.
#روضه_امام_رضا علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
وقتی از مجلس اون ملعون بیرون آمدگفت اباصلت میرم داخل برگشتم دیدی عبامو رو سرم کشیدم به من کاری نداشته باش..اباصلت میگه ساعتی منتظر نشستم دیدم در باز شد آقا از در بیرون اومدن. دیدم علی ابن موسی الرضا عبارو روسر کشیده با آقا کاری نداشتم ...توکوچه راه می رفت اما نامتعادل بود..گاهی مینشست ،گاهی وایمیستاد..آقا رسید در خونه در و باز کردم رفت داخل..وقتی داخل شد صدا زد ابا صلت دررارو ببند.من در هارو بستم دیدم با همون حالش حصیر داخل خونه رو داره جمع می کنه..آقا چیکار می کنید؟ ابا صلت دارم جان میدم..لحظه جان دادنمه..گفتم: آقا اینجور اذیت میشید...فرمود: میخوام مثل جدم جای خشک و روی خاک جان بدم..
میگه آقا حالش منقلب بود سرم رو برگردوندم دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد رفتمجلوگفتم آقا شما کی هستید؟ فرمود: من جوادالائمه ام.. آقا اینجا چیکار می کنید؟ در ها رو بسته بودم چطور وارد شدید؟ به من نگاه کرد فرمود:اباصلت ایمانت روکامل کن. اون خدایی که به یک چشم برهم زدنی من رو از مدینه آورده اینجا درها رو هم خودش باز می کنه.دیدم آقا چشماش و باز کرد.آقا زاده اومد زانو زد سر بابا رو به دامن گرفت. جواد الائمه دست به محاسن بابا می کشه..امام رضا با زحمت دستش رو بالا میاره دست رو صورتش می کشه..عزیزم!
"لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ" سرپدر رو زانوی پسره..نه کسی هست بخنده.. نه کسی هست هو کنه..
ابی عبدالله با زحمت سر علی رو به دامن گرفت..*
گمان مدار که گفتم برو،دل از تو بریدن
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دست بود و اشک به چشم
گهی به خاک فتادم، گهی ز جای پریدم
دو چشم خود بگشا و سوال کن که بگویم
زخیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم
نه تیغ شمر مرا میکشد نه نیزه ی خولی
زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•خاک این در....
#توسل ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_هشتم رمضان ۱۴۰۲به نفسِ استادحاج منصور ارضی
●━━━━━━───────
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل
فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.. أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّومُ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ، مِنْ جِمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی و إِسْرافی عَلی نَفْسی وَ أَتُوبُ إِلَیْه...اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ...وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ.الهی العفو...."
اینقدر این دست خالی را پر از گوهر مکن
خاک این در کیمیای ماست آن را زر مکن
برکتت را از زمینِ اهل آبادی مگیر
نهر دنیا را پراز آبی بجز کوثر مکن
تا سحر در وا مکن من هم به در سر میزنم
حالِ این دیوانه ی آشفته را بهتر مکن
از همه جا بیخبر دیدم که دعوت بوده ام
پس دگر من را اسیر این در و آن در مکن
کیف کردی آمدم فوراً بغل کردی مرا
بنده ی رسوای خود را طرد تا آخر مکن
آبرو دار، آبروریزی عبدت را بخر
صحبت پرونده ام را پیشِ پیغمبر مکن
*موسی عرض کرد: خدایا این بنده ای که گنهکار و مانع باران بود و بعد باران
اومد. گفتی توبه کرده میشه بمن نشونش بدی؟ خطاب رسید موسی! اون وقتی که گنهکار بود من نشونت ندادم حالا که اومده درخونه ی من آبروشو ببرم!!*
من به زهرا قول دادم زود آدم میشوم
طفل بازیگوش را شرمنده ی مادر نکن
سهمِ انگور مرا هم از ضریح او بده
سیرمانی مرا بشنو ولی باور نکن
چشم خیسم را برای تو فقط رو میکنم
چشم من را نزد شخصی جز حسینت تر مکن
ای نسیمی که سحرگاهان در عالم میوزی
جز نسیم کربلا را قسمتِ نوکر نکن
من فقط زانو زدم پایین پاهای حسین
پس مرا محتاج جز شهزاده اش اکبر مکن
با سرِ زانو حسین آمد در آغوشِ علی
گفت: ناله هر چه کردی پیش من دیگر مکن
در عبا میچینمت میریزی از اطرافِ آن
انقدر من را اسیر قوم غارتگر مکن
عمه ات گیسو پریشان میکند پاشو علی
فکر او کن فکر من را پیش این لشکر نکن
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_دعا
#ماه_رمضان
#استاد_حاج_منصور_ارضی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•چه می خواهد لب تشنه....
#توسل ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_هشتم رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
چه می خواهد لبِ تشنه، به غیر از لطف بارانی
چه میخواهدشکسته دل، به غیر از چشمِ بارانی
شبِ طولانی وتسبیح و سجاده چه می چسبد
بهار زود هنگام اند شبهای زمستانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی اگر تا صبح میخوابی
تو از مردن چه میفهمی تو از برزخ چه میدانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
اگر آشفته ات کرده اند یعنی لایق وصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
گناهش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی
به لطفِ گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
اگرچه گریه ی هجران شکسته می کند ما را
ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی
گره هایی است درکارم که بی تو وا نمی گردد
نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط بر گرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان می شود آنکه برای تو نمی میرد
چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی
خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
خبر داری مرا بازار بردن
خبر داری میان مجلس اغیار بردن
بابا! خبر داری ما رو بازار بردن
خبر داری کجا پامون وانشد
*بابا کی گفته ما رو مجلس اون ملعون بردن بابا اگه تورو بردن ما رو هم بردن
کی گفته من زیر دست و پا بودم اگه تو زیر دست و پا بودی منم بودم ...بابایی..بابایی...*
گفت بابا ازت بیخبرم خبر داری یا نه
شکسته کمرم خبر داری یا نه
چی شد بال و پرت خبر دارم بابا
چی شد بال و پرم خبر داری یا نه
شبهایی که گرسنه خوابیدم کجا بودی ؟
هی از فرشته ها میپرسیدم کجا بودی؟
بالحسین الهی العفو...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_دعا
#ماه_رمضان
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#روضه_امام_رضا علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
وقتی از مجلس اون ملعون بیرون آمدگفت اباصلت میرم داخل برگشتم دیدی عبامو رو سرم کشیدم به من کاری نداشته باش..اباصلت میگه ساعتی منتظر نشستم دیدم در باز شد آقا از در بیرون اومدن. دیدم علی ابن موسی الرضا عبارو روسر کشیده با آقا کاری نداشتم ...توکوچه راه می رفت اما نامتعادل بود..گاهی مینشست ،گاهی وایمیستاد..آقا رسید در خونه در و باز کردم رفت داخل..وقتی داخل شد صدا زد ابا صلت دررارو ببند.من در هارو بستم دیدم با همون حالش حصیر داخل خونه رو داره جمع می کنه..آقا چیکار می کنید؟ ابا صلت دارم جان میدم..لحظه جان دادنمه..گفتم: آقا اینجور اذیت میشید...فرمود: میخوام مثل جدم جای خشک و روی خاک جان بدم..
میگه آقا حالش منقلب بود سرم رو برگردوندم دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد رفتمجلوگفتم آقا شما کی هستید؟ فرمود: من جوادالائمه ام.. آقا اینجا چیکار می کنید؟ در ها رو بسته بودم چطور وارد شدید؟ به من نگاه کرد فرمود:اباصلت ایمانت روکامل کن. اون خدایی که به یک چشم برهم زدنی من رو از مدینه آورده اینجا درها رو هم خودش باز می کنه.دیدم آقا چشماش و باز کرد.آقا زاده اومد زانو زد سر بابا رو به دامن گرفت. جواد الائمه دست به محاسن بابا می کشه..امام رضا با زحمت دستش رو بالا میاره دست رو صورتش می کشه..عزیزم!
"لا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ" سرپدر رو زانوی پسره..نه کسی هست بخنده.. نه کسی هست هو کنه..
