.
#شب_هفتم_محرم
غزل مدح حضرت علی اصغر علیه السلام
هر نخِ قنداقِ این نوزاد یک حبلُالمتین است
این علیِ ابنِ حسینِ ابنِ امیرالمؤمنین است
کودکِ این خانواده مردِ میدانِ نبرد است
هِقْهِقِ این شیرخواره حَقْحَقِ فتحالمبین است
تشنگی تنها بهانه میشود این نازدانه
عزمِ میدان دارد و عینیتِ عینُالیقین است
ظاهراً او کودکی بیدستُوپا وُ تشنه امّا....
روزِ محشر مثلِ جدَّش مرتضی حِصْنِحَصیٖن است
رویِ دستِ شاه میدان رفت و طوفانی بهپا کرد
او علمدارِ حرم مثلِ یلِ اُمُّالبنین است
عالمان روزیِ خود را پایِ این روضه گرفتند
چون عمو جانَش حسن روزیرسانِ مؤمنین است
یاعلیاصغر مدد ذکر تمنّایِ وصال است
روضهخوانِ شیرخواره دلبرِ پردهنشین است
#محرم #غزل #مدح #هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام #حسین_ایمانی
.
.
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#محمدعلی_بیابانی✍
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدّمه آغاز میکند گله را
نه از سِنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنههای حرمله را
نگاش چون که به رگهای نامرتب خورد
نکرد شِکوه و پوشاند زخم آبله را
از استلام لب و خیزران حکایت کرد
از اینکه چوب رعایت نکرد فاصله را
کشید زجر هم از دست زجر، هم پایش
شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را
و در ازای دو تا بوسه داد جانش را
ندیده چشم کسی اینچنین معامله را
#شب_سوم_محرم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
.
#زمینه
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
#سبک #ابکنی_یاابالحسن
(من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4
سرت به دامانم...
بنداول
روی نیزه سر بابام2توی راه کوفه وشام2
دست بسته میدویدم2خون میومددیگه ازپام2
کتکم زدن باباجون2بدنم شده پراز خون2
باباجون ببین سه سالت2شده جسمش دیگه بی جون2
من خرابه نشین شدم...
بنددوم
چشمای توچرا بستس2پیشونیت چراشکستس2
چرا حرف نمیزنی با2دخترت که خیلی خستس2
من به حال اشک وزاری2بچه های شام به خواری2
میزدن وهی میگفتن2 تو دیگه بابانداری2
من خرابه نشین شدم...
بندسوم
حالاکه اومدی بابا2قسمت میدم به زهرا2
اگه خواستی باز بری تو2ببری سه ساله ات را2
طاقت سه ساله دختر2توبگو چقدر مگر2
که ببینه سر باباش2بریده شده با خنجر2
(من خرابه نشین شدم سرت به دامانم)4
سرت به دامانم...
#داود_تيموري عاصی
4_5987929261032345257.m4a
1.61M
#زمینه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
یه شب توی خواب میدیدم تو آغوش تو خوابیدم
ناز منو می کشیدی روی تورو می بوسیدم
لالایی می خوندی برام سرم رو شونه تو بود
چشام خواب گرفته بود بهشتُ انگار می دیدم
اما یه دفه درد به پهلوهام نشست
تو خواب بودم بابا که اون مردک پست
مهلت نداد حتی چشامو واکنم
زد بی هوای یه طوری که پرم شکست
انقد دویدم توی صحرا که بریدم
هی زجر کشیدم منو هی زجر کشیدم
از درد دیگه خوابی به دیده هام ندیدم
بابا حسینم حسینم حسینم
موی سپیدمو ببین ، قدخمیدمو ببین
چین افتاده رو پیشونیم زجر کشیدمو ببین
نه گوشواره دارم بابا نه چادر نه زیوری
حتی دیگه تار میبینم زخمای دیدمو ببین
اما هنوز تو ویرونه منتظرم
حتما میایی لحظه های آخرم
بابا اگه نمردم از این همه زجر
میخوام تو اغوشت از این دنیا برم
سر روی خاک به یاد پاهات که میزارم
میگم که روشن میشه با تو شب تارم
مردمم می بینن که منم خدایی دارم
بابا حسینم حسینم حسینم
#موسی_علیمرادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
جناب حیدرزاده این زمزمه را در بسیاری از روضه هایشان استفاده میکنند :
#شعر_زمزمه :
از شهر کوفه تا به شام
سنگ میزدند از روی بام
اینقدر بهم سیلی نزن
دیگه نمیبینه چشام
این دیگه باره آخره
نزن نزن نزن ..
