.
🏴سبک #زمزمه یا #شور روضه ای به بهانه ی شهادت جانسوز #امام_سجاد علیه السلام
#زمزمه_امام_سجاد
#مگه_میشه_گریه_نکنم
مگه میشه گریه نکنم
مگه میشه حالم بد نشه
اونا جلو چشمم بریدن
آخه سر بابامو
مگه میشه آروم بگیرم
مگه میشه حالم خوب بشه
آخه جلو چشمم دزدیدن
انگشتر بابامو
مگه میشه ضجه نزنم
نمیشه که من عذاب نکشم
آخه جلو چشم من زدن
رو نیزه سرهارو
مگه میشه مضطرب نشم
مگه میشه غصه نخورم
آخه میدیدم که میزنن
سیلی دخترارو
🕯🕯🕯🕯
مگه میشه از شام بلا
بگن و من آزرده نشم
آخه مارو بردن اونجا از
بین یهودی ها
مگه میشه از خرابه ها
بگن و من افسرده نشم
نمیشه که از یاد ببرم
رقیه رو اونجا
مگه میشه دردام کم بشه
نمیشه که زخمام خوب بشه
هنوزم از اونروزا رو تن
کبودی رو دارم
مگه میشه خون نبارم و
نمیشه طاقت بیارم و
آخه چجوری بگم من از
شامیا بیزارم
۱۴۰۳/۰۴/۲۷
#شهادت_امام_سجاد
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
.
|⇦•شاهد مقتل همه...
#روضه_امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
آنقدر داغ بود از تب که
آب اگر بود بر لبش میسوخت
احتیاجی نبود بر آتش
خیمه هم داشت از تبش میسوخت
درد را چارهای اگر بکند
چه کند با غمِ پریشانیش
نیست آبی که دستمالی خیس
بگذارند روی پیشانیش
خویش را میخورَد ، ندارد جان
قوَتی نیست جز تقّلا حیف
یک به یک میروند یاران و
چارهای نیست جز تماشا حیف
بارها شد به دست بی جانش
پردهی خیمه را به بالا زد
شاهدِ مقتل همه ، هربار
به سرِ خویش دستِ خود را زد
دید از خمیه روی یک نقطه
لشکری را که بی هوا میریخت
دید در بین راه تا به حرم
چقدر اکبر از عبا میریخت
بین بستر نشست در خیمه
زد به سر با دو دست در خیمه
تا صدای برادرش آمد
کمرِ او شکست در خیمه
باز هم پرده را کناری زد
قاسمش بود و سنگ باران بود
یک یتیم و هزارها میدید
لحظهی پایکوبیِ سواران بود
نالهی دختران به او فهماند
دستهایی میان راه اُفتاد
دید از خیمه خواهرش غَش کرد
مادری بینِ خیمهگاه اُفتاد
پرده را زد کنار و گفت: ای وای
حرمله آمده گلو بزند
او خجالت کشید وقتی دید
پدرش رفته است رو بزند
بی برادر شدن چه حسی داشت
کمرش را دو مرتبه خَم کرد
تشنهای بود یک سپاهی که
هرچه آورده بود دَرهَم کرد
چند باری فقط برای وداع
پدرش بوسهاش زد و برگشت
دید در قتلگاه خولی را
سمت گودال آمد و برگشت
او گرفت از عصا که برخیزد
تا پدر تکیه داد بر نیزه
او زمین خورد تا حسین اُفتاد
داد میزد بجای سرنیزه
گرد و خاکی بلند شد فهمید
آخرش شمر با سنان آمد
غم ناموس دارد او یعنی
عمهاش هم نفس زنان آمد
عمه فریاد میزند که نزن
چکمه بردار، احترامش کن
چقدر طول میدهی نامرد
زیر و رویش نکن تمامش کن
#شاعر: حسن لطفی
*خواهر که رسید توی گودال، چشماش رو بست، گفت: دوباره یادِ روزِ دوشنبه افتادم، روزی که توی مدینه به مادرم جسارت کردن...چه جوری مگه کارِ حسین رو تموم کردن؟ زیارت ناحیه مقدسه اینجوری میگه:...*
دارن زنده زنده ترا دفن میکنند
برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند
*اومد خدمت امام صادق، آقاجان چرا اینقدر برا مصیبت جدتون گریه می کنید؟ شما خانواده ی شهادت هستید...
