eitaa logo
دیوان فضل
275 دنبال‌کننده
331 عکس
256 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نزد خالق هر کسی باشد فرودش بیشتر در مسیر بندگی باشد صعودش بیشتر اهل صوم و صمت باش و دل به پرحرفان مبند مزبله وقتی بسوزد هست دودش بیشتر @hosenih خواست لیلا تا که مجنون را مقرب تر کند کاسه ی او را شکست و آزمودش بیشتر بهره ها دارد دل ویرانه... می دانم ولی دل که می گیرد، شود با گریه سودش بیشتر وادی عشق است کیش ما، شکسته تر شود هر کسی باشد دراین وادی ورودش بیشتر @hosenih عاشقی که دل نبست اصلا به دنیا، می شود با امام عصر خود گفت و شنودش بیشتر بیشتر اصلا خودم دل را سپردم دست او؟! یا نه اصلا با محبت ها ربودش بیشتر؟ این همه دست تمنا از سر دلگرمی است هر که لطفش بیشتر خواهان جودش بیشتر @hosenih رحمت و خیری که از سوزِ دعایش می رسد در زمان ابتلا بوده نمودش بیشتر در میان روضه ها می آید و حس می شود در عزای مادرش زهرا وجودش بیشتر بال پروانه اگر مسمار آزارش دهد می شود در شعله درهم تار و پودش بیشتر @hosenih درد پهلو که کسی دارد نمازش مشکل است دردسر دارد سجودش از قعودش بیشتر بهر قتل شیر خیبر هر کدامش کافی است درد بازو جای خود، روی کبودش بیشتر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ لطفي نما غلام به لب جان رسيده را بشنو فغان اين دل در خون تپيده را چشمی دگر بده صنما تا كه بنگرم آن خال گوشۀ لب تو آرميده را @hosenih روح لطيف تو نفس پاك و حق تو در بند خود كشيده صفاي سپيده را صف بسته اند سرو و صنوبر به راه تو تا خم كنند پيش تو قد كشيده را امشب بيا كه سینه پراز شور عشق توست تا فرش پاي تو بنمايم دو ديده را @hosenih جانا... دلم هواي تو كرده تفضّلي وقف تو كرده ام دل از غم رميده را پرده بكش ز چهره ببينم دمي تو را بر من نشان بده وجنات نديده را شد فاطميه و دل ما مست فاطمه است بر ما عيان نما حرم آن شهيده را @hosenih اشك مرا بگير و ببر نزد فاطمه مرهم گذار زخم تن قد خميده را ما را ببر به علقمه يا اينكه خود بيا تشريح كن قصۀ چشم دريده را تيغ دو سر بكش ز نيام و بريز سر بستان تقاص خون سرِ سر بريده را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ غم هجران ز پی اش وصل نگاری دارد هر زمستان ز پی خویش بهاری دارد ظلمت شب به سپیدی سحر ختم شود عمر عشاق بسا لیل و نهاری دارد @hosenih به طواف گل روی تو جهان مفتخر است گردش نُه فلک پیر ، مَداری دارد بی نیاز از همه خلق است به فرمایش تان هر کسی چشم تری و دل زاری دارد چهارده قرن سپاه سحر عشاقت چشم بر تاختن یکه سواری دارد @hosenih آنکه خودکامه شد امروز به مهتاب قسم روز پر حسرت محشر ، شب تاری دارد گو بر آن خائن خود کیش که در خانه ی ما خادم آن است که با ما سر و کاری دارد مطرب است آنکه پی عافیت و دولت رفت میثم است هر که هوای سرِ داری دارد @hosenih هر کسی مانده به پای تو ، به پایش هستی ! چه غمش آنکه ز عشق تو حصاری دارد ؟ مادرت گفت : علی ، هیزم خشک آوردند حق طلب ، جانِ مهیای شراری دارد پسر یاس مدینه ، دل ما را دریاب آخرین مرهم سینه ، دل ما را دریاب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مادری دارم به نام بانوی روز الست دست و بازوی خدا را اوست چون بازو و دست مادری دارم که شأنش در حدیث قدسی است او همان سرلوحۀ لوح و قلم بود از الست @hosenih مادری دارم که هستی هست زیر چتر او در هدایت شیوه ای دارد جهان را ، چیره دست مادری دارم که با فتح المبینِ کوچه اش نقطۀ عطف دفاعش از علی پشت در است انقلاب فاطمی دست علی را باز کرد ورنه محکم ریسمانِ جهل را ابلیس بست @hosenih بازوی زهرا شکست و دست مولا بسته شد شد از اینجا کوثرِ قرآن به عالم سرپرست کوچه را گفتم که سیلی نور چشمش را گرفت آنقدر گویم که حتی از حسن هم دیده بست آشناتر از همه با مادرم ، دیوار شد چادرش خاکی شد و رویش از آن دیوار خست @hosenih گوشواری که جدم هدیه بر او داده بود پیش من شد پاره پاره ،لالۀ گوشش شکست بسکه اهل کذب تکذیبش نمودند ای دریغ تار و پود آرزوهای علی از هم گسست آنکه نور سجده اش روشن تر از خورشید بود یک تنه جنگید با خفاشهای شب پرست @hosenih مادر من با چهل نامرد جنگید آشکار ای بنازم همتش را یک زن و این ناز شَست نور را با تارِ بی پروا چکار ای اهل درد؟! هیزم آوردند مردم ! مردم آتش پرست مادری دارم که پشت در سپر شد بر علی سینۀ گنجینۀ اسرار پشت در شکست @hosenih بی امان ضرب لگد آمد به درب سوخته ضربه ها از بسکه سنگین بود او از پا نشست مادرم از زیر در می خواند مولا را به خویش پایکوبان حمله ور بودند و مادر پای بست جانشین وحی ، شد خانه نشین امّا نشد بعد پیغمبر دمی دین خدا بی سرپرست @hosenih خود تسلی می دهم خود را در این داغ بزرگ نالۀ مادر به گوش آید هنوز از دوردست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بگیر دست گرفتارهای راهت را مگیر از دل دلدادگان نگاهت را غیاث مضطر مسکین جناب کهف وری... ببخش بر سر آوارگان پناهت را @hosenih شکسته ایم در این عصر سخت وانفسا بیا که با تو ببینیم روز راحت را نگاه کن به یمن... نیجریه و بحرین به روی خاک شهیدان بی گناهت را کجاست صبح سپید عراق و سوریه ... آه... طلایه دار عدالت بخوان سپاهت را @hosenih بگیر قبضه شمشیر بر کف و برخیز بگیر عِمامه و... بر سر بنه کلاهت را دلم گرفته کجایی به هر کسی گفتم... خبر نداشت نشانی خیمه گاهت را بیا که با تو بسوزیم در غم مادر بریز در دل ما نیز سوز آهت را @hosenih پری که سوخته بود و! شکسته و! زخمی! گرفته بود از او وقت استراحت را ** به گریه گفت علی: فاطمه! عزیز دلم مپوش از نظرم زخم روی ماهت را وباز مادر خسته به فکر مولا بود چگونه غسل دهد جسم پر جراحت را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عاقبت دردم دوا خواهد گرفت دامنت دست مرا خواهد گرفت هر شب "اللهم عجل..." خوانده ام روزی آخر این دعا خواهد گرفت @hosenih من اگر مردم غبارم عاقبت روی دامان تو جا خواهد گرفت ای ز مادر مهربان تر خوب تر کی دلت از دست ما خواهد گرفت چشمت این ایام خون خواهد شد و قلبت از این روضه ها خواهد گرفت @hosenih تو اگر یک بار روضه خوان شوی روضه ی ما تازه پا خواهد گرفت روشن است از حال و روز مادرت زود بیمارت شفا خواهد گرفت بعد از این همسایه راحت می شود حیدر از فردا عزا خواهد گرفت ** فاطمیه عاقبت از دست تو دست من یک کربلا خواهد گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گدای اهل بیت تا به آستانه می رسد عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می رسد چرا دو دست ما به سوی دشمنان دراز شد؟! مگر که رزق و روزی از سوی سما نمی رسد؟ @hosenih ولیِ عصر هر کجا همیشه شد گره گشا به سوی ما عنایتش به هر بهانه می رسد اگرچه بی لیاقتم، برای یار زحمتم خوشم سلام هر سحر به آن یگانه می رسد به خاک غم نشسته ام، چراکه پر شکسته ام مگر پرنده این چنین به آشیانه می رسد؟! @hosenih شده امید من همه، نوای یابن فاطمه به داد من همین نوای عاشقانه می رسد رسیده وقت پا شدن، به هوش باش سینه زن به شهر ما دوباره خیر مادرانه می رسد فقط نه بیت هل اتی، به شعله سوخت از جفا تمام نار دوزخ از همین زبانه می رسد @hosenih بس است بهرِ گل همین، که خوب پرپرش کند به سمت صورتش که باد تازیانه می رسد به روی خاک مادری نشسته است ای خدا گمان کنم به سختی آخرش به خانه می رسد دلیل غاضریه در وجود فاطمیه است بدون فاطمیه کس به کربلا نمی رسد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بيا كه گنبد خضراست ديده بر راهت بيا كه حيدر تنهاست ديده بر راهت چقدر منتظران تو بي صدا رفتند نگاه مضطرب ماست ديده بر راهت @hosenih به هر ديار عزادار مادرند همه بيا كه عترت طاهاست ديده بر راهت قسم به خاك نشسته به چادر مادر سكوتِ غربتِ دنياست ديده بر راهت هنوز نالة مادر به گوش مي آيد ببين كه حضرت زهراست ديده بر راهت @hosenih ميان كوچه به دنبال گوشواره حسن شهيد سيلي اعداست ديده بر راهت كنار بستر غرق به خون مادرتان هنوز زينب كبراست ديده بر راهت ميانِ گويِ مقتل حسين افتاده هنوز زير لگدهاست ديده بر راهت @hosenih به ناله هاي بُنَيَّ كنار آن گودال زني كه غرقِ تماشاست ، ديده بر راهت نشسته بي ادبي ديده رويِ سينة ماهش ببين كه مادرت آنجاست ديده بر راهت زمان كشتن لب تشنه آب مي خوردند لباس هاي تنش را يكي يكي بُردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز شاعر:
کسی که بهر تو دست دعا بلند کند... به عرش، طالع او را خدا بلند کند ترحّمی به زمین خورده‌ی مسیرت کن مرا مگر که دعای شما بلند کند ز مکر شعبده بازانِ دهر ترسی نیست نشسته‌ایم که موسی عصا بلند کند! اگر صدا زدمت، تو اجازه‌ام دادی که دیده است گداهم صدا بلند کند؟! غبارِ روی عبای توأم! غمم این است مباد! باد مرا از عبا بلند کند... بگیر دست مرا که ثواب‌ها دارد کسی ز خاک گرفتار را بلند کند پس از ظهور، سرِ خاک من بیا یک دم دمت مرا ز دل قبرها بلند کند گرفته است دل ما؛ خدا کند که حسین.. نسیمی از طرف کربلا بلند کند * * چه حکمتی‌ست؟! بسوزد در و حرامیِ شهر بیاید و به درِ خانه پا بلند کند... ✍ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
آه دلم به آینه زنگار می‌زند پیراهن وصال تنش زار می‌زند عمرم، جوانی‌ام، همه خرج گناه شد این گریه‌ها زیان مرا جار می‌زند دیگر چرا اجل، به خدا که همین فراق عکس مرا به سینه‌ی دیوار می‌زند حالم شبیه حالِ بد مجرمی‌ست که سیلی نخورده دست به اقرار می‌زند چون ورشکسته‌ای شده‌ام که به هستی‌اش چوب حراج از سرِ اجبار می‌زند بر روی من حساب نکن جمعه‌ی ظهور سنگت به سینه، نوکر غم‌خوار می‌زند خون هزار عاشق این شهر پای توست خال لب تو دست به کشتار می‌زند با اینکه رو به قبله شدم، دل‌خوشم هنوز گاهی سری طبیب به بیمار می‌زند شرمنده‌ام نمرده‌ام از رنج روضه‌ها خیلی بد است کارگر از کار می‌زند لعنت به نانجیب مدینه که بی‌هوا سیلی به پابه‌ماه عزادار می‌زند چون روز روشن است از امروز کوچه‌اش فردا سه‌ساله را سر بازار می‌زند پنجاه سال بعد به اسم سه‌شعبه‌ای مسمار را به چشم علمدار می‌زند شاعر:
به‌مناسبتِ به‌امید آزادیِ رفته از دستم حساب جمعه‌های انتظار هر سحر یابن الحسن گفتم به پای انتظار می‌شمارم روزها را، فصل هم‌عهدی کجاست؟! ندبه می‌خوانم به شوقِ گفتنِ «مهدی کجاست» ناله‌ی یابن الحسن! برگرد بر روی لبم پُر شده از حسرت دیدار او روز و شبم می‌رسد او با سپاهی از شهیدانِ بسیج دیدنی خواهد شد آن ایام، طوفان بسیج ملت مستضعف دنیا به حقّش می‌رسد عاقبت یک جمعه هم مولا، به حقّش می‌رسد چارده قرن، این جدایی، درد تنهایی بس است یک نفس تعبیر این رؤیای زهرایی بس است وعده‌ی حقّ خدا وقت مشخص می‌رسد جمعه‌ی آزادی بیت المقدّس می‌رسد می‌رسد تا که ببیند شور و شوق لحظه را می‌رسد تا که بگیرد انتقام را حضرت صاحب زمان! ای حضرت قائم! بیا انتقام کوچه‌ی سرخ بنی هاشم! بیا هر غریبی در زمانه داد زد: مهدی بیا مادرت در کوچه‌ها فریاد زد: مهدی بیا فاطمیه آمده، ای روضه‌خوان! روضه بخوان از گل پژمرده‌حالِ نیمه‌جان، روضه بخوان کوچه در کوچه نماند و تا دل گودال رفت میخ شد خنجر، به روی حنجری بی‌حال رفت شیعه‌ی مهدی! عزای سخت بانو را بخوان فاطمیه آمده از داغ عاشورا بخوان مادری افتاد که حالا تنی تسخیر شد پیکری افتاد در گودال و خواهر، پیر شد ✍