eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.4هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال۴ یکشنبه۲ بهمن سلام محضر ستایش‌بانو امیدوارم حال دلتون خوب باشه 😊 و سلامی مجدد محضر همه‌ی همراه
سوال۴ یکشنبه۲بهمن سلام.عزیزم اگه سندروم روده تحریک پذیر داشته باشی باید در خوردن بعضی از مواد غذایی رعایت کنی خود دکتر بهت میگه چی بخوری چی نخوری منم چندسال همین مشکل رو دارم ولی با رعایت کردن باهاش کنار اومدم اصلا نگران نباشید من پیش دکتر متخصص داخلی میرفتم نه گوارش.با ی سری آزمایش و سونو متوجه مشکل من شدن ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال۴ یکشنبه۲ بهمن سلام محضر ستایش‌بانو امیدوارم حال دلتون خوب باشه 😊 و سلامی مجدد محضر همه‌ی همراه
سلام در مورد سوال ۴ ۲ بهمن من چند سال پیش متخصص های مختلف رفتم برای درد پهلو تا اخر دکتر عمومی گفت سندروم روده تحریک پذیر داری باید بفهمی به چی حساسیت داری وه دردش شروع و تشدید میشه مثلا با خوردن لپه دردام زیاد میشه اول از همه این رو ببین با چی تحریک میشی دوم اینکه من با قرص کلوفک خیلی روم جواب میداد مسئله بعدی امسال رفتم کلونوسکوپی به منم گفت فیزیوتراپی کف لگن،ولی گفت شاید ۱۰ شایدم ۱۰۰ جلسه تا جواب دادنش زمان ببره برا همین حوصله نکردم و نرفتم الان باردارم برو باشگاه ورزش،پیلاتس هم عالیه حرکاتی داره برا تقویت کف لگن اونها رو بعدش تو خونه بیشتر انجام بده ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام وقتتون بخیر درجواب خانمی که گفتن شکم بچه23روزشون 6روزه کار نکرده بچه منم توی همین روزها 8_9روز شکمش کار نکرد و مشکلی هم پیش نیامد و بعد این مدت دوباره به روال طبیعی برگشت. اگه از 10روز بیشتر طول بکشه باید به دکتر مراجعه کنید. بانوی باردار باید از نظر: حسی،چشایی،بویایی،لمسی،یینایی،عقلی،عملی،خیالی،شنیداری در ایام بارداری یه سری مراقبتهای داشته باشد(پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano اینم کانالی که سوالات خانوادگی رو بیا بپرس👇 https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d
سلام وقت بخیر در جواب خانومی که بچش ۲۳ روزشه و دیر به دیر شکمش کار می کنه بچه من الان پنج ماهشه و مثل بچه شما بود چند تا دکتر بردم همه گفتن تا دو هفته هم اگه شکمش کار نکنه اشکالی نداره و طبیعیه ماساژ و این راه کار ها برای نفخ و آروم شدنش خوبه ولی خود به خود خوب میشه نگران نباش پسر من چهار ماهش شد ی دفعه خوب شد.... بانوی باردار باید از نظر: حسی،چشایی،بویایی،لمسی،یینایی،عقلی،عملی،خیالی،شنیداری در ایام بارداری یه سری مراقبتهای داشته باشد(پرتواعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano اینم کانالی که سوالات خانوادگی رو بیا بپرس👇 https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d
۶۷۰ تابستون سال ۹۹ بود بچه سومم تازه یک سال و نیمه شده بود، چند روز بود حالم بد بود اصلا به باردار بودن حتی شک هم نکردم، چون مراقب بودیم و من اون زمان قرص قلب هم مصرف می کردم و با مصرف اون قرصها نباید باردار می شدم ولی در کمال تعجب من باردار بودم. اولش حتی به سقط هم فکر کردم با خودم ولی ترسیدم و به همسرم گفتم باردارم که خیلی خوشحال شد، البته به خاطر داروهایی که من مصرف می کردم استرس داشتیم ولی سریع به دکتر مراجعه کردم و قرص های قلب و برام قطع کرد و مراقبت های بارداری رو شروع کردم. البته اینم بگم من برای بچه اولم که سال ۹۱ بود غربالگری نبود ولی برای دومی سال نود و سه غربالگری رفتم ولی برای سومی و چهارمی با تحقیقاتی که کردم غربالگری ها رو نرفتم که دکترم هم موافقت کردن ولی خانه بهداشت خیلی دعوام کردن برای همین روز بعدش همسرم رفت بهداشت و تعهد داد که همه چیزش به عهده خودمون باشه و من فقط زیر نظر دکتر بودم و دیگه تا واکسیناسیون بچه هام بهداشت نرفتم و هردو بچه من سالم به دنیا اومدن و هر بچه روزی خودشو داره. باید اینم اضافه کنم شوهر من خیلی بچه دوست هست و می گفت بچه ها باید زیاد باشن و هیچ وقت هم نگران خرجشون نبودیم چون زندگیمون با وجود بچه ها رونق و برکت گرفت و با تولد پسر اولم ماشین پیکان خریدیم و پسر دومم هم خونه خریدیم. ما تو همه چیز قانع بودیم مثلا ماشینمون همون پیکان هست و با تولد پسر سومم اقساط خونه مون تموم شد و خونه مون و کامل تر کردیم که دو نیم طبقه شد. بچه های ما واقعا تو کوچیکی اذیت می کنن، خواب شون کمه، سریع بیدار می شن و شیرم هم کم بود. سخت بود هر جا می رفتیم مهمونی یا هيئت، بدون خوردن شام بر می گشتیم، چون بچه ها از بس گریه می کردند، دیگه من با خودم گفتم چهار پنج سالی استراحت کنم بعد بچه بیارم ولی از خدا و خواستش رو فراموش کرده بود و ناشکری کردم، این ناشکری باعث شده بود که سر سومی باردار نمی شدم، زیر نظر دکتر رفتم با مصرف چند دوره دارو بازم باردار نشدم، ماه بعدش بدون مصرف دارو باردار شدم ولی سقط شد و خیلی درد کشیدم یکسال بعد از سقطم دوباره باردار شدم و دکتر بارداری مو خیلی زود فهمید و با دادن دارو مانع از سقط مجدد شد و بچه سومم هم به جمع ما اضافه شد. از بچه چهارمم بگم براتون با اینکه سخت بود و هست ولی خیلی لذت بخشه وقتی می بینم سومی و چهارمی اینقدر خوب با هم بازی می کنن... ما وام بچه چهارم رو گرفتیم و همسرم بیست تومن روش گذاشت باهاش دستگاه خرید و خودشون کار برداشتن و با دستگاهها کار کردن بعد از شش ماه که قسط های وام شروع شد، همون هشتاد میلیونی که وام گرفتیم و با اون دستگاه کار کردیم و وضع مالی مون هم به نسبت قبل خیلی خوب شده ولی سعی می کنیم که خیلی بریز و بپاش نکنیم تا بتونیم یک خونه بزرگ ویلایی سه خوابه بخریم و حیاط داشته باشیم تا بچه ها بازی کنن. حالا هم تصمیم داریم خونه خودمون و بدیم مستاجر برای آرامش بچه هامون بریم یک خونه ویلایی بگیریم تا هر وقت تونستیم خونه جدید بخریم. گشایش هایی که خدا با برنامه ریزی خودش برامون ایجاد کرد خیلی زیاد هست تازه این ماه خودرو طرح جوانی جمعیت هم برنده شدیم ولی تحویلش برج ده هست انشاالله با پول فروش اون و یک مقدار هم خودمون بتونیم روش بذاریم یک خونه خوب بخریم. قصد داریم هر وقت خونه رو عوض کردیم برای پنجمی اقدام کنیم چون واقعا خونه مون یه آپارتمان هفتاد متری یک خواب هست و برای ما کوچیک... دور اطراف ما هم هستن افرادی که یک جور خاص وقتی می فهمن چهار تا بچه داریم، بهمون نگاه می کنن. من متولد هفتادم و به این نتیجه رسیدم یک زن اگه بهترین شغل دنیا و بهترین تحصیلات رو هم داشته باشه ولی تشکیل خانواده نداده باشه و مادر نباشه در اصل موفق نیست چون درجه و رتبه اصلی یک زن، به مادر بودنش هست. بیاین به دخترامون یاد بدیم اولین و مهمترین وظیفه یک زن همسر و مادر بودن هست... در ضمن ما توصیه ایت الله ناصری رو درباره اذان گفتن در خانه عمل کردیم و همسرم قبل از هر نماز تو خونه اذان می گفتن تا اینکه پسر سومم رو باردار شدم. از همه می خوام برای ما هم دعا کنن خدا یک دو قلو خداخواسته دختر بهمون بده کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سوال ۱۵۹ ۲۱ اسفند سلام خسته نباشید الهه هستم من هفته بعد18اسفندتاریخ زایمانممه طبیعی. خیلی خیلی استرس دارم توروخدا بگیدچیکارکنم. انقباض انبساط هامم هی داره زیادترمیشه چون روستاهستیم میترسم نرسم بیمارستان. بگیدچیکارکنم زایمان راحتتر وبی اذیتتری داشته باشم.همش دوست دارم زودتردخترم دنیابیادعکسشوبراتون بفرستم توگروه 😂😂😂😂 من امروز چهل هفته شدم اصلن در ندارم کلاس آمادگی زایمان روهم رفتم همه ورزش هاروهم انجام میدم پیاده روی طولانی تومان آب داغ هم نشستم ولی هنوز زایمان نکردم چیکار کنم خیلی استرس دارم امروزدکترسونونوشت برام.وزن بچه ۳۸۵۰بود.سرشم پایین گفت شاید سزارین بشی.من خیلی میترسم از سزارین.وحالاهم که وزن بچه انقدرعه ازطبیعیم میترسم دیگه.ولی بازم طبیعی روترجیح میدم توروخدا خانومای گروه بگین چیکار کنم زودتر زایمان کنم.کارم به عمل نکشه ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۶۰ ۲۱ اسفند سلام خدمت شما ستایش خانم و تشکر از کانال خوبتون.خیلی استفاده میکنیم از مطالبی که عزیزان میفرستن.من ۱سوال داشتم اگه میشه بفرستید تو کانال که اگه کسی بتونه راهنمایی کنه .خدا لطف کرده به من دوقلو داره ۱دختر۱پسر الان ۴۵ روزشونه هم شیر خشک بهشون میدم هم شیر خودم ولی گاهی خیییلی بی قراری میکنن و اذیت میشن به خودشون میپیچن .۱نفر میگفت این بخاطر اینه که هم شیر خودتومیخورن هم شیر خشک و این ۲شیر واسشون سنگینه و اذیت میشن.میگفت شیر خودتو بهشون نده ولی من احساس میکنم که حقشونه شیر خودمم بخورن عذاب وجدان میگیرم بهشون ندم.خواستم بپرسم اگه کسی در این زمینه آگاهی داره و میتونه راهنمایی کنه .ممنونم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۶۱ ۲۱ اسفند سلام وقتتون بخیر من قصد بارداری دارم الان ۷ماهه درحال اقدامیم من خودم سونو دادم وهم آزمایش همسرم هم آزمایش داده دکتر گفته هیچ مشکلی ندارید دارووآمپول هم دادن برای تقویت ولی اثری نداشت تغذیه ام روهم اصلاح کردم من شنیدم که تایک سال اقدام نیازه آیا راهکاری هست که به نتیجه برسم ؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۶۲ ۲۱ اسفند ۱۳ بهمن سلام به همه دوستان وتبریک ماه رجب بارداری ۴ رو میگذرونم و به شدت معده درد دارم هفته۱۷ هستم دارو هم جواب نداده فقط صبح ناشتا یک قاشق عسل میخورم کمی بهترم ولی مرکبات لبنیات و مایعات اصلا نمیتونم بخورم بعد مصرف حتی با مصلحات معده درد شدید میگیرم خیلی تشنمه و هیچ راهی ندارم لطفا راهنماییم کنید یه بچه ۱۸ ماه هم دارم که شیر خودم رو میخوره . ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۶۳ ۲۱ اسفند سلام خسته نباشید من قرص متی مازول برای پرکاری تیروئید میخوردم ک باردارشدم همون هفته اول رفتم پیش دکترم و قرص منو عوض کردن و گفتن پرواوراسیل بخورم چند روز بعد آزمایش تی وئید دادم ولی جوابشو ندادن گفتن طول میکشه منم چون سالگرد پدرم بود رفتم شهرستان یک ماه قرص خوردم بعد یک ماه اومدم جواب آزمایشات گرفتم و بردم پیش دکتر گف ک دیگه قرصاتو نخور تیروئید کم کارشده حالا موندم اون قرصا یعنی تو مغز بچه اثر گذاشته؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۶۴ ۲۱ اسفند سلام خدمت شما عزیزان ببخشید من هم یه مشکلی دارم که دوست دارم با شما عزیزان درمیان بذارم من مادری ۳۸ ساله وهمسرم ۴۴ ساله هستن من ۳ تا دختر دارم ۱۵ ساله و۱۱ساله و۹ ساله وخدارو شکر که همشون سالم هستن و چند سال پیش که دختر آخرم یک ساله بود باردار شدم البته دختر سومم هم ناخواسته باردار شدم وقتی که دختر دوم. یکسال و چهارماهش بود دختر سومم رو باردار شدم وقتی که یکسالش بود