آقا فرمودن: همه ی گریه ما برا اون ساعتی بود که حسین هنوز داشت با خواهرش حرف میزد" یَا أُختَاه! إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط" خواهرم برگرد به خیمه ها...نانجیب تا دید زینب داره میاد بدن رو برگردوند، سر رو از قفا جدا گرد... ناله بزن بگو: یا حسین...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_سجاد
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
30569-attachment-shahadat_emam_sajad_hoseyni_2.mp3
3.19M
|⇦•شاهد مقتل همه ...
#روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سید مهدی حسینی
.
#شور
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_شور
لحظه های آخرم ، یاد داغ کربلام
گاهی یاد مقتل و ، گاهی یاد شهر شام
از یادم نمی ره اون ، گودال و مصیبتاش
دیدم تشنه کُشتنش ، بابامو توو ازدحام
ای وای ای وای حسین
چل ساله برا غم ، بابام خون شده چشام
چل ساله که روز و شب ،مرگم رو همش میخام
پیش چشم من سر ، بابام و بریدن و
دیدم توی قتلگاه ، جسمش رو دریدن و
ای وای ای وای حسین
دیدم راس بی سر و ، روی خاک قتلگا
دیدم با چشه خودم ، بابام و به زیر پا
داره روضه های غم ، توو یادم مرور میشه
خاطرات من همه ، زخم دود و آتیشه
ای وای ای وای حسین
با سنگا سرم شکست ، توی کوچه های شام
همراهه مخدرات ، رفتیم بین ازدهام
خندیدن به حال ما ، یک عده حرومیا
جونم روی لب رسید ، توی مجلس حرام
ای وای حسین
از یادم نمیره که ، زد با چوب خیزرون
بابای منو یزید ، میزد خیلی بی امون
کابوسه غمای شام ، دائم پیش چشممه
ما رو عده ای با دست ، میدادن همش نشون
ای وای ای وای حسین
#عباس_قلعه✍
👇
.
#شور
#اسارت_شور
#کوفه
ای یوسف من/ کو پیروهنت
افتاده رو خاک/ اعضای تنت
تو دست سنان/ افتاده سرت
خون می چکه از/ چشمای ترت
هتک حرمت به همه قافله شد
جلو چشمام چه قدر هلهله شد
روی نیزه سر تو رفت کوفه
خواهرت همسفر حرمله شد
(وای من وای من ای حسین۴)
ای شاه غریب/ ای شیب خضیب
کشته شده ای/ با طرز عجیب
دور از وطنی/صد پاره تنی
شُهره شده ای/ به بی کفنی
عده ای زدن تو رو با شمشیر
عده ای با سنگ و چوب و با تیر
عده ی زیادی هم با نیزه
کشتنت با سختی با هر تقدیر
(وای من وای من ای حسین۴)
وای از شبای/ سردِ اسیری
دل خون شدم از / دردِِ اسیری
دیگه چی بگم / از رد طناب!؟
از کوفه و از / بازار و شراب
کوفیا قلب منو سوزوندن
چرا ما رو خارجی می خوندن
تو محلهی یهودی دیدم ...
سر پاکِ تُو رو می چرخوندن
(وای من وای من ای حسین۴)
#حسن_کردی
#روح_الله_نوروزی
👇
.
#تنور_خولی
سلام مادر .... ببین با من چها کردن
لب تشنه ... سرم از تن جدا کردن
ببین موهام .... پر از خاکستر و خونه
سرم اینجاس ... تنم بین بیابونه
سلام مادر ... چرا دیر اومدی مادر
بگو امشب ... به زینب سرزدی مادر
ته گودال ... که غوغا شد کجا بودی
سر نعشم .... که دعوا شد کجا بودی
......
سلام مادر ... چرا پر خونِ موی تو
سلام مادر ... بریده کی گلوی تو
خودم دیدم ... چها بر روزت آوردن
به پیش من ... لباس کهنتم بردن
ته گودال ... برای تو دعا کردم
تو دست و پا ... زدی و من نگا کردم
#عبدالحسین✍
.👇
.
#زمینه
#اسارت
#حضرت_زینب_زمینه
سَلامٌ عَلَی العَطشانِ عِندَ الفُرَات
سَلامٌ عَلَي العُريانِ ذِي الزَّفَرات
سَلامٌ عَلَي الاَبدانِ فِي الفَلَوات
گریهمیکنمصبحوشام بامهدیعلیهالسّلام
تویروضههاتاز خُدا ظُهورِ آقامو میخوام
بِعَطَشِ الحُسَین (ای خدا)۳
فرج آقارو برسون صاحب مارو برسون
مُنتقم حقیقیِ کرببلارو برسون
یا مُنتقم الحسین (العَجَل)۳
حسین جان قسم به رگهای حنجرت
میخواستش بمونه پیش تو خواهرت
ولی داره میره ناچارا با سرت وای من
روی ناقه بی جهاز نشونده منو دشمنت
خداحافظی میکنم با زخمای رو تنت
به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
یاسیدنا الغریب (یاحسین)۳
زیر تیر و نیزه مدفون شد پیکرت
بمیرم که رفت از دستت انگشترت
شنیدم داداش ضجه میزد مادرت وای من
تنترو زمینمونده بود سرت رفتهبود تو تنور
دارم بوسه میدم تورو ولی دیگه از راه دور
راس تورا به روی نی هرچه نظاره میکنم
سیر نمیشود دلم نگه دوباره میکنم
یاسیدنا الغریب (یاحسین)۳
#محمد_قاسمی✍
.👇
.
#زمینه
#اسارت_زمینه
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
نظر به حال من بی پناه کن/حسین جان۲
از روی نیزه خواهر و نگاه کن/حسین جان۲
شده پر از حرامیا
دور و برم حسین من
بیا ببین قاتل توست
همسفرم حسین من
وای حسین....
(حسین من...)
نیستی ببینی خون بر دلم شد/حسین جان۲
حرمله نزدیک به محملم شد/حسین جان۲
داره آتیشم میزنه
نگاه نامحرم حسین
اونکه بریده سرتو
داد کشید سرم حسین
وای حسین
چشماتو رو نیزه ببند برادر /حسین جان۲
نبینی سنگ میزنن به خواهر/حسین جان۲
هرچی که سنگ میزنن
کاش بخوره به خواهرت
ولی یدونه سنگ هم
نیاد به نزدیک سرت
وای حسین...
خیره شده رقیه دختر تو /حسین جان۲
رو نیزه ها به زخم حنجر تو/حسین جان۲
فدای رگهای گلوت
فدای چشمای ترت
تا دلش آروم بگیره
نگاه کن به دخترت
وای حسین...
#عبدالزهرا
#اسارت
.👇
.
#زمینه
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_زمینه
#زمینه_امام_سجاد
تشنه لب کربلا/ یا ابتا یاحسین
کشته سر نیزه ها /یا ابتا یاحسین
گریه کنم روز و شب / بهر تو ای سر جدا
نرفته از خاطرم / مصیبت کربلا
یا ابتا یاحسین /یا ابتا یاحسین
.......
خیمه که آتش گرفت / کار حرم زار شد
بر تن تبدار من / عمه پرستار شد
دامن دردانه ها /در حرم آتش گرفت
رقیه میزد صدا / معجرم آتش گرفت
یا ابتا یاحسین یا ابتا یاحسین
.....
سخت تر از کربلا/ مصیبت شام بود
که جای ناموس ما / در ملا عام بود
کوی یهودی نشین / وای من و وای من
ز نیزه نقش زمین / شد سر بابای من
یا ابتا یاحسین یا ابتا یاحسین
.....
#عبدالحسین ✍
👇
۰
حق ذوی القربی
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
آیا هدف ز خلقت ما معرفت نبود
این آفرینشِ همه جز موهبت نبود
شرح خصال عترت طه نگفتنی است
آدم به عزم و رتبه در این مرتبت نبود
در سال های دعوت و ابلاغ وحی رب
یک لحظه راحتی و دمی عافیت نبود
در آیه های مصحف حق بهر اهل بیت
غیر از فضیلت و سخن از منقبت نبود
اجر رسالت نبی از جانب خدا
غیر از مودّت و کرم و مرحمت نبود
گاهی به ضرب درب و گهی سنگ و نیزه ها
آیا برای عترت او منزلت نبود
آتش زدن به خیمه و دامان دختران
دیگر چنین سزا و چنان عاقبت نبود
حتی عرب به رسم بد جاهلیّتش
این گونه در ستمگری اش بی صفت نبود
بر دختران داغ دیده و رنجیده و اسیر
سیلی و تازیانه دگر تسلیت نبود
شد برترین تقربِ حق اشکِ بر حسین
گریه برای غربت او بی جهت نبود
باید که معرفت به مرام حسین داشت
آیا هدف ز خلقت ما معرفت نبود
چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
یازدهم محرم ۱۴۴۶
..............
فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ.....
.
.
#اسارت_زمینه
#اسارت_شور
#کوفه
گریه پشت گریه/غصه پشت غصه
روزای اسارت/زینبو کشته غصه
غصه یکی دو تا نیس
غصه که قحط آب نیس
این روزا روضه اینه
جای زینب و سکینه
تو مجلس شراب نیس
میشه با این یه جمله هم جون داد
اسم زینب سر زبون افتاد
واسه روضه همین بسه امشب
دخلت زینب علی ابن زیاد
ــــــــــــــــــــــــ
سیلی پشت سیلی/نیزه پشت نیزه
چند تا دخترا رو/تا حالا کشته نیزه؟
غصه یکی دو تا نیس
غصه که بی شماره اس
روضه همینه آره
میگم با یه اشاره
روضه لباس پاره اس
روضه خون امشبو نزن فریاد
نرسه روضه هات به گوش باد
چشم سقا رو نیزه ها بسته س
دخلت زینب علی ابن زیاد
#وحید_محمدی✍
#اسارت
.👇
.
#زمینه
#امام_سجاد_زمینه
امام حسین هنگام وداع با امام سجاد فرمودند:
«يا وَلَدي بَلِّغْ شيعَتي عَنِّيَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبي ماتَ غَريباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهيداً فَابْكُوهُ»
سی ساله گریه میکنم برای بابا
إِنَّ أَبي بِکربلا ماتَ غَريبا
قَتَلوهُ عطشانا ؛ طَرَحوهُ عریانا
در پیش چشمانم ؛ سَحَقوهُ عُدوانا
مظلوم حسین جانم ؛ مظلوم حسین جانم
.......
سی ساله سقا ببینم گریم میگیره
آب خوش از گلوی من پایین نمیره
کی میره از یادم ؛ بین دو نهر آب
بابای عطشانم ؛ با نیزه شد سیراب
مظلوم حسین جانم ؛ مظلوم حسین جانم
....
سی ساله ناله میزنم هر روز و هر شب
یادِ اسیری و گرفتاری زینب
این روضه آتش بر ؛ جان و دلم میزد
نامحرمی سیلی ؛ بر مَحرمم میزد
مظلوم حسین جانم ؛ مظلوم حسین جانم
........
سی ساله بازاره مدینه رو میبینم
بازارِ شام یادم میاد میسوزه سینهم
خیلی اذیت شد ؛ عمه سرِ بازار
دورش میرقصیدند ؛ تا آخر بازار
مظلوم حسین جانم ؛ مظلوم حسین جانم
#عبدالحسین ✍
#شهادت_امام_سجاد
👇
.
#زمزمه
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_زمزمه
هیچ کس نمیدونه چقد سوخته پر و بالم
یاد مصیبت های بابا بین گودالم
یادم نمیره ذوالجناح اومد دم خیمه
یادم نمیره ناله و آه و غم خیمه
هیچ وقت غروب کربلا ، یادم نمیره
وای از غریبی
والشمرجالسٌ علیٰ....یادم نمیره
وای از غریبی
چرا عمر من دلخسته آنجا سر...نمی آمد؟
حرم رو می زدن کاری زدستم بر....نمی آمد
حسین جانم....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادم نمیره اون همه بی احترامی ها
دنبال دختر بچه ها خیل حرامی ها
یادم نمیره خیمه ها می سوخت حرم می سوخت
از تب تنم می سوخت و از شعله سرم می سوخت
علیَ الوُجوهِ لاطِمات یادم نمیره...وای از غریبی
بعدَ العزّ مُذَلّلات یادم نمیره...وای ازغریبی
چه جور حمله به دختر بچهی بی چا...ره می بردن
جلو چشمای من از گوش هاگوشوا...ره می بردن
#محمدعلی_قاسمی_خادم ✍
#امام_سجاد
👇
.
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_زمینه
بیشتر از سی ساله-زنده ام با ناله
مثل روز اول-فکرم توو گوداله
خدا می دونه که خوب یادمه
شده بود دور گودال همهمه
برا این بود دیدم توو بوریا
چند تا عضو از تن بابام کمه
گریونم هرشب با یاد تنش
می میرم با داغ پیرهنش…
یادمه ازارُ-بچه های زارُ
رد شدن از بین_کوچه و بازارُ
رد زخم وکبودی یادمه
ازدحام ورودی یادمه
گریه های رقیه داخلِ
کوچه های یهودی یادمه
ردِّ شلاقا بود روی تنش
عمم هی فریاد می زد نزنش
غارت گهواره-گوش بی گوشواره
کار معجر می کرد-استینای پاره
دور دستا طنابو یادمه
اره بزم شرابو یادمه
وقتی که خیزرون بالا می رفت
گریه های ربابو یادمه
نامحرم پیش چشم خواهرش
می زد رو لبها با چوب ترش
#علی_زمانیان ✍
👇