تن کند تا بتواند حضور خود را در متن تصمیمهای کلان اجتماعی و زندگی روزمره نشان دهد. وقتی زمان لباس جغرافیا میپوشد و مکانت پیدا میکند، رد پای تاریخ بر زمین هویدا میشود و تغییر تاریخ و پیچهای تاریخی امکان بررسی و رد و تایید پیدا میکند.
🔹 ژئوپلیتیک یکی از بهترین بسترها برای زمینیکردن و عینیکردن و محسوسکردن احکام فلسفهی تاریخی است. برای نمونه، #نزاع_تاریخی_حق_و_باطل یکی از مهمترین مباحث فلسفهی تاریخی شیعه است. اما اگر نتوانیم این نزاع را در روی زمین به تصویر بکشیم، احساس خواهیم کرد که با یک بحث انتزاعی روبهرو هستیم. چون ما در واقعیت روزمره، با حق و باطل محض مواجه نیستیم و بلکه با اختلاط آنها طرفیم. باید نشان دهیم که #حق_و_باطل تاریخی چگونه به یک #تمدن در روی زمین تبدیل شده است؟ پاسخ به این سوال، نیازمند توضیح و تبیین کیفیت و چگونگی #جغرافیادارشدن_حق_و_باطل است. توضیح این مطلب را ذیل الهیات جغرافیا دنبال کردیم.
🔸 طرح الهیات جغرافیا نیز در همین راستا دنبال شد. الهیات جغرافیا میتواند واسط فلسفهی تاریخ و ژئوپلیتیک باشد و ما را به #نظریه_سیاسی عبور دهد. زیرا اگر بتوانیم #الهیات_جغرافیا را صورتبندی کنیم، کمک خواهد کرد که فلسفهی تاریخ شیعی را به نظریهی سیاسی نزدیک کرده و به تولید و تدوین #نظریه_دولت و تصویرسازی از الگوی #دولت_مطلوب_اسلامی نزدیکتر شویم.
🔹 این مسیر، مباحث #روش و #دولت را نیز به همدیگر نزدیکتر کرده و سیر مباحث را قابل اعتنا میکند. این رهیافت در فقدان #فلسفه_سیاسی_اسلامی، که بهنوبهی خود ناشی از عدم #امتداد_سیاسی_فلسفه_اسلامی است، قابل پیگیری و حائز اهمیت و ضرورت است.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid
|
🔴 جابهجایی محور توازن منازعات تمدنی به مدیترانه
📮 معماری صلح و پیشرفت در سرزمین میانه، از سند تا نیل
4️⃣ از 4️⃣
🔹 یکی از نقاط پیوند #ژئوپولیتیک با #دولتسازی و StateBuilding، عبارت است از: #منطق تعریف #سرزمین و #روش حاکم بر شیوهی تعیین و تنظیم #مرز برای مشخصکردن قلمرو یک #ملت. #توطّن، به سرزمینی با سرحدات مشخص و معین احتیاج دارد. اینکه این سرحدات براساس چه شاخص و معیاری، و با چه وسعت و گسترهای مشخص شوند، بر #سبک_زندگی و #الگوی_زمامداری تاثیر مستقیم دارند. تغییرات #روششناسی این منطق و الگو را تحتالشعاع قرار میدهند.
🔸 #مرز، شاخص جدیدی است که در #دولت_مدرن مورد توجه قرار گرفت. با تعریف مرز، که ماهیتی صرفا مادی و ریاضیاتی داشت، شاخص #سرحدّات که ماهیتی انسانی داشتند، کنار گذاشته شدند. سرحد براساس وفاداری اقوام و قبایل و ایلات #دور_از_مرکز تعریف میشد؛ اما مرز، کاملا کمّی بود و با متراژ سرزمین تعیین میگردید.
🔹 رونقگرفتن نگاهی کمّی و امکان رامکردن عالم طبیعت با افسار #ریاضیات، ابزاری بود که این گذار را تسهیل میکرد. #دیکورس_متد یا همان چیزی که بهخطا تحتعنوان «گفتار در روش» معروف شده است، مهمترین کتاب #دکارت است؛ این کتاب تنها 10 سال پیش از #وستفالیا و در نقطهی اوج #جنگهای_سیساله_مذهبی منتشر شد و بر منطق پیدایش جهان مدرن و شیوهی #واحدبندی نظام بینالملل تاثیر گذاشت.
🔸 شاخص مرز، گذار از #حکومت سنتی به #دولت_مدرن را ممکن کرد. حتی #هابز نیز متاثر از ریاضیات جدیدی که دکارت عرضه کرده بود، #لویاتان را نوشت. خود هابز، یعنی معمار دولت مدرن و نخستین مدون #فلسفه_سیاسی جدید، به این نکته تصریح کرده است.
🔹 اینکه دقیقا از کدامین نقطه از خاک گستردهی زمین، مرزهای یک سرزمین آغاز شود و در کدامین نقطه به اتمام برسد، نیازمند مطالعهی پیچیدهتر جغرافیا بود. اگرچه این پیچیدگی با ابزار ریاضی مهار میشد، اما نگاه پیچیدهتری به ماهیت انسانی و تاریخی جغرافیا را نیز میطلبید. بهمرور زمین، دانشهایی همچون #روابط_بینالملل، #ژئوپلیتیک، #ژئواستراتژی، #ژئواکونومی، #ژئوکالچر و ... درراستای تامین این نیاز، عمدتا با مرکزیت جهان آنگلاساکسونی شکل گرفتند.
🔸 از آن روز تا بهاکنون، #منازعات_مرزی یکی از مهمترین اهرمهای #دولتسازی و شکلدادن به #نظم_جهانی و #نظام_بینالملل بوده است. اینکه میبینیم از #وستفالیا تا به امروز، سکانداران #مسابقات_جغرافیایی و پایهگذاران دانشهای مرتبط با آن، کشورهای ابرقدرت جهان هستند، نشان میدهد که هژمونی مدرنیته با روش فهم جغرافیا در پیوند بوده است.
🔹 #بازی_بزرگ یکی از این مسابقات است که در قلب #سرزمین_میانه و در پیرامون مرزهای #ایران عزیز شکل گرفت و نتیجهی آن، تجزیهی بخشهایی از قلمرو ملی و تاریخی ما شد. این سرزمینهای جداشده اکنون 9 کشور را دربر میگیرند که عبارتند از: #گرجستان، #آذربایجان، #ارمنستان، #داغستان، #چچن، #ترکمنستان، #افغانستان، #پاکستان و #بحرین. در اثنای بازی بزرگ، کارکرد خاکی و زمینپایهی #زاگرس در شکلدادن به #سرزمین_میانه، به مرزهای آبی در #شرق_مدیترانه منتقل گردید.
🔸 بهتبع تغییراتی که دانشهای جغرافیایی جدید رقم زدهاند، مختصات و نقطهی تعادل #ناموازنه_تمدنی و لبههای منازعهخیز #ناترازی_تمدنی از #زاگرس به شرق مدیترانه منتقل شده است. از این رو است که سرزمین #فلسطین در جوار #نیل، امروزه سنگر مقاومت سرزمین میانه و نمایندهی #قدرت_زمینپایه در برابر #قدرت_اقیانوسپایه سینه سپر کرده است. امروز #سرنوشت فردای سرزمین #همسرنوشتان، در لبههای سرخ این نقطه از عالم، در حال رقمخوردن است.
/ پایان
📎 یادداشتهای پیشین
👇👇👇
1️⃣ یادداشت اول: وابستگی توازنبخش
2️⃣ یادداشت دوم: منطق طبیعی مرز
3️⃣ یادداشت سوم: استعلای جغرافیایی زیربنای استیلای سیاسی
.
🌐 https://eitaa.com/doranejadid
🌐 https://t.me/doranejadid