1⃣
یا مبدّل الزمان!
این زینب است که می گوید
هنوز هم می گوید...
سه شنبه- هجرت حسین بن علی از مکه به کوفه
مسیرِ خورشید میسر شد. تیغِ زمان حدّت گرفت. هنگامه ی وقوع است. سه شنبه واصل شد؛ روزِ سهلِ امور، روز نرمِ حدید. روزی که در چشم ایام، اوسط است. قلبِ اتمام است. همه در نهایت شدت پیش می رود. تو در میان هستی و میانه ها از تو در گریزند. چشمِ حوالت ها بسته شد و متولدانِ صبحش، بغیر حساب و کن فیکون فراخواندند؛
پس
بسم الله خیر الاسماء
.
.
.
بیا از تصدیق و تکذیبِ هم شروع کنیم، از ابتدای هر نطق و سخن، از زمانی که هنوز علی الظاهر آب از آب تکان نخورده بود؛ «میخواهم مطلبی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم مرا تکذیب کنید».
و بعد از تصدیقهاست که پای سوگند و وعده و وعیدها به میان می آید؛ «شما را به حقّ خداوند و پیامبر خدا و نسبتى که با پیامبرتان دارم، سوگند مى دهم که حادثه ی امروز را به مردم برسانید و سخنانم را براى آنان بازگو کنید و در شهرهایتان افراد مطمئن از مردم را دعوت کنید».
اما راستی! مگر دعوت، سنت پیغامبران نیست؟ تو چرا در منا، بازار قربانگاه، بر سکوی «وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیم» حرف تصدیق و توعید را پیش کشیده ای؟ چرا زنان و مردانِ بنی هاشم، اصحاب مهاجر و انصارِ محمّد را فراخوانده ای و بعد قولِ جاری شدنِ دهان به دهان را گرفته ای؟ مگر اینجا کجاست؟ غدیر؟ من کجا آمده ام؟ تو مرا کجا آورده ای؟ چرا کسی دوباره بر سکو ایستاده و حرف از تصدیق و توعید و تودیع می زند؟
بر سکو ایستادن بویِ خبر می دهد اما نه بر سکوی قربانی. نکند تو از خود خبری داری؟ تو خود خبری و خود صاحبْ خبر؟ «این یقینی است از کشته شدن؛ تو از مرگت به من خبر می دهی؟»
«و او را ندا داديم كه اى ابراهيم! همانا رؤيا را تصدیق کردی. به راستی ما نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم. به یقین اين همان بلای روشن بود».
#مقتل_من
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیاست خارجهی خودمانی
آقای مخبر ضمن تاکید بر تلاش شهید رئیسی برای آنکه دولت به حاشیه نرود در شرح تعامل شهید رئیسی، تعامل ایشان را با رؤسای کشورهای دیگر عاطفی و خودمانی وصف کرد.
#ایران #شخص #قرابت #ما_در_جهان
@Esrar3
این نماد🔻 در آلمان جرم شد
اکثریت اعضای مجلس نمایندگان در آلمان به ممنوعیت این نماد "🔻" رای مثبت دادند. نمادی که برادران مقاومت در ویدئوهایی که برای هدف قرار دادن سربازان و خودروهای اشغالگر در حال نفوذ به نوار غزه منتشر می کنند، استفاده می شود. قانونی تصویب شده است که از نمایش این نماد در اماکن عمومی و شبکه های اجتماعی جلوگیری می کند و هرکس از آن استفاده کند مجازات می شود .
#آلمان #غزه
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مردمی که خودشان را با قرآن پیدا میکنند
📌اینجا غزه است
صالح (خبرنگار و حافظ و قاری قرآن) میگوید همهی جهان میپرسند پس این جنگ کی تمام میشود؟
صالح با اشاره به آیه ۱۴ سوره توبه پاسخ میدهد:
قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ
ﺑﺎ ﺁنان (مشرکان) ﭘﻴﻜﺎﺭ ﻛﻨﻴﺪ، ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﺎﺭﻯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﻯ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺑﺨﺸﺪ.
صالح توضیح میدهد که این چند مرحله است:
1⃣دربارهی مرحلهی اول یعنی قتال و جنگیدن، این مدت میدیدیم خدا سربازانش را بر آنها مسلط کرده است و چه عجایبی آفریدند.
2⃣دربارهی مرحلهی بعد یعنی بی آبرو شدنشان، ما میبینیم که خدا میخواهد آنها را در تمام جهان بی آبرو کند. کشورهای دنیا در حال به رسمیت شناختن فلسطین هستند.
صالح توضیح میدهد این همان مرحلهای ست که ما فعلا در آن هستیم.
3⃣اما مرحلهی سوم که نصر خدا باشد بعد از این دو مرحله میآید. و قسم به خدا که نصر خدا در راه است فقط کمی صبر میخواهد.
🧷 خبرنگاران غزه خبرنگاران قرآنند. با قرآن به مردم خبر میدهند کجا ایستادهاند و کجا میروند. نقشها در غزه جور دیگری هستند مثلا خبرنگارها، خبرنگارهایی که آشنا به قرآن هستند و در این آشنایی جور دیگری به مردم خبر میدهند.
این شاید نزدیکترین چیزیست که میتوانستیم از حقیقتِ «خبر» ببینیم.
#غزه #قرآن #خبرنگار #خبر
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سختترین پیامی که خبرنگار غزهای در این مدت شنیده است، چه بود؟
اسماعیل الغول خبرنگار غزه پاسخ میگوید: هنگام نزوح (آوارگی) این زن از او پرسیده پیامت برای کشورهای عربی چیست؟
به گفتهی اسماعیل پاسخ این زن میشود سختترین پیامی که در پوشش خبری اش شنیده:
زن میگوید پیام من این است:
ای رسول الله
شفاعتشان نکن
#شخص #غزه #خبرنگار
@Esrar3
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفته میشود در توسعه نیافتگی شهر آشفته و تکه تکه است. یکدست نیست و پیوستگی ندارد. اهتمام به امور کوتاه مدت است و چرخ شهر در «گذراندنهای کوتاه مدت» میچرخد و به تدریج در همین امور کوتاه مدت هم به چالش میخورد.
اما کسی میداند غزه چرا اینقدر به هم پیوسته است؟ این شهر به کدام نظم برقرار است؟
شما از همین حیث این تصاویر را تماشا کنید.
در این گزارش گفته میشود بعد از شروع جنگ در اثر ترس کودکان بسیاری دچار اختلالات تکلمی و لکنت شده اند و زنی داوطلبانه که کارشناس و متخصص مربوطه است به طور خودجوش درمان کودکان را شروع کرده.
در شهر توسعه نیافته و درگیر جنگ لابد که آن مسألهی مهم و کوتاه مدت فقط «زنده ماندن» است و همین که آدمهای شهر زنده مانده اند و شهر را ترک نمیکنند هنر است اما در حاشیهی این حمام خون، لکنت کودکان فراموش نمیشود.
کسی میداند این کدام نظم و پیوستگیست که مردمی را که شب و روز در حصار موشک و بمب و تیر و تفنگ هستند را از لکنت کودکانش غافل نکرده است؟
نام این نظم و پیوستگی را چه میگذارید؟
#شهر #غزه #مقاومت
@Esrar3
اصرار
1⃣ یا مبدّل الزمان! این زینب است که می گوید هنوز هم می گوید... سه شنبه- هجرت حسین بن علی از مکه به
2⃣
چاقو نیز دسته ی خود را می بُرد اگر وقت، آخرین وقتِ بریدن باشد؛ «خیز ِزمان نزدیک شد و ماه از هم شکافت». ابراهیم و اسماعیل و خنجر، رؤیا و قربانی و سکو همه در یک پیکر جمع شدند. تو از این و آنِ فرق و تفرّق منزهی. تو تفتیده ی راستی و واعظان در گوشِ یکدگر وعظِ «ولَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَه» می دهند. این تویی که می روی و مرگ به سوی تو می آید اما «آیا تو از کشته شدنت به من خبر می دهی؟ ای کاش مرگ می آمد و جانم می ستاند».
سعد و اقبال من است که تو رویاروی منی، تو مخاطب و جان و آنِ من.
بی سوگند، بی کش و قوس های دردآور و غریبانه میان گوش های نامفهوم، می شناسمت و می شناسی ام. هر جا تکّه تکّه شوم، رنج کِشَم، زخم خورم و روزگار دشنه ی تسلیمِ مناسباتش را بر گلو بگذارد، تو را می بینم که پیش از من، همانجا گلویت پاره شد.
می شنوی؟ می شنوی نجوای روزگارم را؟ به زندگی ام دعوت می کنند و روزگار به خرافتش دچار گشته که فراموش کرده خداوند بعد از تو را، زندگیِ بعد از تو را زشت و لا یطاق کرده است .
و من در رنجِ مضاعف، در نکبتی مشمول، در غمی فرید در همین تقسیمِ شومِ «بعد از تو» پای در این گردونه نهاده ام.
شرح مرا با «ولَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَه» مُهر می زنند اما مگر تیغِ هلاکت به نبود تو زندگی ام نبریده است؟ مگر این تو نبودی که رفتن و نبودن و ندیدنت، خود هلاک و خویشتن کُشی بود؟
با «ولَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَه» برای کدامین مهلت، قرآن به سر نیزه گرفته اند؟ آب از سرِ کدام نفس باید می گذشت و نگذشته که می خواهند با ننگِ خویشتن کُشی مرا با هراس به تسلیم افکنند؟
این ها کیستند که گوش نصیحتم پر می کنند به عبث که بی تو هم می توان نفس کشید، می توان یادت را تا آسمان ها پرچم کرد و به سر و صورت و سینه کوفت و از کوی و برزنِ زندگی گذر کرد.
نه!
به خدای زینب که هرگز. هرگز نتوان این داغ را در خانه و کاشانه داشت و لَختی به زندگی نشست.
#مقتل_من
@Esrar3