#سوال_مخاطبین
✅ سوالات شما...
لطفا تجارب شخصی خود را در زمینه سوالات مطرح شده با ما به اشتراک بگذارید👇
🆔@dotakafinist3
🆔@dotakafinist3
#پلاکت_پایین
#انتقال_جنین
#معرفی_پزشک
#دل_درد_نوزاد
#سختیهای_چندفرزندی
#چسبندگی_رحم
#تنبلی_تخمدان
#تحرک_اسپرم
#زایمان_زودرس
#هیدروسفالی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۱۴
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#حرف_مردم
#سختیهای_زندگی
#قسمت_اول
متولد ۷۲ هستم. فرزند اول یه خانواده ۵ نفره. سال ۹۲ به صورت سنتی با همسرجان ازدواج کردم در حالی که دانشجو بودم. بعد از ۱۰ ماه، بدون گرفتن هیچ مراسمی و خرید عروسی و طلا با یک سفر زیبای کربلا زندگی دو نفره مون شروع شد😍
بعد از ۲ ماه متوجه شدم باردارم😊 من عاشق بچه بودم و حالا داشتم به رویای شیرینی مادری میرسیدم😍
بارداری سختی داشتم. ویار خیلی سخت طوری که تا ۴ ماه هیچ چیزی نمیتونستم بخورم و فقط با سرم و آمپول زنده بودم و به خاطر همین شرایط سخت مجبور شدم دانشگاه رو کنار بذارم.
این شرایط سخت هم گذشت و مرداد ۹۴ محمدطاها جان من با زایمان طبیعی نسبتا سخت قدم به زندگی دو نفره ما گذاشت و زندگی رو شیرین کرد. بماند که سر انتخاب اسمش با همسرجان چالش داشتم تا موفق شدم اسم اولین فرزند رو من انتخاب کنم😅
وقتی ۵ ماهه باردار بودم متوجه شدیم که مادرم هم بارداره🤩 و مادرم ناراحت از اینکه زشته، مردم چی میگن، من داماد دارم و متاسفانه به سقط فکر میکرد ولی خوشبختانه راضی به نگه داشتنش شد و من از تک دختر بودن دراومدم و خواهر کوچولوی من آذر ۹۴ به دنیا اومد و پسرم یه خاله کوچک تر از خودش داره😂😊
محمدطاها جان بچه ناآرومی بود و به خاطر بی تجربگی نگه داری از اون برامون سخت بود. طوری که تا شش ماهگی من و همسرم نوبتی شب ها از اون مراقبت میکردیم.
وقتی پسرم یک ساله شد در حوزه علمیه ثبت نام کردم و درسم رو ادامه دادم. درس خوندن رو خیلی دوست داشتم. به خاطر همین در کنار وظیفه شیرین مادری درس رو هم ادامه دادم. پسرم رو گاهی پیش مادرم میذاشتم تا با خاله جان همبازی باشه😉گاهی هم با خودم به کلاس میبردم.
گذشت و بعد از ۲ سالگی محمدطاها در حالی که حتی از پوشک نگرفته بودم فرزند دوم رو باردار شدم و به خاطر ویار سخت مجبور به مرخصی تحصیلی شدم.
در حالی که ۳۸ هفته بودم، تصمیم به جابه جایی خونه گرفتیم و مشغول جمع کردن وسایل بودم که به خاطر مسمویت بارداری پسر دومم علیرضا جان در خرداد ۹۷ به دنیا اومد😍 و در حالی که من بیمارستان بودم اثاث کشی به منزل جدید انجام شده بود و وسایل چیده شده بودند.
وقتی پسر دومم۴ ماهه بود، تحصیلم رو ادامه دادم. روزها میگذشت و همه چیز خوب بود که البته زندگی بدون سختی معنی نداره ولی با وجود بچه ها شیرین بود
هم درس می خوندم و هم لذت مادری رو میبردم. سخت بود در حالی که صبح تا ظهر کلاس بودم و ظهر در حالی که خسته از کلاس برگشته بودم مشغول کارهای خونه و بچه ها میشدم.
علیرضا جان هم تقریبا در مرحله از پوشک گرفتن بود که تصمیم به بارداری بعدی گرفته شد.
باز ویار سخت و این بار انصراف از حوزه. در حالی که اساتید حوزه نظر به این داشتند که مرخصی بگیرم به خاطر اینکه درس هام خوب بود ولی من به خاطر بچه ها تصمیم گرفتم انصراف بدم و کنار بچه ها، تمام وقت بمونم چون مطمئنا اون ها هم اذیت بودند.
در حالی که تازه ۴ ماهگی تموم شده بود و از دست ویار ها راحت شده بودم صاحب خونه حکم تخلیه خونه رو داد چون خودش به خونه اش احتیاج داشت😐
چاره ای نبود و من برای بار سوم در حالی که باردار بودم مجبور به اثاث کشی شدم. این رو هم بگم که تمام کارهام رو با اینکه باردار بودم خودم انجام میدادم. جمع کردن وسایل برای اثاث کشی و وقتی حالم بد بود همسر از سرکار می اومد و غذا درست میکرد و از کسی کمک نگرفتیم.
بعد از ۲ تا پسر دوست داشتم این بار دختر داشته باشم و طعم دختر دار شدن رو هم بچشم ولی نظر خدا چیز دیگری بود.
چون روزهای کرونا بود میگفتند حداقل میذاشتید بعد کرونا. یا کلا بس بود مگه چه خبره؟ ولی کو گوش شنوا؟😅😂
و دی ماه ۹۹ محمدحسن جان، پهلوان خانواده با وزن۴۲۰۰ به دنیا اومد.
همه به خصوص مادر خودم و مادرشوهرم میگفتند بسه دیگه بچه نیارید با این شرایط سخت الان، همین ها بس اند ولی همسر در جواب میگفت نهضت ادامه دارد انشالله😂 گذشت و به همسرجان گفتم پس فعلا یه سال استراحت بعد بچه بعدی...
این خونه چون بزرگ بود و گرم نمیشد تو زمستون های سرد شهر ما به خاطر اینکه بچه ها سرما نخورند بعد از ۲ سال تصمیم گرفتیم خونه رو عوض کنیم و به خونه دیگه ای رفتیم.
در حالی که صاحب خونه فکر میکرد ۲ تا بچه داریم وقتی متوجه شد ۳ تا هستند اونم پسر😁اول یکم بدقلقی کرد ولی بعدش بنده خدا کنار اومد.
در این بین گوشه و کنایه ها بود که پسرزاست می خواد انقدر بیاره تا دختر بشه😐 اولش نیت خودم هم همین بود چون دوست داشتم طعم هر دو میوه رو بچشم ولی بعد از فرمان حضرت آقا برای جهاد فرزند آوری هدفم فقط آوردن و تربیت سرباز برای ولی امر و حضرت صاحب الزمانم شد.
ادامه👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۰۱۴
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#قسمت_دوم
در این بین خواب زیبایی دیدم. خواب دیدم که در مجلسی هستیم که سخنران اون حضرت آقا هستند😍
بعد از پایان سخنرانی محمدحسن در حالی که بغلم بود، سمت ایشان رفتم و از آقا خواستم برای بچه هام دعا کنند. آقا پسرم رو در آغوش گرفت و بوسید و گفت انشالله عاقبت بخیر بشن.
بعد پرسید همین یه پسر رو داری؟ گفتم نه آقا ۲ پسر دیگه هم دارم. آقا لبخند زد و فرمود خدا قوتت بده مادر سه تا پسری ولی سه تا کافی نیست😅😁
وقتی از خواب بیدار شدم و برای همسرم خواب رو تعریف کردم همسرم گفت آقا شخصا بهت گفته بعدی رو باید بیاری دیگه وقتشه.
من هم گفتم چون قراره جابه جا شیم بماند بعد از اثاث کشی و برای اولین بار بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک و برای پنجمین اثاث کشی باردار نبودم در این جابه جایی😅
وقتی به خونه جدید رفتیم نذر کردم این بار اگه دختر بود اسمش رو زهرا یا فاطمه بذاریم تا کنیز حضرت زهرا باشه و انشالله شهیدپرور باشه.😊
هنوز حتی از علائم بارداری هم خبری نبود یک جوراب صورتی دخترانه گرفتم و در حرم امام رضا جان متبرک کردم و به کسی حتی همسرم هم از این موضوع چیزی نگفتم.
این بار با ویار بسیار سخت تر بارداری شروع شد. با ۳ تا گل پسر شلوغ.که درس و مشق شون هم اضافه شده بود.
همسر ظهر از سرکار می اومد و تازه غذا درست میکرد و به بچه ها میداد و من فقط روی تخت دراز میکشیدم و زیر سرم بودم. حتی احتمال سقط بود. از خدا می خواستم بعد از تحمل این همه سختی، بچه هر چیزی که هست فقط برام بمونه.
خدا رو شکر بخیر گذشت. تا ۲۰ هفته سونو دقیق نمیگفت جنسیت بچه چی هست ولی من مطمئن بودم این بار گل دختری تو دلم جا خوش کرده🤩😍
۳ماه آخر بارداری همسر برای ماموریت به شهر دیگه ای رفته بود و من مونده بودم و ۳ تا بچه که باید به درس دوتاشون رسیدگی میکردم.
به دلم افتاده بود وقتی همسرم نیست و وقتی ۳۷ هفته شدم دخترم به دنیا میاد، همین هم شد. چند روزی بود کیسه آب سوراخ شده بود ولی من متوجه نشده بودم و بعد از ۴-۵ روز بیمارستان که رفتم و گفتم مشکوک به این موضوع هستم بعد از بستری شدن دختر عجول من ۳۶ هفته و ۵ روز بعد از تلاش برای زایمان طبیعی بنا به مصلحت خدا با سزارین اورژانسی خرداد ۱۴۰۳ با رضایت خودم در حالی که همسر نبود به دنیا اومد😍😍😍😍 یه دختر ریزه میزه و کوچولو و زندگی ما رنگ و بوی جدیدی به خودش گرفت.
سزارین خیلی سختی داشتم تا ۴۰ روز درد داشتم و به سختی بلند میشدم. همسر تا یک ماهگی زهرا جان هنوز ماموریت بود و رسیدگی به بچه ها بر عهده خودم بود.
بعد از تموم شدن ماموریت همسر، ایام اربعین نزدیک بود و قصد کرده بود مثل تموم این سال ها تنهایی به پیاده روی اربعین بره. من هرسال ازش می خواستم ما رو هم ببره و همسرجان قبول نمیکرد و میگفت سخته و جای زن و بچه نیست ولی امسال با پا قدم زهراجان روزی ما شد که خانوادگی پیاده روی اربعین بریم. سفر سخت ولی شیرینی بود طوری که از همسرم خواستم سال دیگه هم ما رو ببره😍
هرکسی منو میدید که یه بچه ۲ ماهه رو بردم کربلا، سرزنشم میکرد و میگفت کسی نبود تو رو دعوا کنه و نذاره بچه رو بیاری و من در جواب با لبخند جواب میدادم چرا بودن ولی من گوش نکردم. تازه بنده خداها خبر نداشتند ۳ تا گل پسر هم همراه باباشون بودند.
بچه های من از بچه های امام حسین بالاتر که نیستند.😔 بچه های من فدای بچه های امام حسین، تو این سفر توفیق شده اندکی از سختی هایی که بی بی رباب رو، وقتی علی اصغرش رو در آغوش داشته، لمس کنم.
با اومدن دخترم باباش تو شغلش ارتقا پیدا کرد و این ها از روزی دخترمه😊
زندگی پستی و بلندی و سختی زیاد داره ولی ما برای آسایش نه بلکه برای آزمایش به این دنیا اومدیم تا انشالله آسایش اون دنیا نصیبمون بشه.
در آخر از همه می خواهم اول اینکه به حکم جهاد رهبر عزیزمون لبیک بگید و فرزند آوری کنن و از چیزی نترسید. روزی ما و بچه ها در دستان خداست. تربیت بچه ها رو هم تمام تلاش تون رو بکنید و نهایتا بسپرید به ائمه انشالله اون ها دستگیر همه هستند. دوم اینکه دعا کنید انشالله بچه های من هم سربازان خوبی برای امام زمان باشند.
ممنون از کانال خوبتون که با خوندن تجربه های شما بیشتر تشویق شدم برای آوردن فرزند چهارم.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#سوال_مخاطبین
✅ پاسخ سوالات شما...
#پلاکت_پایین
#انتقال_جنین
#معرفی_پزشک
#دل_درد_نوزاد
#سختیهای_چندفرزندی
#چسبندگی_رحم
#تنبلی_تخمدان
#تحرک_اسپرم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ بیشترین نیاز نوجوان...
دختر ایشان: تابستان ۵ سال پیش که آن موقع پسر من ۱۲ ساله بود و تا به حال بدون مادرش و پدرش جایی نمانده بود، پدرم به من گفتند که اجازه بده یک ماه پیش من باشد. گفتم اختیار ما دست شما است. ... همان لحظه که من پسرم را پیش آنها گذاشتم، اینها میخواستند با ماشین به سمت تهران بروند.
پسر من را جلو نشاندند و گفتند که الان آقا صدرا همراه ما هستند، حساب و کتاب این چند وقت ما هم دست آقا صدرا است. آن مبلغ مالیای را هم که داشتند به او داد و گفت این دست تو باشد. ما هر وقت خواستیم خرید کنیم از تو پول میگیریم. یعنی از همان اول کار که بچهی ۱۲ ساله را پیش خودشان گرفتند، به او مسئولیت دادند.
نوجوان بیشترین چیزی که نیاز دارد احساس بزرگسال شدن است. این حس را کاملاً به او دادند ... بعد صحبت میکردند. حالا به نظر شما کجا ضرورت دارد خرج کنیم؟ این را بگیریم یا نگیریم؟ اگر تو صلاح میدانی ما میگیریم. اگر تو صلاح ندانی نمیگیریم. این صحبتهایی که بین آنها میشد خیلی برای رشد شخصیتی پسر من موثر بود.
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کار فرهنگي کثیف این شکلیه...🙄😒
👈 درستش اینکه:
"توی پیری، هیچ عصایی #اولاد نمیشه"
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
خواستم در خصوص سوال اون عزیزی که گفتن از سختی های بزرگ کردن چند فرزندی بگید یه سری نکات رو بگم.
من متولد ۷۲ هستم و پسر بزرگم ۵ ساله و دوتا پسردوقلو هام ۳ سالگی رو پر میکنن و در حال حاضر خودم ماه آخر بارداری هستم.
اول اینکه با تمام وجودم میگم خدا خیییییلی خیییییلی لطف کرده که این بچه ها رو صحیح و سالم به ما هدیه کرده، بدون هیچ درمان و دارویی، پس روزی ۱۰۰ بار بیشتر باید شکرگزار باشیم.
بله، به شدت گذران زندگی با ۳ تا بچه خیییییلی سخته و حتما به یک نفر برای کمک نیاز هست.
من اوایل که دوقلو ها به دنیا اومده بودن هر دو روز از مادرم یا خواهر شوهرم میخواستم بیان کمکم برای حمام بردن بچه ها، من میشستم اون ها لباس میپوشوندن.
برای شیردهی از همون اول از پسربزرگم که ۳ سال بیشتر نداشت، کمک میگرفتم که شیشه شیر رو توی دهن داداشش نگه داره، یا پوشک بیاره یا پتو و متکای بچه ها رو بیاره.
الان که بچهها دو سال و ۹ ماهه هستن هر ۳ رو باهم حمام میبرم. اول پسربزرگم رو میفرستم بیرون لباساشو میپوشه بعد یکی یکی داداشاش رو میفرستم و گل پسرم کمکشون میکنه تا لباس بپوشن.
صبح ها که از خواب بیدار میشیم بهشون یاد دادم اول باید برن سرویس، بعد شست و شوی صورت، بعدش باید پتو و متکاهای خودشون رو جمع کنن ببرن تا اتاق، ناگفته نمونه خیلی نامرتب جمع میکنن و اصلا باب میل من نیست ولی فقط قصدم اینه که یادبگیرن باید توی خونه به من کمک کنن.
موقع صبحونه و نهار و شام هر ۳ تا رو مینشونم روبروی خودم و فعلا خودم بهشون غذا میدم. چون چندباری دادم خودشون بخورن کلی شیطنت کردن و غذا ریختن زمین و دیدم سیر نمیشن.
بعد غذا خوردن هم باید ظرف ها رو ببرن بذارن روی اپن تا من بشورم. زیرسفره رو یکی جمع میکنه و اون یکی باید یه جارو دستی بکشه.
در مورد بیرون رفتن سعی میکنم با همسرم برم یا اگه نشه خودم رانندگی میکنم و به بچهها یاد دادم باید عقب بشینن و هیچ کدوم حق اومدن جلو نشستن رو ندارن.
در مورد بازی بچه ها، من تمام اسباب بازی ها رو یک جا نمیدم بهشون . یه سری میارم بازی میکنن، اگر چیز دیگه ای خواستن ازشون میخوام قبلی هارو جمع کنن تا بعدی رو بدم.
موقعی که قراره کسی بیاد خونه مون از هر ۳ کمک میگیرم، هرچی توی خونه باشه بریزن اتاق تا بریم اونجا با هم مرتب کنیم.
بهشون یاد دادم هرلباسی که کثیف میکنن یا خیس میشه نندازن زمین و زود ببرن بندازن توی ماشین لباسشویی
بهشون یاد دادم لباس ها رو از روی بندرخت جمع کنن و تا اتاق ببرن، من تا میکنم هرکس لباس خودشو میذاره توی کشو خودش.
چون بچه ها کوچیکن من دائم در خونه و بالکن رو قفل میکنم که بیرون نرن
گوشی، تبلت، کامپیوتر به بچه ها نمیدم فقط میتونن برنامه کودک نگاه کنن اونم زمانی که من کار دارم.
جاروبرقی رو خودم میزنم اما دستمال کشی خونه و سرامیک ها رو بچه ها انجام میدن
معمولا اتو کردن لباس و امور خیاطی رو میذارم وقتی که بچه ها خواب باشن
مهمونی هم همه جا نمیرم بیشتر سعی میکنم بقیه بیان خونه مون
در کل من توی تمام کارها از بچه ها کمک میگیرم هرچند که تمیزکاری هاشون باب میل من نیست ولی قصدم فقط اينه که یاد بگیرن.
با این رویه من هم به کارهای خونم میرسم هم تفریحم، هم آرایشگاه رفتنم، توی ماه ممکنه ۲ بار حداقل بچه ها رو پیش مادرم بذارم و با همسرم دوتایی بریم تفریح، سینما، سفرهای ۱۲/۱۳ ساعته...
بارها شده ۷ شب راه افتادیم دوتایی سمت شمال، شب موندیم فرداش تا ۱۰/۱۱ صبح اومدیم خونه...
بیشتر این سفرها رو طوری میریم که بچه ها حداقل ۷/۸ ساعتش رو خواب باشن تا پدر و مادرمو کمتر اذیت کنن.
برای پدر و مادرم و هرکسی که به هرنحوی کمکم کردن بچهها رو تا اینجا برسونم دعای خیر و طلب عمر با عزت می کنم. ممنون از همه ی عزیزان 🌹
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_چندفرزندی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
من دوقلوهام ۳۲ هفته با سزارین به دنیا اومدند. تو شهری که ۱۲۰۰ کیلومتر از خانوادم دور بود، دست تنها بودم؛ یه بچه ۲ سال و پنج ماهه هم داشتم اما به خدا گفتم خدایا تو خودت کمکم کن و واقعا خدا بالاترین کمک بود، جوری که هر دوشون رو شیر مادر دادم. امسال هم ان شاءالله دارن میرن پیش دبستانی.
قل دخترم وزن تولدش ۱۵۰۰گرم بود. قل پسرم وزن تولد ۱۴۰۰ گرم...
به خاطر وزن کم شون دو هفته تو دستگاه رفتن، مشکل ریه یا مشکل دیگه ای الحمدلله نداشتن چون از وقتی فهمیدم باردارم، دکترم احتمال میداد ۷ماهه به دنیا بیان و داروهایی که لازم بود رو برام تجویز کردن.
دوقلوها متولد زمستان هستند و شهر محل زندگی ما شدیدا سردسیره، دکتر بهم توصیه کردن تا وقتی وزنشون به ۲.۵ کیلو نرسیده حمامشون نکنم(چون سرماخوردگی زیر این وزن اگر چرکی بشه به مراقبت بیمارستانی نیاز داره)، و گفتن با دستمال نم دار و آب گرم در اتاق گرم بدن و سرشون رو هفته ای دوبار تمیز کنم.
در مورد لباس پوشوندن هم گفتن کلاه، یک زیرپوش، شلوار، بلوز آستین بلند و جوراب حتما بپوشون،در روز یک ملافه و در شب پتو روشون بندازم. دمای اتاق هم از ۲۷ تا ۲۸ درجه کمتر نباشه(من دماسنج برای تنظیم دمای اتاق گذاشته بودم).
شیر هم حداکثر هر ۱.۵ ساعت یکبار بهشون بدم(چون بچه های نارس جثه شون ریز هست و قدرت فکشون کم تره، مقدار کم تری شیر مک میزنن و باید زود به زود بهشون شیر داد)
همان طور که گفتم من الحمدلله هر دو رو شیر مادر بدون کمکی دادم(با اینکه واقعا خیلی خیلی بهم سخت گذشت به ویژه اینکه قل پسرم حساسیت به پروتئین گاوی داشت و من پرهیز کامل لبنیات،گوشت و روغن گاوی داشتم)
جایی هم نمیرفتم ولی مهمان از طرف خانواده همسرم خیلی زیاد داشتیم، خانواده خودم جنوب بودن و هیچکس نمیومد(با عرض تاسف با این که همه میدونستن دوقلوها نارس هستن و واقعا خطرناکه که مریض بشن اما زیاد میومدن😞)
ولی من تا حد امکان اون دو تا رو از اتاق بیرون نمیاوردم. مگر در مواقعی که دیگه مهمان اصلا توجیه نمیشد😂 با رعایت این موارد خدا رو شکر بچه ها مریض نشدن.
برای دل درد هم دکتر همون بیمارستان توصیه کردن عرق نعنا واقعی و معتبر رو با نبات ساده بجوشونم و هر ۸ ساعت ۲ سی سی بهشون بدم که خداییش خیلی روی نفخ و دل درد موثر بود.
تا چله بچه ها ۲بار چشم پزشک همون بیمارستان محل تولدشون بردم که ببینن شبکیه و عنبیه و .... چشمشون کامل شده یا نه که شکر خدا بعد از ۲بار گفتن کامل شده و دیگه نیازی نیست بیاری.
سونوگرافی جمجمه، لگن و کلیه و مجاری ادرار هم نیاز بود که خدا رو شکر هر دو سالم بودن.
۳ هفته اول تولد هم گفتن دو تا پوشک روی هم ببند که لگنشون باز بشه.
الحمدلله در ۴ماهگی از نظر وزن و قد و همه چیز در حالت عادی تمام نوزادان قرار گرفتند.
خداوکیلی زحمتی که برای نوزاد نارس یا حتی نوزادی که به موقع دنیا اومده ولی کم وزنه میکشی خیلی بیشتر از نوزادان با وزن عادی هست اما خدا خیلی کمک میکنه من کاملا برام ثابت شده، خدا خودش این بچه ها رو حفظ میکنه و به ثمر میرسونه. فقط کافیه از خودش بخوایم و بهش اعتماد و توکل کنیم.
#زایمان_زودرس
#نوزاد_نارس
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ فرزندی تربیت کنید که برایتان طلب مغفرت کند.
🔹شرح حديثی از امام صادق سلام الله علیه از زبان رهبر معظم انقلاب
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
#ابد_در_پیش_داریم
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#علامه_طباطبایی
✅ اَموات چشم انتظارند...
یک صلوات تبدیل به چنان نوری در عالَم برزخ برای مُردگان میشود که آنها را از گرفتاریهای آن عالَم نجات میدهد. تا میتوانید برای اَمواتِ خود صلوات بفرستید که چشم انتظارند.
پنج شنبه ....💔
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#سوال_مخاطبین
✅ پاسخ سوالات شما...
#پلاکت_پایین
#انتقال_جنین
#معرفی_پزشک
#دل_درد_نوزاد
#سختیهای_چندفرزندی
#چسبندگی_رحم
#تنبلی_تخمدان
#تحرک_اسپرم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075