امام حسین ع
▪️#زمزمه،مرثیه و شور حضرت زهرا س ▪️آتیش زدن به در... ▪️کار دنیارو میبینی فاطمه...
.
.
#شور #فاطمیه
#امام_حسین علیه السلام
کربلایی #حسین_ستوده
آتیش زدن به در تا مادر بسوزه
هم زهرا بسوزه هم حیدر بسوزه
مادر مجتبی
پاشو ببین چقدر مضطرب مجتبی
پاشو گذشت
دست حرومی از رو سر مجتبی
گم میکنی چرا راه خونه مون رو
مادر توی راهه دیدم رد خون و
حق توعه فقط
به زخم کهنه ی تو میزنن نمک
حق توعه فقط
ولی جلو حسن میزدنت کتک
ای مادر حسین مظلوم حسین
از مهریه ی تو محروم حسینت
بین دو نهر آب
تشنگی حسین میده تو رو عذاب
بین دو نهر آب
داغ علی تو موند رو دل رباب
بین دو نهر
سر لباس کهنه اش هم دعوا گرفتن
سر بریده اش رو جلو زن ها گرفتن
#فاطمیه
.👇
#زمزمه
#حضرت_زهرا
#بستر_بیماری
#زبانحال_امیرالمومنین
#محاوره #عامیانه #فولکلور
کار دنیا رو میبینی فاطمه
چجوری با من و تو تا میکنه
تا میخوایم یکم باهم حرف بزنیم
زخمای تنت دهن وا میکنه
خنده های تو همه دلخوشیمه
من همون علی خوش روی توام
بخدا درد توام درد منه
نگران زخم پهلوی توام
با خودم میگم کی فکرشو میکرد
یه روزی تو از علی رو بگیری
تو زن جوون خونه ی منی
مجبوری که دست به پهلو بگیری
نزديك سه ماهه از خونه ی ما
صداى بگو بخند نيومده
نفست بند اومده اما هنوز
خون زخم سينه بند نيومده
دل نازکت رو با زخم زبون
از همون روز عروسی نیش زدن
چِش نداشتن ببینن با هم خوشیم
خونه زندگیمونو آتیش زدن
غصه مو به کی بگم؟! نمیدونم
حق داره دلم اگه آهی داره
غصم اینه: میدونستن همه شون
این خونه بچه ی توو راهی داره
شعر از گروه " #یا_مظلوم "
#فاطمیه
.
.
#شهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#محاوره
از اول ابراهیم، همت داشت
تا مثل استادش، بهشتی شه...
خورشید بود و رو زمین افتاد
تا آسمون کشور ابری شه
همراه مردم بود و توو سختی
میگف که وقت استراحت نیست!
پایان راه عاشق خدمت...
دیدی که چیزی جز شهادت نیست؟!
اونی که هرچی هم بهش گفتن
اصلا به ابرو خم نمیآورد...
شاید که خسته میشد اما نه!
توو راه خدمت کم نمیآورد
توو روز میلاد امامش رفت
تا که به جشن حق بپیونده
همراهِ با قاسم سلیمانی....
سید هنوزم داره میخنده...
توو قلب مردم جاش محفوظه...
مردی که توو تاریخ میمونه
من شک ندارم کنج گوهرشاد
داره زیارتنامه میخونه...
#محمدرضا_صبوریان ✍
.👇
.
#امام_رضا
#امام_رضا_مدح_و_مناجات
#محاوره
سلام گرم عاشقونهی من
روونه شد به سوی مشهد تو
باز دل تنگم شبیه کبوتر
نشسته روبروی گنبد تو
همیشه وقتی که دلم میگیره
لباس تنهاییامو میپوشم
میام حرم تا بار غصههامو
کبوترا بردارن از رو دوشم
خدای مهربونیا! نگام کن
باز تو دلم درد نهفته دارم
هر موقع که میام زیارت تو
یه دنیا حرفای نگفته دارم
رضا شدی واسه رضایت ما
پیش تو نا امیدی خیلی زشته
صحن و سرات معدن آرامشه
حرم نگو! یه تیکه از بهشته
آبی که از سقاخونه مینوشم
کام منو پر از عسل میکنه
وقتی کنار تو نماز میخونم
خدا خودش منو بغل میکنه
هر کی یه گوشه خیره به گنبده
چشمای گریونش پر از خواهشه
بدون اینکه به زبون بیاره
ازش خبر داری، میدونی چشه
بزرگترین حاجت قلبم تویی
هرچی به جز تو واسه من حقیره
الهی که روا نشه هیچ موقع
حاجتی که تو رو ازم میگیره
حرف دل سائلت و میدونی
پس دیگه هرچی بگه حرّافیه
هیچی ندادیام ندادی ولی
فقط یه کربلا بدی کافیه
#علی_ذوالقدر ✍
#فولکلور #عامیانه
.
.
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#محاوره
#زمزمه
قراره زندگیهامون
همش دور و برت باشه
تموم زندگیم روضهس
تا حرف اصغرت باشه
صدا پیچیده تو خیمه
صدای اصغره انگار
رباب از غصه دلخونه
بازم اصغر شده بیدار
ببخش ای کودکم، مادر
نداره قطرهی شیری
تو که حال منو دیدی
چرا آروم نمیگیری
بابات تنها توو مِیدونه
دلش پُر غُصه و درده
صداتو بشنوه ایکاش
صداش کن بلکه برگرده
اجابت شد دعام، بابات
نشد گریَهت فراموشِش
میخواد آبِت بده مادر!
بخواب آروم توو آغوشِش
چه سخته، روضه سنگینه
حسین با کودکش اومد
برای قطرهی آبی
حسین به دشمنش رو زد
چی شد اصغر شده خاموش
چرا توو دشت غوغا شد
گلوش خشکیده بود اما
با تیر حرمله وا شد
حسین و اضطرار ای وای
چرا حیرونه توو این دشت
اومد سمت حرم اما
چرا هی اومد و برگشت
#محسن_ناصحی✍
#فولکلور #عامیانه #محاوره_ای
.
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#محاوره
یه جوری دل منو سوزوندی که
تا قیامت از دلم غم نمیره
هر چی رو ببخشم و یادم بره
خندههات حرمله یادم نمیره
شیرخوارم کاری به کار تو نداشت
مثل من چشای بارونی نداشت
تشنگی یه کاری کرده بود باهاش
حتی واسه جون دادن، جونی نداشت
یه روزِ خوش نبینی توو زندگیت
شادیا برات عذاب شه حرمله
ربابُ خونه خراب کردی چرا !؟
الهی خونت خراب شه حرمله
حالا با چه رویی تا حرم برم ؟
جلوی خیمه نشسته مادرش
غنچه که طاقت طوفان نداره
نامسلمون به یه پوست بنده سرش
جواب ربابُ حالا چی بدم ؟
نگه واسم یه گل پرپر آورد
دلشوره دارم ازم سئوال کنه
کِی علیم دندون شیری درآورد !؟
برای کشتن من نیازی نیست
مثل شمری بره خنجر بیاره
از گلوی پسرش با چه دلی !
یه پدر میتونه تیر در بیاره
#وحید_قاسمی✍
.
.
#غزل_مرثیه
#اسارت
#حضرت_رباب
تو زیر آفتابی و من زیر آفتاب
ای سایه ی سرم چه کند با غمت رباب
ای ماه من !تن تو کجا و تب کویر
آه از زنان پرده نشین و شب کویر
آن گرگ ها که پیرهنت را دریده اند
حالا به موی دخترکانت رسیده اند
قلبم به یاد پیکر تو تیر می کشد
ذهنم تو را دوباره به تصویر می کشد
جایی برای بوسه نبود آه بر تنت
لب را گذاشتیم به رگ های گردنت
بر سینه می زنم من از این داغ سینه سوز
در گوش من صدای سم اسب ها هنوز ..
ما سوختیم از غم تو مثل مادرت
دارد فرار می کند از خیمه دخترت
گهواره را ...نبر..نبرش یادگاری است
بعد از تو سهمم از همه عالم نداری است
باور نمی کنم که چنین پیر و خسته ام
در نصف روز این همه آقا شکسته ام
تنها پناه من فقط آغوش زینب است
بار غم حرم همه بر دوش زینب است
نه اینچنین اسیر شدن نه فدا شدن
جان کندن است از تو حسینم جدا شدن
#فاطمه_معصومه_شریف✍
..........
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#چارپاره
#محاوره
خو گرفتم با غم در به دری
این روزا سهم منه خونجگری
من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه
داغ شیرخواره نبینه مادری
غم تو پامو توو این بلا کشید
کارِ من ببین که تا کجا کشید
من چجوری تووی سایه بشینم
بدن بابات سه روز گرما کشید
منو سوزوندی با آتیشِ خودت
دعا کن..،منم بیام پیش خودت
چی می شد فقط یه بار می خندیدی
با همون دندونای نیش خودت!
کاشکی می شد بزنم صدات،علی
الهی رباب بشه فدات،علی
یه بارَم شده به خواب من بیا
دل من یه ذرّه شد برات،علی!
گریه هات هنوز تووی گوش منه
انگاری سرت رویِ دوش منه
قدر یک لحظه ازم دور نمیشی
قنداقِ خونیت توو آغوش منه!
یادمه توو خیمه آشوب شده بود
یادمه لبت مثه چوب شده بود
وقت دست و پا زدنهات..،پسرم!
دل مادرت لگدکوب شده بود
مادر تو آرزومنده هنوز
رو لبت حسرت لبخنده هنوز
شب به شب ذبح تو ، کابوس منه...
سر تو به تار مو بنده هنوز
مثه شیشهخرده له شده تنم
اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم!
اگه رو نیزهای..،تقصیر منه
قبر تو نشد عمیقتر بکَنم
حتی دیدنت منو راضی می کرد
دست باد موهاتو نازنازی می کرد
تا منو دقم بده..،جلو چشام
حرمله با گهوارهات بازی می کرد
چه بلایی که نیومد سر تو
جلوی تو میزدن خواهرتو
چشم نیمهبازتو می بستی کاش!
سر بازار نبینی مادرتو
دوس ندارم تو رو مأیوست کنم
با هزار گلایه مأنوست کنم
حالا قدِّ تو ازم بلندتره...
میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم!
#بردیا_محمدی ✍
.
.
#فاطمیه
#فولکلور
اونقده دوست دارم دلم میخاد
سروجونمو بهت هدیه کنم
الهی شکر که بازم زنده بودم
فاطمیه براتوگریه کنم
ممنونم که دعوتم کردی بازم
سر این سفره ی اشک روضه هات
ممنونم که رام دادی تو خونه تا
بشینم گریه کنم با بچه هات
دنیا بسته دستمو وا میکنی
پروبالم و توی فاطمیه
من یه عمره که میگیرم ازشما
رزق سالمو توی فاطمیه
بچه ی بدی بودم ولی بازم
مادری کردی برای نوکرت
همه آرزوم اینه قیامتم
مارو جمع کنی باشیم دوروبرت
بیابادست خودت یه بار دیگه
اذن نوکری به این گدا بده
حالاکه سفره داره جمع میشه
مزد نوکریمو کربلا بده
کاش می شد فاطمیه بیام حرم
تاسحر تو باب قبله بمونم
یه شب جمعه بشینم یه گوشه
روضه ی غریب مادر بخونم
دیگه جون توتن نداشتی آقاجون
قصدجنگیدن نداشتی آقاجون
پادشاه هردوعالم بودیو
بمیرم کفن نداشتی آقاجون
بی حیاها توروبی هوازدن
نه فقط شمشیرونیزه هازدن
هرکسی باهرچی میتونس میزد
پیرمرداتوروباعصازدن
اینالبریزنفاق وکینه اند
مملو ازبغض علی توسینه اند
همه ی قاتلای کربلا از
نسل اون اراذل مدینه اند
اونایی که با لگدبه در زدند
یاس پیغمبرو باتبر زدند
علی رو چهار نفر گرفتنو
مادر مارو چهل نفر زدن
#علی_اصغر_شاهسنایی✍
#محاوره_ای
#عامیانه #محاوره
.
.
#فاطمیه
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده
#یازهرا
منو تنها نزاری ای با مرام
بخون التماسُ از توی صدام
باشه دیگه حرف نزن اما بمون
رو بگیر بازم ز من اما بمون
بمون و درداتو با فضه بگو
حرفای خصوصی تو بگو به او
فدای حجب و حیات بشم نرو
قربون زخم چشات بشم نرو
التماس یلِ خیبر و ببین
رحمی کن به علیِ خانه نشین
بی تو از نفس کشیدن سیر میشم
تو رو بغضِ حسنت بمون پیشم
پس قرارمون چی میشه فاطمه
به خدا هجده بهار خیلی کمه
هنوزم دیر نشده یه کاری کن
با نگات خزونمو بهاری کن
ای بهار نیمه جان بیا نرو
بچه ها مادر می خوان بیا نرو
منم و خجالت از پهلوی تو
علی شرمنده شده از روی تو
نتونستم واسه تو کاری کنم
اون روز کوچه تو رو یاری کنم
جلوم چشمام اسمتو صدا زدن
زنم و مردای بی حیا زدن
پر خراش شد پشت در صورت تو
آتیش افتاد روی سر صورت تو
اومدی تو کوچه با قد کمون
منو دنبال کردی با یه رد خون
هر کی از من کینه داشت تو رو می زد
نمی دونم خورده ای چند تا لگد
قنفذِ که با قلاف به دورته
ردّ پا مغیره رو چادرته
درُ نامردی به پهلوی تو دوخت
تو فقط نسوختی محسن با تو سوخت
سیلیِ سنگین زد و چشاتو بست
جوری که گوشواره توو گوشت شکست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی ✍
#عامیانه #محاوره #فولکلور
.
.
#فاطمیه
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#زمزمه
خونه بی لبخند زهرا آسمون بی ستاره ست
اینو حیدرت می دونه دنبال یه راه چاره ست
بعد زندگیِ با تو به چی دل خوش کنه حیدر
قلب من رو کن تصور وقتی زینب میگه مادر
با چی حالت خوب می شه ای فدای اون ناز ابروت
جون محسنت نگی که با نگاه به چوب تابوت
کی گمون می کرد یه روزی عوض گهواره ساختن
برا تو تابوت بسازم توو حیات خونه ام من
شبا می پرم ز خواب با صدا خس خس نفس هات
دیگه بی عصا سه ماهه نمی تونی پاشی از جات
با خداحافظی تو جلو چشمام مرگ و دیدم
مثله اون روز پشت در که عبامو روتو کشیدم
سپرم شدی تلافی اُحد و زخمای بسیار
اون نود تا زخم کجا و پهلو و شکاف مسمار
شنیدم که توو حکومت قنفذ از خراج معافه
اشک من میگه که این کار مزد ضربه ی قلافه
قلاف قنفذ چه جوری جلو چشمام با تو لج کرد
میخ در که داغ شد و بعد راهشو به پهلو کج کرد
با فشار درب و دیوار داغ محسن و چشیدی
نمی دونم که چه جوری میخ و از پهلوت کشیدی
ناحلةُ جسم تویی که چیزی از تنت نمونده
ردِ پنجه ی کیه که رُخ ماهتو پوشونده
در و با هیزم سوزوندن آتیشا به بازوت افتاد
بعد این که در شکستش افتادی و در روت افتاد
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#محاوره #عامیانه #فولکلور
#حسن_کردی ✍
.
.
#محاوره #عامیانه
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#زبانحال_مولا
توو حیات خونَمون تابوتِـتو
باچشای نیمهباز نگاه نکن
حرفرفتنترو،هیوسطنَکِش
روزگار علی رو سیاه نکن
اوندوتاییکههمینچندروزِ پیش
ظاهراّ برا عیادت اومدن
دیدیاز رویِ حسادت آخرش
زندگیمونو چطور نظر زدن!
مگهمیشهکهفراموشبکنم؟
اونبلاهاییرو که سرت اومد
غرورم جریحهدار شد تا ابد
هرکیهرجور میتونست تورو میزد
دستت از ضرب غلاف تا نشکست
از کمربند علی جدا نشد
بعدِ اونروز دیگهاوضاعِعلی
حتی یک ثانیه روبرا نشد
بعد سهماه هنوزم خوب نشده
زخمیکهرو کِتفو شونهی توئه
توحلالکنکه غریبـیم علتّه
تشییع و دفن شبونهی توئه
دستتو بذار تو دستمو ببین
دستمن داره میلرزه عزیزم
توخودتبگو باید باچهدلی
فرداشب رو اینبدنخاکبریزم؟
#محمد_قاسمی ✍
.
امام حسین ع
. #زمزمه #حضرت_زهرا #سوم #هفتم_شهادت #بعد_از_شهادت #سبک_خداحافظ_عزیزم سلام عزیزم فدای قبر بی ن
.
#محاوره در شرح حالِ خانهٔ مولانا علی(ع)
#سوم_شهادت_حضرت_زهرا
ندیده خیری از شهر مدینه
اگر از خیرِ این دنیا گذشته
گذشته واسه حیدر قدرِ صد سال
سه روز از رفتنِ زهرا(س) گذشته
بیادش ختم قرآن داره هر شب
بهارش رفته و حالش خزونه
صداش میگیره و میلرزه از بغض
علی(ع) تا سوره کوثر میخونه
شده با هر بهونه تازه؛..داغش
نبودِ فاطمه(س) واسش عذابه
پُر از زخمای ِ بستر رفت، یارش
روو دستاش جایِ زخمایِ طنابه
غریبونه، یه گوشه مثّ بابا
شده خونه نشین! داره دلیلی...
حسن(ع) تا میگذره از کوچه هربار
می پیچه تویِ گوشِش ضربِ سیلی
پریشونه همش! یادش نِمیره-
میونِ شعله ها افتادنِ "در"
با گریه تویِ خلوت میزنه حرف
همش با چادرِ خاکیِ مادر
تنورِ خونه سرده چند وقته
حسین(ع) از داغ ِ مادر بیقراره
دلش تنگه! شده خیره به دستاس
هوایِ گرمیِ دستاش و داره
توو چشماش اشکه هر چی میخوره آب
غم ِ مادر چی به روزش آوُرده
براش زَهره! گوارا نیست! چونکه-
فقط از دستِ مادر آب خورده
نوازش هایِ بابا هست امّا-
از عشقِ مادرونه هست محروم
توو چشماش داره حرفای نگفته
چه سنگینه سکوتِ أمّ کلثوم(س)
اذون میگن! عجب دلتنگه زینب(س)
گلِ قلبش داره از غم میپوسه
تویِ سجّادهٔ مادر میشینه
همش تسبیح و مُهرش رو میبوسه
پریده زینب(س) از خوابش پریشون
نشسته؛ خیره به هر دو برادر
شبونه اشک میریزه کنارِ
کفن هایی که دستش داده مادر!
✅ #مرضیه_عاطفی آذر ماه ۱۴۰۳
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا سلام_الله
#یوم_حضرت_زهرا سلام_الله
#ای_روزگار_علی
....................
شعله های دل
« عجب گلی روزگار » ز دست حیدر گرفت
از علی مرتضی دخت پیمبر گرفت
دید علی ناگهان در دل آتش عدو
همره آلاله اش غنچه ی پرپر گرفت
بس که شرر خیز بود آتش و آن ماجرا
دست به پهلوی خود بانوی اطهر گرفت
در غم او مرتضی ناله مکرّر زند
داغ غمش از علی اشک مکرّر گرفت
فاطمه و شعله ها آه کزین ماجرا
در دل شیر خدا آتش غم در گرفت
کوثر قرآن که رفت از برِ حیدر ولی
زانوی غم در بغل ساقی کوثر گرفت
دست نبی ناگهان گشت برون از لَحَد
آه پدر آمد و پیکر دختر گرفت
لحظه ی آخر نبی پیش دو چشم علی
یاس خزان دیده را آمد و در بر گرفت
ناله ی طفلان او در غم مادر بلند
خانه ی بی فاطمه جلوه ی محشر گرفت
مثل حسین و حسن زینب او یک طرف
ناله ی واویلتا از غم مادر گرفت
سوخت درِ خانه و سوخت دل کودکان
دامن این خانه را شعله ی آذر گرفت
«یاسر» ازین ماجرا غرق عزا شد دلش
وز صدف چشم خود دانه ی گوهر گرفت
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
.
#زمینه_حضرت_زینب
#محاوره
دنیای بی تو نداره تعریفی
دنیای بی تو رو اصلاً نمیخوام
روم نشد حتی به یک نفر بگم
چی به روز ما آورده شهر شام
کوچه بازار و دیدم ولی حسین
دلم از بزم شرابشون پُره
اونی که خیزرون و زد به لبت
قیامت چوب گناشو میخوره
با چشام دیدم که پژمرده شدی
زیر دست و پای شمر، لالهی من
قرار این نبود که از پیشم بری
رفیق پنجاه و چند سالهی من
کربلا کاری ازم بر نیومد
تا که زخم بدن تو خوب بشه
حالا گریه میکنیم من و رباب
تا که زخمای تن تو خوب بشه
بعد تو روی خوشی رو ندیدم
بعد تو غم یه قدم عقب نرفت
هیچکی مثل من تو سختی کشیدن
راه صد ساله رو توو یهشب نرفت
#شهریار_سنجری ✍
https://eitaa.com/emame3vom/116561
👇