eitaa logo
شعر، قصه، معرفی کتاب
3.7هزار دنبال‌کننده
223 عکس
43 ویدیو
9 فایل
قصه، شعر و معرفی کتاب حاصل تلاشی مادرانه بر اساس رویکرد کلیدی و مهم شخصیت محوری از مباحث استاد عباسی ولدی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از لالایی خدا
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 بچه های لالایی خدا! سلام😊 طاعات و عباداتتون قبول 💐 عمو عباسی تو این ماه پرنور با یه برنامه قشنگ به خونه‌های شما اومدن😍. ✅ روزای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه یه برنامۀ جذاب داریم: «می‌خوام شبیه تو بشم» بریم با هم قسمت اول این برنامه قشنگ رو ببینیم😉 @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💥با یه برنامه جدید و جذّاب به خونه های شما اومدیم. 🌸 تو این برنامه بناست بین ما و امام زمان علیه السلام، امام مهربونیا یه قرار گذاشته بشه؛ اون قرار تو اسم برنامه خودش رو نشون میده....... 🍃«می‌خوام شبیه تو بشم»🍃 ✅ شنبه، دوشنبه، چهارشنبه ۱ @lalaiekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید👌صحبت های دکتر غلامی درباره ی امربه معروف و نهی از منکر ــــــــــــ شهید مطهری: در میان ما، در اجرای امر به معروف و نهی از منکر، آن چیزی که بیشتر مورد توجه بوده دو وسیله بوده... آن دو چیز یکی گفتن است و دیگری اعمال زور؛ اول پند می‌دهیم و اگر اثر نکند و قدرت داشته باشیم، به زدن و بستن متوسل می‌شویم... ✅البته شک نیست که گفتن و پند دادن وسیله‌ای است از وسائل. اعمال زور هم به سهم خود در مواردی وسیله دیگری است از وسائل. ولی آیا وسیله امر به معروف و نهی از منکر منحصر است به همین دو؟ ✅راه اخلاص و عمل‏ در اخبار وارد شده که امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله ید و عمل. ما معمولاً از مرحله قلب به جای آنکه‏ اخلاص و حسن نیت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درک کنیم، جوش و خروش و عصبانیت های بی جا می‌فهمیم؛ و از مرحله زبان به جای آنکه بیان های روشن کننده و منطقی بفهمیم که قرآن می‌فرماید: ادْعُ الی‏ سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ موعظه‏‌ها و پندهای تحکم آمیز می‌فهمیم؛ و از مرحله ید و عمل هم به جای اینکه تبلیغ عملی و حسن عمل و همچنین تدابیر عملی بفهمیم، تنها این مطلب را فهمیده‏ایم که باید اعمال زور کرد. ✅روی هم رفته ما برای گفتن ونوشتن و خطابه و مقاله زیاده از حد، اعجاز قائل هستیم؛ در صورتی که: در حدیث است: کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ الْسِنَتِکمْ‏ مردم را به دین حق و صلاح دعوت کنید اما با ابزاری غیر از ابزار زبان یعنی با ابزار عمل. استاد مطهری، کتاب ده گفتار، ص۸۸_۸۹.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به شما همراهان عزیز🌹 داریم به میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السّلام نزدیک میشیم🎊 چند تا قصه سال گذشته تقدیمتون شد که دوباره درکانال میگذاریم ان شاءالله بتونیم قصه ی جدید هم تقدیمتون کنیم❤️❤️ https://eitaa.com/gheseshakhsiatemehvari
داستان نام گذاری امام حسن مجتبی علیه السلام منبع: امالی صدوق،ص ۱۳۵ مجلس ۲۸ کاری از گروه شعر و قصه درمسیـر مادری شاعر:سمیه نصیری 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم مادران عزیز حتما قصه رو اول خودتون بخونید و بعد باتوجه به روحیات و پیش زمینه های ذهنی و سن فرزند عزیزتون و با به کارگیری فنون قصه گویی که درجلسات شخصیت محوری مطرح شد (جلسه سوم قسمت دوم و جلسه چهارم قسمت دوم) برای میوه های دلتون تعریف کنید😍 مطالب شخصیت محوری کانال زیر موجود هست👇 @shakhsiatemehvari توجه: مطالبی که بین دو علامت 🍀 قرار گرفته است، می تواند برای کودکان کوچک تر (مانند زیر ۴ سال) حذف شود. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یکی بود؛ یکی نبود؛ غیر از خدای مهربون، هیچ کس نبود. یه خونه بود که توش حضرت علی و حضرت زهرا زندگی میکردن. 🍀 اونا خدا رو خیییلی دوست داشتن؛ خدا هم اونا رو خیلی دوست داشت. تو خونه‌ی اونا پر از محبّت و شادی و مهربونی بود.🍀 این روزا یه اتفاقی افتاده بود که اهل اون خونه خوشحال تر هم شده بودن؛ 😍 یه بچه به دنیا اومده بود! پسر علی مولا و حضرت زهرا. با تولّد اون نوزاد، حضرت زهرا و علی مولا، مامان و بابا شده بودن.🤩 نوزاد کوچولو خیلی شیرین و زیبا و دوست داشتنی بود و با صدای خنده هاش دل همه رو برده بود. 😍 حالا دیگه وقت این بود که اسمی براش انتخاب کنن.      حضرت فاطمه به علی مولا گفتن: علی جان؛ چه اسمی برای این فرزند می گذارید؟       حضرت فاطمه گفت:/همسرمن، علی جان       نام قشنگی بگذار/ برای نوزادمان       علی مولا چون پیامبر خدا حضرت محمد رو خیلی دوست داشتن و میدونستن که تمام کارها و حرفای ایشون خدا رو خوشحال میکنه گفتند: "خودم اسمی انتخاب نمی کنم؛ هر نامی که پیامبر بفرمایند، با همون اسم صداش می کنیم". گفت علی مولای ما:/می خواهیم از پیامبر تا بگذاره اسمی رو/ برای این گل پسر وقتی پیامبر خدا اومدن و نوزاد کوچولو رو توی بغلشون گرفتن 🍀 دیدن پارچه ی زردی دور نوزاد پیچیده شده. فرمودند: پارچه ی زرد دور بچه نپیچید. بعد خودشون 🍀 با پارچه ای سفید و زیبا، نوزاد رو قُنداق کردن و از علی مولا پرسیدن: "علی جان؛ اسمش رو چه گذاشتی؟"       علی مولا گفتن: "اسمی براش انتخاب نکردم تا شما یه اسم خوب براش بذارید".       پیامبر جواب دادن: "منم هیچ اسمی نمی گم تا خدا اسم قشنگ اون رو بگه".       پیامبر منتظر بودن تا ببینن خدای مهربون چه نامی برای نوزاد می گذارن.😍 همون موقع فرشته ی خوب خدا، جبرئیل، از آسمون اومد و به پیامبر خدا سلام کرد و گفت: خدای بزرگ به شما سلام رسوند و به خاطر به دنیا اومدن این نوزاد، به شما تبریک گفت و فرمود: 🍀 علی مولا همیشه مثل یک برادر، شما رو یاری کرده؛ همون طور که هارون، برادر حضرت موسی، او رو یاری می کرد. پس نام فرزند علی مولا هم، مثل نام فرزند هارون باشه.       پیامبر گفتن: "نام فرزند هارون چی بود؟"       جبرئیل گفت: "شَبَّر"       پیامبر فرمود:  زبان ما عربیه. معنای این کلمه به زبان عربی چی میشه؟       جبرئیل گفت: شَبَّر در عربی یعنی حَسَن. ☘ نامش رو حَسَن بگذارید. پیامبر هم با خوشحالی، نام حسن رو بر روی نوزاد گذاشتن و حالا همه‌ی اهل خونه از وجود حسن کوچولو و صدای خنده هاش خوشحال بودند.❤️😍❤️ 🍀 پیامبرخوب ما/گفتن عزیزان من خدای مهربونم/داده پیامی به من چون که علی همیشه/بوده یارپیامبر کنارمن ایستاده/مانندیک برادر خدامیخوادبگذاریم/نام فرزندهارون باموسی بودبرادر/باهم بودن مهربون☘ فرزندزیبامون رو/که باشدپاره ی تن به گفته ی خداجون/نامیدم اوراحسن       راستی عزیزدلم (پسر/دختر عزیزم)؛ می دونی حَسَن یعنی چی؟       حَسَن یعنی خوب؛ یعنی زیبا و قشنگ؛ 😍 یعنی کسی که خیلی آدم خوبیه و همیشه کارهای خوب و قشنگ انجام می ده و حرف های خوب و قشنگ می گه.       ☘ اون نوزاد وقتی بزرگ شد، چون مثل پیامبر و علی مولا و حضرت زهرا، از همه ی آدم های دیگه بهتر بود، امام و رهبر آدم های خوب و مسلمون ها شد. ☘ قصّه ی ما به سر رسید یه نام قشنگ به نوزاد رسید.😍 با نشر قصه در ثواب آشناکردن بچه ها با امام حسن عزیزمون سهیم باشیم ❤️ https://eitaa.com/joinchat/306839723C258840e540
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان سخنران کوچک(امام حسن علیه السّلام) منبع:کتاب زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد ۴۳ بحار الأنوار) / ترجمه نجفى ؛ ص۳۸۳ نویسنده:نفیسه متحدین کاری از گروه شعر و قصه درمسیر مادری میلاد امام حسن (ع) فروردین ۱۴۰۱ 🌸🌸🌸🌸🌸 به نام خدای مهربان سلام بچه ها❤️ امروز می خواهم یک داستان از زندگی امام حسن مهربان مان برای شما تعریف کنم. سال ها پیش وقتی امام حسن (ع) هفت سالشان بود. بیشتر اوقات به مسجد می رفتند و به صحبت های پدربزرگشان حضرت محمد (ص) با دقت گوش می دادند و انها را به خاطر میسپردند. بعد بدو بدو بر می گشتند خانه و هر چه که شنیده بودند را برای مادرشان حضرت فاطمه (س) تعریف می کردند. روزی علی مولا (ع) دیدند حضرت فاطمه (س) همه ی صحبت های آن روز پیامبر (ص) را بلد هستند . علی مولا (ع) خیلی تعجب کردند و از حضرت فاطمه (س) پرسیدند : شما این ها را از کجا می دانید؟ حضرت فاطمه لبخندی زدند و گفتند : پسرمان حسن برایم گفته است.☺️ یک روز علی مولا (ع) در خانه پشت پرده قایم شدند. دوست داشتند بدانند پسرشان چگونه حرف های پیامبر را تعریف می کند.😍 امام حسن (ع) مثل همیشه با خوشحالی پیش مادرشان آمدند تا آن چه را که شنیده بودند تعریف کنند ولی نتواستند چیزی بگویند. حضرت فاطمه (س) تعحب کردند و پرسیدند : چرا چیزی نمی گویی پسرم؟ امام حسن (ع) گفتند : تعجب نکنید مادرجان. یک شخص دانا و بزرگواری به حرف های من گوش می دهد که من خجالت میکشم جلوی ایشان حرف بزنم. 😅❤️😅 ناگهان علی مولا (ع) از پشت پرده بیرون آمدند و امام حسن (ع) را بغل کردند و بوسیدند.😍😘 کانال شعر و قصه ،معرفی کتاب👇 https://eitaa.com/joinchat/306839723C258840e540
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣قصه ی جدید داریم🤩🎊 تقدیم شما👇
 قصه کودک غیب گو (از فضایل امام حسن مجتبی علیه السّلام) برداشتی از کتاب کریم آل عبا نوشته محسن نعما منبع:بحارالانوار جلد۴۳،صفحه۳۳۳. الثاقب فی المناقب إبن حمزه طوسی،صفحه۳۱۶. کاری از گروه شعر و قصه درمسیرمادری 🌿🌿🌿🌿   بسم الله الرحمن الرحیم سلام بچه ها! من حذیفه هستم، یکی از یارای پیامبر. می خوام براتون یه داستان تعریف کنم که احتمالا تا حالا نشنیدین. یه روز من و چند نفر دیگه از دوستان پیامبر، پیش ایشون نشسته بودیم و مشغول صحبت بودیم. از دور دیدیم که نوه بزرگ پیامبر،امام حسن که اون موقع کوچولو بودن، دارن میان، پیامبر تا ایشون رو دیدن خیلی خوشحال شدن و گفتن: جبرئیل و میکائیل راهنما  و مراقب حسن هستن. ما تعجب کردیم از اینکه حسن بن علی با اینکه سنش زیاد نیست، اینقدر خدا و پیامبر دوستش دارن. وقتی حسن بن علی به ما رسید، پیامبر به پای او بلند شدن. ما هم مثل ایشون بلند شدیم. پیامبر به نوه شون گفتن: حسن جان! تو نور چشم من و میوه قلب من هستی! پیامبر دست حسن بن علی رو گرفتن و راه افتادن، ما هم دنبال ایشون حرکت کردیم. یک دفعه یه مرد ناشناس که خیلی هم عصبانی بود به سمت ما اومد، پرسید: محمد کدام یک از شماست؟ خیلی عصبانی حرف میزد. حضرت محمد گفتن: من هستم. اون مرد گفت: ای محمد من دشمن تو هستم و به این دشمنی افتخار میکنم. ما عصبانی شدیم، اما پیامبر لبخند زدند. چند نفری از ما خواستیم اون مرد رو بگیریم و ادبش کنیم، اما پیامبر به ما گفتن کاری نکنیم. مرد گفت: تو میگی پیامبری درحالی که واقعا از طرف خدا نیومدی.مگر اینکه معجزه ای نشون بدی! پیامبر گفتن: ای مرد، من میتونم بهت بگم کِی و چجوری از خونه ت اومدی. می خوای یکی از اعضای بدنم این خبر ها رو به تو بگه؟ مرد تعجب کرد و گفت: مگه بدن هم صحبت می کنه؟ پیامبر به نور چشمشون یعنی امام حسن علیه السّلام اشاره کردن. اون مرد عصبانی گفت: چطور یک بچه می خواد از علم غیب و چیزی که ازش خبرنداره به من بگه؟ ما هم تعجب کرده بودیم، و هم از برخورد اون مرد ناراحت بودیم. منتظر بودیم ببینیم چه اتفاقی می افته؟ حسن بن علی گفتن: تو وقتی راه افتادی، آسمان  پر از ابر بود، اون شب رعد و برقی اومد، که خیلی ترسیدی. ما داشتیم چهره مرد رو می دیدیم که ازحالت عصبانیت در میاد و متعجب میشه. حسن بن علی ادامه دادن: توی راه هوا تاریک شد و راه رو گم کردی ، نمی دونستی از کدوم طرف باید بری ، میون بیابون مونده بودی و میترسیدی. اومدی تا پیامبر رو از بین ببری ،و پیش خانواده ت برگردی، اما به لطف خدای مهربون با ایمان کامل برمیگردی.😍 اون مرد کم کم داشت می فهمید که درباره ی پیامبر اشتباه کرده و تا الان ایشون رو نمی‌شناخته. سرش رو پایین انداخت و گفت من می خوام مسلمون بشم، چیکار باید بکنم؟ امام حسن با مهربونی شهادتین رو بهش یاد دادن و گفتن که تکرار کنه اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله بله بچه ها اون مرد اومده بود تا پیامبر رو  از بین ببره ولی به لطف خدای مهربون مسلمون شد و پیش خانواده اش برگشت. ــــــــــــــــــــــــ بعد از تعریف کردن قصه حالت های مختلف مرد ناشناس رو که بعدا مسلمون میشه با فرزند دلبندتون به صورت بازی انجام بدید 😍. اولش عصصصبانی ه😡😤 بعد متعجب میشه😳😳 کم کم به فکر فرو میره🤔🤨 و از رفتارش شرمنده میشه😓😥 و درآخر که مسلمون میشه باشادی پیش خانواده ش برمیگرده😁😄. میتونید اول آروم آروم انجام بدید و بعد تند تند حالت چهره تونو عوض کنید بچه ها کللی ذوق میکنن و میخندن و بعد خودشون شروع میکنن به تغییردادن چهره شون☺️ به کانال شعر،قصه،معرفی کتاب بپیوندید👇 https://eitaa.com/gheseshakhsiatemehvari
یه پیشنهاد جذاب🤩 بعد از تعریف کردن قصه حالت های مختلف مرد ناشناس رو که بعدا مسلمون میشه با فرزند دلبندتون به صورت بازی انجام بدید😍. اولش عصصصبانی ه😡😤 بعد متعجب میشه😳😳 کم کم به فکر فرو میره🤔🤨 و از رفتارش شرمنده میشه😓😥 و درآخر که مسلمون میشه باشادی پیش خانواده ش برمیگرده😁😄. میتونید اول آروم آروم انجام بدید و بعد تند تند حالت چهره تونو عوض کنید بچه ها کللی ذوق میکنن و میخندن و بعد خودشون شروع میکنن به تغییردادن چهره شون☺️ به کانال شعر،قصه،معرفی کتاب بپیوندید👇 https://eitaa.com/gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊قصه هایی از امام حسن مجتبی علیه السّلام 🎊 در ایام ولادت کریم آل عبا گروه شعر و قصه درمسیرمادری تقدیم می‌کند: 🌹 روی عبارات آبی رنگ ضربه بزنید👇 قصه نامگذاری امام حسن مجتبی علیه السّلام قصه سخنران کوچک قصه جنگ ناتمام امام حسن علیه السّلام (صوتی از زبان استاد عباسی ولدی) مناسب بالای شش سال قصه جنگ ناتمام امام حسن علیه السّلام (متن پیاده شده با اندکی تغییر) قصه کودک غیب گو ــــــــــــــــــــــ به کانال شعر،قصه،معرفی کتاب بپیوندید👇 https://eitaa.com/gheseshakhsiatemehvari
اینم یه کاردستی ساده و راحت 👇
کاردستی بشقاب پرنده احساسات لوازم مورد نیاز: بشقاب یکبار مصرف، مقوای رنگی،پونز چشم و دهان و ابرو را با مقوا درست می کنیم به وسیله پونز به بشقاب وصل می کنیم که قابل حرکت باشد. بعد احساسات مختلف را نشان می دهیم . 😁😰😡🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام! 🌹 طاعات و عباداتتون قبول. امروز ۱۷ام رمضان سالروز جنگ بدر و واقعه‌ی معراج هست به همین مناسبت میتونید قصه‌های زیر رو برای بچه‌های گلتون تعریف کنید😍😍😍
0143%20ale_emran%2018-19.mp3
5.06M
۱۴۳ آیات ۱۹ - ۱۸ «داستانی از سفر معراج پیامبر» منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب «بحار الأنوار، جلد ۴۰، صفحه ۵۶» اثر علامه محمد باقر مجلسی از دقیقه ی هفتم قصه شروع میشه 😍 @lalaiekhoda
🎊 قصه های ۱۷ رمضان سالروز جنگ بدر و معراج پیامبر اکرم 🎊 قصه معراج (صوت) برگرفته از کانال لالایی خدا استاد عباسی ولدی قصه (متن) ماموریت آب(چاه بدر) نسخه زیر چهارسال قصه (متن) ماموریت آب (چاه بدر) نسخه بالای چهار سال قصه معراج (متن) 📣 با نشر این پیام در ثواب آشناکردن بچه شیعه های ایران عزیزمون با فضایل اهل بیت علیهم السلام سهیم باشیم 🙏 🌿🌿🌿 کانال لالایی خدا 👇 @lalaiekhoda به کانال شعر، قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari