eitaa logo
فامنین گرام
2.9هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
111 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📌 ادیبان، توفیق غزل و علی الخصوص رباعی را در مردّف بودن یعنی دارای ردیف بودن آن دانسته اند و رباعی در این بین، برای توفیق، بیش از غزل به ردیف محتاج است؛ کما اینکه دکتر در کتاب موسیقی شعر می گوید تولد رباعی با ردیف بوده است و با لحاظ موارد استثنایی، کمتر رباعی موفقی می توان یافت که بدون ردیف باشد. 🔹 ولی برخی از شعرا در برای آوردن ردیف، افراط کرده اند به طوری که گاه نیمی از مصراع را ردیف تشکیل می دهد. در دو رباعی زیر از ، لا اله الا هو، ردیف است که متشکل از چهار کلمه می باشد و بیش از نیمی از مصراع را به خود اختصاص داده است: رباعی اول: مستم ز نداى لا إله الّا هو هستم ز براى لا إله الّا هو اين هستى من ز لا إله الّا هوست‏ جانم به فداى لا إله الّا هو رباعی دوم: مستم ز اياغ لا إله الّا هو چيدم گل باغ لا إله الّا هو اسرار ازل كه در دلم پنهان بود ديدم به چراغ لا إله الّا هو فیض کاشانی، گویا میلی دیگر با ردیف داشته، زیرا در یک رباعی او فقط یک کلمه برای قافیه جا گذاشته و باقی رباعی اش همه ردیف است. در دیوان فيض، ج ۱ ص۴۳۴ ، رباعی ذیل آمده است که در آن کلمات: با و یا و تا قافیه اند و باقی همه ردیف است: با من بودى منت نمى دانستم يا من بودى منت نمى دانستم رفتم چو من از ميان ترا دانستم تا من بودى منت نمى دانستم 🔸البته پیش از فیض باید از نام برد؛ چرا که در ديوان جامی ج ۱ ؛ ص۸۶۰ این رباعی آمده است که کلمات «من» و «تن» و «ان»، در آن قافیه اند و دیگر کلمات، ردیف را تشکیل داده اند: من در غم هجر و دل به ديدار تو خوش تن در غم هجر و دل به ديدار تو خوش تاكى چشمم سرشك حسرت ريزد اندر غم هجر و دل به ديدار تو خوش ✍ محقق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن 👈 قسمت سی و هفتم ✅کلمه چهارم 🔹در معني عرش و کرسي گاه، منظور از عرش، جسمی ‏است که بر همه اجسام محيط می ‏باشد، و گاه مفهوم آن وسعت بيشتري می ‏يابد و به همان جسم محيط، با همه اجسام زير مجموعه آن اطلاق می گردد؛ يعني برخي اوقات عرش به معني همه عالم جسماني است. وگاه معني عرش از اين هم وسيع تر می شود و علاوه بر معني پيشين، همه آنچه را که بين عالم جسماني و خداوند سبحان واقع می‌شود را نيز در بر می‌گیرد. آنچه بين عالم جسماني و خداوند سبحان واقع شده شامل ارواح و عقول است که اجسام، بدون آنها دوامی ‏ندارند. پس مقصود از عرش همه عوالم با همه مُلک و مَلکوت و جبروت آنها و در يک کلام همه چيز، جز خداوند است. 🔹 گاه عرش به معني علم خداوند سبحان است که به همه اشياء، تعلق می‌گیرد، و گاه همان علم الهي است که فقط انبياء و فرستادگان و حجّتهاي الهي (ص) از آن با خبر اند. 🔸از امام صادق (ع) درباره عرش و کرسي سؤال شد، حضرت فرمود: عرش به يك معني تمام جهان خلقت و سراسر هستى، و كرسى ظرف آن مجموعه است و به بيان ديگر عرش يعنى دانشى كه خدا فرستادگان و حجّتهاى خود را از آن با خبر فرموده است و كرسى دانشى است كه هيچ يک از پيامبران و حجّتهاى خود را از آن آگاه نساخته است... 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت سی و هشتم ... عبارت «تمام جهان خلقت»، همان مجموع عالم جسماني است که قبلا در معني عرش به آن اشاره شد، و منظور از «ظرف»، دو عالم ملکوت و جبروت است که استقرار و قيام و عالم جسماني، وابسته به اين دو عالم است. گاه، مقصود از کرسي، جسمی ‏است که با توجه به معني اولي که از عرش شد، زير عرش قرار می‌گیرد. در اين معني، آسمانها و زمين، زير کرسي قرار دارند، چرا که کرسي آنها را در بر گرفته و گويا ظرف آنها است و عرش بالاي کرسي است، گويا که سقف آن است. در حديث آمده که رسول خدا (ص) به ابوذر فرمود: هفت آسمان و هفت زمين همانا در برابر كرسى چون حلقه ‏اى هستند كه در زمين پهناور افتاده و برتري عرش بر كرسى چون برتري آن بيابان است بر آن حلقه. 🔸و امام صادق (ع) فرمود: آسمانها و زمين و هر چيزي، در کرسي واقع است. و در روايتي ديگر آمده: عرش و هر چيزي در کرسي قرار گرفته است. اگر در مواضعي گفته می‌شود که عرش در کرسي واقع است، منافاتي با آنجا که گفته می‌شود کرسي در عرش قرار گرفته ندارد، چرا که به هر يک از اين دو عالم، از دو ديدگاه متفاوت، توجه شده است. يکي از آنها عالم عقلي اجمالي است و ديگري، عالم نفساني تفصيلي. و گاه کرسي را کنايه از عالم مُلک می‌گیرند، چرا که ظرفِ مُلک است. و در جاي خود ثابت شده است که علم و معلوم، در ذات با هم اتحاد دارند و ذاتاً يکي هستند، ولي با لحاظ مواردي، با هم مغاير می‌گردند. پس معاني عرش همه به هم نزديک اند. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت سی و نهم ✅کلمه پنجم 💠در معني ارکان و ستون ها و حمل کنندگان عرش ارکان و ستونهاي عرش عبارت از ارکان عالم هستي است. و ارکان عالم، آن چيزي است که بناي خلقت بر آن استوار است و آن حيات و مرگ و رزق و علم است که چهار فرشته به نامهاي اسرافيل و عزراييل و ميکاييل و جبراييل، بر آن گماشته شده اند. کار فرشته اول دميدن در صور و دميدن ارواح در قالب ماده ها و جسدها و اعطاء قوّت و حرکت به آنها است تا در آنها، شوق و طلب، برانگيخته شود. اين فرشته با قوّه مُفکّره نيز مرتبط است و اگر اين فرشته نبود، شوق و حرکتي در نهاد هيچ کسي نبود تا به سمت کمال، حرکت کند. 