هیئت مذهبی_فرهنگی الی الحبیب
#حبیبم_بگو #آیه_جان #تکه_ای_از_آسمان
«کم نیار، پافشاری کن»
✍ نویسنده: #فاطمه_شایانپویا
✏️ گرافیک: #اعظم_مؤمنیان
نمیشد. شل شدم. دست پس کشیدم و سرم را بالا آوردم. دور میز #استاد، هنوز شلوغ بود. صدای آرام صحبتهایش مثل حریر، گوشم را نوازش میداد. کاش بلندتر حرف میزد. نفس گرفتم بعد دوباره قلم دزفولی عنابیرنگ را برداشتم و در مرکب #مشکی فرو بردم. وحشی قلم را از بالای کاغذ فشار دادم و کمکم انسی را هم پایین آوردم. حالا کشیدگی الف و ...نشد! #جوهر کم آوردم.
یاد کارهای این هفتهی #انجمن افتادم. یادِ دیروز آخر وقت که عاتقه بعد کلاسش، در اتاق انجمن را باز کرده بود. بعد با چشمهای گشاد شده نگاهم کرده بود: «هنوز اینجایی تو؟ مگه تموم نشد؟» و من مثل #ماکارونی پخته روی میز پخش شده بودم: «کم آوردم...» سر تکان دادم و دوباره قلم را در مرکب فرو بردم، نوک وحشی گیر کرد به لیقه. عقبش کشیدم. یک قطره سیاه، شتک زد روی کاغذ گلاسه و محدب ماند: «هوف.»
لبهایم را فشار دادم بههم. خواستم #دستمال رویش بگذارم که صدای استاد بلند شد: «مرکب خطاطی، مثل مردمک چشم آدمیزاد، سواد اعظمه؛ پر از حرف و کلمه و اشاره.» قطره را نگاه کردم؛ یعنی چه میگفت؟ پروژهی #برنامهنویسی دانشگاه دوید به خاطرم. همانوقت که جواب نمیداد و اجرایش به مشکل خورده بود و من روبهروی مونیتور به خطهای ریز بههم فشردهی برنامه نگاه میکردم که «چرا نمیفهممَش؟»
صدای کشیده شدن قلم نی بچهها روی کاغذ، کلاس را پر کرده بود. یک لحظه چشم بستم و فقط به این #نغمه گوش دادم؛ یعنی چه میگفت؟ ابرو بالا انداختم. تکالیف کلاس زبان و پاورپوینت ارائهی #سمینار و کارهای خانه... مثل تیر روانه شد. سریع چشم باز کردم. قلم را اینبار از اینطرف کاغذ سُراندم. تیزی تشدید را با وحشی و انسی قلم تقسیم کردم و قوس آخر را... نشد. باز هم خراب شد. قلم را فرو بردم در #مرکب و دوباره... نشد؛ لام کج شد.
یاد #دانشکده افتادم و نگاه دستیار جوان استاد. وقتی پشت در با تحقیر نگهَم داشته بود که با این پوشش نمیتوانی بیایی توی #آزمایشگاه الکترونیک. و من نمیفهمیدم چرا. نه مواد شیمیایی بود و نه... دندانهایم را بههم فشار دادم و قلم را روی میز انداختم. دستم را بالا آوردم؛ میلرزید. سنگینی نگاه دو نفر از کنار دستیهایم را روی صورت و کاغذم حس میکردم. دیگر نمیتوانستم بمانم. #خسته بودم. #ضعیف بودم... من خیلی معمولی بودم.
از روی #صندلی چرمی بلند شدم. وسایلم را جمع کردم و توی کیف گذاشتم. به سمت میز استاد جلو رفتم. خواستم خداحافظی کنم که دیدم خم شده و روی یک کاغذ بزرگ چیزی کتابت میکند. کارش که تمام شد، سرش را بالا آورد و برگه گلاسه را به سمت من گرفت. جا خوردم. جلو رفتم. نگاهش همه تبسم شد و ریشهای یکدشت مشکیاش آرام تکان خورد: «هر وقت احساس کردی این آخر توئه؛ دیگه نمیتونی بنویسی، اونوقت وقتشه؛ بنویس. رمزش همینه. کافیه بهش ایمان داشته باشی.»
چند #ثانیه نگاهش کردم. احساس میکردم همه نگاهم میکنند. اما او، آرام، سرش را پایین انداخت. برگهی دیگری برداشت و شروع کرد به #نوشتن و توضیح شکل کتابت حروف. عقب رفتم و نوشتهی روی برگه را خواندم. باز ایستادم و استاد را نگاه کردم که غرق نوشتن بود. پشت میزم برگشتم. شاخهی سبز و ترد پتوس روی میز را نگاه کردم. قلم و مرکب را بیرون آوردم و دوباره مشغول شدم.
قلم روی کاغذ سر میخورد و من، آیهی دستخط استاد را زیر لب، زمزمه میکردم.
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند!
#هود_۱۱۲
#آیه_جان
#تفسیر_قرآن
#روایت_یک_آیه
🌺 آیهجان: آیههایی که به جان نشستهاند.
🆔 @elalhabibk 🍃🌸🍃
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم 🌸
#بهاری_زندگی_کنیم 🌸
#رمضان_کریم🌸
🌙تدابیر خاص افطار و سحر ماه مبارک رمضان
🍵افطار حتما با یک غذا یا نوشیدنی کمی گرم و کمی شیرین باشد تا معده برای هضم آماده شود. مثل: شربت زعفران یا آب جوش و خرما یا شیر و عسل یا فرنی
🍵بین ۱۰ تا ۲۰ دقیقه فاصله بین باز کردن افطار و شام خوردن باشد.
🍵میوهها و آبمیوهها به فاصله ۲ ساعت بعد از شام میل شود.
🍵در وعدههای افطار و شام، سبزی خام و در وعده سحری سبزی پخته (در آش یا خورش) مصرف شود. چون سبزی خام و کلا مواد غذایی خام برای هضم شدن حرارت بیشتری را نیاز دارند و انرژی شما را از بین میبرند.
🍵در وعدههای افطار و سحر از سرخ کردنیها، غذاهای چرب، خوراکیهای خیلی شیرین (زولبیا و بامیه حداکثر دو وعده در ماه مبارک جهت ارضای نفس) و غذاهای خیلی تند پرهیز شود.
🍵وعدههای سحر غذاهای کاملتری باشد؛ مثل خورش آلو، خورش خلال بادام، خورش کدو (برای گرم مزاجان) و خورش کنگر ۱ تا ۲ وعده در هفته (برای بلغمیها)، دسر کدو حلوایی، خورش اسفناج.
🍵آش رشته، ماکارونی، حلیم، قورمه سبزی، غذاهای خمیری، لزج و چسبناک و کلهپاچه جزو غذاهای نامناسب برای وعدههای افطار و سحر هستند.
🍵غذاهایی مثل: سوپها و آشهای بدون رشته، آش ماش که تندی صفرا را خاموش میکنند، مناسب هستند.
#ماه_رمضان #تدابیر_افطار_در_ماه_رمضان #تدابیر_سحر_در_ماه_رمضان #شربت_زعفران #فرنی #زولبیا #بامیه #خورش_آلو #خورش_کنگر #آش_رشته #آش_ماش #ماکارونی
✧❁ @elalhabibk 🌸 ❁✧