eitaa logo
گلچین شعر
16هزار دنبال‌کننده
956 عکس
322 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
كی می شود پرنده شوی آسمان شوم در چشمهای خيس تو رنگين كمان شوم ها!دور مانده ام زخودم سال های سال چيزی نمانده است كه يك بی نشان شوم اين چهره ی هميشگی من نبوده، نه! از من بعيد بود كه نامهربان شوم از من بعيد بوده كه با اين همه اميد بازيچه ی شرارت جادوگران شوم ای بهترين بهانه ی دلتنگی ام غزل فرصت بده كه شعله ی آتشفشان شوم می ترسم از تظاهر و ابراز عاشقی می ترسم اينكه مضحكه ی اين وآن شوم "از سنگ روی يخ شدنم هيچ شكوه نيست" آماده ام كه هرچه بخواهی همان شوم... @golchine_sher
بـه هرکسی نتوان گفت شرحِ قصهٔ خویـش ... @golchine_sher
لبخند می زنند خزان ها به خاری ام تقویم چارفصلِ پر از بی بهاری ام گم کرده ام به ساحل تو راه و چاه را رودم ولی به دامن مرداب جاری ام مثل پرنده عاقبتم دام می شود هر وقت که به حال خودم می گذاری ام آدینه ها و عقربه ها شاهدند که من هرچه نیستم همه چشم انتظاری ام دارم میان غصه و غم کم می آورم وقتش رسیده است بیایی به یاری ام باید خودت بیایی و کاری کنی، که من- جانِ به لب رسیده ام و زخم کاری ام این بار را به جای تو من گریه می کنم محبوب من.. بخند اگر دوست داری ام... @golchine_sher
نخواندن راه خوبی نیست؛ تاوانی اگر مانده است به پا کن این نمازت در تو ایمانی اگر مانده است نرفتن فکر خوبی نیست؛ باید رفت باید رفت که مصنوعی تو را یک پای لنگانی اگر مانده است امیدی نیست جز لطف تو بين پاره آجرها میان سفره ها یک لقمه ی نانی اگر مانده است فقط عشق است رحم آورده این خشم زلیخا را برای یوسف این شهر زندانی اگر مانده است بیا از کوه بالاتر و خورشیدپیامد باش! به روی شانه ها رد مسلمانی اگر مانده است سری بشکسته روی نیزه ها در سنگباران ها به پیشانی تو رد مسلمانی اگر مانده است ببین فرسایش دیروز بر آسایش حالا؛ سری برنیزه ها رفته است سامانی اگر مانده است برو شاعر! بخواه از ابر بارانی بباراند! میان چشم هایت بوی بارانی اگر مانده است @golchine_sher
دیدنت باعث دلتنگی من خواهد شد بعد هر آمدنت رفتن اگر هست،نیا! @golchine_sher
من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت... @golchine_sher
آن قدر از مقابل چشم تو رد شدم تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم   منظومه‌ای برابر چشمم گشوده شد آن شب که از کنار تو آرام رد شدم   گم بودم از نگاه تمام ستارگان تا این که با دو چشم سیاهت رصد شدم   شاید به حکم جاذبه، شاید به جرم عشق در عمق چشم‌های تو حبس ابد شدم   دیدم تو را در آینه و مثل آینه من هم دچار- از تو چه پنهان؟! ـ حسد شدم   شاعر شدم همان که تو را خوب می‌سرود مثل کسی که مثل خودش می شود شدم   در حیرتم چگونه، چرا در نگاه تو دیروز خوب بودم و امروز بد شدم   @golchine_sher
گذشتم از سر عالم، کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت، چه عالمی دارم... @golchine_sher
دریای جوانمردی و ایثار و کرامات سرچشمه ی پاکیزه ی ایمان و عبادات جانان علی ، جان و دل مادر سادات بر کل کریمان جهان قبله ی حاجات مانوس دعای سحر و روح مناجات در خُلقِ کریمانه حسن را بدلی نیست بهتر ز ثنایش به دو عالم عملی نیست مهتاب شب نیمه ی ماه رمضان است خورشید فروزنده ی آفاق جهان است انوار ولایت ز بر و روش عیان است با عشق حسن خون به رگم در جریان است دلداده ی او زآتش دوزخ به امان است آن مصحف نازل شده در ماه خدا اوست محبوب دل فاطمه بی چون و چرا اوست پاداش رسالت به نبی رب جلی داد سبط خلف بی بدل و بی مثلی داد از باغ بهشت تحفه به زهرا و علی داد بر خَلق ، نشانی ز فروغ ازلی داد بر دفتر عصمت به لطافت غزلی داد با غیر حسن در همه عمر کار نداریم در روز جزا غیر حسن یار نداریم ما جمله غلامان حسن در دو جهانیم ما بنده ی احسان حسن در دو جهانیم ما دست به دامان حسن در دو جهانیم ما بی سر و سامان حسن در دو جهانیم والله که مسلمان حسن در دو جهانیم شادیم که خدا داد به ما عشق حسن را با منقبتش جان بدهیم شعر و سخن را (سمن) @golchine_sher
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن کز غَم چنان شوی که نبینی بخواب، خواب... @golchine_sher
وقتی که مسیرمان خیابان باشد همراه تو شادی‌ام فراوان باشد با تو چِقَدر قدم‌زدن می‌چسبد مخصوصا اگر به زیر باران باشد @golchine_sher
کفش‌هایم کجاست؟ می‌خواهم بی‌خبر راهی سفر بشوم مدتی بی بهار طی بکنم دوسه پاییز دربه در بشوم خسته ام از تو از خودم از ما، ما ضمیر بعید زندگی ام دو نفر انفجار جمعیت است پس چه بهتر که یک نفر بشوم یک نفر در غبار سرگردان یک نفر مثل برگ در طوفان می روم گم شوم برای خودم کم برای تو دردسر بشوم حرفهای قشنگ پشت سرم آرزوهای مادر و پدرم حیف خیلی از آن شکسته ترم که عصای غم پدر بشوم پدرم گفت دوستت دارم پس دعا میکنم پدر نشوی مادرم بیشتر پشیمان که از خدا خواست من پسر بشوم داستانی شدم که پایانش مثل یک عصر جمعه دلگیر است نیستم در حدود حوصله ها پس صلاح است مختصر بشوم دورها قبر کوچکی دارم بی اتاق و حیاط خلوت نیست گاه گاهی سری بزن نگذار با تو از این غریبه تر بشوم @golchine_sher