فتنه نوازندهاش یکی است جماعت
مطرب و خوانندهاش یکی است جماعت
حرمله یا شمر؟ یا سَنان؟ چه تفاوت
نیزۀ درّندهاش یکی است جماعت
ناو مسافرکُش و مسلسل داعش
شرکت سازندهاش یکی است جماعت
متن سخنرانی شغال و سگ زرد
هردو نویسندهاش یکی است جماعت
خندۀ روباه عین گریۀ تمساح
گریهاش و خندهاش یکی است جماعت
چندم سپتامبر بود بازی ایّام
بازی و بازندهاش یکی است جماعت
هرکه در این عرصه ظلم دید و نجنگید
مردهاش و زندهاش یکی است جماعت
شعر اگر زینبی نبود، یزیدی است
کفر، سُرایندهاش یکی است جماعت
صیحۀ واحد* شنیده ای؟ دَم مولاست
نعرۀ کوبندهاش یکی است جماعت
ماه زیاد است، آن که کربوبلایی است
ماه درخشندهاش یکی است، جماعت
* "ما یَنظُرونَ الّا صَیحةً واحدةً تأخُذهُم وَ هُم یَخِصّمون"
(یس-29)
#مهدی_جهاندار
#شعر_ضد_آمریکایی
@ghalamhaye_bidar
#صبح_از_مزار_خط_شکنان_زنده_میشود
همسایه -چشم بد نرسد- صاحب زر است
چون صاحب زر است، یقیناً ابوذر است
کمکم به دست مردهدلان غصب میشود
باغی که در تصرّف گُلهای پرپر است
چون و چرا مکن که در این کشتزار وهم
هرکس که چون نکرد و چرا کرد، بهتر است
صبح از مزار خط شکنان زنده میشود
شاعر هنوز در شکن زلف دلبر است
ای بُرده هرچه بوده! چه داری که پس دهی؟
اصلاً بیا و فرض کن امروز محشر است
گفتید؛ «لب ببند که با هم برادریم»
من یوسفم، که است که با من برادر است؟
ما دل به رهنمایی اینها نبستهایم
پایی اگر دراز کنی، جاده رهبر است
با سنگها بگو که چه اندیشه میکنند
حتّی بدون بال، کبوتر کبوتر است
#محمد_کاظم_کاظمی
#شعر_اعتراض
@ghalamhaye_bidar
حالم بد است اما نمیدانم چرایش را
تنها خدا، تنها خدا دارد هوایش را...
تقصیر یا تقدیر؟ حرف زندگانی چیست
پرگار میداند مسیر انتهایش را...
روزی نهنگی پیر خواب شهر را آشفت
حتما شنیدی در خبرها ماجرایش را؟!
دریا و ساحل هر دوشان امروز طوفانیست
دریا کجا خالی کند بغض رهایش را؟!
طوفان غم باید بخشکد یا بخشکاند
آه ای تبر بشکن تمام ریشه هایش را
این ساحران بستند دست سامری ها را
موسی کجای شهر افکنده عصایش را؟
این کشتی آشفته بی طوفان نمی ماند
آه ای خدا صبری عطا کن ناخدایش را...
#شهاب_مرادی
#چالش_نهنگ_آبی
#جاهلیت_مدرن
@ghalamhaye_bidar
#نام_و_ننگ_نهنگ_را_بشکن
از گلوگاه تنگ جاری شو، شیشه های درنگ را بشکن
ماهی کوچک گرفتارم قفس تُنگ تنگ را بشکن
باز کن پر، زمان پرواز است؛ باله های تو بال پرواز است
قفس شیشه ای درش باز است، قفل ترس و درنگ را بشکن
شعله ی نیم خفته ی فانوس! تا به کی پشت شیشه ای محبوس
دیده بگشا به صبح اقیانوس، وین شب تیره رنگ را بشکن
زندگی آب تازه می خواهد تُنگ اما جنازه می خواهد
شیشه ی آب و رنگ، تابوت است؛ شیشه آب و رنگ را بشکن
راه دریا اگرچه سخت، بکوش، گرم با موجهای سرد بجوش
آب دریا اگرچه زهر بنوش، تلخی این شرنگ را بشکن
بازی موج و صخره از شادی است، در شکستن صدای آزادی است
با صدای شکستن تُنگ ات، خواب سنگین سنگ را بشکن
موج آمد گرفت ساحل را، دست موج خطر بده دل را
بس کن این دورهای باطل را، ننگ این دور تنگ را بشکن
برّه ماهی بزرگ دریا شو، خار چشمان گرگ دریا شو
سر بکش آب هفت دریا را نام و ننگ نهنگ را بشکن
#عباس_کیقبادی
#بازی_نهنگ_آبی_وجود_خارجی_ندارد
@ghalamhaye_bidar
#شعر_خوب_بخوانید
خیابان ادبیات (انجمن ادبی صراط زنجان)
@Kiyaban_adabiyat
آفتابگردانها (محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب)
@Aftab_Gardanha
مکتوب شوق (اشعار بیدل)
@maktoobeshough
انجمن تشنه رود ارومیه
@TESHNEROOD
شعر فاطمیون(شعر برای مجاهدان و شهدای مدافع حرم افغانستانی)
@Fatemiyounpoems
علی محمد مودب
@ammoaddab
محمد مهدی سیار
@mmsayyar
میلاد عرفانپور
@erfanpoor
حسن صنوبری
@fihmafih
حسین مودب
@hmoaddab
حسن خسروی وقار
@hasankhosravivaghar
حسن پاکزاد
@hasanpakzad
رضا ابوذری
@rezaaboozari
سید محمد مهدی و سید علیرضا شفیعی
@shafiepoems
مبین اردستانی
@MobinArdestani
امیر رضا یزدانی
@rezayazdanipoet
مهدی چراغ زاده
@mahdicheraghzadeh
شهریار شفیعی
@asayeshgahe62
محمدرضا حسین زاده بازرگانی
@mhbazargani
رضا شریفی
@gozarrrrr
سعید تاج محمدی
@Daghaayegh
معین اصغری
@moein_asghari
محمدرضا وحیدزاده
@rezavahidzadeh
داود رحیمی
@davudrahimi
محمد مهدی خانمحمدی
@Impoet
محمد هنری
@mohamadhonari1993
جواد شیخ الاسلامی
@bi_to_naboodan
محمد شکری فرد
@m_shokrifard
#کانال_پایان_پریشانی_ها
@payaneparishaniha
@ghalamhaye_bidar
خسته است
خسته است
خسته است
کفتری که روی گنبدِ
راکتوری نشسته است
#محمد_حسین_نعمتی
@ghalamhaye_bidar
انجمن شعر نارنج
با همکاری حوزه هنری اصفهان
و محفل شعر آیینی انگور
و مؤسسه شهرستان ادب
برگزار می کند:
دومین شب شعر "قلم های بیدار"
با موضوع:
شعر ضد صهیونیستی
@ghalamhaye_bidar
تقدیم به زنده یاد قیصر امین پور
هیچ کس اگر چه با تو همصدا نبود
هیچ کس!
هیچ کس شبیه تو
عاشق جوانه ها نبود
بعد رفتن تو
آن که می شناختت
گریست
بیش تر گریست
آن که با تو آشنا نبود
بعد تو
داغ دست های گرم یک پدر
بر دل
چکامه های نصفه نیمه ماند
رفتنت
نوح حرف های نو!
کشتی خیال را
به ساحل کلیشه ها نشاند
بعد تو
چشم های نوجوان شهر
ماه ها به دکه های بین راه خیره بود
تا که شاید اسم تو
با همان شکوه بیکران
باز هم
روی جلد ماهنامه ی سروش نوجوان
بعد تو
لفظ زنده یاد را
از کتاب فارسی
خط زدیم
تو خودت هنوز زنده ای
زنده ای و روی نیمکت کنار ما نشسته ای
شاعری!
شاخ مرگ را شکسته ای!
من تو را ندیده ام
شنیده ام ولی که
نام کوچک تو
عشق بود
می شناسمت!
آنچنان که چشمه
آنچنان که رود
***
بعد تو
سه شنبه ها...
#حمیدرضا_فاضلی
#سالگرد_قیصر_امین_پور
@ghalamhaye_bidar
#تفنگت_را_زمین_مگذار
تفنگت را زمین مگذار در شب خیزِ طوفان ها...
که در راهند گمراهان و گمراهند میزان ها...
هوای "گرگ و میش" دشت از روزی خبر دارد
که در آن نی لبک سودی نمی بخشد به چوپان ها
تفنگت را زمین مگذار این هشدار تاریخ است
که هرجا بوده انسانی کنارش بوده شیطان ها
مسلمان! لا تَخَف! برخیز و معنا کن شهامت را
و لا تَستَوحشوا! حالا که قبل از ما،مسلمان ها...
یکی میثم شد و آتش به پا کرد و بهشتی شد
یکی مختار شد بین حسین و ابن مرجان ها
همیشه رفتنش آری به سود خیل بسیاری ست
چه "مالک" باشد از کوفه چه "حاج احمد" به لبنان ها
مجاهدهای سازش گر ... رجزخوان های در سنگر
طلبکاران پوچ اندیش...خیل سست ایمان ها
همه امروز باید ماست ها را کیسه می کردند
اگر می بود آوینی اگر بودند چمران ها...
اگر آتش زده بر اختیار دوستان،دشمن
ملالی نیست تا هستند مردان دبستان ها
هلا! ای آن که یک عالم نگاهش خیره بر راهت
تفنگت را زمین مگذار در شب خیز طوفان ها
#رضا_سهرابی
#شعر_اعتراض
@ghalamhaye_bidar
به اربعین همه خونگریه های دشت و کویرم
کجاست قلب صبوری که گم شده ست مسیرم
چو قطره ای که به دریا چو گرد در شب صحرا
بعید نیست اگر در میان راه بمیرم
پیاده آمده ام کربلا که با تو بگویم
فدای قافله ی اشک کودکان اسیرم
چه سفره ها که به پا کرد قدر دار و ندارش
به راه ،پیرزنی که نگفت هیچ فقیرم
به شوق کفش مرا واکس زد که فرق ندارد
چه از ضریح و چه از زائرش غبار بگیرم
دعایی ام که ندیده به عمر رنگ اجابت
نمانده غیر رسیدن به زیر قُبّه گزیرم
#زهرا_سپه_کار
#حماسه_اربعین
@ghalamhaye_bidar
#عاشورايى
سخنی ز کربوبلا بگو، نفسی از آنچه که دیدهای
دو سه بیت تازه و تر بخوان، که چه دیدهای، چه شنیدهای
چه خوش آن که موسم اربعین، برسد به موکب واپسین
به زیارت شه ملک دین، تو رسیدهای که رسیدهای
چه خبر ز خیل پیادهها، ز دعای هر شب جادهها
که خدا کند شب عمر ما، برسد به وصل سپیدهای
به دعای «کنت معک» خوشی؟ دل من اگر به محک خوشی
نروی اگر سوی نینوا، ز سبوی حق نچشیدهای
دو قدم به تاول پا برو، دو قدم به قد دوتا برو
که از آن به سجده تو سربلند و سبک پری، که خمیدهای
همه خواهشم بود از خدا، که شوم شهید ره ولا
ولی آه از این دل مبتلا، دل از قفس نرهیدهای...
پرش بلند هما کجا و دل شکستهی ما کجا
به همین خوشم که ادا کنم غزلی به مدح قصیدهای
#محمد_جواد_شاهمرادى
#حماسه_اربعین
@ghalamhaye_bidar