ابی عبدالله با زحمت سر علی رو به دامن گرفت..*
گمان مدار که گفتم برو،دل از تو بریدن
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دست بود و اشک به چشم
گهی به خاک فتادم، گهی ز جای پریدم
دو چشم خود بگشا و سوال کن که بگویم
زخیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم
نه تیغ شمر مرا میکشد نه نیزه ی خولی
زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
record046.mp3
زمان:
حجم:
689.2K
سبک: یا اباعبدالله آقای من
می سوزونه دل منو
پیکر تو ای پسرم
چه جوری من این بدن و
به سمت خیمه ببرم
اربا اربا اکبر من
یا علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر
هر چی میگم علی علی
پا نمیشی از رو زمین
خنده های دشمنا و
اشک چشم منو ببین
اربا اربا اکبر من
یا علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر
مهدی شریفی
#حضرت_علی_اکبر #شب_هشتم #شب_هشتم_محرم. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_اول
#سینه_زنی_حضرت_مسلم_ع
#سبک : سلام ای بی کفن شه دور از وطن
سرِ دارم حسین گرفتارم حسین
میا کوفه که غم دارم حسین
غمت دلواپسم کرد بیا از کوفه برگرد
میا کوفه حسین جان
پُر از دردم حسین سر آوردم حسین
ببخش آواره ات کردم حسین
نیاور اصغرت را سه ساله دخترت را
میا کوفه حسین جان
رُخم رنگین شده سرم خونین شده
برایت جایزه تعیین شده
میگم با اشک سوزان دوست دارم حسین جان
میا کوفه حسین جان
🔳⚪️🔳⚪️🔳⚪️
#شب_دوم
#ورودیه
غم هجران رسید به لب ها جان رسید
زمین کربلا مهمان رسید
دل از غم شد لبالب خدا رحمی به زینب
حسین سالار زینب
علمدار حرم ندارم با تو غم
بزن پشت سر زینب علم
یل أم البنینی الهی غم نبینی
حسین سالار زینب
در آغوش رباب علی رفته به خواب
امان از التماس و قحط آب
تب گهواره ای وای گلوی پاره ای وای
حسین سالار زینب
خمیده خواهرش دل آشوب پسرش
نشسته خاک غم بر معجرش
شده خیره به مقتل امان از روضه ی تل
حسین سالار زینب
🖤🕊🖤🕊🖤🕊
#شب_سوم
#سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
الا خدّ التریب وصالت شد نصیب
سلام اله علی الشیب الخضیب
زنم بوسه سرت را بغل کن دخترت را
اباالمظلوم حسین جان
بلاها دیده ام همه اش لرزیده ام
لباس کهنه من پوشیده ام
دمادم طعنه خوردم هزاران دفعه مردم
اباالمظلوم حسین جان
تبم بالا گرفت دل زهرا گرفت
تو را خواندم گلویم را گرفت
میگم با قلب سوزان دوست دارم پدر جان
اباالمظلوم حسین جان
🌴⚜🌴⚜🌴⚜
#شب_چهارم
#سینه_زنی_طفلان_زینب
دل و دلداده اند عقیله زاده اند
برای نوکری آماده اند
دو طفل خواهر تو فدای اکبر تو
حسین سالار زینب
ز نسل جعفرند یل و جنگ آورند
به رزم آیینه دار حیدرند
شده غوغا به میدان
امیری ای حسین جان
حسین سالار زینب
دلم در خون تپید شدم أُمّ الشهید
شدم پیش حسینم رو سفید
اگر دیدم مصیبت سرت آقا سلامت
حسین سالار زینب
🍂🍁🍂🍁🍂🍁
#شب_پنجم
#سینه_زنی_حضرت_عبدالله_ع
غریب کربلا مرمّل بالدماء
می آیم یاریت از خیمه ها
شدم سرباز راهت میان قتلگاهت
عمو جانم عمو جان
کس و کارم عمو تویی یارم عمو
چنان سقا جگر دارم عمو
بلا گردانت هستم سپر کردم دو دستم
عمو جانم عمو جان
مزن بر این بدن بر این بی پیرهن
به جای او به من خنجر بزن
بیا جای عمویم بزن بر این گلویم
عمو جانم عمو جان
♨️💢♨️💢♨️💢
#شب_ششم
#سینه_زنی_حضرت_قاسم_ع
انا بن المصطفی وصی المرتضی
منم قاسم یتیم مجتبی
منم مست شهادت قسیم نار و جنت
عمو جانم حسین جان
لبم ظرف عسل کنم خیرالعمل
منم فرزند سردار جمل
عسل نوش بلایم حسن در کربلایم
عمو جانم حسین جان
به تن دارم کفن به رزم تن به تن
شده تکبیر قاسم یا حسن
رجز گویم به أزرق علیٌّ حق مع الحق
عمو جانم حسین جان
شکست آیینه ام غم دیرینه ام
لگد کوب عدو شد سینه ام
عمو جان رو سفیدم بیا که قد کشیدم
عمو جانم حسین جان
🥀⚪️🥀⚪️🥀⚪️
#شب_هفتم
#سینه_زنی_حضرت_علی_اصغر_ع
شدم از غصه پیر گلم ناخورده شیر
مدد یا رازق الطفل الصغیر
لالایی اصغر من گل نیلوفر من
علی لای لای علی جان
شده خیمه سراب یک کم مادر بخواب
عمو رفته بیاره مشک آب
شاید بارون بگیره خدا بچه ام نمیره
علی لای لای علی جان
ببین زانو زدم قدم هر سو زدم
به هر کس که بگی من رو زدم
شده دردم چه بی حد عمو هم که نیامد
علی لای لای علی جان
💚🌴💚🌴💚🌴
#شب_هشتم
#سینه_زنی_حضرت_علی_اکبر_ع
گل لیلا علی مه دلها علی
سلام الله علیک یا علی
برو خوشقد و بالاولی آهسته بابا
علی جانم علی جان
برو میدان ولی به آوای جلی
بخوان تو «لا فتی الا علی»
پیمبر داده تعلیم نه سازش کن نه تسلیم
على جانم على جان
اکبرم تویی تاب و توانم
ببین دل نگرانم برو راحت جانم
حرم زار و پریشان برو مست و خرامان علی جانب میدان
اناالمظلوم حسینم
اکبرم چو قرص قمری تو
علی دگری تو رسول پدری تو
در عبا بچینم بدنت را
همه عضو تنت را حسین و حسنت را
اناالمظلوم حسینم
کنارت
پریشان و خمیده
ببین عمه رسیده
بمان ای نور دیده
⚪️🔳⚪️🔳⚪️🔳
#شب_نهم
#سینه_زنی_حضرت_عباس_ع
أمان الخائفین یل أم البنین
علمدارم شده نقش زمین
امیرلشگر من پناه خواهر من
ابوفاضل اباالفضل
پرم افتاده است سرم افتاده است
خدا آب آورم افتاده است
عمود آهنین خورد
کس و کارم زمین خورد
ابوفاضل اباالفضل
علمدار حرم امید دخترم
نما رحمی به حال خواهرم
حرم در اضطراب پس از تو بی رکاب
رود زینب سوی بزم شراب
غرورم گشته پامال
روم من سوی گودال
ابوفاضل اباالفضل. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
زمان:
حجم:
1.66M
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هشتم
چون که باشد بر گدایان اعتنایت بیشتر
از در هر خانهای باشد گدایت بیشتر
رزق هر دو عالم از شش گوشهی تو میرسد
از کریمان جهان باشد عطایت بیشتر
انت مصباح الهدی یعنی منِ گمراه را
کردهای با پرچم سرخت هدایت بیشتر
آرزوی روضهی رضوان ندارد هیچ وقت
گریه کرده آنکه پای روضههایت بیشتر
روز محشر زودتر زهرا به دادش میرسد
هر که خود را میکند خرج عزایت بیشتر
هر کجا نام تو آمد، گریه کردم، سوختم
سوختم از ماجرای بوریایت بیشتر
در میان گریه قلبم را به آتش میکشم
میزنم با شعلهی اشکم صدایت بیشتر
زندگی جاریست با عشق تو در رگهای من
دوست دارم من تو را از بی نهایت بیشتر
میرسد از سینهاش بوی خوش سیب حرم
سینه هر کس میزند با نوحههایت بیشتر
من خودم را بین آغوش شما حس میکنم
در همه جای حرم، پایین پایت بیشتر
::
ارباً اربا دیدن جسم علی پیرت نمود
اینکه چیدی پیکرش را در عبایت، بیشتر
تا که افتادی زمین زینب به فریادت رسید
خواهرت بوده ولی بوده عصایت بیشتر
✍ #محمود_مربوبی
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان 🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_هشتم
نام حسین را که نوشتم قلم گریست
اول قلم گریست، سپس دفترم گریست
هرچند باعث همهی گریهها غم است
اما همین که داغ تو را دید، غم گریست
اشکی نداشت چشم من از کثرت گناه
آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست
با ارزش است پیش تو و مادرت حسین
چشمی که پای روضهی تو دمبهدم گریست
خوشبخت آن که بین حسینیه گریه کرد
خوشبختتر کسی که میان حرم گریست
گوشهبهگوشه کرببلا روضههای توست
اینگونه بود زائر تو هر قدم گریست
یک قطرهاش شفاعت یومالورود ماست
چشمان ما برای تو با این رقم گریست
در روز حشر حسرت بسیار میخورد
هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست
::
فرموده است: مرهم زخم دل من است
چشمی که در عزای علیاکبرم گریست...
✍ #مجتبی_خرسندی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#نوحه
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#شب_هشتم
خونین جگر از داغِ این لاله ی پرپرم
شد ارباً اربا پیکرِ شبه پیغمبرم
میزنم ناله با دلی مُضطر
وای علی اکبر وای علی اکبر
آه و واویلا...
روی چو گل پژمرده ات آتشم زد علی
پهلوی نیزه خورده ات آتشم زد علی
یاد من افتاد روضه ی مادر
وای علی اکبر وای علی اکبر
آه و واویلا...
#محرم_۱۴۰۴
#شب_هشتم_محرم
#حاج_امیر_عباسی ✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_هشتم
#واحد_سنگین(سبک ثابت ده شب)
بند1⃣(امام زمانی ثابت ده شب)
صاحب عزای محرمها، سرت سلامت
سینه زن داغ عاشورا، سرت سلامت
برای خون گریه کردنهات، بمیرم آقا
(سرت سلامت ۲)
توو این شبهای پریشونی، آقا جانم
توی کدوم روضه مهمونی، آقا جانم
کجا داری نوحه میخونی، آقا جانم
یوسف تنهای زهرا
یه سر بیا امشب اینجا
قدم بذار رو چشم ما
بند2⃣
صحرا مث آسِمون، تَنِت مثل ستاره
هر کسی از یک طرف باید، تو رو بیاره
از تو برام یک نخ تسبیح مونده که دیگه
(دونه نداره ۲)
تو بَغَلَم جا میشی حالا مثل اصغر
انداخته پهلوی تو منو یادِ مادر
فَرقِ سَرت وا شده مثلِ، بابام حیدر
هر گوشه ی این صحرایی
هم اینجایی هم اونجایی
گُم شدی اما پیدایی
بند3⃣
رو تَنِ تو مثل أبرایِ بهار میبارم
وقتی میخندن به اشک من طاقت ندارم
باید تو رو قطعه قطعه با دست خودم رو
(عبا بذارم ۲)
چه جوری اینقد جراحت، رو جسمت جا شد
تا خواستم از خاک بَرِت دارم زخمات وا شد
قامت بابای مظلومت از غم تا شد
میریزی از دستم بابا
ای پیکر إرباً إربا
تنها شدم با این تن ها
شعر: #سید_مرتضی_پیرانیان
سبک: #امیر_آهمند
شعر بند ثابت امام زمانی:
#جمعی_از_شاعران_تکیه_نوکری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
روضه و توسل حضرت علی اکبر علیه السلام
شب هشتم
محرم سید مهدی میرداماد↯
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
ابی عبدالله چند جا تو کربلا یادِ مادرش افتاد،یکیش اونجایی بود که سینه ی شکسته ی قاسم رو به سینه چسبوند،امشب روضه ام روضه ی امیرالمؤمنینِ،آخ دلم برا حرمت یه ذره شده،یه نجف برا ما امضا کن....
چند جا روضه ی امیرالمؤمنین به یادِ ابی عبدالله افتاد،یاد باباش افتاد،چند تا روضه عجیب غربت امیرالمؤمنین بیداد میکنه... یه جا که علی اصغر رو روی دست گرفت،فقط گناه این بچه این بود که اسمش علی بود....
خود ابی عبدالله،روز عاشورا،جلو سنگ باران و تیرباران دشمن،گفت: مگه من حرامی رو حلال کردم؟حلالی رو حرام کردم؟ از من دروغی،فسقی،فجوری؟ چیِ جلو من سی هزار نفر لشکر کشیدید؟ یه نانجیب بلند شد،گفت:حسین هیچ گناهی نداری،میدونی چرا میخواهیم بُکُشیمِت ؟ "بُغضً لِاَبیک" تو بابات علیِ، گناه از این بالاتر...شروع کرد به امیرالمؤمنین دشنام دادن،جلو حسین به باباش ناسزا می گفت....
دیگه کجا یاد امیرالمؤمنین افتاد؟ وقتی علی اکبر رفت میدان....اسمش علیِ،شهادتش هم مثل امیرالمؤمنینِ،فرقش مثل پدر بزرگش شکافته شد، رفت میدان بار آخر،مرحوم مفید در ارشاد میگه:آخرین بار که رفت،ابی عبدالله دیگه رو پاش بند نبود.....ابی عبدالله خودش اجازه داد،زودم اجازه داد،عبارت میگه: "فَاسْتَاذَنَ اَباهُ فِی الْقِتالِ فَاذِنَ لَه" گفت:برم؟ گفت:برو...بار آخر نوشتن حسین هی می رفت رو بلندی نگاه می کرد،از قول خانوم سکینه نقل می کنن،میگه من کنار بابام تو خیمه نشسته بودم،بابام گوشش تو میدون بود،یه مرتبه شنید یکی میگه:" یا اَبَ عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ" سکینه میگه دیدم چشای بابام سیاهی رفت،می خواست سوار اسب بشه،رکاب اسب رو گم کرد،دست و پاش رو گم کرد،پسرمِ،عزیزمِ،داره صدام میکنه...*
صدای اکبرِ انگار،می شنوی صداش رو عباس
نکنه افتاده از اسب،آخه بچه ام تک و تنهاست
عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن
*یه موقع یه پدر شهید گریه میکنه،بقیه باهاش گریه میکنن،صدای گریه تو گریه ها گم میشه،اما کسی با حسین گریه نکرد،همه هلهله کرد......*
عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن
گم شده تو خنده هاشون،صدایِ گریه های من
واویلا،چیزی نمونده ازتنت
واویلا،گوچه وا کردن زدنت
*اونایی که توی کوچه های مدینه نبودن،گفتن:بیان.....*
مثه خزون ریخت،بال و پر تو
تموم لشکر ریختن سر تو
*از بالای اسب نگاه کرد،دید وسط میدون گرد و خاکِ،همه دور یه سوار حلقه زدن،هی شمشیرا بالا میره،پایین میاد،خودش رو رسوند،مرحوم سید بن طاووس تو لهوف میگه:هر شهیدی رو که ابی عبدالله رفت بالا سرش،با اسب تا کنار بدن رفت، بعد از اسب پیاده شد،اما برا علی اکبر فرق داشت،نوشتن:هنوز به علی نرسیده طاقت نیاورد، "فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس" از رو اسب افتاد،شیخ حُر عاملی میگه: دیدن دیگه نمیتونه بلند شه،داره رو زانوهاش راه میره،رسید بالا سر علی،پسرم! عزیزم!*
می برم تو رو تا خیمه،اگه هلهله بذاره
بغض شون رو خالی کردن،کینه هم اندازه داره
دشمنا حیا ندارن،حتی از موی سفیدم
می بینی انگار نه انگار من یه بابای شهیدم
واویلا،میذارمت بینِ عبا
واویلا،توان نداره دست و پام
انگار بعد تو شکستم،بابات دیگه پا نمیشه
وقتی پیکر رشیدت،قد این عبا نمیشه
*بذار مثل قدیمیا روضه بخونم،مثل پیر غلاما،بعضی حرفا،یه عمری تازه است،قدیمی ها اینجوری روضه میخوندن: سر رو گذاشت رو زانو آروم نشد،سر رو چسبوند به سینه آروم نشد،سینه رو چسبوند به سینه آروم نشد،صورتش رو گذاشت رو صورت علی"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ" همه گفتن حسین جون داد،مرحوم شوشتری میگه:روضه علی اکبر،روضه ی جون دادنِ حسینِ...حسین تکون نمیخوره،همه گفتن:کار پسر و پدر تموم شد،راست گفتن: حسین داشت آروم آروم جون میداد،یه مرتبه شنید یه صدایی داره میاد،برادر! پاشو خواهرت اومده،غیرت الله! پاشو....
این روضه یه جمله گریز میخواد،اینجا دید خواهر وسط نامحرماس،پا شد،علی رو رها کرد،زیر بغل های زینب رو گرفت،جوان های بنی هاشم رو صدا زد،اما ساعتی بعد،همین حسین دید دارن به زینب حمله می کنن،به خیمه ها حمله می کنن،به نیزه تکیه زد، صدا زد: من زنده ام...یه ناله بزن:حسین....
________
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🌾🍃روضه جانسوز ویژه☘🌾
شب هشتم
محرم
🔴حضرت علی اکبرعلیه السلام 🔴
#روضه
#شب_هشتم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها