eitaa logo
فِي الحِکمَة
939 دنبال‌کننده
54 عکس
11 ویدیو
100 فایل
ملخّص و زبده نظريات و ملزومات مباني در ساحتهاي الهي و طاغوتي به انضمام مطالب گوناگونِ مستفاد از منابع مستند. وجود شريعت بي حقيقت و اقامت حقيقت بي شريعت محال ميباشد. نشر بدون درج منبع بقصد "تقرّب" در صورت "توانايي تبيين"،مجزي بل منجّز است. @Mohammadds
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آيا ميتوان گفت يک علم است؟ 🔹 : در هر علمي از موضوع آن علم بحث ميشود(نه خوده موضوع). تعريف مشهور از اين است که ((ما يلحق الشي لذاته و ما يلحق الشي لما يساويه)). اما براي که است، عرض ذاتي نميتوان فرض کرد چون که يا بايد لحوق پيدا کند و يا اينکه بايد امري مساوي با آن باشد و حال اينکه غير از او چيزي نيست! پس عرفان نظري علم نيست. 🔸 : در هر عامي نسبت به اجزائش دو جهت مطرح ميشود؛ يکي جهت شموليت و ديگري جهت ملحوقيت. اما جهت ملحوقيت که محل اشکال است در بگونه اي است که لواحق متشرح از "صقع وجود لابشرط مقسمي" است. 🔸 ديگر برپايه : نسبت لابشرط مقسمي به اجزائش کأنه نسبت نفس به قوا ميباشد که (( )) و قوا خارج از وجود لابشرط مقسمي نيست که توهم شود لحوقشان موجب محدوديت در وحدت نفس شود، بلکه همه شأني از شئونات نفس اند. ⭕️فثبت که عرفان نظري علم است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 ناطقه ي انساني: 🔹هر چه وجود يک شئ ضعيف تر باشد، تعلق او به غير قوي تر است و هر چه وجود آن شئ قويتر شود تعلق او به غير ضعيف تر خواهد بود. تا آنجايي که اگر يک شئ صرف استعداد بود، صرف تعلق ميشود و اگر يک شئ صرف فعليت بود، منزه از هرگونه تعلق و ارتباط خواهد شد. بر مبناي حکمت متعاليه و نظر صدرالمتالهين تعلق نفس به بدن حدوثا يک نحو است و بقاءً نحوه ي ديگر، چون وي قائل است که نفس در بدو پيدايش مادي است و در اثر حرکت و سير جوهري از تجريد برخوردار ميشود يا در حد تجرد برزخي که اکثر مردم در اين حد هستند يا به مرحله ي تجرد عقلي ميرسد، مثل نفوس اوحدي، و يا به مرحله ي فوق تجرد عقلي نايل ميگردد، مانند نفوس کمّل، ازين رو تعلق نفس به بدن حدوثا و بقاءً يکسان نيست، در حدوث تعلق نفس به بدن تعلق يک صورت مادي است به ماده و در بقا تعلق نفس به بدن تعلق يک موجود مجردي است که در مقام فعل با بدن در ارتباط است. 📚سيد علي طباطبايي(حفظه)، انسان در حال شدن است، ص39. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
💠 #تاثر_نفس_از_بدن: وگاه، بدن از هيئتي نفساني، غير از آنچه ذکر نموديم، منفعل ميشود؛ مانند:تصوراتِ ا
💠 🔹مزاج الجسم تابع لأخلاق النفس: 🔹ينبغي للطبيب أن يوهم المريض أبدا بالصحة و يرجيه بها، و إن كان غير واثق بذلك. فمزاج الجسم تابع لأخلاق النفس... . 🔸سزاوار است كه طبيب، هميشه بيمارش را به بهبودى اميدوار سازد؛ هرچند خود مطمئن نباشد؛ زيرا كه مزاج جسم تابع اخلاق نفس است. 📚محمد بن زكريا رازی، الحاوي، ج ۱۲، ص۱۹. 📚محمد بن زكريا رازی، الطب الملوكي، ص۷۰. 🔹چاره بسيارى از بيماريها تنها دارو نيست، بلكه تدبير نفسانى طبيب حاذق و روحانيت و تأثير كلام وى راه علاج آنست. 📚هزار و يك كلمه، ج1، ص15. ______________________________________ 🔰اقول: از لوازمِ جسمانيّتِ حدوثِ نفس، رابطه ي اتحادي نفس با بدن است؛ که اين اتحاد مستدعي تاثير و تاّثر نفس از بدنْ ميباشد. وگرنه اگر قائل به تجرد نفس و اضافه ي آن به بدن شويم، روا نيست بين نفسِ مجرّد از جسمِ مادي و بالعکس تاثير و تاثري باشد. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹يكي از عويصاتِ غير قابل ذبّ و رفع بر قول ((روحانية الحدوث و البقاء)) که مختارِ حکماي سلف از مشاء و اشراق، بوده است، ازين قرار ميباشد: حکما مطلق موجود را تقسيم به فوق التمام، تامّ، مستکفي و ناقص فرموده اند. نادره ي دهر، جامع منقول و معقول، استاد مشايخ العظام، مرحوم ميرزا مهدي آشتياني تغمّد اللّه برضوانه، در کتابِ بي همتاي اسرار التوحيد موجود تامّ را اينگونه توصيف فرموده اند: ...و مراد به تمام موجودي است که در بدو وجود کمالاتِ او بالفعل حاصل، و در وجود و کمال وجود کامل، و از قوه و فقد وجودي منزه، و از حالتِ منتظره مبري باشد؛ ولي از امکانِ ذاتي و فقر وجودي عاري و بري نبوده و فاعل ما منه الوجود و دخيل در افاضه ي فيض وجود و بخشندگي و کمال کلّ موجود نباشد. مانند عقول کليه و قواهر عقليه..._الخ(ص128 و 129) پس موجود مجرد تام، کمال مفقود ندارد تا در صراط طلب قرار گيرد و مقترن به ماده شود تا با رجوع به اصل خود آن را بيابد؛ چرا که هرچه به امکان عام براي مجردات ممکن باشد به همان امکان ذاتي برايشان محقق است و به اين ترتيب بدو و حشرشان يکي است و لهم مقامٌ معلوم. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
تمسک به کشف تام و شريعت ختمي(ص)واجب و اقتدا به شريعت ديگر انبيا #حرام فقهي و سلوکي است،چه رسد اغتنا
💠 : 🔹در ميان جميع موجوداتْ انسان مظهر اسم جامع، و صعودا مخصوص به احديت جمعيه است. لذا استعداد استخلاف و علم حضوري به اسماء جلال و جمال را داراست. اين استعداد شکوفا نشود مگر به سير در معراج ترکيب و تحليل. 🔹نفس انساني به معراج ترکيب از کينونت جمعيه قرآنيه تا سر حدّ ماديت تنزل بدون تجافي کرده لذا در بدايت امر جسماني است. 🔹از اين تنزل و آن استعداد فروعي لازم ميآيد و آن اينکه:1_محذور تاليف مجرد و مادي سالبه ي به انتفاء موضوع و بطور کل مندفع خواهد بود. 2_نفسيّت نفس ذاتي آن و 3_بين نفس و بدن مسانخت ذاتي برقرار خواهد بود نه عرضي کالربّان و سفينه 4_و همچنين مناسبت بين نفس و بدن تامه خواهد بود و عويصه ي تعلق نفسي در اقصاء مشرق به بدني در اقصاء مغرب و در نهايت روييدنِ جو از گندم، سالبه ي به انتفاء موضوع است نه محمول. 🔹به آن استعداد لازم ميآيد:که نفس لابشرط از مراتب باشد و به اين ترتيب نفس کالطير في البيضة و کالشجرة في النواة بوده و علم و عمل کالجناحتان و کالتراب و الماء خواهد بود، که به علم و عمل إما يطير و ينمو و يتصّع و إما يفسد و ينغمر. 🔹به اقتضاي قاعده ي فرعيه بايد مثب و مثبت له در يک ظرف باشند تا ثبوت صحيح باشد. لذا گرچه وجود بسيط است و در يک ذرّه تمام عوالم و حضرات خمس و تمام اسماء و صفات بدون تجافي موجودند که کل شيء فيه کل شيء لکن نفس منغمر در ماده هيچ حظيّ از مرتبه ي بالاتر نداشته و قهرا براي ادراکِ مرتبه ي بالاتر بايد در آن ظرف تحقق يابد. به اين ترتيب نفس منغمر در ماده مادي ميفهمد و بالاتر از آن بالاتر. بدان که الملاک کل الملاک في العلم به رفع جهات غيريت و قرب و بعد ميباشد. و جهات غيريت در ماده بسيار زياد و همينطور هرچه بالاتر رود کمتر خواهد بود تا برسد به حضرت احديّت جمعيه که فإذا عاين العيان، بطل البيان و اطف السراج فقد طلع الصبح. 📋نکته: گرچه اين سخن بر عيّاشان و راه زنانِ خوش نميآيد اما حقيقت آن است که بر اساس آنچه آمد [اقتضاي قاعده فرعيه] آنکه ظاهري است و از ظرف ماده بالاتر نرفته، شريعت را ظاهر ميپندارد وگرنه في الواقع شريعت عين حقيقت ميباشد و غيريّتشان اعتباري است.لذا اگر کسي ظاهري و منغمر باشد، از شريعت جز ظاهر نميفهمد، نه اينکه شريعت ظاهر باشد، بلکه ظاهري آن را ظاهر ميپندارد؛ به همان وزان که((يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا)). 📋نکته: اگر بپرسي که پس آنکه خيلي عرفان و حکمت تورق کرده چطور؟ پاسخ آن است که ملاک اتصاع جان است نه تورق لذا اگر جانش اتصّاع نيافته باشد[در بهترين حالت]يعلم ظاهرا من العرفان و الحکمة. بقول صدرالمتالهين (ره) فقد استسمن ذاورم... . 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat