eitaa logo
گلچین شعر
15.3هزار دنبال‌کننده
948 عکس
322 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار بار رساندم به هر طریق سلامی نمی‌رسد ز تو اما نه قاصدی نه پیامی کجای این شب غمگین نشسته‌ای به تماشا بدون اینکه بگویی به اهلِ شهر، کلامی چه رازهای مگویی چه عطرِ خاطره‌گویی هنوز می‌رسد از شیشه‌ای غمی به مشامی نگاه کردن و از دیدن تو دست کشیدن عجب حلالِ حرامی... عجب حلالِ حرامی فراق با همه تنهایی‌اش اگرچه به سر شد وصال با همه زیبایی‌اش نداشت دوامی به این امید که روزی به سوی خانه بیایی دوباره آینه‌ای را گذاشتم لبِ بامی @golchine_sher
لبخندِ تو آمیزه‌ای از شرم و سکوت است انگار لبت غنچه‌ی باغ ملکوت است من دست به سوی تو برآورده‌ام ای ماه! این مست درختی‌ست که در حال قنوت است این خاک به بارانِ نگاه تو بهاری‌ست ای عشق! بدون تو جهانم برهوت است بر مستی ما خرده مگیرید رفیقان این سکر تماشای جلال و جبروت است «پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدی» پژواک صدای تو سکوت است، سکوت است @golchine_sher
سر و پای برهنه می‌برند آن پیر عاشق را که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را همان‌هایی که قرآن بر سر نی کرده، می‌بردند به دستِ بسته، پای نیزه‌ها قرآن ناطق را و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟ به نام سوره‌های «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ» بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد به مصباح‌الشریعه تا ابد جان‌های عاشق را @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبحم بخیر می شود آری به دیدنت این روزگار با تو مرا رو سپید کرد @golchine_sher
نگاهم با نگاهش آشنا بود دلم در بندِ عشقش مبتلا بود کسی حالِ مرا باور نمی کرد زمانی که دلم غرقِ دعا بود کنار سایه ی زلف سیاهش مرا وقتِ سحر مهمانسرا بود اگر غم مشکلی ایجاد ، می کرد نظر بر روی او مشکل گشا بود کنون حالِ خوشی با عشق دارم که گامِ اوّلم در ابتدا بود ندارم شکوه از جورِ خلایق چرا که در دلم عشقِ شما بود نرنجیدم اگر از دستِ نادان مرا در سینه صبرِ انبیا بود ز پیری از چه رو باید بترسم؟ که در دستِ من از اوّل عصا بود شهید زنده را باک از عدو نیست که نادان یکسره کارش خطا بود چو( شایق) کی هراسی در دلم هست،؟ اگر آشوبگر قصدش جفا بود @golchine_sher
دستی بلند کرد و گفتم: «سفر به خیر!» خوش می‌روی، گذار تو از این گذر به خیر من چون گوَن، اسیرِ غم ِخویشتن شدم یادِ تو، ای نسیمِ خوش رهگذر! به خیر یادِ تو، ای که خیسی چشمان من نشد آخر به عزمِ راسخِ تو کارگر، به خیر یادت نمی‌رود زِ خیالم؛ مگر به مرگ ذکرت نمی‌رود به زبانم؛ مگر به خیر بی‌خوابی ارمغانِ دلِ رفته‌ی من است هرگز نمی‌شود شبِ عاشق، سحر، به خیر تسلیم ناگزیریِ تقدیر خود شدم دستی بلند کردم و گفتم: «سفر به خیر!» @golchine_sher
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد من داستان آن گل سرخم که عاقبت دل سوزی نسیم سرش را به باد داد گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست خير شما رسیده به ما مرحمت زیاد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای شادیِ روحم کمی غــزل، لطفاً دلم پراز غم و درد است راهِ حل لطفاً... همیشه کام مـــــرا تلخ می‌کند دنیـا به قدرِ تلخیِ دنیــــای‌تان عسل لطفاً... مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدم‌هـا فقـــــط برای دمی گریـــــه لااقـل ،لطفاً... کسی میانِ شما عشق را نمـــی‌فهمد ادا دروغ بس‌است این‌همه دغل لطفاً... کجاست کوه‌کنـــــی تا نشان دهد اصلاً به‌حرف نیست که‌عاشق شدن عمل لطفاً... به زور آمـــــده بودم، به اختیـار مــــرا ببر به آخرِ دنیـــــا از ایـن محــــل لطفاً... نمانده راهِ زیادی کنــــارِ قبرستـــــان پیاده می‌شوم اینجا،همیـن بغل لطفا... @golchine_sher
برای فتح تو ترفند من یقینی نیست که ناشناخته‌تر از تو سرزمینی نیست تو باردار هزار احتمال مجهولی که در هوای تو امکان پیش‌بینی نیست بیا به متن مضامین عشق برگردیم مناسب من و تو حاشیه‌نشینی نیست به گریه رفتم و گفتم که دوستت دارم ولی به بدرقه‌ی اشک آستینی نیست تمام مردم دنیا به دین خود باشند برای من که مقدس‌تر از تو دینی نیست @golchine_sher
آب را گل کردند خشک شد دشت شقایق سهراب! شاخه را باد شکست صید شد آهوی بیچاره به دست صیاد در قفس مانده قناری ز جفا و بیداد ماهی قرمز کوچک در رود کمکَمک خواند سرود! از غم بلبل عاشق می‌خواند که گل سرخ قشنگش ز جفا خشک و پرپر شده بود... و در آن بالا دست در سر آبادی کوزه بر دوش آمد تا برد آب روان آب اما گل بود رنگ گل‌ها همه زرد لاله‌ها پرپر و پژمرده و بلبل غمگین آه ای سهراب تو نبودی و نبود آب زلال آسمان آبی نیست و محبت مرده آه این منظر وحشتناک است چشم من نمناک است طعم گِل می‌دهد این آب چرا؟ ز چه رو فصل بهار سرد و بی روح شده و درختان زردند برگ‌ها از پس یک بغض فرو می‌ریزند آه سهراب چرا آب گل آلود شده! بغضهایم به گلو مانده و من بی‌نفسم آه سهراب بیا ! چشم بر راه توام اینکه بر راه تو بنشسته خود تهمینه است استقبالی از سهراب سپهری @golchine_sher