ضرب لگد زجر آوره
نزن نزن نزن ..
یکی بگه این دختره
نزن نزن نزن ..
خسته شدم از قافله
بابا بابا بابا ..
پاهام شده پُر آبله
بابا بابا بابا ..
وای از سنان و حرمله
بابا بابا بابا ..
18/7/1398
قم ، هیئت مدافعان حرم
.
.
#امام_حسین
گریز به مصیبت #حضرت_عباس (س)
ریزه خوار سفره ات برتر ز سلطان یاحسین
کلب درگاهت شود مصداق انسان یاحسین
انتظاری من ندارم از سلاطین جهان
چون به الطاف غلامت دارم ایمان یاحسین
شک ندارم مرغ دل تا اوج ایمان پر کشد
دولت عشقت اگر شد مونس جان یاحسین
با تبری از عدویت میزنم مشتی به کفر
چون توَلایت مرا بخشیده ایمان یاحسین
چون گدایان ساکن کرببلا باشم اگر
میفروشم فخر بر ملک سلیمان یاحسین
گر نباشم نوکرت در نامه اعمال من
میشود باطل نماز و حج و احسان یاحسین
زنده سازد یک دمت صد مرده ی صد ساله را
ای حضورت زندگی بخش هزاران، یاحسین
هر دلی که خالی از عشقت نباشد زنده است
از کراماتت دلم را زنده گردان یاحسین
مصطفی فرموده در وصف تو کشتی نجات
با تو کی باشد ز دریا دل هراسان یا حسین
کشتی نوح نبی وقتی به طوفان شد دچار
پس ندا آمد بگو با آه و افغان یاحسین
آری آری آدم و خاتم برایت گریه کرد
من که باشم تا شوم بهر تو گریان یاحسین
من نه از جام ولایت گشته ام مدهوش و مست
دل به یغما برده ای از عرش رحمان یاحسین
بار الاها در غم دنیا مرا گریان مکن
جز در آنجایی که گوید یک ثناخوان یاحسین
چشم مؤمن تر مکن جز از برای چشم آن
ساقی عطشانِ بی همتای دوران یاحسین
گریه بر این غم کنم روزی به دشت کربلا
چشم ساقی شد حدف بر تیر و پیکان یاحسین
خونفشان شد ساغر چشمان سقای حرم
مثل چشم اشکبار طفل عطشان یاحسین
درد نابینا شدن سخت است بر هر کس ولی
سخت تر نبود ز تیر طعن دونان یاحسین
پیش چشمانش رجز خوانند حالا قوم کین
یادشان رفته نبرد شیر غران یاحسین
جرعه آبی تشنه گان را در حرم قسمت نشد
شد نفسها آتشین در آن بیابان یاحسین
لحظه هارا میشمارد مادر شش ماهه ای
منتظر مانده عمو آید ز میدان یاحسین
#حسنعلی_بالایی✍
#کشتی_نجات
.
.
#چهارپاره #شب_هفتم_محرم حضرت علیاصغر علیهالسلام
درد دارم که پایِ این پرچم
روضهیِ شیرخواره میگیرم
هر کجا چارهای ندارم زود
پَرِ این گاهواره میگیرم
با همین دستهایِ کوچکِ خود
گِرِهیِ کورِ کارِمان وا کرد
آخرین بار در حرمْ سلطان
با همین روضه حکمَم امضا کرد
بغلی بوده ظاهراً امّا
بغلم میکند چه مردانه
بیرقِ افتخار میگیرد
مثلِ ساقیِ خیمه بر شانه
به تَرَکهای بر لبَش سوگند
گریه در روضهاش دوایِ من است
ذکرِ او نسخهیِ خداوند است
علیاصغر مدد شفایِ من است
رویِ دستِ حسین شد روضه
تیر بر او زدند یا نیزه!!!
هلهله میکنند حرملهها
یا خدایا شده زمینلرزه
خونِ او را به آسمان پاشید
اَشکهایِ خدا شده جاری
وای از قلبِ بیقرارِ رباب
بَه بر این قدر آبروداری
چه عروسی عجب حیایی داشت
داغِ خود ریخت داخلِ جگرش
سینه زد با نوایِ وای حسین
از نِی اُفتاد تا سرِ پسرش
آفتابِ عجیبِ صحرا را
با تمامِ وجود میگیرد
اَلسَّلامُ علیکَ یا عطشان
از غمِ تو چه زود میمیرد
وسطِ روضهیِ علیاصغر
یادِ آن جسمِ بیکفن کردم
آه این روضه گریهکُن دارد
هوسِ روضهیِ حسن کردم
پیشِ چشمِ حسن زمین اُفتاد
تکّهای گوشواره گم شده بود
اِرثِ زهراست رویِ فاطمهها
رویِ ناموسِ حیدر است کبود
روزِ محشر که میشود مادر
کودکش رویِ دست میگیرد
ندبهخوانهایِ داغِ طفلِ رضیع
به همین گریه دست میگیرد
#محرم #غزل #هفتم_محرم #شیرخوارگان_حسینی
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.
#شور_و_روضه
یه زینب ویه قافله، با پاهای پر آبله
با خنده های حرمله، میرم به کوفه
گوشهای پاره پاره بود،کار همه نظاره بود
مادری بی گهواره بود، میرم به کوفه
واویلا واویلا واویلا آه یا زینب
دستی به روی بچه هاست، آخر غصه وبلاست
اینجا نگاهها آشناست، همسایه هامن
به زخم من نمک زدن، غرورم رو محک زدن
خواهرت رو کتک زدن، همسایه هامن
بیاو راحتم کن از نگاه حرمله
چیکار کنم باخنده ی سپاه حرمله
بیاو راحتم کن از حرومیا حسین
چیکار کنم بااین دل سیاه حرمله
واویلا واویلا واویلا آه یازینب
کل اسیرهای طناب، میکشیدن با یه طناب
زدن به دست وپا طناب، رقیه افتاد
به زیر پای شترها، افتاده بودن بچه ها
یه هو تو اون شلوغی ها رقیه افتاد
اشاره میکردن همه به بچه های فاطمه
کجائی شاه علقمه، کجائی عباس
واویلا واویلا واویلا آه یازینب
بیا وراحتم کن از نگاه پست شمر
غرور خواهر تورو ببین شکسته شمر
برای دل دادن به خواهر غریب تو
با خنجرش ببین مقابلم نشسته شمر
با نوک نیزه میزدن، اسیرهارو هُل میدادن
با نون وخرما اومدن، کجائی عباس
صدا رو بالا میبرن،دروازه حالا میبرن
مثل کنیزها میبرن، کجائی عباس
کنار نیزه ی علی رباب رو میزدن
پسر میوفتادش ولی رباب رو میزدن
به بچه ها میخندیدن زنهای شهر شام
بدون هیچ معطلی رباب رو میزدن
واویلا واویلا واویلا آه یا زینب
شعروسبک کربلائی محسن داداشی
.👇
4_5940769008293776300.mp3
25.75M
✅ #کربلایی_محسن_داداشی
یه زینب ویه قافله
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#بحرطویل
#حضرت_زینب
#حجاب
اگر آتش به دلت هست اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری
یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری
یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری
و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب مرتب داری،
یا پریشانیِ روز و دل آتش زده هرشب داری
روز و شب تب داری
چارهاش نور علی نور ، دعای نور است
بسم رَبِ نور است
گرچه او مستور است
چارهاش زمزمهی نور دعای زهراست
چارهاش یک مدد از چادر بانوی خداست
نور خورشید نه ، مهتاب نه ، اینها همه هیچ
نور میخواهی از آن چادر مشکی دریاب ، نور آن عصمت ناب
نور از ریشهی آن چادر قدسی است که قدیسهی صدیقه به سر داشت
که بر افلاک گذر داشت
که از او نور ، سحر داشت
همه شب یا همه روز
نور میتابد از آن چادر مشکی تا ماه
نور میگیرد از آن نور سرِ صبح ، پگاه
نور میجوشد از این چادرِ پُر وصلهی خاتون علی ، سِرِ مکنون علی
چادری که نه به هر ریشه فقط معجزه پنهان کرده
عرش از حسرت آن پاره گریبان کرده
چادری که در آن
جمع اسماء خدا است و خدا
در دلش فاطمه پنهان کرده
چادری که همه افلاک پریشان کرده
زخم کتمان کرده
درد درمان کرده
جمعِ هفتاد یهودی همه یک روز مسلمان کرده
در دل این گرداب
سیرهاش را دریاب
ریشهاش را دریاب
چادر ارث زهراست
این سلاحِ تقواست
رنگی از نورِ خداست
هرکه دارد ، به سرش سایهی رحمت دارد
حسِ آرامشی از باغِ نجابت دارد
عفّت و عاطفه و لطف و محبت دارد
عطرِ عصمت دارد
چادرِ مشکیِ او ریشهی غیرت دارد
آی عزت دارد
چادرت را دریاب
چیست آن پوشش بیت الله است
مشکی اما به به دلش جوشش بیت الله است
چیست چادر صدف گوهرهاست
حرم دخترهاست
حافظ باورهاست
چادر مشکی تو شهپر توست
خواهرم سنگر توست
دست زهراست که روی سر توست
وارث نور حجاب
چادرت را دریاب
حاضری در همه جا
ولی از پلکِ هوسهایی دور
مثل قرآن کریم
فی کتابٍ مکنون
فی حجابٍ مَستور
چادر آرامشِ یاس از اثر طوفانهاست
سِتر ناموس خداست
چادر آسودگی لاله از اندیشهی باد
چادر آسایش گلبرگ از احساس نظر بازیهاست
خیمهی عاشوراست
صاحبش با زهراست
چادرِ مادرمان دست مرا میگیرد
با همان انوارش
با همان اسرارش
با همان حِسِ صمیمیتِ خود
با همان غیرتِ خود
بِینِ راه و بیراه
بِینِ گاه و بیگاه ...
تا که لب باز نکرده است دعا میگیرد
با همان مادریش فکر من است
روز وشب روضهی او ذکر من است
نه فقط دست من و تو به پرش هست دخیل
همه از نوح و خلیل
فطرس و جبرائیل
دودمان آدم
سالها هست که حاجات از آن میگیرند
از همان مقنعه جان میگیرند
ناتوانند و توان میگیرند
قرنها هست زبان میگیرند:
چادرت را بتکان لطف خدا را بفرست
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
و خدا نیز از آن نور مباهات کند
فخر بر مادر سادات کند
محورِ اهلِ کسا معنی آل عبا
پنج دفعه به علی جلوه به میقات کند
چادری که به پَرَش
بوسهی ، احمد دارد
روی هر ریشهی آن بوی محمد دارد
چقدر چشم کشیده است علی بر رویش
چادرِ بانویش
نورِ سرمد دارد
ولی افسوس که یک روضهی پر غُصهی بی حد دارد
روضهای بد دارد
ای مدینه ای داد
دادها از بیداد
از نگاهی سنگین
آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین
چه شده ، طعمهی بی باکی شد
یک نفرکاش بگوید که چرا خاکی شد
پشت در بود که آتش سر زد
یک نفر شعلهای آورد و به جانِ در زد
در آتش زده را وای که بر مادر زد
زینب اُفتاد حسن بر سر زد
دید در کَنده نشد
ضربهی دیگر خورد وای که محکمتر زد
...
(قنفذ از راه از آن لحظه که آمد میزد
تازه می کرد نفس را مجدد میزد
وای از دست مغیره چقدر بد میزد
جای هرکس که در آن روز نمیزد میزد)
....
کربلا چادرِ زهرا به سرِ زینب بود
سپرِ زینب بود
لشکری دور و بر زینب بود
در میان گودال
جگر زینب بود
آنطرفتر حرمِ شعلهورِ زینب بود
اینطرف بر سرِ نِی همسفرِ زینب بود
گرچه زینب از غم غیر خوناب نخورد
گرچه مانند دلش
جگری چاک نشد
زیر لب گفت ولی
«مادر آب ببین که پسرت آب نخورد
پدرِ خاک بیا که پسرت خاک نشد»
چادرش را دو گره بست ، قدم را برداشت
کوهِ غم را برداشت
بی حسین و عباس
دو عَلَم را برداشت
یک تنه بارِ حرم را برداشت
نعرهاش کاخ ستم را برداشت..
(حسن لطفی ۱۴۰۰)
#بحر_طویل
.
