گفتگویی پیرامون فلسفه و وحی.docx
17.6K
گفتگویی میان استاد میرباقری و حجت الاسلام سوزنچی پیرامون برخی مباحث فلسفی و نسبت آنها با معارف وحی https://eitaa.com/fotoooh🏠
♦️ برای رسیدن به آرمانهای اسلامی ابزارهایی لازم است. آن ابزارها هم که ما را به آن آرمانها برساند، باز در خود منظومهی معرفتیِ اسلام بلاشک وجود دارد؛ چون امکان ندارد که مقصد را به ما بگویند و ما را تحریض کنند به رسیدن به آن مقصد امّا راه را جلوی پای ما نگذارند؛ چنین چیزی امکان ندارد.
💠 رهبر معظم انقلاب اسلامی، ۱۳۹۹/۱۲/۴:
«نظام اسلامی که تشکیل شد، آرمانهایی را مطرح کرد که خود این آرمانها هم مربوط به اسلام بود و از قرآن گرفته شده بود. اینها قبل از تشکیل نظام اسلامی به صورت یک آرزو گفته میشد، یا ممکن بود به صورت آرزوی دستنیافتنی در ذهن کسی بیاید، مثل قیام به قسط مثلاً، مثل عدم تحمّل ظلم -انظلام- مثل عدم استکبار، عدم ظلم، نبود ظلم، یا حیات طیّبه، تعالیِ اخلاقی انسان، رواج فضایل و از این قبیل آرمانها -اینها آرمانهای اسلامی است؛ اینها آرمانهایی است که جمهوری اسلامی مطرح کرده- [امّا] چیزهایی نبود که در مرحلهی عمل بتواند مورد توجّه قرار بگیرد.
خب برای رسیدن به این آرمانها ابزارهایی لازم است. آن ابزارها هم که ما را به آن آرمانها برساند، باز در خود منظومهی معرفتیِ اسلام بلاشک وجود دارد؛ چون امکان ندارد که مقصد را به ما بگویند و ما را تحریض کنند به رسیدن به آن مقصد امّا راه را جلوی پای ما نگذارند؛ چنین چیزی امکان ندارد. بنابراین راهش هم در کتاب و سنّت هست.
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=47396
هدایت شده از نردبان فقاهت
✔️ استاد شیخ حسن میلانی:
🔸 فلاسفه بحث عقل دهم وفلک نهم را مطرح کردند، وفلک نهم را برای این میگفتند که زمین مرکز جهان است. وبعدها تسلیم کوپرنیک وامثال او شدند، وگفتند که دیگر اسم این ابواب فلسفه را نیاورید که به ما میخندند.
🔹 اما از روز اول که عالم را صادر از خدا دانستند، تمام انبیاء واوصیاء و اتباع انبیاء به آنها خندیدند ولی برایشان مهم نبود و همچنان همان حرفها را تکرار میکنند. ولی در مورد افلاک، خنده کوپرنیک وامثال او را نتوانستند تحمل کنند.
@Nardebane_feghahat
💥 نسبت به فلسفه اسلامی، افراطگرا یا تفریطگرا نباشیم. فلسفه اسلامی با فلسفه یونان تفاوت دارد. فلسفه اسلامی از فرهنگ قرآن و فرهنگ اهل بیت(ع) تأثیر پذیرفته است.
💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
«دو رويکرد در باب عرفان و فلسفه مسلمين و اسلامی وجود دارد که کاملاً مخالف هم هستند؛ يکي افراطگراست و ديگري هم تفريطگرا.
👈گروهي بينونت مطلق ميان اسلام و فلسفه و عرفان اسلامي قائلاند و فلسفه را ادامه همان حکمت يونان و عرفان را نيز ادامه عرفانهاي هندي و ايران باستان ميدانند؛ که اين يک غلو است.
👈از آن طرف هم اينکه ما بگوييم ادبيات اين فلسفه و عرفان، نازله قرآن است و لذا تنها راه دستيابي به قرآن و کليد گنج معارف قرآن است، اين هم در واقع نوعي مبالغه است.
البته اين بحث مربوط به جامعهشناسي علم است و نيازمند آن است که ما عوامل اجتماعيِ دخيل در فرايند توسعه فلسفه و حکمت و عرفان در دنياي اسلام را، هم از منظر فلسفه تاريخي و هم از منظر جامعهشناختي و انسانشناختي و حتي از منظر معرفتشناختي دنبال کنيم و به جواب روشني در اين حوزه برسيم.
آنچه که به ذهن ميآيد و مي توان به عنوان يک احتمال مطرح کرد و البته قابل نقد و بررسي است، اين است که بيترديد فرهنگ قرآن و فرهنگ اهل بيت(ع) در پيشرفت دانش عرفان و حکمت و نه فقط اين دو، بلکه در ساير دانشهاي تخصصي در دنياي اسلام بسيار مؤثر بودهاند؛ نه به اين معنا که تحريک به دانش و علمآموزي ميکردند بلکه فرايندي را براي تحقق دانش ايجاد ميکردند و قطعاً و بلاترديد فضايي را که اسلام و فرهنگ اهل بيت(ع) ايجاد کردهاند، فضايي اثرگذار بر فرهنگ عرفان و فلسفه بوده است و نظام موضوعات و مسائل مورد تحقيق در حوزه فلسفه را به شدت تحت تأثير قرار داده است. اگر چه حکمت و فلسفه ما متأثر از فلسفه يونان است، ليکن بيترديد توسعه مسائل و اولويتي که به نظام مسائل داده شده است، در دنياي اسلام کاملاً متفاوت با حوزه يونان است.»
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
☑️ @mirbaqeri_ir
تطورات فلسفه .pdf
2.41M
📝 استاد میرباقری | تحلیل فلسفه اسلامی از منظرِ فرایند پیدایش فلسفه (PDF)
( منتشرشده در کتاب «درآمدي بر چيستي فلسفه اسلامي»، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی، ۱۳۸۹)
💥 پيدايش فلسفه، يك فرايند است؛ بايد فرايند آن را شناسايي كنيم. وقتي بخواهيم عوامل تأثيرگذار بر فلسفه را پيدا كنيم، #گاهي به روش انتزاعي عمل ميكنيم؛ يعني فيسلوف و محصول فكر او را بررسي ميكنيم. #گاهي هم فراتر از اين ميرويم و ميخواهيم #پيدايش_فلسفه را تحليل كنيم.
گاهي «فيلسوف و فلسفه» را، گاهي «جامعه و فلسفه» را و گاهي هم «تاريخ و فلسفه» را بررسي ميكنيم كه امروز در #معرفتشناسي و #جامعهشناسي معرفت بحث مي شود؛ حتي به نظر من بايد تاريخشناسي معرفت هم موضوع بحث قرار گيرد. البته #تاريخشناسي معرفت را نديدهايم، ولي بايد انجام گيرد. همانگونه كه جامعهشناسي معرفت از سنخ بحثهاي جامعهشناختی است، تاريخشناسی معرفت هم از سنخ بحثهای فلسفی تاريخ است.
به هر حال، فلسفۀ موجود تحت تأثير «آحاد، جامعه و تاريخ» بوده است؛ يعني عوامل تاريخي، اجتماعي و فردي، همه در فرايند پيدايش فلسفه تأثيرگذار بودهاند.
اگر بخواهيم چيستي فلسفه را به واقع بشناسيم، بايد يك پژوهش عميق نظري، كتابخانهاي و ميداني انجام دهيم. در اين صورت، به رگههايي از فلسفه ميرسيم كه به نظر من، ديگر يك فلسفه نخواهد بود، آنجا ميتوانيم بگوييم كه بهنسبت #فلسفه_اسلامي داريم. در اين صورت، ما #فرايند_پيدايش را تحليل كردهايم و اين كار، غير از آن است كه يك #تعريف_انتزاعی از آن به دست دهيم.
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
☑️ @mirbaqeri_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 هدایت قرآن مربوط به همه گستره زندگی بشر است
🔺 رهبر انقلاب، امروز در محفل انس با قرآن: خداوند متعال در میان امتیازات متعدد ماه مبارک رمضان امتیاز نزول قرآن را ذکر میکند... در میان همه اینها هدایت قرآنی را مطرح میکند.
آغاز قرآن با ذکر هدایت قرآنی آغاز شده است و بعد از آن هم در جاهای متعددی ده ها مورد در قرآن هست که سخن از هدایت قرآن است و راهنماییها و دستگیری های قرآن.
هدایت قرآن هم به یک منطقه محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد هدایت قرآنی مربوط به همه گستره عظیم زندگی بشر است. یعنی اینجور نیست که در یک بخشی انسان را هدایت کند قرآن در یک بخش دیگر از موارد مورد نیاز بشر و زندگی بشر انسان را مهمل بگذارد و بی اعتنا عبور کند، نه قرآن مشرف به همه گوشه و کنارهای صحنه زندگی بشر و میدان حضور بشر است.
#بسته_خبری
🌒 #بهار_قرآن
🌙 @Khamenei_ir
هدایت قرآن به یک منطقهی محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد؛ هدایت قرآنی، مربوط به همهی گسترهی عظیم زندگی بشر است؛ یعنی این جور نیست که قرآن در یک بخشی انسان را هدایت کند و در یک بخش دیگری از مواردِ مورد نیاز بشر و زندگی بشر، انسان را مهمل بگذارد و بیاعتنا عبور بکند؛ نه، قرآن مشرِف به همهی گوشه و کنارهای صحنهی زندگی و میدان حضور بشر است؛
1⃣ از عروج معنوی انسان و کمال معنوی انسان بگیرید -که بالاترین خواستهی بشر همین عروج معنوی و قرب الهی و معرفت الهی و محبّت الهی و جوار الهی است: هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک؛ که بالاترین نیاز است-
2⃣ تا مسئلهی جوامع بشری و ادارهی جوامع انسانی و بشری و اقامهی عدل و رفتارهای مدیریّتی برای ادارهی جوامع انسانی،
3⃣ و دفع دشمنان گوناگون -دشمنان باطنی و دشمنان ظاهری، دشمنان اِنسی و دشمنان جنّی- با مجاهدت و با جهاد، یا رفع دشمنیها -که «فَاِذَا الَّذی بَینُکَ وَ بَینَه عَداوَةٌ کَاَنَّه وَلِیٌّ حَمیم»- همهی این میدانها مورد هدایت قرآنی است؛
4⃣ تا اخلاق،
5⃣ تا خانواده، [مثل] «رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرِّیَّٰتِنا قُرَّةَ اَعیُن» یا «وَ اَنکِحُوا الاَیٰمیٰ مِنکُم وَ الصٰلِحینَ مِن عِبادِکُم وَ اِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»،یا تربیت فرزند و امثال اینها،
6⃣ تا مسئلهی آرامش و سکون روحی، سکینه و آرامش روانی انسان که یکی از مهمترین نیازهای انسان است، «فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنین»، و فرو نشاندن تلاطمهای درونیای که انسان در حوادث زندگی با آنها مواجه میشود، و
7⃣ تا توصیهی به علم و شناخت طبیعت، «وَ استَعمَرَکُم فیها» که انسان بایستی به سمت علم، به سمت دانایی، به سمت کشف حقایق طبیعت و حقایق عالم وجود حرکت بکند، و
8⃣ تا رفتارهای فردی انسان، «وَ لا تُصَعِّر خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحًا» یا «وَ اقصِد فی مَشیِکَ وَ اغضُض مِن صَوتِک
هستی شناسی عرفانی.mp3
66.7K
تفاوت هستی شناسی عرفانی و هستی شناسی روایی- نقل قولی از استاد حسن زاده آملی
مکاتبه.mp3
298.4K
مکاتبه شیخ احمد کربلایی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی در عرفان و فلسفه
هدایت شده از حَنان | یحیی
🔸🔸🔸
🔸کانال حنان (تحقیقات شخصی)
https://eitaa.com/yahyayahya
🔸کانال درایت (معارف حدیثی)
https://eitaa.com/deraiat
🔸کانال فقه ولائی و سرپرستی
https://eitaa.com/feghhevelaee
🔸کانال فلسفه تابع وحی
https://eitaa.com/fotoooh
🔹🔹🔹
لزوم تربیت عقل و کار معنوی در دانشگاه ها
قوّهی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمٰنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛ عقل این است. اَلعَقلُ یَهدی وَ یُنجی؛ عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند
در یک سطح پایینتر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همهی اینها کار عقل است. عقل و قوّهی عاقله آن قوّهای است که بتواند همهی اینها را دارا باشد؛ پس احتیاج به تربیت معنوی دارد.
دانشجوها را تربیت معنوی کنید. اینها جوانند؛ جوان بهطورطبیعی لطیف است، بالنّسبه پاکیزه است، قابل حرکت در جهت معنوی است؛ و این باید در دانشگاه تأمین بشود. لا یُستَعانُ عَلَى الدَّهرِ اِلّا بِالعَقل؛ زندگی بدون عقل که ممکن نیست. بنابراین جنبهی تربیتیِ این قوّهی عاقله بایستی قوی باشد.
دانشگاه باید جوانهایی را تربیت کند که باایمان باشند، باشرف باشند، اهل اقدام باشند، تنبل نباشند، اهل تلاش باشند، دارای اعتمادبهنفس باشند، حقپذیر باشند، حقطلب باشند؛ اینها خصلتهای یک انسان والا است؛ اسلام اینجور انسانی را میخواهد؛ این انسان است که اگر چنانچه به مدیریّت جامعه رسید، جامعه را میتواند به سمت صلاح و فلاح هدایت بکند.
رهبر معظم انقلاب
۱۳۹۷/۰۳/۲۰
استاد مفیدی- فضیلت روایات درمعرفت شناسی.mp3
243.4K
فضیلت روایات در باب معرفت شناسی
استاد مفیدی- حقیقت الوجود.mp3
293.5K
حکایتی پیرامون عنوان حقیقه الوجود در روایات
تحول در علوم انسانی.pdf
313.6K
مصاحبه خانم دکتر جمیله علم الهدی پیرامون تحول در علوم انسانی که نکات خوبی در حوزه معرفت شناسی و مقایسه مفهوم و جایگاه «عقل» در وحی با عقل مدرن دارد. 📚کتاب «تحول در علوم انسانی»، انتشارات کتاب فردا- ج1
🔶شکوفایی عقل در پرتو وحی
🔸استاد خسروپناه
تمدن مدرن مبتنی بر اصالت فاعل شناسا است ، چه از بدیهیات( پیشینی) شروع کند (دکارت) چه عقلانیت جان لاک (عقلانیت تجربی و پسینی) چه فلسفه استعلایی کانت (گزاره تحلیلی و ترکیبی هردو) و چه مکاتبی که مبتنی بر عقلانیت فلسفی نیستند و عرفی اند، همگی خودبنیاد است به این معنا که مبتنی بر وحی نیست. وقتی رسیدیم به وحی عقل منبعی هم منصبغ به صبغه وحیانی می شود، به قدرت درک و تولید جدید می رسد.
📚نشست علمی ظرفیت فلسفه در تمدن اسلامی؛ موسسه فتوح اندیشه، ۱۳۹۳/۰۲/۰۶
🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔻آشنایی با دیگر دیدگاه ها
🔶چرا اسلام منطق و برهان را معیار دعوت خود قرار داده است؟
🔸استاد علی عابدی شاهرودی
الف:اسلام، خود را مطابق با واقع و اخلاق و حکمت میداند، به این معنی که در قضایای توصیفی غیر ارزشی فقط به واقع نظر دارد.و اصول و مبانی آن در بخش متافیزیک با واقع متافیزیکی و در بخش تجربه با واقع تجربی و در بخش منطق محض با واقع منطقی مطابق میباشد.و در قضایای توصیفی ارزشی، با اخلاقیت محض که حقیقتی عینی و نفس الامری است تطابق دارد.
و در احکام و قوانین فردی و جمعی، هم به واقع توصیفی ناظر است، هم به واقع اخلاقی محض، و هم به حکمت حقیقی * که عبارت است از جمع بین دو واقع توصیفی و اخلاقی و ادغام غایات استکمالی توصیفی در غایات استعلائی اخلاقی، آنگونه جمع و ادغامی که بدون اخلال به هیچ کدام از واقعها و نظامها یک نظام جمعی پدید آورد که در سایه آن هر چیز بتواند خاصیت خود و آثار آن خاصیت را بروز دهد و در عین حال بتواند بر کمال مطلوبهای اخلاقی (ایدهآلهای اخلاقی)انطباق یابد و با این همه بتواند در نظام فردی و گروهی استکمالی جایگاه خود را نگهدارد.
ب:اصل همه واقعیتها و اخلاقیتها و حکمتها خدا است.خدا هم پدید آورنده واقع امکانی میباشد و هم به عین موجودیت خویش ما به التقریر ماهیت اخلاق است، به حیثی که ماهیت اخلاق همانا عین نفس الامر کینونت صقع علم ربوبی است.
افزون بر این، هم وجود اخلاق عام را به تجلی ایجادی در سراسر ممکنات بطور سرمدی ابداع میکند، به وجهی که وجود اخلاق بر وجود جهان ممکنات به دو گونه رتبی و نفس الامری تقدم دارد.هم همه جهانهای ممکن را از حیز امکان صرف بر دو بنیاد اخلاق و حکمت در حیز ایجاد و ابداع و اختراع و تکوین و خلق و تصویر و تطویر و انشاء و تحریک و تکمیل و قضاء و قدر و دیگر اسامی ایجاد و تقریر قرار میدهد.و هم همه کائنات را از پایانه امکان تا ستیغ هستیهای فراسویی به دعوت تکوینی، یا به دو دعوت تکوینی و تشریعی همراه دعوت اخلاقیتی محض به سوی خود فرا میخواند.
(*)این تفسیر از حکمت حقیقی الهی شاید برای نخستین بار است که در یک نوشتار بحثی ارائه میشود مبنای آن علاوه بر نظامهای وجودی و ماهوی عبارت از واقعیت خارجی داشتن اخلاقی محض است.این اخلاق در عین بساطت ثبوتی از عناصر و جهات گوناگون عینی فراهم میباشد. در نظام اخلاق الهی تقدم با حیث رحمت و مبدئیت اطلاق جود است که در ممکنات منشأ ظهور فتوت میشود فتوت در ممکنات بویژه در انسان همان طهور غیر مشروط اخلاق است که هنگام تضاد خواستهها به عنوان ایثار بروز میکند اما رحمت و ماهیت آن و چگونگی بر وزش در انسان بر ضد قواعد روانشناسانه حاکم بر او از مقوله دیگری است بس عجب که شرحش بیاید.
📚مقاله: «جایگاه عقل در اصول امامیه»، مجله کیهان اندیشه » فروردین و اردیبهشت 1372 - شماره 47 (از صفحه 62 تا 77)
URL : http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=163042
🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔶بررسی ادعای فاقد موضع گیری قبلی بودن فیلسوفان
🔸استاد محمدتقی سبحانی
اینکه فیلسوفان (بدون موضع گیرى قبلى) و (به صورت آزاد) بحثهاى عقلى خود را مطرح مى کردند, ابهام دارد. بر فرض که این سخن را در باب حکماء مشاء بپذیریم, ولى به هیچ وجه بر اشراقیان صادق نیست. وقتى شیخ شهاب و ملاصدرا خود مکرّر گزارش مى دهند که این حقایق را از طریق مشاهده عرفانى یافته اند و سپس به جامه برهان درآورده اند, چطور مى توان گفت بدون هرگونه موضع پیشینى به تحقیق آزادانه عقلى پرداخته اند؟ اینکه کسى موضع پیشین خود را از متون دینى بگیرد یا از شهود عرفانى, از این جهت چه فرقى مى کند؟ به علاوه اگر این سخن در حق فلاسفه یونان و یا فیلسوفان اولیه مسلمان صادق باشد, مسلماً در باب حکماى متشرع و محدّث و مفسّرى چون میرداماد و ملاصدرا نمى توان گفت که در شروع به فلسفه همه عقاید و یافته هاى خویش را به یکسو نهاده و آزادانه به استدلال پرداخته اند. از آن طرف متکلمان معتزلى در استفاده از عقل بى تقیّدتر و آزادتر از پاره اى مکاتب فلسفى بوده اند; تا بدانجا که آنان را نخستین فیلسوفان مسلمان و طلایه داران فلسفه اسلامى نامیده اند. به هر حال این برداشت از فلسفه و این گونه مرزبندى میان کلام و فلسفه, نه جامع است و نه مانع.
البته بگذریم از این نکته که اساساً استدلال کردن به دور از هرگونه موضع قبلى, سخنى درون متناقض (Paradoxical) است.
📚نقدی بر کتاب مدخل و درآمد علم کلام، آیینه پژوهش 1373 شماره 25
🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔸🔸🔸
نظریه «فلسفه تابع وحی» معتقد است «فلسفه» همواره صبغه ایمانی دارد و فیلسوف، فهم خود را از انسان و هستی مستدل کرده و لباس عقلانی به آن می پوشاند، در حالیکه این فهم از انسان و هستی، برآمده از مناشیء متعددی است که با حب و بغض ها و گرایشات و ارزش های فیلسوف درآمیخته است.
به منظور تحلیل فلسفه صدرایی از این زاویه، این یادداشت👇از آقای حسن انصاری تقدیم می شود.
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
🔷ملاصدرای اخباری
🔸به مناسبت یکم خرداد؛ روز بزرگداشت ملاصدرا (در پنج فرسته)
🔰فرستهی اول
در این یادداشت، مکاتبهی مفیدی را که مع الواسطه بین استاد حسن انصاری و استاد هادی مکارم پیرامون «گرایش ملاصدرا به اخباریگری» پدید آمده را از نظر میگذرانیم.
در کل، من این مکاتبه را یک یادداشت واحد میبینم که نه جدلی، بلکه حاوی نکات «تاریخ حدیثی» برای بهرهمندی دانشیان است.
✍️استاد حسن انصاری
فلسفه از ابن سینا تا ملاصدرای اخباری
ملا صدرا چرا اصول کافی را شرح و تفسیر کرد؟
فلسفه و دانش کلام نظری مستقل از حدیث و اخبار در تمدن اسلامی زاده شد و بالید. ابن سینا در بحث های فلسفی سخنش ناظر به تأویل احادیث نبود. او نظرش به تأویل قرآن هم نبود. اسماعیلیه البته از این شیوه بهره می گرفتند و می دانیم که کسانی مانند ابو سلیمان منطقی سجستانی این شیوه آنان و اخوان الصفا را مورد انتقاد قرار می دادند و به استقلال فلسفه از دین البته با تفسیری که از این استقلال اراده می کردند باور داشتند. نخستین گرایش در تشیع به تفسیر احادیث با بهره گیری از مباحث نظری در سید حیدر آملی دیده می شود که البته تنها از ابن عربی بهره مند بود و احادیث را با چاشنی مبانی نظری ابن عربی تفسیر و تأویل می کرد. بعداَ ابن ابی جمهور احسایی هم کم و بیش همین شیوه را داشت. البته ابن ابی جمهور با وجود اعتقاد به اجتهاد و لزوم وجود مجتهد و با وجود پذیرفتن مبانی اصولی، در بسیاری از مبانی اصولی نظراتش با اخباری های بعدی بی شباهت نبود. در عصر صفوی و با برآمدن گرایش اخبار و احادیث نوعی مقابله با دانش سنتی علم کلام از یک سو و مقابله با فلسفه از دیگر سو که از پیش از دوران صفوی مقدمات آن فراهم آمده بود در میان عالمان شیعی رو به رشد نهاد. چندین راه حل در برابر این گرایش رو به رشد از سوی عالمان دوره صفوی پیشنهاد شد که در اینجا تنها به مورد جریان ملا صدرا و ملا محسن فیض می پردازم و مابقی را در نوشته ای دیگر به بحث خواهم گذاشت. ملاصدرا با وجود آنکه شاگرد میرداماد بود و فلسفه مشایی را به درستی خوانده بود مخالفتش با استاد در پاره ای از مسائل مهم فلسفی تنها در چارچوب مخالفت در تعدادی از مبانی فلسفی قابل تحلیل نیست. ملا صدرا پروژه تازه ای را پیشنهاد می کرد که با دیدگاه مذهبی کلی او که اخباری گری یکی از مهمترین عناصر شکل دهنده آن بود هماهنگ بود. او با نقد فلسفه ابن سینا و تبیین مبانی اصالت وجود نظراً راه را برای تئوریزه کردن مبانی توحیدی جدیدی در تشیع هموار می کرد که در گسستی نه تنها با کلام شیعی قدیم که مورد انتقاد اخباریان بود قرار داشت بلکه با فلسفه ابن سینا و شارحان مشایی او هم که همزمان مورد انتقاد اخباریان شیعه قرار داشتند در گسست بود. او در واقع راه حل را در تداوم مسیر سید حیدر آملی و ابن ابی جمهور می دانست که در مجموع در تلفیق مکتب فلسفی اشراقی با مکتب شاگردان ابن عربی و وحدت وجود او در قالب جدیدی با عنوان حکمت متعالیه عرضه شد. البته حکمت متعالیه، عرفان ابن عربی نبود. مکتبی فلسفی بود با مختصاتی که می توانست عقبه آن را تا ابن سینا هم پیوند دهد اما آنچه ملا صدرا از حکمت متعالیه خود می خواست در واقع ارائه مکتب تنزیهی جدیدی بود که آن را متفاوت با مکتب کلام شیعی- معتزلی قدیم از یک سو و مکتب فلسفی سینوی از دیگر سو نشان دهد. او این مکتب تازه را در واقع مکتب معارفی امامان شیعه و تفسیر حقیقی و توحیدی از کلمات و احادیث آنان فرا می نمود. بدین جهت نیازمند بود تا هم تفسیر قرآن بنویسد و هم کتاب هایی در شرح اخبار و احادیث و از همه مهمتر شرح و تفسیری بر اصول کافی. ملا صدرا که در فقهیات به مکتب اخباری دلبسته بود در فلسفه هم نظراً و عملاً جریانی التقاطی میان فلسفه و اخبار را پیشنهاد می کرد. از نظر او معارف تنزیهی اهل بیت که در احادیث توحیدی شیعه بازتاب یافته است نه با کلام قدیم شیعه که متخذ از معتزله بود هماهنگ است و نه با فلسفه ابن سینا که بیشتر در میان سنیان و اشعریان متأخر شارحانی پیدا کرده بود. او حکمت شیعی را حکمت متعالیه ای می یافت که گرچه اصطلاحات و مبانی و رویکردهای کلی بحثی خود را از فلسفه وام گرفته است اما تفسیرش از این نکته آن بود که در نهایت حرف های حکما در تفسیری که او از سخنان حکمای قدیم به دست می داد به همان ریشه ای بر می گردد که آبشخور اصلی احادیث اهل بیت است. چرا که در نهایت منبع هر دوی حکمت یونانی قدیم و حکمت نبوی یک چیز بیش نیست و همه از سرچشمه نبوت و ولایت و علم قدسی و شهودی برخوردار است. از دیدگاه او ابن عربی به چنین منبع علمی مستقیماً دسترسی داشت و سخنان او نمی بایست با سخنان حکما و ائمه شیعه مخالف باشد.
@tavanerejal