eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
14001026eheyat-hadadian-zamine.mp3
2.16M
|⇦•خبر آوردن، خبر آوردن... ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان
. |⇦•اگر چه از غمِ قدت خمیدم... سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── اگر چه از غمِ قدت خمیدم خوشم که بعد از این مادر شهیدم حنا با سرخیِ خونِ تو بستیم ولی حالا منم که رو سپیدم چه کردی با دلِ خونم عزیزم عزادارِ تو می مونم عزیزم بخواب آروم منم مثلِ قدیما برات لالایی لالای می خونم عزیزم عصایِ دستِ فردا داشتم حیف یلی خوش قد و بالا داشتم حیف همین و از خدا می خواستی شکر برا تو آروزها داشتم حیف تمومِ زندگیم بودی تو اما تمومِ زندگیمون نذرِ زهرا خدا صد تا پسر میداد بازم فدا می کردمش تو راهِ مولا برو که اهلِ خیر و عافیت شی شفیع و دست گیرِ آخرت شی خودم نذرِ حسینت کرده بودم خودم میخواستم خوش عاقبت شی فدا کردی برا مولا سرت رو خریدی آبرویِ مادرت رو شنیدم ذکرِ یا زهرا گرفتی نفس های بلندِ آخرت رو تو که از روزِ اول بنده بودی همه عُمرت شهیدِ زنده بودی شهیدا لحظه ی آخر میخندن بمیرم تو ولی شرمنده بودی تو گوشِت آب آبِ خیمه ها بود نبودِ تو عذابِ خیمه ها بود بمیرم من که با دلشوره رفتی به جونت اضطرابِ خیمه ها بود *" وَيْلِي عَلَى شِبْلِي" مادرت برات بمیره، اینا نمیدونن، من تو رو بزرگ کردم، تو را من میشناختم، من میدونم اون لحظه ی آخر چقدر خجالت کشیدی، مادر من نبودم، اما مثل اینکه من توی علقمه با تو زمین خوردم، مادر! شنیدم داشتی میرفتی سمت خیمه ها مشکت رو تیر زدن، میدونم از خجالت آبت کردن، امروز زینب یه حرفایی زد از صبح قرار ندارم...* شنیدم علقمه غوغا شد عباس تو رفتی محشرِ کبری شد عباس تو را تا بی دست دیدن لشکر به سمت خیمه پاشون وا شد عباس *مادر می دونی بعد از تو چی شد؟...* حالا نیستی به جونم داغِ آبِ شب و روزم خجالت از ربابِ کجا رفتی که دستای سکینه هنوزم زخمی از ردِ طنابِ *عباس جانم هر وقت حرفِ شهر شام میشه می بینم هر کدوم سر روی دیوار میذارن، صدای ناله هاشون بلند میشه...* میون شعله ها آه یکی میزد صدا آه آتیش گرفته دامن تموم بچه ها آه عمو!سوختم... عمو! سوختم ــــــــــــــــــ 🎤 ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇.
14001025eheyat-rasouli-roze.mp3
2.85M
|⇦•اگر چه از غمِ قدت خمیدم... و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی
گریه میکنه_یه مادر مرثیه خون داره با رباب _گهواره رو میده تکون گریه میکنه_وقتی که میشنوه حرم ناله میزدن_به خیمه ها آب برسون تشنه کنار دریا آبی نخوردی آخر تو سر بلندم کردی شیرم حلالت مادر یوماه یوماه آب از خجالت تو آب شد یوماه یوماه مشکت شرمنده‌ی رباب شد یوماه یوماه ویلی علی شبلی ... تشنه بودی و_نخوردی از آب فرات تشنه جون دادی_بمیره مادرت برات تیر حرمله_نذاشت به خیمه برسی ماه من بگو_چی اومده سر چشات وقتی جلو چشمات بود عکسِ لبای اصغر بی آب نرفتی خیمه شیرم حلالت مادر یوماه یوماه رفتی توو خیمه قحط آب شد بی تو زینب راهی مجلس شراب شد یوماه یوماه ویلی علی شبلی ... حرف غیرتت _ شده زبونزد همه غیرتو چه خوب_نشون دادی توو علقمه آرزومه که_منو شفاعتم کنی روز محشرت_که هستی پیش فاطمه الحق که عباسی و بودی قد ِ یه لشکر بودی پناه زینب شیرم حلالت مادر یوماه یوماه بعد از داغت واویلتاه شد یوماه یوماه بعد از تو زینب بی پناه شد یوماه یوماه ویلی علی شبلی ... 👇
. سلام_الله_علیها در لابلای بغض این کوی و گذرها پیچیده ذکر "وا حسینا" در سحرها انگار در یک گوشه از تنهایی خود روضه گرفته حضرت "ام القمر"ها یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است پر می شود از عطر یاس این دور و برها دارد به دل داغ تمام نیزه ها را داغ علی های قبیله، داغ سرها داغی نشسته مادرانه بر دل او داغی که می ماند همیشه بر جگرها جمع مصیباتی که او دیده ست یعنی "ام البنین" شهر منهای پسرها # "وَیلی عَلی شِبلی" عزیز قلب مادر شیرم حلالت ساقی بی بال و پرها عباس جان، زینب برایم روضه خوانده از کربلا، از علقمه، از "إِنْکَسَر"ها نخل رشید باغ من، بالا بلندم در بین گلدان جا شدی؟! "آه" از تبرها آه از غریبی رباب و گریه هایش در لابلای بغض این کوی و گذرها... .
زمینه؛ وَیلی علی شِبلی.mp3
1.79M
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹ویلی عَلیٰ شِبلی🔹 خون علی توی رگات بود هیبت حسن تو نگات بود دعای عزیزای زهرا همیشه، پشت و پنات بود چطوری تونستن پسرم با تو روبرو شن؟ برام سؤاله! چطوری تونستن بزنن مشک تو رو مادر؟ آخه محاله! چطوری تونستن نذارن که ببری آبو برا سه‌ساله؟ شاید، شد علقمه غوغا افتاد، دستت روی خاکا شاید، دورت رو گرفتن مادر، موندی تک و تنها «وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ راه علی مقصد و راهت غیرت علی تو نگاهت به فدای قد رشیدت به فدای روی ماهت چطوری تونستن پسرم راهتو به سمت حرم ببندن؟ چطوری تونستن پسرم به بارون اشکای تو بخندن؟ تو رو زدن و با زدنت دل حرمو انگار از جا کندن شاید، نرفتی که بجنگی رفتی، یه کمی آب بیاری شاید، گریۀ مشکو دیدن دیدن، تو هم داری می‌باری «وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای پسر و وارثِ حیدر وارثِ خصائصِ حیدر تو دلاوری و شجاعت کوه غیرت، مثه حیدر چطوری تونستن پسرم داغتو رو قلب حسین بذارن؟ چطوری تونستن پسرم نگاشونو از خیمه برندارن؟ چطوری تونستن پسرم برای جسارت هجوم بیارن؟ شاید، تو علقمه موندی حتماً، خیلی غصه خوردی رفتی، خیمه‌ها رو آخر دست، بی کسی سپردی «وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی» شاعر و نغمه‌پرداز:
. خوب بود این دم آخر پسرانت بودند! شرزه شیران جگردار جوانت بودند این زمین گیر شدن، علت خونین بالی ست سر بالین تو جایِ پسرانت خالی ست گفتن از بی کسی ات حال بکاء می خواهد مادر داغِ جوان دیده، عصا می خواهد چه بگویم!؟ که از این بغض، صدا می گیرد چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد!؟ گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند مادر! این لحظه ی آخر کمی از ماه بگو از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت روضه ی مشک بخوان، روضه ی گودال نخوان هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان! خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر داخل طشت طلا را تو ندیدی مادر کوهی از غم به سرِ شانه ی زینب دیدند دخترت را ملاعام معذب دیدند ✍ .
امام حسین ع
. #وفات_حضرت_ام_البنین #حضرت_ام_البنین خوب بود این دم آخر پسرانت بودند! شرزه شیران جگردار جوانت ب
. شاعر ✍ درّ و الماس و گوهر شیره ی جانت بودند شمع و پروانه و گل ها نگرانت بودند ادب و فضل، تو را نقش زبانت بودند ،خوب بود این دم آخر پسرانت بودند شرزه شیران جگر دار جوانت بودند، ورنه از شدت داغش کمرت خم می شد بشنوی داغ پسر را به خدا بد حالی ست گل تو چیده شود دُورِ تو بینی خالي ست خیمه چون مشک ، عطش دارد و بد احوالی ست ،این زمین‌گیر شدن علت خونین بالی ست سرِ بالین تو جای پسرانت خالي ست، شعله ها بر جگر عالم و آدم می شد عشق، سر می زند و از تو دعا می خواهد سرزده می رسد از راه ، تو را می خواهد به خضاب آمده و خون حنا می خواهد ،گفتن از بی کسی ات حال بکا می خواهد مادر داغ جوان دیده عصا می خواهد، بی وجود تو دو چشمش پرِ شبنم می شد دامنت عطر مزار شهدا می گیرد از غم ۴ گل تو دل ما می گیرد هم دل حضرت زهرا و خدا می گیرد ،چه بگویم که از این بغض، صدا می گیرد چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد، طاقت شانه ی ما از غم تو کم می شد اشک صدها ملک از دیده ی نم می ریزد روضه ات خوانده و غم خاک سرم می ریزد نشو آشفته دل اهل حرم می ریزد ،گفتنش نیز به جان ، غصه و غم می ریزد مادر از مرگ پسر زود به هم می ریزد، مردمش مویه کنان چشمه ی زمزم می شد گیسو آشفته کن از غربت و از آه بگو بین هر مرثیه، عباس، تو گه گاه بگو مثل حیدر غم خود را به دل چاه بگو ،مادر این لحظه ی آخر کمی از ماه بگو از قد و قامت آن دلبر و دلخواه بگو، کربلا غرق عزاداری و ماتم می شد ما رسیدیم که در دُور و برت گریه کنیم راه ده تا به عزای پسرت گریه کنیم کوچه وا کرده و با چشم ترت گریه کنیم ،روضه ی مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم یک دل سیر برای قمرت گریه کنیم، اشک در سینه زدن هاست که مرهم می شد دل شیعه به خدا از غم این ماتم سوخت در حسینیه به حال دل تو پرچم سوخت شبنم و نسترن ، آلاله با مریم سوخت ،مادر آنگونه بخوان که جگر عالم سوخت پای این روضه شنیدم دل مروان هم سوخت، نه دل ما که دل فاطمه هم غم می شد به استقبال شعر جناب .
. به ساحت مقدس حضرت علی ع غزل ش ۳۳ شیر خدا ... سحر گاهان که شیر حق رها سازد کنامش را همه ذرات هستی باده می نوشند نامش را اگر آب وضو سرد است ؛رود اشک من که هست فقط مولای من لب تر کند اسم غلامش را اگر خواب از سر چشمش نمی خواهد که پر گیرد خیالی نیست خورشیدا ! نگه دار احترامش را ! مؤذن باده ی توحید را آهسته تر نوشد به جام می کشان ساقی نکوبد نیز جامش را ! اگر آهوست در چشمت رمیدن را برد از یاد اگر کبکی در اطراف است کوته کن خرامش را ! علی از خانه بیرون زد خلایق ماه را دیدند و دیگر اختلافی نیست پایان صیامش را نه در چشم علی خواب است که، بیداریِّ محض است فقط شاعر به مضمون، سرمه زد چشم کلامش را جهان کی سخت می گیرد به هر کاو سخت کوش آمد؟! تلاش صید؛ محکم می کند الیاف دامش را اگر صیاد ،او باشد ،خوشا در دام کوشیدن خنک زخمی که شمشیر تو دارد التیامش را سخاوت را بیاموز از علی زیرا که همچون کوه نمی دارد دریغ از دشمنان حتی سلامش را اگر تیغ جوانمردش حدیث لا به لب دارد بدان معنی است که آهن پذیرا شد مرامش را علی چشم است و ما روییده مژگانیم بر پلکش شبیه حضرت قائم که یارانِ قیامش را ... صدای فزت از پشت خم تاریخ می آید که هر دم ملتی نابود می سازد امامش را . ✍ .
. ای مادر آب، آبرویت ای علقمه، جامی از سبویت ای زمزمِ اشک ما ز جویت دریا، دو سه قطرهء وضویت ای نام تو بهترین سرآغاز یا ام بنین مرا بخر باز ای خدمت دوست، سرنوشتت ای گریه، انارِ فصلِ کشتت ای خاکِ درِ علی، سرشتت ای خانهء فاطمه بهشتت اینگونه شدی عزیز زهرا گفتی که منم کنیز زهرا زینب بغلت بهار دارد در بین مدینه یار دارد در کوچه حسن قرار دارد با اذن تو ذوالفقار دارد عباس نه! پرچم تو بالاست از بس که غمش حسین زهراست در لشکر خود امیر داری جنگندهء بی نظیر داری شیری و چهار شیر داری در کرببلا سفیر داری روزی که عطش کنار دریاست امیّد حرم به مشک سقاست صد حیف که علقمه نبودی در غربت و همهمه نبودی تنها طرف همه نبودی همنالهء فاطمه نبودی آنجا که تبر روی نگین خورد عباس در علقمه زمین خورد گهوارهء ماه، تاب میخواست آن چشم سیاه، خواب میخواست نوزاد رباب، آب میخواست حال همه را خراب می خواست از داغ عمو که با خبر شد سرباز حسین، تشنه تر شد در معرکه آمد از عطش گفت... از اینکه چطور کرده غش گفت... از خشکی آن صدای خش گفت... از حرمله و سه شعبه اش گفت... آن روضهء مقتل مقرم، باشد شب هفتم محرم! ✍ .
. 🔺️بند اول: گریه میکنه_یه مادر مرثیه خون داره با رباب _گهواره رو میده تکون گریه میکنه_وقتی که میشنوه حرم ناله میزدن_به خیمه ها آب برسون تشنه کنار دریا آبی نخوردی آخر تو سر بلندم کردی شیرم حلالت مادر یوماه یوماه آب از خجالت تو آب شد یوماه یوماه مشکت شرمنده‌ی رباب شد یوماه یوماه ویلی علی شبلی ... 🔺️بند دوم: تشنه بودی و_نخوردی از آب فرات تشنه جون دادی_بمیره مادرت برات تیر حرمله_نذاشت به خیمه برسی ماه من بگو_چی اومده سر چشات وقتی جلو چشمات بود عکسِ لبای اصغر بی آب نرفتی خیمه شیرم حلالت مادر یوماه یوماه رفتی توو خیمه قحط آب شد بی تو زینب راهی مجلس شراب شد یوماه یوماه ویلی علی شبلی ... 🔺️بند سوم: حرف غیرتت _ شده زبونزد همه غیرتو چه خوب_نشون دادی توو علقمه آرزومه که_منو شفاعتم کنی روز محشرت_که هستی پیش فاطمه الحق که عباسی و بودی قد ِ یه لشکر بودی پناه زینب شیرم حلالت مادر یوماه یوماه بعد از داغت واویلتاه شد یوماه یوماه بعد از تو زینب بی پناه شد یوماه یوماه ویلی علی شبلی ... .👇
. . رسیده بود مدینه ولی برای عزا امام،قافله اش را نشاند در صحرا خبر به خیمه زینب رسید می آید خبر به عمه که ام الشهید می آید خبر رسید میآید برای استقبال هلال ماه میآید به پای استهلال رسیده‌اند به هم هردو بیقرار شدند دو شیرزن که درآغوش هم بهار شدند دوباره شیون وگرد و غبار پا شده بود وچشمهای حرم باز کربلا شده بود سلام وارث زهرانماد اشک سلام غروب علقمه مادربزرگ مشک سلام سلام ام الادب،مادر چهار پسر سلام دختر ابن الکلاب ام قمر ببین چطوردراین غم شکسته بال شدم چقدر سر،سرنی دیدم و هلال شدم هنوز داغی آن آفتاب یادم هست هنوز حسرت چشم رباب یادم هست غم نوای بنیَّ بنیَّ را دارم عزای روی کبود رقیه را دارم هنوز قامت عباس بین علقمه است و دستهای بریده‌ش کنارفاطمه است هنوزداخل گودال مانده این دل من نشسته شمر به صدر تمام حاصل من به خیمه رفتم وپنجاه سال پیرشدم حسین رفت سرنیزه من اسیرشدم ** ببار ام مصائب مدینه جای بکاست ببار شانه ام البنین برای شماست ببخش سهم من این چار تا پسر کم بود دو دست وچشم اباالفضل من اگر کم بود پسربزرگ نکردم به جز برای حسین که تکه تکه‌ی عباس من فدای حسین ازاین به بعد اباالفضل کنیه اش سقاست منم کنیز اباالفضل ، مادرش زهراست ازاین به بعد که من ام بی بنین شده ام به چشم اشک زنی وادیه نشین شده ام درآسمان نگاه خود ابر میسازم بقیع میروم وچار قبر میسازم .
. مادربزرگ مشکم و دریا دل من است این چار قبر فرضی من ساحل من است ام‌البنین شهرم و از چار پهلوان یک مشک پاره پاره فقط حاصل من است پیداست حد داغ من از ضجه‌های من اینجا که سنگ گریه کن محفل من است قبل از حسین لب نزد عباس من به آب اصلا وفا حقیر ابوفاضل من است گفتند دست ماه مرا قطع کرده اند آن دست‌ها که هدیه‌ی ناقابل من است ضرب عمود لاله‌ی من را گلاب کرد این شیشه‌ی شکسته همه حاصل من است مُردم از این که آب نخورد اصغر حسین شرمندگی ز تشنه لبان قاتل من است بعد از حسین ام بنین دربه‌در شده از این به بعد کرب و بلا منزل من است .
اباالفضلی ام، دلم دخیله... ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── اباالفضلی ام، دلم دخیله عَلَمِ اباالفضلی ام، اُم البنین مادرمِ روز افتتاح جنت البقیع  برامون‌ روز مبارکی میشه حرم اُم البنین با حرمِ آقامون امام حسن یکی میشه قسم به قطع الیمین سفره ی اُم البنین مجربِ واسه ی زیارتِ اربعین اباالفضلی ام، دلم دخیله عَلَمِ اباالفضلی ام، اُم البنین مادرمِ شب جمعه هایی میرسه که ما از ضریحت نمیشه دل بکنیم صحن ساقیِ العطاشا تو حرم میسازیم و سقا خونه میزنیم گره گشای همه، سیدتی فاطمه صحن و سرای تو شد، یه شعبه از علقمه اباالفضلی ام، اُم البنین مادرمِ اباالفضلی ام، آقام خدایِ کَرَمِ مادر عشق و وفا و ادبی نوکر ماهِ بنی هاشمتیم به علمدار حرم بگو اگه برسه پاش همه حاج قاسمتیم هوا، هوای حسین نوا، نوای حسین مثل تو میگم همه کَسَم فدای حسین اباالفضلی ام، اّم البنین مادرمِ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
14001025eheyat-taheri-vahed2.mp3
1.39M
|⇦•اباالفضلی ام، دلم دخیله... ویژۀ سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری
. در مورد غربت غریبش حضرت مهدی علیه السلام😭 بمیرم برای تو مادر دلت باز برا مهدی خونه گذشت فاطمیه و باید هنوز توی صحرا بمونه ببخش که گلت بوده عمری با کوتاهیمون غرق غربت نشد که فرج رو بگیریم بازم کم‌ گذاشتیم تو هیئت درسته غریبت هنوز بی کسه نخور غم بزودی فرج می رسه بزودی با شیشه ی دارو میاد برا درمون زخم بازو میاد میشه دیگه راحت      از این بی کسی ها از این درد غربت        توی کوه و صحرا اللهم عجل لولیک الفرج..... 🌸🌸🌸🌸🌸 ببخش مادر اونجور که باید دعا واسه مهدی نکردیم گذشت روضه های تو اما نشد دور مهدی بگردیم توی روضه هات اومد اما ندیدیم که اشکش روونه نداشتیم لیاقت یه لحظه که روضه برا ما بخونه بخونه تو رو بد زدند مادرم منم شاهد داغ پشت درم هزار ساله به زخم من زد نمک کتک خوردی از غاصبین فدک میام من بزودی             برا انتقامت مجازات ثانی          میده التیامت اللهم عجل لولیک الفرج.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. یه مادرم که خوشی یه عمر به من حروم بود یه عمره بغض رو گلوم بود همون دری که روبروم بود یه مادرم که شنیدم از لبای حیدر از اتیش و هیزم و اون در که افتاده روی یه مادر نمیره یادم اون ناله ها و شور و شین و اشک حسین و زینبین و بغض یتیمیِ حسین و نمیره یادم یه روزی توو همین مدینه شراره زد عدو به سینه حسن میسوخت از زهر کینه یا فاطمه جان نمیره یادم نفس نفس زنون دویدم کنار کاروان رسیدم ولی حسینم و ندیدم دیدم رباب و با قد خم اشک دو دیده که خیلی قامتش خمیده زینب و با رنگ پریده نمیره یادم گفتم با این شیون و شینم چی شد ضیاء هر دو عینم بشیر بگو چی شد حسینم نمیره یادم گفتن حسین و تشنه کشتن با صبر و زجر و فتنه کشتن به زیر تیغ و دشنه کشتن گفتن که مادر وقتی که عباست حزین شد سهمش عمود آهنین شد بدون دست نقش زمین شد نمیره یادم گفتن که مادر حرومیا بهش رسیدن موی سرش رو میکشیدن سرش رو از قفا بریدن گفتن که مادر خوب شد ندیدی کربلا رو ندیدی داغ بچه هارو خولی و شمر بی حیا رو خوب شد نبودی ببینی سنگ از روی بام و شلوغیا و ازدحام و مصیبتای شهر شام و 👇
. "تقدیم به مادر شهیدان کربلا" مادر، سخن از عشقِ پاک و راستین است عشقی الهی که هُبوطش در زمین است وقتی که در نقشِ مقامِ همسری نیک مامِ شهیدی می‌شود این بهترین است فرزند اگر زیبا اگر چون ماه باشد در چشمِ مادر بیش از اینها نازنین است تا بشکفد کودک شود رعنا جوانی دلواپسی با مادرش هر دَم قرین است حالا اگر عباس باشد اسمِ فرزند ماهِ بنی هاشم به لطفش خوشه چین است این مادرِ نیکو صفت در پیشِِ زینب هر چند دلدارِ اميرالمؤمنين است، اما سخن با احترام از عشق گويد: گويد کنیزِ طفل هایی مه جَبین است بابَ الحَوائج می‌شود این مادرِ نور زیرا که با زهرایِ اطهر همنشین است گفتیم و گفتند از حدیثِ نینوا باز از هر زبانی این سخن اندوهگین است: وقتی بشیر از کربلا پیغام آورد هر جمله شد داغی کزان مادر غَمین است داغِ حسین بن علی در قلبِ مادر آنقدر سنگین است و داغ است و حَزین است، گویی پسرهایی ندارد جز حسین اش هر چند اسمش گفته اند: اُمُّ البَنین است .......... تقدیم به دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را بغل وا کرد و هی بوسید و راهی کرد، جانش را دلش آشوب اما تا خم کوچه تماشا کرد قدم ها و قد و بالای رعنای جوانش را بهار باغ را می دید و می دانست روزی هم تب تند رسیدن می دهد حکم خزانش را نمی دانست اما تا کجای قصه خواهد داشت برای هضم دلتنگی بعد از او توانش را کنار حوض خالی کرد بغض در گلو را ،آه مگر می شد بگیرد راه اشک بی امانش را گذشت از ماه و چشمانش به در خشکید اما باز نیامد ماه تا روشن نماید آسمانش را هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش خبر آمد مسافر کرده پیدا کاروانش را و مادر با دلی آکنده از غم چادرش را بست بگیرد حال در آغوش نعش قهرمانش را دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از حسرت گذشت اما نیاوردند حتی استخوانش را به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد چرا پایان خوبی فصل تلخ داستانش را شهید بی نشان آورده اند و بازهم رفته است مگر پیدا کند در بین این گلها جوانش را .
. از زبان همسر یک شهید🍃🌹 به لحظه لحظه ی لبخندهای تو سوگند که رفت بعد تو از لحظه لحظه ام لبخند چه قدر بودنمان در کنار هم کوتاه چه قدر بعد تو آوای گریه هام بلند که گفته است در خانه بعد تو بسته ست؟ مدام خاطره ها می روند و می آیند گرفته حلقه ی اشکی فضای چشمم را به یاد حلقه ی دستت که مثل گردنبند... پر از تلاطمم آری نمی رسد هرگز به بی قراری من بی قراری اروند خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن چه غبطه ها که نخوردم به حال آن سربند نمانده وقت زیادی به عید می آیی؟ به شوق آمدنت دود می شود اسفند.. .
. ۱ ای یوسف گمگشته داد از این جدایی مادر بُوَد دیده به راهت کی میایی امیر بی قرینه عجل علی ظهورک دوای زخم سینه عجل علی ظهورک آجرک الله بقیة الله ____ ۲ بعد از پیمبر روز خوش زهرا ندیده فَقْدِ النَّبی ، ظُلمِ الوصی ، چه ها کشیده اهل سقیفه ای وای دست علی رو بستن بازوی همسرش رو تو کوچه ها شکستن آجرک الله بقیة الله _ ۳ در بین آن دیوار و در نقش زمين شد با ضربه‌ی لگد به در سقط جنین شد از مرتضی حیا کرد زد ناله‌ی حزینی به جای یاعلی گفت یافضة خذینی آجرک الله بقیة الله _ ۴ در کوچه ها دنبال حیدر می دویده با هر قدم از سینه اش خون میچکیده یامنتقم کمک کن جد مطهرت را در زیر تازیانه دریاب مادرت را آجرک الله بقیة الله _ ۵ روزی میان کوچه ها مادر زمین خورد روزی کنار قتلگه دختر زمین خورد از خیمه تا به گودال به سر زنان دویده راس حسین به نیزه جسمش به خاک دیده آجرک الله بقیة الله .