eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
31 عکس
29 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌فشارم در گلویم بغضِ سنگین را مدام داغ دیدم! دلخوشی‌هایِ زیادم شد تمام آمدم در محملی از نور، همراهِ حسین می‌روم با دستِ بسته، بی برادر سمتِ شام آمدم با غیرتُ اللهِ حرم، در کربلا با أباالفضل آن علمدارِ یلِ والا مقام دست‌هایم را گرفت و چادرم خاکی نشد آمدم از ناقه پایین، در کمالِ احترام داغِ مادر، داغِ بابا، آن حسن، این هم حسين می‌روم با زخم‌هایی کهنه و بی التیام در حدودِ چند ساعت، هستی‌ام را نیزه بُرد پیش چشمم شد همه دار و ندارم قتلِ‌عام تا که توهین و جسارت بعدِ غارت شد شروع آتشی افتاد در جانِ من و جانِ خِیام با اسارت می‌کشم غم را چهل منزل به دوش می‌رسد در هر قدم عطرِ حسینم بر مشام در تمام عمر، نامحرم ندیدم لحظه‌ای وای از چشمانِ نحسِ عده‌ای لقمه‌حرام پشتِ سر، تلّ و تنی دور از وطن در قتلگاه پیشِ رو، یک شهرِ آذین بسته، جشن و ازدحام! ✍
سفر کردن بدون تو! گمانم خواب می‌بینم من از بس بر تو می‌گریم جهان را آب می‌بینم سفر کردن بدون تو! برای ما خطر دارد که این راهِ چهل روزه، هزاران درد سر دارد سفر کردن بدون تو! عجب فرجام و تقدیری میان خواب هم دیگر سراغم را نمی‌گیری سفر کردن بدون تو! به رویِ ناقه‌ی عریان امان از هسفرهایم، دعایم کن برادر جان سفر کردن بدون تو! پر از زخم است احساسم چقدر این روزها در قافله محتاج عباسم تو رفتی شانه‌هایت رفت دیگر تکیه‌گاهی نیست برای خواهرت جز سوختن، جز صبر راهی نیست شبیه سرو بر پا هستم و نستوه می‌مانم میان گردبادِ غم شبیه کوه می‌مانم به راهت لحظه لحظه با تمامِ خویش می‌جنگم ندارم شِکوه‌ای آخر، فقط بسیار دلتنگم نه تو هستی، نه عباسم، نه قاسم، نه علی اکبر صدایم کن ز روی نی، صدایم کن بگو: خواهر! طلوعت را به نی دیدم تو سِرِّ مَطلَعُ الفَجری عجب تعبیرِ جانکاهی، عجب تفسیرِ پُر زجری به لبخند تو عادت داشتم، بر نِی تبسم کن تبسم گر میسر نیست با قرآن تکلم کن بخوان قرآن و رفع اتهام از آل عصمت کن به اثبات مسلمان بودنت قرآن تلاوت کن! به حال کودکانِ تو ندارد هیچ کس رحمی نه از آب و نه از نان نیست ما را اندکی سهمی نمی‌دانم که شمر آخر چه می‌خواهد در این عرصه کنارِ ناقه‌ها با تازیانه می‌زند پَرسه یتیمانت ز روی ناقه‌ها صد بار افتادند به ضرب نیزه و کعبِ نیِ اشرار افتادند پس از آنکه به نعلین تو دستان جسارت رفت لباس و کفشِ پای کودکانت هم به غارت رفت اسیران پا برهنه آمدند و غم مفصّل شد کف پای یتیمانت پر از گُل‌های تاول شد نشسته نافله خواندم، برادر گریه‌ها کردم ولی آرام و پنهان زیر معجر گریه‌ها کردم کجا بودم؟ کجا هستم؟ ببین بازیِ دنیا را به عرض تسلیت، نیزه تسلّی می‌دهد ما را نخواهد رفت از یادم جسارت‌های خصمانه نخواهد رفت از یادم جفای اِبنِ مرجانه در آن مجلس به حسرت هستی‌ام را خوب می‌دیدم گل و گل‌زخم‌هایش را به زیر چوب می‌دیدم کشیدم زاده‌ی مرجانه را در بند رسوایی اگر چه این مصائب را ندیدم غیر زیبایی هزار و یک مصیبت تا مدینه پیشِ رو دارم دعایم کن حسین من، گرفتارم گرفتارم ✍
ذکر شریف ارباب، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌باز، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر، خوشبوتر از گلاب است هر منصبی که داریم، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او، تضمین خانه‌ی ماست کاخ بدون روضه، کاشانه‌ای خراب است ما شهروند‌هایِ، جمهوریِ حسینیم خونِ شهید گودال، تضمینِ انقلاب است تا کارمان گره خورد، گفتیم: یا رقیّه این نازدانه نامش، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش، شخصِ ابوتراب است ** اربابِ آب‌ها را، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او، دل‌های ما کباب است آزار پشتِ آزار، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار، دست همه طناب است آن بانویی که گریان، دنبالِ نیزه‌داران هِی می‌دَوَد پریشان، حس می‌کنم رباب است! ✍
هربار آب دیدم و هربار سوختم بسیار گریه کردم و بسیار سوختم ای زهر، داغ سینه‌ی من حاصل تو نیست من سال‌ها به دیده‌ی خون‌بار سوختم از سال شصت و یک که چهل سال طی شده هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم یادم نرفته در وسط نیزه‌دارها دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم یادم نرفته بوسه به رگ‌های حنجرش هر روز یاد آن غم دشوار سوختم دیدم رقیه خورده زمین روی بوته‌ای بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم در بند مست‌ها چقدر حرمتم شکست با ناسزای دسته‌ی اشرار، سوختم تا ازدحام می‌شود از حال می‌روم خیلی به یاد روضه‌ی بازار سوختم گهواره‌ی رضیع حرم را میان شام دیدم میان دکه‌ی تجار، سوختم زخم عمیق سلسله هم آن قَدَر نسوخت طوری که از تهاجم انظار، سوختم با دیدن سکینه‌ی مظلومه خواهرم یک عمر یاد شرم علمدار سوختم دیدم کفن به پیکر هر مرده می‌کنند... سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
آزار دیدم خود را میان معرکه بیمار دیدم در خیمه بودم هفت آسمان را برسرم آوار دیدم در بین گودال آیینۀ جسم پدر را تار دیدم بابای خود را دربین یک لشکر بدون یار دیدم این‌ها بماند از شام دیدم هرچه من آزار دیدم شب‌های بسیار در بین صحرا عمه را بیدار دیدم صد بار مُردم وقتی به پای خواهرانم خار دیدم ای وای از شام گهواره را در بین یک بازار دیدم بزم شراب و... بی حرمتی در مجلس اغیار دیدم نامحرمان را نزدیک مَحرم‌های خود بسیار دیدم ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی شبیه عمّه‌ی مظلومه‌ات بلا دیدی «سری به نیزه بلند است» را شما دیدی وَ غارت حرم و خیمه گاه را دیدی دو چشم گریه‌ی تو تا همیشه آباد است در این سکوتِ تو صدها هزار فریاد است برای گریه‌ات آقا اشاره کافی بود همین که چشم تو بینَد سه ساله، کافی بود گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود به آب دادن ذبحی، نظاره کافی بود تو را به غصّه چهل سال مبتلا دیدند به لحظهْ لحظهْ گریز تو کربلا دیدند اگرچه عصر دهم قسمتِ تو غم گردید که سایه‌ی پدرت از سرِ تو کم گردید نصیب تو فقط آه و غم و الم گردید ز بار غصه‌ی یاران، قَدِ تو خم گردید اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود خدا برای امامت تو را ذخیره نمود دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت دو پلک چشم ترِ تو، همیشه باران داشت همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت به سینه روضه‌ی مکشوف چون هزاران داشت سه شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را تو تیغ دیدی و خنجر، به روی حنجر را ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
ناله‌یِ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب می‌دید به یادِ قمرش می‌افتاد بی سبب نیست که از جمله‌یِ "بَکّائون" است دائما اشک ز چشمانِ ترش می‌افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی می‌دید یادِ لالایِ رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون‌شده می‌گفت که الشام الشام تا به بازار ِمدینه گذرش می‌افتاد روضه‌ی گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می‌افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه‌هایِ پدرش دور و برش می‌افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می‌افتاد ✍سروده گروه ادبی فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
Gomnam-Haftegi960720[02].mp3
12.37M
▪️مصیبت‌های اهل بیت در راه کوفه تا شام از زبان امام سجاد "علیه السلام" (مقتل) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🏴 ویژه شهادت (ع)
(ع)🖤 ▪️😭▪️ سر سفره به غذا که نظرش می افتاد فکر اطفال گرسنه به سَرش می افتاد شیرخواره بغل تازه عروسی می دید یادِ لالاییِ رباب و پسرش می افتاد😭 گِله می کرد ز چشم بدِ بازاریها سر بازار همین که گذرش می افتاد😭 گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت از حال به دلش روضه ی ذبح پدرش می افتاد😭 این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین یاد گودال فقط سینه زد و گفت حسین😭 یاد روزی که‌ ز خیمه نگران زد بیرون با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون بی رَمَق جانب گودال نظر می انداخت دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون😭 از تن شاه لباس عربی را بردند نیزه از هرطرف پیکر آن زد بیرون😭 چادر فاطمه را هم‌ به خدا خونی کرد خون‌ آن حنجر خشکیده چنان بیرون‌ زد😭 حاجت این دل غمدیده روا می شد کاش آن چهل منزل در پیش دو تا می شد کاش😭 دور ناموس خدا حلقه نامحرم بود خواست کاری بکند حیف که‌ فرصت کم بود😭 هر که‌ پرسید ز بازار فقط گفت الشام.. گفت‌ آنقدر بدانید که‌ خولی هم بود😭 وسط مجلس مِی تکیه به زینب دادم چون که بر عرش خدا تکیه زدن حَقَّم بود😭 گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت 😭😭😭😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
شب دوازدهم https://eitaa.com/fatemi8/660 امام سجاد https://eitaa.com/fatemi8/111 تویادگارحسینی https://eitaa.com/fatemi8/112 من یادگار کربلایی https://eitaa.com/fatemi8/113 مرا میشناسی بقیعم https://eitaa.com/fatemi8/114 روضه سوختن کربلا دیده https://eitaa.com/fatemi8/115 چهل سال در تب گریه کردم https://eitaa.com/fatemi8/116 دریاچه دیده ترین گریه می‌کند https://eitaa.com/fatemi8/117 من کیم تا تو بیایی ب سر بالینم https://eitaa.com/fatemi8/666 امشب شب غریبی اولاد مصطفی است https://eitaa.com/fatemi8/665 شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید https://eitaa.com/fatemi8/664 لحظه ای از عمر تو نگذشته بی ذکر و عبادت https://eitaa.com/fatemi8/118 غمش هم مثل اشکش بی حسابه https://eitaa.com/fatemi8/119 چه جوری خاطره هام یادم بره https://eitaa.com/fatemi8/120 روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند https://eitaa.com/fatemi8/121 شامیان اشک عزیزان خدا را دیدند https://eitaa.com/fatemi8/123 دريا به ديده تر من گريه ميکند https://eitaa.com/fatemi8/126 سر سفره به غذا که نظرش می افتاد https://eitaa.com/fatemi8/720 تو یادگار حسینی که کربلا دیدی https://eitaa.com/fatemi8/717 هربار آب دیدم و هربار سوختم https://eitaa.com/fatemi8/715
🌹حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره دلم درموج خون همرنگ مجنون شد دگرباره به دست داعشی نامرد نااهل ستمکاره حرم در خون نشست این گونه گلگون شد دگرباره به یاد کربلای تشنه کامان بلا دیده نگاه زائران آن لحظه محزون شد دگرباره خشاب ازکینه وجهل ونفاق وناکسی پر شد به قصد قتل دلداران چه بیرون شد دگرباره حرم می گرید از این داغیاد زائران اینک ز دیده جاری غمگین کارون شد دگرباره بگو هیهات من الذله از کرب و بلا باشد که بااین انقلاب عشق مقرون شد دگرباره الهی اشک می باریم و میگویم به غمناله حریم احمد موسی پرازخون شددگر باره :مهدی طهماسبی
دلم به یاد مدینه بهانه می‌گیرد https://eitaa.com/fatemi8/502 آتش زدن به خانه مولا بهانه بود https://eitaa.com/fatemi8/503 حالا میان خانه اش کوثر ندارد https://eitaa.com/fatemi8/922 چه روضه‌ای‌ست که هرکس روایتش می‌کرد https://eitaa.com/fatemi8/921 _____ با رفتنت خالی مکن دور و برم را https://eitaa.com/fatemi222/736 بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو https://eitaa.com/fatemi222/724 خدا مادرم را کجا می برند؟! https://eitaa.com/fatemi222/730 بعد از رسول حرمت آل عبا شکست https://eitaa.com/fatemi222/720 این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است https://eitaa.com/fatemi222/718 آهسته اسباب سفر را جمع کردی https://eitaa.com/fatemi222/717 آقا سلام روضه مادر شروع شد https://eitaa.com/fatemi222/716 دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد https://eitaa.com/fatemi222/4151 مقتل-آخرین کلام های پیامبر(ص) با فاطمه(س) https://eitaa.com/fatemi222/2206 فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6992 گر نگاهی به ما كند زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6757 دعوت فاطمه https://eitaa.com/fatemi222/7110 بانو شکسته بال و پرت میکشد مرا https://eitaa.com/fatemi8/1716 اجر و پاداش رسالت، شعلۀ آذر نبود https://eitaa.com/fatemi8/1703 این روزها خبر دادن به بِلال، مؤذنِ پیامبر... https://eitaa.com/fatemi8/1698 زهرا همان کسی است که بیت محقرش https://eitaa.com/fatemi8/1688 السلام ای دختر بدرالدجا https://eitaa.com/fatemi8/1711 فاطمه معنی آیات خدا https://eitaa.com/fatemi8/1710 از پشت بامِ خانه ی فاطمه...این صدا چند وقته تو مدینه نمیآد… https://eitaa.com/fatemi8/1699 دلم میخواد یه شب مدینه باشم https://eitaa.com/fatemi8/972 سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است https://eitaa.com/fatemi8/964 ❤️میلاد حضرت زهرا https://eitaa.com/fatemi8/1742
آن که بعد پدر، در همه جا تنها بود نور چشمان نبى، فاطمه ی زهرا بود! گل مینوى بهشتى به جوانى پژمرد آن که عطر نفسش، بوى خوش گلها بود پاره ی جسم نبى را ز جفا آزردند مأمن فاطمه، بیت الحزَن صحرا بود! همه گفتند: على بعد وى از پا افتاد کوه صبرى که چنان ثابت و پا برجا بود! تا جگر گوشه محراب خدا را کشتند چشم حیدر ز غمش یکسره خون پالا بود رفت زهرا و على زآتش داغش همه عمر سوخت چون شمع سراپاى، اگر بر پا بود! بارد از دیده ی خود خون جگر «جیرودى» بس که آن ماتم جانسوز، توان فرسا بود ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
عرش بر جلوه‌ی رخسار حسین می‌نازد فرش بر رونق بازار حسین می‌نازد ابر بر اشک عزادار حسین می‌نازد قبر شش‌گوشه به زوار حسین می‌نازد کربلا هم به علمدار حسین می‌نازد آیت لیله‌ی معراج، حسین است حسین عشق را سلطنت و تاج، حسین است حسین فُلک افتاده به امواج، حسین است حسین عاشق مست به صهبای حسین می‌نازد شیعه بر عشق و تولای حسین می‌نازد جز حسین کیست که پرچم به مساوات زند؟ جز حسین کیست کلامی به مباهات زند؟ جز حسین کیست دم از قاضی حاجات زند؟ مصطفی در صف محشر به حسین می‌نازد مرتضی ساقی کوثر به حسین می‌نازد هشت در را که گشایند به فردوس برین شهپری را که خدا داده به جبریل امین حوض کوثر، خم و ساغر، خود ساقی به یقین خط توحیدپرستی به حسین می‌نازد صانع عالم هستی به حسین می‌نازد دل که باشد تهی از مهر و محبت، دل نیست به خدا محفل بی ذکر حسین، محفل نیست هر که دیوانه‌ی مولا نبُوَد، عاقل نیست نه فقط عاقل مجنون به حسین می‌نازد مدعی، دیده‌ی گردون به حسین می‌نازد یاحسین آب حیات است، بگو یامولا نردبان درجاتِ است، بگو یامولا یاحسین رمز نجات است، بگو یامولا هر کسی گفت حسین، عزت او تأمين است فاطمه ضامن اوست آخرتش تضمین است جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست؟ جز حسین کیست که محبوب تمام‌ دل‌هاست؟ او حسین است، بلی میوه‌ی قلب زهراست فاطمه‌ ام ابیها به حسین می‌نازد همه‌جا زینب کبری به حسین می‌نازد یاحسین ذکر ولایی ست، خدا می‌داند یاحسین رمز رهایی ست خدا می‌داند یاحسین فیض خدایی ست، خدا می‌داند نه فقط عالم و آدم به حسین می‌نازد این شرف بس، که خدا هم به حسین می‌نازد فوق اندیشه و پندار و گمان است حسین مصطفی هر چه که فرموده همان است حسین چون علی مبتکر سیر زمان است حسین طبع (خوشزاد) حقیقت به حسین می‌نازد در سحرگاه قیامت به حسین می‌نازد ✍ مرحوم فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
شبِ تاریک، بدون تو سحر کردم من با غم و غُصه‌ی دوری تو سرکردم من کاسه‌ی صبر دلم در ته گودال شکست کاسه‌ی چشم، پُر از خونِ جگر کردم من آب آزاد شد و هیچ‌کسی آب نخورد نذر لب‌های تو از آب حذر کردم من سایه‌ام را زن همسایه ندیده یکبار سایه به سایه به هر کوچه گذر کردم من با همین چادرِ پاره‌ شده‌ام جنگیدم بی زره از حَرَمت دفعِ خطر کردم من با چه وضعی سر بازار مرا می‌بردند بی تو ای سایه‌ی سر، سخت ضرر کردم من تو کس و کار منی، ای سر روی نیزه خبرت هست که با شمر سفر کردم من؟!... ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری- جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت؟ از این عالم چه می‌خواهی همه‌عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیُّ یا قیوم خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی، خیره شد کم‌کم تو را تا لحظه‌ی آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله‌شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته بخوان! آهسته از این جا به بعدِ ماجرا با من خیالت جمع ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی‌ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم؛ ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا.... بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم، نه دنبال ثوابیم ما آمده‌ایم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن‌ها... می‌ارزد اگر زینب کبری بپسندد ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشم‌های خسته‌ی ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد جسم بی‌جانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیرِ قاتل، فکر بابا کن ** بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طناب خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن ✍استاد
کاش در دروازه‌ی ساعت زمان می‌ایستاد نیزه‌ها می‌رفت؛ اما کاروان می‌ایستاد کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می‌تپید قلب دنیا می‌گرفت و ناگهان می‌ایستاد کوفیان دیدند، وقتی لب به گفتن می‌گشود ناگهان زنگ شتر‌ها از تکان می‌ایستاد کائنات انگار تحت امر زینب می‌شدند آن چنان که گفته‌اند: «آبِ روان می‌ایستاد» او که با صبر و غرور و همت زهرایی‌اش باحجابش روبروی دشمنان می‌ایستاد زینبی که خطبه‌ها را حیدری می‌خواند و بعد روی حرفش چون علی تا پای جان می‌ایستاد با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت هم چنان می‌ایستاد و هم چنان می‌ایستاد روضه‌ی گودال را اصلاً نخوانم بهتر است شمر در خون می‌نشست اما سنان می‌ایستاد ** آفتابِ داغ می‌تابید بر تن‌ها، ولی قاتل خورشید زیر سایبان می‌ایستاد بیت آخر سهم خولی می‌شد و با خواندش بر زمین می‌خورد وقتی روضه‌خوان می‌ایستاد ✍
این چه شوریست که برپاست چنین بر نیزه؟! گوئیا می‌بَرد از حادثه‌ها سر، نیزه هم به قرآن ورق سوخته‌ای رحل شده هم به فریاد امامی شده منبر، نیزه گوئیا می‌رسد از دور بهاری خونین بسکه آذین شده با لاله‌ی پرپر نیزه نه فقط قافله‌سالار سرش بر نیزه‌ست می‌بَرد بر سر خود اکبر و اصغر نیزه بر سر نی به برادر که می‌اُفتد نظرش می‌رود بر جگر زخمی خواهر، نیزه این چه داغی و چه دردی‌ست که در معرکه‌ای بعد خنجر بزند بوسه به حنجر، نیزه شام را یکسره در خلوتِ شب خواهد رفت؟ یا که دارد به سر اندیشه‌ی دیگر نیزه؟! کاش از کوچه و بازار نیفتد گذرش تا نیفتد نظر سنگ‌دلان بر نیزه تا سر سَرور خوبانِ دو عالم با اوست می‌رود از سر هر بام فراتر نیزه بر سر نیزه رها می‌رود این سر اما آه و صد آه، از آن پیکر و از سرنیزه... ✍