.
توسل شب آخر
#حضرت_زهرا
گفت : « بابا يا رسول الله ! اين بچه اي كه تو رحم منه با من حرف مي زنه .» «دخترم ! تو هم تو رحم مادرت ، با مادرت حرف مي زدي ، اما خديجه تبسم مي كرد چرا تو گريه مي كني .» گفت : «بابا ! مگه بچه تو رحم احساس غربت و مظلومي و عطش مي كنه ؟ گاهی میگه اناالغریب، گاهی میگه اناالمظلوم، گاهی میگه اناالعطشان، » فرمود :« دخترم ، اين فرزند ماجراها داره نامش حسينه ، كربلا تنها مي مونه اون و با لب تشنه مي كشن .» هر دو آنقدر گریه کردند از هوش رفتن، اما پیغمبر یه جمله ای گفت بی بی خوشحال شد فرمود: دخترم یه عده شیعه میان برا حسین تو مثل طفل مادر مرده گریه گریه می کنن، بی بی فرمود منم قول می دم تا گریه کنای حسینم وارد بهشت نشدن پا تو بهشت نمی ذارم...
. بخشی از روضه دکترفراهانی
#مناجات_امام_حسین_ع
داده خدا مقام مرا خادم الحسین
ارباب خوانده نام مرا خادم الحسین
من بی حسین گمشده ای بی نشانه ام
بنویس پس تمام مرا خادم الحسین
مثل ازل در اول روز تولدم
برداشته است کام مرا خادم الحسین
هر صبح و شام همدم فطرس شود دلم
یعنی برَد سلام مرا خادم الحسین
نامردمان زنند اگر طعنه ام چه غم
دارند احترام مرا خادم الحسین
ارباب من بدستِ کریمش نوشته است
نسلِ علیَ الدوامِ مرا خادم الحسین
داده قلم بدستِ دلم صاحبِ علَم
تا بشنود پیام مرا خادم الحسین
میگفت آیه های سرِ روی نیزه ها
احیا کند قیام مرا خادم الحسین
از حنجرِ بریده صدا زد اناالغریب
تکرار کن کلام مرا خادم الحسین
#محمود_ژولیده
#امام_حسین
#تنور_خولی
#مصائب_شام
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
@emame3vom
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
#محمود_ژولیده
.
Fadaeian_Moharam_9810_08.mp3
16.04M
#واحد | امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است
#شب_دهم_محرم ۹۸ #نریمانی
4_430161543292785937
11.43M
زمونهی پریدنه، تا عرش بی کرونه تا خود خدا
نفس نفس، طپش طپش، هروله کن تو سعی مروه تا صفا
قدم قدم، ستون ستون، حسین حسین بگو تو جادهی نجف تا کربلا
یاد تموم رفقا، یاد همه هیئتیا، گریه کنا سینه زنا، یاد امام و شهدا
حسین حسین بگو تو جاده نجف تا کربلا
(حسینحسین)(حسینحسین)(حسینحسین)
موکب به موکب، میرسیم از راه
لک لبیک اباعبدالله
پای پیاده، هر قدم روضه اس
تو جاده صوته طفل سه ساله اس
بس که دویدم عقب قافله؛ ای پدر ای پدر
پای من از ره شده پر آبله؛ ای پدر ای پدر
* * * *
وقت جهاد و هجرته، رسیده دیگه فصل فتح خون ما
هنوز صدایی آشنا، داره ندا میده «فلیرحل معنا» (1)
قدم قدم، ستون ستون، حسین حسین بگو که دروازهی قدسه کربلا
کوری چشم دشمنا، برای مرگ آمریکا، یهودیا سعودیا، یاد امام و شهدا
حسین حسین بگو که دروازهی قدسه کربلا
(حسینحسین)(حسینحسین)(حسینحسین)
سنگر به سنگر، می رسیم از راه
لک لبیک بقیه الله
مدافعان حرم یاسیم
که روضه خوان داغ عباسیم
قد حسین بن علی تا شده؛ واویلا واویلا
پای عدو به به خیمه ها وا شده؛ واویلا واویلا
🏴 #سینه زنی جدید از حاج میثم مطیعی
🏴 #موکب به موکب میرسیم "
سال 1395
داستان هنده همسریزیداززبان مرحوم کافی
سخنان شهید شیخ احمد کافی (ره) : سلمان فارسى از کنار باغى مى گذشت که دید پیرمردى در آنجا نشسته استپیرمرد تا او را دید، گفت : اى مرد ! من یهودى هستم، تو چه دینى دارى سلمان گفت : اسلام. پیرمرد گفت : ما یهودیها هر وقت که مشکلى داشته باشیم ، پیرمردهایمان را جمع مى کنیم که آنها خدا را به موسى بن عمران قسم بدهند تا مشکل ما حل شود.حالا هم گرچه تو یهودى نیستى اما پیرمرد که هستى و لذا من از تو میخواهم که بیایى و با من دعا کنى تا خدا دختر مرا که هم کور است و هم فلج ، شفاء بدهد. اگر دخترم خوب بشود ، من مال و ثروت فراوانى بتو مى بخشم.سلمان گفت : اگر دخترت شفاء بیابد ، مسلمان خواهى شد ؟ پیرمرد یهودى گفت : آرى. سلمان هم دخترک کور و فلج را به همراه پدرش به منزل حضرت على علیه السلام برد.حضرت که ماجرا را شنید ، فرمود : سلمان ! برو و حسینم را بیاور. حسین علیه السلام به همراه سلمان بنزد پدر آمد و ظرف آبى هم بدستور حضرت آورده شد. آنگاه على علیه السلام فرمود : حسین جان ! دستت را به این آب بزن و چند قطره از آن را به چشمان این دختر بپاش. همینکه امام حسین علیه السلام آن چند قطره آب را به چشمان دختر پاشید ، سیاهى ها از جلو چشمان دختر بکنارى رفت.دختر چشمانش را باز کرد و بعد از یک نگاه به امام حسین علیه السلام ، شهادتین را گفت و مسلمان شد.سپس على علیه السلام فرمود : دختر را بیرون ببرید و بقیه آب ظرف را بر بدنش بریزید تا علت اصلى بیمارى هم برطرف شود.فرداى آنروز پیرمرد دخترش را که دیگر شفاء یافته بود ، به خانه حضرت آورد و عرض کرد : من این دختر را در خدمت شما قرار مى دهم که چندى در نزدتان بماند و از تربیت اسلامى شما بهره مند بشود. دخترک که " هنده " نام داشت ، چند ماه در خانه امیر المومنین خدمت کرد تا آنکه پدرش از شام به دیدار او آمد. حضرت به پدر هنده فرمود : دخترت را نیز به همراهت ببر.هنده گفت : پدر جان ! دوست داشتم که همینجا بمانم و کنیز بچه هاى فاطمه ( علیها السلام ) باشم اما چون امیر المومنین دستور داده است ، بهمراهت مى آیم.هنده بهنگام رفتن ، خود را بر پاهاى زینب علیها السلام افکند ، با گریه بسیار از ایشان خداحافظى کرد و بهمراه پدرش راهى شام شد.چند بعد معاویه در شام هنده را به همسرى یزید در آورد. مدتها از ازدواج هنده با یزید گذشته بود که یکشب صداى گریه اى از خرابه اى در بیرون قصر بگوش او رسید. هنده پرسید : چه خبر است ؟ یزید گفت : این صداى اهل بیت خارجیانیست که بر ما خروج کرده بودند. ما آنها را به قتل رساندیم و بازماندگانشان را به اسیرى گرفتیم که اکنون در آن خرابه هستند0 هنده از یزید اجازه گرفت تا به تماشاى اسیران برود و سپس به همراهى کنیزهایش به خرابه رفت.در خرابه او با همان لباسهاى فاخر و قیمتى خود، روبروى حضرت زینب بر خاک نشست و پرسید : بى بى جان، شما اهل کجایید ؟ حضرت زینب فرمود : مدینة الرسول. هنده گفت : من مدتى را در یکى از محله هاى مدینه به کنیزى گذرانده ام و اکنون هم به کنیزى براى خانواده اى که در آن بودم، افتخار مى کنم.شما اهل کدام محله مدینه هستید ؟ بى بى فرمود : محله بنى هاشم0 هنده پرسید : پس شما آقاى من حسین علیه السلام را مى شناسید ؟ دل بى بى آتش گرفت اما هیچ نگفت ، اینبار هنده پرسید : شما که اهل محله بنى هاشم هستید ، بگویید ببینم آیا خانم و سرور من ، زینب را مى شناسید ؟ اینجا بود که حضرت زینب علیها السلام با گریه سر بلند کرد و فرمود : هنده ! من خود زینب هستم. هنده حق داشت که او را نشناسد، آخر زینبى که او دیده بود ، هنوز کربلا را ندیده بود
#هنده
زبانحال حضرت زینب (سلام الله علیها):
#اسارت
نمی گویم ز نوکّ نیزه با خواهر تکلم کن
نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن
اگر چه غنچه ی بی آب، هرگز نشکفد اما
در فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن
به چشم خارجی ما را تماشا می کند، کوفی
به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن
اگر بهر نماز شُکر می خواهی وضو سازی
ندارم آب با خاک سر زینب، تیمم کن
تو قلب عالم امکانی و آگاهی از قلبم
به دریا با نگاه خود بگو، کم تر تلاطم کن
نگه با اختیار و اشکِ من بی اختیار آید
ز برج نی، نظر، ای ماه من! امشب به انجم کن
اگرچه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز
ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن
#علی_انسانی
🏴گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه👇
🔴ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید:
_تو کیستى؟
🔵حضرت پاسخ داد:
_من على بن الحسین هستم.
🔴ابن زیاد گفت:
_مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟
🔵امام(علیه السلام) فرمود:
_من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.
🔴ابن زیاد گفت:
_نه، او را خداکشت!
🔵امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود:
_«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد).
(یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به #شهادت رساندند).
🔴ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت:
_تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!!
🔵#حضرت_زینب (س) وقتی این وضع را دید، #امام_زین_العابدین (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود:
_بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان!
@emame3vom
🔴ابن زیاد به حضرت زینب و #امام_سجاد (ع) نگاهى انداخت و گفت:
_شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او (#علی_بن_الحسین) درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است!
🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود:
_عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود:
_آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟!
🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند.
📚لهوف، ص ۲۰۲
.
#حضرت_زینب سلام الله علیها
مرحوم خوشدل تهرانی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
خطبهء زینب اگر در سفر شام نبود
ازفداکاری شاه شهدا نام نبود
نه همین نام نبود ازشه خونین کفنان
اثر از مکتب ارزندهء اسلام نبود
ازمدینه ، زن و فرزند به همره بردن
نکته ای بود که اندر خور افهام نبود
ورنه تکمیل شهادت ، به اسارت می شد
جای بانوی حرم در ملأ عام نبود
کاش می بود یکی تا که بگوید به یزید
زن دل سوخته را طاقت دشنام نبود
چوب،چون برلب و دندان شه دین می زد
خواهر غمزده اش را دمی آرام نبود
جست ازجا و همانند پدر راند سخن
که نظیرش به سخن ، در همه ایّام نبود
لرزه بر کاخ ستم ، از «اَمِن العدل» فکند
با نوایی که به جز نعرهء ضرغام نبود
خاصه«یابن الطّلقایش»که شررهاافروخت
که به جز این ره کوبیدن و الزام نبود
اثراز دختر ویرانه نشینی باقیست
گرچه آن روز ، چو او دختر گمنام نبود
@emame3vom
لیک نبوَد ز معاویه و پورش اثری
با وجودی که به جز در کفشان ، شام نبود
این دلیلیست که حق باقی وباطل فانیست
فکر دنیاطلبان ، جز غلط و خام نبود
«خوشدل»آنکس که حسینی شد،ازروزنخست
هیچ گه فکر پرستیدن اصنام نبود
#شام
بسم الله الرحمن الرحيم
#شب_هشتم_محرم #شب_نهم_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
باید برای روضه ی تو دست و سرشکست
یا بهتر اینکه پای تو از هر نظر شکست
چیزی نداشتم سر بازار جز همین
شرمنده ام بیا دل من را بخر شکست
میخواستی برای کسی جز تو نشکند!؟
اصلاً فدای خواستنت دل اگر شکست
هرکس برای سفره ی تو خرج می کند
هرگز نمیشود همه ی عمر ور شکست
ماها چگونه از غم داغ تو نشکنیم ؟
وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست
یک لحظه دست و پا زدنت جبرئیل دید
آنقدر بال وپر به زمین زدکه پرشکست
بالا سر ضریح تو قلبم شکسته بود
پایین پات آمدم و بیشتر شکست
امشب چه قدر مثل جگر پاره ها شدی
مثل کسی که از غم مرگ پسر شکست
پپیغمبرانه بود معجزه ی بین علقمه
قدّ تو از نهایت شق القمر شکست
تو با خبر شدی و توانت گرفته شد
با دیدن تو زینب تو بی خبر شکست
از چه عمود خیمه ی سقّا نزول کرد؟
آقا ستون حرمت زن ها مگر شکست؟
حالا خودت نشان بده یک راه چاره را
از دخترت بگیر خودت گوشواره را
.
🌷 یا صاحب الزمان (عج) ... 🍃
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
با یاد غصه های تو از حال میروم
با یاد غصه های تو خون گریه میکنم
داغ اسیری ات کمرم را شکسته است
بستند ، دست و پای تو خون گریه میکنم
حتی خدا برای تو روضه بپا کند
با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم
تو زار میزنی ز فراق حسین و ، من ...
از سوزِ های های تو خون گریه میکنم
بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ...
از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم
هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ...
هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم
ای "کربِ وَ الْبَلای" حقیقی کربلا
از داغ کربلای تو خون گریه میکنم
از داغ همسفر شدنت با حرامیان ...
میمیرم ، از عزای تو خون گریه میکنم
تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و
من نیز ، پا به پای تو خون گریه میکنم
#رضا_قاسمی
#امام_زمان عج
دهه دوم محرم
مداحی آنلاین - کاش بودی کرببلا - مهدی اکبری.mp3
3.95M
⏯ #تک احساسی
🍃کاش بودی کرببلا ...
🍃کنار حرمم حرم داشتی حسن
🎤 مهدی #اکبری
👌فوق زیبا
🌷 #دوشنبه_های_امام_حسنی
.
کاش بودی کرببلا کنار حرمم حرم داشتی حسن
کاش بودی کرببلا یه ایوون طلا تو هم داشتی حسن
دور ضریحت پر مرد و زن بود مادرمون فاطمه بی محن بود
یک شب جمعه حرم حسین و یک شب جمعه حرم حسن بود
من گنبدی دارم گنبد بقیع گرد وغباره
من گنبدی دارم و تو سایبونم قبرت نداره
برادر بی حرمم حسن
کاش بودی کرببلا تو بین الحرمین حرم داشتی حسن
کاش یه گنبدی شبیه به گنبد حسین تو هم داشتی حسن
گنبدامون شبیه کاظمین بود قشنگ ترین بهشت عالمین بود
پرچم سبز یا حسن کنار پرچم سرخ ذکر یا حسین بود
صحن و سرای من شلوغه و بقیع زائر نداره
صحنت تو دلم و چشام آسمونش پر از ستاره
برادر بی حرمم حسن
کاش بودی کرببلا کنار خیمه گاه حرم داشتی حسن
پیش قبر قاسمت یه دونه بارگاه تو هم داشتی حسن
هیچکسی غربت حسن نداره این همه داغ دل شکن نداره
درسته که بی حرمی حسن جان ولی حسینتم کفن نداره
لا یوم کیومک حسین به کربلا عطشان حسین جان
ذکر شب و روز امام مجتبی عریان حسین جان
برادر بی کفنم حسین👇👇
.
#شب_هفتم_امام
***:
((سبک:همه جا کربلا...))
نوحه ی شب هفت امام
از سماواتیان ، میرسد این پیام
تشنه لب کشته شد سبط خیرالانام
این ندا میرسد شب هفت امام
یابن الزهرا حسین السلام السلام
یاحسین یاحسین (2)
شب هفت امام بر سر و سینه زن
بهر خون خدا آن شه بی کفن
اوفتـاده به خاک لاله و یاسمن
از زمین و زمان میرسد این پیام
یابن الزهرا حسین السلام السلام
یاحسین یاحسین (2)
شب هفت امام آید این زمزمه
ساقی افتاده است تشنه درعلقمه
میرسد از جنان حضرت فاطمه
با دل پر ز خون برلبش این پیام
یابن الزهرا حسین السلام السلام
یاحسین یاحسین (2)
ای خدا حاجت ما همه کن روا
باهمین اشک و آه با همین نوحه ها
اربعین اربعین دست جمع کربلا
بر لب ما بود روز و شب این کلام
یابن الزهرا حسین، السلام السلام
یاحسین یاحسین(2)
یوسف حق پرست (غریب)
▪️
از خدا خواستم یه بار بیام کربلا پای ضریح سقا سر بزارم بمیرم
چی میشه مولا تو اوج این روضه ها میون سینه زنا حاجتم رو بگیرم
می خوام امشب یک سر پر شور یک دل دریا
چش پر خون لباس مشکی لباس تقوا
جای دوری نمیره اگه ارباب نگاهم کنه دلم آروم بگیره تا ابد رو به راهم کنه
اومدم اینجا تا منو مهمون کنی دردمو درمون کنی با همه آرزوهام
با وضو آقا تو مجلست می شینم شاید تو رو ببینم عمریه اینه رویام
همه عمرم تموم عشقم شده محرم
توی دنیا شال عزاته دار و ندارم
دوباره مادر تو داره ما رو صدا می کنه این شبا خواهر تو نوکراتو دعا می کنه
جای دوری نمیره، اگه ارباب نگاهم کنه
دلم آروم بگیره، تا ابد رو به راهم کنه
اومدم اینجا، تا منو مهمون کنی،دردمو درمون کنی، با همه آرزوهام
با وضو آقا، تو مجلست میشینم، شاید تو رو ببینم،عمریه اینه رویام
همه عمرم، تموم عشقم، شده محرم
توی دنیا، شالِ عزاته دار و ندارم
جای دوری نمیره، اگه ارباب نگاهم کنه
دلم آروم بگیره، تا ابد رو به راهم کنه*
امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-شب هفتم
هفت روز است اسیر سفرم
غصهی جانسوز تو و قاسم و عباس و علیاكبر و جعفر شده داغ جگرم
سایهٔ سنگین سرت روی سرم
خم شده دیگر كمرم
بعد تو بی بال و پرم
درد و بلایت به سرم ، كاش كه چشمی بگشایی و ببینی كه در این داغ جدایی چه به روز من و اطفال حرم آمده ای ماه خدایی
آن قدر سخت گرفتند به ما بعد تو در راه
كه از ما نرسیده است به كوفه
به جز سایهی آهی .
هفت روز است به جای تو و عباس شدم همسفر سایهی خولی و سنان
هر طرفی چشم من افتاد، غمی روی دل افتاد
كه نا گاه در آن كوچهی تنگ از همه جا بارش سنگ آمد و یك پیرزن از جنس جهنم به كسی قول طلا داد كه با نیزه به نزدیكی بامش برود
لحظهای آمد و دنیا به سرم ریخت كه سنگی به سر زخمی تو بوسه زد و سر ز روی نیزهات افتاد
رقیه به سویت خم شد و تا خواست كه نامت ببرد شانهی زنجیر ، حصاری به پرش شد ، پُرِ سرباز همه دور و برش شد،
نیش تلخ دو سه شلاق عجب درد سرش شد
تنش انگار حصیری است پر از تار سیاهی.
هفت روز است پرستار حرم زینب كبراست
سپر و حامی و غم خوار حرم زینب كبراست
پدر و مادر و دلدار حرم زینب كبراست
و وقتی همه خوابند نگهبانی بیدار حرم زینب كبراست
چه گویم كه ابالفضل علمدار حرم زینب كبراست
به خداوند قسم حیدر كرار حرم زینب كبراست
پس از حضرت حق و پسر خون خداوند، نگهدار حرم زینب كبراست
ولی چشم به نیزه ست كه از چشم تو بر خستهی این راه رسد نیم نگاهی..
▪️▪️▪️
400.2K
از خدا خواستم یه بار بیام کربلا پای ضریح سقا سر بزارم بمیرم
چی میشه مولا تو اوج این روضه ها میون سینه زنا حاجتم رو بگیرم
می خوام امشب یک سر پر شور یک دل دریا
چش پر خون لباس مشکی لباس تقوا
جای دوری نمیره اگه ارباب نگاهم کنه دلم آروم بگیره تا ابد رو به راهم کنه
اومدم اینجا تا منو مهمون کنی دردمو درمون کنی با همه آرزوهام
با وضو آقا تو مجلست می شینم شاید تو رو ببینم عمریه اینه رویام
همه عمرم تموم عشقم شده محرم
توی دنیا شال عزاته دار و ندارم
دوباره مادر تو داره ما رو صدا می کنه این شبا خواهر تو نوکراتو دعا می کنه
جای دوری نمیره، اگه ارباب نگاهم کنه
دلم آروم بگیره، تا ابد رو به راهم کنه
اومدم اینجا، تا منو مهمون کنی،دردمو درمون کنی، با همه آرزوهام
با وضو آقا، تو مجلست میشینم، شاید تو رو ببینم،عمریه اینه رویام
همه عمرم، تموم عشقم، شده محرم
توی دنیا، شالِ عزاته دار و ندارم
جای دوری نمیره، اگه ارباب نگاهم کنه
دلم آروم بگیره، تا ابد رو به راهم کنه*
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_محرم #چهارم_صفر
#سبک_جدید
#عمه_بیاخرابه
🔘🔘915🔘🔘
✅بنداول
عمه بیا خرابه که امشب دارم مهمون
با پا نه باسر اومده خرابه باباجون
🔘
دیگه نمیزارم بره
دوریش برام بسه
بابا باشه رقیه ش از
چیزی نمیترسه
دیده رقیه ش بی قراره
دیده که حالم زاره زاره
دیده که از ضربه ی سیلی
چشمام کبوده تاره تاره
😭
بابای مظلومم حسین جان
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
سه سالمه اما بابا ببین دیگه پیرم
از زندگی من به خدا بدون تو سیرم
🔘
چن وقته که ندیدمت
عوض شدی خیلی
نگوکه مثل ما تو هم
خورده بودی سیلی
😭
چراسرت سوراخ سوراخه
چرا لبای تو کبوده
اخه کجا بودی بابایی
که از موهات می ریزه دوده
😭
بابای مظلومم حسین جان
🔘➖➖➖➖➖🔘
✅بنددوم
جات خالی بود وقتی که من ازناقه افتادم
تو طولِ کربلا به شام صددفه جون دادم
این نانجیبا هردفه
اشک مارو دیدن
باخوشحالی به اشکای
ماها می خندیدن
😭
یه لحظه آرامش ندیدم
اون لحظه که خواب تودیدم
بالگد زجر بی انصاف
یهویی از خوابم پریدم
😭
بابای مظلومم حسین جان
💠💠9⃣1⃣5⃣💠💠
🔘➖➖➖➖➖🔘
#شاعرسبکساز_کربلایی_مجیدمرادزاده
.
لحظهای درنگ...
چادرم را تا کردم و در بقچه گذاشتم.
چقدر خوابم میآید!
از امشب دیگر صدای دستهٔ عزاداری نمیآید. منبرها کمکم جمع میشوند. هیئتها کتل و سنج و علمها را میبرند انباری.
خستهام؛ هنوز جای سینههایی که زدهام، درد میکند. چشمانم را میبندم. استراحت بعد از ده شب و روز دویدن و اشک ریختن میچسبد. اما انگار باز صدایی میآید. کاروانی از جلوی قلبم رد میشود. چه عجیب؛ شهیدانش هنوز نیارامیدهاند! با سر میروند! خوابم میپرد. بلند میشوم. چادرم را درمیآورم. چطور با این کاروان بروم؟
خرابههای دلم...
وای خرابههای دلم را باید آباد کنم.
نکند ارباب در راه، سری به دلم بزند و از شدت خرابی حتی نتواند درنگی کند!
#محرم
#کربلا
#عاشورا
#دل_نوشته
1_1393021.mp3
5.39M
🎧 شنیدن این صوت را ازدست ندهید❗️👇
⚫️ وقتی میگن ابا عبدالله توی صحرای کرب وبلا تنها شد خیلیا دلشون میسوزه و گریه میکنن...
ولی...
هیچ کس برای تنهایی و غربت چند هزار ساله #امام_زمان نه دلش میسوزه و نه گریه میکنه...
🔴 گریه برای #امام_حسین خرجی نداره
ولی...
گریه برای مظلومیت امام زمان خرج داره...
باید از خودمون بپرسیم اصلا چرا امام مون تنهاست؟!
مگه ما شیعیان نیستیم که امام مون این طور آواره وغریبه؟!
👈 آیا واقعا هنوز وقتش نرسیده که یک نفعی از طرف ما به امام زمانمون برسه؟!
#حتماگوش دهید...
.
لفظ و مضمون غزل وقتی برای زینب است
شعر هم از بیت اوّل در هوای زینب است
نام من چون در میان سائلانت ثبت شد
تا قیامت این دل عاشق گدای زینب است
در میان روضه ی ارباب مظلومان حسین
هر که شد نوکر بداند از دعای زینب است
کــربلا زیباترین تـصـویر در چـشـمان او
ماجرای دیگری کرب و بلای زینب است
آنچه تا شـام و مـدینه کـربلا را می برد
کوه صبر و غیرت بی انتهای زینب است
از میان غصه ها سهمش اسارت می شود
این جسارت ها جوابش با خدای زینب است
می شوم امشب شریک غصه و غمهایتان
قلب من چون خیمه ی دارالعزای زینب است
#نـوكــر_نـوشــت:
#حـسـیـن_جـان
هردم به آخرین سخنت گریه میکنم
یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم
پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین
بر خون روی پیرهنت گریه میکنم
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#بیاد_شهید_مدافع_حرم_محمد_ظهیری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
#نهج_البلاغه
💠 (خوشا به حال كسى كه)
باطن او پاك و صالح است.
📚 #حکمت ۱۲۳
#نهج_البلاغه
✨وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَا دَاراً، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ يُوَطِّنْهَا مَحَلاًّ! وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بِالدُّنْيَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْيَوْمَ✨
💠دنيا چه سراى خوبى است براى کسى که آن را خانه هميشگى خود نداند و چه محلّ نيکويى است براى کسى که آن را وطن خود برنگزيند (آرى!) سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت، آنها هستند که امروز از آن مى گريزند»
📚 #خطبه ۲۲۳