🔹 کار فرشته دوم اين است که ارواح و صور را از موادّ و اجساد، جدا می‌کند و جانها را از بدنها خارج می‌سازد. اين فرشته با قوّه مصوّره، مرتبط است و اگر او نبود، حال به حال شدن و زير و رو شدن در اجسام پديد نمی آمد و کمالات و انتقالات فکري در جانها هويدا نمی گشت و خروج از دنيا و صف بندي ارواح در پيشگاه خداوند، بي معني می‌شد؛ بلکه می‌توان گفت اگر اين فرشته نبود، همه اشياء در يک مرحله و در يک مقام، در جا می‌زدند. 🔹 کار فرشته سوم، اعطاء غذا و رشد، به قدر لياقت و اندازه معلوم به همه اشياء است. اين فرشته با قوه حفظ و امساک ارتباط دارد، و اگر اين فرشته نبود نشو و نما در بدنها به وجود نمی آمد و در ملکوت و باطن ارواح، کمالي حاصل نمی ‏شد و علوم فطري، پيشرفتي نمی ‏کرد. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهلم ...کار فرشته چهارم، وحي و آموزش و رساندن کلام خداوند سبحان به بندگان است. اين فرشته با قوّه نطقيه ارتباط دارد و اگر اين فرشته نبود احدي توان دريافت يک معني از معاني و معارف بيان شده را نداشت و قلب هيچ کس ظرف دريافت الهام و وحي حق نمی ‏شد. و مقصود از حمل کنندگان عرش، بنا به تعبيري که از عرش شد، ارواحي هستند که به تدبير و اداره آن مشغول اند و اگر عرش را به معني علم فرض کنيم، حمل کنندگان عرش، ارواحي هستند که حاملان علم اند. 🔹 شيخ (ره) در کتاب اعتقادات فرموده: و اما عرشى كه منظور از آن، همه آفريده‏ ها است، هشت فرشته آن را برداشته ‏اند و هر كدام هشت چشم دارند و هر چشمى بر تمام دنيا احاطه دارد. يكى از فرشته ها به صورت آدمى است و از خدا تعالى براى آدميزاده ‏ها روزى می‌خواهد، و يكى به صورت گاو نر است و از خدا تعالى روزى همه حيوانات اهلي را خواستار است، و يكى به صورت شير است و از خدا تعالى روزى همه درنده‏ ها را می‌خواهد، و يكى به صورت خروس است و از خدا تعالى روزى پرنده‌ها را می‌طلبد، آنها امروزه همين چهار نفر اند و چون روز قيامت شود، هشت نفر خواهند شد. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و یکم ... و اما عرش به معنى دانش را، چهار نفر از پيشينيان و چهار نفر از آخرين، بر دوش گرفته اند. اما آن چهار نفر نخست، نوح، ابراهيم، موسى و عيسى (ع) و چهار نفر آخر محمّد، على، حسن و حسين (ع) بودند. به سندهاى درست از ائمه عليهم السّلام درباره عرش و حاملانش چنين روايت شده. 🔸شايد فرشتگان، بنا به نقل برخي از حکيمان، کنايه از ارباب انواع عقليه باشند که در ابتداي خلقت و در مرحله اول، همانطور که ذکر شد، چهار نفر و به شکل همان انواع اند و آنها را پرورش می‌دهند و آنچه را که انواع مذکور، بدان احتياج دارند، به ايشان افاضه می‌کنند، و اين چهار فرشته در خلقت و مرحله دوم يا خلقت بازگشت، هشت نفر می‌شوند و انواع مربوطه، بعد از کسب کمالاتشان در مرحله اول، به سوي آنها باز می‌گردند. و چشم فرشتگان، کنايه از علوم مختلف آنها است که در پرورش انواع به آن محتاج اند و وجه شباهت اين کنايه اين است که: عالم با علم می ‏بيند همانطور که بيننده با چشم. تعداد اين چشمها به تعداد حمل کنندگان علم است، گويا که اين حمل کنندگان با علوم خود قدرت بينايي دارند و هر يک از اين حاملين، علم و کمال خاص خود را دارد تا خواسته مزاجهاي خاص را برآورده سازد. و احاطه چشم آنها بر دنيا، از اين است که: علوم آنها فراگير است و ريزترين امور انواع مزبور را اداره می‌کنند . 🔸در اين حديث براي رعايت فهم مخاطب، عرش به يکي از اجزائ خود که همان عالم پايين و عالم ماده است، تفسير شده و شايد مقصود از فرشتگان همین مبداء و منشاء عالم ماده باشد. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و دوم ✅مقاله چهارم در جانها و شبحها، (وَ في‏ أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون)‏ 🔹کلمه اوّل 👈در بيان علت ايجاد عالم مثال و اشباح و نتائج خلقت ايشان از آنجا که اداره اجسام، به ارواح واگذار شده است، و ارتباط بين روح و جسم به علت خلقت متفاوت آن دو که يکي مجرد و ديگري جسم است، دشوار می‌باشد، خداوند سبحان، حد ميانه اي را که جامع بين عالم ارواح و عالم اجسام باشد، آفريد تا ارتباط بين اين دو عالَم با يکديگر و اثر گذاري و اثر پذيري و امداد و تدبير بين ايشان حاصل شود. نام اين عالَم ميانه، عالم مثال و اشباح است که عالمی روحاني است، از سويي شبيه به جوهر جسماني است و از سويي شبيه به جوهر عقلي؛ علت شباهت آن به جوهر جسماني، اين است که از حيث مقدار، محسوس است و محل ظهور اين مقدار، در زمان و مکان است، و علت شباهت آن به جوهر عقلي، اين است که منزّه از زمان و مکان می‌باشد. اين عالم، نه جسم مرکب مادّي است و نه جوهر مجرد عقلي، بلکه اين عالم بهره اي از هر دو دارد و با نسبتي که به هر يک پيدا می‌کند، به آن شباهت می‌یابد. 🔸 هر موجود محسوس و معقولي، داراي مثل و مانندي در اين عالم برزخي، يعني عالم مثال است. عالم مثال در عالم کبير، همان جايگاه خيال در عالم صغير انساني را دارد. ادراک برخي از موجودات عالم مثال که به «خيال متصل» معروف اند، توسط قواي مغز صورت می‌گیرد و ادراک بعضي ديگر که «خيال منفصل» نام دارند، وابسته به قواي مغز نيست. اگر ارواح می‌توانند در مظاهر مثالي خود، حالت جسم گونه، پيدا کنند، توسط همين عالم مثال است. در اشاره به همين مطلب، خداوند سبحان می‌فرماید: و چون انسانى تمام بر او نمودار شد. و از قول سامري، می‌فرماید: مشتى از خاكى كه نقش پاى آن رسول بر آن بود برگرفتم‏. مقصود از آن رسول، در اين آيه، جبرييل (ع) است، چرا که سوار بر اسب بود. و همچنين رواياتي که می‌گوید: رسول خدا (ص) جبرييل (ع) را در چهره دحيه کلبي می ‏ديد و صداي او را همچون کلامی در قالب الفاظ و حروف، می ‏شنيد، بر اين امر دلالت دارد. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و سوم ...شب زنده داران، در عروج روحاني خود، آن هنگام که خلعت صورتهاي خاکي و عنصري را از تن بر می ‏کَنند و جامه مظاهر لاهوتي بر ارواح خود می‌پوشانند، رو به سوي اين عالم دارند؛ و جانهاي کامل، در اين عالم که مکاني غير از مکان قبل که در آن بودند می‌باشد، با صورت محسوس خود، شکل می‌گیرند، همانطور که می‌توانند در همين دنيا و يا بعد از انتقال به آخرت، به شکلي غير از شکل جسماني خود، براي هر که اراده ظهور براي او را دارند، ظاهر شوند و اين به جهت آن است که رفع موانع و حجابهاي جسماني، اين قوّت را در ايشان فزوني داده است. 🔹 و در يک کلام، در اين عالم و بوسيله همين عالم است که ارواح نمود پيدا می‌کنند و اجساد تحرک می‌پذیرند و اخلاق و اعمال، شکل می‌گیرند و معاني با صورتهاي مناسب خود، ظاهر می‌شوند. بلکه نمودار گشتن اشباح در ديده ها و ساير جوهرهاي صيقلي و پيراسته و نيز ظهور آب زلال، که همه، به نوعي تعلق به عالم جسماني دارند، در عالم مثال است، و بلکه آنچه از صورتها و اَشکال، در خواب و بيداري، در مخيّله انسان وارد می‌شود، همه مرتبط به عالم مثال است و از اين عالم نور می‌گیرد، مانند دريچه ها و شبکه هايي که از آنها نور به خانه، داخل می‌شود. عالم مثال، گستره پهناوري دارد. در اين پهنه، هم موجودات مجرد با صُوَر خاص خود و هم موجودات مجسم با اشکال مخصوص خود، جاي می‌گیرند؛ و اين عالم، واسطه عقل است، عقلي که حواس ظاهر در مسير رو به کمال خود، به سوي آن می‌روند و معاني در منزلگاه آن سکني می‌گزینند و او هيچگاه از منزل خود انتقالي ندارد و «محصولات هر چيزي به سوى آن سرازير می‌شود». 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و چهارم ... با اين توضيح، صحّت آنچه در روايات معراج پيامبر (ص) آمده، همچون: ديدن فرشتگان و مشاهده انبياء گذشته، و نيز آنچه در روايات مبني بر حضور ائمه معصومين (ع) بر بالين محتضر آمده، و همچنين صحّت مضاميني چون: سؤال قبر و عذاب و نعمت آن و سرکشي مؤمن پس از مرگ از خانواده خود، و اينکه ارواح بعد از مرگ، به مانند اجساد دنيايي، با هم ديگر مراوده دارند، و ديگر مضاميني که شباهت به اين امور دارند، اثبات می‌شود. 🔹 و بعيد نيست که نزول حضرت عيسي (ع) نيز از همين قبيل باشد. شيخ صدوق (ره) می‌گوید: نزول عيسي (ع) به زمين، يعني بازگشت او به دنيا پس از مرگش. چرا که خداوند می‌فرماید: من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا می‌برم. و می‌تواند از اين قسم باشد مطلبي که در روايات اهل بيت (ع) وارد شده، مبني بر اينکه: خداوند عزّ و جلّ، هنگام قيام مهدي (عج) قومی ‏از اولياء و شيعيان آن حضرت را که پيش از آن مُرده و در ايمان خالص بودند، به دنيا باز خواهد گردانيد تا به ثواب ياري و نصرت آن حضرت، نائل شوند و به ظهور دولت او شاد گردند. و نيز قومی ‏از دشمنان آن حضرت را که در کفر خالص فرو رفته بودند، به دنيا باز خواهد گردانيد تا از ايشان انتقام بگيرد و آنها را با کشته شدن به دست شيعيان و دچار کردن به ذلت و خواري به سبب آنچه از بلندي کلمه حق مشاهده می‌کنند، به بخشي از عذاب لايق خود برساند. و اين همان رجعت است که فقط اصحاب شيعه اماميه، به آن معتقد اند و اين گروه، برخي از آيات مربوط به حشر و برانگيخته شدن را به نقل از امامان خود، به رجعت تاويل می‌کنند . 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و پنجم ...ابو طفيل، در حديثي راجع به رجعت می‌گوید: «اميرالمؤمنين (ع) فرمود: اين دانش خاصى است كه جهل به آن بسياري از امّت را فرا گرفته و علم آن، بايد به خداوند واگذار شود. سپس در آن رابطه برايم آيات بسيارى از قرآن خواند و تفسير فرمود تا آنجا كه خود را در ايمان و اعتقاد به رجعت در مرز يقين يافتم. از جمله چيزهايى كه از حضرتش پرسيدم اين بود كه: اى امير مؤمنان مرا از حوض رسول خدا (ص) با خبر كن كه در دنيا است يا در آخرت؟ فرمود: «در دنيا.» گفتم: چه كسى از آن پاسدارى می‌کند؟ فرمود: «من با اين دستم؛ دوستانم را به سوى آن هدايت می‌کنم و دشمنانم را از آن باز می ‏گردانم.» 🔸و امام باقر (ع) در ضمن حديثي می‌فرماید: رجعت قدرت خداوند است و كسى جز فرقه قدريه، آن قدرت را انكار نمی‌کنند. بسيار اتفاق می‌افتد که بين آنچه انسان با چشم حسّ می ‏بيند با آنچه با چشم خيال می‌بیند، اشتباه واقع شود. در حالي که هر يک از اين دو حسّ، احکام خاص خود را دارند. چه بسيار چيزهايي که در چشم حسّ، اندک می‌نماید و در چشم خيال، بسيار، و بالعکس. خداوند متعال می‌فرماید: و آنگاه را ياد كن كه آنان را چون روياروى شديد، به چشمتان اندك نمود و شما را نيز در چشم آنان، اندك نشان داد. و نيز می‌فرماید: آنان [مؤمنان‏] را به چشم، دو برابر خود می ‏ديدند. مؤمنان، در واقع دو برابر نبودند و کافران با چشم حسّ، آنها را دو برابر نمی ديدند، و دوبرابر ديده شدن، تنها با چشم خيال انجام شده است. در چشم خيال، اين يک حقيقت است و در چشم حسّ، يک دروغ، و علت اين اختلاف، منشاء وجود اين دو حسّ است. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و ششم ...مانند اين قضيه، آن است که مثلا انسان در خواب ببيند که شير می‌نوشد. نوشيدن شير در خواب، امري است که انسان به آن علم دارد و آن را با تمام وجود درک می‌کند، اما اين علم، با چشم حسّ حاصل نشده، بلکه با چشم خيال دريافت شده است. و با همين مثال روشن می‌شود که شرط ديدن چيزي، اين نيست که با چشم ظاهر ديده شود و چيز مرئي، به دليل ديده شدن با چشم ظاهر، مرئي نام نگرفته است، بلکه مرئي بودن چيزي، نهايت درک شدن و دريافت داشتن آن چيزي است. حال اگر اين درک و غايت انکشاف، با نيروي ديگري به غير از چشم ظاهر، صورت بگيرد، باز آن چيز براي انسان مرئي و ديدني محسوب می‌شود؛ مانند صورتهايي که معمولا انسان در خواب می‌بیند. هرچه قدر که نفس، قدرت و قوّت بيشتري داشته باشد، نيروي خيال و خلاقيت نيز در او بيشتر خواهد بود، تا آنجا که تصورات نفس، نزد او همچون موجودي خارجي و با جسم وهيئت خود، حاضر می‌شود و آنکه داراي چنين نفسي و چنين درجه اي از خيال، باشد، همين تصورات را در برابر چشمان خود خواهد ديد. 🔹برخي از اهل معرفت گفته اند: «هر انساني، توسط قوّه وهم است که آنچه را که وجود خارجي ندارد، در خيال خود، خلق می‌کند، و اين يک حالت عمومی ‏براي همه انسانها است. اما فرد عارف قوّه اي به نام «همّت» دارد که بوسيله اين قوّه می‌تواند اشيائي در عالم خارج، ايجاد کند. همت عارف، همواره، مخلوقات خود را حفظ می‌کند و حفظ و نگهداري مخلوقات، براي آن هيچ دشواري ندارد، اما همين که به ناگاه، عارف از حفظ مخلوق خود غفلت ورزد، آن مخلوق، نيست خواهد شد، مگر آنکه عارف همه افکار و انديشه هاي خود را جمع داشته و همواره در حال حضور بوده باشد و هيچگاه غفلتي براي او، واقع نشود، که در اين صورت مخلوق همت او همواره باقي خواهد بود.» 🔸و شايد آنچه از امام صادق (ع) نقل شده از همين قبيل باشد، نقل اين است که: فردي ناصبي، در حضور خليفه منصور، سعي در آزار و اذيت امام (ع) داشت، پس امام به نقش شيري که بر پرده مجلس بود دستور داد که: بگير دشمن خدا را، و آن نقش، شيري واقعي شد و آن ناصبي را دريد به جاي خود بازگشت. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و هفتم ✅کلمه دوّم 🔹بيان قابل جمع بودن تقدم خلق نفوس بر اجساد و خلق شدن نفوس پس از خلق اجساد «وجود نفوس جزئيه انسانيه که عموم آدميان راست، به نحوي که در عالم شهادت است، بعد از حصول مزاج است، به حسب استعداد آن، همانگونه که در جاي خود با برهان، تبيين شده است. و اگر چه به نحوي ديگر، پيشتر در عالم ذر بوده اند و اين نفوس، ارواح برزخيه اند که از مادّه مجرد اند نه از صورت، و مشتمل بر شهوت و غضب اند. 🔸و اما وجود نفوس کليه انسانيه که مختص کمّل و خواصّي است، پيش از وجود اجسام است و در نفوس جزئيه ايشان، استعداد آن هست که ترقّي کنند از مرتبه جزئيه و منسلخ شوند از صفات تقيديه عَرَضيه، به حيثيتي که به کليات خود عود کنند و به آنها متّصل گردند. و اين نفوس، ارواح قدسيه اند که مجرد اند از ماده و صورت، هردو،» هر چند که خود ارواح قدسيه، در عالم برزخ داراي صورتهايي هستند که اين صورتها در قياس با اين ارواح به منزله بدن و در قياس با بدنهاي جسماني اين ارواح، به منزله روح آن محسوب می‌شوند. چرا که هر چيز عالي تري بر آنچه پايين تر از آن است محيط است و عکس اين صحيح نيست، و چون ارواحي که از ماده و صورت، مجرد اند، شباهت به ملائک مقربين و عقول قدسي دارند، هم بر اجساد تقدم دارند و هم بر ارواح داراي صورت برزخي که با خلقت اجساد، خلق می‌شوند. 🔸از جمله احاديثي که بر تقدم وجود ارواح خواص و انسانهاي کامل بر اجساد آنها دارد، اين فرموده پيامبر اعظم (ص) است: چيزي که خداوند خلق فرمود، است. و در روايتي به جاي روح من، نور من آمده است. و نيز (ص) فرمود: خداوند را دو هزار سال از آفريد. و فرمود: اولين چيزي که خداوند ابداع فرمود، نفوس مقدس و پاک بودند، پس ابتدا خداوند اين نفوس را به توحيد خود گويا کرد و بعد از آن ديگر انواع خلق را آفريد. و نيز فرمود: ما پس آمدگانِ پيشي گرفته ايم. و فرمود: آنگاه که آدم (ع) بين آب و گِل بود، من نبي بودم. و نيز فرمود: من اولين پيامبران در خلقتم و آخرين آنها در بعثت. بودم آن روز من از دايره باده کشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و هشتم ✅ کلمه سوّم 👈در بيان اينکه انسان داراي چندين نفس است که بعضي از آنها اختصاص به خواصّ دارد اميرالمؤمنين (ع) می‌فرماید: که همان هستند، داراي پنج روح می‌باشند: روح القدس، روح الايمان، روح القوة، روح الشهوة، روح البدن. 🔸 بوسيله روح القدس، انبياء مبعوث شدند و بوسيله آن همه چيز را دانستند و با روح ايمان خدا را عبادت كردند و چيزى را شريك او نساختند و با روح قوت با دشمن خود جنگيدند و به امرار معاش خود پرداختند و با روح شهوت از طعام لذيذ و نزديكى حلال با زنان جوان برخوردار گشتند و با روح بدن به حرکت درآمدند و راه رفتند. و در ادامه حضرت می‌فرماید: و که همان اصحاب هستند، چهار روح آخر را دارند و که همان اصحاب شِمال اند، به مانند چهارپايان فقط سه روح آخر را دارند. 🔹 کميل بن زياد می‌گوید: به مولايمان، علي (ع) گفتم: اي اميرالمؤمنين (ع) دوست دارم که نفس مرا به من معرفي کني. حضرت فرمود: اى كميل كدام نفس را می خواهى به تو معرفى كنم؟ گفتم: اى آقاي من آيا جز يك نفس، نفس ديگري وجود دارد؟ فرمود: اى كميل همانا چهار نفس وجود دارد: 1⃣ ناميه نباتيه 2⃣حسيّه حيوانيّه 3⃣ ناطقه قدسيّه 4⃣كليّه الهيه و هر کدام از اين نفوس، پنج نيرو و دو خاصيت دارند: 🔸ناميه نباتيه پنج نيرو دارد: ۱. ماسكه ۲. جاذبه ۳. هاضمه ۴. دافعه ۵. مربيّه و دو دارد: ۱. فزونى ۲. كاستى منشاء نفس ناميه نباتيه كبد است. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت چهل و نهم 🔹نفس حسيّه حيوانيه پنج نيرو دارد: ۱. شنوايي ۲. بينايي ۳. بويايي ۴. چشايي ۵. لامسه و اين نفس دو خاصيت دارد: ۱. خشنودى ۲. خشم و منشاء آن قلب است. 🔸نفس ناطقه قدسيه پنج نيرو دارد: ۱. فكر ۲. ذكر ۳. دانش ۴. بردبارى ۵. هوشمندى. اين نفس در جسم انسان منشايي ندارد و شبيه ترين چيزها به نفوس فلكيه است و دو خاصيت دارد: ۱. نزاهت ۲. حكمت. 🔹 نفس كليه الهيه نيز پنج نيرو دارد: ۱. بقاء در فناء ۲. نعمت در بدبختى ۳. عزّت در خوارى ۴. درويشى در توانگرى ۵. شكيبايي در بلا و گرفتارى. اين نفس دو خاصيت دارد: ۱. رضا ۲. تسليم. و اين نفس، مبدأش از خدا است و به سوي او باز می‌گردد. خداوند می‌فرماید: در او از روح خودم دميدم. و هم فرمود: « اى جان آرام گرفته، برگرد به سوى پروردگارت در حالي که خشنود و مورد رضایتی.» و عقل در میان همه است. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاهم ... و روايت است که اعرابيي از اميرالمؤمنين (ع) درباره نفس سؤال کرد، حضرت فرمود: از کدام نفس می پرسي؟ گفت: مگر بيش از يک نفس داريم؟ فرمود: آري، نفس ناميه نباتيه و نفس حسيه حيوانيه و نفس ناطقه قدسيه و نفس الهيه ملکوتيه. عرب گفت: نفس ناميه نباتيه کدام است؟ فرمود: نيرويي است که ريشه آن در طبيعت هاي چهارگانه است و ابتداي پيدايش آن از هنگام انعقاد نطفه و مقرّ آن کبد است و ماده تشکيل دهنده آن عصاره لطيف غذاها است. کار اين نيرو، رشد و زياد شدن است و سبب جدايي اين نيرو از بدن، اختلاف نيروهاي توليد شده از آن است و چون اين نيرو جدا شود به سوي آنچه از آن ايجاد شده بود باز می‌گردد و با آن ممزوج می‌شود نه اينکه همسايه آن شود. ❓عرب پرسيد: نفس حسيه حيوانيه کدام است؟ فرمود: نيرويي فلکي و حرارتي غريزي است که ريشه در افلاک آسماني دارد و ابتداي خلقت آن، از هنگام ولادت جسماني است، و کار اين نيرو حيات و حرکت و ظلم و ستم و چيرگي و کسب مال و تحصيل شهوت هاي دنيوي است و جايگاه آن در قلب می‌باشد و سبب جدايي اين نيرو نيز، اختلاف نيروهاي توليد شده از آن است، و اين نيرو نيز پس از جدايي به سوي اصل خود باز می‌گردد، به همان طريق که نيروي قبل بازگشت داشت. و در اين حال صورت آن نيست می‌گردد و کارش باطل و وجودش زائل و ترکيبش فاني می‌شود. ❓عرب پرسيد: نفس ناطقه قدسيه کدام است؟ نيرويي لاهوتي است و ابتداي پيدايش آن از هنگام ولادت دنيوي است و جايگاه آن، علوم حقيقي ديني است. مواد آن از تاييدات عقلي است و کار آن کسب معارف الهي می‌باشد. سبب جدايي اين نيرو، تحليل رفتن ابزار جسماني است، و چون اين نيرو جدا شود به سوي آنچه از آن به وجود آمده باز می‌گردد، البته به صورت همسايگي و مجاورت و نه به صورت ممزوج شدن و ترکيب گشتن. ❓عرب پرسيد: نفس لاهوتيه ملکوتيه کليه، کدام است؟ فرمود: اين نيز نيرويي است لاهوتي و جوهري است بسيط که حيات آن بسته به ذات است و ريشه در عقل دارد. اين نيرو از عقل سرچشمه می‌گیرد و از آن حکايت دارد و به سوي آن دلالت و اشارت می‌کند، و چون اين نيرو کامل شد و به عقل شباهت يافت، به سوي عقل باز خواهد گشت. پيدايش همه موجودات از عقل است و پس از تکامل، موجودات به سوي آن باز می‌گردند. عقل همان ذات خداوند اعلي و همان شجره طوبي و سدره المنتهي و جنه الماوي است؛ هر کس آن را بشناسد هرگز سيه روز و بدبخت نخواهد بود و هر کس آن را نشناسد تلاشش بي سرانجام و خود، گمراه خواهد بود. ❓عرب پرسيد: مولاي من عقل چيست؟ فرمود: عقل جوهري دريافت کننده است که به همه چيز، از همه جهات، احاطه دارد و به هر چيزي قبل از وجودش آگاه است و او علت همه موجودات و نهايت همه خواسته ها است. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و یکم ✅کلمه چهارم 🔹در شان عالم علوي و بالارفتن نفس انساني به سوي آن روايت است که از اميرالمؤمنين (ع) درباره عالم عُلوِي سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمود: صورتهايي هستند خالي از ماده و برتر از قوّه و استعداد، خداوند بر آنها تجلّي کرده و حق بر ايشان طلوع نموده و آنها درخشيدن گرفته اند. خداوند در هويت آنها مثال خود را پديدار کرده و از مجراي وجود ايشان، افعال خود را ظاهر ساخته است. خداوند انسان را داراي نفس ناطقه و دريابنده آفريده، که دريافت اين نفس، وقتي است که انسان آن را با علم و عمل، تزکيه کند، و اگر چنين شود انسان به گوهر علتهاي اوليه خود شباهت خواهد يافت، و اگر مزاج اين نفس معتدل گردد و از آن چيزها که ضدّ آن است جدا گردد، به سبب اين نفس با هفت آسمان استوار، شريک خواهد بود. 🔸 و روايت است که شخصي ، به (ع) رسيد در حالي که حضرت با گروهي مشغول صحبت بود. يهودي به حضرت گفت: اي پسر ابوطالب، اگر فلسفه می ‏آموختي، مقامی ‏بس رفيع می ‏يافتي. حضرت فرمود: مقصود تو از چيست؟ 🔹آيا نه اين است که اگر کسي طبايعش معتدل شود، مزاجش صفا می‌یابد و هر که مزاجش صافي شد اثر نفس در او قوي تر می‌گردد و هر که اثر نفس در او قوي گشت، به آنچه باعث ترقّي او است گرايش می‌یابد و هر که به اسباب ترقي خود روي آورد، به اخلاق نفساني آراسته خواهد شد و هر که به اين اخلاق، آراسته گردد وجودي انساني خواهد يافت و نه وجودي حيواني که در سرايي پست و ظاهري وارد شده است. و هر که به اين مقام رسيد، ديگر چيزي جايگاه او را از اين مقام، تغيير نخواهد داد. 👌 فرد يهودي گفت: الله اکبر! اي پسر ابوطالب تو تمام فلسفه را در اين کلمات بيان کردي، خداوند از تو خشنود باشد. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و دوم ... و در حديث قدسي که مورد اتفاق همه فرق اسلام است، چنين آمده: بنده من با چيزي از انجام به من نزديک نمی‌شود. و بنده من غير از انجام واجبات، با انجام سعي در به سوي من دارد تا او را دوست بدارم، و چون من بنده اي را دوست بدارم، در اين هنگام گوش او خواهم شد كه با آن بشنود، و ديدگان او می‌شوم كه به وسيله آن ببيند و زبان او خواهم شد كه با آن سخن بگويد و دست او خواهم شد كه با آن هر چيزى را بر‏دارد، و پاي او می‌شوم كه به هر کجا ‏برود. هر گاه چنين بنده اي مرا بخواند اجابت مى‌کنم و اگر از من چيزى بخواهد عطا خواهم کرد. 🔹 محبّت خداوند به بنده، يعني کشف حجاب از قلب و فراهم کردن وسائل قرب او. و محبّت بنده به چيزي يعني: ميل نفساني او به چيزي به خاطر کمالي که در آن چيز است، به طوري که بنده، حتي به چيزهايي که او را به محبوب خود نزديک می‌سازد نيز محبّت پيدا می‌کند. و هرگاه بنده اين نکته را دريابد که نزد کسي جز نيست و کمالاتي که او در خود و در غير خود می‌بیند همه از خدا و با خدا و به سوي خدا است، عشق و محبّت او تنها براي خدا و در خدا خواهد بود و اين مقتضي آن است که بنده اراده طاعت خداوند و گرايش به آنچه او را به خدا نزديک می‌کند را داشته باشد و از کسي که وسيله شناخت و محبّت خداوند است، تبعيت کند. 🔸خداوند متعال می‌فرماید: بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد. پس تنها در از سيره عبادي و اخلاقي و الگو گرفتن از احوال و مستحبات رسول خدا (ص) است که قرب به خداوند حاصل می‌شود و پس از قرب به خدا، محبّت او نيز در دل زنده می‌گردد. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و سوم ... علامه محقق، خواجه نصيرالدين طوسي (قدس سره) می‌فرماید: هرگاه که از نفس خود دل بر کند و به حق متّصل گردد، همه قدرتها را غرق در قدرت مطلق خداوند که همه سرنوشتها را فرا گرفته، و همه علوم را منحلّ در درياي بيکران دانش الهي، که هيچ چيزي از آن پنهان نيست، و همه اراده ها را فاني در اراده او که موجودي را توان سر باز زدن از آن نيست، می‌بیند، و در می‌یابد که هر وجودي و کمال هر موجودي ، از خداوند صادر شده است و از سر چشمه فيض او سيراب گشته است. و چون عارف، به اين حد از رسيد، خداوند چشم او خواهد شد تا با آن ببيند و گوش او خواهد شد تا با آن بشنود و قدرت او خواهد شد تا با آن افعال خود را انجام دهد و علم او خواهد شد تا با آن بداند و در يک کلام وجود او خواهد شد تا با آن اشياء را وجدان کند. و در اين هنگام، عارف، حقيقتاً به متخلق گشته است. و در شرح اين مطلب، در کلمه سوّم از مقاله هفتم، توضيح بيشتري داده خواهد شد. 🔸 و در حديثي قدسي آمده است: هر که مرا طلب کند مرا بيابد و هر که مرا يافت، مرا دوست خواهد داشت و هر که مرا دوست بدارد، عاشق من خواهد شد و هر که عاشق من شود من نيز عاشق او خواهم شد و هر که من عاشقش شوم، او را خواهم کشت و هر که را من بکشم پس ديه او بر من خواهد بود و هر که ديه او بر من باشد، من خود ديه او خواهم بود. 🔹 محمّد بن جمهور احسائي از امير المؤمنين (ع) روايت می‌کند که حضرتش فرمود: خداوند براي دوستان خود شرابي دارد، که هنگامیکه بنوشند مست شوند و چون مست شوند به طرب آيند و چون به طرب آيند پاک شوند و چون پاک شوند ذوب شوند و چون ذوب شوند خالص شوند و چون خالص شوند طالب شوند و چون طالب شوند خواهند يافت و چون بيابند خواهند رسيد و چون برسند وصل شوند و چون وصل شوند ديگر بين آنها و محبوبشان فاصله اي نخواهد بود. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و چهارم ... و امام صادق (ع) می‌فرماید: اتصال روح مؤمن به خداوند، از اتصال شعاع خورشيد به آن، شديد تر است. و نيز فرمود: با با مردم است، ولى او هميشه با ، و هر گاه، قلب او از خداوند متعال، آنى كند، هر آينه از شوق او خواهد مرد. عارف امين سپرده هاي الهى، و خزينه اسرار و معدن انوار و راهنماى رحمت او براى مردم است، عارف، مركب علوم الهي و ميزان سنجشي براي فضل و عدل خداوند می‌باشد. او بی نياز از مردم و مقاصد و خواسته ها و مادّيات است و مونسى براى او به جز پروردگار متعال نيست. و نطق و اشاره و نفس كشيدن او به خدا و براى خدا و از خدا و با خدا می‌باشد، عارف در باغهاي قدس خداوندي می خرامد و سرخوش از نسيم لطف الهي است. آري درختي است که ميوه آن است. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و پنجم ✅کلمه پنجم 🔹بيان علت پايين آمدن ارواح از ملکوت بالا عبدالله بن فضل هاشمی ‏می ‏گويد: از امام صادق (ع) سؤال کردم: به کدام علت، خداوند ارواح را بعد از آن که در ملکوت بالا و در آن مکان رفيع مستقر فرمود، در بدنها قرار داد؟ حضرت در پاسخ فرمود: خداى تعالى می‌دانست كه اگر ارواح را در آن مقام و محلى كه داشتند به حال خود رها کند، در آنها شوق ادعاي ربوبيت و خدايي پديد می‌ آمد، به همين جهت، خداوند ايشان را به قدرت كامله و حكمت بالغه خود و به سبب لطف و رحمتى كه نسبت به آنها داشت، در بدنهائى كه در ابتداى تقدير، مقدر فرموده بود جاي داد و آنها را به يکديگر محتاج گردانيد، و بعضى را بر بعضى برترى داد، و درجات برخي را بر برخي ديگر فزوني بخشيد، و كفايت امور بعضى را بدست بعضى ديگر سپرد و پيغمبران را بسوى ايشان برانگيخت تا آنها را بشارت و بيم دهند و آنها را به عبادت و بندگى آن سان كه خداوند به آن امر نموده، وادارند و براى ايشان عقوبات و ثوابهاي بسياري در دنيا و آخرت، قرار داد تا اينكه بيشتر به عبادت و كارهاى خير رغبت کنند و از بديها بپرهيزند، و خواست تا با طلب معاش و کسب روزي، به آنها طعم ذلت در برابر خود را بچشاند و به آنها بفهماند كه آنها بندگان خدا و مخلوق اويند تا خاضعانه به عبادت خداوند روى آورند و به اين واسطه مستحق نعمتهاى ابدي و بهشت جاويدان او شوند و از ميل به آنچه كه نبايد به آن مشتاق شوند، ايمن گردند. 🔸سپس فرمود: اى پسر فضل خداوند متعال از بندگان به حال ايشان آگاه تر است. آيا نمی ‏بينى مردم را كه همه آنها علوّ و برترى بر غير خود را دوست می‌دارند، به طورى كه عدّه اي ادّعاى خدائى می‌کنند و برخي ديگر به ناحق ادعاى پيغمبرى می‌نمایند و بعضي ديگر به ناحق مدعى امامت می‌شوند، با اينكه می‌بینند كه نقص و عجز و ضعف و پستي و فقر و احتياج و بيماري، وجود آنها را فرا گرفته و مرگ فراتر از همه اينها بر آنها احاطه دارد و بر همه آنها غالب است. اى پسر فضل خداوند كارى نمی كند مگر آنكه به صلاح بندگان باشد و خداوند ظلم به كسى ظلم روا نمی ‏دارد وليكن مردم به خودشان ظلم می‌کنند. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و ششم ✅مقاله پنجم 🔰در ايجاد عالَم إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ 👈کلمه اوّل 🔹در بيان معني ايجاد و حدوث و اثبات حادث بودن عالم ما در صدد بيان معني حدوث، به اين معني که چيزي سازنده اي داشته باشد که در وجود يافتن، به آن محتاج باشد، نيستيم؛ چرا که روي سخن ما با اهل فنّ است، و اين معني براي آنها اثبات شده و بديهي است، حتي می‌توان گفت که اين معني نزد ايشان و غير ايشان امري فطري است. خداوند می‌فرماید: مگر در باره خدا، پديد آورنده آسمانها و زمين، ترديدى هست؟ و می‌فرماید: و اگر از آنها بپرسى: چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلّماً خواهند گفت: «خدا.» پس وجود صانع و سازنده، از حيث فطرت و نظر و عبرت، ثابت شده است. اما حدوث و ايجاد به اين معني که ايجاد کننده و مُحْدِثي قبل از آن بايد باشد دو معني دارد: ۱. حدوث ذاتي: يعني اينکه ذات ايجاد کننده، قبل از ذات ايجاد شده، وجود داشته باشد. ۲. حدوث زماني: يعني اينکه زمان نيستي و عدم شيء ايجاد شده، مقدم بر زمان وجود شيء ايجاد شده باشد. يعني زماني نبوده باشد و در زماني بعد از آن ايجاد شده باشد. 🔸حدوث به معناي اول، در همه موجودات به غير از خداوند، صادق و جاري است و در همه چيزهايي که اين معني در آن جريان دارد، ثابت شده می‌باشد. و حدوث به معني دوم در مورد موجوداتي صادق و جاري است که زمان بر آنها احاطه داشته باشد، و آنها داخل در مجموعه زمان باشند، و اما موجوداتي که مقدم بر زمان باشند، اين معني در آنها جريان ندارد و اين معني نيز درباره همه اشيائي که در آنها جريان دارد، ثابت شده است. در توضيح معني اول يعني حدوث ذاتي بايد گفت: چيز ساخته شده و پديد آمده، هيچگاه با چيز سازنده و پديد آورنده، در ذات، هم رتبه و هم عرض نمی ‏باشد. چرا که معني سازندگي و ساخته شدن يا همان صانعيت و مصنوعيت، چيزي جز پيشي گرفتن ذاتي بر ذات ديگري که از اولي پديد آمده، نيست. اگر صانع و مصنوع، هر دو با هم موجود باشند، در اين صورت، ساختن چيزي، کاري عبث و بي فايده خواهد بود، چون چيزي که بايد ساخته شود، قبلا ساخته شده و اين يعني اقدام به تحصيل چيزي که قبلا حاصل شده است. 🔻 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و هفتم ...پس صانع و سازنده، بي زوال و قديم است و مصنوع، در حالي که در عدم و نيستي فرو رفته بود، بعد از صانع به وجود آمده است، پس در بدو امر، صانع وجود داشته و مصنوع وجود نداشته و سپس، مصنوع با ايجاد صانع به وجود آمده است. به عبارت ديگر، ايجاد به چيزي جز معدوم، تعلق نمی گيرد. 🔹 پس عالَم، ازلي و بدون ابتدا نيست، و نيز هر موجودي که وجودش وابسته به غير است، همين گونه است و مبدائي دارد و داشتن مبداء، با ازلي بودن، منافات دارد. و اين خود مستلزم آن است که مصنوع، وجود خود را از غير خود، بگيرد و صانع، وجود خود را از غير خود نگرفته باشد. و اين است معناي حديثي که در آن آمده: خداوند بود و چيزي همراه او نبود. و معني کلام آن که گفت: الآن نيز بر همان حال است که بود. 🔸در حديث فوق، معني فعل ماضي «بود» (کان) به همان معني فعل کان در آيه: كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً، است. خداوند محدود به زمان ماضي نيست، بلکه او از مطلق زمان، رها و بري است. اين نوع تقدم بر مصنوعات که برای صانع آنها ثابت شد، همان تقدم حقيقي ذاتي است که هيچ تقدّم ديگري بر آن شرافت ندارد و در رتبه مانند آن نيست، چرا که در اين نوع از تقدم ذاتي، ملاکي جز ذات صانع، لحاظ نشده و براي اثبات تقدم او به واسطه ديگري که بيان علت تقدم او باشد، نياز نيفتاده است. و بالطبع، تاخُّري که براي مصنوع، ثابت شد نيز تاخري حقيقي است که تاخري بهتر و پَست تر از آن، متصور نمی باشد. چرا که در اثبات تاخر مصنوع نيز به چيزي جز ذات او متوسل نشده ايم. و اما شرح معني دوم، ان شاء الله خواهد آمد. 