#تربیتی
💦اشتراکگذاری وسائل با دیگران
💥کودکان از کارهای ما یاد میگیرند بنابراین اگر شما چیزی را با همسر خود مشترک استفاده کنید آنها نیز بیشتر تمایل مییابند وسایل خود را به اشتراک بگذارند.
💥اگر کودکان شما تقریباً در یک حدود سنی هستند شاید ایدهی خوبی است که برای آنها اسباببازیهایی بخرید تا مشترک استفاده کنند.
💥این اولین گام شما برای آموزش کاهش هزینههای وسایل غیرضروری و انتخاب وسایل کاربردیتر است.
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_کودکانه
🐯🔗قصه ببر و مرد مسافر🔗🐯
🐯روزی چند مسافر ببری را به دام انداختند و او را در قفس اسیر کردند.🛤
🐯آن ها قفس او را در کنار جاده قرار دادند تا همه ببینند ببری که تاکنون جان حیوانات و بچه های بسیاری را گرفته الان خود به دام افتاده.🛤
حالا ببر توی یک دردسر بزرگ افتاده بود. او نه غذایی برای خوردن داشت و نه آبی برای نوشیدن.
🐯ببر درنده از هر رهگذر و عابری درخواست می کرد تا او را نجات دهد و به آن ها قول می داد اگر او را از این قفس نجات دهند کاری به کار آن ها نخواهد داشت. اما هیچ کس حرف ببر وحشی و درنده را باور نمی کرد.🛤
🐯اما در آخر مسافری مهربان بعد از این که قول ببر را شنید حاضر شد او را از بند رها کند.🛤
🐯 ببر وحشی به محض این که از قفس آزاد شد می خواست به مسافر مهربان حمله کند. مسافر از او خواست تا به قول و عهدش وفا کند. اما حیوان درنده توجهی به التماس مرد مسافر نمی کرد. 🛤
🐯ببر وحشی گفت: من گرسنه ام و تو هم شکار منی، چگونه تو را آزاد کنم؟
در همین حین، روباهی به آن جا رسید. او تمام حرف های ببر و مرد مسافر را شنید و گفت: باور نمی کنم چنین ببر بزرگی در چنین قفس کوچکی جا شده باشد.🛤
🐯ببر گفت: الان به تو نشان می دهم که چگونه در قفس جاشدم. و بعد داخل قفس شد و روباه ناقلا فوراً در قفس را بست و با مرد مسافر از آن جا دور شد.🛤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
مورچه سیاه کوچولو
کار می کنه، بار می بره
دونه هارو جمع می کنه
داخل انبار می بره
🐜🍎🍈🍒🐜🥦🥒🌶🐜🐜🥨🧀🥖🍞🐜
مورچه سیاه کوچولو
زیرِ زمین لونه داره
تو لونه ی زیرِزمین
یه عالمه دونه داره
🌺🌸🌼🌹🌸🌼🌺🌹🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
مورچه سیاه کوچولو
عاشق کار و کوششه
تابستون و فصل بهار
همیشه زحمت می کشه
🍀🌺🎋🌸🌿🎋💐🌷🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
مورچه سیاه کوچولو
خوشحاله و غم نداره
فصل زمستون که بیاد
آب و غذا کم نداره
☃☃☃🌓🍒🍞🌻🍒💐💐💐💐
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#شعر_دهه_فجر
#نابودی_شب
آمد آن روز پدر
گل لبخند به لب
گفت آمد خورشید
خشک شد چشمه شب
کودک و پیر آن روز
همگی خندیدند
در هوای بهمن
لاله ها رقصیدند
دور شد ابر سیاه
خوب و خوش روزی بود
روز نابودی شب
روز پیروزی بود.
حبیب مقیمی
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#انیمیشن
#نوح_نبی
#قسمت_اول
🍃انیمیشن در مطلب بعدی👇
🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
49.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
#نوح_نبی
#قسمت_اول
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی خارپشت🦔
آموزش در مطلب بعدی👇
🎨کانال قصه های کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
40.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی خارپشت🦔
🎨کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:
ابرهای سبز ، باران سفید
قصه در مطلب بعدی امشب👇
🌼🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
ابرهای سبز باران سفید.mp3
9.51M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:
ابرهای سبز ، باران سفید
🌼🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
ببين چقدر تميزم،🌺
پيش همه عزيزم🌼
شانه زدم به مويم، 🌺
تميزه دست و رويم🌼
مسواك زدم به دندان، 🌺
تا باشم شاد و خندان🌼
اتو شده لباسم،🌺
مي رم سر كلاسم🌼
دوستم دارند بچه ها،🌺
مي گن بيا پيش ما🌼
👈انتشار دهید
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#تربیتی
✳️دو نکته که هر پدر و مادری باید آن را بداند:
💟 هرگز جلوی جمع یا سایر بچه ها شلوار کودکتان را برای تعویض یا دستشویی پایین نکشید!
#با_مهربانی به آنها یاد دهید که زیر لباس حریم خصوصی و شخصی بچه ها است. و کسی به جز پدر و مادر و پزشک آنهم با حضور پدر و مادر حق ندارد به اندام آنها نگاه کند و دست بزنند و .... این کار باعث می شود از خطرات جنسی که در آینده کودک را تهدید کند کمی جلوگیری کنید.
💟 اختصاص فرصتی برای گفتوگو با فرزندان
تقویت مهارت های ارتباطی با کودکان و اختصاص فرصتی برای گفتوگو با آنها از نکات بسیار مهم در برخورد با فرزندان است و با استناد به نظر روانپزشکان کودک، انباشت احساسات در درون کودک می تواند موجب طغیان های خلقی، نوسان ها یا حتی رفتارهای قلدرانه شود، به همین دلیل کودکتان را تشویق کنید آزادانه درباره احساساتش صحبت کند و تلاش کنید عواطفش را به صورت کلامی بیان کند و به او تفهیم کنید یک روش سالم برای بیان خشم، ترس، اندوه یا درد، صحبت کردن درباره این احساسات است.
کانال قصه های تربیتی کودکانه
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
راستگویی جغد پیر.mp3
5.49M
#قصه_صوتی
#کودکانه
#راستگویی
📻🦉راستگویی جغد پیر🦉📻
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#انیمیشن
#نوح_نبی
#قسمت_دوم
🍃انیمیشن در مطلب بعدی👇
🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
44.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
#نوح_نبی_علیه_السلام
#قسمت_دوم
🍃انیمیشن در مطلب بعدی👇
🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#تسبیح_خداوند
🌼اشاره به آیه اول سوره حدید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۱) ۞
بنام خداوند بخشنده مهربان*
آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می گویند. و او توانا و حکیم است.
🍂قصه در مطلب بعدی👇
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ایمان به خدا.mp3
8.55M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#تسبیح_خداوند
🌼اشاره به آیه اول سوره حدید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۱) ۞
بنام خداوند بخشنده مهربان*
آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می گویند. و او توانا و حکیم است.
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#تغذیه
🍏سیب برای بهبود گلو درد و سینه درد و سرفه نوزادان بالای 6 ماه و کودکان بسیار موثر است.
🍎دوره سرماخوردگی را کوتاهتر میکند و در درمان آن مفيد است.
تب را نیز پایین میآورد.
🍎🍏🍎🍏🍎
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#شعر_کودکانه
👨🏻 پدر 👨🏻
آمد صدای پا
از راه پله ها
یعنی که آمده
بابا کنار ما
وقتی به دست او
در باز می شود
یک قصه قشنگ
آغاز می شود
با آن که خسته است
دستان او پر است
دارد همیشه او
یک ساک پُر به دست
از خنده های او
خوشحال می شوم
تا اوج آسمان
بی بال می روم
بابا به چشم من
خورشید خانه است
چشمان او پُر از
مهر و ترانه است!
👈انتشار دهید
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#انیمیشن
#نوح_نبی_علیه_السلام
#قسمت_سوم
🍃انیمیشن در مطلب بعدی👇
🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
47.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
#نوح_نبی_علیه_السلام
#قسمت_سوم
🍃انیمیشن در مطلب بعدی👇
🍃🌸🍃🌸
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🍄💭جیرجیرک و عاقبت تنبلی💭🍄
در یک تابستان گرم، زیر آفتاب داغ، مورچه ای دانه ای رابغل کرده بود. او برای فصل زمستان که سرد بود غذا جمع می کرد.
کمی دورتر، جیر جیرک تنبلی در سایه ی برگی روی شاخه درخت بزرگی نشسته بود و استراحت می کرد. او وقتی مورچه را دید گفت: چرا کمی استراحت نمی کنی؟ تا فصل زمستان مدت زیادی باقی مانده بیا کنار من بنشین تا با هم آواز بخوانیم.
مورچه گفت: نه نمی توانم. چون هر روز باید کار همان روز را انجام بدهم و گرنه عقب می مانم.بهتر است تو هم برای زمستان غذا جمع کنی چون زمان خیلی زود می گذرد. کمی به فکر آینده باش.
حرف مورچه هنوز تمام نشده بود که جیرجیرک شروع کرد به آواز خواندن. او آخرین جمله های مورچه را که بسیار مهم بود را نشنید. مورچه در تمام فصل زمستان کار کرد اما جیرجیرک فقط آواز خواند و وقت گذراند.
زمستان خیلی زود از راه رسید. برگ های درختان زرد شدند و مدتی بعد به زمین ریختند. شاخه های درختان همه خشک شدند و درختان به خواب زمستانی رفتند . برف آمد و با خود سوز سرما آورد.
جیرجیرک گرسنه اش بود اما غذایی نداشت. سردش بود اما خانه اینداشت. او به در خانه مورچه رفت.
وقتی مورچه در را باز کرد، جیر جیرک التماس کنان گفت: دوست من کمی غذا به من بده دارم از گرسنگی می میرم.
مورچه گفت: یادت می آید تمام فصل تابستان آواز خواندی و به حرف های من گو ش نکردی؟
جیرجیرک با خجالت سرش را پایین گرفت و گفت: آن قدر گرسنه ام که چیزی به یاد نمی آورم. کمی غذا بده تا بخورم و جان بگیرم.
مورچه به خانه رفت و کمی غذا برای جیر جیرک آورد. جیرجیرک آن را گرفت و التماس کنان گفت: اجازه بده لحظه ای هم از گرمای خانه ات گرم شوم.
مورچه پاهای لرزان جیر جیرک را دید، او را به خانه اش راه داد. چون خونه مورچه خیلی کوچک بود جیر جیرک همان جا کنار در نشست. آن قدر گرسنه بود که غذاها را نجویده قورت داد.
کمی بعد مورچه گفت: حالا که دیگر سیر شده ای باید بروی. چون من هم باید بروم و به بچه هایم غذا بدهم که وقت خوابشان است.
جیر جیرک گفت: اما من جایی ندارم اگر از این جا بروم از سرما یخ می زنم. بگذار این زمستان را در خانه ات بمانم.
مورچه گفت: این جا برای خود من هم کوچک است. اما در پایین جاده لانه ای خالی است که برف ان را پر کرده است. اگر برف ها را بیرون بریزی می توانی درآن جا زندگی کنی. نزدیک لانه کمی دانه خشک شده زیر برف ها مانده است. می توانی آن را هم به لانه ات ببری و این زمستان را بگذرانی.
جیر جیرک گفت: کار خیلی سختی است.
مورچه در را باز کرد و گفت: هر چه زودتر شروع کنی زودتر آن را می سازی و غذایت را هم تهیه می کنی.
مورچه جیر جیرک را به بیرون خانه هدایت کرد. جیرجیرک که دیگر گرم شده بود و پاهایش توان راه رفتن داشت از خانه مورچه بیرون رفت.
مورچه صدای آواز جر جیرک را که کم کم دور و ضعیف می شد شنید. چند روز گذشت. یکی از آن روزهای سرد بود که مورچه دوباره صدای ضربه های در را شنید.
وقتی در را باز کرد جیرجیرک که از سرما به شدت می لرزید التماس کنان گفت: دوست عزیز بگذار بیایم داخل کمی گرم شوم و غذایی بخورم تا جان بگیرم.
جیر جیرک سرش را زیر گرفت و گفت: هوا خیلی سرد است. مورچه همان طور که در را به شدت می بست گفت: حالا هم برو و آواز بخوان تا گرم شوی.
جیر جیرک این بار با نا امیدی از در خانه خانه مورچه دور شد.
در تمام فصل زمستان مورچه از آن غذای خوشمزه ای که با زحمت جمع کرده بود خورد و بچه هایش را هم سیر کرد. آن ها از گرمای خانه در آن روزها و شب های سرد لذت بردند. اما جیرجیرک تا فصل بهار گرسنگی کشید و سرما راتحمل کرد.
نتیجه اخلاقی:
در روزهای راحتی باید به فکر سختی ها بود و با زحمت و تلاش برای روزهای سخت آماده شد.
#قصه
🍄
💭🍄
🍄💭🍄
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی جوجه اردک🐥
آموزش در مطلب بعدی👇
🎨کانال قصه های کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
22.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زنگ_نقاشی
نقاشی جوجه اردک🐥
🎨کانال قصه های کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
#عنوان_قصه:
#شب_شکلاتی🍬🍬🍫🍬🍫🍬🍬
🍂قصه در مطلب بعدی👇
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
شب شکلاتی_.mp3
6.47M
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
#عنوان_قصه:
#شب_شکلاتی🍬🍬🍫🍬🍫🍬🍬
🍬از قصه های تربیتی و آموزنده
با تشکر از قصه گوی محترم
سرکار خانم هدیه غله دار
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
یک سلام گرم
باعطر گل محمدی
و به لطافت لبخندخدا
برایتان چیده ام
تـا روزتـان بـخیر
دلتان شاد و زندگیتان
هر لحظه زیباتر شود
🌸🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_کودکانه
#تربیتی
#مسواک_زدن
#عنوان_قصه:آقا مسواک مهربان
یکی بود یکی نبود ، توی یک شهر زیبا و کوچولو یک خانواده به اسم آقای امامی زندگی می کردند ، آقا و خانم امامی چهار تا بچه داشتند که یکی از یکی مهربون تر بودند ، یاسین دوم دبیرستان (متوسطه دوم)بود ، زهرا خانم سوم راهنمایی(سوم متوسطه اول) ، یونس سوم ابتدایی بود و دختر کوچولو و ناز نازی خونه هم یاسمن خانم بود ، یاسمن ۴ سالش شده بود . یاسمن خیلی دختر خوب و نازی بود و همیشه حرف پدر و مادرش رو گوش می داد اما حوصله یک کار رو نداشت و اون هم این بود که بعد از غذا مسواک نمی زد . مامان یاسمن یک مسواک خوشگل رو براش خریده بود ، اما یاسمن با مسواک اصلا دوست نبود.
تو خونه اونها ۶ تا مسواک بودند که هر کدوم مال یک نفر بود و هر شب اونها مسواک می زدند و می خوابیدند اما یاسمن به مامان میگفت: من حوصله مسواک ندارم ، همه مسواک ها خوشحال بودند اما مسواک یاسمن ناراحت بود چون یاسمن با او دوست نبود ، یک روز میکروب های خیلی خیلی کوچولو و خیلی خیلی بدجنس با هم حرف می زدند و می گفتند ما خونه نداریم باید تو دندون یکی بریم و برای خودمون خونه درست کنیم و دندون ها رو خراب کنیم و کار بدجنسی زیادی انجام بدیم . اون یکی میکروب ریز گفت: آخه اینها همشون مسواک دارند و اجازه نمیدن ما تو دندون هاشون بریم و دندون هاشون رو خراب کنیم ، یکی از اونها گفت: بریم نگاه کنیم ببینیم کدوم مسواک استفاده نشده هر کدوم استفاده نشده یعنی با مسواک دوست نیست و جای ما تو دندون اون هست، رفتند و نگاه کردند و دیدند که مسواک یاسمن تنها نشسته و ناراحته و کاملا خشک بود. آقا مسواک وقتی میکروب ها رو دید گفت:
اگه جرات دارین بیاین جلو، الان همه شما رو نابود میکنم و اجازه نمیدم هیچ دندانی رو خراب کنید ، اما اون میکروب های بدجنس گفتند ما تو دندون یاسمن میریم اون تو رو دوست نداره و پیش تو نمیاد پس ما رو دوست داره و ما میریم تو دندون های یاسمن.
همون موقع مامان یاسمن اومد ، آقا مسواک سریع بلند شد و گفت: میکروب های کوچولو و بدجنس میخوان برن تو دندون های یاسمن و دندون های کوچولو و ناز اون رو خراب کنند باید یه کاری بکنیم ، مامان یاسمن با مسواک کوچولو سریع رفتند تو اتاق یاسمن. یاسمن میخواست بخوابه ، مامان به یاسمن گفت ببین آقا مسواک مهربون اومده که با تو و دندون های تو دوست بشه و دندون های تو رو تمیز کنه، اما یاسمن گفت: من نمیخوام با مسواک دوست بشم ، مامان گفت اما اگر با آقا مسواک مهربون دوست نشی میکروب های کوچولو میان تو دندون هات و دندون هات رو خراب می کنند و تو دیگه دندون نداری که اینهمه خوراکی و میوه خوشمزه بخوری .
یاسمن حرف هیچ کس رو گوش نداد که نداد و با مسواک دوست نشد.
میکروب های کوچولو و بدجنس یواشکی بدون اینکه یاسمن متوجه بشه همراه غذا و شیرینی رفتند تو دهن یاسمن و سریع پشت دندانهایش قایم شدن ، یاسمن متوجه نبود که میکروب ها اومدن توی دهنش وبه دندون ها حمله می کنند . میکروب ها خیلی خوشحال بودند که توانسته بودند وارد دهن یاسمن بشن و کار بدجنسی بکنند و دندون های یاسمن رو خراب کنند ، میکروب ها به همه دوستانشان صدا کردند؛بیاین تو دهن یاسمن که این خانم خانم خوشگل و ناز مسواک نمی زنه و با مسواک دوست نیست . همه میکروب ها با هم وارد دندون های یاسمن شدند و دندون های یاسمن رو خراب کردند .
چند وقت که گذشت دیگه یاسمن نمی تونست چیزی بخوره آخه همه دندون هاش رو خورده بودند و دندونش خیلی درد می کرد ، یاسمن با مامان و بابا رفتند پیش دکتر ، دکتر وقتی به دندون های یاسمن نگاه کرد گفت تو که اینقدر خوشگل و ناز هستی چرا مسواک نزدی ، و اجازه دادی میکروب ها همه دندون هات رو خراب کنند ، یاسمن گفت یعنی اگر مسواک بزنم میکروب ها می رن و دیگه دندون هام درد نمیکنه؟ دکتر گفت اگر هر روز مسواک بزنی ، میکروب ها می رن و توی دندون تو نمی تونند بمانند چون آقا مسواک اونها رو نابود می کنه.
یاسمن وقتی برگشت خونه سریع رفت پیش مسواک خودش و کلی معذرت خواهی کرد که چرا با اون دوست نبوده ، از اون به بعد یاسمن و آقا مسواک دوستای خوبی شدن و آقا مسواک دندون های یاسمن رو تمیز کرد و دیگه هیچ وقت دندون هاش خراب نشدند و دیگه درد نمی کردند.
پس ما بچه ها همیشه مسواک می زنیم و با مسواک دوست میشیم تا خدای نکرده دندون های ما خراب نشن و درد نکنند.
با تشکر از نویسنده محترم قصه های تربیتی آقای الیاس احمدی از بندرعباس
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌼🌸🌼🌸
آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نقاشی_خرگوش
آموزش در مطلب بعدی👇
🎨کانال قصه های کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
49.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نقاشی_خرگوش🐰
🎨کانال قصه های کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4