🔴مادی گرایان و تفکر سطحی آنان
⬅️صدر المتألّهين در اواخر جلد دوم اسفار کلماتی از ثاليس و انکسيمانوس و آناکساگوراس و انباذقلس و افلاطون و ارسطو و ذيمقراطيس و اپيکور و عده ديگر نقل میکند و مدعی است که کلمات پيشينيان مشتمل بر رموز و لغزها بوده و ناقلين، مقصود حقيقی را درک نکرده اند و خود مشاراليه کلمات آنها را به مدعای خود در مسأله حرکت جوهريه و حدوث عالم تأويل میکند.
💠ادلّه ای که معمولًا بر مادی بودن عده ای از قدما يا متأخرين اقامه میشود مطالبی است که ارتباطی با اين مسأله ندارد، از قبيل «اعتقاد به ماده المواد و ماده اصلی» يا «تعليل حوادث طبيعت به علل طبيعی» يا اعتقاد به اينکه «نظام هستی يک نظام وجوبی و ضروری است» يا اعتقاد به اينکه «هيچ شيئی از لا شئ به وجود نمیآيد» و يا «اهميت دادن به منطق تجربی در تحقيق مسائل طبيعت» و امثال اين ها.
💠ماديين در اثر عدم تعمق در مسائل الهی، پيش خود گمان میکنند که مسائل بالا منافی با اعتقاد به عالمی ماوراء عالم طبيعت است و از اين رو هر کسی که تفوّه به يکی از مسائل فوق کرده است او را در جرگه مادیین به شمار آوردهاند و با اينکه خود آن اشخاص تصريح میکنند به خلاف، باز ماديين دست بردار نيستند.
🔰پ.ن: مخالفان فلسفه و حکمت اسلامی(تفکیکیان و نو تفکیکیان و عده ای از عرفا) نیز مانند مادیین، حتی الفبای فلسفه را نیز فهم نکرده اند و با سه سال مطالعه سطحی، شروع به نقد فلسفه و حکمت میکنند، فارغ از اینکه عناوین را فهم کنند.
#مادی_گرایان.
#ماتریالسیم.
#توحید.
#فلسفه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها ) خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴در واقع این تمثیل بیان میکند که این جهان سایهایست از آن جهان حقیقی که همان عالم کلی یا عالم مُثُل میباشد.
@falsafeh_nazari
⬅️غار نیز تمثیلی است از این عالم که همان سایهٔ مثل است و تنها کسی که میتواند خود را به عالم حقیقی برساند فیلسوف است.
⬅️وظیفه فیلسوف این است که خود را از این عقاید باطل و غیر عقلانی مردم درباره جهان هستی به دور کند و حقیقت را از خاستگاه حقیقی آن یعنی همان عالم مُثُل لایتغیر جستجو وشهود کند.
@falsafeh_nazari
🔴شر، فلاسفه، و مقصود آنان از عدمی بودن شر
⬅️مرحوم آخوند پس از نقل اين اقوال میگويد بعد از اينکه ما مسئله ماده و صورت را به آن شکل اثبات کرديم که محال است ماده قدیم ذاتی باشد، لذا ممتنع است چنين اموری و بنابراين چنين چيزهایی نبوده است.
⬅️بعد مطرح میکنند آيا «شر بالقوه» خير از «شر بالفعل» است؟
⬅️در تتمه اين فصل، مرحوم آخوند مطلبی را تحت عنوان «وهم و اندفاع»مطرح میکنند که در واقع يک اشکال و جواب است.
⬅️مستشکل میگويد ما قبول نداريم که هر فعليتي بر قوه خودش فضيلت دارد.
گاهی بر عکس است؛ يعنی قوه، خير از فعل است و فعل، شر از قوه است، زيرا خود شر ممکن است بالفعل باشد و ممکن است بالقوه باشد. آيا «قوه شر» بهتر است يا «فعليت شر»؟ آيا میتوانيم بگوييم فعليت ظلم اشرف از قوه ظلم است؟
💠مرحوم آخوند جواب میدهد که اصل سخن شما درست است ولی اگر همين را خوب تحليل کنيد، میبينيد که حتی در اينجا هم در نهايت امر، باز شريت به عدم و قوه بر میگردد و خيريت به وجود و فعليت.
💠لذا ما برای توضيح پاسخ مرحوم آخوند بايد مطالبی را عرض کنيم!میدانیم که فلاسفه میگويند که شرور به اعدام(معدومیت)، و خيرات به وجودات منتهی میشوند.
💠تحليل اين امر ساده است و نیاز به شرح نیست، اما در جاهايی مثل اينجا و حتی در مبحث «خير و شر»، مرحوم آخوند اين مطلب را مکرر میگويد که «منشأ همه شرور قوه است». ايشان در مورد هيولای اولی که قوه محض است گاهی چنين تعبير میکند که هيولی منبع ظلمات و منشأ شرور است و تمام شرور و ظلمات از هيولای اولی سرچشمه میگيرد.
💠 اين را ممکن است بگوييم از يک نظر درست است، برای اينکه ما ديديم که شر در جايی است که عدم باشد ولی نه عدم مطلق، بلکه عدم چيزی که شأنيت وجود دارد.
💠اگر چيزی شأنيت وجود نداشته باشد، شريتی هم ندارد، مثل جاهل بودن ديوار است.
⬅️پس اين سخن که ميگويند شر به عدم برمبگردد ولی عدمی که توأم با قوه باشد و به بيان ديگر عدمی که شأنيت داشته باشد (عدم ملکه) نه عدم مطلق، سخن درستی است.
اگر هر موجودی هرچه نداشت استعدادش را هم نمیداشت، يعنی همه چيز بالفعلِ محض بود، ديگر شری در عالم نمیبود. در شرور اضافی مثل ظلم، وقتی موجودی به موجود ديگر شر وارد میکند، اگر در موجود دوم، استعداد پذيرش شر نمیبود شری پديد نمیآمد.
💠اگر استعدادی نبود، معنايش اين بود که با هيچ يک از تيغ های عالم هرگز رگ گردنی بريده نمیشد! بنابراين، اين هم حرف درستی است که استعداد است که شرور را به وجود آورده است.
#شرور.
#الحاد.
#اپیکور.
#ملاصدرا.
#قوه.
#شر.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴ویلیام لین کرایگ و و برهان کیهانشناسی کلامی ♨️قسمت یازدهم. ⬅️گاهی هم از آن تعبير میكنند بـه امتن
🔴ویلیام لین کرایگ و برهان کیهانشناسی کلامی
♨️قسمت دوازدهم.
⬅️نقد و ارزيابی:
⬅️نخستين ايراد كه شايد ضعيفترين باشد، اين اسـت که عبور از نامتناهس از آن رو مقـدور نيسـت كـه بـه زمـانی نامتنـاهی نيـاز اسـت و اگـر مـا چنـين زمـان نامتناهی ای در اختيار میداشتيم، چنين گذار يا چنين شمارشی ميسر میبود (Matson,1965:60)، ولی مـا در خلال استدلال ياد آورشديم كه سرشـت نامتنـاهی به گونه ای است كه عبور از آن ناممكن است و اين به محدود يا نامحدود بودن وقـت شمارشـگر يـا گـذار کننده ربطی ندارد.
💠انتقاد ديگر اين اسـت كـه شـمارش يـک كميـت نامحدود يا گذار از آن، درست به اين خاطر نـاممكن است كـه مجموعـه يـاد شـده داراي آغـاز نيسـت و كرايـگ در مجموعـه ای بـی آغـاز بـه دنبـال آغـازی
میگردد .
در نخستين آنتينومی كانت نيز سخنی شـبيه سـخن کرايگ به چشم میخورد. طرفداران الهيـات پويشـی بر آنند كه خداوند دارای وجودی متوالی يا زمانی بـینهايت است و لذا از ازل با حوزه فعليت های محـدود دارای تعامل بوده است و همين تعامل را در آينده نيز ادامــه خواهــد داد لــذا از ديــد پروفســور وايتهــد و هارتشورن هر نقطه دلبخواهانه ای را كه انتخاب كنـيم و از آن به سمت عقب برويم، با مجموعه تكميل شده و نامحدودی از حـوادث رو بـروييم ايـن اسـت كـه هارتشورن، با اشاره به سخن كانت ميگويد "به پايان رسانيدن شمارش فرايندی غيـر قابـل تكميـل اسـت.
💠بلی، اگـر آغـازی در كـار مـیبـود كـه بايـد بـه آن میرسيديم ايـن سـخن درسـتی مـیبـود، امـا سـخن درست اينجاست كـه آيـا لازم اسـت آغـازی در كـار باشد" (Hartshorn,1970:126 ) پـس وقتـی كرايـگ میگويد فرايند شمارش قابـل تكميـل نيسـت، گويـا
صرفاً يكی از ويژگی های نامحدود را بيان میكنـد "و بــا ايــن كــار چيــزی را اثبــات نكــرده اســت"(Sheields,1984:34).
⬅️اگر اين گونه باشد و كرايگ بكوشد بـا اشـاره بـه غير قابل شمارش بـودن نامحـدود نتيجـه بگيـرد كـه نامحـدود ممكـن نيسـت، دچـار نـوعی مصـادره بـه مطلوب شده است و سخنش به اين راجع مـیشـود كه نامحدود امكان پذير نيست، چون نامحدود اسـت، اما واقع اين است كه وی در اين دليل دوم نمیخواهد بگويد نامحدود ناممكن است، بلكه میگويد گـذار از آن ناممكن است.
💠ويليام وين رايـت، ماسـتون و جـی ال مكـی نيـز همين اعتراض را مطرح میكنند. ماتسون میگويد در استدلال كرايگ نقطه آغازی فرض شده كه از مـا بـینهايت به دور است آنگاه نشان داده شـده اسـت كـه تلاش برای رسيدن به اين نقطه آغازِ بـینهايـت دور ممكـن نيسـت؛ حـال آنكـه قـائلان بـه ازليـت مـاده میگويند: اساساً چنين نقطـه آغـازی در كـار نيسـت(Matson,1965:60).
💠در اين مورد حق با مورلند اسـت كـه مـیگويـد:
اتفاقاً مـدافعان اسـتدلال كلامـی نامحـدود بالفعـل را جدی گرفته اند و میگويند:
"اگـر بـینهايـت بـالفعلی وجود داشته باشد، اساساً نقطه آغازی در كار نيست و نبودن اين نقطه آغاز است كه مشكل ساز است:"چون هيچ نقطه آغازی در كار نيست به ايـن مـیمانـد كـه بخواهيم سلسله اعداد منفی را شمارش كرده، به نقطه صفر(رخداد فعلی) برسيم(Moreland,2001:202).
💢 #ادامه_دارد...
#کرایگ.
#غزالی.
#حدوث.
#نامتناهی_بالفعل.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها)خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴افلاطون خاطر نشان می کند که اگر کسی، پس از صعود به روشنی خورشید، دوباره به غار برگردد، به علّت تاریکی نخواهد توانست درست ببیند، و خود را مورد تمسخر خواهد ساخت؛ و اگر بکوشد تا دیگری را آزاد کند و به سوی نور بالا بکشاند، زندانیان، که تاریکی را دوست دارند و سایه ها را واقعیّت راستین می پندارند، اگر بتوانند او را می گیرند و به مرگ محکوم می کنند.
@falsafeh_nazari
⬅️این سخن را می توان اشاره ای به سقراط دانست، که کوشید تا کسانی را که به گفتار او گوش فرا می دادند روشن کند و انان را، به جای اینکه بگذارد به علت تعصّب و سفسطه گمراه شوند، برآن دارد که حقیقت و عقل را دریابند.
⬅️از اینجاست پافشاری او بردادن اهمّیّت زیاد به تعلیم و تریبت، که به وسیله ی آن جوانان می توانند تدریجاً به مشاهده ی حقایق و ارزشهای جاوید و مطلق رهبری شوند، و بدین ترتیب از گذراندن زندگی خود در«عالَم سایه وارِ» خطا و کذب و تعصّب و پیروی سوفسطائی و کوری نسبت به درک ارزشهای حقیقی، و غیره، نجات یابند.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون