eitaa logo
امام حسین ع
17.1هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. اشک مناجات سحر را میخرد زهرا گریه کن خونین جگر را میخرد زهرا وقتی شریکت شمع باشد سود خواهی برد پروانه ی بی بال و پر را میخرد زهرا از عیش دنیا با خبر باشی ضرر کردی از عیش دنیا بی خبر را میخرد زهرا هی این در و آن در میزنی تا دربدر گردی وقتی گدای دربدر را میخرد زهرا باید درِ این خانه کسب اعتباری کرد آن نوکران معتبر را میخرد زهرا گاهی حوالی حسینیه کمی بنشین گوشه نشین این‌گذر را میخرد زهرا هر آنچه که در چَنته داری خرج اشکت کن فردای محشر چشم تر را میخرد زهرا اندازه ی بال مگس خرج حسینش کن این قطره های مختصر را میخرد زهرا از ساعتی که سینه ی او زیر سُمها رفت سینه زنان این پسر را میخرد زهرا : 💔 قسم به چـادر خـاکـیِ مادرت همیشه در هواییِ حرمم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين .
. هرکس که باضریح هم آغوش میشود ازخاطرش بهــشت فراموش میشود گریه کنان داغ حسین را به روز حشر دوزخ نمی برند که خامـوش میشود دیوانه را زطعنه ی عاقل هراس نیست این نیش ها برای دلش نوش میشود هرجا که روضه ای شده برپا برای آن از پای تا سرم همگی گوش میشود باران در آندم است که در ابر آسمـان بازاین چه شورش است که، چاووش میشود انگار زیر چادر زهـرا نشسته است هرکس که برحسین سیه پوش میشود ما را نیاز باده و می نیست تا که دل با ذکر یا حســین مدهوش میشود : 💔 باز با گریه به آغوش تو بر می‌گردم چو غریبی که خودش را برساند به وطن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، . .
. شبهای جمعه بوی مناجات می رسد از یک حرم به عرش کرامات می رسد شبهای جمعه رایحه ی بوی سیب عشق از سمت و سوی قبله ی حاجات می رسد از برکت حسین حسین است و خیر اشک بر ما اگر که اینهمه خیرات می رسد شبهای جمعه قلب من از سینه میپرد بی اختیار درب امانات می رسد شبهای جمعه سینه زنی و ارادتم خیرش به روح تک تک اموات می رسد شبهای جمعه دست تمام غلامها از گریه های فاطمه سوغات می رسد شبهای جمعه بغض حرم باز می شود پای ضریح، مادر سادات می رسد شبهای جمعه حضرت صدیقه کربلاست بی شک همین دقایق و ساعات می رسد دستی به روی سینه و دستی به پهلویش با چشم خیس اکثر اوقات می رسد 💔 تمامِ زندگی ام را به عِشــْق مدیونم غلط کنم به کسی جزحسین رو بزنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين .
. دستان زهرا طبق عادت هدیه آورده حیدر برایم خیر و برکت هدیه آورده آرام ِ جانم باز شد چشمش به این دنیا عاشق شدم بس که محبت هدیه آورده عشق دل انگیزش برای هر دو دنیایم عزّت، سرافرازی، سعادت هدیه آورده العفوهایم را شنیده سیدالأحرار امشب اگر برگِ شفاعت هدیه آورده قنداقه ی ارباب من حاجت روایت کرد فطرس بیا بالی برایت هدیه آورده دیوانه ی شش گوشه اش کرده مرا، هر کس از کـربلایش مهر تربت هدیه آورده بوسیدش و از آستینِ کوچکش مادر پرچم برای دورِ هیئت هدیه آورده ای کاش میدیدم که دستانش برای من از آسمان رزق شهادت هدیه آورده : ❤️ ماریزه خور خوان گل فاطمه ایم پرورده ی احسان گل فاطمه ایم خاریم ولی به یمن میلاد حسین صد شکر که مهمان گل فاطمه ایم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، میلاد حضرت امام حسین (ع) و روز پاسدار را به تمامی عاشقان ولایت تبریک عرض می نماییم. . .
. بی ذکر یاحسین عطایی نخواستیم جز گوشه ی حسینیه جایی نخواستیم درد و دوای جمله ی ما گشته با حسین ما بی حسین درد و دوایی نخواستیم حا، ضمه، سین و فتحه و یا و نون جز یک حسین هیچ نوایی نخواستیم بی معجزه تمامی ما بنده ات شدیم ما از شما که چوب عصایی نخواستیم یک عمر می شود که زمان دعای خویش غیر از برات کرب و بلایی نخواستیم عطر و نسیم سیب حرم رَهنمای ماست بهرِ نماز، قبله نمایی نخواستیم جز راه دوست راه دگر کفر مطلق است اصلا بدون دوست خدایی نخواستیم ما سائلان نانِ تنور سه ساله ایم ما قرص نانِ حاتم طایی نخواستیم : 💔 هوشِ من را هوس كرب و بلايت برده شب جمعه شده و بوى مى آيد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. رمضان آمده آهنگ سحر ساز کنید بامناجات وغزل بردوجهان نازکنید دستها را برسانید به معراج دعا تا خدا با نفسی سوخته پرواز کنید کاش یک گوشه خلوت به زمین هدیه شود سفری با دلی افروخته آغاز کنید بندگی راه قشنگی‌ست که مستان دانند مستی آموخته و بندگی ابراز کنید گوهر اشک به هر خون دلی میارزد همه‌دم با غم باران‌زده اعجاز کنید کار ما نیست قدم در قفس خاک زدن پر و بالی زده و پنجره را باز کنید فرصتی نیست که یک عمر معطل باشیم ماه عشق است در این مرحله ایجاز کنید : رمضان گشته ولی حالِ مُحرّم داریم آری، با هر عطشی یادِ حسین میافتیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، ، طاعات و عباداتون قبول حق🙏 .
. آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی چشم امید مرا تار نکن یا الله باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی تا که آب از سر من رد نشده کاری کن مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی دم افطار فقط یاد لب عطشانم به همان روضه ی افطار، بگو می بخشی قَسَمَت میدهم اینبار به عباس علی به دو تا دست علمدار، بگو می بخشی : 💔 ماه صیام آمد و من در خیال خود با بوسه بر ضریح تو افطار می‌کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. عاقبت جان به لبِ صبر رساندندعلی پایِ آن قول که دادند ،نماندندعلی واقعاًمردم این شهر نمک نشناسند جایِ جبران به دلت داغ نشاندندعلی اُجرت آن همه چاهی که توکندی این بود قطره ای آب به اصغرنرساندندعلی پسرت را تهِ گودال کشیدند به زور دخترت را سرِبازار کشاندند علی تازه بااینکه حسینت سرِنی قرآن خواند بهترازخارجی اش کوفه نخواندندعلی کودکانی که عسل خورده ی دستت بودند بر تنِ بی کفنش اسب دواندند علی : 💔 قدرمایعنی علی تقدیرمایعنی حسین یاحسین ویاعلی ذکرشب احیای ماست .
. ما را تمام خلق شناسند با حسین ما نوکریم و حضرت فرمانروا حسین ناز طبیب و منت مرهم کجا کشی؟ وقتی که هست تربت پاکش دوا حسین باهرطپش زسینه ی ما میرسد به گوش ای پادشاه تشنه لب کربلا حسین منت خدای عزّوجل را که لحظه ای مارا به حال خویش نکرده رها حسین در روز حشر سینه زنان ناله می کنیم شور و نشور می کند آنجا به پا حسین نوکرکنارسفره ی ارباب دل خوش است شکر خدا که گشته خریدار ما حسین آری وصیّت همه ی ما همین بُوَد بر روی قبر ما بنویسید یاحسین : 💔 شب جمعه،حرم ومادرو غوغای ضريح بازهم نوكــرتو حسرت امـشب راخورد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسينه سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. دارند عجب حال و هوایی،سینه زنها درقلبشان باشد نوایی،سینه زنها عالمی دارند با خود با قاب عکس کربلایی،سینه زنها با یاحسین و یاحسین پرواز کردند تا گوشه ی صحن وسرایی،سینه زنها لبیک می گویند بر زهرای اطهر دارند حس با وفایی،سینه زنها جز هیئت ارباب جایی که ندارند پس میرسند اینجا به جایی سینه زنها دورند اگر از مرقدش، غصه ندارند در سینه دارند یک بنایی سینه زنها دمهایشان، احیا کند مثل مسیحا دارند عجب سوز صدایی سینه زنها هر درد درمان می شود در روضه خانه دارند یقین دارالشفایی،سینه زنها : 💔 حرمی باشدومن باشم واشکی کافیست سرمان گرم حسین است همین مارابس صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسينه سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
.. ان الحسین سفینه النجاه وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد ما را برای نوکریت اختیار کرد کشتی هیچ‌کس به دل ما محل نداد اما حسین آمد و ما را سوار کرد تا داغ تو جگر بخراشد به سینه‌ها برق نگاه تو دل ما را شکار کرد گر روضه‌ات نبود که ما دین نداشتیم دین را برای ما غم تو استوار کرد جانم فدای آنکه تمامی عمر خویش بر درگه تو خدمت بی‌انتظار کرد هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود یک لحظه کسی که برای تو کار کرد دنیا و آخرت همه مدیون زینبیم ما را صدای ناله او بی‌قرار کرد گیرم که گریه‌ها شده مرهم به زخم تو باید به داغ ساقی لشکر چه کار کرد؟ : 💔 مادری آمد و از کـرب وبلا رنگ پرید روضه ای نو شد و دل، باز به دلدار رسید شب جمعه شده و فاطمه فریاد کشید جلوی چشم ترم، از پسرم سر مبرید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
. بگیـر بالِ مـرا باز در هــوای خودت مرا بِبَر به کنارت، به کربلایِ خودت مـن آشنایِ توام خـانه زادِ مادرتان نصیب دربه درت کن شبی دعایِ خودت نفس بزن که مذابم کنی دراین شبها نفس بده که بسوزم فقط برایِ خودت دلم کتیبه‌یِ اشعار محتشم شده است بزن به سینه‌ام آتش،به روضه‌هایِ خودت ببین کـه نـذرِ درِ زینبیه‌ات شده‌ام بکش به دیده‌ام از گردوخاک پایِ خودت از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت وصیتـم شده آقـا، مـرا کـفـن نکنند مگر به پیرهن مشکی عزای خودت : 💔 حرام باد مرا فیض دیدن رویت اگر دهم دوجهان رابه یڪ سرمویت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
5. حاج آقای محبی.mp3
3.71M
اگرچه باغ خواهد باغبان اما به پای جان نگهداری ز گلهای تو دسته دسته خواهم کرد نمیگویم چه آمد بر سر من برسرنعشت ولی امشب نماز خویش را بنشسته خواهم کرد خودم دیدم که صحرا لاله گون بود خودم دیدم زمین دریای خون بود خودم دیدم فضاى آسمانها پُر از اِنا اِلَیهِ راجِعون بود گُلى گُم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را ... خودم دیدم که نور چشم زهرا جراحات تنش از حد فزون بود خودم دیدم گلوى اصغرش را خودم در بر کشیدم اکبرش را خودم دیدم که بر هر برگِ لاله نوشته این سخن با خط خون بود گُلى گُم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را ... گلِ من یک نشان اندَر بدن داشت یکى پیراهنِ کُهنه به تن داشت ...
. روزی چهل رکعت برایت گریه کردم هر رکعتی را در هوایت گریه کردم در هر گذر هر کوی و برزن در بیابان با ناله های بچه هایت گریه کردم هر جا رقیه بی محابا خورد سیلی جای تو خالی من به جایت گریه کردم از بعد سقای حرم بیرق گرفتم پیوسته در زیر لوایت گریه کردم با خطبه تا کاخ ستم نابود کردم در شام و کوفه در رثایت گریه کردم اصلا سلاحم گریه کردن بود لیکن با انقلابم با نوایت گریه کردم وقتی ز حلقومت کلام حق شنیدم با آن نوای جان فضایت گریه کردم .......................... هر منزلی محشر بپا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم .
. گریان شدم کنار کسی که حرم نرفت درحیرتم به کار کسی که حرم نرفت دارم نگاه حسرت و تصویر کربلا این است روزگار کسی که حرم نرفت دیدی که اربعین همه رفتند و مانده بود هیات در انحصار کسی که حرم نرفت دیدی میان هیات ما هم نشسته بود زهرا به انتظار کسی که حرم نرفت دیدی به اربعین همه ما را شناختند با نام مستعار کسی که حرم نرفت شکرخدا که رونق هیات همه بپاست عمری در اختیار کسی که حرم نرفت درپای روضه ها به هوای غمت حسین هر هفته شد قرار کسی که حرم نرفت عمری نموده ام سَرِ تعظیم بر درت گشتم طلایه دار کسی که حرم نرفت مجنون بگو دمی تو ز احوال زائران آن هم به حال زار کسی که حرم نرفت : به سفر رفتی و عشاق تو گیسو کندند در فراق تو عجب سلسله ها برهم خورد .
. دلم برای شما غرق آه و غم شده است نسیم رحمتتان باز شاملم شده است   دعای فاطمه در حق من اثر کرده غلامی در این خانه قسمتم شده است   به قدر دانه ی ارزن کسی مرا نخرید به جز شما چه کسی سایه ی سرم شده است؟  به هر کجا که روم باز پر کشم اینجا کبوتر دل من جلد این حرم شده است  کسی که قطره ی اشکی برای تو ریزد به چشم حضرت زهرا چه محترم شده است  همین که هر شب جمعه میان بزم عزا رسد کسی, به یقین شامل کرم شده است   همیشه روسیهان نیز پیش تو شاهند که خوب و بد به بساطت شبیه هم شده است  ز کودکی در این خانه نوکری کردم گدایی در این خانه عزتم شده است  از آن زمان که  پدر بین روضه ها بردم  غلام کوی ابالفضهل, شهرتم شده است  بهای گریه ی بر تو بود بهشت برین که گریه بهر عزایت تجارتم شده است  خدا کند که بمیرم به پای شش گوشه فقط همین به خدا, حرف آخرم شده است   ✍ ..... .............. شب جمعه حرم یار چه دیدن دارد گریه های من ِ هجران زده دیدن دارد شب جمعه اسٺ نوایی ز حرم میاید نوحه ی حضرٺ زهراسٺ شنیدن دارد
. گدای کوی توهستم مرا مران ز درت  گداییم در این خانه بوده دردسرت به خاکبوسی این خانه کرده ام عادت  به جان مادرتان وا مکن مرا ز سرت  گناه بال و پرم را شکسته کاری کن  دوباره جابده من رابه زیر بال و پرت  گناه چشم مراکور کرد و گوشم کَر عنایتی بنما بر گدای کور و کرت  ببین چه میکشم ازدست نفس أمّاره جدا نموده مرا از دعای هر سحرت  قبول، من بدم اما تو سر به راهم کن بده اجازه که باشم همیشه دوروبرت  بگو به فاطمه امشب صبا پیامم را  که کرده ام همه شب گریه بر پسرت  صدای مادرت از دور میرسد ای وای خدا کند که نبیند تن جدا ز سرت : گریه برتوکاردست قلب عاشق میدهد روضه های مجلست بوی شقایق میدهد در فراق کربلایت سوختن کارم شده دردمند کـربلایم، داغتان دق میدهد .
. 🎤 آنکه از بارِ غم خمیده ، توئی داغ بر روی داغ دیده ، توئی کدوم روضه رو بخونیم که نام زینب نباشه ... ؟ بینِ در و دیوار بریم ، زینبه ... تو خونه ی امیرالمومنین (علیه السلام) ، خانه دار زینبه ... کنار بستر وفرق شکافته ی بابا بریم ، زینبه ... کنار تشت پر از خونِ امام حسن ، زینبه ... اما خوب بود ، تشیع جنازه ی امام حسن (علیه السلام ) ، نبود ببینه بدن برادر رو تیرباران کردند .. کربلا زینبه ، قتلگاه زینبه ، خیمه گاه زینبه ، کنار بدن علی اکبر(علیه السلام ) ، زینبه ... همه جا زینبه ، همه جا زینبه ... امشب کدوم روضشو بخونم ، شما دلداده ها گریه کنید ... آنکه از بارِ غم خمیده ، توئی داغ بر روی داغ دیده ، توئی آنکه هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده توئی آنکه از خیمه گاه تا گودال همه ی راه را دویده ، توئی شاعر : تا دید حسینش رو زمین افتاده ، از تو خیمه ، پابرهنه بیرون دوید ... مقتل نوشته ، سیدا ، عمه جانتون زمین میخورد بلند میشد ، میگفت : حسین ... از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین .. نمیدونم این روضه رو بخونم امشب یا نه ؟ این روضه مالِ امشب نیست ، روضه مالِ شب عاشوراست ، بزار یه روضه ساده تر وآرامتر بخونم ... ان شاءالله شب عاشورا اگر زنده بودیم روضه قتلگاه میخونم ... بزار روضه ای رو بخونم که میخواستند زینب رو از کربلا ببرند ... فکر نکنی روضه اسارت سخت نیست ، امام زمان ارواحنا فدا فرمود ... گفتند آقا کدوم روضه سخته ؟ فرمود : اسارت عمه ام زینب ... خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهیِ بازار شدن بیزارم ... هر کجای مجلس که نشستی ، نوکریتو نشون بده ، بزار صداتو امام زمان (عج) بشنوه ... : تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم شاعر : چرا ؟ آخ ، یه درد ، زینب رو آتیش میزنه .. داغ یه طرف ، بدن بی سر یه طرف ، بچه های بی بابا یه طرف ، اما یه نگاه میکرد می دید ، همون کسی که روی سینه ی حسینش نشسته بود ، الان بالا سرِ بچه ها ایستاده ، تازیانه به دست گرفته ، نگاه میکنه ، لبخند میزنه ، میخنده ، ای حسیییین ... یه عده پدر و مادرای شهدا ، زمان صدام لعنت الله علیه ، که راه کربلا باز شد ، هرچی بهشون میگفتند ، بیائید بریم کربلا ... میگفتند : تا صدام هست ما نمی آئیم ، میگفتند : بچه ی ما به دست این ملعون به شهادت رسید ، تا صدام هست ما کربلا نمی آئیم ... بمیرم برا زینب ، هر موقع سرشو بلند میکرد می دید شمر بالای سرش ایستاده ... حسییین .. تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم .. اسب ها ، پای خود از سینه ی او بردارید من هم از این تنِ بی سر شده سهمی دارم ... نگذاشتند وداع کنه ، اونقدر عمه جانتون رو با تازیانه زدند ، من نمیگم زدند ، سکینه میگه ... وقتی آمد کنار بدنِ بی سرِ بابا ، صدا زد بابا : اُنظُر إلی عَمَّتیَ الْمَضروبَة ( مقتل مقرم ، ص491 العیون العبری ، ص198 ) بابا بلند شو ببین دارن عمه رو میزنند .. حالا بگو حسییین .. حسین .. عمه جان بزار بزنند ، عمه .. بزار بزنند ، اینا زدن کارشونه .. اینان همانند که آتش به خانه میزدند پیشِ علی ، فاطمه را با تازیانه میزدند ... 27/11/1400 .👇
. 🎤 این روضه مجلس یزید ( لعنت الله علیه ) ، خیلی داستان عجیبیه ، که وقتی بی بی رو دست بسته بردند ، تو مجلس یزید ... تو این فکر بودم که ابی عبدالله جاش رو سینه ی پیغمبر (ص) بود ، بی بی زینب (سلام الله علیها ) هم وقتی به دنیا آمد ، قنداقه اش رو دادند دست پیغمبر (ص) ، جاش روی زانوی امیرالمومنین (علیه السلام ) بود ، اما حسین کجاست ؟ سر بریده اش توی طشت طلا ... زینب کجاست ؟ دست بسته ، جلوی سر بریده ایستاده ... چه کردند با اهلبیت (ع) ؟ زینبی که همه جا صبر کرد ، همه جا ... دست ولایت ابی عبدالله ، رو قلب زینب ، قلب بی بی رو صبور کرد ، لذا کنار بدن بی سر اومد ، دستش رو زیر بدن برد گفت : اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذَا القُربَانَ خدایا این قربانی را از ما قبول کن عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۸ زینبی که تو مجلس عبیدالله ، فرمود : « ما رأیتُ الّا جمیلاً » خطبه ی بلیغی خواند ... اما یزید چه کرد ؟ بعضی ها میگن : یزید با چوب به سر بی احترامی کرد که بی بی گریبان پاره کرد ... نه ، مقتل چیز دیگه نوشته ... ، مقتل نوشته تا وارد شد و دید سر بریده تو طشت طلاست ... تا این منظره رو دید گریبان پاره کرد ... صبرنکرد تا یزید به لب و دندان مولا چوب بزنه ، بعد گریه بکنه ... نه ، تا سر بریده رو دید ... گفت : داداش چه عجب ؟ چه عجب سرت رو توی طشت طلا گذاشتند ؟ تا حالا سرت بالا نیزه بود ، توی صندوقچه بود .. چه عجب ؟ : باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان دست بسته ، مو پریشان ، مو کَنان ، مویه کُنان ؟ باورت می شد ببینی دختر خورشید را کوچه کوچه در کنار سایه ی نامحرمان نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان ... : چه عجب ! طشتی برای این سرت آورده اند ؟ ای سرِ منزل به منزل ای سرِ یحیی نشان .. تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما چشم ما افتاده بر لبهای زیرِ خیزران ای تمامی غرورِ من فدای غیرتت لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران : این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان شاعر: 27/11/1400 .👇
. بسم الله الرحمن الرحیم صل الله علیک یا اباعبدالله ۳ السلام علیک یا خلیفه الله فی ارضه چه لحظه های قشنگی، دوباره اشک و دعا زمان توبه ی ما و دوباره مـاه خـدا برای پاک شدن آمدم به درگـه تو تویی که سفره گشودی برای خیل گدا مرا محبت "حیدر" به سفره ی تو رساند و سجده های پـدر، مـادرم که نـذر شما رسیده روز ششم اهل روضه بسم الله دخیل نام علی شیرخوار کـرب و بلا تمام تشنگی ما فـدای که تشنه بود و سه شعبه رسید بی پروا کنار مـاه عطش٬ مـاه صبر و استغفار دوباره زنده شده داغ غرور مشک شکست و کنار علقمه ریخت عَلَـم به گـریه نشست از شهادت ِ سقا کنار سفره ی افطار و گریه بر این داغ که جان سپرده چرا تشنه٬ زاده ی زهرا؟ امیدوارم و خواندم پس از دعای سحر فقط دعـای را به عشق آل عبا خدا کند که بیاید همین، همین جمعه به حق حضرت سلطانِمان، امام ِ رضا : رمضان میگذرد زمزمه و اشک به پاست چشمه ی زمزم عشقیم که جوشش داریم ششمین روزه و شش گوشه و شش ماهه ی شاه ما عجب معـرکـه ای با عـدد شش داریم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... .
. گریه زاری گدا در حرمت می چسبد هر شب جمعه دعا در حرمت می چسبد آنقدر کرببلا خواستم از مشهد که بردن اسم رضا در حرمت می چسبد سینه زن های تو از بسکه ز پا می افتند غالباً دوست و پا در حرمت می چسبد سمت شش گوشه و گودال، دم وادی تل روضهء داغ سه جا در حرمت میچسبد پنجشنبه دم مغرب همه جا غلغله است موقع گریهء مادر، حرمت می چسبد ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
( علیه السلام ) 🎤 حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده دلِ دودمان آدم را غم تو ، موهبت کبریاست در دل من نمی دهم به سرور بهشت این غم را به نیم قطره ی اشک محبّتت ، ندهم اگر دهند به دستم تمام عالم را ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر طاق شفاخانه نوشتند کریمان بیمار و گرفتار نیاید که بیاید؟ بالا سر نوکر، دم تشییع جنازه ارباب وفادار نیاید که بیاید؟ لب تشنه ی آن تشنه لبِ آبِ فراتم سقا دم افطار نیاید که بیاید؟ با سر به زمین خورد و دل خیمه بهم ریخت ای مشک! علمدار نیاید که بیاید؟
. . حجت الاسلام والمسلمین تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن ( كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا ) تسليت اي حجت ثاني عشر يابن الحسن ( ميدوني دل آدم كجا ميره ؟ يه مرتبه ياد گودال افتادم ، اونجاهم به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ... ) زود بود از بهر تو داغ پدر يابن الحسن معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو ، دايي، عمه و ديگر بستگان ؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدر بي تابي كنه ، اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ... حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ... قلب بابَ ت از شرار زهرِ دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پاتا به سر ، يابن الحسن طفل بودي ، پيش چشمت چشم بابا بسته شد 2 تو نگه كردي و او زد بال و پر ، يابن الحسن آخ دلم يه جايي رفت ، نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه ؟ به خدا دست من نيست ؛ دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم طفل بودي ، پيش چشمت دست بابا بسته شد تو نگه كردي و قنفذ ... كودك 6 ساله بودي بر پدر خواندي نماز ريختي از چشمِ خود خونِ جگر ، يابن الحسن قرن ها ، فرياد زهرا مادرت آيد به گوش از مدينه بينِ آن ديوار و در « يابن الحسن ... » 3 مادر؛ كاش بودم تا علي را يار بودم من جاي تو بينِ در و ديوار بودم مادر شنيدم بارها از پا فتادي ديدي علي تنها بوَد باز ايستادي ... يوسف زهرا بيا با ما بگو آخر چرا تُربت زهراست مخفي از نظر « يابن الحسن ... » فرمود عقيل ، برو به اون كودكي كه تو حجره هست ، گو بياد ... اومدم ديدم يه ماه شب چهارده ،گوشه ي حجره مشغول عبادته ، آقامون حجت ابن الحسن بود ، تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد ؛ سر بابا رو بغل گرفت ، تا امام عسكري اونو ديد ، نفرمود پسرم ، فرمود : يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ .... يعني تشنمه، به من آب بنوشان ... اِسْقِنَا المَاءٍ ... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره ... امام جواد هم يه كودك 6،7 ساله بود ، نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ... اما لايوم كيومك يااباعبدالله ... حسين ... بميرم ، هر چي صدا زد : جماعت جگرم داره ميسوزه ... جي جوري آبش دادن ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ ... حسين ... 👇
. نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم .