پسر شهید همدانی در مشهد گفت:
پدرم در وصیت نامه خود یک#پیشنهاد خوب دارند
و آن اینکه اگر امکان داشت #هر_شخصی که #وصیت نامه من را #میخواند برای من #ی_ روز #نماز و #روزه به جای آورد که اگر در آن عالم در کنار هم بودیم #جبران کنم.
(البته شهید در وصیتنامه اش خطاب به دوستان و آشنايان نوشته است ان شاءالله حاج حسین. دوستی ما را بپذیرد)
مهمان امشب #سفره_افطار ما شهید مدافع حرم #شهید #حسین_همدانی
شادی روحش و توفیق عمل به وصيتش #صلوات.🌷
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
📲 #عکس_نوشته | شهید سیدمجتبی هاشمی
فرمانده جنگ های نامنظم
🗓 ۲۸ اردیبهشت ماه
سالروز شهادت #شهید
🖋بخشی از یادداشت های شهید
خطاب به #جوانان
🔸کاری از مرکز طراحان راهیان نور
#راهیان_نور
#پیشنهاد_دانلود
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_art
@resane_noor
4_6028369079658611265.mp3
596.1K
صبا:
#فوتبال در جبهه
#پرسپولیس
#استقلال
قصه گو روایتی واقعی را بیان می کند🔹♦️🔹♦️🔹♦️
حاجی دو روز قبل از تمام شدن زندگی دنیای ما این پیام رو فرستاد و گفت بگذار توی کانال فتح الفتوح
چون عجله داشت سریع انجام دادم و فرستادم
پیام داد
آدرس نداره
گفتم اشکالی نداره به هرکسی دوست داشتی بفرست.
معلوم به چه کسانی میفرسته.... 😄
حاجی طرفدار پرسپولیس بود و برای استقلالی ها ميفرستاد.
این پیام به بهانه پیروزی تیم پیروزی به یاد حاج اکبر #صباغیان
حاجی،
حالا تو از همه ما پیروزتر هستی با جامی از طلای ناب حسینی
ماه رمضان آن سال نمازخوانها و روزهگیرها را از بقیه جدا كرده بودند، بعد بهشان گفته بودند باید بلوك بزنید. اینها هم میگفتند از این بلوكها برای سنگرهای عراقی استفاده میكنید، ما با دست خودمان برای دشمن سنگر نمیسازیم.
ماه رمضان آن سال كار آشپزخانه چند برابر شد. عراقیها افطار و سحر غذای یخكرده میدادند. حال و حوصله نداشتند نصف شب غذا گرم كنند. حالا آشپزخانه دست مجید بود كه برای هر چیز تا جان داشت، دل میسوزاند و این همه آدم روزه كه منتظر بودند بینند مجید برای آن روز چه كار كرده.
توی هر آسایشگاه چند نفر مریض داشتیم. اینها باید صبحانه میخوردند، نهار میخوردند، دسر بعدازظهرشان به راه بود. كار خیلی سخت شده بود. بچههای آشپزخانه خواب و بیداری نداشتند. با زبان روزه چند نوبت كار میكردند. سحر غذای داغ و تازه، افطار هم همین طور.
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهدایی که در دوران #اسارت به شهادت رسیدند.
شادی روحشان صلوات.🌷
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید شیخ #محمدحسن_شریف_قنوتی بخیر؛
محمدحسن شریف قنوتی که در روزهای آغازین جنگ تحمیلی به شیخ شریف شهرت یافت، نخستین روحانی مجروح، اسیر و شهید دفاع مقدس است
هنگامی که در زندان پهلوی میخواستند لباس روحانیت از شیخ شریف به در کنند ، او با شجاعت گفته بود: " شما که جای خود دارید اربابان شما هم از این لباس میترسند، بیجهت خودتان را خسته نکنید که هرگز از این جامه روحانی جدا نخواهم شد."
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
*در وصیتنامه از شیخ شریف: کاش فرقم مانند مولایم علی شکافته شود
🍃🍃🍃🍃🍃
سیده زهرا حسینی از جانبازان و مدافعان روزهای مقاومت خرمشهر، در کتاب دا از شهادت شیخ شریف قنوتی اینچنین روایت میکند: "از جوانی پرسیدم:از شیخ شریف قنوتی خبر دارید؟.. گفت: شیخ را به بدترین وجه شهید کردند. پرسیدم چگونه؟ مگر چه کردند؟ گفت: روز بیست و چهارم مهر، عراقیها تا چهل متری رسیده بودند. شیخ و چند نفر دیگر را که داخل ماشین بودند به گلوله میبندند. همه مجروح میشوند. شیخ را بیرون میکشند. از او میخواهند که به امام توهین کند. شیخ که زیر بار نمیرود و بعد در دهانش گلوله خالی میکنند. شیخ به شهادت میرسد. عمامهاش را برمیدارند، دورتادور کاسه سرش را میبرند و هلهلهکنان توی خیابان میدوند و فریاد می زنند، یک خمینی را اسیر کردیم، یک خمینی را کشتیم...
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
ماه رمضان بعد از سالها دیدمش. خیلی با هم حرف زدیم. ناراحت بود که چرا بچهها هر کدامشان رفتهاند یک جایی و مشغول شدهاند و از هم بیخبرند. بعضی از رفقا یا کار نداشتند یا زده بودند توی کارهایی که ربطی به رشتهشان نداشت یا رفته بودند خارج. میگفت «من این چند سال با کلی شرکتهای داخلی و خارجی ارتباط داشتهم. تجربه دارم. هرکداممون با مجموعههایی ارتباط داریم. ظرفیتمون خیلی بالاست. یه مجموعه درست کنیم، باهم مشغول کار میشیم، تولید میکنیم، هوای هم رو داریم و دیگه تکی نمیریم توی سیستم که همرنگ سیستم بشیم.»
حرف هم را خوب میفهمیدیم. بعد از آن افطار چند بار تلفنی حرف زدیم. یک بار هم آمد دفترم. میگفت «زودتر جمع بشیم و کار اقتصادی راه بندازیم.» خودش هم کارهایی را شروع کرده بود. برای صنایع خودروسازی قطعه تولید میکرد. میگفت «چرا حوزهی اقتصادی برای ما شده حوزهی ممنوعه؟ الان باید کاری کنیم که بچهها محتاج نون شبشون نباشن.
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید مصطفی #احمدی_روشن
شادی روح شهدای دانش هسته ای #صلوات.🌷
بعضی وقتها که خانه بود، کمک دستام هم بود. سینی غذای پاسدارها را خودش میرفت میآورد. یا ماه رمضانها، سماور را حتماً باید خودش میرفت روشن میکرد. هیچ وقت نشد توی روی بچهها تند یا با صدای بلند با من حرف بزند.
یکی از کسانی که مقید بودم حتماً در ماه محرم یا رمضان بیاید منبر برود، شیخ فضلالله بود، که منبرها گرم و گیرایی داشت. میان صحبتهاش امکان نداشت از امام چیزی نگوید یا به رژیم نیش و کنایه نزند.
رادیو تلویزیون برای برنامههای مذهبیاش فقط او را میآورد. مدام سخنرانیهاش را از مسجد حاج شیخ عبدالحسین بازار پخش میکرد. شبهای احیای ماه رمضان یا ده شب محرم فقط از او دعوت میشد بیاید موعظه کند.
آقای محلاتی را در مراسمهای دیگر هم یادم هست که بیشترشان در منزل امام بود. ایام فاطمیه، یا محرم، یا رمضان میآمد منبر میرفت. نیم ساعت یا بیشتر میایستاد و داغ و آتشین صحبت میکرد.
از چشمها۹: قاصد خنده رو، شهيد محلاتی، نويسنده: فرهاد خضری
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید فضل الله #محلاتی
شادی روح شهید و همه عالمان شهید صلوات 🌷