eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام _ حاج میثم مطیعی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● برای زینبِ خود چاره کن که دلخسته است که دختر است و به مادر همیشه وابسته است که دختر است و شبِ خویش را سحر نکند اگر که چادر مادر دمی به سر نکند تو ای صبور،که ایثار را به پا کردی و اول از همه همسایه را دعا کردی *چه همسایه هایی داریم....هم دعاشون کردی... هم دَرِ خونۀ ما رو شلوغ کردند... هم هیزم آوردند...عجب همسایه هایی داریم...زن هاشون میان کنار بسترت گریه می کنند...لب هاشون رو می گزند...پشت دست می زنند...اما مرداشون با تو چه کردند....* نگویمت به منِ خسته اعتنایی کن زِ جای خیز،به همسایه ها دعایی کن مرو که موج نیازم به راه می افتد پس از تو یوسفِ اشکم به چاه می افتد مرو که چینیِ این دل شکسته تر نشود غریبِ خسته از این شهر،خسته تر نشود *زهرای من تو بری جواب سلام علی رو هم نمیدن...تو بری،علی از همیشه تنهاتر میشه...* هنوز نالۀ جان کاه تو به پشت در است دلم از آتشِ آن روزِ خصم،شعله ور است منم ز رویِ تو شرمنده چون در آتش و دود تو سوختی و علی دید و باز صبر نمود تو سوختی و علی سوخت با تمام وجود که کاش راهِ گریزی میان آتش بود که کاش مرغ دلی ناله در قفس نزند زنی میانه ی آتش، نفس نفس نزند... *اتفاق اونقدر مهیب بود که زهرا صدا زد: "یا اَبَتاه! هکَذا یُفعَلُ لِابنَتِک..‌"بابا بیا ببین با دخترت چه می کنند...یک نفر دیگه رو هم صدا زد ولی علی رو صدا نزد...صدا زد:"یا فضة فَاِلَیکِ فَخُذینی ..."فضه بیا به دادم برس..."واللهِ قَد قُتِلَ ما فی اَحشائی..."محسنمُ کشتن...* که کاش مرغ دلی ناله در قفس نزند زنی میانه آتش نفس نفس نزند که کاش شعله نیفتد به باغِ پیرُهنش بعید نیست که تاول زند تمام تنش سخن اگر چه نگفتم ولی دلم پر بود نگاه من که همیشه به خاکِ چادر بود گره به مشت تو را می زدند و من دیدم به قصد کشت تو را می زدند و من دیدم چنان زدند که در آسمان طنین افتاد که گوشوار افتاد و روی زمین افتاد علی دلیرِ هزاران مصافِ شمشیر است چگونه قاتلِ زهرا غلافِ شمشیر است؟! بیا که مرگ من از هجرت تو زودتر است که روزهای من از بازویت کبودتر است پس از فراق پیمبر چنین غمی زود است بیا یتیمیِ این کودکان کمی زود است بیا صفا بده ای دوست آشیانِ مرا بگیر زیرِ پر و بال،مرغکانِ مرا چگونه آنکه دل از آشیانه برگیرد کبوتران مرا زیر بال و پر گیرد حسن قرار ندارد، بیا قرارش باش حسین می رود از دست در کنارش باش چگونه غم ننشیند به چهره ی حسنت که خون تازه گُل انداخت رویِ پیرهنت *بیا به داد دل حسن برس...* "به هر جا مادری از شوق دست طفل خود گیرد در این کوچه گرفته طفل دست مادر خود را..." حسن قرار ندارد، بیا قرارش باش حسین می رود از دست در کنارش باش کنون به پیکرِ یاست،شقایق افتاده بیا ببین که حسینت به هق هق افتاده تو می روی و حسن می شود کبود از زهر تو می روی و حسینِ تو می رود از شهر تو می روی و حسینِ تو کربلا برود تنش به خاک،سرش رویِ نیزه ها برود خبر دهند که در خیمه آتشی برپاست که مثل آتشِ آن روزِ خانه ی زهراست... *خیمه های پسرمون رو آتش می زنند...* خبر دهند که خصم تو وحشیانه ربود لباس هایِ قشنگی که دستبافِ تو بود... قرار بعدیِ من با تو ای پناهِ حسین کنار پیکرِ بی سر به قتلگاهِ حسین... من و تو در پیِ آن راهِ دور در پیشِ همیم پس از زیارتِ سر در تنور پیشِ همیم *سرِ پسرمون رو می برند داخل تنور...این سر بریده بوی دود گرفت...بوی نون گرفت...همه بگید حسین...* .👇
. |⇦• / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● (بچه هر چقدر بهترین غذارو‌ جلوش بذارن میگه هیچ‌ دست پختی، دست پخت مادرم نمیشه، اگه مادر سفر بخواد بره برا بچه اش غذا درست میکنه ..) امروز فاطمه وقتی از بستر بلند شد بچه ها خوشحال شدن .. مادر خونه رو آب و جارو میکرد .. همچین که‌ جارو‌ میزد گاهی میگفت: آخ پهلوم .. گفت: امروز خودم‌ میخوام برا بچه هام‌ نان‌ درست کنم .. خیلی وقته برا بچه هام نان‌ درست نکردم، امروز گفت: میخوام‌ خودم بچه هامُ شستشو بدم .. موهای زینب رو‌ هی شونه میکرد، نگاه میکرد به صورتش .. زیر لب شاید میگفت: مادر الهی هیچ‌ وقت این موهارو پریشون نبینم .. حسنش رو حمام‌ کرد لباس تنش کرد، هی لبای حسنش رو‌ میبوسه .. کنایه از اینکه میبینی یه روزی این لبا در اثر زهر سبز میشه .. همه یه طرف،حسین یه طرف .. همچین‌ که به حسین رسید، شروع کرد بدنش رو بوسیدن .. الهی هیچ‌ وقت این سینه ات سنگین نشه مادر .. هی دست به موهاش میکشه .. الهی مادر .. هیچ‌وقت این موها پریشون نشه .. الهی سرت دست به دست نگرده .. بچه ها رو‌ که‌ حمام‌کرد فرستاد برن بیرون، خودش غروبی غسل کرد رفت تو‌ حجره رو به قبله دراز کشید، یه روپوشی رو ‌صورتش کشید، صدا زد: اسما تا چند لحظه دیگه منو صدا کن، اگه دیدی جواب نمیدم‌ زود برو‌ مسجد علی رو خبرکن ..(1) اسما میگه چند لحظه ای گذشت دل تو دلم نبود یه مرتبه گفتم یا فاطمه! .. دیدم جواب نمیده .. یا بنت محمدالمصطفی! دیدم‌جواب نمیده .. یا زوجة ولی الله! .. یا اُم‌الحسنین والزینبین! به سروصورتم زدم دیدم دیگه دستاش جون نداره .. اومدم برم مسجد علی رو‌خبر کنم .. دیدم دو تا آقازاده وارد شدن اسما چه خبرت شده؟بگو‌ مادرمون‌کجاست ؟ گفتم بچه هارو سرگرم‌کنم، گفتم بیاین برید غذاتون رو بخورید .. یه وقت دیدم آقا زاده امیرالمؤمنین فرمود: تا به حال کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟گفتم بچه ها از حالا به بعد باید بی مادر غذا بخورید. یکی میگه مادر من حسنم، مادر بلند شد مادر، پایبن پا یکی میگه مادر من حسینم... مگه‌ میشه حسین مادر رو صدا بزنه مادر جواب نده .. میدونی کجا جواب داد گفت: تو‌گودی روی سینه اش نشستم، خنجر رو کشیدم هر چه کردم‌ دیدم نمیبره .. عاقبت بدن رو برگردوندم ، شنیدم‌ گوشه‌ گودال یکی میگه: غریب مادر حسین ..‌.* منبع: 1- بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج‏43، ص 186-187 .👇
991028-Babolharam-banifatemeh-roze2.mp3
2.87M
|⇦• / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● حضرتِ مسیح (ع) فرمودند: «اِستَحيُوا اللّه َ في سَرائِرِكُم كَما تَستَحيُونَ النّاسَ في عَلانِيَتِكُم» / تحف العقول همچنان كه از مردم در عيان شرم داريد، از خداوند در نهان شرم بداريد!
. |⇦•از تو کوچه ها بگو .. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام ویژۀ ایام _ حاج محمدرضا طاهری ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *ابی عبدالله پای بستر امام حسن داره میگه:...* از تو کوچه ها بگو زِ غصه هات برای ما بگو بذار یکم دلت سبک بشه چرا تو ساکتی؟ چرا بگو؟ از تو کوچه ها بگو بگو چرا موهات سفید شده چرا همش به زیر لب میگی تو کوچه مادرم شهید شده بگو تو کوچه چی دیدی؟ کی راهتون رو سد کرده؟ بگو که کی غرورت رو لگد کرده ؟ وای مادرم! بمیرم برات ... *یهو بغض امام حسن وا شد گفت : داداش!...* بد به مادرم گذشت می دونی چی برابرم گذشت دیدم که دستِ سنگینش اومد یه دفعه از روی سرم گذشت خیلی سخت گذشت داداش نشد که هیچ کاری کنم براش با غیظ و کینه هی لگد میزد می گفتم هی با التماس یواش مسیر خونه رو با اشک به مادرم نشون دادم خاکای چادرش رو من تکون دادم وای مادرم! بمیرم برات ... *دید ابی عبدالله خیلی مضطره ..خیلی داره گریه میکنه... هر کی گریه می کرد هیچ اعتراضی نکرد اما تا دید حسین داره گریه میکنه... گفت : من فدات بشم حسین فدای آهِ غرقِ سوزِ تو تو کوچه خیلی سخت گذشت ولی نمیشه روزی مثلِ روزِ تو رویِ زمینِ پیکرت میان برا بریدنِ سرت داره می بینه غارتِ تو رو رو تلِ زینبیه خواهرت یکی اومد برایِ سر یکی برایِ انگشتر پیروهنش رو هم بردن پیشِ مادر غریب مادر، حسینم!... حسین... ــــــــــــــــــ 👇
991025-Babolharam-mohamadreza-taheri-zemzemeh.mp3
3.38M
|⇦•از تو کوچه ها بگو .. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محمدرضا طاهری
. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ _ حاج مهدی سلحشور ●•┄༻↷◈↶༺┄• دم به دم موقعِ سینه زنیِ روضه ی فاطمه ناگفتنیِ بچه ها بلند بلند گریه کنید به خدا مادرمون رفتنیِ مَردِ مِیدونیم، ولی گریه کنیم همه بی معطلی گریه کنیم بیشتر از فاطمه این روزا باید به حال و روزِ علی گریه کنیم مردمِ مدینه اکثراً بَدَند دستِ رَد به سینه ی علی زدند بسکه بُردنِ علی دیدنی بود خیلیا بَرا تماشا اومدند *عمامه رو دور گردنش انداختن هِی می دویدن...* من خودم فدایِ اشکِ چشاتون خدا پشت و پناه مادراتون بچه سیدا منو حلال کنید روضه ناموسی می خونم براتون اومدن به هر دلیلی بزنن گُل یاسُ رنگِ نیلی بزنن فکرش رو بکن چهل تا بی حیا تو کوچه زنش رو سیلی بزنن تو برو بیا می‌زد فاطمه رو خیلی بی هوا می زد فاطمه رو حق داره علی بمیره به خدا یه غلام سیاه می زد فاطمه رو خیلی بی عاطفه هستن به خدا راهشو تو کوچه بستن به خدا تویِ لَفّافِ میگم غیرتیا بارِ شیشَه اش و شکستن به خدا *یه روز زنها اصرار کردن به اُمِ ایمَن ...یه وقتی برا ما بگیر بریم عیادتِ فاطمه... فاطمه به ما اجازه نمیده... اجازه گرفت زنها اومدن دور بستر فاطمه نشستن... اُم ایمَن به نیابتِ از بقیه شروع کرد به حرف زدن... خانم اینا اومدن حالتون رو بپرسن... خانم فرمود: چی بگم ؟ حال و روزم معلومه..* دیوار می کند کمکم راه می روم... *عذرخواهی کردن نتونستیم کاری بَراتون بکنیم.. به عیادتون بیایم .. اختیارمون دستِ مردامونِ.. حرفا رو که زدن...خانم گفت: گله ای از شما ندارم ولی یه چیزی تو دلم مونده... اون وقتی که اومدن درِ خونمون رو آتیش زدن.. شما می دونستید اوضاع من چطوره... تو اون اوضاع یه زن باید می اومد کمک من میکرد ... شما دور خونه ما حلقه زده بودین... صدای ناله های من رو می شنیدید ..هیچ کسی نمی اومد کمکم کنه.. خدا فضه رو نگه داره...اگه فضه نبود بین در و دیوار جان داده بودم... هر چی صدا زدم "یا اَبَتا" کسی شرم نکرد .. علی رو اومدم صدا بزنم دیدم دستاش رو بستن..کشون کشون علی رو دارن می برن... ــــــــــــــــــ 👇
991026-Babolharam-ahmadi-roze.mp3
3.67M
/ و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج مهدی سلحشور
‍ . |⇦•نشد از چهره‌ام غم را بگیری .. / و توسل جانسوز ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● نشد از چهره‌ام غم را بگیری زِ من اندوهِ عالم را بگیری برای رفتنم اینسو و آنسو نشد مادر که دستم را بگیری تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا دو دستت را که زد مُردم من اینجا همینکه از رویِ مَرکب عزیزم زمین خوردی زمین خوردم من اینجا *خدا رحمت کنه اون کسی رو کعگه برا ام البنین بلند بلند گریه میکنه و زمزمه داره .. همه مادرا دوست دارن روزای آخرِ عمرشون پسرها و بچه هاشون دورش باشن .. آخ بمیرم برات بی بی جان ..* نه که امروز مادر درد دارم که روز و شب سراسر درد دارم از آن ساعت که با ضربه شکستند سرت را بی هوا سردرد دارم اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا سرت را تا که رویِ نیزه بستند سرم را بسته‌ام مانند زهرا به یادت آه ، یکسر می‌کشیدم که گویی از تنت پَر می‌کشیدم به هر تیری که بر جسمِ تو می‌رفت من اینجا آی مادر می‌کشیدم مرا گفتند که بازو ندارد دگر عباسِ تو اَبرو ندارد بمیرد حرمله بد زد به چشمت از آن لحظه دو چشمم سو ندارد نشد بال و پَرِ خود را بگیرم به دامن اصغرِ خود را بگیرم من از شرمندگی پیشِ رُبابم نشد بالا سرِ خود را بگیرم *آخ رباب .. عباسمُ حلال کن .. نتونست برا علی اصغرت آب بیاره رباب .. کاری کردن عباس از خجالت آب شد ..* پس از تو کاش زنجیری نمی‌ماند تو می‌خوردی و شمشیری نمی‌ماند تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد برایِ حرمله تیری نمی‌ماند "ببین مادر زِ گریه آب رفته و از سردردها از تاب رفته به نیزه دار گفتم بچه داری؟ کمی آرام تازه خواب رفته" عزیزم جان جانا نور عینا به فرقم باد خاک عالمینا نگاهم مانده بر در تا بیایید حسینم وا حسینم وا حسینا شاعر : حسن لطفی ــــــــــــــــــ 👇
باب الحرم _ سیدمجیدبنی فاطمه.mp3
9.64M
|⇦•نشد از چهره‌ام غم را بگیری .. / و توسل جانسوز ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه
. ‍ 🍂🍁* روضه و توسل جانسوز _ شهادت امام هادی علیه السلام _ حاج حسن خلج*🍁🍂 *شب ِ شهادت ِ، فرمودند : ما در مصائب مون پرده رو دل دوستانمون ميندازيم ، تا اصل و كنه مصيبتِ مارو درك نكنند ، اگه درك كنند با ما چه كردند اين خلق خدا ... همشون در دم جان ميدن و مي ميرن ... آرام آرام بخونم،ببينم مارو امشب امام هادي كجا مي بره ...* آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و ولا انداخته *قربون دلت برم زهرا جان،امشب دور و بر سامرا مي گرده،دور و بر قبر پسرش مي چرخه، عيبي نداره بگم،من قصدم اين بود قدم قدم بريم جلو،اما شاعرش چند قدم يهو رفته جلو* پوستی بر استخوان داری *امشب به آقا امام هادي بگو:آقاجان همه دار و ندار من همين چند قطره اشك ِ،مي ريزم به پات امشب،آقا در عوضش يه چيز بزرگ ازت مي خوام،اونم اينه،درهاي دل ِ منو به رو معارفت باز كني،من وقتي زيارت جامعۀ كبيره رو مي خونم،فقط الفاظ و لق لقۀ زبونم نباشه،بفهمم چي دارم ميگم،به كي دارم ميگم* پوستی بر استخوان داری،شبيه مادری خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود *يعني چي؟يعني تو لحظه هاي آخر امام هادي،خودش رو كشيد سمت كربلا،همون لحظه هايي كه تشنگي كامش رو خشك كرده ، زهر به بدن اثر كرده ، زبان در دهان مثل چوبِ خشك ، سمت كربلا نشست ، دست راست رو گرفت رو قلبش،"صلَّ الله عليك يا اباعبدالله" حسين .... بوي كربلا داره مياد ....* رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود زهر ؛ لب های تو را از نوا انداخته *مي دونم آقاجان ، شدت زهر ،رمق رو از شما گرفته بود ، لبهات به هم مي خورد ، اما صدات نمي يومد ، اما بازم خدا رو شكر ، نفس كه مي كشيدي با هر دم و بازدم ، كلي خاك تو حلقت نمي رفت ، من يه غريب سراغ دارم ، كربلا ، صورتش رو خاكا ، محاسنش غرق خون ، حسين .... خون از همۀ رگ ها فوران ميزنه،قربون آن آقاي غريبي كه،هم زهر تيغ هاي زهر آلود تشنه اش كرده،هم رفتن خونهاي فراوان تشنه اش كرده،هم آفتاب سوزان كربلا تشنه اش كرده،هم داغ علي اكبر تشنه اش كرده،هم داغ علي اصغر تشنه اش كرده،هم غصه ي معجر زينب تشنه اش كرده،حسين ......* جام مِی شرمنده ی اندوه چشمانت شده *حتي جامدات هم،حتي مايعات هم،حتي اجسام بي جان هم مي دونن اين مصيبت ها سرچشمه اش كجاست،بايد همه از غصه بميريم، به آقاي ما شراب تعارف كرد اون نانجيب،اي خاك بردهنم * جام مِی شرمنده ی اندوه چشمانت شده *خود مي خجالت زده شد،داره چه ميكنه اين بي حيا،وقتي نگاهش به نگاه غم آلود امام هادي افتاد،نگاهش داشت مي گفت:مادر ببين به چه روزي افتادم،مادر ببين من از كجا سر درآوردم.* جام مِی شرمنده ی اندوه چشمانت شده ماجرا را گردن شام بلا انداخته *جام مي هم صداش بلند شد،گفت:آقا من و ببخش،اگه اون روز ته مونده هاي جامش رو تعارف سر بريده نمي كرد..چي دارم مي گم،چي داري مي شنوي،آي شيعه ي غيرتي،اي واي اي واي ....* شام گفتم ، خیزران آمد به یادم "وای وای" گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته ... .👇
. |⇦•بمیرم که اشکِ چشاتو ندیدن... ویژۀ شهادت علیه السلام_ حاج احمد سلطانی ●━━━━━━─────── *آقایِ مارو بردن، نانجیب حضرت رو برد توی کاخ؛ شراب به حضرت تعارف کرد، اینقدر دلِ حضرت شکست، صدا زد: به والله، گوشت و پوست و استخوان ما از اینها مُبَرّاست، وقتی قبول نکرد، گفت: برای ما شعری بخون، حضرت شروع کرد شعر خوندن، همه گریه کردن، خودِ متوکل هم گریه اش گرفت، آخرِ سر هم یه پولی به حضرت دادن، با احترام راهیش کردن، اما شاید آقای ما تا منزل زیرِ لب هی گریه می کرد، هی میگفته: عمه جانم! عمه جانِ قد کمانم...* بمیرم که اشکِ چشاتو ندیدن تو رو مثلِ حیدر، تو کوچه کشیدن ولی خوب میدونی، دَرِ خونه تون رو آقا! هیچ کسی با لگد وا نکرده کسی ناله هایِ زنی رو تو آتیش پیشِ چشمِ شوهر تماشا نکرده میگن دورِ زهرا تو کوچه یه مشت نانجیب حلقه بستن میگن حُرمتش رو با ضربِ پا شکستن دلِ بی قرارت اسیرِ عذابه پریشونِ داغِ یه بزمِ شرابه میشه بزمِ شراب و ببینی ولی یادِ غم هایِ ارباب نیوفتی میشه از کام خشکش بخونی ولی یادِ چند قطره ی آب نیوفتی صدایِ کمک خواستنِ تو همه تویِ گودال شنیدن حسین رو با لب های تشنه، سر بریدن * امام هادی هر چی باشه یه مردِ، اگه واردِ اون بزم هم شده یه مردِ، اما بمیرم برایِ اون روضه ای که امام زمان براش خون گریه میکنه " دخَلَتْ زینبُ علی اِبْنِ زیاد"... یه عده نامحرم دارن نگاه میکنن، خانوم زینب رو واردِ بزم شراب کردن، یه وقت دید نانجیب داره با چوبِ خیزران، به لب و دندانِ حسین...* ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•بیان لطیف و زبان دلفریب .. / و توسل به صاحبِ ذوالفقار حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام _ حاج محمد سهرابی ●━━━━━━─────── سرم کوبیدۀ سنگی است کز هر رگ‌رگ کانش به کوی شوق دعوت‌نامه دارد هر پشیمانش خیال جلوه‌اش از خواب مخمل برده راحت را به چشم باز می‌خوابند مشتاقان حیرانش کمال محض را با چشم خود ما در نجف دیدیم سجود ناقصی دارند مردان ظل ایوانش به تکوینی که من از آن جمال کل خبر دارم به یوسف می‌دهد تعلیمِ زیبایی غلامانش به شهر شیر یزدان نیست راهی بی‌حضور وحی چراغ از چشم جبرائیل دارد هر خیابانش مگر بر مرکب جهل آیم این دربار کامل را خرد در راه تو لنگ است و افتاده‌ست پالانش چنان عید غدیرش دلربا افتاده در عالم که یک هفته جلوتر می‌روم از خود به قربانش بگو عقل پیاده از تعجب رو بگرداند شهیدان را به محشر گر سوار آرد شتربانش مرا شانی که مخفی مانده است از انبیا، این است نمی‌دانم که در جنت کدامین است دربانش به دربار تعالی جز تعالی نیست ستاری همان ذاتی که دارد هست در عالم نگهبانش به صبح از آستین صد کلیم‌الله می‌ریزد چراغ طور بیرون می‌زند شب از گریبانش مساحت را در این جا ساحتی از جنس اعجاز است به عرض و طول، جنت جا شود در چشم گلدانش تهی هرگز نکرد از کسوت خود ذوالفقارش را خود از «انی مع الله» جامه دارد تیغ عریانش به تدبیری که اعلان سلونی پله‌ای از اوست ندیدم مشکلی را که نباشد سخت آسانش به یاد شیر یزدان با وضو بنشین که مصحف اوست چونان ختم رسالت شان مکتوب است قرآنش کرامت کرد و ما را کُشت از لطف، ای فدای او سخاوت کرد و خون‌ها را هدر کرد، ای به قربانش خلایق از علی جز نام او چیزی نمی‌بینند که ذاتش کرده بین «عین» و «لام» و «یاء» پنهانش اگر از کفر می‌پرسی؛ غلام سلم آن شاه است اگر از سلم، کفری هست مطلق تحت فرمانش کدامین سفره لاف میزبانی می‌زند اینجا؟ که حتی شخص حیدر، مرتضی بوده‌ست مهمانش چو زایشگاه او را سجده می‌آرند اهل دین چه جای عیب اگر بر مرقدش خوانند یزدانش؟! به دربارش رسیدی غیر مدح او مخوان چیزی که من از زیرکی‌ها زیره‌ها بردم به کرمانش نشد هرگز به دنیا نرم آن مولا دل قرصش به رو روغن رو نداد آخر لب خشکیدۀ نانش به تالارش رسیدن بی‌رکوع محض ممکن نیست ز غیرت سقف کوته بسته آن شه روی دالانش کجا تمهید بودن می‌کنی ای دل کنار او که سامان هم ز هم پاشیده از هر حیث سامانش علی اسم و مسمی نیست «معنی»، معنیِ محض است چه می‌کوشی کنی در لفظ بی‌مقدار عنوانش؟ ـــــــــــــــــ گر شود کافۀ مردم به حساب آلوده قهوۀ چشم تو فالی ست به خواب آلوده زودتر می شکند توبۀ خشک از آن روی سر سجاده کنم لب به شراب آلوده زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم تا عقیق یمنی شد به رکاب آلوده دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است نشود بندۀ حیدر به ثواب آلوده نام ما را بنویسید به ایوان نجف نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده زآشنایان چه توقع ز غریبان چه ملال در محیطی که نشد بحر به آب آلوده معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده شاعر : محمد سهرابی 1)زیارت مطلقه هفتم امام علی (ع)_سيد بن طاوس_ مصباح الزائر 👇
. |⇦•سلام ما به تو ای مادر .. / و توسل به ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها به نفس حاج مهدی سماواتی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ همین که همسرِ رسول خدا شد، زن های قریش ازش دوری میکردن .. نه تنها سلامش نمی کردن، سلام خدیجه رو هم جواب نمی دادن .. گذشت تا به فاطمه باردار شد یه روز رسول خدا وارد خانه شد دید خدیجه با کسی داره حرف می زنه در حالی که به ظاهر کسی کنارش نیست .. فرمود خدیجه با کی داری حرف میزنی؟ عرضه داشت فرزندی که در رحم منِ ،مونس من شده با من تکلم میکنه .. غم مخور مادر که غمخوارت منم این جهان و آن جهان یارت منم همونجا رسول خدا بشارتِ ولادتِ فاطمه رو داد به خدیجه کبری .. لحظاتِ آخرِ حملش رسید .. فرستاد دنبالِ زن های قریش بیان کمکش کنن، گفتن به خدیجه بگو تو قولِ ما رو قبول نکردی همسرِ یتیم ابوطالب شدی .. ما هم دعوتِ تو رو نمی پذیریم و کمکت نمی کنیم .. تا این خبر رو شنید خدیجه اندوهگین شد .. اما یه وقت دید چهار زنِ بهشتی آمدند دورش رو گرفتن کمکش کردن فرزندش رو به دنیا آورد .. لحظاتِ آخر عمرش دیدن خانم خدیجه سلام الله علیها داره گریه میکنه .. اسما میگه گفتم بی‌بی جان شما رو که رسول خدا وعدۀ بهشت داده چرا گریه می کنید .. فرمود گریه‌ام برای دخترم فاطمه ست .. شبِ عروسیش نیستم براش مادری کنم .. میگه گفتم بی‌بی جان اگه من بودم براش مادری میکنم .. بی بی خوشحال شد و دعام کرد .. گذشت تا شبِ عروسیِ فاطمه رسید .. رسول خدا دستِ فاطمه رو گذاشت تو دستِ علی .. فرمود هرکه تو خانه هست بیرون بره .. همه رفتن اما من ماندم رسول خدا چشمش به من افتاد فرمود اسماء مگه نشنیدی گفتم من به بی بی وعده دادم امشب به جاش مادری کنم .. اجازه داد رسول خدا و ماندم .. آی گریه کن ها میدونم دلتون کجا رفت .. این یه جاست که زن احتیاج به زن داره، یه جا هم موقع وضع حملشِ .. الهی بمیرم که وضع حملِ مادرمون بینِ در و دیوار بود .. ای کاش فقط درُ آتش میزدن و دیگه لگد به درِ نیم سوخته نمی کوبیدن .. نالۀ اول بابا رو صدا زد .. نالۀ دوم دیگه نگفت بابا، نگفت علی .. صدا زد «آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي! فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْل» (1) خدا محسنم رو کشتن فضه بیا .. ای گریه کن ها .. فقط محسنُ نکشتن الهی بمیرم مادرم دیگه خیلی زنده نماند .. اگه بخوان میوه ای رو از درخت بچینند .. میوه رسیده باشه به آسانی از درخت جدا میشه .. اما اگه میوه نارس باشه با شاخه از درخت جدا میشه .. آی بچه سیدا .. میوۀ نارسیده محسن بود که جدا شد ولی درخت شکست یه شش ماهه مدینه کشتن بینِ در و دیوار با ضرب لگد .. یه شش ماهه کربلا .. رو دستِ بابا با تیرِ سه شعبه .. نگذاشتن حرف ابی عبدالله تمام بشه .. منّوا عَلَی‏ ابن المُصطَفى .. هنوز حرف آقا نمام نشده بود به موقع : فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْاَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ ..(2) گر آب ندارد پدرِ مظلومم گر شیر ندارد مادر محزونم از آب گذشتم و نمی‌خواهم شیر بیرون بکشید تیر از حلقومم 1)بحارالأنوار. جلد ۳۰.۲ ص ۲۹۳ 2) تذكرة الخواص، سبط این جوزی، ص ٢٥٢ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•آمدم با همه پشیمانی.. / و مراسم قرآن به سر گرفتن ویژۀ شب های قدر به نفس استاد حاج منصور ارضی ●━━━━━━─────── اگه با این وضعیت تو قبر برم ..! من هنوز آماده نشدم ..* وَلَمْ اَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصّالِحِ لِضَجْعَتي *با عمل صالحم قبرم رو آماده نکردم ..*أَبْكِى لِخُرُوجِ نَفْسِى،*گریه میکنم برا اون ساعتی که نفسِ آخرم رو میکشم .. دیگه کسی کاری ازش بر نمیاد ..* أَبْكِى لِظُلْمَةِ قَبْرِى، * یا نورُ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلْمِ .. امام علیه السلام می‌فرماید چنان تاریکی قبر وحشت مینداره به دلِ میت .. اصلا زبانش لال میشه .. امام داره گریه میکنه ..!! * أَبْكِى لِضِيقِ لَحْدِى،*خیلی قبرم تنگِ .. حضرت فرمود فشار قبر همه دارن الاّ چند دسته ..* أَبْكِى لِسُؤالِ مُنْكَرٍ وَنَكِيرٍ إِيَّاىَ* آن دو ملک نکیر و منکر میان تا میرسن صداشون یه جوریه خیلی میت میترسه .. تا میگه من ربک؟! کسی نیست جواب بده .. أَبْكِى لِخُرُوجِى مِنْ قَبْرِى عُرْياناً ذَلِيلاً حامِلاً ثِقْلِى عَلَىٰ ظَهْرِى *وقتی منو از قبر بیرون میارن، عریانم .. فقط بالِ اعمالم رو دوشمِ .. الهی العفو ..* کوفه قحطی آب شد حیوانات میمیردن، دیگه آب کم شد همه اومدن درِ خونۀ علی (ع) گفتن آقا دعا کن .. فرمود من دعا میکنم ولی اگر میخواد دعا سریع‌تر مستجاب بشه برید پیشه حسینم .. اومدن خدمت ابی عبدالله، حضرت دعا کرد بارونِ شدید اومد .. همه‌شون گفتن ما تلافی میکنیم .. ای حسین .. بابا مگه بچه چقدر آب میخواست .. بچه شیرخواره دو تا قطره سیرابش میکرد .. چه تلافی کردن .. ای حسین .. قرآن هاتون رو باز کنید اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى، أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ *آقامون رو به ما برسون ما دیگه حاجتی نمیخوایم .. قرآن‌هاتون رو به سر بگذارید* اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ _ ده مرتبه : بکَ یَا اللّهُ .. جل جلاله و عظم شأنه _ الهی! بمُحَمَّدٍ .. صل الله علیه و آله و سلَّم _ الهی!بعَلِیٍّ .. صلوات الله و سلامه علیه _ الهی بفاطِمَهَ سلام الله علیها ..* بی بی جان برا ما و ملت و رهبرمون دعا کن خانم _ الهی! بالْحَسَنِ بن علیٍ .. صلوات الله و سلامه علیه .. _ الهی! بالْحُسَیْنِ .. صلوات الله و سلامه علیه .. *قربونِ لبِ تشنه‌ت برم من ..* _ الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ .. صلوات الله و سلامه علیه _ بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ .. صلوات الله و سلامه علیه _ الهی! بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد .. صلوات الله و سلامه علیه _ الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر .. صلوات الله و سلامه علیه _ الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى .. صلوات الله و سلامه علیه _ الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی .. صلوات الله و سلامه علیه _ الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد .. صلوات الله و سلامه علیه .. _ الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .. _ يَا أَبَانَا اِسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا " تو برامون دست به دعا بردار،ای بابایِ مهربون...هر کجا هستی اول آقاتون رو صدا بزنید: یابن الحسن .. ده مرتبه: الهی بالْحُجَّةِ .. صلوات الله وسلامه علیه پدری پیر شده دل نگرانِ زینب همه دلشوره‌ی او اشکِ روانِ زینب خواست با پای خودش وارد خانه بشود تا که بازی نکند با دل و جانه زینب دومین بار علی پیش همه خورد زمین ذکر یا فاطمه را روی لبانِ زینب گریه کردن همه شهر، بزرگ و کوچک به دل سوخته و مرثیه خوانِ زینب گریه میکرد ولی معجر او دست نخورد مثل عباس یکی گشته امانِ زینب دیدن آقا ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•می رود سمت مسجد.. / و توسل به امیرالمومنین علی علیه السلام ویژۀ شب 19 ماه مبارک رمضان به نفس سید مهدی میرداماد •✾• *کاش به جا دستات، چشمات رو بسته بودن .. خدا برا هیچ مردی نیاره ببینه ناموسش بینِ چهل تا نامحرم اسیرِ .. بی جهت نبود تا وقتی شمشیر رو زد گفت راحت شدم .. تا با صورت افتاد تو محراب یه نفس راحت کشید .. ببرمت از مدینه یه جای دیگه، (شبِ احیاست) زیرِ بغل هاشو گرفتن رسیدن مقابلِ در خانه یه نگاه به اطراف چشمایِ بی رمقش رو باز کرد گفت حسنم، حسینم بزارید خودم وارد بشم .. منو با این حال نزارید واردِ خانه نکنید .. نمیخوام منو بچه‌هام تو این حال ببینن .. نمیخوام صدای شیونِ زن و بچه بلند بشه .. دخترام منو اینجوری نبینن .. من طاقت ندارم صدای شیون زن و بچه بلند بشه .. کربلا .. کربلا .. کربلا چند جا صدای شیون زن و بچه بلند شد .. یا علی مراقب بودی صدای شیونِ زن و بچه بلند نشه کربلا کجا بودی آقا .. کجا صدا شیونِ زن و بچه بلند شد؟! مقتل میگه یه بار تو وداع علی اکبر .. تاریخ نوشته صدای شیونِ زن و بچه بلند شد .. همه صدا میزدن «إرحَم غُربَتَنا .. » اینجا نوشتن صدای شیون و ضجه بلند شد یه جا دیگه صدا شیونِ زن و بچه بلند شد .. (الله اکبر ..) اونجایی بود که ابی عبدالله از علقمه برگشت .. دیدن کمرِ بابا خمیده .. وقتی عمودِ خیمه‌ی عمو رو زمین گذاشت .. زن ها ضجه میزدن .. یه جا دیگه‌م صدا شیون و ضجه بلند شد .. کجا؟! وقتی از داخل خیمه نگاه کردن دیدن بابا شیرخواره رو، رو دست گرفت .. دیدن داره التماس میکنه .. «إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ» .. صدای ضجه و شیون بلند شد .. (سه ماه دیگه محرمِ، رزق محرم و اربعینتُ امشب بگیر ..) ما بدونِ گریه برا حسین میمیریم .. اما یه جا رو من سراغ دارم که صدای ضجه با همه جا فرق داشت .. صدای شیون با همیشه فرق داشت .. این سه جا که برات گفتم وداعِ علی اکبر و برگشتِ از علقمه و بالابردنِ شیرخواره رو دست؛ این سه جا ابی عبدالله زنده بود .. باز زن و بچه خیالشون راحت بود حسین هست .. اما غروبِ عاشورا وقتی اومدن دورِ زین العابدین .. عمه میگه چه کنم، بچه ها رو دارن میزنن، همه چادرا سوخته .. دامن ها سوخته .. همه رو دارن تازیانه میزنن .. اینجا بود زین العابدین فرمود عَلَیکُنَّ بِالفرار .. عمه بگو همه فرار کنن .. لااله الا الله .. آخ بمیرم .. مقتلِ مُقَرَّم میگه اینحا بود بچه ها تو گرد و غبار سراسیمه و مضطرب نمیدونستن کجا برن .. همه سیلی خورده و تازیانه خورده .. یه مرتبه بین دود و آتیش و غبار یه چیزی دیدن .. دیدن زره باباشونِ .. خوشحال شدن رفتن طرف زره .. گفتن بابامون اومده .. یه مرتبه دیدن زره بابا تنِ کسی دیگه‌ست .. با تازیانه افتاد به جانِ بچه‌ها .. نزن .. بابامون کجاست این لباسِ بابایِ منه .. ای حسین .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ۲👇
. توسل و مراسم قرآن به سر گرفتن ویژۀ شب های قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ به نفس سیدرضا نریمانی ●━━━━━━─────── یا باب الحوائج!...خیلی گرفتاری هازیاد شده، خیلی ها نگران دینِ بچه هاشونن، خیلی ها سفارش میکنن دعاشون کنیم، خوب امشب خودت به باب الحوائج بگو... یا باب الحوائج! امشب میشه واسطه ی ما هم بشی؟... الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر .. _ خدارو شکر یه آقایی داریم پیشِ خودمونِ، کیف میکنیم امام رضا داریم... حرفِ من حرفِ دلایِ بی کَسه یه امام رضا دارم برام بسه میدونم صدام به آقام میرسه یه امام رضا دارم واسم بسه الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى .. _ الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی .. _ الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد .. _ روایت میگه: قیامت بی بیِ دو عالم، وقتی وارد میشه، ندایی از طرفِ خدا میاد: " اُدْخُلنی جَنَّتي" برو بهشت، بی بی حرکت میکنه به طرفِ بهشت، تو دهنۀ بهشت می ایسته، قدم از قدم بر نمیداره، پشتِ سر رو هی نگاه مینه...خداوند میگه: چی شده حبیبۀ من!؟ تو همه کارۀ محشری، بهشت رو آذین بستن، چرا وارد نمیشی؟ یهو بی بی می فرمایند: خدایا! یه عده ای تو دنیا برا حسینم گریه کردن، برا حسنم اشک ریختن، برا همسرم، برا اولادم گریه کردن، میشه اینهارو قبل از من واردِ بهشت کنی؟... حالا با گریه و حالِ خوشت بگو:...* الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .. _ حالا رسیدیم به اسمِ صاحبمون، آقاجان! کاش می دونستم کجایی.... میخانه دگر جای منه بی سر و پا نیست بگذار به پشت دَرِ میخانه بمیرم ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ای کاش که من خاکِ سر راه تو باشم هر کس به کسی نازد من به تو نازم ای کاش که جان بر سر کوی تو ببازم *امشب امام زمانت داره دعات میکنه، اما ما خیلی به امام زمانمون ظلم کردیم، سید بن طاووس میگه:مشرف شدم سردابِ مقدس، همچین که واردِ سرداب مقدس شدم، صدایی به گوشم رسید آشنا، دیدم داره دعا میکنه، خوب گوش دادم دیدم صدایِ امام زمانِ، گوش دادم ببینم چی داره دعا میکنه، دیدم داره قسم میده: خدایا! بحقِ منِ امام زمان، این شیعیانِ مارو ببخش، خدایا! اینها بواسطه ی محبتِ ما خطاهایی کردن، اینها رو ببخش، اینها کسی به غیر ما ندارن.... یا صاحب الزمان! امشب کجایی؟ کربلایی؟ نجفی؟ هر جا هستید برا ما هم دعا کنید، خدا خودش فرمود: از زبونِ کسی که گناه نکرده دعا کنید دعا مستجاب میشه، چه بهتر اززبان شما برا ما دعا بشه... ده مرتبه: الهی بالْحُجَّةِ .. - "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا..." - "دعای فرجِ امام زمان رو هم بخونیم، ان شاءالله این بلاها و گرفتاری ها از همه ی شیعیانِ امیرالمؤمنین دفع بشه..."إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ. یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ." ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•جَدِّ مارو کشتن، بینِ دو نهرِ آب... و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس حاج ●━━━━━━─────── جَدِّ مارو کشتن، بینِ دو نهرِ آب بیچاره زینب و بیچاره تر رباب رویِ خاکا دست و پا میزد مادرش رو هی صدا میزد راهِ نفسش گرفته بود تازه یکی با عصا میزد صدایِ صوت و کف، اومد از هر طرف پیشِ چشمِ زینب، سر تا رو نیزه رفت کاش یکی جلوش رو می گرفت حرمله ی خیر ندیده رو به صورتِ دختر بچه ها چه جوری میزد کشیده رو آتیش و خیمه ها، غارت و معجرا چشمِ عباس روشن، دست و گشواره ها زینب و چقدر کتک زدن مردا تویِ خیمه اومدن ــــــــــــــــــ روضه اش این سوی میدان گریه های زینبُ روضه اش آن سوی میدان قابل توضیح نیست هرکه با هرچه که دستش بود او را زجر داد قتلِ صبرِ صیدِ بی جان قابل توضیح نیست بانویی که بود عنانِ مَرکبش دستِ حسین رفتنش با نیزه داران قابلِ توضیح نیست * بی بی زینب رویِ خاک نشست کنارِ این بدنِ بی سر، با این دست این بدن رو گرفت، این بدن که پیراهن نداره، با التماس صدا زد:...* خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرن من که از راهیِ بازار شدن بیزارم ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
14000419-kermanshahi-roze4.mp3
2.06M
|⇦•جَدِّ مارو کشتن، بینِ دو نهرِ آب... و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفسحاج امیر کرمانشاهی
. |⇦•کنار محتضر آواز و .. / و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── سایه کردند به روی بدنت کفترها نیزه کردند مگر بر تن عریانت، نه! گرچه لب تشنه شدی آب ندادند ولی نشکستند به چوبی لب و دندانت، نه ای فدای لب عطشانت اباعبدالله ای به قربان عزیزانت اباعبدالله سلام بر دل خونِ امامِ معصومی که سوخت از ستم و جورِ همسر شومی کنار محتضر آواز و رقص و پاکوبی؟! عجب طریقه‌ی آزارِ غیر مرسومی! کسی که داره جون میده رو رهاش می‌کنند، دیگه اذیتش نمی‌کنند؛ آزارش نمیدن، طعنه بهش نمیزنند گوشه بهش نمی‌گن... بمیرم برای اون آقایی که در حجره رو بسته صداش به کسی نرسه. اما این آقا هی داره دست و پا میزنه، داد میزنه هی میگه جگرم... شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی تشنه آن بود که میگفت به لشکر جگرم شاعر: ــــــــــــــــــــــ صل اللهُ علیکَ یا عطشان مقتل میگه افتادی آقا جان از روی زین بر خاک و خون غلطان آقای من! مقتل میگه از مادر آب خواستی آقا بردن پیرهنت راستی تنها نذار اُمُّ المصائب رو خیمه نفرست اسب بی‌صاحب رو مقتل میگه پنجه توو موت کردن بی‌پیراهن هی زیر و روت کردن خواهرت به نفس‌نفس افتاد خیمه دست شمر و شَبَث افتاد آقای من! بعضیا میگن آب رو اُم‌ُّالفضل معلونه گرفت از اون کنیز همون جا رو زمین ریخت گفت:« برای کی میخوای آب ببری»؟! -گفت:« مگه نمی‌شنوی آقام داره میگه جگرم می‌سوزه » آخه این که داره میمیره بزار یکم آب بهش بدیم... کربلا هم همین جور شد همچین که آقام داشت توو گودال دست و پا میزد با خدا مناجات می‌کرد هی میگفت:« يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» بعضیا میگن اون نامرد آب و برد جلوی گودال آبا رو هی زمین می‌رخت میگفت:« حسین ببین آب هست بهت نمیدیم! نمیذاریم یه قطره‌شم بهت برسه». آقا توجه نمی کرد هی « يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» همینجور هی اینا رو زمزمه میکرد. اینا رو اعصابشون بهم ریخته... دید آقا هی داره میگه:« يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» -گفت: حالا آبت میدم؛ نیزه رو برداشت... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
Fadaeian_Shahadat_Imam_Javad_14000420_2.mp3
28.21M
|⇦•کنار محتضر آواز و .. / و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی
. |⇦•چجوری تا جسم علی دوید... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رسید حسین چجوری تا جسم علی دوید حسین اون آخرا خودش رو میکشید حسین فقط خدا میدونه که چی دید حسین سرش یه جا دونه دونه اعضای پیکرش یه جا جداشد از هم تَنِ پَرپَرش یه جا جمع نمیشه علی اکبرش یه جا این لشکر داره تو دلش کینه از اسمِ تو علی تا خیمه شاید نمونه چیزی از جسم تو علی لخته لخته خون روی این لبا ای کاش که تنت جاشه تو عبا *پسرم! چرا این طوریت کردن؟ بابا! عزیز دلم! بلند شو همه ی اهل خیمه دارن گریه میکنن... آی رفقا! آی بزرگترا! رزمنده ها! قربون همتون برم جَوُونا یادتون باشه هرکی رو زمین افتاد امام حسین رفت آوُردتش خیمه دارالحرب، حواست هست؟ زینب چهار پنج ساله بود وقتی سر قبر مادر میرفتن، علی میگفت: حسن جان! حسین جان! این روشنایی هارو کم کن نمیخوام چشمی قد و بالای زینب رو ببینه... روضه علی اکبرِ چرا از زینب دارم میگم؟ کار دارم باهات آی غیرتیا، حسینیا، تنها کشته ایی که پای ناموس حسین رو وسط میدون وا کرد علی اکبر بود، همچین که صورتش رو گذاشت رو صورت علی، هی میگفت: بابا! بابا بلند شو ببین دارن به من میخندن، پسرم علی اکبر! چرا اینقدر علی اصغر شدی بابا؟ یه وقت دید یه دستی مثل دست مادر اومد رو شونش، برگشت نگاه کرد دید زینبِ، صدا زد: حسین! خدا صبرت بده... یه جمله ای حسین گفت صدا زد:...* علی جان خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، آهی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست در کنار توام و باز به خود میگویم نه حسین! این تنِ پوشیده به خون اکبر نیست *بازم ناله بزن بگو: یاحسین!..* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Banifateme_moharam1400_shab8_3.mp3
1.53M
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه
. |⇦•غروب تلخی داری... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود شهریار همه عالم بدنش عریان بود پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ مهدی مقیمی غروب تلخی داری ، رو خاکا سر میذاری به جونت افتاده شمر، میگه سنان چرا بی کاری؟ با نیزه اومد سمتت، خون از لب و دهانت جاری نفس بریده نیزه، امان بریده نیزه چقدر تو مقتل این سو آن سو، تو رو کشیده نیزه صورتو در هم کرده تا به گلو رسیده نیزه شلوغ دور گودال، دیدن که رفتی از حال چادر من هم مثلِ، پیراهن تو میشه پامال عقیقِ تو که بردن حالا، میرن سراغِ خلخال توی ضریح سینت دیدم، سنان شکسته نیزه پیراهنی رو که مادر دوخت، میوفته دسته نیزه کمین نشسته نیزه، راهتو بسته نیزه مادر رو صدا زدی، جدم رو صدا زدم تشنه دست و پا زدی، جدم رو صدا زدم گفتم: وایِ من حسین! گفتم: وامحمدا! ای تنهایِ من حسین، گفتم: وامحمدا! وامحمدا! حسینُ بی رَدا، ببین به کربلا وامحمدا! سر از تنش جدا، ببین به کربلا تو های و هوی نیزه، نگام به سویِ نیزه دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه دیدم سرت و پیشِ چشمام زدن به رویِ نیزه قدم قدم با نیزه، یا سنگ زدن یا نیزه خودم درآوُردم از پهلویِ زخمی، چندتا نیزه داره برا زخمات گریه میباره حتی نیزه *از بالای تل، همه ی این صحنه هارو دید، یه مرتبه دیدن دست رویِ سرش گذاشت، شروع کرد دوان دوان به سمت گودال به دویدن، صدا میزنه: "وامحمدا! واعَلیا! وا اُما..." اما همچین که رسید یه بدنی رو مشاهده کرد، هی صدا میزنه: " أ أنتَ أخی؟" آیا تو برادرِ منی؟ مگه میشه زینب بدنِ حسینش رو نشناسه؟ نمیدونم چیکار با این بدن کرده بودن، شیخ جعفر شوشتری میگه: میگه کاری با این بدن کرده بودن که دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده... میدونی چرا؟ آخه وقتی که: "وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِك" همچین که روی سینه ی ارباب ما نشست، ابی عبدالله یه نگاهی بهش کرد، گفت: بابام فرموده بود: کسی تو رو میکُشه که صورتش از سگ زشت تره، تا این حرف رو زد، گفت: حالا یه کاری میکنم دیگه من رو نبینی، این بدن رو برگردوند... امام صادق علیه السلام انگشترشون رو نشون دادن، فرمودن: به اندازه ی نگینِ انگشترِ من جای سالم تو بدنِ جدِّ ما نبوده، ای حسین!...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
14000526-narimani-roze2.mp3
2.26M
|⇦•غروب تلخی داری... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ولی یه چیزی رو بدونید "وَالقَوم لا یُریدونَ غَیری" اینا جز من کسی رو نمیخوان.. فقط من رو میخوان .."وَلَو قَتَلونی" "لَم یبتَغوا اَحداََ غَیری" اگه من رو بکشند به کسی تعدی نمی کنند " فاذا جَنَّبَکُمُ اللَّیل فَتَفَرَّقوا فی سَوادِه" شب آمده، سیاهی شب مستولی شده، برید.. "وَانجوا بِاَنفُسِکم" خودتون رو نجات بدید... "فقامَ الیه عباسُ بنُ علی اخوا..." عباس بلند شد.. "و علیٌّ اِبنُه" و علی اکبر بلند شد "وَ بنوا عَقیلِِ..." بچه‌های عقیل که باباشون رو کشتند،بلند شدند .. "فقالوا له،لا والله؛فَماذا یَقول لِلنّاسِ اذا رَجَعنا اِلَیهِ" بر فرض ما برگشتیم؛ ما به مردمی که ما رو می بینند چی بگیم؟! "اِنّا تَرَکنا سَیِّدَنا وَابنَ سَیِّدِنا و اِمامِنا؟! "بگیم ما آقای خودمون و پسرآقامون امیرالمومنین، ستون این خیمه‌ها رو تنها گذاشتیم؟! برای چی؟!(یه روضه قتلگاه اون شب خوندند) ما به مردم بگیم: "تَرَکناهُ غَرَضاََ لِلنَّبل" ما او رو هدف گذاشتیم که بهش تیر بزنند "وَ دَریعَةً لِلرِّماه" گفتیم تو روی زمین می افتی بیان به تو نیزه فرو کنند "وَ جَزَرَ للسِّباع" ما تو رو تنها بذاریم درنده های بیابون بیان تو رو پاره پاره کنند .. "وَ فَرَرنا عنک رَغبةً لِلحیاة" بگیم آی مردم!ما فرار کردیم .. ما عاشق زندگی بودیم.. ما عاشق عافیت بودیم .. در"مَعاذَالله! بَل نَحیا بحیاتِک..." ما با تو زنده ایم.. "وَ نَموتُ مَعَک..." با تو می میریم... اینجا حرفی رد و بدل نشد.. ابوالفرج اصفهانی نوشته: "فَبَکی و بَکَوا علیه" هم آقا شروع کرد به گریه کردن هم اینا به خاطر غربت آقا گریه می کردند.. الله اکبر! آقا اینا صحبتش ساده هست.. محمد بن بشیر حضرمی از اصحاب حضرته، شب عاشورا بهش پیغام دادند پسرت رو در سرحدّات ری گرفتند آقا بهشون گفتند تو برو‌‌ .. "اَنتَ فی اذنِِ مِنّی.." تو برو پسرت رو آزاد کن .. گفت: آقا ! " اَکَلَتنِی السِّباع حیّاََ اِن فارَقتُک" درنده‌ها من رو زنده زنده بخورند اگر من از تو جدا بشم .. من یه عمری برای امشب زحمت کشیدم .. پسرم،اهل و عیالم همه فدای یه تار موی شما .. من اون جمله‌ام البنین الان یادم اومد که بشیر وقتی آمد کربلا گفت: " الجامِع.. الجامِع.." مردم جمع شدند.. ام البنین آمد گفت: تسلیت عرض می کنم بچه هات رو کشتند.. گفت:بشیر! از حسینِ من خبری داری؟!گفت: چهار تا پسر داشتی چه پسرایی.. گفت:حسین من چی شد؟! گفت: بی بی! عباست رو کنار نهر آب با لقب سقا با لب تشنه شهید کردند .. گفت بشیر! "اَولادی وَ مَن تَحتَ الخضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِاَبی عبدِالله.." بچه‌هام که هیچ هر که زیر این آسمان کبوده فدای یک تار موی حسین .. بشیر! حسین من چی شد؟! "آه! قُتِلَ الحُسَین مظلوماََ، عریاناََ، جائعاََ، مَسلوباََ .."* عجب یارایی، تا آخرش می‌مونن حدیثِ عشق و شور و وفا میخونن پای تو یک دفعه که سهله هفتاد بارم بشه جون میدن از ما بین دوتا انگشتت، بهشتو دیدن نمیذارن غریب بمونی فردا نمیذارن سرت بره رو نی‌ها خدایا شکرت .. غارت نمیشه معجری تا هستن اسیر نمیشه دختری تا هستن خدایا شکرت .. «دنیای بی حسین نداره لطفی، میخونن اصحاب» شهید شد توو آغوشت علی اصغر شدی حتی از داداش حسن تنهاتر تشنه‌ای و می‌باره بارون اما بارون تیر دشمن با صورت روی خاک می‌افتی، هجوم میارن می‌بینم از رو تل که مقتل غوغاس سر بریدن سر تو دعواس عزیز خواهر .. قاتل نشسته روی سینه‌ات حالا پاتو به سختی میکشی رو خاکا غریب مادر .. "والحسین یجودُ بِنَفسِه" حسین جانش رو بذل کرد .. در طبق اخلاص گذاشت.. یک وقت آسمان تیره و تار گشت.. نفس همه در سینه حبس شد .. آه! قُتِلَ الحُسَین... «برای تشنگیت بمیرم داداش، چه سخت جون دادی» شاعر: سید مهدی سرخان ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