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
ماضی بعید
بابا سلام ، قصه ی دختر به سر رسید
خورشید آرزوی من از یک طبق دمید
خیلی ببخش خانه ، اگر نامرتب است
مهمان امشبم ، به خدا سر زده رسـید
ای بـاده و شـراب و مـی و سـاغـر دلـم
با سر که آمدی همه هوش از سرم پرید
بخـتم _ شبیه خـاک تنـوری ، شده سیاه
مویم _شـبـیه مـوی سر عمـه ام ، سفـید
من بودن ِ قشنگ تو را صرف می کنم ...
با من ، تو هم همیشه بمان ماضـیِ بعید
بغـض مــرا بغـل کـن و گـریه بـده مـرا
ایـن بغـض نا شکـفته امـان مـرا بـریـد
در بین کوچه روی سر عمه خاک ریخت
همسایه لطف کرد و همیشه به ما رسید
بـالا بـگـیـر ، جـان ِ رقـیه ، سـرت پـدر
مـوی مرا به جـز تو و عمـه کسی ندید
از روز و روزگار بی تو بدم آمده چقدر
از آسـمان و شـب بخدا دلـخورم شدید
گفتـم به صـاعقـه که نسـیمـم مـرا نزن
سیلی به روی من زد و موی مرا کشید
دیگر صدای عمـه به گوشـم نمی رسد
از بس که بـاد ، گوش مرا بی هوا درید
این بچهها به دستم عروسک نمیدهند
بـابـا چـرا ، برایـم عـروسـک نمی خرید ؟
ناز ِ یـتـیـم خسـته دلـت را کـمـی بخـر
امشب از این خـرابـه مرا با خودت بـبر
#روح_الله_قناعتیان✍
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
.
4_532577658395990646.mp3
6.56M
#سینه_زنی_باسبک
ئولدی بالام خرابه ده ای شه کربلا حسین
غسلونا کفن و دفنینه چاره یوخومدی یاحسین
شامیده بو خرابه یر اولدی وطن رقیمه
آی کفنه بوکولموین یوخدی کفن رقیمه
بو بالا باغ عشقیده تئز سارالان بهاره دی
زخم زبان وروبلا چوخ غصه لی قلبی یاره دی
تپراقون اوسته جان ویرن خرداجا سویگلومدی بو
سرسر تازیانه دن پرپر اولان گلومدی بو
دفتر دلده مو به مو درد و غمین یازانمارام
دادیمه گوندر اکبری قبرینی من قازانمارام
کیمدی باخا اوشاقلارون گوزده کی قانلی یاشینه
یرده قالان جنازه نین حلقه وروبلا باشینه
بعضی لری اوپور یوزون بعضی لری اوپور گوزون
باشینون اوسته باش آچوب قیزلاریم ئولدورور ئوزون
چاره سیزم بیر عده بو قلبی کبابی نیلییم
قیزلاریمی دوتوم دیله غملی ربابی نیلییم
آرزو ائدردی سن گلوب بیر آلاسان قوجاقیوه
گوردی یارالی باشیوی قویدی دوداق دوداقیوه
گویده گزن ستاره تک آخدی بو قاره گوزلری
غملرینی دینمدی قالدی اورکده سوزلری
هی سنی اوپدی ایلدی باغرنا باسدی وای دیدی
بولمدیم اصغر اوغلوا یا سنه لای لای دیدی
لای لای رقیه
#حاج طاهر قلندری
#حضرت رقیه
#ترکی
.
.
#زمزمه
#زمینه
#طفلان_حضرت_زینب
برادرم، حسینِ مظلوم
برای تو، ندارم آروم
نَبینمت، غریبی داداش
نَبینمت، شدی تو مغموم
برادرم، برای تو غصه دارم
تنها شدی، تموم دار و ندارم
برای تو، دو تا فدایی میارم
وای حسین
داداش حسین، غریب کربلا حسین...
بذار دو تا، گُلام فدات شن
فدائیِ، درد و بلات شن
بره رو نیزه ها سراشون
فدای جسم از فقات شن
بذار بِرَن، نبینمت تنها شدی
تو موردِ، تهاجم گرگا شدی
اسیر شدم..، تو هم رو نیزه ها شدی
وای حسین
داداش حسین، غریب کربلا حسین...
نِمیام از، خیمه ها بیرون
تاکه نشی، برام تو دلخون
گُلای من، فدای اصغر..
فدا سَرِ، رو نیزه هاشون
حالا دیگه، من مادرِ شهید شدم
گُلای من، رفتن و روسفید شدم
نمی بینن، اسیرِ یک پلید شدم
وای حسین
داداش حسین، غریب کربلا حسین...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه #محرم
#زمینه_محرم
#شب_چهارم_محرم
.👇👇
.
#زمزمه
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
#محرم_۱۴۰۱
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
با حال خسته ، اومدی آقا
باور نداشتم که بیایی تو کنارم
سر منو رو ، زانوت گذاشتی
دورت بگردم ای همه دار و ندارم
خیلی قشنگه دَمِ آخر
چشمم تو چشمای حسینه
جون میدم و رو صورت من
بارش اشکای حسینه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
گرفتی من رو ، تو آغوش اما
سر خودت تو دست این لشگر میفته
بمیرم آقا ، واسه عزیزات
نگاهشون به قاتل و خنجر میفته
داری سر منو میبندی
اما سرت میشکنه آقا
حرمله توی اون هیاهو
سه شعبه تون میزنه آقا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
من که میدونم ، اون سوی میدون
یه قتلگاه برای تو آماده کردن
برای حمله ، به خیمه هاتون
لشکر کوفه دنبال فرصت میگردن
ترسم ازینه که ببندن
سلسله دست بچه هاتو
بگردونن تو شهر کوفه
کوچه به کوچه خواهراتو
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
.👇
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#نوحه
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
#محرم_۱۴۰۱
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
پر از تلاطم ، کرببلا شد
زینب کبری ، صاحب عزا شد
بپا شده مصیبت و عزای زینب
فاطمه گریه می کند برای زینب
"عمه ی صاحب الزمان مدد یازینب"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
گرفتم از تو ، درس شهامت
عمه ی سادات ، سرت سلامت
غرق بخاک و خون تنِ جوانان تو
دل برادرت شده پریشان تو
"عمه ی صاحب الزمان مدد یا زینب"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
ز پا فتادند ، دلاورانت
تمام خیمه ، دلنگرانت
دو پهلوانت عاقبت خدایی گشتند
بعشق شاه کربلا فدایی گشتند
"عمه ی صاحب الزمان مدد یا زینب"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
.👇
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#نوحه
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
#محرم_۱۴۰۱
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
حسین تمام دینم و دنیایم
اذن جهادم بده ای مولایم
یا مولا ، رخصتی ده به نگاهت
تا باشم اواین شهید راهت
"واویلا یا حسین غریب مادر"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
کرده محبت شما مجذوبم
به سینه ام سنگ تو را می کوبم
ثارالله ، ای تو بهترین امیرم
من پایِ ، سفره ی شما اسیرم
"واویلا یا حسین غریب مادر"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بجای حُر که جانش آمد بر لب
تو بطلب حلالیت از زینب
واللهِ ، رو سفیدِ عالمینم
اِی دنیا ، من فداییِ حسینم
"واویلا یا حسین غریب مادر"
.👇
.
#زمینه
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
#محرم_۱۴۰۱
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
رو دستم دو تا دلبرت ، بیا خواهرم
دو تا یوسف پرپرت ، بیا خواهرم
دو سایه های سرت ، بیا خواهرم
بیا زینب ، که آوردم ، شهیداتو رو دستم
بیا زینب ، نگاهم کن ، ببین شرمنده هستم
نمونده نقطه ی سالم ، به روی پیکراشون
پر از رَدِّ جراحت شد تمومِ دست و پاشون
نمیخای روبرو شی ، با چشمای تَرِ من
منو شرمنده کردی ، همیشه خواهر من
"امون ای دل۲ امون از این غریبی"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
شدن مثل یاس خزون ، بیا خواهرم
تنِ هر دو غرقِ به خون ، بیا خواهرم
به هم ریخته شد جسمشون ، بیا خواهرم
چقد داغِ جوون دیدم ، تو این دشتِ پُر از دَرد
امون از این دوتا پیکر ، چه جور بی طاقتم کرد
شبیه روضه ی کوچه ، شده این حال و روزم
که دشمن داره میخنده ، من از غصه بسوزم
نمیره از سر من ، گل یاسی که پژمرد
خودم توکوچه دیدم ، چه جور مادر زمین خورد
"امون ای دل۲امون از این غریبی"
👇