eitaa logo
فلسفه نظری
1.8هزار دنبال‌کننده
390 عکس
61 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
@falsafeh_nazari
4_5875009425449682589.pdf
3.11M
🔴مقاله برهان نظم و تقریر برهان نظم ⬅️شرح و توضیح عوامانه و قابل فهم برای تمام اقشار+پاسخ به شبهات. 🆔 @falsafeh_nazari
🔴گذار از یونانی مآبی حکمت ✳️قسمتی از کتاب شریف ( منطق المشرقیین) تالیف جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا(ره) ♦️قسمت اول ✅با سلام خدمت دوستان عزیز ... برای اولین بار مطالبی بسیار بلند از جناب شیخ الرئیس ابن سینا (ره)منتشر می گردد که با خواندن آن ممکن است دیدگاه بسیاری از افراد نسبت به جنابشان بسیار عمیق تر و باز تر شود و بزرگوارانی که به ایشان اشکالات فراوان داشته و دارند کمی بیشتر تأمل بفرمایند.🌿 @falsafeh_nazari 📖 مدخل : ✅جناب شیخ الرئیس ابن سینا(ره) در طول عمر با برکت و شریفشان بنابر نقلی از تاریخ ۴۰ مجلد کتاب تصنیف فرموده بودند ( یا به قلم خویش یا به قلم شاگردان سحری و اشراقی خود ) که اعتقادات راسخ ایشان و سخن قطعی و نهایی ایشان بود اما در طول تاریخ این مجلدات دست خوش حوادث مختلفة شده و بنابر مصالح و قضایای الهیة به دست ما نرسیده است فقط از آن مجلدات "منطق المشرقیین" باقی مانده و "حکمة المشرقیین" و سایر علوم ... از آن مجلدات از بین رفته است یا حداقل به دست ما نرسیده است . 💠شیخ الرئیس در صدد بودکه در قبال یونانیان که غربی بوده‌اند، حکمت مردم مشرق زمین را تنظیم نماید؛ از این رو دست به تصنیف کتابی زد در حکمت؛ به معنای عامش (شامل منطق ، الهیات ، طبیعیات ، ریاضیات ، اخلاق و سیاست ) و در آن نقاط ضعف فلسفه یونانی و نقاط قوت فلسفه شرقی را بیان نمود. ⬅️جناب شیخ در مقدمه ی این کتاب که به محضر عزیزان ارائه می شود مطالبی چند در مورد سایر تصانیف خود که به فرموده ی جنابشان برای عوام الناس تالیف شده بلکه بیشتر از تحمل آنها و اینکه آنچه را که برای خواص تصنیف کرده من جملة همین کتاب مذکور و مطالب دیگری که در خور توجه است ... متن و ترجمة ی مقدمة ی کتاب مذکور که به همت یکی از عزیزان صورت یافته تقدیم حضور میگردد باشد که مورد قبول حضرت حق متعال واقع گردد . @falsafeh_nazari 🔵 المقدمة ... ....و بعد فقد نزعت الهمة بنا إلى أن نجمع كلاما فيما اختلف أهل البحث فيه. لا نلتفت فيه لفت عصبية أو هوى أو عادة أو إلف ، و لا نبالي من مفارقة تظهر منا لما ألفه متعلمو كتب اليونانيين إلفا عن غفلة و قلة فهم ، و لما سمع منا في كتب ألفناها للعاميين من المتفلسفة المشغوفين بالمشائين الظانين أن الله لم يهد إلا إياهم ، و لم ينل رحمته سواهم ، مع اعتراف منا بفضل سلفهم في تنبهه لما نام عنه ذووه و أستاذوه و في تمييزه أقسام العلوم بعضها عن بعض ، و في ترتيبه العلوم خيرا مما رتبوه ، و في إدراكه الحق في كثير من الأشياء ، و في تفطنه لأصول صحيحة سرية في أكثر العلوم ، و في اطلاعه الناس على ما بينها فيه السلف و أهل بلاده ، و ذلك أقصى ما يقدر عليه إنسان يكون أول من مد يديه إلى تمييز مخلوط ، و تهذيب مفسد ، و يحق على من بعده أن يلموا شعثه ، و يرموا ثلما يجدونه فيما بناه ، و يفرعوا أصولا أعطاها ، فما قدر من بعده على أن يفرغ نفسه عن عهده ما ورثه منه ، و ذهب عمره في تفهم ما أحسن فيه و التعصب لبعض ما فرط من تقصيره ، فهو مشغول عمره بما سلف ، ليس له مهلة يراجع فيها عقله ، و لو وجدها ما استحل أن يضع ما قاله الأولون موضع المفتقر إلى مزيد عليه أو إصلاح له أو تنقيح إياه. @falsafeh_nazari ⬅️و أما نحن فسهل علينا التفهم لما قالوه أول ما اشتغلنا به ، و لا يبعد أن يكون قد وقع إلينا من غير جهة اليونانيين علوم ، و كان الزمان الذي اشتغلنا فيه بذلك ريعان الحداثة ، و وجدنا من توفيق الله ما قصر علينا بسببه مدة التفطن لما أورثوه . ثم قابلنا جميع ذلك بالنمط من العلم الذي يسميه اليونانيون (المنطق) – و لا يبعد أن يكون له عند المشرقيين اسم غيره – حرفا حرفا ، فوقفنا على ما تقابل و على ما عصى و طلبنا لكل شيء وجهه ، فحق ما حق و زاف ما زاف. ⬅️و لما كان المشتغلون بالعلم شديدي الاعتزاء إلى (المشائين) من اليونانيين كرهنا شق العصا و مخالفة الجمهور ، فانحزنا إليهم و تعصبنا للمشاءين إذ كانوا أولى فرقهم بالتعصب لهم ، و أكملنا ما أرادوه و قصروا فيه و لم يبلغوا أربهم منه ، و أغضينا عما تخبطوا فيه و جعلنا له وجها و مخرجا و نحن بدخلته شاعرون و على ظله واقفون . فإن جاهرنا بمخالفتهم ففي الشيء الذي لم يمكن الصبر عليه ، و أما الكثير فقد غطيناه بأغطية التغافل . فمن جملة ذلك ما كرهنا أن يقف الجهال على مخالفة ما هو عندهم من الشهرة بحيث لا يشكون فيه و يشكون في النهار الواضح . و بعضه قد كان من الدقة بحيث تعمش عنه عيون عقول هؤلاء الذين في العصر ، فقد بلينا برفقة منهم عاري الفهم كأنهم خشب مسندة يرون التعمق في النظر بدعة و مخالفة المشهور ضلالة ، كأنهم الحنابلة في كتب الحديث ، لو وجدنا منهم رشيدا ثبتناه بما حققناه ، فكنا ننفعهم به و ربما تسنى لهم الإيغال في معناه فعوضونا منفعة استبدوا بالتنقير عنها.... @falsafeh_nazari 💠ادامه دارد...
♦️قسمت دوم @falsafeh_nazari ⬅️و من جملة ما ضننا بإعلانه عابرين عليه – حق مغفول عنه يشار إليه فلا يتلقى إلا بالتعصب . فلذلك جرينا في كثير مما نحن خبراء ببجدته مجرى المساعدة دون المحاقة . و لو كان ما انكشف لنا أول ما انصببنا إلى هذا الشأن لم نبد فيه مراجعات منا لأنفسنا ، و معاودات من نظرنا – لما تبينا فيه رأيا و لاختلط علينا الرأي و سرى في عقائدنا الشك و قلنا لعل و عسى . لكنكم أصحابنا تعلمون حالنا في أول أمرنا و آخره و طول المدة التي بين حكمنا الأول و الثاني ، و إذا وجدنا صورتنا هذه فبالحري أن نثق بأكثر ما قضيناه و حكمنا به و استدركناه ، و لا سيما في الأشياء التي هي الأغراض الكبرى و الغايات القصوى التي اعتبرناهاو تعقبناها مئين من المرات . و لما كانت الصورة هذه و القضية على هذه الجملة أحببنا أن نجمع كتابا يحتوي على أمهات العلم الحق الذي استنبطه من نظر كثيرا و فكر مليا و لم يكن من جودة الحدس بعيدا و اجتهد في التعصب لكثير فيما يخالفه الحق فوجد لتعصبه و ما يقوله وفاقا عند الجماعة غير نفسه ، و لا أحق بالإصغاء إليه من التعصب لطائفة إذا أخذ يصدق عليهم فإنه لا ينجيهم من العيوب إلا الصدق. @falsafeh_nazari ⬅️و ما جمعنا هذا الكتاب لنظهره إلا لأنفسنا – أعني الذين يقومون منا مقام أنفسنا – و أما العامة من مزاولي هذا الشأن فقد أعطيناهم في (كتاب الشفاء) ما هو كثير لهم و فوق حاجتهم ، و سنعطيهم في اللواحق ما يصلح لهم زيادة على ما أخذوه ، و على كل حال فالاستعانة بالله وحده.
♦️قسمت سوم @falsafeh_nazari 🔵 ترجمة : ✳️برآن شدیم تا کلامی گرد آوریم در مورد اختلافاتی که اهل این بحث داشته اند. و این توجه، جنبه ی تعصّب و یا هوی و عادت یا دوستی نمی باشد؛ و هراسی نداریم از این که این مطالب باعث مفارقت ما از متعلمین کتب یونانی گردد که از سر غلفت و کم فهمی، تعلم یافته اند و دست به قلم برده اند؛ و در کتابهایی که ما تألیف کرده ایم برای عامه ی فلاسفه ای که شیفته ی مشائی بوده اند، و چنین گمان می کنند که خداوند فقط آنها را هدایت کرده ولاغیر، و رحمت او فقط شامل آنها گشته ولاغیر، سخنهایی به گوششان رسیده است؛ که اعتراف کردیم گذشتگانشان از آنها برتر بوده اند ، شاید هشیار گردند به این که پیشینیانشان فضیلت داشتند بر ایشان به واسطه ی تمییز اقسام علوم از یکدیگر و ترتیب علوم بهتر از آنچه ایشان ترتیب داده اند، و در نحوه ی ادراک حق در بسیاری از موجودات و موضوعات، و ذکاوتی که در دریافت صحیح اصول داشتند در اکثر علوم؛ و نحوه ی اطلاع همگان بر آنچه سلفی ها بر آن بوده اند. و این هاست که انسان را دور می سازد از این که اولین کسی باشد که دستها را می گشاید تا مخلوط ها را از هم جدا سازد و مفسد را مهذّب سازد. @falsafeh_nazari ⬅️و سزاوار است که آیندگان بر ترویج آن همت گمارند و شکاف های ایجاد شده را پرنموده و اصول را فروع بخشند. نه این که عهدی که با پیشینیان داشته ، خود را از آن فارغ سازند و عمر خویش را هدر دهند در فهم آنچه نیکوترین است و تعصب داشته باشند نسبت به آنچه در آن قصور می ورزند ؛ بدان شکل که آنقدر عمرش را مشغول پیشینیان سازد که مهلتی برایش باقی نماند که به عقل خویش رجوع کند و چنانچه کم و کسری یا زیاده ای یافت در اصلاح آن بکوشد و پاکسازی نماید. ⬅️و اما ما، فهم گفتار آنها بر ما آسان گشت و بدان مشغول شدیم؛ و در دوران جوانی به علوم یونانیون روی آوردیم و به توفیق الهی در تفطن بر آنچه از آنها رسیده بود؛ به مواردی دست یافتیم و کمبودها را جبران کردیم. سپس قابلیت آن را یافتیم به روشی از علم دست یابیم که یونانی ها آن را منطق می نامند و فکر نمی کنم نزد مشرقیین هم نامی جز این داشته باشد؛ حرف به حرف ؛ و پای آن ایستادیم و سختی ها را به جان خریدیم و در طلبش بر آمدیم و شد آنچه که شد و گذشت آنچه گذشت. @falsafeh_nazari ⬅️و زمانی که مشغولین به علم، خود را به هرنحوی به مشائین نسبت می دادند؛ ما که چندان مایل نبودیم از جمع سرپیچی کنیم و با اکثریت مخالفت کنیم؛ به دیگران پشت کرده و به مشائین روی آوردیم و آنچه می خواستند تمام وکمال انجام دادیم و کسری هایشان را جبران کردیم و به آن ، رساندیمشان. از خطاها و لغزشهایشان چشمپوشی کردیم و راهی پیش رویشان نهادیم. و در عین حال که با ایشان بودیم، مطلع از هر چیز بودیم و زیر سایه ی آنها سپری کردیم. ⬅️و اگر جاهایی مخالفتهایی با ایشان داشتیم، در اموری بوده که دیگر نمی شد صبر کرد ولیکن در بیشتر موارد گذشتیم و چشم پوشی کردیم. از جمله ی موارد، این بود که خوش نداشتیم جاهلان با آنچه نزد ایشان بود مخالفت ورزند به گونه ای که در آنها هیچگونه شکی نداشته باشند و ظن و گمانی نبرند. @falsafeh_nazari ⬅️و گاه چنان دقت می کردیم به چیزی که دیدگان عقول افرادی که در آن زمانه بودند، آنها را نمی دید و ما با مرافقت آنها ، آنها را عاری از فهم یافتیم؛ گویی چوب خشکی هستند که تعمّق را بدعت می دانند و مخالفت مشهور را گمراهی و ضلالت ، آنها همچون حنابله هستند در علم حدیث؛ اگر در میان آنها رشد یافته ای می یافتیم ، آنچه از حقایق دست یافته بودیم را برایشان به اثبات می رساندیم؛ و بدیشان سود می رساندیم؛ چه بسیار موارد که رفع ابهام در معنا پیش می آمد؛ آنها آن را کنار می گذاشتند و رد می کردند به خاطر استبداد رأی و ایرادگیری از آن. ⬅️و اما آنچه موجب شد تا از اعلان این امر خودداری کنیم، و حق و حقیقت پوشیده بماند، چیزی جز تعصب نبود. و بدین ترتیب در آنچه می دانستیم به گونه ی مساعدت عمل کردیم نه خصومت و ادعای برتری. و اگر از همان ابتدا این شأن خویش را برملا می ساختیم، کسی به ما مراجعه نمی کرد و با نظرات ما مخالفت می کردند و در عقاید ما شک می کردند و چنین و چنان می شد. ⬅️ولیکن شما یاران ما می دانید حال ما در ابتدا و انتهای امر چگونه بوده و هست و در طول مدت حکم اول و ثانی مان به چه نحو بوده ایم. @falsafeh_nazari
♦️قسمت چهارم @falsafeh_nazari ⬅️ و اگر این را دانسته اید، پس به بیشتر آنچه ما حکم داده ایم اطمینان دارید و نیز در مواردی که اغراض کبری و غایات قصوایی بوده اند که نزد ما معتبرند و بارها و بارها آنها را پیگیری کرده ایم، شک و تردیدی نخواهید داشت. ⬅️و بدین ترتیب، بر آن شدیم کتابی جمع آوریم محتوی بر امهات علم حقی که تا کنون از رأی و نظر بسیار و فکری انباشته، استنباط شده بوده و از حدس و گمان به دور نبوده و بر اثر تعصب نسبت به مخالفین حق به دست آمده بوده و در بین موافقین آن هم، غیر از آن چیزی گفته شده که بوده است؛ و سزاوار نیست کسانی که صدق این علوم برایشان آشکار می شود باتعصب بدان روی آورند که چیزی جز صدق و صداقت، آنها را از عیوب نجات نمی دهد. @falsafeh_nazari ⬅️و ما این کتاب را جمع آوری نکردیم جز برای خودمان – منظور کسانی که نزد ما از خودند و جایگاهشان محفوظ – و عامه ای که طالب این شأن و مقامند در کتاب شفا، زیاده و بیش از نیازشان بدیشان عطا کردیم، و من بعد نیز بیش از آنچه پیش از این داشته اند و دریافته اند ، بدیشان خواهیم داد؛ و در هر حال از خدای یکتا طلب یاری می کنیم. 📚 منطق المشرقیین ✳️ شیخ الرئیس ابن سینا @falsafeh_nazari
🔴فیض کاشانی باد صبا بیار نسیمی ز کوی دوست کاین بوی دوست عالمی آباد میکند ➖➖➖➖➖➖➖➖ کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴فلاسفه و سوفیست ها در یونان 💠سقراط و افلاطون و ارسطو بشدت به مبارزه با سوفسطائيان پرداختند و مغلطه‌هاى آنان را آشكار ساختند و ثابت كردند كه اشياء قطع نظر از ادراک ما واقعيت دارند و داراى كيفيت مخصوصى مى‌باشند و حكمت عبارت است از علم به احوال اعيان موجودات آن طور كه هستند و اگر انسان به طرز صحيحى فكر خود را راه ببرد ميتواند حقايق را دريابد ارسطو به همين منظور قواعد منطق را كه براى درست فكر كردن و تميز دادن خطا از صواب است جمع و تدوين نمود. . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بررسی نقد استاد حسن عباسی به فلسفه اسلامی وپاسخ به آن در کانال... 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
. نقدِ فلسفه . . افرادی که بافضای فکری استادحسن عباسی آشنا میباشند از انتقادات ایشان نسبت به جریان (فلسفه اسلامی) آگاه هستند که البته مجموعه انتقادات فوق محورهای گوناگونی دارد اما همانطور که در بخشی از فیلم بالامشاهده میکنید یکی از انتقادات اصلی ایشان دراین زمینه عبارت است از: عدم طرح فلسفه مضاف در فلسفه اسلامی. @falsafeh_nazari بررسی این مطلب که آیا حکمای مسلمان در طول تاریخ دغدغه طرحِ فلسفه های مضاف راداشته اند یاخیر؟ بحثی است مستوفا که بررسی آن مجالی دیگر میطلبد اما این نکته قابل اشاره است که هرگاه شرایط سیاسی وفرهنگی به گونه ای بوده که امکانِ طرح وتاسیس فلسفه های مضافِ متکی بر فلسفه اسلامی وجود داشته حکمای مسلمان از این مهم غافل نبوده اند. نمونه مشهور آن در کتاب (آراءُ اَهْلِ‌ الْمدینَةِ ‌الْفاضِلَه)نوشته ابونصرفارابی که پیرامون مسائل بنیادی فلسفه وسیاست واجتماع میباشد وجود دارد که البته به موارد بسیار دیگری میتوان اشاره کرد.. از جمله آنکه فلسفه نظری دارای امتداد اجتماعی بوده ودر حکمت عملی بروز وظهورداشته.درآثار فیلسوفان مسلمان بعداز بخش متافیزیک وفلسفه اولی مباحثی چون تدبیر منزل(مربوط به خانواده)تدبیر مدن(مربوط به اجتماع) اخلاق(مربوط به فرد)وحتی کیهانشناسی،گیاه شناسی،حساب،هندسه،موسیقی و...مطرح میشده.که به نوعی امتداد فلسفه استدلالی بوده.حتی درمنظومه فکری امثال میرزا ابوالحسن شعرانی مسائلی چون علم جمال(فلسفه هنر) علم الاجتماع، فلسفه قانون وبرخی دیگراز شعب فلسفه مضاف وجود داشته است. البته دربرخی از فرازهای تاریخی به علت غلبه جریانهای ضدفلسفی ویابروز اختناق سیاسی برعلیه فرهنگ اسلامی وشیعی امکان طرح فلسفه های مضاف وجود نداشته است. @falsafeh_nazari ✅اما سوال اساسی این است که باظهورانقلاب اسلامی و ایجاد فضای امن جهت طرح معارف دینی چرا فلسفه های مضاف منبعث از حکمت صدرایی تولید نشده است؟؟ این مساله از جهات گوناگون قابل بررسی است اما آنچه به نظر راقم سطور بایدمدنظرداشت این است که مشکل امروز ما ناشی از (فقر تئوریک) حوزه علمیه وفیلسوفان اسلامی نمیباشد بلکه ناشی از(انسداد مدیریتی)کشور است.بحث این نیست که چرا تئوری سازی نمیشود،نکته اینجاست که مطالب بسیاری توسط محققین ارائه شده اما طیف مدیران لیبرال تکنوکرات که دربدنه مدیریتی نظام وجود دارند اساسا اجازه طرح این گونه مباحث رانمیدهند. توضیح آنکه فلاسفه ای چون شهیدصدر،شهیدمطهری و..از اوایل دهه چهل ،دعوِ امتداد اجتماعی فلسفه اسلامی راداشتندو درزمینه علم اقتصادوحقوق و.. باتکیه برفلسفه صدرایی کتابهای رابه نگارش درآوردند، این مساله بعداز انقلاب اسلامی باسرعت بیشتری پیگیری شد وامروز موسساتی نظیر (موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ره)(مجمع عالی حکمت اسلامی)ومحققین وبزرگانی چون علامه طباطبائی،علامه جوادی آملی،استاد مصباح یزدی،استاد هادوی تهرانی،استادخسروپناه و..حداقل درسطح طرح مبادی تصوری وتصدیقی ورئووس پارادایمی به طرح وتبیین مدلهای اقتصادی وسیاسی وفرهنگی و..همت گمارده اند جالب اینجاست که خودِاستاد عباسی گفته اند: @falsafeh_nazari (کرسی نظریه‌پردازی کلبه کرامت با هدایت تفسیر تسنیم اثر علامه جوادی آملی و دیدگاه‌های فلسفی علامه مصباح یزدی،حکمت‌های مضاف برای تمدن‌سازی را از قرآن کریم استخراج و تبیین نمود؛ که به صورت تطبیقی میان فلسفه غرب، فلسفه اسلامی و حکمت قرآن بوده است_جلسه ۳۳۷ کلبه کرامت - فروردین ۹۱)براین اساس مبانی ومبادی فلسفی وتئوریک حکمت مضاف توسط فلاسفه صدرایی چون علامه جوادی آملی واستاد مصباح یزدی تاحدی مطرح شده که ایشان براساس این مبادی ومقدمات به طرح تئوری های باسمت وسوی تمدن سازی اسلامی مبادرت میورزند. 💠ادامه در پست بعدی...
اما نکته قابل توجه این است که طیف مدیران ومسولان تکنوکرات_بروکرات که سالهاست مدیریت سطوح میانی وحتی عالی نظام را برعهده گرفته انداساسا اجازه ورود نظریات وتئوریهای غیر لیبرالیستی رابه عرصه مدیریت کشور نمیدهند! وقتی جریان لیبرال اجازه طرح وعرضِ اندامِ مطالبی که توسط محققین متعهد گردآوردی شده ودر مغایرت با مشهورات مدرن ولیبرالیستی است رادر مراکز رسمی علمی ودانشگاهی نمیدهند به طریق اولی امکان اینکه نظرات وتئوریهای حکمای مسلمان به عرصه های اجرایی کشور نزدیک شود وجود نخواهد داشت! @falsafeh_nazari دکتر عباسی در نقد جریان فلسفه اسلامی میگویند: (این دوستان میگویند مافقط بنشینیم بدایه ونهایه درس بدهیم کسی هم باماکاری نداشته باشه وچیزی از ما مطالبه نکنه) اما در حقیقت فضای محققین اسلامی اینگونه نیست، نظریات ومطالب زیادی در عرصه فلسفه مضاف ارائه شده اما آیا (انسداد مدیریتی)که امروز توسط جریانهای لیبرال واصلاح طلب گریبان نظام را گرفته اجازه طرح و ورود این مباحث رابه عرصه های تصمیم سازنظام میدهد؟؟باید این سوال را از استاد عباسی پرسید که جریان مدیریت تکنوکرات ولیبرال تا چه اندازه اجازه داده اندکه نظریات وتئوریهای خودِ ایشان که طی سالها در مجوعه کلبه کرامت تئوریزه شده درعرصه های مدیریتی کشور اجرایی شود؟ ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴خلقت از منظر عرفان . . تفاوت مهم بین مذهب عرفا و مذهب فلاسفه و متکلمان این است که نزد عارف ایجاد و اعدام (عدم)واقعی در بین نیست بلکه در واقع آنچه در عالم جریان دارد (اظهار) و (اخفا) است .بدین جهت که (ایجاد) و به وجود آمدن شیءازشیء دیگر فرع بر قول به تباین وجودی یا تشکیک وجودی است در حالی که با توجه به وحدت شخصی وجود ایجاد بدان معنا زمینه ای ندارد همچنین (اعدام) نیز معنایی ندارد چرا که در عالم تنها وجود؛وجودِ حق است که واجب بالذات است و عروض عدم نیز براو محال است و مستلزم جمع بین نقیضین میباشد. درنتیجه آنچه که ما ایجادواعدام اشیاء می‌دانیم در واقع( ظهور)و( خروج) آنها از سیطره ی اسم باطن و غیب حق تعالی و مخزن غیب الهی میباشد،چنانکه تعبیر قرآن کریم: ⬅️(رجوع)(اِنَّاللهِ وَاِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُون)۱ ونیز ⬅️(اذهاب)(کُلُ اِلَینَا رَاجِعُونَ)۲ است.نه (عدم و اعدام)به تعبیر مولوی: صورت ازبی صورتی آمدبرون بازشدکانا الیه راجعون . . ابن عربی در کتاب فتوحات مکیّه چنین آورده: (از آنجا که ازصفات حق تعالی (اذهاب)است نه اعدام چنان که فرمود: اگر خداوند بخواهد ای مردم شما را می‌برد و دیگران را می‌آورد و نفرمود شما را معدوم می‌کند از این رو استعمال اعدام در این مورد صحیح نیست چرا که آنچه متصف به وجود است،تنها حق تعالی است که در اعیان مظاهر، ظاهر شده و اصلاً عدم به آن ملحق نمی‌شود ،چراکه اوست که به شیء، در آن حین که اراده ایجادش می کند (کن)( باش) می‌گوید پس موجود می شود)۳/ ⬅️خلاصه به لسان قرآن و عرفان بساط خلقت و جهات به واسطه یک( امر) گسترده شده و به یک (تشر) برچیده میشود. چنانکه تعبیر دیگری که در عرفان از اذهاب شده (نهی) است که عبارت است از: انقهار کثرت در وحدت در نهایت امر( قیامت کبری)که(وَعَنَتِ الوُجُوهُ لِلحَیِّ القَیُّومِ)۴/ودرقبال آن امرظهور وحدت است در کثرات درابتدای امر(۵) که (وَمااَمرُنا اِلّا واحِدَه)۶/ منابع ۱_سوره بقره_آیه۱۵۶ ۲_سوره انبیاء_آیه۹۳ ۳_فتوحات مکیه ج۱۰ص۴۹۰ ۴_سوره طه_ آیه۱۱۱ ۵_ابن ترکه،تمهیدالقواعد،ص۱۷۶وتقریرات تمهیدالقواعد ۶_سوره قمر_آیه۵۴ ➖➖➖➖➖➖➖ 💠کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴نظري اجمالي به سير فلسفه در اسلام‌‌‌‌‌ ♨️قسمت اول. ⬅️مطالب فوق به نقل از مقاله ی "نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام" می‌باشد که خدمت شما عزیزان ارائه می‌کنیم که پاسخ به شبهات مختلفی که از سمت مخالفان فلسفه اسلامی نیز می‌شود را داراست. 💠از ورود فلسفه به جهان اسلام در حدود دوازده قرن مي‌‌‌‌‌گذرد و در حقيقت دوازده قرن است که مسلمين داراي نوعي حيات علمي هستند که از آن به «حيات فلسفي» مي‌‌‌‌‌توانيم تعبير کنيم. حيات تعقلي مسلمين مقارن است با ظهور اسلام و تشکيل جامعه اسلامي. قرآن کريم تکيه فراواني به حيات تعقلي دارد و خود پاره‌‌‌‌‌اي استدلالات قياسي و منطقي به کار برده است. در کلمات مأثوره از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و بالخصوص در آثار مرويه از علي عليه السلام بحثهاي تعقلي دقيق و عميق فراوان است و جداگانه بايد درباره آنها بحث شود. متکلمين اسلامي، قبل از آنکه کتب فلسفي ترجمه شود، به يک سلسله بحثهاي تعقلي و استدلالي پرداختند. ⬅️عليهذا حيات عقلي مسلمين سابقه طولاني‌‌‌‌‌تري دارد و چهارده قرن از آن مي‌‌‌‌‌گذرد. آنچه دو قرن با ظهور اسلام فاصله دارد نوعي خاص از حيات تعقلي است که ما آن را «حيات فلسفي» مي‌‌‌‌‌ناميم و با ترجمه آثار يوناني و اسکندراني آغاز شد. دوره ترجمه ديري نپاييد. ترجمه‌‌‌‌‌ها متعلق است به قرون دوم و سوم و چهارم هجري. اوج ترجمه در قرن سوم است. از همان قرن سوم دوره تأليف و تصنيف و تحقيق به وسيله مسلمين آغاز گشت. اولين فيلسوف اسلامي که آثار و تأليفات زيادي دارد و ابن النديم در الفهرست به تفصيل از آنها ياد کرده است يعقوب بن اسحاق کندي‌‌‌‌‌ (متوفا در 260 هجري) است. مطلبي که لازم است طرح و تحقيق کافي بشود اين است که محصول کار مسلمين در اين دوازده قرن چه بوده است؟ آيا کار مسلمين صرفاً بازگو کردن گفته‌‌‌‌‌هاي پيشينيان است؟ آيا نقش مسلمين در تاريخ فلسفه صرفاً اين است که رابط و واسطه انتقال فلسفه از قديم يوناني به جديد اروپايي بوده‌‌‌‌‌اند و نقش ديگري نداشته‌‌‌‌‌اند؟ آيا فلسفه اسلامي همچنانکه معروف است به ابن سينا و غزالي و ابن رشد ختم مي‌‌‌‌‌شود و از آن به بعد به مطلب قابل توجهي بر نمي‌‌‌‌‌خوريم؟ آيا در فلسفه اسلامي مطالبي که با فلسفه جديد اروپايي قابل مقايسه و مطابقه باشد وجود ندارد؟ اينها يک سلسله پرسشهاست که بايد به آنها پاسخ داده شود. 💠بديهي است که پاسخ صحيح و دقيق به آنها به اين سادگي نيست، وقت و فرصت و نيروي کافي مي‌‌‌‌‌خواهد. خوشبختانه دو سال است که دانشکده الهيات و معارف اسلامي درسي در رشته فلسفه تحت عنوان «سير فلسفه در اسلام» قرار داده است و اميدوار است که اين وظيفه مهم را بتواند انجام دهد. 💢 ... . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴عقل و دین و علم ⬅️اينكه تعيين نسبت عقل و علم برخاسته از آن، و دين كه محصول وحي است و تبيين جايگاه عقل در هندسه معرفت ديني به حلّ اين تعارضِ خيالي و رفع توهم جدايي و تقابل علم و دين مي انجامد، از آن رو است كه علم خود محصول عقل است و به خواست خدا طي مباحث آتي به ويژه مبادي تصوري بحث كه به توضيح مفهوم عقل و دين اختصاص دارد مراد از عقل و حيطه شمول آن روشن خواهد شد و آشكار مي شود كه نه عقل در برابر حس و تجربه است و نه مقصود ما از عنوان «عقل و دين» بررسي نسبت خصوص عقل تجريدي محض كه در فلسفه مطلق متبلور مي شود، با دين است. ⬅️علم تجربي، رياضيات، علوم فلسفي، كلامي و عرفاني همگي با عقل تأمين مي شوند و عنوان عقل همه اين علوم متفاوت را فرامي گيرد. 💠براين پايه، بررسي نسبت عقل و دين به حلّ تعارض موهوم علم و دين مدد مي رساند و نشان مي دهد كه چون عقل در برابر نقل است؛ نه در برابر دين و خارج از قلمرو معرفت ديني، علم و معرفت علمي خارج از حوزه معرفت ديني نيست تا سخن از تعارض علم و دين و ترجيح يكي بر ديگري مثلاً جمود بر نقلِ ديني و طرد علم و يا ركون به علم و وانهادن دين به ميان آيد، بلكه عقل غير تجريدي كه عهده دار شناخت تجربي طبيعت است در صورتي كه معرفتي توأم با قطع يا طمأنينه در اختيار نهد، هرچند به سر حدّ يقين و قطع منطقي و برهاني نرسد، در هندسه معرفت ديني جاي مي گيرد و نقاب از چهره خلقت و «فعل خداوند» برمي افكند، همچنان كه نقلِ معتبر (كتاب و سنّت) در غالب موارد، پرده از چهره «قول و گفته خداوند» باز مي گيرد. و هر دو (عقل و نقل) پرده دار حريم معرفت ديني اند و هيچ كدام از ديگري پرده دري نمي كنند.  📚جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۱۵ و ۱۶. . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت دوم. ⬅️سير فلسفه در اسلام، جزئي از سير علوم در اسلام است، اعمّ از علومي که در ميان خود مسلمين و به وسيله خود مسلمين ابداع و اختراع شد مانند فقه و اصول و تفسير و حديث و درايه و رجال و صرف و نحو و معاني و بيان و بديع، و يا علومي که از جهان خارج از دنياي اسلام ترجمه شد و جزء علوم مسلمين قرار گرفت مانند طب، نجوم، حساب، هندسه، منطق و فلسفه. 💠از نظر محققان و نويسندگان تاريخ علوم، قطعي و مسلّم است که همه اين علوم در جهان اسلام تطور و تکامل پيدا کرده‌‌‌‌‌اند و مسلمين مقام عالي‌‌‌‌‌اي در پيشرفت فرهنگ بشري و تکامل علوم داشته‌‌‌‌‌اند. «دليس اوليري» درباره علوم يوناني که به مسلمين رسيده مي‌‌‌‌‌گويد: «آنچه از يونانيان به اعراب (مسلمين) رسيد تنها به همان صورت اصلي و دست نخورده به ديگران انتقال نيافت، بلکه بايد گفت که علوم يوناني در محيط عربي (اسلامي) براي خود زندگي و نشو و نماي خاص داشته است. در نجوم و رياضيات کارهاي يونانيان و هنديان را در هم آميختند و به آنها نظم و سامان تازه بخشيدند و به همين جهت پيشرفت قابل ملاحظه‌‌‌‌‌اي در اين دو رشته علم به دست عربي زبانان صورت گرفت. مي‌‌‌‌‌توان گفت که علم جبر و مثلثات مستوي و کروي از علومي است که به وسيله علماي عربي (اسلامي) ايجاد شده و توسعه يافته است. 💠اينان در ارصادفلکي و تهيه کتابهاي زيج مهارت کامل داشتند و تنها به اين بس نکردند آنچه را از يونانيان گرفته بودند توسعه دهند، بلکه زيجها و رصدهاي قديمي را مورد تدقيق قرار دادند و آنها را اصلاح کردند.» ⬅️بررسي تطورات و تحولات علوم اسلامي کاري است که اگر بخواهد به صورت صحيحي انجام گيرد بايد وسيله خود مسلمين يعني افرادي که در فضاي فرهنگ اسلامي تنفس کرده و در اين جوّ رشد علمي کرده‌‌‌‌‌اند و با اين علوم از نزديک آشنا هستند صورت گيرد. يک نفر مستشرق که در جوّ علمي ديگري رشد کرده و در فضاي ديگري تنفس کرده است هرگز نخواهد توانست به خوبي از عهده برآيد؛ و بديهي است که انجام چنين منظوري کار يک نفر و ده نفر و کار يک سال و ده سال نيست. 💢 ... . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴ماهیت وچیستی modernity بررسی ادوارتاریخی مدرنیته ⬅️همانطورکه درمقاله قبل بیان شدمدرنیته بخشی ازتاریخ تطورصورت تاریخی-فرهنگی ای به نام غرب است؛غرب درسیر تطورخودپس ازگذشتن ازعصرباستانی تمدن های یونان وروم وسده های میانه قرون وسطی به عصرجدیدیامدرنیته ویابه ترجمه عربی آن(تجدد)رسیده است. ⬅️مدرنیته یاغرب مدرن به عنوان یک کلیت درتاریخ بسط وتطور خودادوارومراحلی راطی کرده است که به یک اعتبارمی توان این مراحل رااینگونه تقسیم بندی کرد: ۱-مرحله اول:دوره آغازمدرنیته(عصررنسانس) ازنیمه قرن چهاردهم میلادی تامرگ مارتین لوتر ؛به عبارتی تانیمه قرن شانزدهم میلادی (سال۱۵۴۶م). @falsafeh_nazari باواقعه«رنسانس»تاریخ غرب مدرن آغازمیگردد.ازحدودقرن چهارده نهضت ادبی-فرهنگی دربرخی شهرهای ایتالیا به ویژه(فلورانس)پدیدآمدکه حکایتگرظهورتدریجی بشرجدیدی بودکه دیگردلبستگیهاوعلایق وافق وتعلقات قرون وسطای نداشت این بشر جدید که اورا (انسان مدرن)مینامندعلاقه مند به افق ناسوتی حیات وزندگی سوداگرانه ومنش سودجویانه بود.دراین دوره تدریجأواقعه موسوم به (انقلاب تجاری)رخ می دهدوبشرغربی درهیأت یک سوداگر سودجوی متهور ودنیازده حرکت گسترده ای جهت تجارت بامشرق زمین وکشف سرزمین های ناشناخته رابه منظور سودجویی هرچه بیشتر آغاز می کند،در دل این تلاش اکتشافی نحوی استعمارپنهان وغارت ثروت های ملل دیگر وکشتاروآزار بومیان آن مناطق نهفته است رنسانس فصل نخست تاریخ غرب مدرن است.روح رنسانس (اومانیسم)ورسیدن به این معناست که «بشرنیازی به هدایت غیبی ندارد». @falsafeh_nazari اگربخواهیم یک شخصیت تاریخی رابه عنوان مظهروضع اخلاقی وروحی دوران رنسانس مطرح کنیم آن شخص همانا(سزاربورژیا)است. (سزاربورژیا)شاهزاده ایتالیایی بود که به هیچ امرومحدوده اخلاقی وقیدواعتقادی پایبند نبود،او سوداهای بلندپروازانه وقدرت طلبانه داشت وفردی فاسد وریاکارو هرزه وحتی جنایتکارومکاربود برخی از مورخان غربی نیز(بورژیا)رامظهراومانیسم رنسانس دانسته اند. از چهرهای فلسفی این دوره که دربسط اندیشه مدرن گام برداشتند میتوان به(فیچینو) و(پیکو دلا میراندولا) اشاره کرد واز هنرمندان مدرن این دوره میتوان به(پترارک)و(بوکاچیو)و(لئوناردو داوینچی)(رافائل)(میکل آنژ)اشاره کرد ازآثارهنری معروف این دوره که به نوعی حکایت از ظهور دنیای جدید وعالمی بشرگرا دارد میتوان به مجسمه هاوتندیسهای میکل آنژ اشاره کرد؛ازجمله مجسمه معروف (موسی)وتندیس عظیم(داوود)وهمچنین معروف ترین مجسمه معروف وی(سیکستین)که همگی نشان ازظهور نگرشی نو به عالم وانسان است ،تمامی این آثارهنری بااینکه قالبأ درباره مفاهیم مذهبی وچهرهای معنوی چون پیامبران است اماکوچکترین اثری از قدسیت ومعنویت درآنهادیده نمیشودبلکه همگی انسانهای قوی هیکل با عضلاتی پیچیده است که بیننده دربرخوردبااین آثار تنهاتوجه اش به بعد مادی وجسمانی آنها جلب میشود ،این نگاه ناسوتی ودنیوی ومادی به انسان وعالم وحتی پیامبران ومفاهیم مذهبی همگی درذیل تمدن وعالم مدرن متجلی شد. ادامه دارد..... ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
شهرفلورانس @falsafeh_nazari
شهر فلورانس @falsafeh_nazari
✅شهرفلورانس درایتالیا این شهر زادگاه نهضت اومانیسم بودو همچنین اولین مکانی بود که مدرنیسم در آن به وجود آمد. @falsafeh_nazari
✅سزاربورژیا شاهزاده معروف ایتالیاکه به اعتقادبسیاری از مورخین به علت خلق وخوی هرزگی وسوداگرایانه وقدرت طلبانه اش نمادومظهراومانیسم واخلاق مدرن است. @falsafeh_nazari
سقراط مى گويد: «فلسفه ورزیدن، يعنى تمرين مرگ.» مردن يعنى جدا شدن روح از بدن، و وقتى شما فلسفه كار مى كنيد، تا جايى كه مى توانيد روحتان را از بدنتان جدا نگه مى داريد. برایان مگی ،فلاسفه ی بزرگ 🆔 @falsafeh_nazari
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت سوم. ⬅️آنچه ما مي‌‌‌‌‌خواهيم در اين مقاله نظري اجمالي به آن بيفکنيم «سير فلسفه در اسلام» است؛ و البته مقصود، فلسفه به معني خاص يعني فلسفه اولي يا علم مابعدالطبيعه (متافيزيک) است؛ و نظر به آميختگي فراوان منطق با فلسفه اولي ممکن است دامنه بحث به منطق هم کشيده شود، همچنانکه مباحث «نفس» نيز که به علت خاصي در قلمرو فلسفه اولي قرار گرفته است مشمول بحث ما خواهد بود. عليهذا بحث «سير فلسفه در اسلام» شامل چهار قسمت است: 💠امور عامّه، الهيات بالمعني الاخص، مباحث نفس، منطق. 💠در ميان علوم و معارف وابسته به فرهنگ اسلامي آنچه از لحاظ سير تاريخي از همه ناشناخته‌‌‌‌‌تر است فلسفه است. سرّ مطلب معلوم است، ابهام و پيچيدگي مسائل فلسفي. ⬅️چيزي که کار اين تحقيق را دشوارتر مي‌‌‌‌‌سازد اين است که فلاسفه اسلامي نه تنها توجهي به سير تاريخي اين مسائل نداشته‌‌‌‌‌اند، احياناً به علل خاصي موجبات ابهام و اشتباهکاري فراهم کرده‌‌‌‌‌اند و سخنان گمراه کننده‌‌‌‌‌اي از اين نظر گفته‌‌‌‌‌اند. 💠به نظر ما شيخ شهاب الدين سهروردي معروف به «شيخ اشراق» بيش از هر فيلسوف ديگري بيانات گمراه کننده‌‌‌‌‌اي از نظر ريشه‌‌‌‌‌هاي تاريخي مسائل ابراز داشته است. 💠مرحوم حاج ملا هادي سبزواري حکيم و عارف بزرگوار قرن سيزدهم نيز به نوبه‌‌‌‌‌ خود در گمراه ساختن افکار از نظر ريشه‌‌‌‌‌هاي تاريخي سهم به سزايي دارد. ولي آن چيزي که موجب شده بيانات مرحوم حاجيـسبزواري ارزش تاريخي خود را از دست بدهد با آنچه که درباره شيخ اشراق مصداق دارد متفاوت است. نداشتن کتابخانه و اعتماد به نقل هاي ديگران، و مخصوصا ميل شديد آن مرد بزرگ به توجيه و تأويل کلمات گذشتگان به محملي قابل قبول، علت اصلي اين امر است. 💠در کلمات مرحوم حاجي غالباً بر مي‌‌‌‌‌خوريم به اينکه به طور قاطع مي‌‌‌‌‌گويد: در فلان مسأله اشراقيون چنين گفته‌‌‌‌‌اند و مشّائين چنان. براي يک دانشجو که به او القا شده اشراقيون پيرو افلاطونند و مشائين پيرو ارسطو، ترديدي باقي نمي‌‌‌‌‌ماند که اين مسأله از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده است و تا زمان ما ادامه داشته است؛ ولي وقتي که به کتب قدما مراجعه مي‌‌‌‌‌کند مي‌‌‌‌‌بيند اسمي از اين مسأله نيست. گاهي برخي طلاب و دانشجويان سؤال مي‌‌‌‌‌کنند که مثلًا مسأله اصالت وجود و اصالت ماهيت در کجاي کتاب شفا يا کتاب نجات يا کتاب اشارات بوعلي است؟ و وقتي که مي‌‌‌‌‌بينند در همه کتب بوعلي که رئيس المشّائين اسلامي است نه کلمه «اصالت وجود» آمده و نه کلمه «اصالت ماهيت»، تعجب مي‌‌‌‌‌کنند که پس چگونه است که مي‌‌‌‌‌گويند مشائين اصالت وجودي و اشراقيون اصالت ماهيتي بوده‌‌‌‌‌اند؛ تازه مي‌‌‌‌‌فهمند که بسياري از مسائل که به نام مشائين و اشراقيين در فلسفه اسلامي مطرح است، هم روح افلاطون از آن بي‌‌‌‌‌خبر است و هم روح ارسطو، و مسأله‌‌‌‌‌اي که حاجي سبزواري به ضرس قاطع عموم مشائين و اشراقيين را در برابر هم قرار مي‌‌‌‌‌دهد از مستحدثات دوره اسلامي است. 💢 ... . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
⬅️ابن سینا(ره): 💠عنایت،احاطه و شمول علم باری تعالی بر همه موجودات است و ضروری است که همه موجودات مطابق آن باشند تا نیکوترین نظام پدید آید و چنین نظامی معلول ذات واجب تعالی و شمول علم اوست. 💠پس،موجودات بر طبق علم الهی بوده و نیکوترین نظام را تشکیل داده اند.✅ 📚اشارات و تنبیهات،نمط ۷،فصل ۲۲،اشاره. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت چهارم. ⬅️مرحوم حاجي سبزواري گاهي کار توجيه و تأويل گفته‌‌‌‌‌هاي قدما را به جايي مي‌‌‌‌‌رساند که حتي با منقولات خودش نيز سازگار نيست. ⬅️مثلًا مي‌‌‌‌‌گويد: الفهلويون الوجود عندهم‌‌‌‌‌ حقيقة ذات تشکک تعم‌‌‌‌‌ از اين بين چنين استنباط مي‌‌‌‌‌شود که فلاسفه‌‌‌‌‌اي که حاجي آنها را به تبع شيخ اشراق «فهلويون» ناميده است، وجود را حقيقت واحد ذي مراتب مي‌‌‌‌‌دانند. اهل فن مي‌‌‌‌‌دانند که چنين نظريه‌‌‌‌‌اي منحل به دو نظريه مي‌‌‌‌‌شود: يکي اينکه آنچه حقيقت است وجود است نه ماهيت؛ ديگر اينکه وجود که حقيقت است، واحد ذي مراتب است. 💠اما همه مي‌‌‌‌‌دانيم مدرک مرحوم حاجي در اين سخن، شيخ اشراق است. شيخ اشراق که صاحب اين عقيده است و مدعي است که در ايران باستان حکمايي وجود داشته‌‌‌‌‌اند و آنها هم چنين نظريه‌‌‌‌‌اي داشته‌‌‌‌‌اند، به شدت منکر اصالت و حقيقي بودن وجود است و در حکمة الاشراق تحت عنوان «في عدم زيادة الوجود علي الماهية» ادلّه زيادي بر اعتباري بودن وجود اقامه مي‌‌‌‌‌کند. کسي که وجود را امري اعتباري مي‌‌‌‌‌داند چگونه مي‌‌‌‌‌تواند مدعي شود که: «الوجود حقيقة ذات مراتب تعمّ مراتباً مختلفاً غني و فقراً». 💠حقيقت اين است که شيخ اشراق که مدرک مرحوم حاجي است هرگز تفوّه نکرده است که حکماي ايران باستان (فهلويون) وجود را حقيقت واحد ذي مراتب مي‌‌‌‌‌دانسته‌‌‌‌‌اند، همچنانکه چنين نظريه‌‌‌‌‌اي را به خودش نيز نسبت نداده بلکه آن را نفي کرده است و همه جا بر اعتباريت وجود نظر داده است. چيزي که هست، شيخ اشراق اساس فلسفه خود را بر «نور و ظلمت» گذاشته است و نور را حقيقت واحد ذي مراتب شناخته است. ⬅️در فصل سوم از مقاله اول بخش فلسفي حکمة الاشراق مي‌‌‌‌‌گويد: «شي‌‌‌‌‌ء به نور و غير نور، نور نيز به نوبه خود منقسم مي‌‌‌‌‌گردد به نور مجرد و نور عارض ... الي آخر». او معتقد است که نور که ذي مراتب است، در يک مرتبه واجب است و در يک مرتبه ممکن، در يک مرتبه جوهر است و در مرتبه ديگر عرض. 💠فلاسفه اصالت وجودي مخصوصاً شخص صدرالمتألهين که پايه گذار «اصالت وجود» در شکل فلسفي است به او اعتراض کرده‌‌‌‌‌اند که آنچه تو به نام «نور» در صدد اثبات آن هستي همان حقيقت وجود است که تو اصرار بر اعتباريت آن داري، نوريت حکمي از احکام وجود است. 💠اينجاست که براي فلاسفه‌‌‌‌‌اي مانند مرحوم حاجي سبزواري که تمايل شديد به توجيه و تأويل و حمل به احسن کلمات ديگران دارند اين فکر پيدا شده که بهتر است بگوييم مقصود شيخ اشراق هم از «نور» حقيقت وجود بوده است. ولي البته مي‌‌‌‌‌دانيم که اين توجيه با تصريحات شيخ اشراق به هيچ وجه سازگار نيست. اگر شيخ اشراق به اعتباريت وجود تصريح نکرده بود و فقط قاعده نور را بيان کرده بود، مانعي نبود که سخنش توجيه و تأويل شود که مقصود از «نور» ماهيت خاص نيست، بلکه منظور حقيقت وجود است. اما با آن تصريحات به هيچ وجه جاي چنين توجيهات و تأويلات نيست. اثر اينچنين توجيهات و تأويلات صرفاً گمراه شدن ذهن دانشجو از نظر سير تاريخي مسائل است. ⬅️در کلمات مرحوم حاجي نمونه‌‌‌‌‌هاي ديگر از اين قبيل نيز هست. ما اين نمونه را بدان جهت آورديم که خواننده محترم بداند کتب قدماي ما از نظر ارائه خط سير تاريخي مسائل نه تنها کمک درستي نمي‌‌‌‌‌کند، احياناً دشواري‌هايي ايجاد مي‌‌‌‌‌نمايد. 💠نگارنده در چند سال پيش به فکر افتاد مسأله «وجود ذهني» را از نظر سير تاريخي مورد بررسي قرار دهد. به نکات زيادي در اين زمينه برخورد و شايد توفيق يابد که روزي آنها را منتشر نمايد. از جمله نکاتي که بدان برخورد اين است که برداشت شرح منظومه از نظر ارائه سير تاريخي اين مسأله برداشت صحيحي نيست. 💠وقتي که آن را با برداشت اسفار مقايسه کرد، نقل هاي اسفار را و برداشت هاي آن را از نظر ارائه مسير تاريخي مسأله بسي متقن‌‌‌‌‌تر يافت. علت اساسي اين است که مرحوم حاجي کتاب زيادي در دسترس نداشته است بر خلاف صدرالمتألهين که کتب زيادي در اختيار داشته است. 💢 ... . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari