eitaa logo
فاطمه عارف‌نژاد
520 دنبال‌کننده
90 عکس
4 ویدیو
2 فایل
📗 مجموعه‌شعر شبانماه | انتشارات شهرستان ادب اگر صحبتی بود: @arefnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
سکوت؛ نام دیگر ظلم است ابیاتی دربارهٔ سکوت و بی‌تفاوتی نسبت به ظلم 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
🔹رژیم صهیونیستی در یک ماه گذشته حملات سنگینی به نوار غـ ـزه کرده و رکورد جدیدی را در نسل‌کشی و ویرانگری برای خود ثبت نموده است. این وحشی‌گری، موج بزرگی از خشم و اعتراض آزادگان جهان را در پی داشت و در سرتاسر کشورها چندین راه‌پیمایی‌ با حضور صدها هزاران نفر علیه رژیم آپارتاید اسرائیل به راه افتاد. انزجار از این کشتار و اعلام خشم از قتل عام فـلـ ـسـطـ ـیـنی‌ها، فراملیتی و فرادینی شده است. مسلمان، مسیحی، کلیمی، عرب و غیرعرب، همگی از این فاجعه به تنگ آمده‌اند و بی‌تاب فــلـ ـســطـ ـیـن شده‌اند. در این بین، عده‌ای هنوز سکوت اختیار کرده‌ و نسبت به این فاجعۀ انسانی بی‌تفاوتند. 🔹در این فرسته، به سراغ اشعاری رفتیم که در تلاشند تا وجدان‌های به‌خواب‌رفته را بیدار کنند.
بمب اول… ستاره می‌لرزد ترکشی می‌خورد به صورت ماه بمب دوم… هجوم آتش و دود آسمان آب می‌رود ناگاه بمب سوم… مهیب، دیوانه بارش سرب در شبِ خانه بچه‌گنجشک مرده در لانه روضه‌ها باز، روضه‌ها جانکاه بمب پنجم… صدای لالایی… خواب گهواره‌‌ها به تنهایی… دفن کودک کنار بابایی… قبرشان می‌شود زیارتگاه بمب هفتم… نصیب تاک شده بال پروانه چاک‌چاک شده سرو، آن‌سوی باغ خاک شده چه کسی می‌دهد به غنچه پناه؟ بمب هشتم… ضیافت فسفر قایق آماده تا بگیرد گر تورها از خیال ماهی پر بغض کرده غروب لنگرگاه بمب بیست‌و‌یکم... هزارهٔ رنج مرگ آسان و زندگی بغرنج غرق خون است صفحهٔ شطرنج غرق خاکسترند شام و پگاه بمب شصتم… کسی خبر دارد؟ نور خورشیدها اثر دارد؟ کهکشانی بدون سر دارد می‌دود در شبی عمیق و سیاه بمب هشتادوپنج… نوبت کیست؟ مدرسه؟ مسجد این‌طرف‌ها نیست؟ دست‌ها از کمک چرا خالی‌ست؟ لنز عکاس‌ها پر است از آه بمب بعدی… هزار و چندم بود؟ روح دریا پر از تلاطم بود شهر در انفجارها گم بود و جهان همچنان نگاه و نگاه… *** بمب‌ها... بمب‌ها… پر از اقرار: زندگی زنده مانده در آوار در شب تار روشن‌اند انگار ‌چشم و دل‌ها به نور «بسم الله» آه ای سرزمین زیتونم! ریشهٔ شاخه‌های هم‌خونم! صبر کن سختی زمستان را می‌رسد آن بهار سبز از راه 🇵🇸 @fatemeh_arefnejad
. حتما این لبخند را دیده‌اید. این بار اما «لبخند رزان» را بشنوید. @razan_radio 🎧
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 قسمت سیزده: |لبخند رزان| شعری در وصف «رَزان نجار»، امدادگر ٢١ سالهٔ فلسطینی که توسط تک‌تیرانداز اسرائیلی به شهادت رسید. ✍🏻 شاعر: فاطمه عارف‌نژاد 🎙 گوینده: هانیه حسن‌زاده 💻 گرافیست: زهرا پناهی 🎚 تنظیم صدا: استودیو رَزان @razan_radio 🎧
بایستیم و بجنگیم و دل قوی داریم که صبحِ فتح نبوده‌ست و نیست افسانه @fatemeh_arefnejad
به یاد هبه زقوت، بانوی نقاش فلسطینی که به همراه فرزندانش در غزه به شهادت رسید. سراپا ایده‌ام، از رنگ‌های تازه سرشارم هزاران طرح نو پیچیده در طومار افکارم دوباره می‌نشینم روبروی بوم با لبخند که از قول‌ قلم‌موها بگویم دوستت دارم… پی کشف نشاط سابقم در شهر زیتون‌ها به دنبال صدای خنده‌ها در کوچه‌بازارم تمام روز وقف گنبد و گلدسته‌ات بودم و حالا زیر نور شمع، سرگرم چمنزارم سپید و سرخ و زرد و سبز، نقاشی به نقاشی تویی روح تمام قاب‌های پرطرفدارم تو می‌دانی که من _این با سکوت و خلوت آغشته_ چقدر از نعره‌های وحشی رگبار بیزارم قلم را می‌فشارم چون سلاحی سرد در دستم برایت ای وطن! در سنگرم مشغول پیکارم به دیوار هزاران خانهٔ ویرانه در غزه هزاران تابلو از صبح پیروزی بدهکارم *** مگر زیباترین سرخی که دیدی تابه‌حال این نیست؟! ببین! دارم به خون در دشت‌هایت لاله می‌کارم کنار بوم آخر… پیش چشم مسجدالاقصی… شهادت می‌دهم نصر تو را با آخرین کارم… @fatemeh_arefnejad
وقتی که لم‌ داده بودی آرام بر روی تختی یا که به زور دوتا قرص خوابیده بودی به سختی وقتی که خوشحال بودی از دیدن ناگهانش یا شکوه می‌کردی از خود از این‌که داری چه بختی در فکر این‌که بنوشی همراه او قهوه یا چای یا در نخستین قرارت باید بپوشی چه رختی تا نگذرد از لب مرز سوز سپاه زمستان افتاد و آتش به پا کرد یک بار دیگر درختی مشغول چشمی و ابرو،سرگرم با تاب گیسو بیرون بزن از شب این تکرار هر روزه لختی تا که مبادا بلرزی،جان داد سرباز مرزی وقتی که خوابیده بودی آرام بر روی تختی @azam_saadatmand
کانال تعدادی از بانوان شاعر در پیام‌رسان ایتا: 🌹 زهرا آراسته‌نیا: ای ناب‌ترین تلالو نور سلام ای بر همه‌ی حماسه‌ها شور سلام https://eitaa.com/arastehnia 🌹عاطفه جعفری: من تو را می‌نویسم و تو مرا ما غزل‌های دلبخواه همیم https://eitaa.com/pishaninevesht 🌹 عاطفه جوشقانیان: کجاست شانه‌ی آرامشت زمان تلاطم؟ مگر خود تو نگفتی به من پناه بیاور؟ https://eitaa.com/sobhetazedam 🌹 عارفه دهقانی: در جنگِ همیشگیِّ حق با باطل رمزِ عملیّاتِ علی : "یا زهرا" https://eitaa.com/dr_arefe_dehghani 🌹 فائزه زرافشان: همین تبسم آرام، چای عطرآگین همین نشاندن گل، کار پرثواب من است https://eitaa.com/faeze_zarafshan 🌹 زهرا سپهکار: هم مادر و مادربزرگم خانه‌دارند این شغل مادرزادی‌ام را دوست‌دارم https://eitaa.com/zahra_sepahkar 🌹 اعظم سعادتمند: آمدم تا خانه‌ات در جستجوی روشنی آب لطفاً! از میان این همه نوشیدنی https://eitaa.com/azam_saadatmand 🌹 فاطمه معصومه شریف: شعر گاهی می‌تواند راوی یک درد باشد گاه حتی می‌تواند مرهم یک مرد باشد https://eitaa.com/masoome_sharif 🌹 بهجت فروغی مقدم: با یادت اگر دفتری از شعر سرودم در حسرت یک بیت جوابم که تو باشی https://eitaa.com/behjatf 🌹 مریم کرباسی: من عاشق صبحم که با خنده بگویی مریم بیا امروز هم صبحانه با هم https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi 🌹 سعیده کرمانی: گاهی غزل در گوش بند رخت می‌گویم گاهی میان تشت، دست از شعر می‌شویم https://eitaa.com/kaftarchahiemamreza 🌹 فاطمه عارف نژاد: سراپا ایده‌ام از رنگ‌های تازه سرشارم هزاران طرح نو پیچیده در طومار افکارم https://eitaa.com/fatemeh_arefnejad 🌹 اکرم هاشمی: و آن کسی که به قالیچه خِفت زد، زن بود تمام طرح پر از رنگ‌های روشن بود https://eitaa.com/A_Hashemii 🌹 انسیه‌سادات هاشمی: وای آن نقاشی چسبیده بر در را نبینی! آه! آن تک‌بیت‌های روی میزم را نخوانی! https://eitaa.com/folanipoem 🔶 اگر بانوی شاعری از قلم افتاده معرفی کنید تا لیست تکمیل شود...
ابر لکنت گرفته، درمانده قاصدک تشنهٔ خبر مانده آن نسیمی که بوی باران داشت چند سالی‌ست در سفر مانده همه اوقات مزرعه تلخ است بر دلش داغ نی‌شکر مانده هرچه دشت است بی گل و گندم هرچه باغ است بی‌ثمر مانده باید آهسته خرج خاک شود رود را طاقتی اگر مانده نرسیدند به توانستن خواستن‌های بی‌اثرمانده باز چشم‌انتظار معجزه‌اند مردمِ بین خیر و شر مانده تو بگو کی سپیده می‌آید؟ چند شب‌گریه تا سحر مانده؟ ما همه آفتابگردانیم اوست خورشید و اوست فرمانده إِلهى عَظُمَ البلاء و بَرِحَ الخَفاء و انكَشَفَ الغِطاء و انقَطَعَ الرَّجاء ‌و ضاقَتِ الاَرضُ و مُنِعَتِ السَّمآء… @fatemeh_arefnejad
دی بود و درد بود؛ زمستان ادامه داشت آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت از چشم آسمان کبود آیه می‌چکید فصل نزول سورهٔ باران ادامه داشت انسان پر از دریغ، پر از غم، پر از قصور! عصر هزارسالهٔ خسران ادامه داشت شب ناگهان رسید و سر صبح را برید صبحی که روز بعد، کماکان ادامه داشت بر رحل نی تلاوت خون بود و تا ابد بغض غریب قاری قرآن ادامه داشت عمری شهید بود و شهیدانه پر کشید اما هنوز در دل میدان ادامه داشت جغرافیای عشق به نامش قیام کرد تشییع او به وسعت ایران ادامه داشت می‌رفت و گریه‌های سپاهی سیاه‌پوش در امتداد خیس خیابان ادامه داشت هر قدر از قضا سر راهش به سنگ خورد با پیچ و تاب، رود خروشان ادامه داشت ذکر بهار بود و لب غنچه‌های سرخ شور جوانه در دل گلدان ادامه داشت دی بود و درد بود و زمستان... ولی هنوز در دشت، لاله لاله بهاران ادامه داشت @fatemeh_arefnejad
بگو به آینه‌ها علت جوان شدنت را بگو که جشن بگیرند جاودان شدنت را بگو شهاب دعایت چگونه سر به فلک زد؟ بگو به خلوت شب سرِّ کهکشان شدنت را اراده کن که به هر رودخانه‌ای بچشانی به قدر جرعه‌ای از راز بی‌کران شدنت را تو ای همیشهٔ گمنام! وقت مرگ چه کردی که شهر خیره شده شهرهٔ جهان شدنت را چه کارنامهٔ سرخی! عجب اقامهٔ سرخی! چه سربلند شدی فصل امتحان شدنت را گذاشتی به دل بادهای وحشی سرکش تو ای بهارترین! حسرت خزان‌شدنت را اگرچه هم‌قفسان آه می‌کشند به یادت پرنده‌ها همه شوقند آسمان شدنت را تمام چلچله‌ها جار می‌زنند پس از این تو را و قصهٔ محبوب عاشقان شدنت را @fatemeh_arefnejad
مریم؟ شقایق؟ یاس؟ نیلوفر؟ زیباتر از این‌هاست، زیباتر خوش‌بوترین: در دامنش ریحان جاری‌ترین: یک چشمه از کوثر گاهی بخوانش سیب، سیبی سرخ گاهی گلاب تازۀ قمصر از چشم‌هایش شعر می‌بارد روی خطوط خالی دفتر در هفت سال تشنگی، باران در هفت دور تشنگی، هاجر در خنده‌هایش شور رستاخیز در گریه‌هایش یادی از محشر عشق است اسم اعظمش امّا در خانه، نام کوچکش، مادر ❣️ @fatemeh_arefnejad
در روزگار فتنه، دلت هر روز آغوش داغ‌های جدیدی بود در خنده‌هات گوهر نایابی در چشم‌هات راز رشیدی بود سنگر اگر سکوت، صدا می‌شد دستانِ سرد، دستِ دعا می‌شد صدها گره به ثانیه وا می‌شد وقتی به بودن تو امیدی بود ای آشنا به برفیِ بوران‌ها! ای ایستاده در شبِ طوفان‌ها! ای سرو سربلندِ زمستان‌ها! با تو جنون کهنهٔ بیدی بود گفتی قرار هست و قراری نیست آن‌سوی مرگ، مرز و حصاری نیست چشمم به راه مانده… سواری نیست؟ در گرد و خاکِ جاده نویدی بود وقتش شد و حساب‌رسی آمد پیکی برای هم‌قفسی آمد از دورها صدای کسی آمد دی‌ وعده‌گاه تازه‌شهیدی بود… پروانه آرزوی پریدن داشت پیله شکافت، حادثه دیدن داشت آن لحظه‌ای که رنگ رسیدن داشت زیباتر از هرآنچه شنیدی بود کی بوده است بهتر از این حالت؟ خورشید رشک برد به اقبالت رفتی و شب دوید به دنبالت در قتلگاهِ صبح، چه عیدی بود! @fatemeh_arefnejad
تابیدی و به مهر تو جان آفریده شد پلکی زدی، زمین و زمان آفریده شد از تار و پود معجر تو پایه‌های عرش از چین چادر تو جهان آفریده شد از خرده‌های خوان تو در هفت آسمان منظومه‌های خرد و کلان آفریده شد عشقت دوید در رگ بی‌مایهٔ حیات در قلب زندگی ضربان آفریده شد پنهان میان فطرت یاس و بنفشه‌ها گل کرد خنده‌هات و جنان آفریده شد آراستت خدا به هزاران هزار حسن تاجی برای فخر زنان آفریده شد او فاطر است و فاطمه‌ای تو! خدای من! با تو چه رازها که عیان آفریده شد دیدند و دیده‌ایم که با حب و بغض تو معیار هرچه سود و زیان آفریده شد تا سرنوشت تیرهٔ آدم چه می‌شود چشمان روشنت نگران آفریده شد آنقدر رنج‌های زمین را گریستی تا چشمه چشمه رود روان آفریده شد اهل گناه راه نجاتی نداشتند سوی تو آمدند، امان آفریده شد از خاک بی‌‌نشان تو ای آسمان‌ترین! در راه دوست سنگ نشان آفریده شد… @fatemeh_arefnejad