eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
460 عکس
76 ویدیو
69 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻آورده‌اند که چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رَود، با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مَركبی نداشت، پیاده سفر كرده و خدمت دیگران می‌كرد تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع‌آوری هیزم به اطراف رفت؛ زیر درختی، مرد ژنده‌پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه آورده است و هفته‌ای است كه خود و خانواده‌اش در گرسنگی به سر برده‌اند شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو. مرد بینوا گفت: مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حَرَج (فشار) باشی تا من برای فرزندانم توشه‌ای ببرم. شیخ گفت: حج من تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم بِه ز آنكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم. 📖 اسرارالتوحید @falsafeh_nazari
1728807153655_-2147483648_-211321.ogg
14.65M
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : عقل چیست؟؟ ســلام اینکه عقل به چه معناست؟ و چرا این معنا از عقل رو درست میدونید؟ چون تعاریف مختلفی از عقل شده و اون رو دارای اقسامی میدونن مثلا عقل تجریدی یا عقل تجربی یا عقل دینی و ..... خب از کجا می‌فهمید که بین این همه تعریف از عقل تعریف شما از عقل درست هست؟ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
1728808129398_-2147483648_-211322.ogg
5.69M
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 عشق چیست؟؟ سوال دیگه ای هم داشتم اینکه محبت و عشق به چه معناست؟ و آیا محبت و عشق تفاوت دارند؟ و اینکه برخی میگن نباید درباره خدا از واژه عشق استفاده کرد و مثلا گفت عشق به خدا چون عشق به خدا و کلا واژه عشق در کتاب و سنت وارد و گفته نشده و لذا بدعت هست، نظر شما چیه؟ و منظور از حب الله که در آیات و روایات آمده چیست؟ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کتیبه شعر فارسی، به خط سردَر ضراب خانه، مجموعه کرمان، متعلق به دوره . چون نامه جرم‌ ما را بهم‌ پیچیدند بردند وبه میزان عمل سنجیدند بیش از همه کس گناه ما بود ولی ما را به محبت علی(ع) بخشیدند @falsafeh_nazari
🔻جهان هستی یک متن است. کسی که درصدد فهم این متن بر می آید، باید به سخن آن گوش فرا دهد و سپس با آن وارد گفتگو گردد. تاریخ نیز به گذشته مربوط است، ولی مادام که به سخن گذشته گوش ندهیم، نمی توانیم با آن به گفتگو بپردازیم و البته کسی که نتواند با تاریخ گفتگو کند، نمی تواند از تاریخ سخن بگوید. جهان هستی، صحنه گفتگوست و به همان اندازه که زبان جهان، رسا و بلیغ است، گوش آن نیز شنوا و گیرنده است. جهان در هر لحظه و آن، جدید و تازه است و جهان جدید و تازه، سخن تازه می گوید. این مسئله نیز مسلم است که سخن تازه گفتن، بدون شنیدن سخن تازه امکان پذیر نیست. براهین اثبات حرکت جوهری جهان، در اثبات این مدعا کمک کننده و مددکار است. توقف و ایستادن در جهان، جایگاهی ندارد و کسانی که در ایده های رنگارنگ و مختلف گرفتار می شوند و برای آن از کلمه فرنگی «ایسم» استفاده می کنند، در واقع به «هیچ» سرگرم شده اند و در پوچ گرایی به سر می برند. جهان، ایستگاه نمی شناسد و همواره به پویایی خود ادامه می دهد. در این پویایی دایمی و همیشگی، تکرار نیست و سخن مکرر نیز ملال آور و بدون معنی شناخته می شود. 📖 از مقدمه ی کتاب «کیمیای عشق» @falsafeh_nazari
🔻عقل آنست که همواره شب و روز مضطرب و بیقرار باشد از فکر و جهد و اجتهاد نمودن در ادراک باری [تعالی]، اگرچه او مدرک نشود، و قابل ادراک نیست. عقل همچون پروانه است و معشوق چون شمع؛ هرچند که پروانه خود را بر شمع زند، بسوزد و هلاک شود؛ اما پروانه آن است که هر چند بر او آسیب آن سوختگی و اَلَم میرسد، از شمع نَشکیبد، و اگر حیوانی باشد، مانند پروانه که از نور شمع نشکیبد، و خود را بر آن نور بزند، او خود، پروانه باشد، و اگر پروانه خود را بر نور شمع میزند و پروانه نسوزد، آن نیز شمع نباشد. پس، آدمی که از حق بشکیبد و اجتهاد ننماید، او آدمی نباشد، و اگر تواند حق را ادراک کردن آن هم حق نباشد، پس آدمی آن است که از اجتهاد خالی نیست و گرد نور جلال حق می گردد، بی آرام و بیقرار، و حق آنست که آدمی را بسوزد و نیست گرداند و مدرک هیچ عقلی نگردد. 📖فیه ما فیه «جهد در ادراک حضرت حق» @falsafeh_nazari
🔻تعريفِ «ماهیت» در بیان مرحوم فاضل تونی ماهيّت به دو معنا اطلاق مى‌شود: يكى «ما يقال فى جواب ما هو»، يعنى آنچه در جواب پرسش از حقيقت چيزى گفته مى‌شود. و ديگر «ما به الشىء هو هو»، يعنى چيزى است كه حقيقت به آن چيز آن چيز است. ماهيّت به معناى دوّم اعم از معناى اوّل است، زيرا به اين معنا بر وجود هم اطلاق مى‌شود، البته حقيقت هر چيزى مغاير است با تمام عوارض و لواحقى كه عارض آن مى‌شود، مثلا حقيقت انسان مغاير است با وجود و عدم و وحدت و كثرت و ضحك و كتابت و غيره، چه اگر در حقيقت انسان وحدت مأخوذ باشد بايد انسان صادق بر كثيرين نباشد، و اگر كثرت ملحوظ باشد نبايد بر واحد صدق كند. و همچنين است كلام در وجود و عدم و غيره، پس انسان از جهت انسانيت جزء انسان نيست و هر چه عارض آن شود از خصوص و عموم و وجود و عدم در مرتبۀ ذات او نيست، بلكه در مرتبۀ متأخر از ذات است. و همين است معناى قول حكما كه گفته‌اند: «الماهيّة من حيث هي هي ليست إلاّ هي، لا موجودة و لا معدومة». 📖مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی_ص۱۶۹ علامه محمد حسین فاضل تونی ⌜@falsafeh_nazari
🔻 حکمتی ذوقی و عرفانی است که آن را به طور روشمند در آثار خود مطرح کرده است. خود را همچون نقطه کانونی میدانسته که دو میراث حکمی(شرقی_غربی) که از شاخه واحد نخستین (هرمس) پیدا شده بود دوباره در آن به هم رسیده و یکی شده است. به نظر او تمام مراتب هستی و درجات معرفت جزء تطورات است. سهروردی مکتب فلسفی خود را بر اساس نور و  استوار کرده و معتقد است نور چیزی جز ظهور نیست و ظهور نیز چیزی جز واقعیت نور نیست. مفهوم نور یک مفهوم بدیهی عقلی است؛ نور ظاهر بالذات و مظهر للغیر است. به نظر وی حیات نیز ظهور و نورانیت است یعنی چیزی که نزد خود ظاهر و عالم به ذات خود باشد حی موجود است و از این رو نور, ذاتا مدرک خویش و فیاض و فعال است. هر چیزی در جهان یا نور است یا ظلمت و هر یک از این دو به دو گونه جوهر و عرض هستند. نور بر دو قسم است؛ نور مجرد و نور عارض, که هر یک اقسام و انواعی دارد. ظلمت به عنوان آنچه حقیقتش نور نیست نیز بر دو گونه است؛ جوهر غاسق و هیات ظلمانی. 📖مقاله: نور در فلسفه سهروردی نصراله حکمت_محبوبه حاجی زاده ⌜@falsafeh_nazari
در منابع اسلامی اشاره زیادی به شده است. برای مسلمانان، هرمس پایه گذار فلسفه و علوم به ویژه نجوم و طالع بینی، کیمیا و پزشکی و اختراعات مهم بسیاری است که به او نسبت داده شده است.فیلسوفان مسلمان، هرمس یا را منشأ حکمت یا سوفیا و از جمله اولین فیلسوفان و حکما در نظر گرفته­ اند. فیلسوفان مسلمان، هرمس یا ادریس را منشأ یا و از جمله اولین فیلسوفان و حکما در نظر گرفته­ اند. و نیز شاگرد وی او را یکی از متألهین (حكمای الهی) پنداشتند. شهرزوری هرمس را «پدر فلاسفه» می ­نامید. از نظر سهروردی در کتاب مطارحات، هرمس منشأ حکمت یا سوفیا بود که از یک سو از طریق آسلیپيوس، فیثاغورث و افلاطون به یونانیان و از طریق کیومرث، فریدون و کیخسرو به ایرانیان رسیده بود و سرانجام در طول دوره اسلامی با تعالیم یکی شده بود. درباره هرمس می­نویسد: «بدانید که حکمت در واقع با آدم و فرزندانش ست(seth) و هرمس، یعنی ادریس و نوح شروع شد، چون دنیا هرگز از شخصی که بر علم واحد و فرجام شناس بر او تکیه کند، محروم نمی­شود و بزرگ ترین آنها هرمس­ است كه حکمت را در سراسر دنیا و کشورهای مختلف منتشر و آشکار ساخت و آنرا بر عابدان واقعی نمودار ساخت. او پدر فلاسفه (ابوالحکما) و استاد استادان است.» به اعتقاد مسلمانان سن وی به مدت ۳۶۵ سال بوده است. مطابق با منابع اسلامی، هرمس نمرده بلکه زنده از زمین به آسمان برده شده و اکنون در آسمان زندگی می­ کند. 📖مقاله: هرمس وآثار هرمسی درجهان اسلام @falsafeh_nazari
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻در باب عشق_۱ (نگاهی به کتاب رِسالَةُ العشق اثر ابوعلی سینا) کتابی است که درباب عشق و حالات واقسام مختلف آن به نگارش در آورده است. در ابتدای رساله ایشان به ارائه تعریفی از و میپردازد. شوق از منظر حالتی است که موجود نسبت به کمالات مفقودش (بالقوه) دارد. به شرط آنکه قابلیت کسب آن کمالات را داشته باشد و اگر شوق به اموری که امکان تحصیل ندارند باشد شوق کاذب است که فقط در انسان موجود است. زیرا دیگر جانداران شوق طبیعی دارند و فقط انسان است که علاوه بر شوق طبیعی برحسب اراده میتواند شوق کاذب داشته باشد. براین اساس شوق نسبت به امر مفقود وبالقوه است و مُحَصِل مفقودات میباشد. اما عشق حالتی است که موجود نسبت به حفظ کمالات موجود وبالفعلش دارد. به عبارتی موجود درصدد حفظ دارائی‌ها وکمالات موجود وبالفعلش است که این حالت را عشق میگویند. البته منظور از حفظ فقط نگه داری نیست بلکه این امر افاده ابتهاج و مسرور بودن و دوست داشتن هم میکند یعنی وقتی کمالی به نام علم داریم و عالم هستیم از داشتن آن خوشحالیم و آنرا دوست داریم وبدان علاقه مندیم. براین اساس: شوق حالتی است نسبت به تحصیل مفقود و عشق حالتی است نسبت به حفظ موجود وبالفعل. شوق باعث میشود آنچه را نداریم تحصیل کنیم و عشق باعث میشود آنچه را داریم حفظ کنیم. @falsafeh_nazari
🔻در باب عشق_۱ (نگاهی به کتاب رِسالَةُ العشق اثر ابوعلی سینا) در رسالة العشق برای خدا عشق قائل نیست اما در نمط هشتم کتاب الاشارات والتنبیهات برای خداوند عشق قائل است اما در هر دو کتاب خداوند را فاقد شوق میداند چرا که ذات باریتعالی کمال مفقود و بالقوه ندارد. البته میگوید بهتر است که برای حق تعالی تعبیر عشق را به کار نبریم بلکه تعبیر به ابتهاج کنیم. زیرا عشق را گاهی برای امور پست به کار میبریم لذا اِبا داریم که این الفاظ رابرای خدا به کار ببریم. عقول وملائکه هم دارای عشق هستند اما فاقد شوق میباشند. زیرا کمالات مفقود ندارند و تمام کمالاتشان از ابتدا به نحو بالفعل محقق است. بر این اساس از عقول به پایین که نفوس وجسمانیات هستند هم دارای شوق میباشند وهم دارای عشق هستند. به اعتقاد تمام آباء سبعه (افلاک هفت‌گانه) و اُمِهات اربعه (عناصر اربعه) و موالید ثلاث (گیاه،حیوان،انسان)همگی دارای عشق و شوق هستندبا عشق زنده می‌شوند با عشق باقی می‌مانند و با عشق به سمت کمال حرکت می‌کنند. @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا