eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
336 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
یه جا دیگم دلم رفت 🔸یه جا دیگم برا دل سوزوندن، دست باباشونو میگرفتن و میومدن کنار خرابه… 🔹دختر 3 ساله رو نشون میدادن میگفتن این بابای منه تو که بابا نداری 😭😭😭😭😭 🍂آروم بگم بابا، چون عمه بیداره 🍂این زخم رو پلکم، سوغات بازاره 🍃بازار کدوم بازار، با سنگ و چوب رفتیم 🍃اون چند قدم راهُ، صبح تا غروب رفتیم 🔥از بس صدا زدم، دیگه گرفت صدام 🔥مثل قدیم بیا، قصه بگو برام ♨️از قصه ی سرت، از زخم پیکرت ♨️قصه بگو برام، از وضع حنجرت 😭😭 👈از فرو رفتگیه خار، بدم می آید 👈از مکافات و از اشرار، بدم می آید 💎دختری را به خرابات،مکانش ندهید 💎من از این نحوه ی رفتار، بدم می ٱید 🔅و من از شانه زدن، خاطره ی بد دارم 🔅به خدا از ته بازار بدم می آید 🔘حالا بابارو بعد ده ها روز دیده دلتنگی امانشو بریده ♻️حتما خبر داری، افتادم از ناقه ♻️دیگه نگم چی شد، گوشم هنوز داغِ ✅دستا که رفت بالا،چشمامو میبستم ✅بابا بگو آیا،من خارجی هستم؟؟!! ☑️با دستاشون نشونمون میدادن میگفتن اینا خارجین 😭😭😭😭😭 ✔️مهمونی بردنم، از اون شبم نپرس 🔲انقده مارو نگه داشتن مجلسشونو تزیین کنن 🔲مهموناشونو دعوت کردن 🔲تا وارد شدیم دیدیم یه عده مست بی حیا یه عده نامرد 🔲یه عده چشم هیز 🔰هم پرم درد میکند بابا 🔰هم سرم درد میکند بابا 🔰کمرم درد میکند بابا 🔰جگرم درد میکند بابا ❇️بی حیا هم به من لگد میزد ❇️هم به تو حرف های بد میزد ✴️دوسه تا مردمست بابایی ✴️تازیانه به دست بابایی ✴️صورتم کوچک است بابایی ✴️همه جایم شکست بابایی زن غساله اومد، گفت من این بدنو غسل نمیدم 😭😭😭😭 🍀امشب میزنم در خونه ی حسینُ، ایکاش که واکنه درُ برام رقیه ☘چند وقته که قلبم میگیره بهونه، من از تو فقط یه کربلا میخوام رقیه 🍀رو هر دلی یه قیمتیو میزارن، بر روی دلم نوشته یک کلام رقیه 🌺رقیه،،، دختر شاه عالمینه 🌺رقیه،،، کلید بین الحرمینه
|⇦•دامن‌چشم‌ من ... و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری 🖤🖤🖤 عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ... امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم... عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره... ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*   «مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»   دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد   پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد   باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد   یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد   کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد   آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد   گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد   من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد   شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد     حسن لطفی   * امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟  برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن... يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
كربلايی حسين طاهری_صفر1401 - شب شهادت امام حسن مجتبی - روضه - حسین طاهری-1666595461.mp3
16.14M
|⇦دامن‌چشم‌جهان... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری• 🖤🖤🖤 اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیَّدَ النَّبِیَینَ وَ وَصِیَّ اَمیرِالْمؤمِنینَ السَّلام ُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیَّدِ الْوَصَیّینَ اَشْهَدُ اَنَّکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمْؤمِنینَ اَمینُ اللّهِ وَابْنُ اَمیِنِه، عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهیداً واَشْهَدُ اَنَّکَ الْأِمامُ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمهْدِیَّ، اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَیْهِ وَبَلَّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنّی فی هذهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ الْتَّحِیَّة ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
( علیه السلام ) تا ابد بانیِ کل مهربانی ها ، حسن لافتی الا علی و لا کریم ، الا حسن شب کربلا مثل روز است روشن ( کربلا رفته ها ، بینُ الحرمین رو نگاه کنید ، مثل روز روشنه ، حرم امام حسین ... ) شب کربلا مثل روز است روشن بقیع تو اما ، شبی تار دارد ضریح حسین است شش گوشه اما ولی دورِ قبر تو دیوار دارد تو در کوچه های مدینه غریبی ( گفت با امام حسن « علیه السلام » میرفتیم ، یه مرتبه دیدم ، رنگ آقا تغییر کرد ، بدنش شروع کرد به لرزیدن ، تکیه به دیوار داد ، گفتم آقا چی شد ؟ چرا بدنتون می لرزه ؟ چرا رنگتون تغییر کرد ؟ فرمود : مگه نمی بینی ، مُغیره داره میاد ، این مُغیره یک روز تو این کوچه ها ، مادر مارو میزد ؟ الهی بشکند دست مُغیره که بینِ کوچه ها ، بی مادرم کرد ... مپرس از ماجرای کوچه با کس هم نخواهم گفت ولی آنقدر میگویم آرزوی مرگ خود کرد ( اصلا فکر این که ، کسی مادرت رو بزنه ، آزارت میده ، چه برسه به اینکه ببینی کسی مادرت رو میزنه ؟ یه عمر همین فکر آزارت میده ... ) ای کاش من حسن را با خود نبرده بودم تا پیشِ چشم این طفل سیلی نخورده بودم ... چه می شد گر مرا مادر از آن کوچه نمی بردی من آن جا را نمی دیدم توهم سیلی نمی خوردی ؟ امام حسن ، مادریه ، مادریه ، یه مرگ داره ، یه شهادت داره ... به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا ، چرا روضه مارو نمیخونی ؟ گفت آقا من همیشه روضه شمارو میخونم ، فرمود : نه روضه مارو نخوندی ... گفت آقا روضه شما کدومه که من نخوندم ؟ فرمود : روضه ی ما اون وقتی بود که مادرمون رو میزدند ... همین که چشمت اشک آلود شد ، پیغمبر خدا (ص) فرمود : هر چشمی که برای حسنم گریه کنه ، کور وارد محشر نمیشه ... مرغ پریده دلم خدا خدا خدا کند گِرد مدینه گردد و حسن حسن ، صدا کند تیغ فلک هزار بار اگر سرم جدا کند به حقِ حق ، نمیشوم ز کوی تو جدا حسن ...
8. بیان داستان.mp3
2.21M
(علیه السلام) گفت توخونه با خانومم حرفم شد ، نزاع بالا گرفت ، خیلی ناراحت شدم ، عصبانی شدم ، محکم سیلی زدم تو صورت خانومم ، از خونه زدم بیرون ، خجالت میکشیدم تو خونه بمونم ! از خونه اومدم بیرون ، پشیمان شدم ، چرا من این کارو کردم ؟ چرا من سیلی زدم به خانومم ، اومدم پیش یکی از رفقا گفتم فلانی من امروز یه اشتباهی کردم ، عصبانی شدم سیلی زدم به خانومم ! الان دیگه خجالت میکشم ، روم نمیشه برگردم تو خونه ، چیکار کنم ؟ گفت یه جعبه شیرینی بگیر ، یه دسته گل بگیر، برو خونه از خانومت عذرخواهی کن از دلش بیرون بیار ، شیرینی گرفتم ، گل گرفتم ، اومدم درِ خونه در زدم ، هر دفعه خانومم میومد درو باز میکرد ، اما این بار دخترِ کوچولوم اومد ، تا نگاه به من کرد ، سرشو پائین انداخت رفت داخل خونه ...! اومدم با شرمندگی یکی یکی اتاقهارو نگاه کردم ، دیدم خانومم نیست ، دیدم تو اون اتاق عقبی یه گوشه ای نشسته زانواشو تو بغل گرفته ، سرشو رو زانوش گذاشته ، نشستم جلوش ، شیرینی رو گذاشتم ، گل رو گذاشتم ، گفتم خانوم ببخشید، اشتباه کردم عصبانی شدم ، دستِ خودم نبود سیلی به شما زدم عدرخواهی میکنم دیدم سرشو بلند کرد ، همینطورکه آهسته آهسته اشک میریخت گفت: شوهرم عیبی نداره ، اتفاقی که افتاده ، اما یه خواهشی ازت دارم ، این بار اگه خواستی بزنی ، جلو دخترم نزن ! از موقعی که سیلی به من زدی این دختر خرد سالم ، دستشو رو صورتم گذاشت ... اِاای ی ی زینب زینب زینب ...
9. گریز به کربلا.mp3
2.72M
(علیه السلام) حالا که فهمیدی تو کوچه ها چه اتفاقی افتاد ، بزار این یه بیتو بخونم التماس دعا : مادر دیدم که خصمِ ستمکارریخت برسرت ، یازهرا یازهرا ... خدا میدونه من با این یک بیت شعر مدت ها گریه میکردم ! مادر : دیدم که ریخت خصمِ ستمکار بر سرت قدم نمی رسید که خود را سپر کنم ( شاعر : حاج غلامرضا سازگار ) اِاای ی ی .. قربونِ این خانومِ 5 ساله برم ، که زبان حالش اینه میگه دستم نمیرسید ، اگه مدینه قدت نرسید که دفاع کنی از مادر ، اما کربلا تلافی کرد ، کجا ؟ هر موقع می اومدند بچه هارو کتک بزنند، می دوید بازوشو سپر میکرد ، رقیه رو نزنید ، سکینه رونزنید ، آآی ی آی بابا بابا بابا ... به جانِ مادرت زهرا ، پدرجان از تو ممنونم که من با پا تو را خواندم ، تو با سر آمدی پیشم ... ! شاعر : بیش از همه به حالِ زینب دلم بسوخت (آخه) مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند ! شاعر :
2. مدح امام حسن ع.mp3
4.16M
قسمت دوم (علیه السلام) یوسفِ آلِ پیمبر، شهِ لاهوت مقام ‌نجلِ شاه مدنی ، قافله‌سالارِ انام اولین سبطِ نبی ، فخرِ نبیینِ عظام‌ دومین حجتِ برحق و امام اِبنِ امام گوهرِ بحرِ جلالت ، دُرِ فرخنده صدف ‌پور زهرا و نخستین پسرِ شاهِ نجف میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار ( پیغمبر امام حسن و امام حسین را روی دوشش سوار میکرد) میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار ( حضرت نماز میخوند ، امام حسن و امام حسین روی دوشش می آمدند ، آهسته از سجده بلند میشد ، عزیزانش را از روی شانه برمیداشت ، دوباره به سجده میرفت ، امام حسن و امام حسین به دوش پیغمبر، ص ) میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار میگشودی لبِ دُر پرورِخود بر گُفتار می‌ربود از دلِ هر رهگذری صبر وقرار ( امام حسن را روی دوشش سوار میکرد ، با خودش می برد مسجد ، وقتی امام حسن حرف میزد ، آنقدر با نمک حرف میزد ، هر کسی صداشو میشنید ، می ایستاد ، مجذوب صدای دلنشین امام حسن میشد ، میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار میگشودی لبِ دُر پرورِخود بر گُفتار می‌ربود از دلِ هر رهگذری صبر وقرار بوسه میزد به لبش پادشهِ عرش وِقار لذت از صحبت او ، فخرِ رسالت می بُرد سویِ مسجد حَسنش را به جلالت می‌بُرد شاعر : ( فاخر )
السلام علیک یا حسن بن علی علیهماالسلام او خلق گردیده که الگوی کرم باشد ایمان به یُمن بودن او محترم باشد در سطر اول از ستایش های او مانده هر کس به راه مدح او صاحب قلم باشد در شرح یک خط از فضیلت های ناب او باید به تعداد خلایق محتشم باشد کردم من استنباط از حرف رسول الله: شد دشمنش ملعون اگرچه همسرم باشد ثابت نموده در جمل او می شود حیدر وقتی که یک لحظه به دوش او علم باشد دیگر دم شیران ندارد بازدم وقتی یک دم میان دست او تیغ دو دم باشد شد دشمن او دشمن ما،دوست دارش دوست فرقی ندارد از عرب یا از عجم باشد او بارگاهی هم ندارد حکمتی دارد باید برایش در دل شیعه حرم باشد آن کس که از تابوت او بیرون کشیده تیر حق داشته گر قامتش از غصه خم باشد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
علت گریه امام حسن (ع) هنگام شهادت 🔻امام حسن (ع) به هنگام شهادت می‏ گریست. شخصی از آن حضرت پرسید: شما چرا گریه می‏ کنید؟ 🔺زیرا نسبتی که شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارید کسی ندارد و بیست بار پیاده حج بجا آوردی و سه بار مالت را با خدا تقسیم کردی؟ ▪️قال علیه‏السلام: ▪️انما أبکی لخصلتین لهول المطلع و فراق الأحبة(۱) 🔻امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹برای دو مورد گریه می‏کنم: ▫️برای هراس از لحظه‏ ی دیدار و دیگری جدایی یاران. 🔺و در حدیث دیگری آمده است: امام حسین علیه‏السلام از امام حسن علیه‏السلام پرسید: 🔸 چرا بی‏تابی می‏ کنی؟ با اینکه بر پدرانت رسول خدا و علی علیه‏السلام و مادرانت فاطمه و خدیجه و دایی‏هایت قاسم و طاهر و بر عموهایت حمزه و جعفر وارد می ‏شوی؟. ▪️قال علیه‏السلام: ▪️یا أخی ما جزعی الا أنی أدخل فی أمر لم أدخل فی مثله و أری خلقا من خلق الله لم أر مثلهم قط(۲) 🔺امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹برادرم! بی‏ تابی من جز برای آن نیست که وارد فضایی می‏ شوم که تاکنون وارد چنین فضایی نشده ‏ام و آفریدگانی از خلق خدای می‏ بینم که هرگز چون آنها را ندیده ‏ام. 🔻و در حدیث دیگری آمده است: از امام علیه‏السلام علت گریه‏ اش را پرسیدند. ▪️قال علیه‏السلام: ▪️انی أسلک طریقا لم أسلکها، و أقدم علی سید لم أره(۳) 🔸امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹من رهسپار راهی هستم که تاکنون گام در آن ننهاده ‏ام و مهمان بزرگواری هستم که ندیدمش. 📚منابع: (۱): بحارالانوار، ج ۶؛ ص ۱۵۹ (۲): تاریخ چهارده معصوم علیهم‏السلام، ص ۴۰۴ (۳): حلیة الابرار؛ ج ۴، ص ۵۸ ع ع
علت گریه امام حسن (ع) هنگام شهادت 🔻امام حسن (ع) به هنگام شهادت می‏ گریست. شخصی از آن حضرت پرسید: شما چرا گریه می‏ کنید؟ 🔺زیرا نسبتی که شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارید کسی ندارد و بیست بار پیاده حج بجا آوردی و سه بار مالت را با خدا تقسیم کردی؟ ▪️قال علیه‏السلام: ▪️انما أبکی لخصلتین لهول المطلع و فراق الأحبة(۱) 🔻امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹برای دو مورد گریه می‏کنم: ▫️برای هراس از لحظه‏ ی دیدار و دیگری جدایی یاران. 🔺و در حدیث دیگری آمده است: امام حسین علیه‏السلام از امام حسن علیه‏السلام پرسید: 🔸 چرا بی‏تابی می‏ کنی؟ با اینکه بر پدرانت رسول خدا و علی علیه‏السلام و مادرانت فاطمه و خدیجه و دایی‏هایت قاسم و طاهر و بر عموهایت حمزه و جعفر وارد می ‏شوی؟. ▪️قال علیه‏السلام: ▪️یا أخی ما جزعی الا أنی أدخل فی أمر لم أدخل فی مثله و أری خلقا من خلق الله لم أر مثلهم قط(۲) 🔺امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹برادرم! بی‏ تابی من جز برای آن نیست که وارد فضایی می‏ شوم که تاکنون وارد چنین فضایی نشده ‏ام و آفریدگانی از خلق خدای می‏ بینم که هرگز چون آنها را ندیده ‏ام. 🔻و در حدیث دیگری آمده است: از امام علیه‏السلام علت گریه‏ اش را پرسیدند. ▪️قال علیه‏السلام: ▪️انی أسلک طریقا لم أسلکها، و أقدم علی سید لم أره(۳) 🔸امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹من رهسپار راهی هستم که تاکنون گام در آن ننهاده ‏ام و مهمان بزرگواری هستم که ندیدمش. 📚منابع: (۱): بحارالانوار، ج ۶؛ ص ۱۵۹ (۲): تاریخ چهارده معصوم علیهم‏السلام، ص ۴۰۴ (۳): حلیة الابرار؛ ج ۴، ص ۵۸ ع ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اتفاقات عجیب در تئاتر شهر.. خیلی خیلی جالبه حتما ببینید این یعنی امر به معروف درست و درمون یا رقیه جان😭
25322-1662217353800.mp3
596.6K
ایّهاالغریب ... جگرت میسوزه تو میسوزی قلبِ ؛ خواهرت میسوزه ایّهاالغریب ... از نوا افتادی باز دوباره یادِ ؛ کوچه ها افتادی میونِ کوچه ها زمینگیرت کردن پیرت کردن ۲ مادرِتو جلوت زدن پیرت کردن پیرت کردن ۲ شهید اون غلافِ شمشیرت کردن پیرت کردن ۲ واویلا واویلا ..... ایّهاالغریب ... چقدر نامردن جای گل نعشت رو ؛ تیرباران کردن ایّهاالغریب ... زار و مضطر رفتی با تنِ پُر از تیر ؛ پیشِ مادر رفتی ای کاش تشییعِ تو هم شبانه بود شبانه بود ۲ شبیه مادرِ تو مخفیانه بود شبانه بود ۲ شبیه بابای تو غریبانه بود شبانه بود ۲ واویلا واویلا ..... ایّهاالغریب ... جانِ بر لب بودی تشت تو پر خون شد ؛ فکر زینب بودی ایّهاالغریب ... گفتی با اشک و آه لایوم کَیومِکَ ؛ یااباعبدالله دارم میبینم که می افتی تشنه لب ای تشنه لب ۲ می زننت تو رو جلو چشم زینب ای تشنه لب ۲ رد میشن از روی تنِ تو با مرکب ای تشنه لب ۲ واویلا ... عبدالحسین ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
‍ . |⇦•اگر چه نوکری نکردم... به نَفسِ کربلایی سیدمهدی حسینی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اگر چه نوکری نکردم هوایِ کربلاتُ کردم یه بار دیگه بگو بیامُ دوباره دورِ تو بگردم از این زمونه سیر شدم یه برات امضاء کن حالا که سر به زیر شدم یه برات امضاء کن تو روضه ی تو پیر شدم یه برات امضاء کن تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ هر کی کربلا نره ناکامِ حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ ای آقا.... *شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ" بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت... آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش... دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد.... کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...* خاک به سَرِ من از غم حسین شکست کَمَرِ من زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من خاک به سَرِ من مادرش صدا می زد:پسرِ من تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من نا نداشت،سقا نداشت برایِ دست و پا زدن تو قتلگاه جا نداشت جون نداشت،سامون نداشت طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت *هر کجا نشستی صدا بزن:حسین..... ــــــــــــــــــ .
@babolharam_net.mp3
10.81M
|⇦•اگر چه نوکری نکردم... به نَفسِ کربلایی سیدمهدی حسینی
20571_1633330625390.mp3
674.1K
زهرکینه شد حاصل من یارم آخر شد قاتل من ای حسین و ای خواهرم زینب ببینید نیمه جانم وای از دل من اهل عالم من کشته ی زخم زبانم درغریبی زد همسرم آتش به جانم ای وای.بادلی پر شرر گشتم.پاره پاره جگر ای وای.ازغریبی جانم.آمده بر لبم ناله.می زند زینبم ای وای.ازغریبی جانم.ای حسن جانم2 ای حسن جان هم غریب و هم بی پناهم هم پریشان هم غرق آهم در کنارم نه یاوری نه مونسی بود بین شهر غم بی سپاهم وای ازاین غم نزدیک قبرم پیش یاران وای ازاین غم تابوت من شد تیرباران ای وای.بادلی مبتلا ای وای.می کنم ناله ها ای وای.ازغریبی هستم.غرق شور و نوا هستم.حسن مجتبی ای وای.ازغریبی جانم.ای حسن جانم2 ای حسن جان ای امان از ظلم زمانه من غریبم در آشیانه طشت پرخون دارد خبر ازاین دل من یاد مادر شد بی بهانه در مدینه پیش دوچشمان ترمن بین کوچه نقش زمین شد مادر من ای وای.مثل گل پرپرم ای وای.محرم مادرم ای وای.از غریبی ای وای.بین دیوار و در ای وای.مادرم شد سپر ای وای.ازغریبی جانم.ای حسن جانم2 ای حسن جان ابوذر رییس میرزایی(بهار)
20569_1633330396125.mp3
598.1K
امام حسن ماه هر انجمنی امام حسن عشق هرسینه زنی فاطمه را توگل یاسمنی امام حسن توغریب وطنی شمیم خاک بقیعت می وزه همچو نسیم تو ازهمه دل میبری ازمسیحی وکلیم شیرجمل حسن ابن علی ای بی بدل حسن ابن علی نشسته ایم سرخوان کرمت نوکرتیم خاک زیر قدمت گرچه نداری مزار و حرمی از ازله توو دل ما حرمت جلوه ی ذات کبریا مظهرصبرخدا کمترنبوده صلح تو زقیام کربلا شیرجمل حسن ابن علی ای بی بدل حسن ابن علی امام حسن من گداتم ازقدیم امام حسن سفره ی لطفت عظیم دوست دارم مهر و مهتاب منی امام حسن یاکریم ابن کریم ای همه ی کاروکسم جان وجانان منی یه نیم نگاه توبسم دین ودنیای منی شیرجمل حسن ابن علی ای بی بدل حسن ابن علی ابوذر رییس میرزایی (بهار)
زبان حال امام حسین با امام حسن علیهم السلام --- از تنت بیرون کشیدم تیر ،قدّ من خمید بر کفن هم خون تو هم اشک ِ چشم من چکید یاد پشت در مرا انداختی دیدم حسن تیر از تابوت بگذشت و به پهلویت رسید هم کشیدم تیر و هم درد غریبی تو را خوب شد زینب نبود و تیرباران را ندید من جگرهای لبت را پاک کرده بودم و باز او فهمید و در داغت گریبان را درید پس چگونه گویمش تشییع خونین تو را جای گل جسمت میان تیر دشمن آرمید قامتی که شد خمیده بیشتر خم می شود در کنار عضو عضو جسم سقای رشید‌ موی من در کربلا گردد سپید و موی تو وقت سیلی خوردن مادر به کوچه شد سپید ️عبدالمحسن
ای که داغ تو شراره به دل خواهر زد مرغ دل در قفس سینه من پرپر زد چه کسی آتش کین زد به دل سوخته ات که غمت شعله غم بر جگر خواهر زد آسمان کاش به روی سرش آوار شود آن که از پشت سر تو به دلت خنجر زد آن که آتش به حرمخانه عصمت زده بود طعنه و زخم زبان بر دل تو آخر زد چشمم افتاد چو بر باغ پُر از لاله تو پاره های دل تو، بر جگرم آذر زد از حریم نبوی تاکه جدا شد بدنت دشمن آتش ز غمت بر تن پیغمبر زد تیر زد بر بدنت دشمن دیرینه ما با همان دست که سیلی به رُخ مادر زد خون دل ریخت حسینم که گه دفن تو دید تیر بگذشته ز تابوت و ز پیکر سر زد دفتر شعروفائی ست پُر از خون دلش بس که فریاد به سوگت ز دل مضطر زد شاعر : استاد سید هاشم وفایی
20557_1633275330587.mp3
1.23M
گنبدی زیبا بنا خواهد شد و سر درش یا مجتبی خواهد شد و صحن و ایوانش به مثلِ کربلا بر همه دارالشفا خواهد شد و دردهای دردمندانِ درش با نگاه او دوا خواهد شد و هر که حاجتمند آید بر درش حاجتش اینجا روا خواهد شد و بی نوا باشد ولی مشتاقِ او قسمتش کرببلا خواهد شد و پس برایش یک حرم سازیم به شوق تا ابد بر آن حرم نازیم به شوق مولا حسن، جانم حسن(۴) ️بنددوم باب قبله، باب حاجات و کرم بابِ قاسم نصب گردد در حرم صحنِ نجمه صحنِ ایوانِ طلا می نهم بر صحنِ عبداله سرم دانه میخواهم ز دستِ مجتبی چون کبوتر تا بقیعش می پرم اشک ریزان میرسم صحنِ حرم من بگیرم حاجت از چشم ترم دردمندم دردمندم دردمند من حوائج را به سویش میبرم روضه میخوانم ز سوزِ سینه‌ام این همان است حاجت دیرینه ام مولا حسن جانم حسن(۴) هستی محرابی
. من از لگد بدم میاد از حرف بد بدم میاد از اونکه هی تو صورتم سیلی میزد بدم میاد من از طناب بدم میاد از اضطراب بدم میاد از اونی که نداد بهم یه ذره آب بدم میاد از خیزرون بدم میاد از ساربون بدم میاد از اونکه مارو با چشاش میداد نشون بدم میاد من از غذا بدم میاد از دشمنا بدم میاد از این روزا که میگذره هی بی بابا بدم میاد از آبله بدم میاد از حرمله بدم میاد از قاتل بابام حسین، که سنگ دله بدم میاد از مرد مست بدم میاد از زجر پست بدم میاد از اونی که سیلی زد و.. دستام و بست بدم میاد از میخونه بدم میاد از ویرونه بدم میاد از اونکه با خندش مارو میسوزونه بدم میاد از جیغ و داد بدم میاد از زخم حاد بدم میاد از اون که عمه مو میزد خیلی زیاد بدم میاد من از شرور بدم میاد از حرف زور بدم میاد از اونکه برد سر تو رو.. توی تنور، بدم میاد از جام می بدم میاد از طبل و نی بدم میاد از اونکه رأس بابامو زد روی نی بدم میاد من از سبو بدم میاد از سُرخْ مو بدم میاد از اونکه زَد ما رو پیشه سر عمو، بدم میاد من از شراب بدم میاد از تب و تاب بدم میاد از اونی که سر تو رو.. کرده خضاب بدم میاد .👇👇
🌿✨💐🌿 دعاها برای والدین در قرآن و روایات دعاهای فراوانی برای شادی پدر و مادر آمده است و می توانید در قنوت نمازهایتان آن را بخوانید. تعدادی از آن ها به این شرح است: 🌸🌾🌸«رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا» (آیه 24 سوره اسرا)   🌸🌾🌸«رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ» (آیه 41 سوره ابراهیم)   🌸🌾🌸«رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ» (آیه 28 سوره نوح)   نیایش شماره 24 صحیفه سجادیه که قسمتی از آن را به همراه ترجمه اش اینجا گذاشته ایم تا دست تان بیاید که چه دعای دلنشینی است:   🌸🌾🌸«اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَهُمَا فِی أَدْبَارِ صَلَوَاتِی وَ فِی إِنًى مِنْ آنَاءِ لَیْلِی وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِی.   🌸🌾🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لِی بِدُعَائِی لَهُمَا، وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِی مَغْفِرَةً حَتْماً وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِی لَهُمَا رِضًى عَزْماً وَ بَلِّغْهُمَا بِالْکَرَامَةِ مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ.   🌸🌾🌸اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِیَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لِی فَشَفِّعْنِی فِیهِمَا حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ وَ الْمَنِّ الْقَدِیمِ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»   «خداوندا، پس از هر نماز من و در هر وقت دیگر از اوقات شب و در هر ساعت از ساعات روز، پدر و مادرم را از یاد من مبر.   بار خدایا، درود فرست بر محمد و خاندانش و مرا به سبب دعایى که در حق ایشان مى‏‌کنم بیامرز و آن دو را به سبب نیکى و مهربانى که در حق من کرده‌ اند از مغفرت خویش بهره مند فرما و به شفاعت من از ایشان خشنود شو و نیک خشنود شو و آنان را گرامى دار و به جاهاى امن و آسایش بهشت رسان.   خداوندا، آن دو را شفیع من گردان اگر آنها را پیش از من آمرزیده‌ اى و مرا شفیع ایشان گردان اگر مرا پیش از ایشان آمرزیده‌ اى، تا من و پدر و مادرم در سایه لطف و رأفت تو، در سراى کرامت و جایگاه مغفرت و رحمت تو، همنشین هم گردیم، که تو را بخشایش بزرگ است و نعمت قدیم و تو مهربان ترین مهربانانی.»
. |⇦•این تشت غرق خون... و و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن‌مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌ محمد طاهری ●━━━━━━─────── این تشت غرق خون دق داده خواهرو چرا ازم می خوای چادر مادرو باز اشکای چشات شبیه رود شده داداش! صورت تو مثه مادر کبود شده این دم آخری به یاد صورت کبود مادری این دم آخری ۰به یاد آتیش اون دیوار و دری قاتل تو نه زهر و ناسزا بود نه کینه ی زن بی حیا بود هر کی ندونه خواهرت می دونه قاتل تو سیلی بی هوا بود «وای مادرم مادرم مادرم..» درد غریبی تو شده قاتلم برای تشییعت شور میزنه دلم *اولین تشییع جنازه ی در اهل بیته، هیچ بدنی رو تشییع نکردن، بدن پیغمبر،بدن حضرت زهرا، بدن امیرالمومنینم که فقط امام حسن و امام حسین غریبانه بردن..دل زینب شور میزنه...* الهی تیر بارون نشه تنت حسن الهی خون نیاد از کفنت حسن اصلا به این اسم،حساسه حضرت زینب، حرف کفن اومد راستی! دیگه کفن نداره خواهرت تو رو خدا بگو چی کار کنم واسه تنِ برادرت راستی یه پیرهن، داده مادر اما بعیده اونم به تنش بزارند تو تشیع تو تیر آوردند اما واسه حسینت اسب ها رو میارند * امام حسن حق داشت فرمود"لایوم کیومک یا اباعبدالله" اگر اینجا بدن رو تیر بارون کردن، اما هنوز ابی عبدالله هست، عباس هست، عباس نگاه کرد دیدقاسم داره نگاه میکنه، اومد شمشیر بکشه ابی عبدالله اومد بغلش کرد فرمود: حسنم وصیت کرده قطره ٔخونی ریخته نشه صبر کن جنگتو بزار برا کربلا.. اما اون لحظه ی آخر که حسین رو سنگ بارون میکردن یه نفرنبود همه شهدا رو زمین افتاده بودن فقط یه خواهری از مسیرخیمه تا تل زینبیه هی به سرو سینه میزنه هی صدا میزنه واحسینا .... یه لحظه ای اومد، حضرت زینب دید نانجیب رو سینه ی برادر نشسته، انگار یادش افتاد لحظه ای رو که حسينش توي كودكي روي سینه ی پیغمبر بود لذا صدا زد : " صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء مَسْلوبُ الْعِمامَةِ وَالرِداءمجزوز الرأس من القفا .." ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