eitaa logo
تکلیف بزرگ
561 دنبال‌کننده
602 عکس
612 ویدیو
176 فایل
🔸ارتباط @alam_yalam_beanallaha_yara @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏🔖 🔻عوامل آرامش در زندگی 🔻 7 عامل آرامش 🔻 كلمه سكينه به معني آرامش است و شش مرتبه هم در قرآن آمده است. اول من خواستگاه قرآني بحث را بگويم. قرآن كريم مي‌فرمايد: «أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنين‏» (توبه/26) واژه‌ي ديگري كه اين معنا را در قرآن مي‌رساند واژه اطمنيان است كه شما آيه را خوانديد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» يا «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر/27) يا «وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏» (بقره/260) همين دو واژه كافي است. واژه سكينه و واژه اطمينان دو واژه عربي است كه به معناي آرامش است. 🔻يك راه كسب آرامش خود دعاست. زيارت امين الله را زياد بخوانيد. مخصوصاً در حرم‌هاي ائمه، سيزده دعا در زيارت امين الله است. زيارت امين الله از امام سجاد(ع) است. از آن زيارت‌هاي كم سلام هم است كه خيلي سلام ندارد. اولين دعايي كه مي‌كنيم «فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك‏» خدايا به من آرامش بده، بدانم تو برنامه‌ريز هستي. وقتي تو برنامه‌ريز هستي من ديگر نگران نيستم. تقدير توست. البته نمي‌نشينم گوشه‌اي و نظاره‌گر باشم. تلاشم را مي‌كنم. پسر امام صادق(ع) مريض بود. مي‌رفت و مي‌آمد و تلاش مي‌كرد. همه كوشش‌ها را كرد و اين مريض را خوب كرد. يكوقت يك كسي كنار آقا آمد و گفت: بچه از دنيا رفت. امام صادق نشست و آرام شد. گفتند: چه شد؟ فرمود: «إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِيبَة» (كافي/ج3/ص225) ما همه تلاشمان قبل از واقعه است. «فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِينَا» حالا كه اتفاق افتاد، ديگر صبور هستيم. «مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك‏» دعايي هم ياد بدهيم كه ساده هم هست. يكي از صلوات‌هايي كه نقل شده همين تعبير آمده است.«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْكَ سَكِينَة» (بحارالانوار/ج94/ص378) اين حديث از امام باقر(ع) است. در كتاب تهذيل الاحكام شيخ طوسي ديدم، كه ساده است. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْكَ سَكِينَة» خود همين آرامش مي‌آورد. دو، سه شب قبل يك خانم و آقايي جلوي مرا گرفتند، خيلي زوج موفق و مهرباني بودند. گفت: حاج آقا زندگي ما خيلي گرم است. خيلي همديگر را دوست داريم، ولي احساس مي‌كنيم به ما حسادت مي‌شود، چشممان مي‌زنند. از همين هم نگران هستيم. خود همين يك اضطراب است. همين ما را به هم مي‌ريزد، چه كار كنيم؟ گفتم: صبح به صبح، سوره ناس و فلق را بخوانيد و يك صدقه هم براي سلامتي امام زمان بگذاريد. ذكر «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» را هم بخوانيد. آرامش مي‌دهد. حتماً نبايد نزد دعا نويس بروند. در روايت ديدم كساني كه از چشم زخم مي‌ترسند، اين هم خودش يك عامل اضطراب است. سه مرتبه داريم كه بگوييد: «ماشاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم». يك راه دعاست. 🔻دومين راه كسب آرامش حسن ظن است. ما سه نوع حسن ظن داريم. يكي خوب نيست و دو تا خوب است. حسن ظن به خود خوب نيست. آدم هميشه بايد به خودش بدبين باشد. اين چه وضع سخنراني بود من كردم. اين چه حرف‌هايي است من مي‌زنم؟ اينقدر بهتر از من هست كه حرف‌هاي خوب بزند. چرا اين بايد باشد كه آدم را غرور نگيرد. وقتي دكتر حجازي از امام(ره) تعريف كرد، فرمود: مي‌ترسم اينها را باور كنم. اين است كه انسان به خودش با همه اين تلاشش كه براي نهضت و انقلاب انجام داد، فرمود: رهبر من طفلي است كه زير تانك رفت. اين خيلي حرف مهمي است. در دعاي كميل، در دعاهاي امام سجاد(ع)، مناجات شكايت كنندگان در مفاتيح هم هست. مناجات خمسه عشرف اصلاً آدم تعجب مي‌كند كه امام با آن مقام كه راوي مي‌گويد: وقتي من ديدم امام سجاد در زير ناودان طلا مي‌گويد: من حجم تمام شده بود، داشتيم برمي‌گشتيم، ديدم همينطور مثل باران اشك مي‌ريزد، رفتم جلو گفتم: شما ديگر چرا؟ ما اگر گريه كنيم حق داريم. جد شما رسول خدا، پدرت امام حسين، مادرت حضرت زهرا است، رحمت خدا و شفاعت را داريد. فرمود: طاووس يماني اينها را كنار بگذار. روز قيامت با خود من كار دارند. امام اينها را براي چه مي‌گويد؟ براي همان كه انسان به خودش بايد سوء ظن داشته باشد. در خطبه‌ي متقين نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين وقتي صفات متقين را مي‌شمرد يكي اين است. «فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُون‏» (شرح نهج‌البلاغه/ج10/ص132) اينها خودشان هميشه متهم هستند. اما دو حسن ظني كه خوب است. يكي حسن ظن به مردم است. اگر شما به مردم حسن ظن داشتي، ناآرام نمي‌شوي. آقاي عزيز كه تا طرف مي‌آيد با همه سلام مي‌كند، به شما يادش مي‌رود، شما مي‌گويي: مي‌خواست كم محلي كند! اگر حسن ظن داشته باشي، بگويي: يادش رفت، حمل بر صحت است و خودت هم اذيت نمي‌شوي. اگر آقاي داماد به پاي همه بلند شد، ش
ما را نديد. چقدر الآن اختلاف در خانواده‌ها سر همين موضوعات است. حاج آقاي قرائتي مي‌فرمود: چقدر افراد قهر هستند براي اينكه مي‌گويند:ما را شب عروسي سوار ميني‌بوس كرد، فلاني را سوار، سواري كرد. حسن ظن به مردم خوب نيست. نه اين مي‌خواست ما را تحقير كند. اين مي‌خواست ما را بكوبد. نه عزيز من شايد قصد خير داشت. در بعضي روايات داريم محمل‌هاي متعدد پيدا كنيد. محمل‌هاي متعدد پيدا كنيد براي اينكه پيش نيايد. يكوقت يكي از علماي بزرگ، پاي منبر من نشسته بود. من فكر كردم ايشان رفته است. چون ايشان كار داشت و هرروز مي‌رفت. به خاطر كهولت سن هرروز مي‌رفت. آن روز احترام كرده بود و نشسته بود. من از روي منبر پايين آمدم، نمي‌دانم ايشان نشسته است. مثل روزهاي عادي از مسجد بيرون آمدم. يك نفر كاغذي داد و گفت: آقا چرا شما تكبر داري؟ اين آقاي بزرگ و اين مرجع تقليد نشسته بود. گفتم: مگر ايشان نشسته بود؟ گفتم: والله من ايشان را نديدم. بالله ايشان را نديدم. خوب يك احتمال هم بده كه آقاي رفيعي ايشان را نديد. چرا حمل بر تكبر مي‌كنيد؟ فرداي آن روز رفتم و يك ربع قبل از نماز ايشان در محراب نشستم. دستش را بوسيدم، بنده خدا يادش هم نبود. گفت: شما چه مي‌گويي؟ گفتم: من ديروز از جلوي شما رد شدم، مردم حساس شدند اين خيلي مهم است. ما اگر اين را داشته باشيم نهايتاً نسبت به هم اين بدبيني را پيدا نمي‌كنيم. البته اين نكته را هم بگويم، در روايت داريم در موضع تهمت قرار نگيريد. دومي حسن ظن به خداست. اگر شما حسن ظن به خدا داشتي، چرا من يك پسر خواستم، دختر دادي؟ براي اينكه رشدم در دختر است. براي اينكه شايد آن پسر به صلاحم نبود. اين همان قصه‌ي حسن ظن خدا است. و خدا در قرآن كريم چند گروه را لعنت كرده، يكي «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» (فتح/6) كساني كه به خدا سوء ظن مي‌ورزند. پس دو عامل را براي كسب آرامش گفتيم. 🔻عامل سومي كه آرامش مي‌آورد كاهش دلبستگي است. هرچه شما دلبستگي‌ات را به همسر و فرزند و دنيا كمتر كردي، آرامتر هستي. كاري كه بچه‌هاي ما در جبهه مي‌كردند. عزيزي شهيد شد. انشاءالله خدا همه آنها را با رسول الله محشور كند. 19 ساله بود. خواهرش يك لحظه گفت: اين آخري‌ها با ما بداخلاقي مي‌كرد. گاهي روي ما دست بلند مي‌كرد. مي‌گفت: من مي‌گفتم فلاني از تو بدم مي‌آيد، مي‌گفت: بدت بيايد. بعد مي‌گفت: وصيت‌نامه‌اش را كه باز كرديم از همه ما عذرخواهي كرد. نوشته بود من مي‌خواستم اين محبت شما از دل من كمرنگ شود كه در جبهه من اثر نگذارد. شما نگوييد: چرا نمي‌آيد و شش ماه دير كرد؟ فرزند يكي از علماي بزرگ مريض شد. خيلي حالش بد بود و امام جمعه هم بود. نماز جمعه آمدند و ايستادند و شروع به خواندن سوره منافقون كردند. آن آيه‌اي كه در سوره منافقون راجع به اولاد و اموال آمده است. مي‌گويند: ايشان سه مرتبه اين را در نماز تكرار كرد. همه تعجب كردند كه آقا فراموش كرده بود. بعد از نماز به آقا گفتند. فرمود: من اين را سه بار تكرار كردم، گويي سه بار جلوي چشمانم جنازه‌ي فرزندم را ديدم. يعني فكر كردم اگر مُرد هم ديگر اتفاقي نيفتد. اين خيلي مهم است. صاحب جواهر پسرش از دنيا رفت. كنار بدن پسرش كتاب جواهرش را نوشت. ميرزا جواد آقاي ملكي صبح عيد غدير پسرش فوت كرد و در آب خفه شد. گفت: جنازه را در زير زمين بگذاريد، عيد مردم را خراب نكنيد. پسر حاج شيخ عباس قمي، مي‌گفت: پدر در بستر در حال احتضار بود. صدايم زد و گفت: ميرزا علي آقا اين كتاب را از اين اتاق بيرون ببر. گفتم: چرا؟ فرمودند: اين كتاب را خيلي دوست دارم. مي‌ترسم همين باعث شود كه عزرائيل وقتي مي‌آيد وابستگي به اين كتاب باعث شود من بيمار از دنيا بروم. اين خيلي مهم است. گاهي مي‌بيني كسي يك وابستگي ساده دارد، شيطان هنگام جان دادن وابستگي‌ها را جلوي چشم آدم مي‌آورد. اين بچه تو است، پس بگو: خدا نيست تا بچه‌ات نجات يابد. بگو دين نيست. سومين عامل كاهش دلبستگي‌ها است. 🔻عامل چهارم ذكر خداست. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» آن دعا باز غير از اين ذكر است. اين ذكر هميشه مي‌شود باشد. «خوشا آنان كه الله يارشان بي *** و ذكر قل هو الله كارشان بي»، «خوشا آنان كه دائم در نمازند» الآن ماه رجب است. در اين ماه ده هزار «قل هو الله» وارد بود، چند مورد را خوانديد؟ خود ذكر آرامش مي‌آورد. خدا قسمت نكند كه در هواپيما باشيد و نقصي رخ بدهد، خيلي سخت است. در هواپيماي اخير در زاهدان بعضي گفتند: مرگ جلوي چشمانمان بود. اما بعضي همان لحظه آرام هستند. شما كه ذكر مي‌گوييد با آن كسي كه آرام است، هيچ فرقي نمي‌كنيد. بيفتد هردو مي‌ميريم، نيفتد هم هردو زنده مي‌مانيم. فقط او آرام است و شما ناآرام هستي. 🔻راه پنجم آرامش كه در روايت ما آمده است، بحث مقايسه است. سعدي گفت: كفش نداشتم، غصه مي‌خوردم. نگاه كردم ديدم يك نفر پا ندارد. گفتم: پس اوضاع من بهتر است. من كه كفش
ندارم اوضاعم بهتر از كسي است كه پا ندارد. نگاه كردن به اينگونه افراد هم مؤثر است. من در اولين منبر سال 63 اين روايت را خواندم. «علامة الشقاوة اربعه» چهار چيز نشانه بدبختي است. «نسيان الذنوب الماضيه» فراموش كردن گناه، «ذكر الحسنات» خوبي‌هايت را به رخ ديگران بكشي. اينها عامل بدبختي است. سوم «نظره في الدين إلى من هو دونه‏» (مجموعه ورام/ج1/ص169) در امور ديني به پايين دستت نگاه كني. اين عامل بدبختي است، رشد نمي‌كني. من وقتي به شما مي‌گويم: چرا فوق ديپلم داري؟ مي‌گويي: فلاني سيكل هم ندارد، فوق ديپلم مي‌مانيد. ولي اگر گفتيد: دكترا، رشد مي‌كند. حداقل ارشد مي‌گيرد. چهارم «نظره في الدنيا الي من هو فوقه» آدم در امور دنيا به بالا دست نگاه كند احساس ضعف و شقاوت مي‌كند. مقايسه كنيم. مردم خيلي مشكلات دارند. دختر خانمي براي من نوشته بود، كه به اردويي رفته بودند تا جانبازان قطع نخاعي را ببينند. گفت: ما رفتيم به اينها روحيه بدهيم، روحيه گرفتيم. جانباز پ5 سال در رختخواب افتاده بود. به دختري گفت: براي چه افسرده هستي؟ چه مشكلي داري؟ سالم و سر پا هستي. اگر جاي من بودي چه مي‌كردي؟ من از مدارس خواهش مي‌كنم يكبار هم بچه‌ها را به جاهايي مثل موزه عبرت ببريد. اينها در روحيه‌شان اثر مي‌گذارد. همراه داشتن تربت اباعبدالله هم آرامش مي‌آورد. يا همراه داشته باشد، يا سجده بر اين تربت كند. مقيد باشيد كه نماز شما در تربت اباعبدالله باشد. امام سجاد تربت ابا عبدالله را در كيسه داشت وموقع تربت بر آن سجده مي‌كرد. ائمه ما انگشتر داشتند. غالباً روي انگشترشان هم نشانه‌اي بوده است. مثلاً امام كاظم(ع) آرم انگشترش حسبي الله بود. و لذا اينطور چيزها آرامش بخش است. چرا امام جواد براي امام رضا حرز نوشتند؟ حرز چه بود؟ دعايي كه آقا همراه داشتند. خود اينها يك احساس آرامشي به انسان مي‌دهد. 🔻6عامل بعدي توبه و استغفار است. شما هرچه «استغفر الله ربي و اتوب اليه» بگويي، قلبت نوراني مي‌شود. هرچه استغفار كني، احساس گناه از تو دور مي‌شود. 🔻7يكي از عوامل اصلي «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏» (بقره/197) شخصي خدمت رسول خدا آمد گفت: از مرگ مي‌ترسم. اين هم خودش يك احساس ناآرامي است. بعضي مي‌گويند: از مرگ و برزخ و قيامت و حشر و نشر مي‌ترسيم. حضرت فرمود: پول داريد؟ پول دارم، پول براي آرامش دنياست. آقا فرمودند: آن عالم فرستاده‌اي؟ مشهد هتل كرايه‌ كرده باشي و پول هم داشته باشي كه نگران نيستي. كسي نگران است كه بليط هتل ندارد. منظور حضرت انفاق و صدقه و كمك به مردم بود. اگر فرستادي ناراحت نباش، چون آدم حداقل پول خودش را دوست دارد و بخاطرش مي‌رود و نگران نيست. يكي از عوامل نگراني دست خالي بودن است. «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏» به رحمت خدا اميد داشته باشيم. خوف هم داشته باشيم. تلاش كنيم و افكار بيهوده هم به خودمان راه ندهيم. يكي از چيزهايي كه الآن خيلي‌ها را به هم ريخته است، اين عرفان‌هاي كاذب است.عرفان‌هاي حلقه، افرادي كه دفتر و دكان باز كردند. خودشان بعضي اعتقاد ندارند. خود اينها آدم‌هايي هستند كه بعضي از اينها در اثر بيماري‌هاي حرام در غرب از دنيا رفتند. بدانيد راه همان است كه رسول خدا فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن‏» (وسايل‌الشيعه/ج27/ص33) قرآن و عترت! امام سجاد فرموده: همه دنيا از بين برود، بميرند، من يك قرآن داشته باشم، وحشت نمي‌كنم. خيلي از افراد در ازدواجشان تأخير مي‌افتد، مي‌گويند: ما را بستند، ما را سحر كردند، اينطور ترس‌ها را دارند. اين ترس ناشي از هر عاملي باشد، راهكارش يكي است. مراجعه به قرآن و عترت و روايات اهل‌بيت، دعا و ذكر، كه انشاءالله مرتفع خواهد شد.
🔖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏🔖 🔻عوامل اضطراب و پریشانی 🔻 5 عامل اضطراب 🔻 يكي از بيشترين كتاب‌هايي كه در بازار فراگير شده است، كتاب‌هايي با اين موضوع است. آرامش، مبارزه با اضطراب، راه موفقيت، حالا چه دانشمندان غير مسلمان نوشته باشند، چه مسلمان نوشته باشند. من نمي‌خواهم اسم كتابي را ببرم كه اينجا تبليغ شود ولي بعضي از كتاب‌هايي كه در غرب هم نوشته شده، ميليون‌ها چاپ خورده و دليلش هم همين عنوان و بحث آرامش است. از اين معلوم مي‌شود كه يك نياز ضروري است. اين يك ضرورت است كه همه دلشان مي‌خواهد آرام باشند، وقتي انسان آرام باشد، جسمش هم سالم است. من در گزارشي خواندم كه 75 مريض زخم معده را كه بررسي كردند، گفتند: 65 نفر به خاطر استرس و مشكلات روحي و رواني است. به همين دليل هم هست كه ما مي‌بينيم در منابع ديني و در آيات و روايات ما روي اين بحث خيلي تأكيد شده است. وقتي آرامش نباشد، طرف كارگر و كارمند خوبي نيست، مدير خوبي نيست. مرد خوبي نيست، زن خوبي نيست، دانش‌آموز خوبي نيست. نمي‌تواند درس خوب بخواند. و لذا ما كه در شهرستان‌ها مراجعه مي كنيم، مي‌گويند: حاج آقا! مشكل مالي ندارم، همسر هم دارم ولي به هم ريخته هستم. احساس به هم ريختگي مي‌كنم. 🔻من اجازه مي‌خواهم از دو منظر در اين بحث وارد شوم. اول علل ناآرامي را بگويم. چرا ما به هم ريخته هستيم. چرا در زندگي آرامش نداريم؟ من پنج علت را يادداشت كردم، نمي‌خواهم به همين پنج مورد هم بسنده كنم. شايد موارد ديگري هم باشد. ولي من با توجه به تفحص‌هايي كه در آيات و روايات داشتم، فكر مي‌كنم دليل ناآرامي ما يكي از اين پنج احساس باشد. 🔻اول احساس گناه و معصيت است. خيلي‌ها به خاطر گذشته نادرستشان ناراحت هستند. مثلاً فحشايي مرتكب شده است، گناه زشتي مرتكب شده است، دروغي گفته و سر كسي كلاه گذاشته است، حتي گذشته‌ي خطرناكي داشته باشد. دو شب پيش جواني هراسان پيش من آمد، گفت: چهار سال دزدي مي‌كردم. توبه كردم و كنار گذاشتم و ديگر دزدي نمي‌كنم. مردم هم تقريباً با اين موضوع كنار آمدند. ولي خودم با خودم كنار نمي‌آيم. به هم ريخته هستم. چرا؟ چون يك سابقه‌ي دزدي دارد. قرآن كريم طبيعتاً براي اين مطلب پاسخ دارد. «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(زمر/53) يك زماني به آقا امام سجاد(ع) گفتند: كسي يك جمله‌اي مي‌گويد. «العجب كل العجب، من من نجا كيف نجا» تعجب است كه آدم با اين همه عذاب نجات پيدا كند؟ آقا فرمود: اشتباه است! بايد بگوييد: «العجب كل العجب من من هلك كيف هلك مع سعة رحمة الله» اگر كسي هلاك شود خيلي عجيب است. خداوند آنقدر مبادي ورودي گذاشته است. به امام كاظم(ع) گفتند: فلاني ماه رمضان روزه نمي‌گيرد. ظهرها ناهار مي‌خورد. به او مي‌گويند: چرا روزه نمي‌گيري؟ مي‌گويد: من خيلي جنايت كردم. براي چه روزه بگيرم؟ من آب از سرم گذشته است، چه يك وجب، چه صد وجب! آقا فرمودند: من اينقدري كه از يأسش مي‌ترسم، از گناهش نمي‌ترسم. پس اول احساس گناه است. راه غلبه بر احساس گناه چيست؟ اگر حق الناس است، خرد خرد بپردازيد. اگر حق الله است، يواش يواش ادا كنيد. اگر گناهاني است كه قابل جبران نيست. مثلاً كسي مي‌گويد: آقا من يك فحشايي مرتكب شدم. بروم به مردم بگويم، خوب نيست. بروم به قاضي بگويم، آبروريزي است و جايز نيست. بروم به خانواده طرف بگويم، يك خانواده‌اي به هم مي‌ريزد. نه! اينطور جاها جاي همان استغفار و توبه و بيان نكردن مطلب است. البته نقطه مقابلش را بايد انجام داد. تويي كه اين كار را كردي، ديگر به نامحرم نگاه نكن. تو كه اين كار را كردي، ديگر فكر گناه را هم نكن. كسي خدمت رسول الله آمد و گفت: دختر زنده به گور كردم. پيغمبر گرامي اسلام فرمودند: مادر داري؟ اگر مادر داري، احترامش كن. دخترهايي كه زنده به گور شدن، ديگر زنده نمي‌شوند. اسلام هم كه بن بست ندارد، بگوييم: اِ... تو پنج دختر زنده به گور كردي، ديگر آخرش جهنم است. بعضي‌ها مي‌گويند: توبه آدم را جَري مي‌كند. اتفاقاً من عكسش را مي‌گويم. مي‌گويم: اگر خدا مي‌گفت، كه خوارج نهروان اين را مي‌گفتند، هركسي يك گناه مرتكب مي‌شود، كافر مي‌شود ديگر فايده ندارد، دنيا را جنايت برمي‌داشت. چرا؟ چون شما مي‌گفتي: حالا كه قرار است من جهنم بروم، بگذار به او بيارزد . لااقل چهار گناه دانه درشت انجام بدهيم. 🔻دومين عامل اضطراب در زندگي احساس نارضايتي است. يعني اينكه شما ماشين داري، من ندارم. شما فرزند داري، من فرزند ندارم. فلاني سالم است، من بيمار هستم. اين حسي كه مرتب مقايسه مي‌كنيم، قرآن كريم در سوره‌ فجر مي‌فرمايد: وقتي به انسان نعمت مي‌دهيم، مي‌گويد: خوب خدايي است. «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» (فجر/15) اما وقتي به او سخت مي‌گيريم، «فَي
َقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَنِ» (فجر/16) مي‌گويد: خدا ما را فراموش كرد. در جاي ديگر هم گله مي‌كند، مي‌فرمايد: «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا» (معارج/20 و21) كتاب كامل الزيارات، كتاب هزار ساله ما است و ابن قولويه كنار قبر شيخ مفيد در كاظمين است. ايشان آخر كتاب كامل الزيارات يك روايتي نقل مي‌كند. مي‌گويد: شب معراج خدا به پيغمبر فرمود: پيامبر من سه جا مي‌خواهم تو را امتحان كنم. «إن الله تبارك و تعالى يختبرك في ثلاث‏» (كامل الزيارات/ص332) پيغمبر اكرم به خدا عرض كرد: اين سه تا چيست؟ فرمود: «الجوع و الأثرة على نفسك‏» اولي گرسنگي و ايثار بر خود است. حضرت سه سال در شعب ابي طالب از گرسنگي سنگ به شكم مي‌بست. اولي گرسنگي است. پيغمبر عرض كرد: «قبلت يا رب و رضيت و سلمت» قبول كردم، راضي و تسليم هستم. دومين مورد «فالتكذيب و الخوف الشديد» تكذيب مي‌كنند، ديوانه و مجنون مي‌گويند. كاهن و ساحر مي‌خوانند. باز عرض كرد «قبلت يا رب و رضيت و سلمت‏ و منك التوفيق و الصبر‏» توفيق را تو بايد بدهي. اما سومين مورد كه بسيار سخت است، ما اگر بشنويم تحمل نمي‌كنيم، خطاب شد پيامبر سومي‌اش حوادثي است كه براي عطرتش پيش مي‌آيد. «أما أخوك علي‏» برادرت اميرالمؤمنين كشته مي‌شود. دخترت فاطمه اينطور مي‌شود. من ديگر در جزئياتش وارد نمي‌شوم. پيامبر يك جمله اضافه كرد و فرمود: «إنا لله و إنا إليه راجعون‏ قبلت يا رب و سلمت و منك التوفيق و الصبر» ما فكر مي‌كنيم همه‌ي اولياء و انبياء در رفاه بودند. نه داغ ديدند، نه مريضي ديدند، نه سختي ديدند. بيمارستاني بودم، يك نفر بچه‌اش فوت كرده بود. ايستاده بود و داد مي‌زد، خدايا حاشا به كرمت! چرا بايد اينطور مي‌‌كردي؟ پس دومين مورد احساس نارضايتي است. راه حلش هم همان است كه راضي باشيد. گله‌مند نباشيد. «يَأَيَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ، ارْجِعِى إِلىَ‏ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً» (فجر/27 و28) 🔻سومين عامل ناآرامي كه شايد در بين موحدين خيلي كمتر باشد، احساس پوچي و بي‌هدفي است. اين به آينده برمي‌گردد، برخلاف قبلي‌ها كه به گذشته برمي‌گشت، طرف نگاه مي‌كند كه حالا چه مي‌شود. كجا برويم؟ مخصوصاً اگر اعتقاد به معاد نداشته باشد. قرآن كريم مي‌فرمايد: اينطور نيست، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُم‏ عَبَثا» (مؤمنون/115) شما فكر مي‌كنيد ما شما را بيهوده خلق كرديم. 🔻چهارمين عامل احساس ناكارآمدي و شكست است.آقا رفته ازدواج كرده، منجر به طلاق شده است. حالا افسرده و به هم ريخته شده است. در كنكور شركت كرده، رتبه لازم را نگرفته است. يك جايي براي شغلي نيرو مي‌خواستند، همه قبول شدند، ايشان قبول نشدند. در زمان امام صادق يك كاسبي بودند، ورشكست شده بود، به هم ريخته بود. خدمت امام صادق(ع) آمد. آقا فهميد مشكلش چيست؟ ورشكستگي يك وضع است، خودباختگي يك بحث است. يك وقتي شما تصادف مي‌كني و يك وقتي خودت را در تصادف مي‌بازي. اين مهم است كه بتوانيد مديريت كنيد. آقا به او فرمود: بلند شو برو وضو بگير، دو ركعت نماز بخوان، در مغازه‌ات را باز كن. رفت و كارش هم درست شد. 🔻احساس پنجمي كه باعث مي‌شود انسان در زندگي‌اش گاهي احساس گناه كند و اضطراب داشته باشد و آرامش لازم را نداشته باشد، يأس و نااميدي است. اين احساس يأس و نااميدي ممكن است در زمينه‌هاي مختلفي باشد. همينطور نااميد است، مثلاً احساس مي‌كند كه به خيلي از خواسته‌هاي نرسيده است. آيت الله مكارم جمله‌ي قشنگي را مي‌فرمود: بشر آنچه را مصرف مي‌كند، بيست درصدش نياز است. يعني واقعاً مي‌خواهد. اگر نداشته باشد، مي‌ميرد. بنده به چند ليوان آب نياز دارم، اگر نخورم مي‌ميرم. غذا را نياز دارم، سيد درصد مطابق اميال است. يعني 20 درصد اصل است و ان سي درصد ميل من است. درست است من با نان و پنير هم سير مي‌شوم، دلم مي‌خواهد يك مغز گردو و خيار هم كنارش باشد. درست است اين برنج مرا سير مي‌كند، مي‌خواهم يك سالاد هم كنارش باشد. ميل من به دوغ است، بياوريد. نباشد نياز نيست، من با آن غذا سير مي‌شوم. جالب است كه مي‌فرمودند: پنجاه درصدش هوس است. من خواهش مي‌كنم بينندگان همين الآن به خانه‌هايشان نگاهي بياندازند. وسايلي كه در خانه است چند موردش نياز است. چند موردش مطابق ميل است، چند موردش مطابق هوس است؟ انواع و اقسام چيني‌ها، كريستال‌ها، لباس‌ها، فرش‌ها در خانه است. با فاصله گرفتن از اوايل انقلاب ان بحث پنجمي خيلي زيادتر شد. يعني اين دختر خانمي كه مي‌بيني با هزار مكافات و قرض پدرش اين يخچال دوقلوي هفت، هشت ميليوني را براي اين خريده است، نياز اين دختر است؟ نيازش با آن يخچال ساده هم برطرف مي‌شود. بعضي اوقات اين اضطراب‌ها به خاطر بلند پروازي‌هاي ما است. 🔻يكي از عوامل ناامني را قرآن مي‌فرمايد: قضاوت زود و سريع است. دامن زدن كه در كشور ما هم زياد است. يكي از غصه‌هايي كه من مي‌خورم همين
روزنامه‌ها است. كه امروز مي‌نويسند و فردا تكذيب مي‌كنند. مي‌گويد: اين طرفش اشتباه بود. آن كسي كه گفته بود، اينقدر را دروغ گفته بود. يعني من اين را مكرر دنبال مي‌كنم. سعي كنيم هميشه در هر كاري به كارشناس اصلي‌اش رجوع كنيم. دامن نزنيم و در واقع خودمان هم توجه داشته باشيم. يكي از علما از جايي عبور مي‌كرد، ديد دو جوان كم سن و سال با هم صحبت مي‌كنند و مي‌گويند: مي‌دانيد دختر فلاني خيلي طلا دارد. سينه ريز فلان دارد. ايشان آمد جلو گفت: شما تا به حال حمام زنانه رفته‌ايد؟ گفتند: ما كه حمام زنانه نمي‌رويم. گفت: پس اين طلاهايي كه مي‌گوييد، چون دختر من پوشيه هم مي‌زند و از خانه بيرون مي‌آيد، يعني حجاب كامل دارد. گفتند: آقا كسي به ما گفته است. بسياري از اخبار را وقتي دنبال مي‌كنيم، مي‌بينيم منشأ آن يك منشأ واقعي و حقيقي نيست، هواس ما جمع باشد. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏» (علق/14) خدا مي‌بيند، ناظر است. علامه طباطبايي وقتي از نجف خواستم بيايم خدمت قاضي طباطبايي رفتم. گفتم: يك نصيحتي كنيد. آقا فرمودند: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏» هميشه اين در ذهنت باشد. امام مي‌فرمود: عالم محضر خداست.
🔖بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم🔖 حضرت علی فرمود: بدبخت واقعی کسی است که دوستی ندارد. بدبخت تر از او کسی است که دوستانش را از دست بدهد. ما چه کنیم این دوستی‌ها پایدار بماند؟ پاسخ: 📌یکی از عوامل اصل محبت دست خداست. شما در ازدواج وقتی ازدواج می‌کنید «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم/21) ازدواج باعث آرامش است. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» چه کسی مودت و رحمت را قرار داده است؟ خداوند. زن مرد را دوست دارد و مرد، زنش را دوست دارد. شما نگویید: آمار طلاق و اختلاف و درگیری‌ها چیست؟ برای این است که به باقی مقتضیات عمل نمی‌کنیم. خداوند مودت و محبت را قرار می‌دهد، خداوند به شما ذهن داده است ولی تا درس نخوانی نمره نمی‌آوری. آیه 96 سوره مریم را خواندیم که خداوند وُد و مودت را قرار می‌دهد. یا سوره طه که به حضرت موسی «وَ أَلْقَيْتُ‏ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي‏» (طه/39) لذا وقتی حضرت ابرهیم وقتی همسر و فرزندش را در مکه گذاشت، هاجر و اسماعیل، رفت سیزده سال برنگشت. خیلی عجیب است. انسان تعجب می‌کند. یک زن و بچه را در بیابان رها کرد. نه زراعت بود، نه آب بود. دستور خدا بود. بعد از چند سال که برگشت هاجر چقدر او را تحویل گرفت. ما دو سه روز جایی سفر برویم، اعتراض می‌کنند! ابراهیم یک دعایی برای اینها کرد، وقتی اینها را گذاشت گفت: خدایا من اینها را در یک سرزمین «لم یزرع» گذاشتم، این دستور تو بود. اما «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهیم/37) خدایا نمی‌گویم: آب و نانشان را بده چون تو «یا دائم الفضل علی البریه» هستی. یک کرم هم کف چاه گرسنه نمی‌گذاری! ولی دلها را به اینها جذب کن و محبت اینها را در دلها بیانداز. بعد از مدتی آمدند مردم جمع شدند. الآن هم آب زمزم مورد احترام است. خود اسماعیل هنوز که هنوز است بخاطر دعای ابراهیم مورد احترام است. در حجر اسماعیل هاجر و ابراهیم دفن هستند. چقدر آنجا طواف می‌کنند و حرکت می‌کنند. در روایت دیدم همین دعا را پیغمبر برای امام حسین کرد. وقتی قنداقه را به او دادند، «اللهم فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» خدایا محبت حسین را در دلها بیانداز. لذا روایت دارد «ان للحسین» حسین محبتی در قلوب مردم دارد که سرد نمی‌شود. لذا می‌بینید دختر ابن زیاد به دختر یزید، در مقتل خوارزمی هست. شاید دختر یزید باشد اگر اشتباه نکنم. سر ابی عبدالله را از پدر می‌گیرد. می‌شوید و تمیز و معطر می‌کند. همسرش به او اعتراض می‌کند. راهب نصرانی سر را می‌برد. یهودی در مسیر می‌آید. من یک سال به یک کشور اروپایی برای تبلیغ رفته بودم. روز اربعین بود. مکرر در می‌زدند، قبل و بعد از اربعین، خانم‌ها و آقایان مسیحی و غیر مسلمان، شربت و شکر برای امام حسین می‌آوردند. اول عاشورا کدام نهادی دسته‌جات را مدیریت می‌کند؟ همه خدایی است. زینب کبری به ابن زیاد گفت: چه کار بوده که نکنی؟ اسیر که کردی. مردم را که کشتی. ناسزا گفتی و تازیانه زدی. به خدا محبت و یاد ما را نمی‌توانی از دلها بیرون ببری. در مسجدالحرام هارون الرشید وارد شد. ظاهراً اولین ملاقات او با موسی بن جعفر بود. هنوز خیلی آقا را نمی‌شناخت. دید یک جوانی آنجا نشسته است. گفته بود: آنجا را قُرق کنید که کسی نیاید من می‌خواهم بیایم. وارد شد دید کسی نشسته است. رفت جلو و گفتگویی کرد. فهمید امام کاظم است. حرف‌هایش که تمام شد برگشت. پسرش بود یا اطرافیان او، گفتند: این آقا که بود با او حرف زدی؟ گفت: «هو امام القلوب» او امام دلها بود. «و أنا امام الجسوم» ما پیشوای جسم مردم هستیم. امام رهبر کبیر انقلاب امام در دل مردم بود. لذا طیب رضایی فرد میدانی با آن سابقه می‌آید پایش می‌ایستد و می‌گوید: به خدا من این سید را ندیدم. ولی من به او خیانت نمی‌کنم! پای چوبه دار می‌رود. چه چیزی حُر را سمت امام حسین کشید؟ محبت. شما در شیشه را ببندی و در دریا بیاندازی، آب درونش نمی‌رود. عمر سعد فایده نداشت. روزنه باز باشد کشیده می‌شود. پس نکته اول اینکه محبت را از خدا بخواهیم. 📌دومین راه استمرار محبت، «مَنْ‏ حَسُنَت‏ نِيَّتُهُ‏ كَثُرَتْ مَثُوبَتُهُ وَ طابَتْ عيشَتُهُ وَ وَجَعَتْ مَودَّته» اگر حسن ظن به مردم داشته باشیم، دوست ما زیاد می‌شود. بدگمان نباشیم. سه تا حسن محبت را زیاد می‌کند. یکی حسن نیت یا حسن ظن است. یکی حسن خلق، یکی حسن معاشرت! با مردم خوش اخلاق باش، نیتت خوب باشد، خوب هم معاشرت کن و تحویل بگیر. «حسن‏ الخلق‏ يثبت‏ المودّة»، «من حَسُنَت عشرته کَثُر اخوانه» یکی اینکه خدا را گفتیم. سه تا حسن هم محبت می‌آورد. یکی نیت ما خیر باشد. حسن ظن، حسن خلق و حسن معاشرت! «ثَمَرَةُ التّواضُعِ الْمَحَبَّةُ» (غررالحکم/ح5179) ثمره تواضع محبت است. برای اینکه ما با دوستمانمان خوب باشیم و دوست جذب کنیم، تکبر نکنیم و غرور نداشته باشیم. بی تکلف باشیم. حارث بن عبدالله به امیرالمؤمنین
گفت: آقا منزل ما می‌آیید؟ بله. به شرطی که چیزی از بیرون تهیه نکنی. زن و بچه را اذیت نکنی. امام حسن مجتبی رد می‌شد دید یک عده دارند غذا می‌خورند. ظاهراً بیماران خاصی هم بودند. آقا سر سفره‌شان نشستند و فرمودند: من می‌نشینم و با شما غذا می‌خورم ولی به شرطی که به خانه ما برگردید! بچه‌ها داشتند بازی می‌کردند. امام حسین (ع) به بچه‌ها فرمود: من با شما غذا می‌خورم ولی به خانه ما برگردید. این تواضع خودش موجب جذب دوستی می‌شود. 📌سوم: ویژگی دیگری که عرض می‌کنیم و در روایات خیلی روی آن تأکید شده است انصاف است. «الانصاف یستدیمُ المحبّه» انصاف موجب می‌شود محبت انسان مستمر شود. «یَستَدیم» موجب استمرار محبت می‌شود. انصاف خیلی مهم است. در روایت داریم سه کار مشکل است. «سید الاعمال ثلاثه» سه کار مشکل است. 1- «ذکر الله علی کلِ حال» ذکر در بعضی حالت‌ها راحت است. مثلاً شب 21 رمضان «بک یا الله» می‌گویند. اما در همه حال، کنار دریا هم یاد خدا باشد و معصیت نکند. شب عروسی هم یاد خدا باشد. 2- مواسات و 3- انصاف روایت داریم «افضل الفضایل الانصاف» بالاترین فضیلت انصاف است. من گاهی به دوستانم می‌گویم: انصاف یعنی رعایت حقوق دیگران. این انصاف محبت می‌آورد. انصاف غیر از عدالت است. معنای عدالت اعم است. انصاف این است که شما حق را زیر پا نگذاری و حقوق دیگران را رعایت کنی. «احب ما تُحِب لنَفسِک» آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسندی و آنچه برای خود نمی‌پسندی برای مردم هم نپسند. این هم یکی از اسبابی که موجب می‌شود محبت زیاد شود. 📌 چهارم: عامل دیگر که موجب محبت می‌شود، فرمودند: سه چیز محبت می‌آورد. «تنبت الموده» انبات یعنی جای روییدن، موجب می‌شود محبت روییده شود. یکی افشاء السلام است. بلند سلام کردن، سلام علیکم! کسی بر پیغمبر اکرم سبقت نمی‌گرفت. دارد که فرمود: به بچه‌ها هم سلام می‌کنم. فرمود: دوست دارم این بعد از من سنت شود. ما توقع داریم وقتی مرد خانه وارد می‌شود بچه به او سلام کند. بله او وظیفه دارد، ولی اشکال ندارد شما سلام کنی. 2- «لینُ الکلام» کلام نرم، یعنی خرد نکن، حرفت نیش نداشته باشد. بعضی حرف‌ها نیش دارد. خانم می‌گوید: آقا بد اخلاق است. مرا می‌زند. یک حرفی می‌زند، می‌سوزاند! این خیلی بد است. «همزةٍ لُمزه» است. پس مودت را سه چیز می‌رویاند. افشاء سلام، نرمی کلام و زیارت! به دیدن هم رفتن، سر زدن و با هم نشستن و گفتگو کردن. صداقت داریم، راستگویی داریم، امانت داریم، وفای به عهد داریم. اینها همه موجب می‌شود دوستی بین ما زیاد شود.
اسین و انعام دارند. بعضی از سوره های قرآن شانس زیادی دارند و اکثرا آنها را می خوانند مثل انعام و سوره هایی مثل سوره صف شانس کمتری دارند. نکته ی بعدی قرائت قرآن است. خیلی بد است که افراد باسواد خواندن قرآن را بلد نباشند. الان در آموزش و پرورش طرح خوبی است که از دوره ابتدایی آموزش قرآن داده می شود. حدیث داریم: سزاوار است مومن نمیرد مگر اینکه قرآن را یاد بگیرد یا در حال یادگیری باشد. پس کسی نباید بگوید که ما دیگر پیر شده ایم و نمی توانیم یاد بگیریم. خوب است که قبل از شروع جلسات خانگی، قرائت قرآن باشد تا هم بچه ها با قرآن خواندن آشنا بشوند و هم بتوانند ایرادهایشان را برطرف کنند. این جلسات می تواند انگیزه ای برای خواندن قرآن و حفظ قرآن باشد. مقام معظم رهبری تاکید دارند که آمار قاری های قرآن کشور ما باید میلیونی باشد. البته ما نباید روی بچه ها فشار بیاوریم و باید آنرا تشویق به خواندن قرآن بکنیم. خواندن سوره های کوچک در نماز هم می تواند افراد را به حفظ قرآن تشویق کند. خوب است که در هر جمعه سوره جمعه خوانده شود و کم کم حفظ شود. یکی از علما می فرمودند که من در جوانی رو به حفظ کردن قرآن آوردم و سیزده جزء قرآن را حفظ کردم. زیرا روزی داشتم از منبری رد می شدم و آقایی می گفتند که وقتی قرآن می خوانی در بهشت بالا می روی. یعنی قرآن خواندن راه آسانسور بهشت است. روایت داریم که در بهشت هر کس قرآن بیشتری را حفظ باشد بیشتر بالا می رود و می گویند: بخوان و بالا برو. پس هنگام خواندن قرآن گوش بدهیم و خودمان قرآن را بخوانیم و حفظ کنیم( حداقل سوره های کوچک را حفظ کنیم). دیگر اینکه قرآن را بفهمیم. وقتی خدا در قرآن می خواهد بگوید که چیزی مهم است، کلمه ی حق را به آن اضافه می کند مثلا می فرماید: حق تقوا یا حق جهاد را بجا بیاورید یعنی نهایت تلاش تان را بکنید یا درست ادا کنید. در فارسی وقتی کسی کاری را خوب انجام می دهد می گوییم که حقش را خوب ادا کرد. قرآن می فرماید: به کسانی که کتاب را داده ایم حق تلاوت را ادا می کنند. چطور حق تلاوت را ادا کنیم؟ امام صادق(ع) می فرماید: حق تلاوت این است که آیات را با ترتیل و شمرده بخوانیم( روایت داریم که قرآن را با صدای زیبا بخوانید)،معنای آنرا بفهمیم(الان ترجمه های زیادی در مورد قرآن همراه با تفسیر داریم که روان است. داریم که آسمان می شکافد یعنی فرو می ریزد. ترجمه ی آیت الله مکارم شیرازی خیلی روان است. تفاسیر خلاصه هم وجود دارد تا با فهم و معنای قرآن آشنا بشویم)، به احکام آن عمل کنیم( در قرآن داریم که روزه بگیرید و نماز بخوانید، خشوع داشته باشید، باید به این احکام عمل کرد)،امید به وعده های قرآن داشته باشیم ( باغ های زیبای بهشت و نهرهای جاری و.. .را از خدا بخواهیم)، پناه بردن به خدا هنگام خواندن آیات عذاب(از خدا بخواهیم که آیات عذاب شامل حال ما نشود. افرادی با شنیدن یک آیه عذاب متحول می شدند. اصحاب پیامبر وقتی دور هم جمع می شدند آیات عذاب را می خواندند و گریه می کنند. در آن زمان هنوز روضه خوانده نمی شد)،از خواندن قصه های قرآن سرمشق بگیریم(از داستان یوسف و زلیخا باید درس گرفت و گول نامحرمان را نخورد. یوسف برادرانش را بخشید و کینه نداشت. ما هم باید کینه را کنار بگذاریم)، از مثل های قرآن عبرت بگیریم(کتاب مثال های زیبای قرآن نوشته ی آیت الله مکارم است و آیت الله سبحانی هم کتابی به این عنوان دارد).
يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ (57) این سوره در مورد قرآن است و خدا همه ی مردم را مورد خطاب قرار داده است. خدا می فرماید: ای مردم، برای شما کتابی( قرآن چهار ویژگی دارد) فرستادیم که موعظه یا نصیحت است. انسان به نصیحت نیاز دارد. گاهی انسان موعظه را در قالب شعر یا داستان می پذیرد. پیامبر فرمود: بلیغ ترین و رساترین موعظه، قرآن است زیرا خداوند خودش واعظ است و کتابش هم موعظه است. به فرض فردی کافر است ولی می تواند به حرف های قرآن گوش بدهد که می فرماید: همدیگر را مسخره نکنید، پشت سرهم حرف نزنید، سوء ظن نداشته باشید و.. . اینها حرف های خوبی است و واقعا موعظه است. یکی از مردم مدینه برای کمک به خانواده اش به سراغ یکی از مکیان آمده بود. این فرد گفت که امسال نمی توانیم به شما کمک کنیم زیرا گرفتار شده ایم. فردی آمده است که ادعای پیامبری می کند و مشکلاتی برای ما بوجود آورده است. الان که مسجدالحرام می روی حرف های او را گوش نده و در گوش هایت پنبه بگذار. این فرد در گوشش پنبه گذاشت و اعمال حج را انجام داد. او دید فردی دارد صحبت می کند (این فرد پیامبر بود که آیات 51 سوره انعام را می خواند)بنابراین پنبه ها را از گوشش درآورد و وقتی به این آیات گوش کرد، دید که حرف های خوبی است. در اول اسلام مشرکین مردم را از گوش کردن به قرآن منع می کردند. زیرا می دانستند شنیدن این آیات روی مردم اثر دارد و می گفتند که وقتی پیامبر قرآن می خواند سر و صدا ایجاد کنید. در ادامه ی آیه می فرماید: اگر شما به موعظه قرآن گوش بدهید، بیماری درونی شما را شفا می دهد مثل حسد، کبر، غضب، کینه. پس اول قرآن را می شنویم و بعد پالایش می شویم و شفا می گیریم. و در ادامه آیه می فرماید: هدایت می شوید یعنی بعد خوب می شوید. در ادامه آیه می فرماید: خدا به شما رحمت می کند. پس قرآن چهار ویژگی دارد: موعظه، شفا، هدایت و رحمت برای مومنین است. زیرا کسی که قرآن را فرستاده است واعظ، شافی، هادی و رحیم است. پس این صلاحیت های چهارگانه در این کتاب وجود دارد. ممکن است که عده ای بگویند که قرآن چهارده قرن پیش نازل شده است و برای آن زمان کاربرد داشته است و الان کاربردی ندارد. امام صادق(ع) می فرماید: قرآن برای یک زمان یا یک گروه نیست. قرآن در هر زمانی جدید است. هر قوم و گروهی از قرآن بهره ای دارد. مثلا شما نمی توانید به معلم شیمی بگویید که فرمول آب برای گذشته است و الان دیگر کاربردی ندارد. اصول اخلاق و رشد زمانبردار نیست. کسانی که این ایراد را بر قرآن می گیرند بر کتاب حافظ ایراد نمی کنند. با اینکه کتاب حافظ از قرآن الهام گرفته است. و هنوز هم حافظ را می خوانند. مسئله انرژی در کتاب های ابتدایی وجود دارد ولی همین مسئله ی انرژی در کتاب های دانشگاهی هم وجود دارد آیا سطح این دو بحث است ؟خیر. هر سطحی به فهم طرف بستگی دارد. امام حسین (ع) می فرماید: قرآن چهار سطح دارد: عبارات، اشارات، نکته های لطیف و حقایق. عبارات قرآن برای عموم است. (فهم ابتدایی قرآن برای همه ی مردم است)،اشارات قرآن برای خواص است، لطایف برای اولیاء است.( امام صادق (ع) پس از صرف غذا از خدا و پیامبر تشکر کرد. فردی به امام گفت که تشکر از پیامبر شرک است. امام فرمود: در قرآن داریم که خدا و پیامبر شما را بی نیاز کرده است. این فرد گفت که گویا من این آیات را نشنیده بودم. پس گاهی اولیاء از قرآن نکاتی را برداشت می کنند که دیگران متوجه آن نشده اند. در قرآن آیاتی داریم که احکام در آن است و آیاتی هستند که ظاهرا در آن احکام وجود ندارد ولی امام حکمی از آن آیات برداشت می کنند. وقتی در روز عید غدیر آیه کامل شدن دین آمد ابن عباس گریه می کرد و می گفت که این آیه می رساند که امسال پایان عمر پیامبر است. این اشاره و لطایف است) و حقایق برای انبیاء است. قرآن کریم سطوحی دارد و به درد همه می خورد. این موعظه، شفا و رحمت برای همه وجود دارد ولی هر کس به اندازه ی ظرفیتش از آن بهره می برد. کمترین وظیفه ی ما در مقابل قرآن، گوش کردن به آن است. وقتی قرآن خوانده می شود حتی اگر سواد نداریم باید به آن گوش بدهیم و احترام بگذاریم. پیامبر فرمود: هر کس به خدا مشتاق است حرف خدا را گوش بدهد. مثلا شما برنامه ای را خیلی دوست دارید و تکرار آنرا هم نگاه می کنید یا به پدرتان خیلی احترام می گذارید و حرفش را قطع نمی کنید. شنیدن قرآن در زندگی انسان اثر دارد. خیلی از افراد با شنیدن قرآن تغییر کرده اند. افرادی بوده اند که عربی نمی دانستند اما با صوت یک قاری تغییر کرده اند. نورانیت کلام و جذابیتی که کلام قرآن دارد، باعث تغییر در انسان می شود. ما نباید همه ی برنامه های تلویزیون را تماشا کنیم و هنگام خواندن قرآن آنرا خاموش کنیم به این بهانه که تلویزیون خنک بشود. خانم ها معمولا ختم ی
آداب باطنی قرآن https://eitaa.com/fatemi222/2997 آداب ظاهری قرآن https://eitaa.com/fatemi222/2996 تلاوت قرآن https://eitaa.com/fatemi222/1159 امام و قرآن https://eitaa.com/fatemi222/2994 آثار تلاوت https://eitaa.com/fatemi222/2679 شفای جان https://eitaa.com/fatemi222/1940 حبیب حافظ قرآن https://eitaa.com/fatemi222/1373 هدی للمتقین https://eitaa.com/fatemi222/1193 روضه https://eitaa.com/fatemi222/322
سوره 29. عنكبوت آيه 6 👇👇👇 وَمَن جَاهَدَ فِإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ✔️ترجمه وهركس تلاش كند پس براى خود مىكوشد، زیرا خداوند از جهانیان بىنیاز است. ✔️نکته ها مراد از جهاد در این آیه، تنها جهاد با شمشیر و با دشمنان نیست، بلكه مراد هرگونه تلاش و كوشش است؛ خواه این تلاش در راه خودسازى و به اصطلاح جهاد با نفس باشد یا مبارزه با وسوسههاى شیطان و یا با دشمنان خارجى. ✔️پيام ها 1- خداوند به تلاش ما نیاز ندارد. «و مَن جاهد فانّما یجاهد لنفسه» من نكردم خلق تا سودى كنم بلكه تا بر بندگان جودى كنم 2- براى تشویق مردم به تلاشهاى مثبت، از گرایشهاى درونى و فطرى، همچون حبّ نفس استفاده كنیم. (انسان فطرتاً به دنبال سود و منافع خویش است) «و مَن جاهد فانّما یجاهد لنفسه» 3- بىنیازى خداوند، واقعى و حتمى است. (بر خلاف اظهار بىنیازى ما كه در عین نیاز است.) «انّ اللَّه لغنىّ عن العالمین» 4- خداوند، هم از انسانها بى نیاز است و هم از فرشتگان و هم دیگر موجودات. «لَغنىّ عن العالَمین» 🌍http://eitaa.com/joinchat/2781151234C628d820482 ایتا 🌍 http://sapp.ir/abassalitatme سروش 🌍https://telegram.me/a_fatemi24 تلگرام 🌍https://www.instagram.com/a.fatemi7 اینستاگرام 🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃
✍بادامِ دین توی خیلی جاها، پول، پارتی، مدرک، حرف اول رو می‏زنه.💰👨‍🎓 ☝️اگر کسی اینها رو داشته باشه کارش راه میفته.😇 ❗️ولی روز اون چیزی که حرف اول رو می‏زنه هست.👌 ✅ به همین خاطر بهش می‏گن: 🕋 يَوْمُ الدِّينِ 👈روز دین ✅ روزی که دیندارها کارشون راه میفته.💯 🕋 ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ 🕋 يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ(انفطار/۱۸_۱۹) ⚡️چه‌میدانى روز دین چه روزى است؟ ⚡️روزى که هیچ کس براى کسى کارآیى ندارد و آن روز تنها حکم و فرمان با خداست. 🔚ولی، لازم به یادآوریه که؛👇 🔔 فقط ، و .... نیست. که اگر این‌ها رو داشته باشی کارت راه بیفته، اصلا❌ 👀 به این مثال نگاه کنید؛👇 شما اگر بخواهید هسته بادام بکارید، ❌ اگر فقط پوستش رو بکارید، سبز نمیشه☹️ ❌ اگر فقط مغزش رو بکارید، بازم سبز نمی‏شه☹️ 🔚 پوست و مغز باید با هم باشه تا سبز بشه.🌱 ✅ دین خدا هم همینطوره؛ 👌پوست و مغزِ باید با هم باشه. 😈 ولی کار اینطوریه که همیشه بین پوست و مغز جدایی می‏ندازه.❗️🔔 یعنی؛ ☑️ به بعضیا میگه؛ همین‌که میخونی، روزه میگیری، بَسِه.😌 ☑️ به بعضیا میگه؛ همین‌که به مردم میکنی، یعنی خیلی خوبی.😍 ☑️ به بعضیا میگه؛ همین‌که خیلی خوبی.☺️ 🔚به خاطر همینه که؛ ❗️بعضیا ندارن، ولی گره‌گشا💁‍♀ هستن. ❗️بعضیا میخونن، ولی غیرت ندارن.🤩 ❗️بعضیا و میخونن، ولی آتیش🔥 میندازن به زندگی دیگران. و..... ☝️این دسته از آدما، درخت دینداریشون سبز نمیشه که اون دنیا به دردشون بخوره و کارشون راه بیفته.😱 @talangoremazhabi
سیمای نبوی در خطبه رهبری.pdf
114K
فیش با موضوع "سیمای نبوی در خطبه رهبری" 📎در این خطبه دلنشین رهبر معظم انقلاب، اخلاق فردی و حکومتی رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را ترسیم می نمایند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @fatemi222