دوباره باردار شدم وچون هم از نظر بدنی وهم از نظر روحی اصلا خوب نبودم و دکتر هم گفته بود که دیگه اصلا نباید زایمان کنم برام خطر جانی داره من قرص مصرف کردم که بیوفته ولی نیافتاده بود ومن میخواستم که نگهش دارم ولی دکتر گفت که چون قرص مصرف کردی تا ۴۰ درصد ممکنه که مشکل داشته باشه همسرم دیگه قبول نکرد وسقط انجام شد ومن از نظر روحی خیلی خیلی بهم ریختم و پشیمون شدم حالا الان ۸ سال از اون موقع میگذره و شوهرم خیلی پسر دلش میخواد ومیگه که بچه بیاریم ومیگه بریم دکتر که پسر بیاریم ومن خیلی میترسم ونمیدونم که چیکار کنم و فکر میکنم که بخاطر اون کاری که کردم خدا باهام قهر کرده باشه بخاطر همین الان یکسال میشه که میترسم برم دکتر برای بارداری و بسیار دلشوره دارم واز شما عزیزان کمک میخام که راهی برام پیدا کنید ویک دکتر خیلی خوب بهم معرفی کنید بخدا من نا شکری نکردم بخاطر دخترام ولی خب پسر رو هم از خدا میخواهم نمی دونم درسته یانه وشوهرمم خیلی اصرار داره ومیگه که بعداً خیلی پشیمون میشی که دیگه دیره میشه شما عزیزان من رو راهنمایی کنید البته من هر سه تاشونو سزریان شدم و خیلی زایمان سختی داشتم و بعد از زایمان آخرم دچار افسردگی شده بودم ولی الان شکر خدا خوبم وخیلی دوست دارم که بچه بیاریم ولی خب خیلی میترسم ودلشوره دارم و نمی توانم تصمیم درستی بگیرم چه دکتری برم که بهترین نتیجه رو بگیرم رو نمی‌دونم ممنون از همگی واقعا احتیاج به کمک دارم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
اقای میثم عباسیان یادتونه؟ استوری میثم عباسیان که چطور امام زمان عج را در کما دیدن😍 به مناسبت نیمه شعبان این پست را منتشر کردن👇 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
۶۷۲ من دختری درس خون پر جنب و جوش بودم با پدری روحانی-نظامی، مقید، خوش اخلاق و با روحیه و بسیار خوش مسافرت با دوتا خواهر و یه برادر زندگی می‌کردم. عاشق درس عربی بودم و همیشه نمره هام تو این درس نخونده ۲۰ بود و بشدت در تب و تاب کنکور با رقابت بالا با همکلاسیهام بودم. پدرم تابستونا در طرح اوقات فراغت همیشه بچه هارو دور خودش جمع می‌کرد و خاطره و معما می‌گفت. پدر ایام نوجوانی از روستا بخاطر تحصیل به شهر اومد و دبیرستان رو رشته ی انسانی رفت و دیپلمش رو گرفت و در کنار دروس دبیرستان درس حوزه رو هم شروع کرد. وقتی دیپلمش رو گرفت، کنکور داد و وارد دانشگاه شد با وجود ۴ بچه، ماموریت های نظامی، قبول کردن امام جماعتی مسجد، آقاجون عزیزم لیسانس و فوق لیسانس رو در دانشگاه فردوسی گرفت و در کنار درس در رشته ی کاراته به کمربند مشکی و در یادگیری زبان انگلیسی سطح تافل رو بدست آورد. در اردوهای تفریحی تابستون، برای بچه ها جک و مطالب زیبا میگفت نمونش : روز و شب گر به حسین بن علی گریه کنی شرط اول که دهد سود نماز است نماز و جالب اینجا بود که تمام شعرها و مطالب رو خودشون مطالعه می‌کردن و یادداشت می‌کردن و می‌گفتن. هر سال تابستون مرخصی میگرفتن و مارو به مسافرت در شهرهای ایران میبردن، تو مسیر هر جا آب می دیدیم، میزدن کنار با مانتو و شلوار و مقنعه می‌پریدیم تو آب چقدر حال میداد و مامانم غر میزد لباساشون خیس شده، وسایلای تو ماشین خیس میشه و خلاصه، هر طور بود ما دوهفته ی کامل دور میزدیم. تو چادر میخوابیدیم، مامانم از خونه همه چی حتی ادویه و برنج و روغن و رب و ماکارونی برمی‌داشت و غذاهای ساده و خوشمزه حتی اشکنه تو مسافرت درست می‌کرد و چقدر در عین سادگی همه چیز، خوش می‌گذشت و تابستونا هم هر شب با شام ساده میرفتیم پارک‌های شهرمون و شامو اونجا می‌خوردیم با دوستان و ما کلی بازی میکردیم. یادمه وقتی پیش دانشگاهی بودم هر روز صبح ساعت یک ربع به ۵ میرفتیم کوههای اطراف شهر و کوهنوردی میکردیم، چایی می‌خوردیم و بعد خودشون مارو تک تک به مدرسه میرسوندن چون گاها به سرویس نمی‌رسیدیم ما تو شهر بزرگ زندگی میکردیم ولی بخاطر شغل پدرم به شهر کوچیک رفتیم. درضمن از لحاظ دروس حوزوی در سطح اجتهاد بودن و تا شرح لمعه رو خونده بودن، پست و مقام های مهم مثل قضاوت و ریاست در تهران بهشون پیشنهاد شده بود ولی پدرم میگفتن قضاوت مسئولیت داره و ریاست رو دوست نداشتن آخر به یک پست کوچیک در یک شهرستان کوچیک راضی شدن... منو داداشم رو که دوسال باهم اختلاف سنی داشتیم از سن راهنمایی با حفظ قرآن آشنا کردن و تو این مسیر قرار دادن من با داداشم دونفری حفظ کردیم تا مقطع پیش دانشگاهی، من تا آخر جزء ۵ پیش رفتیم هر روز به ما برنامه داده بودن. من از همون اول راهنمایی در مسابقات حفظ دانش آموزی شرکت میکردم و همیشه مقام می‌آوردم چقدر اردوهای کشوری شیرین بود با بچه های قرآنی، شهرهای مختلف مثل زنجان و اردبیل آستارا کرمان و بم رو با این اردوها دیدم و آشنا شدم آخر ماه از من و داداشم امتحان میگرفتن و اگر فقط تا نیم یا ۲۵ صدم اشکال داشتیم، اون موقع دوهزار تومن تشویقی هدیه میدادن و اگر غلطمون بیشتر می‌شد جایزه رو از دست می‌دادیم. روی درسامون نظارت داشتن و حتی در نوشتن کلمات زبان در دفتر زبان به تمیزی و فاصله ی بین کلمات تاکید میکردن... سال سوم راهنمایی من در حفظ قرآن نفر اول کشور شدم، برام جشن کوچیکی تو خونه مون گرفتن و فامیلامونو دعوت کردن و با دست خودشون روی یک مقوا پیام تبریک برام نوشتن. همه برام کادو آورده بودن. رابطه ی من با پدرم مثل دو دوست و همراه بود نه صرفا پدر و دختری... از ایشون خیلی چیزها یاد گرفتم ولی دست تقدیر این پدر مهربان رو در سال ۸۱ از ما گرفت. ایشون با روحیه ی عالی، ورزش و تفریح، یکدفعه دچار سکته ی مغزی شدند و بعد مرگ مغزی ایشون تایید شد. تیم پزشکی حاذق از تهران اومدن با ما که اصلا تا حالا همچین مریضی ای ندیده بودیم، بسیار مهربانانه صحبت کردن و تفهیم مون کردن برای بحث پیوند اعضا که در نهایت با رضایت خانواده ام و پدربزرگ عزیزم ما دوتا کلیه ها رو اهدا کردیم به دو خانم ۲۵ و ۳۵ ساله ی روستایی بسیار محروم که دیالیز میشدن، بماند که چقدر از طرف فامیل بما حرف زدن که جسد رو تکه تکه کردین و... بعد از اون چون این کار برای اولین بار از یک روحانی نظامی اتفاق افتاد از طرف شبکه ی تهران فیلمی ساختن و بنام ایثار در تلویزیون پخش شد بعد از اون فیلم دیگه کارت‌های پیوند رو همه میتونستن پر کنن. خوش به حال پدرم که هم حیاتش هم مماتش باقیات الصالحات هست و همه به نیکی از ایشون یاد میکنن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۷۲ در اواسط دوران پیش دانشگاهی من، پدرم با همسرم همکار بودن و همسرم بخاطر برنامه های بسیج و دعوت از ایشون با پدرم آشنا و صمیمی شده بودن. یادمه یه روز از مدرسه که اومدم خونه همسرم دوستشون رو برای یادگیری عربی پیش بابام آوردن من چایی بردم و همین شد ابتدای آشنایی بنده با همسرم که ایشون فهمیدن که حاج آقا دختر دم بخت دارن و مادرشون رو فرستادن خواستگاری 😉😉 درست همون شب پدر من شیفت شب بودن و مادرشون فردای اون شب تنها اومدن خواستگاری من که با خانوادمون آشنا بشن. خلاصه پسند کردن و گفتن آقا پسرمون بیان از تهران ما دوباره میایم. رفتن مادرشوهر من‌ همانا و اومدن ما به مشهد و مواجهه شدن با مرگ مغزی پدرم همانا. این شد که هیچوقت نه مادرشوهرم پدرمو دیدن و نه پدرم مادرشوهرمو. همسرم فرزند شهید هستن و مادرشون میگفتن خیلی خوشحال بودم که بالاخره یک پدر برای پسرشون که در سن ۶ سالگی پدرش رو از دست داده بودن، پدری میکنن و پسرشون طعم پدر رو میچشن از قضا که اتفاق به گونه ای دیگه رقم خورد و پدر من قبل از عقد ما به رحمت خدا رفتن. من بعد از رفتن پدرم دچار افسردگی شدم و دقیقا ۴۰ روز به کنکور همه چیز روی سرم خراب شد و منی که اصلا به ازدواج فکر نمیکردم تا به خودم اومدم، دیدم کنار سفره ی عقد نشستم ولی مصلحت این بود که بعد از یک غم سنگین به یک شادی شیرین برسم. عموها و پدربزرگ ۲۰ روز بعد از چهلم پدرم به شهر کوچیک ما اومدن و بساط بله برون و کاغذ نویسی رو برپا کردن. با یک مراسم ساده تو خونه ما به هم محرم شدیم. و چقدر سخت بود پدری که عقد تمام فامیل رو خونده بود، عمرش برای خوندن عقد بچه هاش یاری نکرد. ۱۹ مرداد سال ۸۱ عقد کردیم. یکماه رو در شهرستان موندیم ولی بعد از یکماه که پدرم فوت کردن، گفتن ما باید از خونه های سازمانی بیایم بیرون و اینطور شد که ما اومدیم مشهد و تازه اول سختی و دوری از همسر بعد یکماه برای من شروع شد. دوسال با همه ی سختی های دوری از همسر و حساسیت‌های مادرم برای رفتن به خانه ی مادرشوهر گذشت و من بعد از دوسال دوباره به شهرستان رفتم و در یک خانه ی اجاره ای در شهر غریب دور از خانواده به زندگی با همسرم مشغول شدم. اوایل فکر میکردم همینکه برم خونه ی خودم و همسرم رو هر روز ببینم دیگه هیچ مشکلی ندارم ولی تازه شروع یکسری درگیری ها بود. مثلا همسر من یک بسیجی فعال بود و شب ها دیر میومد خونه و من سفره ی شام رو از سرشب پهن میکردم و مرتب و تمیز منتظر ایشون ولی اینقدر دیر میومدن که خسته و خواب‌آلود به زور شام میخوردن و می‌خوابیدن، صبح زود دوباره می رفتن سرکار... یک سال به همین روال گذشت من در اونجا دوره های تربیت معلم قرآن کودکان رو میگذروندم که سرگرم بشم. روزهای خوبی بود سعی کردم با مشغله های همسرم کنار بیام تا اینکه بالاخره بعد یکسال همسرم به مشهد انتقالی گرفت و ما یک خونه ی اجاره ای تو مشهد گرفتیم من که با فوت پدرم از کنکور افتادم، حوزه شرکت کردم و دوماه بعد از ورود به مشهد باردار شدم. کلی خوشحال بودم روزها با یک کیف سنگین دو تا اتوبوس عوض میکردم که به موقع به کلاس هام برسم. ولی متاسفانه درست در شروع امتحانات ترم من به لکه بینی افتادم و بچه سقط شد و کورتاژ شدم. بعد از ۶ ماه دوباره باردار شدم و ایندفعه حال من بسیار بد بود، یکسره بالا می‌آوردم از برکت همین بچه یک خونه ی نقلی خریدیم ولی بخاطر شرایط کاری همسرم و قرض‌های خونه نشد که بریم توش زندگی کنیم، دادیمش اجاره ولی از همه جا کمتر که مستاجر اذیت نشه. همسرم یک دوره ی آموزشی داشت و فقط ماه به ماه چند روز میومد و می‌رفت تا اینکه دختر اولم در تیر ۸۶ بدنیا اومد. ما خونه ی مادرم زندگی میکردیم و دوباره دوری از همسر ادامه داشت و هر ماه که میومد می‌دید بچه یک تغییری کرده و بزرگ تر شده، این روزها تا دوسالگی دخترم گذشت شرایط سختی بود بالاخره مشترک بودن با مادر هم خوب بود و هم سخت... یک روز همسرم گفت اسم مون تو خونه های سازمانی در اومده و این شد که بعد از ۳ سال ما به خونه ی جدید رفتیم و تونستیم بعد از چند ماه یک پراید بخریم. دیگه نتونستم درسم رو بخاطر دخترم ادامه بدم و تصمیم گرفتم حفظ قرآن رو ادامه بدم. در ۵ سالگی دخترم باردار شدم و دختر دومم در دی ماه ۹۲ بدنیا اومد. بعد با پاقدم این دخترم از طرف محل کار برامون خونه ساختن و ما با فروش طلا و وام به خونه ی خودمون رفتیم. زینب سادات که دوساله شد از شیر گرفتمش و در ۳ سالگی دخترم دوباره باردار شدم خدا بهم یک پسر داد ولی در اواخر دوران بارداری پسرم اتفاقات سختی برام افتاد و همسرم برای بار دوم به سوریه رفت. ادامه دارد... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فاصله سنی مناسب بین فرزندان یک قاعده ی کلی در باره فاصله ی سنی بین دو فرزند وجود دارد و آن این که از نظر تربیتی باید فاصله سنی دو بچه به اندازه ای باشد که بتوانند همبازی هم بشوند و همدیگر را درک بکنند. کسانی که فاصله ی زیادی بین فرزندان شان می گذارند؛ یک دردسرهای خاصی را باید بپذیرند که شاید خیلی بیشتر از آن دردسرهای ابتدایی باشد که معمولا وقت تولد بچه بعدی ایجاد می شود. بچه هایی که تفاوت سنی بالائی دارند؛ ۶-۷ سال با هم تفاوت سنی دارند نمی توانند همبازی همدیگر بشوند. به همین دلیل هم در سنین بالاتر این پدر و مادرند که باید جور همبازی بودن بچه ی دوم یا سوم را بکشند. یعنی پدر و‌مادری که ۲ تا ۳ تا بچه دارند با فاصله ی سنی ۶_۷ سال در اصل باید گفت اینها سه تا تک فرزند دارند. اگر فاصله ی بین فرزند اول و دوم یک جوری باشد که اینها وقت همدیگر را بتوانند خوب پر کنند؛ به شدت تربیت آسان می شود. البته آن اوائل به دنیا آمدن فرزند دوم یا مثلا اوائل به دنیا آمدن فرزند سوم وقت پدر و مادر یک مقدار گرفته می شود؛ اما در غیر آن‌ زمان واقعا در وقت پدر و مادر صرفه جوئی می شود. 👈 اگر بچه ها نتوانند در محیط خانه همبازی های خوبی برای همدیگر باشند مشکلات زیادی پیش می آید مثلا : ⚠️یکی از مشکلات این است که بچه ها به شدت تمایل به بیرون از خانه پیدا می کنند که همه پدر و مادرها می دانند که تمایل شدید بچه به محیط بیرون ازخانه چقدر مضرست. ⚠️یکی دیگر از مضراتش این ست که خیلی گرایش به تلویزیون پیدا می کنند. ⚠️گرایش به فضای مجازی پیدا می کنند. ⚠️گرایش به بازی‌های کامپیوتری پیدا می کنند. و همه ی این ها یک مثنوی «هفتاد من» ست مشکلاتی که برای بچه ها ایجاد می کنند. 📚ایران، جوان بمان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سوال ۱۶۵ ۲۳ اسفند سلام ستایش خانم من دوسال پیش اقدام به بارداری کردم ولی با سونوگرافی فهمیدیم که شوهرم واریکوسل داره و دکتر گفت عمل بشی باید. شوهر منم اصلا عمل نمیره. هیچ کاری هم نکردیم همینجوری موندیم. دخترمم۷سالشه همیشه شاکیه ازم که چرا من تنهام خواهر برادر ندارم 😔😔😔 ممنون میشم راهنماییم کنید سوال ۱۶۶👇 سلام ممنون از گروه خوبتون من تو ماه شش بارداری هستم چند روزه درد و فشار شدید در ناحیه واژن و شرمگاهی دارم تا موقعی که دراز کشیدم کمتره ولی اصلا نمیتونم بشینم یا راه برم انگار کل وزنم میاد اون قسمت کسی اینجوری بوده راهنمایی کنه؟ سوال ۱۶۷👇 سلام من ۳۳ سالمه و دو الحمدالله دو تا پسر دارم انشاالله این دفعه دختر می خوام باید چکار کنم سوال ۱۶۸👇 سلام خسته نباشید جایی بلد نیستید معرفی کنید بهمون .وام بدن برا نازایی؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
خاطره_تجربه۱۴ #معجزه_اذکار_قران #فرزنداوری #زایمان_بارداری_سن_بالا سلام وقت بخیر 🌹 توکانال تجربه
سلام خسته نباشید ببخشید میشه از خانمی که گفتند در بارداری قرآن میخوندم بچم باهوش شد بپرسید چه سوره هایی از قرآن را خواندند و چه غذاهایی خوردند . خاطره ۱۴ بود ببخشید تجربه ۱۴ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام وقتتون بخیر تو کانال دکتر خوب سراغ گرفتن کرج دکتر زهره پیشگاهی جراح زنان و زایمان هستند که تعریف زیادی میشه و من خودم یکسال هست پیش ایشون میرم خواستم بگم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام ستایش خانم در مورد خانمی که تازه ازدواج کردند و پرسیدند صبر کنم یا زودتر اقدام کنم به نظر من بهتره با همفکری شوهرشون زودتر اقدام کنند ما هم حدود ۱ و نیم سال بعد از ازدواجمون اقدام کردیم ولی درست و حسابی مسافرت نرفتیم و از بیکاری به هم گیر می دادیم بعد از تولد پسرم تا ۹ ماهگی پسرم مشهد قم و شیراز رفته بودیم و به نظرم این رزق بچه هاست که زیارت نصیبمون میشه خواهر خودم حدود ۳ ۴ سال با شوهرش مسافرت رفتند و به قول خودشون بچه نمی خواستن وقتی اقدام کردند خواهرم مشکل کیست پیدا کرد و حدود ۷ ماهی طول کشید تا باردار شد خیلی استرس داشت می گفت نکنه بچه دار نشم بعدش هم تو بارداری اذیت شد بعد از سختی آسونی هسن من که پشیمونم چرا زودتر اقدام نکردم چون بعد از اقدام تازه اگر مشکلی باشه پدیدار میشه و آدم عذاب وجدان و استرس می گیره ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام خداقوت ممنون از کانال خوبتون من دوباره که حامله میشم هر دوبار هم بچه سقط شده بچه اول قلبش نمی‌زد و دومی هم یک دفعه سقط شد چیکار کنم دوباره باردار بشم و بچه برام بمونه ممنون میشم کمک کنید در جواب این 👆خانم: عزیزم شما باید اول رحمتو کامل گرم کنی و به مدت سه الی چهار ماه اصلاح سبک داشته باشی و تغذیه ی خودت و همسرت کاملا رعایت شده باشه که به امید خدا بارداری راحتی داشته باشید. درضمن حتما به متخصص زنان مراجعه کنید تا آزمایش های لازم و براتون بنویسن و درمان و به طور جدی پیگیری کنید ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام وقتتون بخیر خانمی که ۳فرزند دارن و قصد بارداری دارن تشریف ببرن مطب دکتر عصمت باروتی.بسیار خانم مومن و مقیدی هستن.و موافق فرزندآوری. خودم از قزوین همیشه میام تهران مطب ایشون. ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سوال ۱۶۹ ۲۳ اسفند سلام عزیز وقت بخیر (خداوند مادرتان را بیامرزد و روحش شاد یادش گرامی) من به راهنمایی و کمک شما نیاز داشتم!! یه دختر یک سال و نیم دارم و تصمیم به بارداری دوم داریم انشالله انشالله انشالله.... از طرفی تهران تنهام و نیاز دارم یک نفر تو خونه کنارم باشه من و همسرم فکر کردیم از خانه سالمندان یه خانم مسن(نه خیلی پیر و رنجور ) که اون هم تنهاست بیاریم پیش خودمون که عملی نشد😔و امکان نیست درواقع یک نفری می‌خوام همین که با بچه صحبت کنه و سرگرم بشه و من به کارام برسم و گاها بیرون برم خریدی چیزی انجام دهم ،کفایت می‌کنه همدم و هم‌صحبت برای هم بشیم آیا این تصمیم درستی هست؟ بنظرتون همچین خانمی پیدا میشود که بخواهد یک سال با ما زندگی کند؟ اینو هم بگم که ما وضع مالی خوبی نداریم که پرستار اجاره کنم متشکرم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام خوبی عزیز در مورد خانمی که گفتن دیسک کمر دارن میخوان بارداربشن عزیز منم بعد بچه اول دیسک کمر گرفتم و سر خوردگی مهره کمر داشتم فقط تو بارداری یکم بیشتر مراعات کن چیزای سنگین برندار من حتی جاروبرقی هم نمی‌کشیدم کمرم اذیت میشد الانم دو هفته هسش بچه دومم بدنیا اومده اونم طبیعی هسش نگران نباش ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام وقتتون بخیر ممنون از مطالبتون درباره پزشک اصفهان دکتر علامه فوق العادن هرچی از تخصص تجربه وتعهدشون بگم کم گفتم. خودم دوتا بچه م رو پیش ایشون بودم فوق العادن .رودست ندارن😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano