eitaa logo
فصل فاصله
304 دنبال‌کننده
320 عکس
35 ویدیو
2 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
مظلومیّت مضاعف دانش‌آموزان مناطق دوزبانه آسیب‌های فرهنگی کرونا جدّی‌تر از آن است که به همین زودی خودش را نشان دهد. یکی از سهمگین‌ترین آسیب‌ها، از رهگذر مجازی‌شدن درس‌ها، بی‌شک، به آموزش و پرورش ما وارد شده است. مدارس ابتدایی که پایۀ اصلی تربیت نسل آینده هستند، در این میان، بیشترین زیان را دیده‌اند. بی‌دلیل نیست که در بسیاری کشورها، حتّی در اوج این بیماری همه‌گیر، کلاس‌های مدارس به صورت حضوری برگزار شده است. این آسیب بیشتر از همه به آموزش و پرورش مناطق دوزبانه وارد شده است. بچّه‌های مناطق دوزبانه مظلوم‌تر از بقیّه‌اند که نمونه‌ای از آن را در سخنان معصومانۀ این کودک خوزستانی می‌توان دید. این بچّه‌ها به دلیل ناآشنایی یا کم‌آشنایی با فارسی در درک درس‌هایی که باهزار مصیبت به شیوۀ مجازی به آن‌ها داده می‌شود مشکل مضاعف دارند. برای رفع این مشکل باید تمهیداتی اندیشید؛ ازجمله: استفاده از معلّمان باتجربه و آموزش‌دیده؛ برگزاری دوره‌های پیش‌دبستانی لازم برای تقویت پایۀ علمی این دانش‌آموزان؛ استفاده از رسانه‌های صوتی و تصویری، خصوصاً رسانۀ ملّی، برای گسترش آموزش و پرکردن خلأهای موجود آموزشی؛ استفادۀ مناسب از ظرفیّت زبان‌های محلّی برای آموزش فارسی؛ بهره‌گیری از همکاری خانواده‌ها. بدون همکاری خانواده‌ها این بار به مقصد نمی‌رسد؛ در نظرگرفتن متون درسی مناسب، برای سال‌های پیش‌دبستانی و سال‌های اوّل ابتدایی، ویژۀ مناطق دوزبانه. @faslefaaseleh
کاسبان زرد خشونت حوادث ناگوار و هولناک در دنیا فراوان، و خیلی بیشتر از اینجا، پیش می‌آید. در همه‌جای دنیا رسانه‌ها سعی می‌کنند که این حوادث را به‌شکلی بیان کنند که آرامش ذهنی جامعه مخدوش نشود و از عادی‌جلوه‌دادن این حوادث پرهیز می‌کنند. در کشور ما برعکس است. کافی است ماجرای هولناکی در گوشه‌ای اتّفاق بیفتد تا همین اینستا پرشود از تحلیل‌ و تفسیر و توضیح متن و حواشی حادثه؛ آن‌هم به فجیع‌ترین صورت‌های ممکن. این کار خود نوعی جنایت و خشونت در حقّ افکار عمومی است. انگار وظیفه و رسالت روشنفکری عدّه‌ای در همین حاشیه‌پردازی‌ها خلاصه شده است! روزوشب جای گل و نرگس چیده در دست قصّه دارند ز سرهای بریده در دست قصّه می‌گویند از قتل و جنایت در کوی قصّه از خرخرۀ تازه‌جویده در دست صفحه‌هاشان همه آغشته به خون است اینجا قصّۀ خنجر و رگ‌های بریده در دست آن‌یکی مدّعی و رهرو زن‌سالاری وآن‌دگر پرچم مردان رهیده در دست کاسب حادثه‌هایند و حوادث زرد است مثل آن زردترین زردجریده در دست عقده‌ها دارند در سینۀ پرکینه‌اشان پرچم دشمنیِ هرچه عقیده در دست مگسان‌اند و به هر چرک و عفونت مشغول زشت را دیده و زیبایِ ندیده درد است! @faslefaaseleh
عروسک جان! 🔸در آغوش کسی من جا ندارم منی که مادر و بابا ندارم تو هم مثل منی، تنهایی، امّا تو پا داری، ولی من پا ندارم! 🔸کجا مامان و بابا می‌فروشند؟ عروسک‌های زیبا می‌فروشند؟ اگر پای تو مثل پای من شد عروسک جان! کجا پا می‌فروشند؟! 🔸همیشه خواب می‌بینم رهایم پر از آیینه و نورو صدایم به هر سو می‌دوم در کوچه‌ها باز پدر کفشی خریده نو برایم! 🔸تو جایی خنده‌هایم را ندیدی؟ تو شادی در صدایم را ندیدی؟ شبی که شعله می‌بارید گم شد عروسک جان! تو پایم را ندیدی؟! 🔸پناهی در دل شب‌ها ندارم که سر بر شانۀ گرمش گذارم در این شب‌های بمباران و وحشت تو را تنها به سینه می فشارم! 🔸در این شب‌ها که غرق گریه‌هایم زمین می‌لرزد اینجا زیر پایم در این شب‌های بمب و دود و آتش عروسک! قصّه می‌گویی برایم؟! @faslefaaseleh
شعر و جنون و عشق نه، شاعر نیستم امّا نگاه تو به جزر و مدّ و طوفان می‌کشد گاهی تمام واژه‌هایم را [اگر آتش‌پرستان باخبر بودند از گرمای سوزان نگاه تو..!] نه، مجنون نیستم امّا پریشان می‌کند حتّی نسیمی گیسوی در رهگذارِ بی‌پناهی‌ها رهایم را [مگر دیوانه باشد آدمی خود را به دست عقل بسپارد!] نه، عاشق نیستم امّا جنون و شعر دست از این سر شوریده هرگز بر نمی‌دارند و خالی می کند یک حسّ مبهم زیر پایم را [شراری می‌تواند دخمه‌ای خاموش را مانند یک آتشکده سوزان و بی‌پایان برافروزد!] @faslefaaseleh
صیانت فضای مجازی؛ دفع فاسد به افسد! همین‌حالا که بعضی از ما لم داده‌ایم و گوشیمان را بررسی می‌کنیم یا چایمان را هورت می‌کشیم یا داریم نم‌نمک چرت می‌زنیم و به استقبال خواب می‌رویم، حدّاقل دوهزار شبکۀ ماهواره‌ای که یک‌صدوشانزده‌تای آن‌ها فارسی‌زبان و عمدتاً مخالف هستند، بیست‌وچهارساعته دارند برای ملّت همیشه در صحنه برنامه پخش می‌کنند. یقیناً حجم جنگ روانی و تبلیغات بدخواهانه علیه ایران از مجموع تبلیغات انجام‌شده علیه شوروی در دوران جنگ سرد بیشتر است، امّا چهل‌سال است که با وجود این تبلیغات عجیب‌وغریب هیچ اتّفاقی در این کشور نیفتاده، و اگر افتاده مقصّرش، جسارتاً خود ما بوده‌ایم و حوادث تلخِ پیش آمده حاصل سوتی‌های خود ما بوده، نه تبلیغات بیگانه! آدم خیلی باید ساده یا بزدل باشد که در هیاهوی پرحجم و بی‌حاصل این‌همه رسانۀ بیگانه که از قضا، برعکس رسانه‌های داخلی، به دست متخصّصان جنگ‌های روانی اداره می‌شوند، نگران مثلاً «اینستاگرام»ی باشد که خودش از ترس، ساده‌ترین فرسته‌های ما را سانسور می‌کند و حتّی از انتشار تصویر یک سردار ایرانی احساس خطر می‌کند! آنچه نگران‌کننده است، نه اینستاست و نه هیچ‌کدام از این به‌اصطلاح اپلیکیشن‌های رنگارنگ. بارها گفته‌ایم که، اگر دنبال صیانت فضای مجازی هستید، بروید فیسبوک و توییتر و...را هم بازکنید. به خدا هیچ اتّفاقی، تا خود شما و ما بهانه‌اش را ایجاد نکنیم، نمی‌افتد! آنچه خطرناک است این‌ رسانه‌ها نیستند؛ خطر اصلی القای حسّ محدودیت و سانسور به جامعه است. انسانی که احساس آزادی و کرامت می‌کند، وقتی بر سر دوراهی و چندراهی گیر می‌کند، به‌احتمال زیاد راه درست را بر راه کج برمی‌گزیند، امّا کسی که خود را در محدودیت و فشار می‌بیند، چه تضمینی دارد که راه درست را انتخاب کند و معمولاً هم این کار را نمی‌کند! کسی طرف‌دار هرج‌ومرج و بی‌قانونی در فضای حقیقی و مجازی نیست. در هیچ‌جای دنیا هم فضای مجازی را به امان خدا رها نکرده‌اند و نمی‌کنند، امّا باور کنید که راه ساماندهی به این فضا القای حسّ محدودیت به مردم و برخوردهای آقابالاسرانه نیست. خانم نمایندۀ گرامی، آقای وکیل محترم! باور بفرمایید که از بین بردن خطر فضای مجازی از طریق القای عدم آزادی به جامعه دفع فاسد به افسد است! از ما گفتن بود؛ خود دانید! @faslefaaseleh
زین‌پیش عشق و شور به هم ربط داشتند پروانه‌ها و نور به هم ربط داشتند در لحظۀ طلوع پر از نور می‌شدند آیینه‌های دور به هم ربط داشتند هر کس که پهلوان‌تر، او خاکسارتر افتادگیّ و زور به هم ربط داشتند هرگز نبود این‌همه ارزان و مبتذل زیبایی و غرور به هم ربط داشتند هرگز نمی‌فشرد کسی دست دوستی یا تا به پای گور به هم ربط داشتند طوفانی از غریزه نبود ارتباط‌ها دل‌های در حضور به هم ربط داشتند در این غیاب آینه‌ ای‌کاش هرچه دل تا لحظۀ ظهور به هم ربط داشتند!   @faslefaaseleh
بازی بزرگان چشم بگذار در این بازی قایم‌باشک دیده بربند بر این بازی بمب و موشک چشم اگر بازکنی، هر طرفی خواهی‌دید سایۀ مرگ که پنهان شده همچون بختک جنگ بازیّ بزرگان است؛ یک بازی بد صحنۀ زشت هیاهوی گروهی دلقک توپ بازیچۀ تو نیست، تفاوت دارد پرتقال تو و نارنج تو با نارنجک وقتی از غرّش خمپاره زمین می‌لرزد همه قربانی مرگ‌اند؛ بزرگ و کوچک، زخم بر جسم نحیف تو، ولی، زخم‌تر است مثل رگبار گلوله به تن سنجاقک صبر کن قصّۀ این جنگ به پایان برسد چه به منزل برسد، یا نرسد، آن زاغک، باغ ما نیز که ویرانه شده، خواهد شد پُر پیچک پُر ختمی، پر عطرِ میخک @faslefaaseleh
ای‌کاش چشم‌های تو آبی بود یا رنگ گیسوی تو شرابی بود خاک تو کاش در نظر اینان یک کشور درست‌وحسابی بود یعنی که کاش کشور محرومت یک سرزمین آن‌ور آبی بود چون خانة تو آن‌سوی دریا نیست سهم تو جنگ و خانه‌خرابی بود از این نژاد برتر اگر بودی کارت همه بزرگ‌مآبی بود دنیا تو را و اشک تو را می‌دید حتّی اگر در اوج سحابی بود حالا میان این‌همه ویران، کاش جایی برای آنکه بخوابی بود @faslefaaseleh