eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. بین اذڪار حسین عشق منے را عشق اسٺ اینڪہ غیر ازتو نگویم سخنےرا عشق اسٺ ذڪرٺ آمد بہ میان،باز عسل خیز شدم با حسین جان تو شیرین دهنےرا عشق اسٺ حضرٺ عشق حسین علیہ السلام .
. ما در بهشت هم همه دنبال هیئتیم جنت بدون روضه ی ارباب بی صفاست سر میدهیم و منت مردم نمی کشیم هستیم سائلان حسین تا خدا خداست شکر خدا حسین شده زندگی ما شکر خدا که در دل ما عشق کربلاست .
. روبه صفتان من پسر شیر خدایم ریحانه ی دامان رسول دو سرایم هم، دُرّ یم طوفان زده، کشتیّ نجاتم هم، در دل ظلمت کده، مصباح هدایم هم سیّد و آقای جوانان بهشتم هم رهبر و مولا و امام شهدایم با شیره ی جان، پرورشم داده محمّد بوده ز سر انگشت نبی، آب و غذایم گر اهل نمازید شما، جان نمازم ور اهل دعایید، همان روح دعایم هم حجرم و هم زمزم و هم رکن و مقامم هم کعبه و هم مروه و هم سعی و صفایم داننده ی اسرار سماوات و زمینم فرمانده جیش قدر و ملک قضایم هم ذبح عظیم آمده در وصف مقامم هم معنی والفجرم و هم شمس ضحایم اسلام شود، یکسره سیراب ز خونم هر چند که خود، تشنه‌لبِ کرب‌وبلایم در ماه حرام از چه حلال آمده خونم من خون خدا و پسر خون خدایم صدبار مرا، داغ روی داغ نهادید یکبار نگفتید که مهمان شمایم والله! که یک لحظه، به ذلّت ندهم تن صد بار ببرّند اگر، سر ز قفایم والله! که هرگز ندهم دست به ظالم حتّی به سوی تیر، اگر سینه‌گشایم دانش گه من، دامن زهراست بدانید عزّت، زده از روز ازل بوسه به پایم سر دادن و بر اهل ستم دست‌ندادن تا حشر همین است، همین است، ندایم هر چند که در کرب‌وبلا یار ندارم باشد همه ی ملک خدا، کرب‌وبلایم فریاد خدا هست، به رگ‌های گلویم تا حشر رسد، از سر ببْریده ندایم امروز نه، دیروز نه، از روز ولادت جان بر کف و سینه سپر تیر بلایم خواندم ز پی یاری دین، خلق خدا را تا خود، که دهد گوش، به فریادِ رسایم غسل بدنم: خون، کفنم: خاک بیابان با خاکِ رهِ خویش، به هر درد دوایم من خود شجر نورم و بارم همه توحید ای مردم کوفه نبوَد سنگ، سزایم بر زخم دلم، هر چه توانید بخندید شیعه است که تا حشر کند گریه برایم از چار طرف راه به سویم ز چه بستید والله قسم من به شما راهنمایم حاشا که نگیرد کرمم دست ز «میثم» کو مرثیه خوانم بوَد و مدح سرایم شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار .
ای سایه سار گیسوی تو سرپناه ما ای صبح و شب شمایل تو مِهر و ماه ما مِهر تو آتشی ست به شدّت گُناه سوز ماه تو ماه بخشش جُرم و گُناه ما تا سهم اشک ما برسد باز دوخته ست با صد هزار امید به چشمت نگـاه ما تا بر جبینِ مان عَرقِ نوکری توست هرشب مُعطّر است لباس سیاه ما مثل همیشه باز ندیده گرفته شد با لطف گریه هـای عزا ، اشتباه ما مقصود،اگر خُداست‌ومقصد اگرکه‌عرش باید به کربلا برسد ختم راه ما تمرین کنیم بلکه کمی مُخلصت شویم شاید اثر کند به دل خَلق ، آه ما با ذاکرت بگو به بیان احتیاج نیست وقتی که هست روضه ی تو قتلگاه ما 🔸شاعر: ______________________________ 🔹
. هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست من هرچه دارم از سر این سفره برده ام آقا تمام بود و نبودم برای توست از کودکی برای شما گریه می کنم اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست حاتم به سائلی درَت فخر می کند دست تمام عالم و آدم گدای توست شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق هرجا که می روم دل من زیر پای توست آقا تو را به جان علی اکبرت قسم ! عمری تمام آرزویم کربلای توست حالا بیا و درد دلم را دوا بده إذن طواف مرقد شش گوشه را بده 🔸شاعر: ________________________________ 🔹
. بر خاک راه خود نظر کردی طلا شد در یک بیابان پا نهادی کربلا شد من یک دقیقه از غم تو گریه کردم ای شکر حق آن یک دقیقه ، "سالها" شد بی بال و پر آمد ، ولی بالا نشین رفت فطرس شد آنکه با غم تو آشنا شد اکثیر نام تو عجب خاصیتی داشت "غرق فنا" با نام تو "خضر بقا" شد خاک ره آنم که او خاک ره توست تربت کنار پای تربت ها گدا شد من "آبِ رو" دادم که "آبرو" بگیرم هر شوره زاری تا که تر شد پر بها شد حاتم که آمد نزد تو مه روترین بود من تازه فهمیدم چرا مثل حنا شد هر دفعه که صحبت ز خاک نینوا شد الماس، نسبت به خودش بی اعتنا شد در کربلا قانون سنخیت به هم خورد "جوون" سیه چرده چو یار مه لقا شد مقتل نوشته که سر پاک تو آقا در پیش چشم خواهرت از تن جدا شد جسم شریفت شد لگدمال سم اسب و دست آخر جمع در یک بوریا شد
. است...هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فراق تو شکایت نکنم می میرم سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است سجده بر تربت پایت نکنم می میرم دوریت درد من و نام تو درمان من است تا خود صبح صدایت نکنم می میرم به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم "وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم" جان ناقابل من کاش فدای تو شود اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم! شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم
بیمار می شویم، دوا لطف می کنند دلمرده می شویم، دعا لطف می کنند هر قدر هم که پشت، بر این خاندان کنیم بر ما همیشه آل عبا لطف می کنند ما غافلیم و زود فراموش می کنیم این قوم، بی صدا به گدا لطف می کنند آن قدر با وقار و بزرگند، وقت جود... از پشت درب و زیر عبا لطف می کنند هرجا حسین گفته شود صحن کربلاست هرجا که هست کرب و بلا لطف می کنند با این همه گناه شدم زائر حسین خیلی به من امام رضا لطف می کنند برگ برات خویش گرفتم به روی دست امضای شاه طوس روی برگه ی من است با کسب اذن از سوی آب آور حسین رفتیم زیر قبه و بالاسر حسین این حب باطنی است، همان گرمی دل است با گریه می رسیم همه محضر حسین خیلی برای این که حسینی شویم ما زحمت کشیده اند پدر مادر حسین بالانشین شدن اثر یک توسل است پایینِ پا، کنار علی اکبر حسین این بوی سیب چیست که پیچیده در حرم؟ گویا هنوز مانده زمین، پیکر حسین آتش گرفته ایم ازین خشکی و تَری خشکی کام و غربتِ چشم تر حسین گر که حسین طرفه نگاهی عطا کند از این خراب، حُر ریاحی بنا کند جسمم به کوی یار وطن داشت، کاش داشت لفظم توانِ عرض سخن داشت، کاش داشت در پیشگاه حضرت ارباب ذوالکرم جانم بهای هدیه شدن داشت، کاش داشت اشکم، به زیر قبه ی کرب و بلا سرود: یک بارگاه، صحنِ حسن داشت، کاش داشت شمر لعین اگر طمع ملک ری نداشت شرم از حسین مطمئنا داشت، کاش داشت ‌ ای کاش کربلا عوض تکه ای حصیر بر این غریبِ تشنه، کفن داشت، کاش داشت زهرا رسید‌ه است، حسینِ شهید کاش حداقل سری به بدن داشت، کاش داشت جسمش سه روز روی زمین ماند تا شود سهمش حصیر و دفن به دست بنی اسد .
. |⇦• ⇦• روضه و توسل شبِ اول ماهِ محرم سال 1397 توسل به حضرت مسلم ابن عقیل (ع) به نفسِ حاج حسین سازور✨✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• «السلام علیک یا سفیر الحسین» مینویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین مینویسم با لبی خون بار واویلا حسین هر قدم تکرار در تکرار واویلا حسین مینویسم زیرِ این آوار واویلا حسین بینِ کوفه بینِ این آزار واویلا حسین من که دنیایم تویی معنایِ دنیایم علیست من که غم هایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی این بار ، واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دست بسته زار واویلا حسین دستگیرم کرده اند از بام میبینم تورا با تنی پر خون در این احرام میبینم تورا میرسی با دختری آرام میبینم تورا بین کوفه در میان شام میبینم تورا آه آه از زینب و انظار واویلا حسین کوفه و در سینه ها بغض غدیرش را ببین وای من زنجیر های سختگیرش را ببین کوچه هایش بام هایش را اسرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبل تو یک کار واویلا حسین هرکه اینجا بود حتی اندکی میزد مرا آن یکی میبُرد من را این یکی میزد مرا پیرمردی میکشیدُ کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا دخترت هستُ شب استُ خار واویلا حسین یک نفر آمد نوکِ نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقۀ زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله ام شد با تنی خون بار واویلا حسین مَردَم اما گریه ام تقصیرِ تیرِ حرمله ست جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیرِ حرمله ست بینِ کوفه صحبتِ تاثیرِ تیرِ حرمله ست گرچه عمری تیر دیدم ، تیر تیره حرمله ست دیدم و گفتم ولی دشوارواویلا حسین جانِ من حتی برای آب اینجا رو نزن یا برایِ کودکی بی تاب اینجا رو نزن شرمگین از مادری بیخواب اینجا رو نزن پیش این لبخند ها ارباب اینجا رو نزن رو مزن آبی ولی بردار ، واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده ام آتشُ سنگ و عصا و نیزه در هم خورده ام *حریفِ مسلم نبودن ،مرحوم شیخ عباس مینویسد روایت داره انقدر حضرت قوی بود لشکرِ کفر رو میگرفت با دست رویِ بام ها می انداخت. عبیدالله چند بار برایِ ابنِ اشعثِ ملعون لشکر فرستاد ،بعد گفتن بابا مگه شما به جنگِ یه لشکر رفتید ،بابا یه نفرِ ..؟ پیغام داد عبیدالله ما رو به بقالِ سرکوچه حواله ندادی ،اینا خونِ علی تو رگ هاشونِ ،اینا از طائفۀ حیدرِ کرارند .. دیدن حریفِ مسلم نمیشن گودالی کندن ، روشُ با حصیر پوشوندن، بهش وعده دادن تسلیم شو امانت میدیم .. حضرتُ همینجور کشوندن کشوندن یه مرتبه زیرِ پاش خالی شد، با سر تو گودال سقوط کرد .. ریختن سرِ مسلم .. نی هایِ آتش زده رو از بالا ریختن رو سرش .. انقد سنگ بارانش کردن .. سر شکست ، دندان شکست .. دستگیرش کردن بردنش پیشِ عبیدالله .. سلام نکرد ،گفتن چرا به امیر سلام نمی کنی ؟ گفت امیری حسینٌ و نعم الامیر .. گفتن مسلم چرا گریه میکنی ؟عبیدالله گفت آخرِ حکومت خواهی همینه "گفت بیچاره من برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم .. یه پیکی بفرستید به آقام بگه کوفه نیاد.. ببریدش بالایِ بام سرِ مسلمُ از بدنش جدا کنن ؛ گفت صبر کن من یه سلامی به آقام بدم « السلام علیک یا اباعبدالله » حسین جان به کوفه نیا .. همینجور داشت نجوا میکرد نانجیب بی هوا ضربه رو زد .. بدنشُ از بالایِ دارالعماره به زمین انداختن .. خاکِ عالم به سرِ دنیا کنن.. سفیرِ حسینُ ریسمان به پاهاش بستن .. گفتن بدنشُ رو خاک بکشید ببرید بازارِ قصابا ، از پا آویزانش کنید. @emame3vom انقد بالایِ دروازۀ کوفه سرِ مبارکش موند تا سرِ حسین واردِ کوفه شد .. دو تا سر مقابلِ هم قرار گرفتن .. اما این سر کجا اون سر کجا .. این سر بالایِ نیزه رفت هی رو زمین افتاد ..این سرِ رو نیزه رفت زیرِ دستُ پا افتاد .. این سر رو نیزه رفت تنورِ خولی رفت .. رفقا منو ببخشید .. این سر رو نیزه رفت راوی میگه دیدم زلفِ حسینُ به یالِ اسب گره زدن .. این اسب هی سر پایین می آورد ، صورت رو زمین میخورد .. آی حسین .. مسلم جان دیگه با سرِ تو این کار رو نکردن .. اماقربانِ اون سری که گذاشتن داخلِ یه گونی ... آی حسین ... حق داشت دخترت نشناسه .. گفت عمه این سر برام آشنا نیست .. عمه سرِ بابام رو کجا برده بودن ... ای حسین ...* ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
. 🌷حضرات معصومین در روضه سیدالشهدا شرکت میکنند🌷 یکی ازعلمای بزرگ کاشان مرحوم میرزا حبیب الله کاشانی بود. در زندگی ایشان می‌نویسند که ایّام محرّم بود جلساتی برای خواندن روضه و صحبت کردن قبول کرده بود، پنج شش جلسه قبول کرده بود. یک پیرزنی یک مرتبه آمد روز اوّل محرّم جلوی او را گرفت گفت: میرزا حبیب الله ما هم در خانه‌ی خود روضه داریم اگر می‌شود بیایید روضه‌ی خانه‌ی ما را هم بخوانید. گفت: مادر، من پنج شش جلسه قول داده‌ام دیگر بیشتر از این فرصت نمی‌کنم. گفت: روضه‌ی ما هم مثل جاهای دیگر برای امام حسین است، چه فرقی می‌کند؟ بیا روضه‌ی ما را هم بخوان. ایشان برای این‌که رد نکند یک ساعتی را قرار داد که خود آن پیرزن بگوید من این ساعت را نمی‌خواهم ساعت خوبی نیست، گفت: مادر، من فقط ساعت دو وقت دارم. ساعت دو چه کسی می‌تواند روضه گوش کند؟ گفت: من فقط ساعت دو وقت دارم. آن پیرزن گفت: خدا به تو خیر بدهد خیلی ساعت خوبی است، همان موقع بیا. دیگر دید خود او چنین تدبیری کرده چاره‌ای ندارد گفت باشد. روزانه می‌رفت مستمع او هم پنج شش نفر زن بیشتر نبودند، روضه‌ی خود را می‌خواند نیم ساعت صحبت می‌کرد. تا روز عاشوراء شد که طبق رسم آن زمان طوری بود خود ایشان هم همین کار را می‌کرد، تمام روضه‌ها و مجالس بعد از ظهر خود را صبح قرار داد که بعد از ظهر کاملاً خالی باشد بتواند استراحت کند تا شب عاشوراء یا در شب بتواند عرض ادب کند. همه‌ی روضه‌ها و مجالس خود را به صبح انتقال داد. مجلس این پیرزن را فراموش کرد به او بگوید که این مجلس خود را یک ساعت در صبح قرار بده، نگفت. بعد از نماز ظهر به خانه رفت نهار خود را خورد خواست بخوابد در خواب حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دید. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود که میرزا حبیب الله به آن پیرزن نگفتی که مجلس خود را به یک ساعت دیگر انتقال دهد، منتظر تو است چرا نرفتی؟ او بلند شد سراسیمه لباس پوشید، با این‌که فاصله‌ی او تا خانه‌ی آن پیرزن زیاد بود به سمت آن خانه دوید، هوا گرم بود از دور می‌دید که این پیرزن سر کوچه می‌آید و داخل می‌رود، مضطرب است. آن پیرزن او را نمی‌دید او از دور می‌دید، سریع وقتی نزدیک شد همین که پیرزن او را دید گفت: میرزا حبیب الله چرا نیامدی؟ خانم حضرت زهرا در مجلس نشسته است. در سر خود زد گفت: آن چیزی که من در خواب می‌بینم او در بیداری دارد می‌بیند. .
. . نوحه دهه محرم که فعلا بارگذاری شده با هشتک قابل دسترسی است. همچنین گریزهای زیارت عاشورا با هشتک مدح و سرود امیرالمؤمنین نوحه های ازدواج مولا و حضرت زهرا س قابل دسترسی است. از طریق هشتک های زیر به سبک ها و روضه های دسترسی پیدا میکنید: مواردی که موجود نیست به مرور بارگذاری میگردد. این هم گروه👇 http://eitaa.com/joinchat/2371289108C89129d8927 .
. نوحه دهه محرم که فعلا بارگذاری شده با هشتک قابل دسترسی است. همچنین گریزهای زیارت عاشورا با هشتک مدح و سرود امیرالمؤمنین نوحه های ازدواج مولا و حضرت زهرا س قابل دسترسی است. از طریق هشتک های زیر به سبک ها و روضه های دسترسی پیدا میکنید: مواردی که موجود نیست به مرور بارگذاری میگردد. این هم گروه👇 http://eitaa.com/joinchat/2371289108C89129d8927 . گروه سیاسی زیاده، اینجا فقط بحث مداحیه چت ⛔️ ارسال مطالب عکس دار⛔️ تبلیغ ⛔️. فقط متن اشعار و صوت و فیلم مداحی و کرامات توهین ⛔️ ارسال مطالب لینک دار⛔️وحذف از گروه .