هدایت شده از پژوهش اِدمُلّاوَند
꧁꧂🌼꧁꧂🌼꧁꧂
#ایل #طایفه
📝اسامی #ایلات ،#طوایف و #عشایر ایران
🔲۱۱: ایلات خمسه استان زنجان:
🌿شاهسون – اوصانلو - مقدم – بیات – خدابنده
🔲۱۲: ایلات استان کرمان که شامل:
🌿تیره آل سعید – تیره خراسانی – تیره بلوچی – معصومی – شول – قراین – کوه پجی – پچاقچی – افشار – سلیمانی – لری – ظاهری – نارویی – جبال یارز – فتحی
🔲۱۳: ایلات استان کردستان شامل:
🌿شیخ اسماعیلی – دراچی – سورسوری – لک – کوماسی – گلباغی – مهنی - قالقالی
📜بخش دوم تقسیم بندی ایلات بر اساس اقوام:
🔲ایلات ترکمن شامل:
◻️ایل افشار که خود شامل ایلات مستقل زیر است: پورممشالو، پیرمرادلو، آقاجانلو، ولیپور، قرایی، میرحسینی، فارسیمدان، میرجانی، قرهقویونلو، قرهگزلو، حمزهخانی، برآوردی، عمویی، غنچها، صادقی، رایینی، شهسواری، جامعبزرگی، مرادی، ساوندر، خبری.
🔲ایلات ترک شامل:
◻️ایل شاملو
◻️ایل قشقائی
◻️ایل قرهپاپاق
◻️ایل قشقایی
◻️ایل شاهسون
◻️ایل سادات
◻️کره سنی
◻️ایل پازوکی
◻️ایل روملو
◻️ایل قره چورلو
◻️ایل عمرانلو
◻️ایل میلان
🔲ایلهای کرد ایران شامل:
◻️ایل شکاک
◻️ایل جلالی
◻️ایل زرزا
◻️ایل اردلان
◻️ایل زنگنه
◻️ایل کلهر
◻️ایل شوهان
◻️ایل مامش
◻️ایل منگور
◻️ایل پیران
◻️ایل کلهر
◻️ایل میلانی
◻️ایل هرکی
◻️ایل پنیانشین
◻️ایل جاف
🔲فهرست طایفههای لرستان:
◻️ایلات لر شامل:
■ایل بختیاری
■ایل چرام
■ایل بویر احمد
■ایل دشمن زیاری
■ایل بهمئی
■ایل طیبی
■ایل باوی
■ایل ممسنی
■جودکی
■ایل پاپی
■ایل بالاگریوه
■ایل گمار
■یل چگنی
■ایل جان بزرگی
■ایلات لک
■ایل هداوند
■ایل بیرانوند
■ایل سعدوند
■ایل چهاردولی
■ایل غیاثوند
■ایل سنگسری
■ایل سرخی
■ایل جبال بارز
■ایل باصری
■ایل آرندی
■ایل آیماق
🔲ایلات عرب شامل:
◻️ایل کوچی
◻️ایل بنی تمیم
🔲ایلات کرمانج شامل:
◻️ایل زعفرانلو
◻️ایل عمارلو
🔲ایلات مازندرانی زبان شامل:
◻️طوایف عشایری #مازندران:
◻️ایل الیکایی
[◻️ایل #باکر
◻️ایل #پرجایی]
◻️ایل گلباد یا کلبادی
◻️ایل نوری
◻️ایل پالانی
[🌿برخی از طوایف عشایری استان مازندران عبارتند از:
علایی، #فیروزجاه(#پریجا)، گرگانی، خشکرین، خنار، یزدانی، ندرکار، جهان آرا، بادپا، #آلاشتی و...
🌿طوایف مستقل مازندران :
شامل طوایف مستقل: الیکایی، #باکر، #سادات، حدادی، خورشیدی، عرب حلوایی، عرب درازی، عشایر هیکو، قهرایی، کنی، کلکوهی و...]
🔲ایلات بلوچ شامل:
◻️ایل نهتانی
📌از این فهرست ها نکات زیر را می توان استنتاج نمود:
۱: ایران هنوز دارای طوایف و ایلات زیادی است.
۲: پسوند آخر بسیاری از آنها « وند » است و و ند در فارسی پسوندی است که ریشه را می رساند .
۳: بیشترین طوایف و ایلات و عشایر متعلق به لرها ، کردها ، ترکها و بلوچها می باشد .
۴: نام خانوادگی بسیاری از ایرانیها نام یکی از این ایلات و طوایف است که تعلق وی یا خانواده آن شخص به یکی از این ایلات را نشان می دهد.
۵: تعدادی از این طوایف در درون خود دارای چندین طایفه هستند که به این گونه طوایف ، کلان طایفه می گویند .
۶: نام بسیاری از این ایلات و طوایف هنوز برای ما نا آشنا است و این نشان می دهد که در این زمینه مطالعات چندانی صورت نگرفته و لازم است که در این مورد تحقیق جامع و همه جانبه به عمل آید .
📚منابع:
۱: کتاب آشنایی با استان های ایران
گردآوری شده از مجموعهء جامع ایران گردی در ۲۸ جلد – تالیف حسن زنده دل و دستیاران - انتشارات کاروان جهان گردان و ایران گردان - با حمایت سازمان ایران گردی و جهان گردی – چاپ اول ۱۳۷۹
https://iranica.blogsky.com/1391/04/24/post-7/
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3022
🖊جمع آوری از گارگین فتائی
📌پژوهش و بازنگری:
🖊#محسن_داداش_پور_باکر
👇
📎این #پژوهش و #بازنگری کامل و جامع نیست.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🇮🇷#ایران_شناسی
🌍#مازندران #سوادکوه #لفور
1⃣
جغرافیای تاریخی
واژه شناسی لفور
لپور تلخیصی است از «لپ» و «روت» یا «لپورت» و از دو جزء تشکیل شده است: جزء اول «لپ»
پهلوی است که به معنی اخص همان «لب» فارسی یا دهانه میباشد. جزء دوم «روت» (Avarot) یا «اوروت» به
معنی رود است، مجموعاً به آبادی یا منطقهای اطلاق میشود که در مجاورت آب، رود، جنگل و درخت باشد
(حجازی کناری، ۱۳۷۲، ص ۱۹۲).
در گویش مازندرانی، واژهٔ «لپ» به معنای پهن است. واژههایی مانند «لایه» به معنای نیمی از چیز کروی یا بیضوی، «لپربزوئن» یعنی پهن نشستن و «لپو» به معنای آب آرام و کم حرکت کاربرد دارد. ممکن است
معنی «لپور» از این واژهها آمده باشد.
قصبات یا دهات یا دهات لپور در زمان حاکمیت قارنوندی در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار در رابطه با خراج حاکم منطقه لفور مینویسد به منطقه امیدوارکوه هفتاد و دو پارچه ده وجود داشت که هزار هزار و ششصددرهم از محصول منطقه به طاهریان میپرداختند. در همین صفحه ابن اسفندیار و رابطه با میزان خراج حوزه لفور و امیدوارکوه مینویسد: حدود مُلک مازیار هزار پاره دیه که پانصد هزار درهم سهمیه بوده است.»
ادامه.....
@KalikolaVillage1403
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4120
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🇮🇷#ایران_شناسی
🌍#مازندران #سوادکوه #لفور
2⃣
📌در زمان حکومت وندان هرمزد از خاندان سوخرا (آل قارن) شهری در لفور ساخته شد که به نام او هرمز آباد خوانده شد او در این شهر کاخی بزرگ گرمابه و ساختمانهای بسیاری بنا نمود این شهر پس از وی نیز مرکز فرمانروایی خاندان قارن به ویژه مازیار بن قارن بوده است. ابن اثیر هرمزد آباد را در میان راه آمل و ساری می داند.
امروزه از شهر هرمزآباد نشانی بر جای نیست اردشیر برزگر نیز دچار اشتباه شده که آن را با روستای و رمز آباد یکی دانسته چرا که و رمز آباد در دهستان فریم از بخش دودانگه ساری قرار دارد ولی در منابع بطور روشن و صریح محل هرمز آباد در لفور ذکر شده است دیگر اینکه در زمان فرمانروایی وندان هرمزد فریم در دست آل باوند بود و خاندان قارن بر این ناحیه استیلایی نداشتند که در آن شهری بنا کنند.
برخی از نویسندگان نام و نداند هرمزد را به بخشی از کوه قارن که بر آن فرمانروایی داشته داده اند و آن ناحیه را به نام کوه و نداد هرمزد خوانده اند دکتر عبدالحسین زرین کوب در مورد جبال قارن چنین می نویسد:
در مشرق ولایت رویان جبال قارن بود با نزدیک ده هزار آبادی که دامنه شمالی آن به نواحی آمل و ساری می رسید و بلندی های جنوبی آن بر دشتهای قومس اشراف داشت و تمام آن شامل نواحی هزار جریب و سوادکوه و جبال لاریجان کنونی بود از این جمله جبال وندان هرمزد شامل قسمتی از کوه های هزار جریب می شد.
لفور ( لیوره و هرمزآباد دژهای عمده آن به شمار می آمد و هرمز آباد که قصر برخی فرمانروایان خاندان قارن از جمله مازیار در آنجا بود و با ساری و آمل به یک اندازه فاصله داشت نیز به همین کوه ها مربوط میشد.
پاره کوه دیگر از این جمله که جبل شهریار یا شهریار کوه خوانده میشد نیز بخشی از دودانگه هزار جریب به شمار می آمد شهر عمده آن شهمار بود اما قلعه آن که تختگاه فرمانروایانش محسوب میشد، پریم ( فریم) نام داشت و در جنوب ساری واقع بود محلی هم به نام طاق در این پاره کوه وجود داشت که از قدیم جایگاه خزاین و پایگاه دفاع این جبال به شمار می آمد.
بخش دیگری از جبال قارن در محل سواد کوه کنونی شروین کوه یا جبل شروین خوانده می شد و دامنه های جنوبی آن تا به حدود قومس گسترش داشت گردنه ای به نام شلفین نیز که سوادکوه و فیروزکوه را از هم جدا میسازد گویا هنوز نام آن را در تلفظ عامیانه و ضبط تحریف یافته خویش نگه داشته باشد.
✍️ ادامه..... ۲
@KalikolaVillage1403
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4120
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🇮🇷#ایران_شناسی
🌍#مازندران #سوادکوه #لفور
3⃣
✍وجه تسمیه لپور یا لفور
ناحیه لپور که مورخان و جغرافیا نویسان اسلامی آن را لفور نوشته اند مقر و مرکز فرمانروایی خاندان قارن در سرزمین باستانی پتشخوارگر و جبال قارن واقع شده است.
واژه لپور به نظر میرسد فشرده و یا تخلیص است از لپ اوروت) یا (لپوروت) و از دو جزء تشکیل شده است جزء اول (لپ) پهلوی که به معنی اخص) همان (لب) فارسی یا دهانه میباشد. جزء دوم (أوروت =
(ovarot یا (اورود به معنی (رود) مج به آبادی ای اطلاق میشود که در مجاورت آب رود جنگل و
اشجار باشد. اگرچه در ساختمان ظاهری کلمه اشاره به جنگل سبزه و چمن نشده ولی چون در هر نقطه کوهستانی تبرستان وجود آب آبشار و تالاب وجود جنگل بیشه و چمن را تداعی میکند از این نظر در تعریف از جزء (اوروت) تلویحاً اشاره ای به آنها شده لپ (اوروت) به شرحی که در بالا آمده یعنی لب رود و (اوروت) هم در زمان هخامنشها به معنی رود) که در دوران اصلاح زبان پهلوی به (روت) تبدیل و در زمان ما (رود)
شد» حجازی ،کناری ۱۳۷۲ ، ص ۴۴ در گویش مازندرانی واژه ی لپ به معنی پهن است. واژه هایی مانند
«لایه» به معنی نیمی از چیز کروی یا بیضوی لپر بزوئن (Lapper bazuen) پهن نشستن و «لپو»
(Lapu) به معنی آب آرام و کم حرکت کاربرد دارد. ممکن است معنی «لپور» از این واژه ها آمده باشد. «لپ» و
«او» و «روآور» در معنی زمین زراعت آبی و منطقه ی کنار رودخانه و خود رودخانه است» (حدود العالم من
المشرق الى المغرب، ۱۳۶۲، ص ۴۹)
از این رو میتوان گفت لپور سرزمین یا ناحیه ای حاصل خیز پوشیده از جنگل و جویبارها و رودهای فراوان است. اگر به سیمای جغرافیای طبیعی منطقه بنگریم این واقعیت بیشتر محسوس خواهد شد. در گذشته نیز جغرافیدانان از وضع طبیعی و جنگلی این ناحیه و رودهای آن سخن گفته اند؛ مولف حدود العالم از بابل رود که از کوه قارن برود و بر مامطير بگذرد و اندر دریای خزران افتد سخن میگوید بنا بر نوشته این اسفندیار ناحیه امیدوار کوه و لفور در زمان مازیار هزار پاره آبادی داشته که پانصد هزار درهم محصول سالانه اش بوده است. به جز شهر هرمزآباد و لفور ابن اسفندیار از روستای ما وجکوه لفور که امروزه نشانی از آن نیست یاد می کند مولف تاریخ طبرستان همچنین از پادگانی در حد لفور که به سال ۱۴۲ هـ ق هزار نفر سپاهی داشته نیز سخن می گوید.
✍️ ادامه..... ۳
@KalikolaVillage1403
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4120
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🇮🇷#ایران_شناسی
🌍#مازندران #سوادکوه #لفور
4⃣
📜قدمت باستان شناسی منطقه لفور
لفور از مناطق بسیار قدیمی و تاریخی مازندران و ایران است (حیدری سوادکوه شمالی، ۱۳۸۱، ص ۳۳). گورستانهای نرگس جار و اوتی سر از جمله گورستانهای باستانی و تاریخی منطقه سد لفور هستند که بر اساس کاوش های باستان شناسی حدود سال ۶۵۱ آغاز دوره اسلامی و پس از آن بنا نهاده شدند. گورستان لفورک و تپه چاشت خوران از دوره عصر آهن، گورستان اسپوکلا و آهه از دوره اواخر ساسانی و اوایل اسلامی و گورستانهای نرگس جار و اوتی سر از دوره های اسلامی از جمله گورستانهای باستانی و تاریخی محوطه هستند که بر اساس کاوشهای باستان شناسی حدود ۳ هزار سال قدمت دارند و باستان شناسان موفق به کشف سه تدفین منحصر به فرد از دوره عصر آهن ۱۵۰۰ تا ۵۵۰ پیش از میلاد در این گورستان ها شدند. راز گورستان لفورک در نخستین فصل از کاوشهای باستان شناسی آشکار شد و در آن چندین نوع جدید از تدفین سه هزار سال قبل ایران مورد شناسایی قرار گرفت. کشف گوشوارههای از جنس طلا و نقره و اجسادی که میان پوششی از سفال تدفین شده اند از جمله یافته های باستان شناسی در این گورستان است. همچنین از این گورستان اجسادی بدست آمده که به نژاد هایپر دولیکو سفال (سر درازهای کامل) مشهورند و این نژاد اکنون دیگر در مازندران بکلی دیده نمی شود. ناگفته نماند؛ که تپه چاشت خوران از دوره عصر آهن، گورستان اسبوکلا و آهه از دوره اواخر ساسانی و اوایل اسلامی و گورستانهای نرگس جار و اوتی سر از دوره های اسلامی از جمله گورستانهای باستانی و تاریخی محوطه هستند که در آخرین مطالعات باستان شناسی و مستند نگاری محوطه پشت سد البرز کشف شده اند و ۶ گورستان باستانی و تاریخی به همراه ۹ روستا و چندین امامزاده قربانیان آبگیری سد البرز هستند. تصویر مقابل کوزه ای با قدمت بیش از ۲۸۰۰ سال کشف شده در گورستانهای تاریخی لفور روستای کالیکلا بر اساس شنیده هایی از قول بزرگان و تاریخدانان محلی در حدود سالهای ۸۹۰ (حدود ۵۰۰ سال قبل) توسط گروه هایی از منطقه شور مست سوادکوه شمالی معروف به کاله (نریمانیهای فعلی) که به این منطقه مهاجرت نموده اند، بنا نهاده شده است. بعدها افرادی از طوایف دیگر (گالش و بنار و ....) نیز به آنها پیوستند. برخی از اهالی معتقدند که در آن زمان چند ایل و تبار (کاله، گالش، بنار) به طور همزمان وارد این روستا شدند. سال ها پس از شکل گیری اولیه روستای کالیکلا مردم آن بر اثر بیماری وبا در گوشه و کنار منطقه پخش شدند و اکثرا در چلن (زمین کشاورزی فعلی روستاییان) رفتند و بعد از بهبودی دوباره به روستا برگشتند. همچنین به علت وجود شیب در روستا در گذشته نه چندان دور سیلابها باعث از بین رفتن زمینهای کشاورزی حاشیه روستا شده است و زمینهای اطراف رودخانه با بلک بطور کامل از بین رفته است. زلزله سال ۱۳۳۴ باعث تخریب اکثر منازل روستای کالیکلا شده و بعضی از اهالی نیز در این زلزله جان باختند.
از سوی دیگر، جاده ابریشم یا راه ابریشم یکی از راههای معروف قدیم است که بسبب حمل ابریشم چین از این راه بدین اسم شهرت یافته است. این راه از شهرستان توان هوانگ در چین به ولایت کانسو می آمد و از آنجا داخل ترکستان شرقی امروزی می شد و از طریق بیش بالیغ و آلمالیغ و اترار به سمرقند و بخارا می رسید. در بخارا قسمت اصلی آن از راه مرو سرخس نیشابور گرگان و مازندران (شیرگاه پل بالو امیدوار کوه لفور) به ری می آمد و از ری به قزوین و زنجان و تبریز و ایروان می رفت و از ایروان به طرابوزان یا یکی از بنادر شام منتهی می گردید.
✍️ ادامه..... ۴
@KalikolaVillage1403
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4120
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🇮🇷#ایران_شناسی
🌍#مازندران #سوادکوه #لفور
5⃣
#پتشخوارگر
در سال ۶۷۳ ق م سپاهیان آسار حارون شاه آشور در یک سلسله عملیات جنگی به سرزمینی موسوم به پاتوش آری یا پاتشوعار رسیدند که جزئی از کشور مادهای دور دست بوده است (دیاکونوف، ۱۳۷۷، ص ۲۴۳ و توینیی، ۱۳۷۹، ص ۶۸). آسارهارون در کتیبه خود از سرزمین پاتوش آرمی چنین سخن می گوید: «اما سرزمین پاتوش آری بر کران کویر نمک در خاک مادهای دوردست که کوه بیکنی (دماوند) در کنار آن نهاده است. کوه سنگ لاجورد که هیچ یک از نیاکان پادشاه من پا در خاک آن نگذاشته بودند» (کامران، ۱۳۷۴، ص ۱۳۲). این نام در زمان هخامنشیان تحت عنوان پیشوارش یا پتشوارش در کتیبه داریوش آمده و در زمان ساسانیان بر اساس کارنامه اردشیر بابکان نام آن پتشخوارگر بوده است. در اوستا بخشی از رشته کوههای اوپی ری ستنا یا اپارسن دانسته شده است. در کتاب جغرافی دان یونانی استرابون با عنوان پراخوتراس ذکر شده که همان
رشته کوههای البرز بوده و اقوام گیل، کادوسی و آماردی در نواحی شمالی آن مسکون بوده اند. پروکوپیوس مورخ بیزانسی نیز از کیوس برابر انوشیروان تحت نام پتشخوار شاه یاد می کند (مشکور، ۱۳۷۱، ص ۳۲۳). منوچهر شاه حدود این منطقه را به شهرهای فرشواذ جر ختم نمود (ابن اسفندیار، ۱۳۶۶، ص ۵۶). فرشواذ جر را به معنی فرش یعنی هامون دشت و منطقه پهن و واز را به معنی کوهستان و گربا جر را به معنی دریا معنی نموده و به زبان بومی منطقه لفور جر یا جول به معنی پایین یا عمیق یا جمل یا غلزم یا دریا می باشد و در اصطلاح فرشواذ جر یعنی پادشاه دشت و کوهستان و دریا و پادشاه طبرستان از محدوده شهرهای زیر حاکمیت می کردند.
در کتب مورخان اسلامی به صورت فرشوادگر فراشو ذخر و بدشوارگر آمده است. در تاریخ تبرستان ابن اسفندیار راجع به نام فرشوادگر چنین می خوانیم حد فرشوادگر آذربایجان سر تبرستان گیل دیلم، رویان، قومش دامغان و گرگان باشد و اول کسی که این حد را پدید کرد منوچهر شاه بود (همان، ص ۵۶). اولیاء الله آملی فرشوار جر را لقب تبرستان دانسته است (اولیاء الله آملی، ۱۳۱۳، ص ۲۷). میر ظهیرالدین تبرستان را درون فرشوارگر و فرشوارگر را شامل آذربایجان گیلان تبرستان ری و قومش (سمنان) می داند (مرعشی، ۱۳۶۱، ص ۱۱). ابن اسفندیار معنی فرشواذ را باش خوار ای عیش سالماً صالحاً بیان می کند (ابن اسفندیار، ۱۳۶۶، ص ۵۶) یعنی عیش کن به سلامت وی همچنین فرشواذ جر را از سه جزء فرش + واذ گر بر شمرده و فرش را هامون واد را کوهستان و گر یا جر را دریا و سرزمین فرشواذ جر را سرزمین کوه و دشت و دریا می خواند. همچنین خاطر نشان می سازد به لغت قدیم جر یا گر معنی کوهستانی را که بر آن کشاورزی می کرده اند نیز می داده است (مارکوارت، ۱۳۷۳، ص ۲۴۵). از این رو به خاندان قارن آل سوخرا که حاکم بخشی از فرشوادگر بوده اند جرشاه یا گرشاه یا ملک الجبال می گفتند (اعتماد السلطنه، ۱۳۶۷، ص ۲۲). بر اساس نامه ی تنسر در زمان به سلطنت رسیدن اردشیر یکم ساسانی چشنسف یا گشنسب شاه گشتاسب بر پتشخوارگر حکمرانی داشته و عنوان پشتخوارگر شاه را داشته است. بنابر کارنامه اردشیر بابکان پشتخوارگر از بخشهایی بوده که برای اردوان شاه اشکانی سپاه تهیه می کرده است. به نظر محمد حسن خان اعتماد السلطنه لغت فرشوات گر به مرور زمان دچار تحریف و تخفیف شده به سوات یا سواد تبدیل شده و نام سوادکوه ماخوذ از آن است. ابن خردادبه در المسالک و الممالک بد شوارگر را یکی از شهرهای تبرستان بر شمرده است (ابن خردادبه، ۱۳۷۰، ص ۹۶). البته واضح است که او دچار اشتباه شده زیرا در هیچ یک از منابع از شهری بدین نام یاد نشده بلکه همواره تاکید شده که بدشوارگر یا همان پتشخوارگر منطقه وسیعی بوده است.
پتشخوارگر از سه جزء پتش + خوار + گر تشکیل یافته و کوهی است که در پیش ولایت خوار واقع بوده (مشکور، ۱۳۷۱، ص ۳۲۳) و یا کوههای کم درخت است که روبروی دره خوار قرار دارد (عمادی، ۱۳۸۲، ۱۷۰).
برخی آن را از سه جزء پئیتیشخ + وار + گر به معنی ناحیه ای که در بر دارنده کوه و دشت و دریاست خوانده اند (حجازی کناری، ۱۳۷۲، صص ۴۵-۴۴). بنابراین با توجه به منابع تاریخی سرزمین پتشخوارگر منطقه ای وسیع بوده که شامل رشته کوه البرز میشده اما به تدریج این نام تنها برای بخش مرکزی و شرقی آن یعنی کوههای لاریجان، بندپی، لفور، سوادکوه، هزار جریب باستانی، دودانگه، چهاردانگاه و هزار جریپ و بخشی از فیروزکوه و دماوند به کار رفته است.
برخی پژوهندگان بر این باورند که نام سوادکوه با تغییر واژه کهن فرشوادگر به فرشواد کوه سپس تبدیل آن به سوادکوه پدید آمده است. در برخی از اسناد و کتب تاریخی اسامی دیگری مانند قارن کوه، شروین کوه، جبال شروین و کولاچی نیز برای این ناحیه بکار رفته است.
✍️ ادامه.... ۵
@KalikolaVillage1403
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4120
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐
🇮🇷#ایران_شناسی
🌍#مازندران #سوادکوه #لفور
6⃣
📖مهمترین دهات لفور در عصر باستان (قارن)
۱- جاوه چال (جعفر چال)
این آبادی در پایین دست قلعه مازیار در قسمت شمالی روستای مزدیدره با مازیار دره واقع بوده که به مرور زمان و حملات خلفای عباس از جمله معتصم و همراهی طاهریان قلع و قمع گردیده که از مصالح بجا مانده از آن جهت استفاده از حسینیه و سفاتالار و حمام و مکتب خانه روستاهای همجوار استفاده نموده و در حاضر هم باقی میباشد.
۲- بازیر کلاء
از نظر علم جامعه شناسی اصطلاح کلا به معنی محل اجتماع انسانها یا ده میباشد. این روستا در قسمت غربی روستای عالم کلاء در قبرستان و زمین فوتبال فعلی واقع میباشد. قبور قدیمی و گلهای لاله و درختان آزاد یا اذاردار و دفن اجساد بسوی خورشید یا آفتاب نشان از گیری یا زرتشتی بودن ساکنین این منطقه را نشان میدهد.
۳- گونی کلاه
این پارچه ده در مرتعی به همین نام در مسیر عبور جاده ای روستای تمر فعلی وجود دارد و قبور این روستا توسط جاده تمر که احداث گردیده نابود شد و استخوانها و سفالهای به دست آمده از جاده نشان دهنده این میباشد که انسانهای سر دراز در این مناطق زندگی می کردند.
۴- خنه سری (خانه سرا)
این ده از دهات عصر گذشته بوده که در مرتعی به همین نام در حد فاصل روستای عالم کلا و کالی کلاء واقع میباشد از قبور و سفال شکسته و اجرهای پیدا شده و مقایسه با آجر و سفالهای کاخ مازیار در بالای روستای مزدیدره با نشان از هم عصر بودن حتی قدمت بیشتر عصر آهن را نشان می دهد. تحقیقی که باستان شناسان استان مازندران واحد میراث فرهنگی قبل از احداث سد لفور در منطقه انجام دادند در مرتع جنگلی آهه روبروی روستای کالی کلا آثاری یافتند که نشان از انسانهای عصر آن و استخوانهای آنها از جنس آدمهای نئاندرتال یعنی انسانها سر دراز بوده است و همچنین به روایت گذشتگان محلی که صاحبان همین مرتع بوده اند روایت کردند که اجدادشان در حین چرای گاو در قبرستان همین منطقه دیگ بزرگ پر از سکه و کوزه و آثار زینتی پیدا نمودند که به صورت مستند و مکتوب مشهود نمی باشد.
۵- تسی کلا
این ده در قسمت غربی روستای کالی کلاه در مرتعی به همین نام معروف و موجود میباشد. کوزه شکسته و سفالها و پیلکا به زبان طبری و قبور رو به آفتاب نشان از موجودیت آن در زمانهای گذشته را می نماید که گاهی به طمع گنج چاله و چوله های در این موقعیت ایجاد میشود اداره میراث فرهنگی در سال ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ با مجوز رسمی حفاری انجام داده که استخوانهای بدست آمده نشان از سکونت عصر آهن می باشد.
نقل از جهانگیر عباسی که ایشان از جد مادری اش به نام مشهدی حیدر محرابی گالش نقل میکرد که من ۴ الی ۵ ساله بودم در تاریک و روشن خاطرات ذهنم بیاد می آورم که پدرم یک عدد زنبیل را با دو عدد سیخ آهنی به دستم سپرد و پابه پای آنها بعد از یک بیماری واگیردار احتمالاً «وبا» از خانه و کاشانه ی مان روستای تسی کلا به سمت پایین دست حاشیه رودخانه از رود حرکت کردیم و در آنجا ساکن شدیم که در حال حاضر موسوم به روستای کالی کلاست. جهانگیر عباسی متولد سال ۱۳۰۳ ش بود و اگر پدر بزرگشان ۷۵ سال عمر داشته باشند تا به امروز میشود حدس زد عمر روستای کالی کلا نباید از ۱۵۰ الی ۱۷۵ سال تجاوز کند.
۶- نرگس چال
۷- اوتی سر
۸- آرسوسر
۹- آهه
۱۰- اسکلیم
✍️ در ادامه..... ۶
@KalikolaVillage1403
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4120
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آگاهی_بخشی
#کتاب
#تاریخ #سادات #مرعشی
#بندپی #بطیار #لدار #لپور
📜تاریخ خاندان مرعشی
۲۰۹
فدای تو بادا سر و جان ما
همین است تا هست پیمان ما
{{چون اعتقاد آن سيد پاك طينت نيك محضر ظاهر و باهر گردید، میر علی خان حسن عقیدت و خلوص طويت او را تيمناً به فال نيك حمل نموده ، به طلب میرحسین پازواری که از اجله سادات قدیم و اکابر اسپهبدان مازندران بودند چنانچه در تاریخ حضرت میر ظهیر نور مرقده مزبور است، کس فرستاده مومی الیه نیز به خدمت شتافته محرم اسرار گشته، بغایت شادکام گردید و در تعجیل آن عمل عاقبت محمود مبالغه به ظهور رسانید.
همچنین #علاء_الدین_بطیار از #اکابر_بندپی که از معتبران اعیان شرقی بود و #بیجن_رئيس_لپوری که احوال او مکرر مرقوم قلم خجسته رقم گردید و ساير احباء و يك جهتان معتمد را طلب داشته، تهیه سفر گرفته در اسعد ساعات عازم گشتند.
📌اما علاء الدین #بطیار در باب عیال و اطفال متعهد گردید که حراست ایشان نموده، اگر میرزاخان ارادۀ گرفتن ایشان نماید، ایشان را از #مشهد_گنج_افروز به #بندپی و از آنجا به #لپور نقل نماید که دست تعرض احدی بدیشان و اموال ایشان نرسد و بیجن رئيس متعهد شد که ایشان را از لپور به بالای #فیروزکوه رساند تا دست تعرض والی #مازندران از ایشان کوتاه باشد و بعد از این مراتب این هر دو نفر خود را در قزوین به ایشان رسانند.
اما ایشان به قول خود عمل نموده بعد از آن مراتب [۹۲ ب] روانه قزوین شدند در آنجا به شرف ملاقات مشرف گشتند و به مراتب ارجمند سرافراز گشتند.
📚منبع:
تاریخ خاندان مرعشی مازندران، به تصحیح دکتر منوچهر ستوده، چاپ دوم، موسسه اطلاعات، ۱۳۵۶، ص ۲۰۹
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4129
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#تاریخ
#مازندران
#زکی_خان_زند
(۱)
🔲زکی خان، منشاء زیانها و لطمات فراوانی برای خاندان زند بود. خونریزیها و وحشیگری های او، همچنان که کریم خان پیش بینی کرده بود یکی از عوامل مهم نابودی زندیه شد.
✍افرادی که در دوره زندیه به پادشاهی رسیدند در شعری از کتاب جنّتهالاخبار چنین به نظم آمده است:
چهل و سه سال بدی شش نفر ز زند جلی
شدند حاکم ایران به حکم لم یزلی
کریم بود و ابوالفتح و بعد از آن صادق
علیمراد و دگر جعفر است و لطفعلی
📚ص۱۳، جنتهالاخبار، محمد حسن بن محمد رحیم لنجانی اصفهانی، به تصحیح میرهاشم محدّث - ۱۳۹۱
✍زكريا زكى خان زند، از فرماندهان زند، پسر بوداق خان و برادر ناتنى و پسرعموى كريم خان* و صادق خان زند*.
از تاريخ تولدش در منابع سخنى نرفته، اما مسلّمآ از كريم خان و صادق خان كوچك تر بوده است.
او متعصب، خودخواه و تندخو بود و گاهى در قساوت افراط مى كرد.
زكى خان به همراه طايفه زند به فرمان نادر افشار، به اجبار به دره گز خراسان كوچ كرد و همراه با آنان در ۱۱۶۰، پس از قتل نادر، به موطن طايفه زند (دهكده هاى پرى و كمازان) بازگشت.
او در بيشتر جنگهاى كريم خان شركت داشت، سردارى شجاع و بى باك بود و معمولا فرماندهى نگهبانان ارگ كريم خان را به عهده داشت...
📚گلستانه، ص ۳۲۲ـ۳۳۳؛ نامى اصفهانى، ص ۱۰۱ـ۱۰۳، ۱۱۰ـ ۱۱۶)
📌 از مهمترین وقایع عصر کریمخان مربوط به حوادث بعد از مرگ وی میباشد. اختلاف و درگیریهایی که به مدّت ۱۵ سال ما بین خاندان زند طول کشید و تنها نتیجهاش پایمال و لگدکوب شدن مردم توسط حاکمان موقّتی بود و زمینه را برای استقرار قاجارها آماده ساخت.
⚠️قتل عام زند در مازندران
زکی خان، از نزدیکترین افراد کریم خان، در مازندران جنایتی کرد که بعدها مردم آن منطقه با آغامحمدخان قاجار متحد شدن تا انتقام بگیرند. ضابط منطقه هزارجریب دامغان به لشکریان زکی خان زند علوفه و آذوقه نداد. او هم عصبانی شد و تو در یک اقدام وحشیانه همه... ۱/
از زن و مرد و بچه کشت. ابوالحسن غفاری کاشانی این واقعه را شرح میده: «کل آن جماعت را دستگیر کردند. به حکم زکی خان تیغ قتل عام از نیام کشیده به قتل دو هزار کس از آن جماعت پرداختند و از سرهای ایشان در منطقه مذکور کله منارها رو به اوج افراختند. حاجی زکی خان را نمیز بستند و... ۲/
بند از بندش جدا کردند.» سربازان زندیه بعد از کشتار، شروع به غارت اموال کردند. تو رستم التواریخ، محمدهاشم آصف در اینباره نوشته: «پس از قتل مردان، هنگامی که وقت نماز شد به دقت وضو گرفته و در نهایت خضوع و خشوع مشغول نماز شد و نوافل و... ۳/
تعقیبات آن را به جا آورد؛ و پس از آن اهل و عیال کشته شدگان را فرستاد آوردند و به اقسام فضایح در ملا عام، پرده نلاموس ایشان را پاره کرده و باز نماز شب میگذارد و دائم به اوراد واذکار مشغول بود.»
📝پناهی سمنانی در این باره به نقل قول مینویسد:
«هشتاد نفر از مازندرانیان را به عنوان هواخواهان حسینقلیخان دست بسته نزد او آورده بودند. وی به میرغضب دستور داد تا سرهای آنها را با شمشیر قطع کند. میرغضب همین که چهار نفر را گردن زد دستش لرزید و خان خون آشام از روی غیظ از جا برخاست و شمشیر را از او گرفته، هفتاد و شش نفر دیگر را با دست خود گردن زد و چون وقت نماز شد بلافاصله با دقّت تمام وضو گرفته به نماز ایستاد و نوافل و تعقیبات را هم به جای آورد و سپس به به احضار اهل و عیال مقتولین فرمان داد و به اقسام فضایح در مجلس در ملاء عام پردهی ناموس ایشان را پاره کرد و باز نماز شب را به جای آورد.
سرانجام پس از آن که با کاروان اسرا به شیراز رسید و کریم خان از او بازجویی کرد که چرا بدین گونه عمل کرده است؟ پاسخ داد: من در خونریزی بیاحتیاطم. تو که مرا میشناسی چرا بدین کار فرستادی؟ وکیل روی از او بگردانید و گفت خدا جزای تو را بدهد که میترسم عاقبت خاندان مرا براندازی و چنین شد که او پیشبینی کرده بود...
📝مؤلّف جامع جعفری نیز ماجرای عجیبی را از زکیخان نقل میکند و روایت میکند که:
... نزدیک مقتل کشتگان سجاده گسترده، ادای فریضهی ظهر را تکبیرهالاحرام گفت و به قرائت حمد اشتغال داشت که یکی از نیم بسملانِ تیغ بیداد او که هنوز حشاشّه در بدن باقی داشت ... به آواز ضعیف آیت استغاثت میخواند. در دَم، نماز قطع کرده گفت: سر او را نزد من آورید که چون آواز او نارسا است. از نزدیک دریابم تا چه گوید و مسلک کدام مدّعا میپوید؟ پس به دستیاری تیغ میان سر و پیکر تفریق کرده و سرش را به پیشگاه حضور آن شقاوت دستور آوردند.»
📚صص ۸۷ و ۸۸ - آغامحمّدخان قاجار - چهرهی حیلهگر تاریخ - محمّداحمد پناهی
https://eitaa.com/edmolavand/21024
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4634
🖊گردآورنده #محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۹۱۴۳۴
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐
#تاریخ
#مازندران
#زکی_خان_زند
(۲)
⚠️قتل عام زند در مازندران
👈زکی خان بعد از فوت کریمخان به حمایت از محمّدعلیخان داماد خود برخاست و در مقابل بقیّهی خوانین زند بگله و هزاره که از ابوالفتحخان پسر بزرگتر کریمخان حمایت میکردند، موضعگیری کرد. سرانجام با نیرنگ و قسم نامه آنها را فریب داد و بیست و سه نفر و به روایتی دیگر شانزده نفر از نزدیکترین اقوام خود را قتل عام نمود.
✍زكريا زكى خان زند در ۱۱۸۰ حسينقلى خان جهانسوز*، پسر محمدحسن خان و برادر آقامحمدخان قاجار، كه كريم خان از روى دلجويى و ملاطفت به خاندان قاجار، حكومت دامغان را به او سپرده بود، منطقه را به آشوب كشيد و بر مازندران و گرگان نيز مسلط شد. چون حاكم مازندران از سركوب وى عاجز بود، كريم خان به زكى خان مأموريت داد تا به غائله خاتمه دهد.
او با سپاهى عازم سمنان شد و در خاتمه دادن به شورش، خشونت بسيار كرد و از سرهاى رؤساى شورشيان مناره ساخت و با عده اى اسير به شيراز بازگشت.
📚نامى اصفهانى، ص ۱۷۱ـ۱۷۲؛ غفارى كاشانى، ص ۳۵۳ـ۳۵۴
📌یکی از کسانی که در اضمحلال خاندان زند نقش اصلی را ایفا کرده است زکیخان فرزند بوداق و برادر نا تنی کریمخان میباشد. وی قبل از فوت وکیل نیز سابقهی بیرحمی و سفّاکی خود را نشان داده بود که به عنوان مثال به حادثه کشتار مازندران میتوان اشاره کرد.
[برای آگاهی از آن حادثه به صفحه ۶۲ آینه عیبنما (نگاهی به دوران قاجاریه) از این نگارنده مراجعه شود.]
📌نام زکیخان در خاندان زند به عنوان سمبل بیرحمی و همچنین در کنار سفّاکان تاریخ قرار دارد و خود وی نزد کریمخان اقرار میکند که من در سفّاکی بیباکم و لذّت من در خونریزی است.
[مترجم کتاب کریم خان زند نوشته جان. ر. پری در صفحه ۲۱۸ درمورد زکی خان مینویسد:
«رفتار زکی خان در گیلان از تبهکاریهای تاریخی او میباشد. در هرجا که قدم میگذاشت مردم را تحت فشار میگذاشت، مالشان را میبرد و خودشان را میکشت. در اصفهان نیز به هنگام طغیان علیه کریم خان رفتار مشابهی داشت. طوفان هزارجریبی در بارهاش گفته است:
زکی خان چو در غارت اصفهان
برانگیخت آتش برآورد دود
پس از بردن سیم و زر وآن چنان
به فرزند و زن دست یغما گشود
که نه زادهای ماند جز طفل اشک
نه زایندهای غیر زاینده رود
در گیلان پس از آن که شدّت عمل بسیار نشان داد حاجی زکی خان، ریش سفید چهار دانگه کلاته را به فلک بست و بند از بندش جدا ساخت.
برای گرفتن پول از مردم به آن ها حواله مقداری روغن بنفشه بادام فرستاد. چون نتوانستند تحویل دهند پول فراوان گرفت.»]
✍دکترعبدالحسین نوایی درباره یکی از انواع مجازاتهای اعمال شده او مینویسد:
«یکی از انواع مجازاتهای او این بود که دستور میداد مردان را به چوبی ببندند و چوب را وارونه در زمین بنشانند به طوری که سر آن بیچارگان در خاک رود و پایشان بیرون بماند و در چهار ده کلاته کلّه مناری از سر بیگناهان ترتیب داد. این مرد خونخوار میگفت: من مجتهد آدمکشان هستم و عقیدهاش این بود که این آدمکشیها برای مصلحتی بزرگتر و عامتر جایز است.»
📚ص ۱۲۳ - کریم خان زند – دکترعبدالحسین نوایی - ۱۳۴۸
سرجان ملکم رفتار خون آشام زکیخان را توجیه کرده و یکی از ضروریات عصر میداند و مینویسد:
«برخی از این نوع کارها ضروری حکمرانی عصر بوده است تا آن جا که شداید اعمال زکیخان باعث آرامی ملک شد؛ زیرا که ملایمت طبع کریمخان باعث این شده بود که جمعی طریقهی عناد و طغیان در پیش گرفتند به این خیال که اگر کاری از پیش نرفت سزایی هم نخواهد بود، یعنی کریمخان خواهد بخشید.»
📚ص ۲۹۸، مختصر تاریخ ایران در دورههای افشاریه و زندیه، دکتررضا شعبانی - ۱۳۷۸
https://eitaa.com/edmolavand/21024
🖊گردآورنده #محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۹۱۴۳۴
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4634
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#تاریخ
#مازندران
#زکی_خان_زند
(۳)
⚠️قتل عام زند در مازندران
🔴مرگ زکی خان
📝مؤلّفان رستمالتّواریخ و تاریخ گیتیگشا و گلشن مراد چگونگی قتل زکیخان را تقریباً مشابه هم ثبت کردهاند که شرح واقعه را مؤلّف گلشن مراد چنین توصیف میکند:
«جمعی از مردم ایزد خواست را به تقصیر این که مبلغ شش هزار تومان از وجوه دیوان اصفهانی را به عزم شیراز تا به ایزد خواست آورده و جمعی از گماشتگان نوّابِ جهانبانِ کشورستان تعاقب آن کرده و در محل مذکور به آن برخورد کرده و به اصفهان مراجعت داده و اهل ایزد خواست بازوی ممانعت نگشاده بودند، به آتش خنجر قهر و سیاست سوخته و خس و خار وجود آن ضعیفان را به شرارهی شرارت مشتعل ساخته، نایره جود و بیداد در خاندان ایشان افروختند. چند نفر دیگر از قلعهگیان را از بالای قلعه به زیر و از فراز بروج و فصیل [دیوار کوچک درون حصار یا درون بلد] سرنگون و سرآویز به جانب نشیب افکنده، نهال عمر و زندگانی و شجرهی حیاتشان را از بیخ و بن برکنده، زهر نیستی در ساغر هستی ایشان آکندند و مردان مابقی را نیز به این گناه گرفتار شکنجهی رنج و تعب و نساء و صبیان ایشان را اسیر و عرصه غارت و نهیب ساختند. سبحان الله، رشته قساوت قلبی تا به کجا میکشد و دود آتش باطنی تا به چه حد میرسد؟ بار گران این قِسم شرارت چگونه در کفه میزان حوصله یزدانی قرار گیرد و صورت شاهد این نوع لجاجت در مقیاس حلم خداوند چه سان عکس پذیرد؟
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند
👈زکی خان نظر به جرأت جبلی و تهوّر ذاتی برخود روا نمیداشت که شخصی از حارسان و ارباب کشیک به پیرامون خوابگاه او گردد و احدی از نگهبانان راه پرستاری و محافظت او را به قدم محارست نوردد. در آن اوقات به سوای یک دو نفر از دختران ایزدخواستی که زکیخان ایشان را به همخوابگی خویش گزیده و در اندرون خلوت و ساحت با آنها همآغوش گردد، در کنار خود کشیده دیگر آفریدهای در آن جا حضور و راه به خلوت خان مزبور نداشت.
👈پس از ارباب مواضعه خانعلی و رضاخان قدم جرأت و جلادت پیش گذاشته و گلولهی تفنگی بر میان سینه او انداخته و فیالفور از سراپرده برآمده، معاونان ایشان طنابهای خیمه را بریده بر روی زکیخان انداختند.
بعد از آن رضاخان قدم پیش نهاده در آن تیره شب بر زکیخان دست یافته سرش را به دم خنجر الماس پیکر از تن جدا ساخت.
از صحیحالقولی مسموع شد که بعد از این مقدّمه جسد خان تا چند روز در کنار قلعه ایزدخواست افتاده و لگدکوب طفلان و بعد هر پارهای از آن بر سر چوب بازیچه کودکی در جولان بود.
آخرالامر مردم ایزد خواست آن را فراهم آورده در زیر مسقّفی که به کنار قلعه واقع است مدفون ساختند.
بعد از آن که خانعلی و رفقا از مهّم زکیخان فارغ ساختند، در همان وقت این آوازه را در میان اردو انداختند. در آن شب هنگامهی روز محشر بر پا و در میان اردو و سپاه علامت قیامت و غوغای فزع اکبر آشکار شده، مردم به گرد سراپرده نوّاب کامیاب شاهزادهی اعظم ابوالفتحخان مجتمع و شاهزاده از این معنی مطّلع گشته، در همان شب سرِ زکیخان را به مصحوب (یار و همراه شدن) چند نفر از غلامان به جانب کرمان و قلعهی آقا به نزد نوّاب اعتضادالدّوله محمّدصادقخان فرستاد و خود با جمعی که در اطراف و کنار او مجتمع گشته بودند به طرف شیراز مراجعت و به سمت مقّر دولت معاودت نموده و به شیرازه بندی اوراق دولت پرداختند.»
📚ص ۴۸۱، گلشن مراد، تألیف ابوالحسن غفّاری کاشانی، به اهتمام غلامرضا طباطبایی مجد، ۱۳۶۹
📚آینه عیب نما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلال پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، ۱۳۹۷،ص ۳۸۷
✍پژوهش علی جلالپور چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت 15:32
📌زكى خان بيش از حد مغرور بود و از گذاشتن نگهبان در اطراف چادرش امتناع مى كرد
📚نامى اصفهانى، ص ۲۲۰ـ۲۲۷
📌او در جمادى الاولى ۱۱۹۳، پس از حدود صد روز حكومت، در چادرش با تپانچه كشته شد.
📚كلانتر، ص ۷۱ـ۷۲
https://eitaa.com/edmolavand/21024
📚منابع :
ابوالحسن غفارى كاشانى، گلشنمراد، چاپ غلامرضا طباطبائى مجد، تهران ۱۳۶۹ش، حسن بن حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، چاپ منصور رستگار فسائى، تهران ۱۳۶۷ش؛ محمدبن ابوالقاسم كلانتر، روزنامه ميرزامحمد كلانتر فارس: شامل وقايع قسمتهاى جنوبى ايران از سال ۱۱۴۲ تا ۱۱۹۹ هجرى قمرى، چاپ عباس اقبال آشتيانى، تهران ۱۳۶۲ش؛ ابوالحسن بن محمدامين گلستانه، مجمل التواريخ، چاپ مدرس رضوى، تهران ۱۳۵۶ش؛ محمدصادق نامى اصفهانى، تاريخ گيتى گشا، با مقدمه سعيد نفيسى، تهران ۱۳۶۳ش؛ هادى هدايتى، تاريخ زنديه، ج ۱، تهران ۱۳۳۴ش
🖊گردآورنده #محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۹۱۴۳۴
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4634
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#تاریخ
#مازندران
#زکی_خان_زند
(۴)
⚠️قتل عام زند در مازندران
✍دکتر سعید میرسعیدی:
زکی خان برادر مادری کریمخان زند برخلاف عموم امرای زندیه بسیار سفاک و ستمگر بود. او در زمان وکیل بارها دردسرهایی برای حکومت ایجاد کرده بود که هربار بهخاطر رافت و بخشش برادر از مجازات رهایی یافته بود. در صفر سال ۱۱۹۳ قمری که کریم خان در شیراز درگذشت زکی خان بلافاصله و درحالیکه جسد وکیل روی زمین مانده بود دست به کشتار امرای مخالف خود زد و پایهگذار دورهای طولانی از خشونتهای خانوادگی در میان زندیه بر سر قدرت شد. او دو پسر وکیل ابوالفتح خان و محمدعلی خان را به تناوب اسما بر تخت سلطنت نشانده و در واقع خود قدرت را در دست گرفت.
📜مدت زمان حکومت زکی خان:
میرزا محمد، کلانتر فارس، حکومت زکی خان را صد روز و مجمل التواریخ سه ماه نوشته است.
📌عموم منابع او را بسیار خشن و سنگدل و ستمگر نوشتهاند.
کاپیتان فرانکلین سیاح انگلیسی او را خونآشامترین و قسیالقلبترین حکام ایران نامیده است.
به گفته میرزامحمدکلانتر فارس بهخاطر اینکه بسیار سفاک و بیباک و غیور بود، عامه سپاهی و رعیت از او هراسان بودند.
https://eitaa.com/edmolavand/21024
🔴قتل زکی خان
زکی خان در ایزدخواست در میانه راه شیراز و اصفهان درست به همان شیوهای که نادرشاه کشته بود در چادرش به قتل رسید.
روایات مختلفی از دلایل قتل او وجود دارد. بعضی منابع خشونت او در قتل بعضی از مردم ایزدخواست و پیشوای مذهبی شهر را دلیل نارضایتی سپاه و قتل او میدانند اما مجموعا به نظر میرسد هراس ایلات و امرا از او و ایمن نبودن از خشم او و نیز هواخواهی ابوالفتح خان دلایل اصلی قتل او بوده باشد. در اردوگاه جنگی که آن شب در حوالی قلعه ایزدخواست متوقف بود، نیمه شب گروهی از سران ایلات به چادرش هجوم آورده و او را کشتند. تاریخ گیتیگشا قاتل او را خانعلی خان و جمعی از طایفه مافی و مورخ کتاب گلشن مراد، خانعلی خان و رضاخان مافی نوشتهاند. مجملالتواریخ این شخص راجانعلی خان مافی آورده است. به روایت گلشن مراد، جسد او چند روز در کنار قلعه ایزدخواست افتاده بود و «لگدکوب طفلان و هر پارهای از آن بر سر چوب بازیچه کودکی در جولان بود.»
با مرگ زکی خان مردم و بزرگان قشون، ابوالفتح خان پسر ارشد وکیل را که در اردو بود به شیراز آورده و بر تخت سلطنت نشاندند اما سلطنت او نیز دوامی نداشت و با اینکه گمان میرفت که با قتل زکی خان اغتشاشات پس از مرگ وکیل پایان گیرد، اما چشم طمع صادق خان و علیمرادخان زند به قدرت در سالهای بعد باعث ادامه این درگیریها شد و این سلسله اتفاقات طی ۱۶ سال بعد از مرگ وکیل، منجر به ضعف تدریجی زندیه و قدرت یافتن آقامحمدخان قاجار و در نهایت سقوط سلسله زند بهدست او در سال ۱۲۰۹ ه.ق شد.
شماره روزنامه:۴۲۷۸
تاریخ چاپ:۱۳۹۶/۱۲/۹
شماره خبر:۳۳۵۹۶۵۵
✍زکی خاک اما در مازندران زیاد نماند، زیرا از بس به قتل مردم مازندران دست زد که کریم خان او را معزول کرد و به سرداران سپاه وی نامه ای محرمانه نوشت و آنان را مرخص کرد که به وطن خود بازگردند و زکی خان هم به ناچار با کاروانی از اسرای بیگناه به شیراز برگشت. شاید یکی از علت های مهم گرویدن مازندرانی ها به آقامحمدخان قاجار پس از مرگ وکیل الرعایا و نفرت آنان از زندیه همین کشتارهای بی جهت زکی خان بود.
📚محمد احمد پناهی سمنانی، آقا محمد خان قاجار، چهره حیله گر تاریخ، ص۸۸.
#تاریخ
#مازندران
#زکی_خان_زند
🌿زندیان یا زندیه یا دودمان زند نام خاندانی پادشاهی از طایفهٔ زندیان ملایر است. کریم خان زند موسس این سلسله پادشاهی متولد شهرستان ملایر است و قبر مادر وی همچنان در روستای پری از توابع ملایر قابل مشاهده است.
🖊گردآورنده #محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۹۱۴۳۴
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4634
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─