مناجات و روضه جانسوز _ امام زمان روحی له الفدا
_ استاد حجت الاسلام میرزامحمدی*🔴🍁🍂
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
مجمع مداحان اهلبیت ع
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
*اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ*
از کسانی که سال های سال بی قرار امام زمانش بوده مرحوم سید حیدر حلی ، از علما و شعرای بزرگ شیعه ست .
سالها از این شهر به آن شهر ، از این زیارتگاه به اون زیارتگاه ، دنبال یوسف زهرا میگرده، خسته شد با خودش گفت میرم کربلای معلی ، آگه اونجا زیارتش کردم که می بینمش، اما اگه اونجا هم ندیدمش، دیگه دنبالش نمی گردم.
(بعضی ها عجب نشونی هایی بلد بودن)
یه قصیده ای گفت،گفت این قصیده رو می برم روبروی قبر و حرم ابی عبدالله می خونم ان الله دیگه این تیر آخر به هدف می خوره.
از حله با چه امیدی،پای پیاده آمد کربلا ، ان شاالله وعده ی هممون اربعین ابی عبدالله با پای پیاده بریم زیارت ...
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄
وارد حرم شد قصیده شو مقابل مضجع ملکوتی ابی عبدالله خواند :
"اتری تجی ء فجیعه _ بأمض من تلک الفجیعة؟" *یعنی تو عالم مصیبتی جان گداز تر از فاجعه ی کربلا سراغ نداریم*
"حیث الحسین علی الثری" *اون ساعتی که از مرکبش رو خاک ها افتاد* "خیل العدی طحنت ضلوعه" *اون ساعتی که ده نفر سوار بر اسب بر بدن نازنینش اسب تازوندن ...
دونه دونه ی این ابیات رو داره میخونه، تا رسید به این بیت :
"و رضیعه بدم الورید مخضب فاطلب رضیعه" *یعنی این آقایی که اینجا خوابیده یه بچه ی شیرخواره داشت ، چه جوری سیرابش کردن؟ به خون حلقش اون رو سیرابش کردن ... آقا بیا انتقام شیرخواره ی حسین رو بگیر ...
تا رسید به این بیت،دید یه دستی از پشت سر به شانه اش خورد ،یکی میگه سید حیدر دیگه بسه ... ادامه نده،منه مهدی طاقت ندارم ... (رمز سخن گفتن با امام زمان رو گرفتی ؟!!)
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ •
من میخوام بگم آقاجان سید حیدر که چیزی نگفت، فقط گفت این آقا یه بچه ی شیرخواره داشت .. پس چه گذشت بر جد غریبتون حسین ...
اومد این بچه ی شیرخواره رو از خواهرش زینب گرفت ، مرحوم سید ابن طاووس می نویسد ، همه یاراش رو زمین افتادن ، یه نگاه کرد دید دیگه براش یاری باقی نمانده ، یه مرتبه صدا زد : "هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه"ِ
همین که اهل حرم استقاثه ی حسین رو شنیدن، انقده این زن و بچه ضجه زدن ... که ابی عبدالله نگران شد ، سراسیمه آمد سمت خیمه ها، اول خواهرش رو صدا زد : "فنادا یا زینب ایتینی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ" این بچه ی صغیر و شیرخواره ام رو بده باهاش وداع کنم ...
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄
به به رحمت خدا بر این ناله ها ... روضه ی شیرخواره ی ابی عبدالله از روضه هایی هست که حضرت تو چند تا تشرف سفارش کرده، روضه ،روضه ی باب الحوائجه ... از همه التماس دعا ، برا پیروزی مدافعان حرم زینبی هم دعا کنید ...
همین که خواهرش رو صدا زد ، عقیله ی بنی هاشم این بچه رو بغل گرفت ، عجیبه به خدا این بچه رو مادر به ابی عبدالله نداده ، همه ی مقاتل نوشتن زینب این شیرخواره رو به حسین داد ؛ شاید رباب مادرش خجالت کشید، تا این کودک رو تو بغل برادر قرار داد یه جمله ای رو زینب گفته ، عرضه داشت داداش سه روزه که این بچه آب نخورده" "فأطلب له شربة من الماء فاخذ الحسین علی یدا" ابی عبدالله این شیرخواره رو ، رو دست گرفت ،بعضی ها نوشتن اونقده بالا آورد که زیر بغل حسین نمایان شد"
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ ••
فرمود :«ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل الرضیع» آگه به من رحم نمی کنید لااقل به این شیرخواره رحم کنید «اما ترونه کیف یتلظی عطشا» مگه نمی بینید از شدت عطش لب هاشو پشت سر هم باز و بسته می کنه ...
گریه کنا ، ناله زنا ، هنوز حرف ابی عبدالله تمام نشده بود ، حسین هم متوجه نشد تیر حرمله از کدام طرف آمد ... یه وقت دید ... «فَذُبحَ مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ... » چنان گوش تا گوش علی دریده شد ...
ناله بزن یا حسین ...
#حلی #علامه_حلی
#روضه_امام_زمان
#امام_زمان
اگر چو لاله دلی داغدار دارم من
ز داغ عشق تو، بر دل شراره دارم من
(یابن الحسن)
اگر چه سوخته و تشنه ام من آن نخلم
که از محبت تو، برگ و بار دارم من
(مولای من)
به لحظه لحظه ی چشم انتظاری زهرا
که بهر دیدن تو، انتظار دارم من
هفته ای دو بار نامه ای اعمال ما رو میبرن محضر مبارک آقا، پرونده رو باز میکنه، این پرونده عاشق ماست! (عجب!اینهمه گناه) کسی که ادعای دوستی و نوکری ما رو داره، چه میکنه؟ آقا؟ نفرین میکنه؟ دست رد به سینه ای صاحب پرونده میزنه، پرونده رو میبنده؟ نه! اشک از گوشه های چشمش جاری میشه، دست به دعا برمیداره، صدا میزنه: "خدا! از حسنات مهدی بردار، تو نامه عمل این دوست گنهکار ما بنویس، کفه اعمال حسنه اش سنگین شه ، فردای قیامت به آتش غضبت نسوزه." مهربونم، جون جونم، نازنینم، مه جبینم ،ماه منیرم ... آقا جون، برات بمیرم، آقا جون برای او اشکهایی که من نالایق آلوده، باعث میشم از چشمات بریزه، آقا جان من و ببخش، آقا نفهمیدم، آقا نمیخواستم دل نازنین تو رو به درد بیارم آقا. یه گریه این گریه است، یه گریه گریه ای است که با همه گریه ها فرق داره، اولا" با صدای بلنده ثانیاً شب و روز قطع نمیشه، گریه بر مصائب جدش حسینه. اما یه گریه ای هم برا طولانی شدن دوره غیبته، کنار کعبه، شب آخر،
(24)
روایت میگه که صورت رو خاک میگذاره، اینقدر گریه می کنه، هی می گه: امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
صبح که میشه، جبرئیل میاد آقاجان دیگه بسه، آقا دیگه گریه نکن، خدا فرجت رو صادر کرد، وقتی امر فرج صادر میشه، تکیه به کعبه میدهد، با صدای دلربا و ملکوتی مردم عالم رو صدا میزنه، الا یا اهل العالم انا المهدی ، قربون اسم قشنگت آقاجان الا یا اهل العالم انا الامام المنتظر، الا یا اهل العالم انا الصمصام المنتقم. اومدم انتقام بگیرم، انتقام کی میگیری آقا جان، شعارش ،شعارش انتقام جدش حسینه، تو دعای ندبه میخونیم: این الطالب بدم المقتول بکربلا شعار خود آقا امام زمان هم اینه، وقتی میگه اومدم انتقام بگیرم، میگه: (الا یا اهل العالم ان جدی الحسین قتلوه عطشانا )شعارشعار انتقام حسینه، اما چون حق مادر اولای برحق پدره ، اول میره انتقام مادر میگیره، بدن اون نامرد و از قبر بیرون می کشه، صدا میزنه: آقا! مگه من چه کردم. میگه: نامرد! مگه مادرم به تو چه کرده بود؟ چرا مادرم و کشتی، تو نامرد با یک لگد دو جنایت کردی هم مادرم و کشتی هم محسنم و کشتی. ممکنه بگه: آقا! دو تا قتل و گردن من ننداز، من مادرت و کشتم درست. اما نمیدونستم مادرت حامله ست. مرحوم علامه امینی، اون عالم مدافع شیعه میفرمودند: ممکن این بهانه رو بیاره که من نمیدونستم زهرا بارداره. ایشون میفرمود: اگر دومی بتونه، بهانه ای بیاره، دیگه حرمله نمیتونه بگه علی اصغر و رو دست حسین ندیدم. ای .......
#امام_زمان
#روضه_امام_زمان
روضه تحقیقی
روضه امام مهدی(عج) برای امام حسین علیهالسلام
مهدی پرس: در منابع روایی آمده است، زمانی که قائم آل محمد ظهور میکند، مابین رکن و مقام می ایستد، و پنج ندا سر میدهد.
إذا ظهر القائم (عج) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسه:
زمانی که قائم آل محمد ظهور می کند مابین رکن ومقام می ایستند و پنج ندا سر می دهند:
الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم،
آگاه باشید ای اهل عالم من دوازدهمین امام هستم،
الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم،
آگاه باشیدای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده
الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان،
آگاه باشید ای اهل عالم که جدمن حسین را تشنه کام کشتند،
الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا،
آگاه باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند،
الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا.»
اگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را ازروی کینه توزی پایمال کردند.
یزدى حایرى، إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشریف. ج۲، ص۲۳۳]
حوزه
~~~~~~^
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: مهدي از ماست(اهل بيت) و خداوند او را با انداختن ترسش در دل دشمنان ياري ميکند ... منادي از آسمان ندا ميدهد که حق با او و اطرافيانش است.
در آن هنگام قيام کننده ما قيام ميکند. پس وقتي ظهور کند به کعبه تکيه داده و سيصد وسيزده نفر همراه وي جمع ميشوند. پس اولين چيزي که ميگويد اين آيه است: "بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين".
سپس ميگويد اي مردم من بقيةالله در زمين هستم و خليفه خداوند و حجت او بر شما. پس هيچ کس به وي سلام نميکند مگر اينکه مي گويد سلام بر تو اي بقية الله. ...
#اباصالح #امام_زمان
#روضه_امام_زمان برای جدش
.
#روضه_امام_زمان
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا
از فراوانی نسیان نگرانم به خدا
پر کشیدند سحر همسفرانم حالا
مانده ام خسته،هراسان... نگرانم به خدا
بی قراری من از حال خرابم پیداست
چه کنم با دلِ حیران؟نگرانم به خدا
تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟
ای گرفتار بیابان نگرانم به خدا
ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا
کور شد دیده ی گریان،نگرانم به خدا
همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه
از غریبی شهیدان نگرانم به خدا
کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست
از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا
هرکه را می نگری دین خودش را دارد
آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا
پسر شیر خدا شیعه کشی باب شده
باز با دستِ مسلمان نگرانم به خدا
خواهری لحظه آخر به برادر میگفت:
بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا
پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت
به کجا راحتیِ جان؟نگرانم به خدا
پدرم گفت:به کوفه گذرت میافتد...
من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا
ای دعای سحر عمه ی سادات بیا
خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا
مجتبی روشن روان
#یااباصالح #جمعه
#امام_زمان
.
.
مقدمه #شروع_مجلس
#روضه_امام_زمان
مناجات و توسل #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفیکُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
دلتنگیِ غروبِ همه جمعه هایِ من
کی میرسد به صحنِ حضورت،صدایِ من
دیگر دلم برایِ شما پر نمی زند
برگردُ و بالِ تازه بیاور برایِ من
عمری اگر که می گذرد دلخوشم به این
نزدیک تر شدست به تو لحظه هایِ من
*عزیزِ فاطمه ...*
غیر از ضرر برایِ تو چیزی نداشتم
حتی نیامدست به کارت دعایِ من
اشکت اگر به نامۀ اعمالِ من نبود
بخشش نبود شاملِ یا ربنایِ من
یک روز محضِ خاطرِ این چند قطره اشک
وا می شود به خیمۀ سبزِ تو پایِ من
امروز بینِ گریه به جد غریب خود
(حرفِ دلِ شما رو دارم میزنم ...خیلی ها مریض هایِ بد حالشون رو التماس دعا گفتن ... اما خیلی هام فقط و فقط اومدن امروز ، میگن آقاجان خیلی حاجت داریم اما امروز اومدیم فقط برا فرجِ تو دعا کنیم ...)
امروز بینِ گریه به جد غریب خود
مُهری بزن به تذکرۀ کربلایِ من
حسین ..... جان .....
*وقت گذشته ، بگو آقاجان کی صدایِ نازنینت به گوشِ عالم میرسه ... وقتی تکیه به خانۀ خدا میدی صدا میزنی« أَلا يَا أَهلَ الْعالَم أَنَاْ بَقِیَّهُ اللَّهِ ...» اما گریه کن ها ، عاشقا ، حضرت یه جورِ دیگه هم خودشو معرفی می کنه ، این معرفی خاصِّ ... برا کساییِ که یه عمر تو مجلس جّد غریبش ناله زدن ... صدا میزنه «أَلا يَا أَهلَ الْعالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً ...» من پسرِ اون آقایی ام که با لبِ تشنه به شهادت رسوندنش ....
.
.
#روضه_امام_زمان
بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا ابا صالح
بتاب ای آفتاب عالم آرا یا ابا صالح
صدای غربت مولا ز چاه کوفه می آید
علی تنهاست ای تنهای تنها یا ابا صالح
بیا ای وارث حیدر که زخم سینۀ زهرا
به شمشیر تو می گردد مداوا یا ابا صالح
در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته
که اینجا مادرت افتاد از پا یا ابا صالح
بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان
که جایش مانده بر بازوی زهرا یا ابا صالح
دو قبر از شیعه گم گشته یکی زهرا یکی محسن
شود روز ظهورت هر دو پیدا یا ابا صالح
میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا
بگو آندم چه حالی داشت مولا یا ابا صالح
چرا مخفیست قبر فاطمه در شهر پیغمبر
بیا و پرده از این راز بگشا یا ابا صالح
سر خونین جدّت در تنور و طشت و نوک نی
تو را خواند ز سوز سینۀ ما یا ابا صالح
هزاران درد از عترت بود در سینه ی «میثم»
قلم را بر نوشتن نیست یارا یا ابا صالح
استاد سازگار
.
روضه امام مهدی(عج) برای امام حسین علیهالسلام
مهدی پرس: در منابع روایی آمده است، زمانی که قائم آل محمد ظهور میکند، مابین رکن و مقام می ایستد، و پنج ندا سر میدهد.
إذا ظهر القائم (عج) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسه:
زمانی که قائم آل محمد ظهور می کند مابین رکن ومقام می ایستند و پنج ندا سر می دهند:
الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم،
آگاه باشید ای اهل عالم من دوازدهمین امام هستم،
الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم،
آگاه باشیدای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده
الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان،
آگاه باشید ای اهل عالم که جدمن حسین را تشنه کام کشتند،
الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا،
آگاه باشید ای اهل عالم که جد من حسین را عریان روی خاک افکندند،
الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا.»
اگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را ازروی کینه توزی پایمال کردند.
یزدى حایرى، إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشریف. ج۲، ص۲۳۳]
حوزه
~~~~~~^
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: مهدي از ماست(اهل بيت) و خداوند او را با انداختن ترسش در دل دشمنان ياري ميکند ... منادي از آسمان ندا ميدهد که حق با او و اطرافيانش است.
در آن هنگام قيام کننده ما قيام ميکند. پس وقتي ظهور کند به کعبه تکيه داده و سيصد وسيزده نفر همراه وي جمع ميشوند. پس اولين چيزي که ميگويد اين آيه است: "بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين".
سپس ميگويد اي مردم من بقيةالله در زمين هستم و خليفه خداوند و حجت او بر شما. پس هيچ کس به وي سلام نميکند مگر اينکه مي گويد سلام بر تو اي بقية الله. ...
#امام_زمان
#روضه_امام_زمان برای جدش
.
.
#امام_زمان_عج
#سبک_عثمانی
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
بدان امید زنده ام که گردم از سپاه تو
بیا به جان مادرت ،امام من ظهورکن
بیا و جام خالی ام پر از میِ طهورکن
بیا و قلب شیعه را غریقِ در سُرور کن
بیا بگیر از عدو تقاصِ خون فاطمه
همان حبیبه خدا ،همان به عرش قائمه
شها منم که هر نفس ،بیادِ روت هو کنم
اگر که نیست باورت بیا که روبروکنم
ببین که عترت نبی،چگونه بی پناه شد
که آسمان بچشمِ سبطِ مصطفی سیاه شد
سیاه از سپاه کین،چو خیمه گاه شاه شد
جهان زظلم کوفیان، قرینِ اشک و آه شد
یکی بیاد توْ کوچه ها بمادرم کمک کنه
دستِ بابامو باز کنه ، بخواهرم کمک کنه.
یکی نبود تو کوچه ها بمادرم کمک کنه لبی نبود که اعتراض به غاصب فدک کنه
کسی نبود تو اون کوچه خودم آوردمش خونه
بمن میون راه میگفت مبادا بابات بدونه
مگر به کربلا کفن بقدرِ بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
#روضه_امام_زمان
به ناله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنی حرم برای مادرت
به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا
مبشری🔽🔽🔽
بیا بیا که مانده است ،دیده ی من به راه تو
کعبه نشست معتکف ،به دیده ی سیاه تو
تمام اهل عالمند ،همیشه در پناه تو
چشم خلایق همگی ،منتظر نگاه تو
عزیز آل مصطفی ،یوسف فاطمه بیا
آهِ دل مرا شنو ،دادرسم بیا بیا
بغض گلوی من ببین ،ای نَفَسم بیا بیا
رمز رهایی دلم ،در قفسم بیا بیا
به ناله از دوری تو ،چون جرسم بیا بیا
هستی خود کنم فدا ،یوسف فاطمه بیا
قسم به غربت علی ،بیا عزیز فاطمه
بهر ولایت علی ،بیا عزیز فاطمه
نذر محبت علی ،بیا عزیز فاطمه
به حق غیرت علی ،بیا عزیز فاطمه
عزیز آل مرتضی ،یوسف فاطمه بیا
کجایی ای پناه من ،امید من قرار من
خزان گرفته قلب من ،بیا بیا بهار من
بیا دمی گذر نما ،ز خاک رهگذار من
همیشه از روز ازل ،لطف تو بوده یار من
تویی فقط پناه ما ،یوسف فاطمه بیا
قسم به آه مادرت ،میان کوچه ها بیا
به دست های بسته ی ،حضرت مرتضی بیا
به پیکر بی کفنِ ،شهید سر جدا بیا
ستاره ی آل عبا ،به حق مصطفی بیا
کعبه ی جمع اولیا ،یوسف فاطمه بیا
به حق اشک زینب آن ،عمه ی سادات بیا
به ناله ی رقیه آن ،قبله ی حاجات بیا
قسم به آه هر شبِ ،اهل مناجات بیا
به سوی اهل قبله اِی ،کعبه ی طاعات بیا
همیشه می کنم دعا ،یوسف فاطمه بیا
#محمد_مبشری
#روضه_امام_زمان
به ناله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنی حرم برای مادرت
به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا
سبک زمزمه: مولا تویی من بنده ام* من بنده ای شرمنده ام* یابن الحسن2
-----------------------
مولا بجان مادرت آن مادر غم پرورت مارا مرانی از درت...
تو خوبِ خوبی من بدم
گفتی بیا من آمدم خود را به هر در میزنم...
خدا خدا خدا خدا مرا نکن ز خود جدا
----------------------------
یا به سبک:قطره اشک عاشقان** بکربلا گذر کند
به قتلگه زمین خورد*** به خیمه ها نظر کند.
سلام ما سلام ما * به پهلوی شکسته ات. سلام ما سلام ما به چهرهی خجسته ات
---------------------
سلام ما سلام ما * به صحن باصفای تو* سلام ما سلام ما * به گنبد طلای تو*
سلام ما سلام ما* به ساقی حریم تو* سلام ما سلام ما* بدختر یتیم تو*
سلام ما سلام ما* به گلشن خزان تو
سلام ما سلام ما، به اکبر جوان تو
سلام ما سلام ما، به جسم پاره پاره ات
سلام ما سلام ما، به طفل شیرخواره ات
سلام ما سلام ما، به ناله های زینبت
سلام ما سلام ما، بخونِ جاری از لبت
سلام ما سلام ما، به سوزِ تو به آه تو
سلام ما سلام ما ، بخاک قتلگاه تو
سلام ما سلام ما، به اشک هر دو دیده ات
سلام ما سلام ما، به حنجر بریده ات
👇
.
#امام_زمان
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
بدان امید زنده ام که گردم از سپاه تو
بیا به جان مادرت ،امام من ظهورکن
بیا و جام خالی ام پر از میِ طهورکن
بیا و قلب شیعه را غریقِ در سُرور کن
بیا بگیر از عدو تقاصِ خون فاطمه
همان حبیبه خدا ،همان به عرش قائمه
شها منم که هر نفس ،بیادِ روت هو کنم
اگر که نیست باورت بیا که روبروکنم
ببین که عترت نبی،چگونه بی پناه شد
که آسمان بچشمِ سبطِ مصطفی سیاه شد
سیاه از سپاه کین،چو خیمه گاه شاه شد
جهان زظلم کوفیان، قرینِ اشک و آه شد
یکی بیاد توْ کوچه ها بمادرم کمک کنه
دستِ بابامو باز کنه ، بخواهرم کمک کنه.
یکی نبود تو کوچه ها بمادرم کمک کنه لبی نبود که اعتراض به غاصب فدک کنه
کسی نبود تو اون کوچه خودم آوردمش خونه
بمن میون راه میگفت مبادا بابات بدونه
مگر به کربلا کفن بقدرِ بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
#روضه_امام_زمان
به ناله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنی حرم برای مادرت
به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا
مبشری🔽🔽🔽
بیا بیا که مانده است ،دیده ی من به راه تو
کعبه نشست معتکف ،به دیده ی سیاه تو
تمام اهل عالمند ،همیشه در پناه تو
چشم خلایق همگی ،منتظر نگاه تو
عزیز آل مصطفی ،یوسف فاطمه بیا
آهِ دل مرا شنو ،دادرسم بیا بیا
بغض گلوی من ببین ،ای نَفَسم بیا بیا
رمز رهایی دلم ،در قفسم بیا بیا
به ناله از دوری تو ،چون جرسم بیا بیا
هستی خود کنم فدا ،یوسف فاطمه بیا
قسم به غربت علی ،بیا عزیز فاطمه
بهر ولایت علی ،بیا عزیز فاطمه
نذر محبت علی ،بیا عزیز فاطمه
به حق غیرت علی ،بیا عزیز فاطمه
عزیز آل مرتضی ،یوسف فاطمه بیا
کجایی ای پناه من ،امید من قرار من
خزان گرفته قلب من ،بیا بیا بهار من
بیا دمی گذر نما ،ز خاک رهگذار من
همیشه از روز ازل ،لطف تو بوده یار من
تویی فقط پناه ما ،یوسف فاطمه بیا
قسم به آه مادرت ،میان کوچه ها بیا
به دست های بسته ی ،حضرت مرتضی بیا
به پیکر بی کفنِ ،شهید سر جدا بیا
ستاره ی آل عبا ،به حق مصطفی بیا
کعبه ی جمع اولیا ،یوسف فاطمه بیا
به حق اشک زینب آن ،عمه ی سادات بیا
به ناله ی رقیه آن ،قبله ی حاجات بیا
قسم به آه هر شبِ ،اهل مناجات بیا
به سوی اهل قبله اِی ،کعبه ی طاعات بیا
همیشه می کنم دعا ،یوسف فاطمه بیا
#محمد_مبشری
................
#روضه_امام_زمان
به ناله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنی حرم برای مادرت
به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا
سبک زمزمه: مولا تویی من بنده ام* من بنده ای شرمنده ام* یابن الحسن2
-----------------------
مولا بجان مادرت آن مادر غم پرورت مارا مرانی از درت...
تو خوبِ خوبی من بدم
گفتی بیا من آمدم خود را به هر در میزنم...
خدا خدا خدا خدا مرا نکن ز خود جدا
----------------------------
یا به سبک:قطره اشک عاشقان** بکربلا گذر کند
به قتلگه زمین خورد*** به خیمه ها نظر کند.
سلام ما سلام ما * به پهلوی شکسته ات. سلام ما سلام ما به چهرهی خجسته ات
---------------------
سلام ما سلام ما * به صحن باصفای تو* سلام ما سلام ما * به گنبد طلای تو*
سلام ما سلام ما* به ساقی حریم تو* سلام ما سلام ما* بدختر یتیم تو*
سلام ما سلام ما* به گلشن خزان تو
سلام ما سلام ما، به اکبر جوان تو
سلام ما سلام ما، به جسم پاره پاره ات
سلام ما سلام ما، به طفل شیرخواره ات
سلام ما سلام ما، به ناله های زینبت
سلام ما سلام ما، بخونِ جاری از لبت
سلام ما سلام ما، به سوزِ تو به آه تو
سلام ما سلام ما ، بخاک قتلگاه تو
سلام ما سلام ما، به اشک هر دو دیده ات
سلام ما سلام ما، به حنجر بریده ات
.
.
#مرثیه
#امام_حسین
#امام_زمان
امان از بادها... سوزان وزیدند
امان از تیغ ها برّان رسیدند
ألا یا اهلَ العالم جد من را
به روی خاک ها عریان کشیدند
ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه
سرش را با لب عطشان بریدند
سواره ده نفر ناپاک زاده
به روی آن تن بی جان دویدند
جسارت بر تنش کردند اما
فقط از رأس او قرآن شنیدند
سرش را داده اند و با بهایش
نمیدانم چقدری نان خریدند؟!
محمد جواد شیرازی
#روضه_امام_زمان
#عاشورا #شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
#شام_غریبان
#مناجات با #امام_زمان (عج)
.
.
#مجلس_کامل #توسل_به_امام_زمان عج و #روضه_حضرت_زینب(س)
▪︎غزل امام زمان(عج)
خواستم نزدیکتر باشم به آقایم، نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بندها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبههای جمعه را هی خواب میمانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را میگویم، اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسین
سر به خاک مقدمتای یار میسایم، نشد
دائماً میچرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هربار، پَروایم نشد
کربلایم دیر شد، دارم خجالت میکشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد
▪︎روضه کلامی
اجازه بدین از همینجا دلارو ببرم کربلا...
یابنالشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
▪︎روضه کلامی:
(هر وقت می خواست بره زیارت قبر مادر...
یا زیارت جدش رسول الله... همه ی مَحرما
دورشو می گرفتن...حتی سایه ی زینبو کسی ندید...
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
▪︎روضه کلامی:
(حالا که آماده ای بگم چه کردن با عمه ی سادات...)
▪︎مرثیه حضرت زینب س:
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
یابنالشبیب دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را …
اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود
از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود
یابنالشبیب آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
▪︎روضه کلامی
(صدا زد حسین جان...)
▪︎مرثیه زبانحال #حضرت_زینب س:
سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان
سپردمت به غبار به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده
به مردمان دهات و به آهوان پریشان
به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند
که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند
مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان
سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو
سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان
سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم
به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان
▪︎#روضه کلامی #آخر_مجلس:
(یه نگاه به علقمه کرد... صدا زد عباس جان
یادته زینبو میاوردی کربلا...گفتی جوونای
بنی هاشم...پرده ی مَحمل هارو نگه دارید...
نکنه باد بیاد این پرده ها کنار بره... چشم
نامحرم به محارم آل الله بیفته...بلند شو
نگاه کن ببین دور خواهرتو نامحرما گرفتن
پاشو ببین یه مُشت بی حیا دارن خواهرتو
سوار بر ناقه می کنن...همه صدا بزنیم یاحسین
▪︎#زمزمه بعد روضه:
خداحافظ ای برادر زینب به سبک
حسین جان ای آبروی دو عالم🎼
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشگ دل و سوز و آه یتیمان
خدایا از این غم چه چاره کنم...
تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه ی اَعدا
خدایا از این غم چه چاره کنم...
(خداحافظ ای برادر زینب)۳
▪︎#رباعی های #آخر_مجلس به سبک دشتی
بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند
نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند
سر تو را به روی نِی،نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشان پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هر دو یکی بودی چه بودی
مو که افسرده حالُم چون ننالُم
شکسته پَرُّ بالُم چون ننالُم
همه گویند زینب ناله کم کن۲
تو آیی در خیالُم چون ننالُم۲
▪︎#تک_بیت های #آخر_مجلس:
من که ز آغاز عمر،بی تو نکردم سفر
خیز و ببین خواهرت با که سفر می کند
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
"صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله"
▪︎دعای آخر مجلس:
*فرج امام زمان عج برسان.
*رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
*مریض های اسلام شفا بده.
*زیارت کربلا نصیب ما بگردان.
*حاجات این جمع برآورده به خیر بفرما*
ذکر ما هست دائم الاوقات
بر محمد و آل او صلوات...
.
#روضه_امام_زمان
#روضه_متنی
#امام_زمان
.
.
#مجلس_کامل #توسل_به_امام_زمان عج و #روضه_حضرت_زینب(س)
▪︎غزل امام زمان(عج)
خواستم نزدیکتر باشم به آقایم، نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بندها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبههای جمعه را هی خواب میمانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را میگویم، اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسین
سر به خاک مقدمتای یار میسایم، نشد
دائماً میچرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هربار، پَروایم نشد
کربلایم دیر شد، دارم خجالت میکشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد
▪︎روضه کلامی
اجازه بدین از همینجا دلارو ببرم کربلا...
یابنالشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
▪︎روضه کلامی:
(هر وقت می خواست بره زیارت قبر مادر...
یا زیارت جدش رسول الله... همه ی مَحرما
دورشو می گرفتن...حتی سایه ی زینبو کسی ندید...
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
▪︎روضه کلامی:
(حالا که آماده ای بگم چه کردن با عمه ی سادات...)
▪︎مرثیه حضرت زینب س:
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
یابنالشبیب دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را …
اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود
از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود
یابنالشبیب آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
▪︎روضه کلامی
(صدا زد حسین جان...)
▪︎مرثیه زبانحال #حضرت_زینب س:
سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان
سپردمت به غبار به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده
به مردمان دهات و به آهوان پریشان
به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند
که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند
مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان
سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو
سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان
سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم
به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان
▪︎#روضه کلامی #آخر_مجلس:
(یه نگاه به علقمه کرد... صدا زد عباس جان
یادته زینبو میاوردی کربلا...گفتی جوونای
بنی هاشم...پرده ی مَحمل هارو نگه دارید...
نکنه باد بیاد این پرده ها کنار بره... چشم
نامحرم به محارم آل الله بیفته...بلند شو
نگاه کن ببین دور خواهرتو نامحرما گرفتن
پاشو ببین یه مُشت بی حیا دارن خواهرتو
سوار بر ناقه می کنن...همه صدا بزنیم یاحسین
▪︎#زمزمه بعد روضه:
خداحافظ ای برادر زینب به سبک
حسین جان ای آبروی دو عالم🎼
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشگ دل و سوز و آه یتیمان
خدایا از این غم چه چاره کنم...
تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه ی اَعدا
خدایا از این غم چه چاره کنم...
(خداحافظ ای برادر زینب)۳
▪︎#رباعی های #آخر_مجلس به سبک دشتی
بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند
نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند
سر تو را به روی نِی،نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشان پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هر دو یکی بودی چه بودی
مو که افسرده حالُم چون ننالُم
شکسته پَرُّ بالُم چون ننالُم
همه گویند زینب ناله کم کن۲
تو آیی در خیالُم چون ننالُم۲
▪︎#تک_بیت های #آخر_مجلس:
من که ز آغاز عمر،بی تو نکردم سفر
خیز و ببین خواهرت با که سفر می کند
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
"صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله"
▪︎دعای آخر مجلس:
*فرج امام زمان عج برسان.
*رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
*مریض های اسلام شفا بده.
*زیارت کربلا نصیب ما بگردان.
*حاجات این جمع برآورده به خیر بفرما*
ذکر ما هست دائم الاوقات
بر محمد و آل او صلوات...
.
#روضه_امام_زمان
#روضه_متنی
#امام_زمان
https://eitaa.com/emame3vom/90242
.👇
.
#مناجات #امام_زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده
●━━━━━━───────
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً..
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا
صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا
تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا
هفته به هفته میگذرد با خیال تو
پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا
بیش از هزار سال تو هم گریه کردی
ای خون جگرِ قامتِ زینب بیا بیا بیا
*عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود.سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب..*
بیش از هزار سال تو هم گریه کردی
ای خون جگر زِ قامتِ زینب بیا بیا بیا
*معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته، اون لحظه ای که میخواد از بدن برادرش جدا بشه مگر به این راحتی ها از بدن بی سر برادر جدا میشد ...*
حسین جان!
مگر تو همسفر با ما نبودی
در اين صحرا كردي تو منزل
زِ جا بر خیز و لیلا را جدا کن
زِ نعش اکبرِ شیرین شمایل
به مُردن راضیم شاید که دیگر
نبینم قاتلت را در مقابل
*نگاه به بالا سرش کرد، دید همونکه روی سینۀ حسینش نشسته بود بالا سرش ایستاده... تازیانه دستش داره، بچه ها رو با تازیانه میزنه. برای خواهر داغدیده خیلی سخته قاتلِ برادر رو ببینه مگر طاقت داره؟
آی زینب! بی بی جان!*
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
من که از راهی بازار شدن بیزارم ببزارم
حسین جان!
تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم
آخه فکر همراهی با شمر دهد آزارم
*وحشی ابنحرب بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم...
یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی
اما دخترت زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...*
#حسین ...
*یه ناز دانه ای داره ابی عبدالله دختر سه چهار ساله،این روی زانوی عمه نشسته میدونی که دختری که بترسه دیگه ازبغل بزرگترش جدا نمیشه. از موقعه ای که خیمه ها رو غارت کردن بدن این دختر میلرزید.خودش رو از عمه جدا نمیکرد، یک مرتبه دید عمه داره با کسی حرف میزنه هی میگه "یا أخاه.." این دختر حساس شد از تو بغل عمه بلند شد سرش رو از محمل بیرون آورد سر بریده ی بابا رو دید.یه نگاه به عمه کرد یه نگاه به سر بریده کرد، یک مرتبه بی بی زینب متوجه این دخترشد.دید الانِ که جان از بدن این دختر بیرون بیاد، رنگش پریده... رو کرد جانب سر بریده ی برادر.. داداش حسین! اگر با من حرف نمیزنی نزن، یه کلام با این دخترت حرف بزن...میترسم الان دخترت دق کنه....
هر کجا نشستی به قصد فرج صدا بزن: یا حـــــسین...
ــــــــــــــــــ
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
#روضه_امام_زمان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
Gomnam-Haftegi941115[07].mp3
5.4M
نجوای پایانی با #امام_زمان (عج)
#روضه_امام_زمان
بانوای #حاج_امیر_عباسی
.
دوست دارم که یک شبِ جمعه
صبح گردد به رسمِ خوش عهدی
ناگهان بشنوم زِ سمتِ حجاز،
نغمۀ خوشِ اَنَاالمهدی
یابن الحسن! آقاجان! کجایِ این عالمی؟الهی دورت بگردم، قربونِ مناجات خوندنت برم، کی میشه صدایِ تو رو آقاجان بشنوَیم،تکیّه به دیوارِ کعبه میزنی*اَنَا بَقیَّةَاللّه...*
آی مردم جد ما رو با لب تشنه کشتن
...
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
#دعای_پاپانی
.
.
#مناجات #امام_زمان روحی له الفدا و توسل به #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده
#شب_هفت_امام_حسین
●━━━━━━───────
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً..
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا بیا
صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا بیا بیا
تنها امیدِ خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آروزی اولیاء بیا بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرز استجابت قنوت و دعا بیا بیا
هفته به هفته میگذرد با خیال تو
پس لااقل به حُرمتِ خونِ خدا بیا بیا
بیش از هزار سال تو هم گریه کرده ای
ای خون جگر ز قامتِ زینب بیا بیا
*عرضه داشت یا جدّاه صبح و شام برات گریه میکنم اونقدر گریه میکنم تا اشک چشمم مُبدّل به خون شود.
《فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَابِ》
سؤال کردن آقا جان!برای کدام مصیبت گریه میکنید؟ فرمودن:همۀ مصیبت های کربلاسخته.کدام مصیبت بیشتر جگر شما را آتش میزد؟مصیبت قمر بنی هاشم است؟فرمودن: اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد. مصیبت آقا علی اکبر است؟ فرمودن آقا علی اکبر هم اگر بود برای این روضه گریه میکرد، مصیبت قتلگاه است؟ فرمودن: خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکند. کدام روضه است آقاجان؟ فرمودند: مصیبت اسارت عمه ام زینب..*
بیش از هزار سال تو هم گریه کردی
ای خون جگر زِ قامتِ زینب بیا بیا بیا
*معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته، اون لحظه ای که میخواد از بدن برادرش جدا بشه مگر به این راحتی ها از بدن بی سر برادر جدا میشد ...*
حسین جان!
مگر تو همسفر با ما نبودی
در اين صحرا كردي تو منزل
زِ جا بر خیز و لیلا را جدا کن
زِ نعش اکبرِ شیرین شمایل
به مُردن راضیم شاید که دیگر
نبینم قاتلت را در مقابل
*نگاه به بالا سرش کرد، دید همونکه روی سینۀ حسینش نشسته بود بالا سرش ایستاده... تازیانه دستش داره، بچه ها رو با تازیانه میزنه. برای خواهر داغدیده خیلی سخته قاتلِ برادر رو ببینه مگر طاقت داره؟
آی زینب! بی بی جان!*
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
من که از راهی بازار شدن بیزارم ببزارم
حسین جان!
تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم
آخه فکر همراهی با شمر دهد آزارم
*وحشی ابنحرب بعد کشتن حمزه سیدالشهدا، اسلام آورد و توبه کرد. اومد خدمت پیغمبرِ خدا، پیغمبر خدا بهش فرمود: وحشی بگو بدونم عموی من حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی؟ گفت: آقا کمین کردم از پشت سر نیزه ای زدم حمزه روی زمین افتاد، روی سینه اش نشستم و سینه اش رو دریدم، تا به اینجا رسید صدای گریه پیغمبر بلند شد. فرمود: وحشی! بلند شو از جلو چشم من کنار برو، جایی برو که تا آخر عمر تو رو نبینم. من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم...
یا رسول الله شما طاقت نداشتی قاتل عمو جانت رو ببینی
اما دخترت زینب! یه نگاه میکرد میدید شمر بالا سرش ایستاده.یه طرف حرمله رو میدید، یه طرف خولی...*
#حسین ...
*یه ناز دانه ای داره ابی عبدالله دختر سه چهار ساله،این روی زانوی عمه نشسته میدونی که دختری که بترسه دیگه ازبغل بزرگترش جدا نمیشه. از موقعه ای که خیمه ها رو غارت کردن بدن این دختر میلرزید.خودش رو از عمه جدا نمیکرد، یک مرتبه دید عمه داره با کسی حرف میزنه هی میگه "یا أخاه.." این دختر حساس شد از تو بغل عمه بلند شد سرش رو از محمل بیرون آورد سر بریده ی بابا رو دید.یه نگاه به عمه کرد یه نگاه به سر بریده کرد، یک مرتبه بی بی زینب متوجه این دخترشد.دید الانِ که جان از بدن این دختر بیرون بیاد، رنگش پریده... رو کرد جانب سر بریده ی برادر.. داداش حسین! اگر با من حرف نمیزنی نزن، یه کلام با این دخترت حرف بزن...میترسم الان دخترت دق کنه....
هر کجا نشستی به قصد فرج صدا بزن: یا حـــــسین...
ــــــــــــــــــ
#مناجات_با_امام_زمان
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
#روضه_امام_زمان
#هفده_محرم
#هفتم_امام_حسین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
امام حسین ع
. #امام_زمان #دعای_فرج ای بی قرارِ یار! دعای فرج بخوان با چشم اشکبار، دعای فرج بخوان عجّل علی ظ
.
#روضه_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#امام_زمان علیه السلام
#روضه_امام_زمان
🔸سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
اقای من ...یابن الحسن ...
🔸سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
🔸تا نکشته است مرا طعنه اغیار بیا
امام زمان اقای خوبم ...
دشمناتون به ما طعنه میزنن...
میگن اگه شما امام زمان دارید چرا اقاتون نمیاد...
چرا امام زمانتون نمیاد...
چرا اقاتون جوابتون رو نمیده...
یابن الحسن...
🔸تا نکشته است مرا طعنه ی اغیار بیا
تا از طعنه های دشمناتون نمردم بیا اقا جانم
🔸یوسف فاطمه عالم همه مشتاق تو اند
آقا ببین صدای مظلومان عالم بلنده...
از سرتا سر جهان هرکس به یک نامی شمارو صدا میزنن ...
ای منجی عالم کجایی...
🔸یوسف فاطمه عالم همه مشتاق تو اند
🔸رخ بر افروز دمی بر سر بازار بیا
این شبها باید بهتر امام زمانت رو صدا بزنی....
یابن الحسن...
...........
#روضه
🔸دید زینب چون به دشت کربلا
🔸گشته بی یاور حسینش از جفا
تا خانم زینب کبری سلام الله علیها دید برادر تنها مونده...
صدای غربتش بلنده...
حسینش دیگه یاری نداره...
بچه هاش رو اماده کرد...
🔸کرد بهر یاری آن ممتحن
🔸هر دوطفل خویش را در بر کفن
صدا زد... عزیزانم...
ببینید آقاتون حسین غریب و تنها شده...
دیگه یاری نداره...
عزیزانم... من شما رو برا مثل یه همچین روزی تربیت کردم...
برید جانتون رو فدای آقاتون کنید...
قربان معرفتت بی بی جانم.. زینب...
🔸بوسه زد از مهربانی رویشان
🔸زد گلاب و شانه بر گیسویشان
خدا میدونه خیلی سخته برای یه مادر...
میدونی بالاترین لذت دنیا چیه...
بالاترین لذت دنیا اینه که خدا بهت فرزندی بده...
مقابل چشمات قد بکشه...
بزرگ بشه...
جوون بشه...
جلوت راه بره...
به قد و بالاش نگاه کنی...
اگه جوون داری بهتر میفهمی چی ميگم...
اما خدا نکنه کسی داغ جوونش رو ببینه...
الهی جوون مرده تو مجلسمون نباشه...
خدایا خیلی سخته برای زینب...
صدا زد... عزیزان من...
برید از آقاتون ابی عبدالله اذن میدان بگیرید...
بچه ها اومدن کنار ابی عبدالله...
آقا جان اذن میدان بده...
هر کاری میکنن ابی عبدالله قبول نمیکنه...
اصرار کردن...
آقا... ما طاقت نداریم زنده باشیم عطش بچه ها رو ببینیم...
طاقت نداریم اسارت اهل حرم رو ببینیم...
طاقت نداریم تازیانه خوردن مادرمون رو ببینیم...
ما طاقت نداریم صدای غربت شما رو بشنویم...
آقا بزار جانمون رو فدات کنیم حسین
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
زبانحال حضرت زینبه ...
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
🔸مسوزان این چنین تو قلب خواهر
خودم و بچه هام فدای تو حسین...
🔸پسرهای مرا از خود مرنجان
🔸غلام اکبرند و عبد اصغر
انقدر اصرار کردن بلاخره...
هر طوری بود اقا اجازه داد...
گلهای زینب رفتن میدان...
جنگ نمایانی کردند...
خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند...
اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد...
یا حسین...
آقا به دادمون برس...
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند...
کنار بدن پاره پاره گلهای زینب...
اومد بچه ها رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
وقتی آقا زاده ها نگاه کردند...
دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون...
آماده ای بگم یا نه...
اما ساعتی بعد...
گودی قتلگاه...
وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه...
والشمر جالس علی صدره...
شمر رو سینه اش نشسته...😭
از #سویدای دلت صدا بزن یا حسین
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
.......
گذشت کاروان برگشتن مدینه ، بشیر خبر آورد . یه وقت دیدن عبدالله اومد گفت خانومم زینبُ کجاست .. گفتن جناب عبدالله اون محمل ، محملِ زینبِ .. تا همچین که پرده رو کنار زد زودی روشو برگردوند. گفت ببخشید میشه به من بگید خانومم زینب کجاست؟ گوشه ی محمل صدا ناله ش بلند شد .. عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. خانم چرا انقدر پیر شدی ، شکسته شدی؟ عبدالله آخه اون چیزی که من دیدم تو ندیدی .. مگه چی دیدی عبدالله می خوای بهت بگم؟
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر ، او از حسین دل ..
انقدر گریه کردن گفت خانم جان فقط یه سوال برام باقی مونده ، (چیه عبدالله؟) گفت از صبح هر کی رو زمین افتاد ، بعد حسین تو اومدی استقبال .. اما شنیدم دو تا بچه هام رو زمین افتادن تو از خیمه بیرون نیومدی .. گفت عبدالله ترسیدم داداشم خجالت بکشه ... ای حسین ..
#مناجات_با_امام_زمان
.