eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.7هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوه مواجه با افسردگی پس از زایمان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۵۰ برای کنترل خشم چله گرفتن موثره. همه جا علامت بذارید تا یادتون باشه عصبانی نشید، روی یخچال، روی آینه و ... اگر عصبانی شدید بسته به میزانش، برای خودتون جریمه نقدی در نظر بگیرید و در قلک امام زمانی تون بذارید. من هدیه میکردم به مسجد برای نذر فرهنگی. شرایط عصبانیت رو از قبل پیش بینی کنید. مثلا مامانا وقتی بچه ها از مدرسه میان و هرچیزی رو یه جا پرت میکنن عصبانی میشن و... از قبل با خودتون تکرارکنید. چرا باید برای میوه دلتون پرخاش کنید و سرش داد بزنید. خب، بهش زمان میدم و تشویقش میکنم زودتر بذاره و بعد مهمانش میکنم به خوردن شربت یا چای. برای همه کارا به همین ترتیب برای کنترل خشم مراجعه کردم پزشک متخصص طب سنتی، اصلاح مزاج کردم که خیلی کمک کننده ست. استفاده از صوتها و کارگاههای کنترل خشم استاد پور احمد و خانم مهرفرزی رو هم توصیه میکنم. توسل و دعا یادتون نره. برای افسردگی بعد زایمان، من زیاد نمیتونستم کاری کنم مثلا بریم پارک یا مهمانی و... چون بچه هام زردی داشتن و بستری میشدن تا ۲۵ روزگی و ما هر روز در مطب دکتر یا آزمایشگاه یا بیمارستان بودیم. دیگه کارکنان بیمارستان خسته شده بودند. اگر بشه همسر شرایط کاریشو جوری تنظیم کنه که تو اون ایام زودتر بیاد خونه بهتره. چیزهایی که باعث ناراحتی تون میشه یا تشدید میکنه رو بگین به همسرتون. من روزی یه ربع تا نیم ساعت گریه میکردم بعد با همسرم صحبت میکردم و به روال عادی زندگی می پرداختم☺️ حضور مادر و خواهر و اقوامی که با اونها راحتیم، خیلی کمک کننده ست. اما گاهی همون شلوغی رفت و آمد باعث تشدید شرایط میشه، چون خلوتی برای استراحت شما یا صحبت با همسرتون وجود نداره. بعضی مامانا بخاطر احساس ناتوانی شون در نگهداری نوزاد، افسرده میشن اصلا پشیمون میشن از بچه دار شدن😁 مثلا من خودم روزی که مامانم از پیشم رفت اولین باری که خواستم بچه رو پوشک کنم کلی گریه کردم 🙈 گفتم چقد بیچارم😆تا دوسال آخر شب هروقت خوابم بگیره در اختیار خودم نیستم و قبلش باید بچه رو تمیز کنم و شیر بدم و....🤦‍♀🤣 افکار باطل دوران افسردگی یه دیگه😅😅😅🙈 اما بعد چند شب، اینکارا شد روتین زندگیم. الان برا بچه سوم اصلا سختی این کارو حس نمیکنم، بلکه لذت می‌برم که بچم تمیز میشه، پاش نمیسوزه ، دست و صورتشو میشورم،خوشحال میشه و کلی خوشحالی و خنده داریم طی این فرآیند. و به اون روزهای بعد تولد اولین فرزندم و افکار و توهماتم کلی میخندم😉😄 فقط به همسرم طی دوران افسردگی میگفتم من خوبم چیزیم نیس چیز ناراحت کننده ای هم وجود نداره، فقط این گریه هه باید انجام بشه.☺️ مصرف مولتی ویتامین در بهبود روند افسردگی موثر بود. من مادران باردار زیادی رو دیدم که بالای چهل سال باردار شدن و بچه شون سالمه. خود من غربالگری بچم سندرم داونش مثبت بود، برای سقطش دکتر میخواست آمینیوسنتز کنه که جواب قطعی بیاد و مجوز سقط بگیره. من رضایت ندادم. الان بچم یک‌ساله است و کاملا سالم. من 32 سالمه. هرسه فرزندم زردی داشتند. دومی و سومی، زردی طول کشیده داشتند. و حدود 25روز فتو تراپی میشدند. دوران خیلی سختی بود. اگربشه زودتر مراجعه کنن، جهت کنترل زردی که بشه با آوردن دستگاه فتوتراپی تو خونه بچه رو درمان کنند بهتره تا اینکه بستری بشه نوزاد. چون در اون ایام رفتن به بیمارستان برا مادر سخته. مثلا من برا سومی چون سابقه بیماری رو میدونستم، ناسازگاری Rh داریم،با مشورت متخصص کودکان، روز بعد تولد بچه با دستگاه فتوتراپی وارد منزل شدیم.☺️ و این باعث شد زردی خیلی بالا نره که مثل بچه قبلی مجبور باشیم بیمارستان بستری کنیم. در مورد بچه ها، بین شون به عدالت 👌رفتار کنید. برای بچه بالای هفت سال توضیح بدین که اگر وظایف بیشتری رو به شما محول میکنیم بخاطر اینه که شما ماشاالله بزرگتر هستی و تواناتر. اگر سن شون طوری هست که متوجه بشن، براشون برنامه وظایف تعیین کنید و مسئولیت پذیری رو یادشون بدید، کمک به همدیگه و اینکه در خانواده باید همه به هم کمک کنیم تا وظایف روی دوش یک نفر نباشه. خونه بچه دارها هم هیچ وقت مرتب نمیشه و اگر دیدین همیشه مرتبه بدونین بچه ها استعدادهاشون شکوفا نشده، بچگی نکردن و... یه جا خوندم❤️ تمیز کردن خونه وقتی بچه ها در حال رشد هستن مثل پارو زدن برف میمونه وقتی هنوز برف در حال باریدن هست.❤️ این جمله رو نوشتم زدم رو یخچال که اصل بچه داری بنظرم همینه برای راحتی اعصاب همه مون☺️، چون خونه کوچکه، تمام وسایل تزیینی و شکستنی رو جمع کردم، همینطور مبل ها رو تا فضای بازی کافی باشه. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۵۰ برای نجاست فرش، یه شیلنگ باریک تهیه کرد همسرم، با متراژ بالا، با پرسش در مورد نحوه شستشو از مرجع تقلیدم، هرجا نجس میشد، چه فرش چه مبل، فورا با کمک بچه میشستیم و روش یه پارچه حوله ای پهن میکردم .بچه ها هم دمپایی میپوشیدن و حسابی لگدش☺️میکردن تا آب فرش گرفته میشد و سریع هم خشک میشد. دیگه نه نگران بودم جایی نجسه که برا نمازم غصه داشته باشم نه بچه رو بعد این کارش، دعوا میکردم، نه اعصابم خورد میشد و نه عصبانی میشدم. برای سرگرمی بچه ها در زمستان، کلا تلویزیونمون اکثرا خاموشه و بچه ها نمی‌بینن. تخته وایت برد در ابعاد یک متر در دومتر سفارش دادیم و کنار دیوار گذاشتیم. هرچقدر دلشون میخواد میکشن و پاک میکنن. خمیربازی خونگی درست میکنم، چسب و کاغذ و مقوا و برخی دورریختنیها در اختیارشون میذارم و ساخت کاردستی. ماسه نرم براشون آوردم .اگر هوا خوب باشه میرن تو حیاط و یه گوشه بازی میکنن.اگر نه تو خونه زیرانداز میندازن و سینی بزرگ و بعد با ماشین هاشون خاک میبرن و جاده میسازن. با رنگ انگشتی تو سینی یا حمام نقاشی میکشن. آبرنگ دارند و خلق اثر هنری.😉 درست کردن دسر های ساده و کیک یک‌بار در ماه. پینگ پنگ بازی میکنن. البته کوچک هستن و نمیتونن اما برای قوی شدن مچ تمرین میکنن. با جوراب 🙈توپ درست میکنن و توی سبد میندازن نوبتی. روضه میگیریم و با اسباب‌بازی‌ها نذری میپزیم و بازی میکنم با بچه ها. خاله بازی میکنیم. و.... برای شب بیداری هم، وقتی شبا فرزند کوچکم نمیذاره بخوابم، اگر بشه صبح بعد از رفتن بچه ها به مدرسه تا ساعت یازده کنار بچه میخوابم که اون هم بخوابه. یا بعد از ناهار بچه ها رو دعوت به سکوت مسالمت آمیز🤦‍♀میکنم و کمی میخوابم وقتی بچه میخوابه. تغذیه بچه هم اغلب سعی میکنم یه چیزی که خراب نمیشه توی یخچال داشته باشم هر دو روز یکبار، تا اگر غذای اصلی بچه دیر یا زود شد، حداقل اون باشه، مثل حریره بادام یا سیب زمینی آب‌پز.گاها کیک خونگی. غذاهاشم با تنوع درست میکنم که تکراری نشه براش. در آخر هم از تمامی عزیزان تقاضا دارم برای ظهور امام زمان، آزادی غزه،عاقبت بخیری فرزندانمون دعا بفرمایین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۳۶ من در یک خانواده معتقد و خیلی مذهبی با بزرگ شدم. دختر شادی بودم و توی جمع های خانوادگی نقل مجلس بودم. فقط یک خواهر کوچیک تر از خودم دارم. تعداد کم فرزندان توی خانواده ما باعث شد من و خواهرم کمال گرا بار بیایم. چون همیشه توی درس و پوشش و انتخاب هامون خیلی دقت می شد و همه چی عالی در نظر گرفته میشد، هردوی ما بهترین نمرات رو داشتیم، پوشش خیلی خوبی داشتیم، همیشه بهترین کلاس های تابستونی رو شرکت میکردیم، تفریحمونم به نحو احسن بود و همه ی امکانات برامون فراهم بود. خب این توی ذهن ما شکل گرفت که همیشه همه چیز برامون عالی و بدون سختی پیش میره الحمدلله. این یکی از معایب تعداد کم فرزندان هست. از سن کم خواستگار داشتم. مثل خیلیا که به دلایلی رد میشد. نوبت رسید به همسرم که اجازه پیدا کردن بیان منزلمون. من در نگاه اول نپسندیدم و خیلی سریع رفتم اتاقم و تا آخر جلسه بیرون نیومدم، پشت در اتاق نشستم و به حرفا گوش میدادم، یکی از عزیزان که واسطه ی ازدواج ما بودن گفتن ایشون قاری هستن، اگه اجازه بدین چند آیه تلاوت کنن که جلسه متبرک بشه. منم سریع گوشیمو گذاشتم روی ضبط صدا، شروع کردن آیه ۲۱ سوره روم خوندن، راستش من قلبم از جا کنده شد از بس که قشنگ خوندن و مضمون آیه دلچسب بود. این وصلت سر گرفت. خب به شخصه وقتی ازدواج کردم خیلی به چالش برخوردم چون به ایده آلی که برای خودم ساخته بودم نرسیده بودم و نتونستم با خودم کنار بیایم و این شروع یک احساس بد در من بود. من عاشق بچه بودم و همسرم پیشنهاد دادن خیلی زود بچه دار شیم و ما خیلی زود پدر و مادر شدیم. دوران بارداری خیلی سختی داشتم، به دلیل همون کمالگرایی که واقعا منو نابود کرد، دچار افسردگی شدم و چون خیلی زود و اول زندیگمون باردار شده بودم و هیچ شناختی از هم نداشتیم، خیلی اذیت شدم. نمیتونم بگم پشیمونم شاید خواست خدا بوده که زندگی مشترکمون اینقد با چالش شروع بشه. سالگرد ازدواجمون پسرم دوماهه بغلم بود و خدارو شاکرم که فرزند سالم بهم عنایت کرد اما اصلا حال روحی خوبی نداشتم و متاسفانه همسرم هم مهارت کافی رو نداشتن. حدودا تا ۳ سالگی پسرم افسردگی من ادامه داشت و خیلی خیلی خیلی شب و روزای سختی رو پشت سر گذاشتم، اصلا نمیتونستم کارای خونه رو انجام بدم، بعضی روزا حتی نمیتونستم غذای بچه رو آماده کنم و بهش بدم و باعث شد هم خودم هم بچم خیلی ضعیف بشیم. دوست دارم به کسایی که به هر دلیلی افسردگی بارداری و بعد از زایمان رو تجربه میکنن بگم که توی بدترین شبایی که تجربه می‌کنید و مطمئنید دیگه هیچ وقت حالتون خوب نمیشه، هیچ وقت امیدتونو از دست ندین و مطمئن باشید حتی اگه شرایط عوض نشه و بهتر نشه، خدا میتونه حال دلتونو زیر و رو کنه و کاری کنه با همین شرایطی که دارید و ازش بیزارید، از زندگی لذت ببرید و شاکر باشید. افسردگی باعث میشه نعمتای خدا به چشممون نیاد و سختیا تو چشممون ده برابر بشه، سعی کنید به ریزترین نعمتا هم توجه کنید و شاکر باشید. امیدتون به خدا باشه نه همسر و مادر و پدر و بچه، اینا واسطه ی خیرن ولی نباید منتظر باشید اونا حالتونو خوب کنن، دست بذارید روی زانو خودتون و بلند شید، من بخاطر رنجی که به خودم دادم مشکل تیروئیدی پیدا کردم و دیگه به بچه دوم فکر نکردم. اما بعد از اینکه تونستم اون دوره افسردگی رو پشت سر بذارم، دوباره آتش عشق مادر شدن درونم شعله ور شد، اما بعد از چند ماه اقدام متاسفانه تجربه سقط داشتم و حال روحیم دوباره بد شد. یه جور ترس از آینده و دلهره اومد سراغم که نمیتوستم توکل کنم.این همه مکر شیطانه که درگیر مسائل ریز و درشت میکنه آدمو که آدم نتونه توکل کنه. اگه دوباره سقط کنم چی؟ اگه بارداری سختی داشته باشم چی؟ اگه اقدام کنم باردار نشم چی؟ اگه زایمان سختی داشته باشم چی؟ اگه بچه سالم نباشه چی؟ و هزارتا اگه دیگه... آخرش به این نتیجه رسیدم که نباید به آینده فکر کرد، ما فقط باید وظیفه امروزمونو انجام بدیم و فردا رو بسپریم به خدا و دعا کنیم بهترین ها رو برامون رقم بزنه. اصلا نباید حساب دو دوتا چارتای آینده رو کرد. منم توکل کردم و باردار شدم. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۳۶ همون اوایل بارداری بخاطر ورم کلیه خیلی اذیت شدم و درد داشتم و مجبور شدم استراحت کنم، اواخر بارداری هم بخاطر یک سری از مشکلات استراحت مطلق بودم. ولی الحمدلله حال روحیم خیلی بهتر از بارداری اولم بود چون دیگه یاد گرفته بودم قرار نیست همه چی عالی باشه و باید با آغوش باز سختی های زندگی رو بپذیری تا بتونی ازشون رد بشی وگرنه وسط همون سختیا میمونی و از پا در میای. اینم بگم قرار نیست همیشه حال روحی آدم خوب باشه بعضی وقتا هم حال روحیت داغونه و حوصله ی هیچ کس و هیچ چیز رو نداری، این طبیعیه نباید ازش فرار کرد ولی نباید بذاریم این حال طولانی بشه، همین... دخترم حدودا یک ماه پیش بدنیا اومد و میتونم بگم زایمانم جز زایمان های سخت بود و عوارض زیادی برام داشت که هنوز هم درگیرشونم ولی نمیتونم نعمتای خدا رو نادیده بگیرم و لب به گلایه باز کنم.(کاری که بعد از زایمان اولم میکردم، بخاطر حال روحی بدی که داشتم همیشه از خدا گلایه میکردم و میگفتم این چه تقدیری بود خدا، من لایق خیلی بهتر از اینا بودم چرا دارم این روزا رو تجربه میکنم. خدا منو ببخشه). الان که ۲۷ سال از زندگیم میگذره، میفهمم خدا چقد منو دوست داشته. خدا تموم گلایه های منو شنید ولی گوش مالیم نداد. دوست دارم به همه ی دوستام بگم مسیر مادر شدن و فرزندآوری اصلا قرار نیست راحت باشه اول سنگاتونو با خودتون و خداتون وا بکنید و بعد به خدا توکل کنید و بدونید، کوچیک ترین رنجی که متحمل میشین داره براتون اجر نوشته میشه و خدا همه چیز رو میبینه و خییییییلی دوسمون داره. با خدا درد و دل کنیم و خودمونو سبک کنیم ولی آخرش شکر گذار باشیم. خدا ارحم الراحمینه کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
برای دسترسی آسان به پاسخ سوالات مخاطبین در کانال "دوتا کافی نیست" از هشتگ های زیر استفاده کنید.👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
مامانای عزیز شما چه یک بچه داشته باشید چه ۶ تا، باید جون داشته باشید وگرنه از پس مدیریت خونه زندگی بر نمی‌یاید. منم آدم ضعیفی نبودم و حتی در مقایسه با همکلاسی‌هام قوی محسوب می‌شدم. اما بارداری، یک واقعه مهم برای بدنه و یک انسان داره از وجود مادر تغذیه می‌کنه و بلافاصله بعدش شیردهی نیاز به قوی بودن مادر داره. من تو بارداری اول به شدت ضعف می‌کردم درد پا داشتم و متوجه شدم سطح ویتامین دی ۳ بسیار پایینی دارم. که برای جبرانش چند ماه آمپول می‌زدم. بعد تولد پسرم اونقدر درد مفاصل داشتم که برای بلند کردن نوزادم باید آتل می‌بستم! و دچار افسردگی بعد از زایمان شدم. دو سال و نیم بعد دخترم به دنیا اومد سر دخترم وضعم بهتر بود ولی همچنان موقع شیردهی ضعف شدید می‌کردم و افسردگی بعد از زایمانم اونقدر شدید شد که مجبور به مصرف دارو شدم. علت بسیاری از بی‌حوصلگی‌ها، زودرنجی، کم‌صبری و غرغر کردن‌ها ضعف بدنه. برای درد مفاصل سویق کامل و برای ضعف عمومی سویق گندم رو به پیشنهاد یکی از آشنایان مصرف کردم و عالی بود. (سویق رو از عطاری میشه تهیه کرد.) با سویق گندم من تونستم تو شیردهی هم روزه بگیرم. بعد یه دوره مصرف روغن زیتون فهمیدم علت اینکه بدنم زود خالی میکنه روغن بده. روغن زیتون و کره محلی و روغن زرد گاوی رو جایگزین روغن مایع کردم. پنیر رو از صبحانه حذف و تخم مرغ و ارده رو جایگزین کردم. خوردن پنیر رو همراه گردو به عصرانه موکول کردم. نمک یددار رو کنار گذاشتیم و سنگ نمک آسیاب شده رو جایگزین کردیم. من و همسر به شدت شیرینی دوست داریم خصوصا خامه‌ای. به همین دلیل اصلا نمی‌ذارم شیرینی بیاد تو خونه‌مون مگر در مناسبت‌ها و جشن‌ها. نوشابه شاید سالی یکی دو بار یا تو مهمونی‌ها. با همین تدابیر الحمدلله سر بارداری سومم خیلی راحت بودم نه ضعف داشتم نه درد مفاصل با اینکه هم کارهای خونه چند برابر شده بود هم سنم بالاتر رفته بود و با خوردن خرما بلافاصله بعد از زایمان و ادامه دادن تا سه ماه اصلا دچار افسردگی نشدم. و کاچی که مامانم با روغن زرد بعد از زایمان برام درست میکرد رو تا سه ماه ادامه دادم. الان هم که شیر میدم اصلا شیرم کم نمیشه و ضعف ندارم. کلا هر چی مامانا میگن بخورید حتما بخورید و نگید اه بو میده یا نمیتونم! بچه اول من به شدت دل درد داشت چون از آبمیوه مصنوعی تا شیر و هر غذای سردی رو میخوردم ولی سر دو تای بعدی که رعایت کردم دل درد و شب بیداری‌شون به حداقل رسید. شاید اینطور به نظر بیاد که سبک غذایی سالم خیلی گرون می‌شه. ولی من به شدت مخالفم. مگه شیرینی، نوشابه و تنقلات ارزونه؟ با پول یک کیلو شیرینی خامه‌ای میشه شیره انگور یا عسل خرید. به جای نوشابه میشه شربت سکنجبین گرفت. پول یک کیلو چیپس با یک کیلو مغز بادام برابری میکنه ولی چون تنقلات رو کم کم میخریم پولش به چشم نمی‌یاد. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075