🔺 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و هشتم ✅کلمه دوّم 💠در بيان برکنار بودن زمان از خداوند و از ابتداء عالَم بين خداوند و بين عالَم، نمی‌توان بُعد زماني در تقدير گرفت؛ چرا که اگر زمان امري موجود باشد، يقيناً از عالَم، محسوب می‌شود، و اگر موجود نباشد، هيچ است. و اين دو از حيث زمان و قبل و بعد و با هم بودن، هيچ نسبتي با هم ندارند؛ چرا که زمان در مورد خدا و ابتداء عالم، مفهومی ‏ندارد، به اين دليل که نياز عالَم به صانع، براي هست شدن، نيازي ذاتي و فقري نهادي است، نه اين که چون زمانِ عالَم، متناهي است پس نياز به صانع دارد. زمان هم چيزي جز تعداد حرکت فلک نيست، همانطور که مکان چيزي جز آنچه که احاطه بر فلک دارد نيست؛ پس اگر فلک نباشد، زمان و مکان هم معني نخواهد داشت. 🔹 هنگامیکه خداوند عزّ و جلّ، فلک و اجسام موجود در آن را آفريد و آن را به گردش درآورد، زمان و مکان نيز ايجاد شد. و اين بعد از آن بود که خداوند، بسياري از ارواح و فرشتگان و ديگر چيزهايي که باعث آباداني فلک بودند را آفريد. پس زمان، بعد از خلقت بزرگوارترين موجودات و عظيم ترين آنها، و بعد از ايجاد ارکان مخلوقات و ستونهاي آفرينش، به وجود آمده، و اين مطلب، با دلائل قاطع و استوار، در جاي خود ثابت شده است. پس تقدّم زماني هم در مورد خداوند و هم در مورد ابتداء عالم و سؤال از کي به وجود آمدن عالم، بي معني است؛ همانطور که اين سؤال در مورد وجود حقّ، بي معني است، چرا که «کِي»، سؤال از زمان است و زمان هم قبل از عالم ايجاد نشده است. 🔸قديم بودن خداوند، اين نيست که او دچار مرور زمان نمی‌شود، بلکه قديم بودن براي خداوند، واجب ذاتي است. فرق بين ازل و قديم اين است که: ازل عبارت از اين است که خداوند قبل از همه چيز بوده است ولي قديم يعني: علاوه بر اينکه خداوند قبل از همه چيز بوده، وجودش همواره بوده و سابقه نيستي و عدم، در او راه ندارد. پس تنها وجود خالص و محض است که از عدم پديد نيامده و اين وجود، همان وجود خداوند است، و وجود ديگر که از عدم پديد آمده، وجود عالم است. پس عالم، در غير زمان به وجود آمده و اگر چه عالَم در ازل، در علم خدا موجود بوده، ولي به هر حال در نفس همين وجود يا همان علم خداوند، حادث شده است، چرا که عالم، نيازمند به ايجادگري است تا او را در صورت و عينيتي به وجود آورد، و وجود او در مرتبه بعد از وجود خداوند است و به اين دليل است که می ‏گوييم عالم حادث است و صحيح نیست که صفت قديم بر او اطلاق شود. 🔺 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت پنجاه و نهم ... در کلام مولا علي (علیه‌السلام) آمده که: خداوند، عالِم بود آن گاه كه معلومى نبود، و پرورنده بود آن گاه كه پرورده ‏اى نبود، و توانا بود آن گاه كه ناتواني نبود. 🔹و در بياني ديگر مى‌فرمايد: خداوند آن هنگام حقيقت پروردن را داشت که هيچ پرورده اي نبود و آن هنگام معني خدايي را داشت که هيچ آفريده اي نبود و آن هنگام معني عالِم بودن را داشت که هيچ معلومی ‏نبود و آن هنگام معني خالق بودن را داشت که هيچ مخلوقي نبود، و آن هنگام شنوا بود که هيچ شنيده اي نبود. اين گونه نيست که خداوند با شروع خلقت، مستحق معني خالق بودن شده باشد و با شروع ايجاد، معني ايجاد کننده را سزاوار شده باشد. 🔸و نيز مى‌فرمايد: قدمتش طول زمان را در هم پيچيده و عزّتش ورود در مکان را مانع شده و نگويند او كى بود، و نه تا كى پايدار خواهد بود. و بايد دانست که نسبت ذات خداوند متعال با مخلوقاتش چنان است که ذات بي چون او در همراهي با مخلوقات و همراه نشدن با آنها، اختلاف پيدا نمی‌کند. چرا که در اين صورت خداوند بالفعل، با عده اي از مخلوقات همراه بود و با عده اي ديگر بالقوه همراهي داشت، و در اين صورت ذات او مرکّب از دو جهت قوّه و فعل بود و صفاتش پي در پي به حسب هر حالت جديد، تغيير می ‏يافت و خداوند از اين معاني به دور است. 🔺 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📌 📖ترجمه کتاب قُرّةُ العُيُون در عرفان و حکمت، تاليف علّامه کبير و محدّث خبير: مولي محسن (روزهای فرد) 👈 قسمت شصتم ... اگر چه نسبت ذات خداوند که در همه جهات و با همه موجودات، فعليت صِرف و بي نيازي محض است، خود از حوادث زمانيه محسوب می‌گردد، ولي اين نسبت، واحد است و دچار تعدد و اختلاف نيست، و همراهي ذات خداوند از نوع همراهي قيوميه و ثابتي است که همواره بدون تغيير است. وجود اين صفات، همه براي خداوند واجب است و هر موجودي در وقت و محلّ خاص خود و به حسب توان خويش، با بهره گيري از صفت بي نيازي خداوند، از ديگري بي نياز خواهد بود، و فقر و کمبود و نقص هر موجودي در قياس با ذات و قابليت ذاتي با موجودات ديگر سنجيده مى‌شود. 🔹 مکان و آنچه در آن است در نظر خداوند و در همراهي با وجود بي مثال او، همچون نقطه اي است، و خداوند مى‌فرمايد: و آسمانها در پيچيده به دست اوست‏. و زمان و آنچه در احاطه زمان است، با همه بي ابتدايي و بي انتهايي خود، در نزد خداوند آني بيشتر نيست و قلم بر آنچه بودني است روان گشته و از حرکت ايستاده است. و ارسال فيض از سوي خداوند به همه موجودات ظاهر و غائب، با همه تکثّر و پراکندگي آنها، يعني ارسال فيض به يک موجود، خداوند مى‌فرمايد: و آفرينش و برانگيختن شما در نزد خداوند جز مانند آفرينش‏ يك تن نيست. 🔸تقدّم و تاخّر و نو به نو گشتن و از بين رفتن و حضور و غيبت، همه و همه، در قياس موجودات با يکديگر و در احساس و ادراک دربند گشتگان قفس زمان و گرفتار شدگان زندان مکان، معني دارد و نه غير آن. و اين چيزي است که انديشه هاي غالب مردم از فهم آن عاجز و گريزان است؛ و اما معني کلام خداوند که مى‌فرمايد: هر زمان، او در كارى است، همانطور که برخي از اهل علم گفته اند، يعني اينکه خداوند کارها را پديدار می‌کند نه اينکه آغاز می‌کند . 🔺 ادامه دارد... ✍ ترجمه و تعلیق و تحقیق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