eitaa logo
فِي الحِکمَة
962 دنبال‌کننده
54 عکس
11 ویدیو
100 فایل
ملخّص و زبده نظريات و ملزومات مباني در ساحتهاي الهي و طاغوتي به انضمام مطالب گوناگونِ مستفاد از منابع مستند. وجود شريعت بي حقيقت و اقامت حقيقت بي شريعت محال ميباشد. نشر بدون درج منبع بقصد "تقرّب" در صورت "توانايي تبيين"،مجزي بل منجّز است. @Mohammadds
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آيا ميتوان گفت يک علم است؟ 🔹 : در هر علمي از موضوع آن علم بحث ميشود(نه خوده موضوع). تعريف مشهور از اين است که ((ما يلحق الشي لذاته و ما يلحق الشي لما يساويه)). اما براي که است، عرض ذاتي نميتوان فرض کرد چون که يا بايد لحوق پيدا کند و يا اينکه بايد امري مساوي با آن باشد و حال اينکه غير از او چيزي نيست! پس عرفان نظري علم نيست. 🔸 : در هر عامي نسبت به اجزائش دو جهت مطرح ميشود؛ يکي جهت شموليت و ديگري جهت ملحوقيت. اما جهت ملحوقيت که محل اشکال است در بگونه اي است که لواحق متشرح از "صقع وجود لابشرط مقسمي" است. 🔸 ديگر برپايه : نسبت لابشرط مقسمي به اجزائش کأنه نسبت نفس به قوا ميباشد که (( )) و قوا خارج از وجود لابشرط مقسمي نيست که توهم شود لحوقشان موجب محدوديت در وحدت نفس شود، بلکه همه شأني از شئونات نفس اند. ⭕️فثبت که عرفان نظري علم است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 🔹 ۲۹: إن الروح الذي لك من جوهر عالم الأمر؛ لا يتشكل بصورة ولا يتخلق بخلقة ولا يتعیّن باشارة ولا يتردد بين حركة و سکون؛ فلذلك يدرك المعدوم الذي فات و المنتظر الذي هو آت و يسبح في عالم الملكوت و ینتقش من خاتم الجبروت. 🔸ترجمه: همانا روح تو که از جوهر عالم امر است، صورت و شکل ندارد. به اشاره ای [حسی] نیز معین و محدود نمی شود، و دستخوش حرکت و سکون نمی گردد. از این رو [روح] آنچه معدوم و سپری شده است و آن چه منتظر آمدنش هستیم را ادراک میکند، و در عالم ملکوت [عالم معقول و اعلی] به گردش در می آید، و از نگین جبروت [عالم مجردات] نقش می پذیرد. (مترجم:حیدر شجاعی). ___________________________________ 🔰أقول: به حکمِ ، فیض حق متعال از جلال و کمون به جمال و ظهور، تا معسعس و دیجور ماده، امتداد دارد؛ و پس از این امتدادِ ظل، فیض، دیگر بار راجع است به بطون و خفی. از طرفی استقلال فیض، با عین الربط بودنِ آن در تنافر، و از طرف دیگر، در صورتِ عدم تنزل، و یا اعدامِ پس از اظهار، تعلق علم به هر معلومی ممتنع میبود، که هذا سفسفطة و ظاهر الفساد. بنابراین فیض رجوع به باطن دارد و معدوم نمیگردد. اما علت امتناع علم، به فیضِ معدوم، تخلف و خروج عین خارجی از مثل نوریه اش است که رکاکتِ این توهم بر هیچ اریب مخفی نیست. به دیگر بیان:چون متعلق علم همواره از ثابتات تواند بود نه متغیرات_إما مِن بعدٍ و إما مِن قرب_و عین خارجی هیچگاه معلوم نتواند بود؛ و چون آنچه در علم و ادراک موضوعیّت دارد، مثل نوریه است؛ لذا در صورتِ تخلف عین خارجیئی از عین ثابتش (که البته محال است) علم بدان عین خارجی که رشحه و صنمی است از مثل نوریه اش، مستحیل خواهد شد. از این رهگذر، تطرّق به معنا و مقصدِ ژرفِ معلم ثانی، هموارتر شد. اکنون گوییم:مسانختِ صدر با مثل نوریه، مصحّح علمِ اوست. و چون این علم بر مثل نوریه ی اعیان خارجیه تعلق میگیرد، قابل تطبیق بر آنهاست؛ کلام حکیم الهی در این باره چنین است:《چون عقل انسان از آن عالم است، از محسوس مثالی را انتزاع میکند که به کلیّت مشابه است با آنچه در عالم عقل است و به جزئیت مطابق است با موجودی که در عالم حس است》۱. به دور از شغب، با لمحه ای رویّت، تعالی و توافق فحوای فرمایشِ معلم ثانی، بر فاضلِ منصفْ مسجّل و مبیّن است؛ و صدور این جنس از معانیِ غوانی، بجز از معلم ثانی، بعید مینماید. 1_محبوب القلوب:ص۲۶۳. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat