eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
745 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
محبوبم! کاش می‌توانستم تنهایی‌ام را بیاورم کنارِ تنهایی شما @golchine_sher
تا ابد بغضِ منِ تب زدهِ کال است عزیز دیدن گریه ی تمساح محال است عزیز تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست قبله ی دهکده مان سمت شمال است عزیز پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن فصل گل دادن نی ، فصل وصال است عزیز ماه من ! عکس تو در چشمه گل آلود شده عیب از توست ! ببین ! چشمه زلال است عزیز دام گیسوی تو بی دانه شده ، می فهمی ؟ امپراطوری تو رو به زوال است عزیز عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده اینکه بر گردنم افتاده وبال است عزیز چار فصل است دلم ، منتظر پاسخ توست لعن و نفرین به تو و هرچه سوال است عزیز @golchine_sher
دیشب پدر دوباره تبی شعله ور خرید! ‌از نان خبر نبود... که خون جگر خرید با کارت های خالیِ عمری که سوخته است دیگر نمی شود نفسی مختصر خرید! کبریت های بی خطر خانه گفته اند: باید به سر دوباره هوای خطر خرید، اصلاً برای هر سرِ بی درد لازم است با مشت های بسته کمی دردسر خرید! خورشیدهای باور ما را فروختند یک عمر این جماعتِ تاریکِ زرخرید! ای سرزمین آبی لبخندهای من! باید چگونه تا تو بلیط سفر خرید؟ وقتی که بادها همه تعطیل می شوند باید برای قاصدکان هم خبر خرید دیشب رکاب می زدم اما میان خواب با آن دوچرخه ای که برایم پدر خرید! @golchine_sher
نزدیک میشوم به تو تا مبتلا شوم تا با رسوم عاشقی ات آشنا شوم پاییز پشت پنجره ام قد کشیده است باید به روی خاک بیافتم طلا شوم من هیچ هیچ، ذرّه ی ناچیز هستی ام وقتی که در وجود تو یا رب فنا شوم از بازی زمانه و تقدیر خسته ام از خویش خویش خسته و باید جدا شوم هر وقت "یا مجیب" صدا می زنم تو را باید که با تمام وجودم صدا شوم بی بال و پر اگر چه شدم در حریم تو مستم که در هوای حریمت رها شوم حافظ شراب ناب بیاور بنوشمش تا خالص از دو رویی و دور از ریا شوم «فهمیدم اشتباه نبود انتخاب عشق» نزدیک می شوم به تو تا مبتلا شوم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
ای دوست من سلام، صبحت زیبا ای معرفت و مرام، صبحت زیبا خورشید نگاه می کند با لبخند لبخند تو مستدام، صبحت زیبا @golchine_sher
در خدمتیم، مَردِ خطر خواستی اگر معجونی از جنون و هنر خواستی اگر در سینه‌ام دلی‌ست پُر از داغ و غرقِ خون این لاله را بچین، گُلِ‌سَر خواستی اگر شب‌های خسته این تو و این مرغِ جانِ من خوابت گرفت و بالش پَر خواستی اگر از آسمان می‌آورم و هدیه می‌کنم جای چراغِ خانه قمر خواستی اگر زیبایی تو را که نمی‌فهمد آینه از چشمِ من بخواه، نظر خواستی اگر می‌گویم آنچه آینه درباره‌ات نگفت در من نظر کن آینه‌تر خواستی اگر تا شهرِ عشق، هر غزلم صد قطار شد شعری بخوان، بلیطِ سفر خواستی اگر ... @golchine_sher
زندگی خواب‌های گذشته است که تعبیر می‌شود ... زندگی تاب خوردنِ خیال در روزهایی‌ست که هرگز عمرمان به آن نمی‌رسد زندگی آغاز ماجراست ...! @golchine_sher
میلم به گفتگوست ولی قیل‌وقال نه عاشق سکوت می‌کند اما جدال نه ما با دروغ راه به جایی نمی‌بریم گفتی که می‌رسم به تو؟ با این روال نه! عمری به حال عالم و آدم گریستی اما به حال این دلِ آشفته‌حال نه ای برکه‌ای که بوسه به مهتاب می‌زنی نازک‌خیال باش ولی خوش‌خیال نه بیچاره من که موجم و ساحل تویی، ببین: حق می‌دهی به رفتنم اما مجال نه ای دل بلند باد غرورت که پای عشق خونت حلال گشت ولی پایمال نه گفتی شبیه آینه و آه، با همیم شاید مناسبیم ولی ایده‌آل نه @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پشت روز روشنم، شام سیاهی دیگر است آنچه آن را کوه خواندم، پرتگاهی دیگر است شاید از اول نباید عاشق هم می‌شدیم این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن این قضاوت انتقام از بی‌گناهی دیگر است روزگاری دل‌سپردن‌ها دلیل عشق بود اینک اما دل‌بریدن‌ها گواهی دیگر است درد دل کردن برای چشم ظاهربین خطاست آنچه با آیینه خواهم گفت آهی دیگر است @golchine_sher
به دنیا آمدی تا شیعیان را سروری باشد جهان در سایه لطف عدالت گستری باشد تو فرزند علی(ع)بودی و از ذریه ی زهرا(س) نمی شد جز حسن(ع) نام تو نام دیگری باشد جهان فهمید پشت ابر هم خورشید می تابد اگرچه شهرتش در حصر بودن، عسکری باشد جهان شد فتح با اندیشه ات بی آنکه در گردت شبیه مجتبی (ع)غمخوار و حتی لشکری باشد به تفسیر تو پیدا کرده عالم راه را از چاه چگونه می شود فرزند کوثر، عسگری باشد؟ زمین از حجت حق لحظه ای خالی نمی ماند و این یعنی که باید شاه بیت آخری، باشد @gida13 @golchine_sher
هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست هم موقع سفر چمدانم نبود و نیست پشت سرم شب سفر آبی نریخته اند یعنی که هیچ  کس نگرانم نبود و نیست رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه ای است که  هیچ  وقت قدر دهانم نبود و نیست گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست ابری درآسمان جهانم نبود و نیست انگار هیچ وقت به دنیا نبوده ام در هیچ جای شهر نشانم نبود و نیست در دفتر همیشه نو خاطرات من چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست قصدم نوشتن غزل است و نوشته هام حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست @golchine_sher
• کدخدا • . . کج کرد پالانِ خرش را کدخدای ما خونِ خر و پالانِ کج مانده‌ست پای ما دستِ کجی می‌رفت اگر سوی خر و خورجین خرج کفن می‌کرد دزد بینوای ما وقتی سرِ خر را به سوی شهر کج می‌کرد پشتِ سرش می‌رفت تیرِ ناسزای ما تقدیرِ ما مثلِ خروسان سَر بریدن بود آری یکی می‌شد عروسی با عزای ما در پای وافور و کباب کبک خان می‌سوخت قالیچه‌های دستباف نخ‌نمای ما کِی می‌شد آن جا دست روی دست بگذاریم گرگی اگر شب نی‌لبک می‌زد به جای ما بر گردن گربه سیاهان بود تقصیرش وقتی نمی‌بارید باران با دعای ما در شیشه می‌کردند خونِ ما و می‌گفتند رنگی ندارد بعد از این دیگر حنای ما زاغ سیاه ایل ما را چوب می‌زد خان تا کم نیارد پیشِ کفش تابه‌تای ما بیدی نمی فهمید حال وروز مجنونی تا تب نمی کردند لیلی ها برای ما آب و هوای شهر می افتاد از چشمش وقتی کسی رد می شد از آب و هوای ما می‌گفت فردا حشرِ ذرات است می بینید مثلِ غباری در غروب روستای ما چوب خدا هرچند اغلب بیصدا باشد بشنو به فرق کدخدا، چوب خدای ما @golchine_sher
در آینه جز صورت زیبا نمی بینی اصلا غمی در چهره ی دنیا نمی بینی حرف از بهار احتمالی می زنی هر روز پاییز را در پشت در اما نمی بینی رد می شوی از کوچه باغ خیس چشمانم من را کنار جویِ غم تنها نمی بینی از خنده هایم عکس می گیری ولی یکبار در دوربینت بغض هایم را نمی بینی در برکه ی من صورت ماهت نمی افتد وقتی که دیگر کمتر از دریا نمی بینی بر اینهمه ناگفتنی ها چشم می بندم در پشت پلکم مرگ را حتی نمی بینی @golchine_sher
فکر کردن به تو زیبا است چون مهتاب در دلِ تاریکی چون نوازشِ خورشید  گاه می پندارم نشسته ام‌ ترانه ی دریا می شنوم‌ گاه بر می خیزم غنچه های سرخِ باغچه را می نگرم‌‌  می روم‌ بر ردِ پاهایی بوسه می نهم که سالهاست میزبانِ گرد و غبارند . ▪️ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دمیده در هوا عطر گل سرخ گرفته کوچه راعطر گل سرخ دوباره صبح شد خورشید خانم بیاور چای با عطر گل سرخ @golchine_sher
شهریست که نور و دُرّ و گوهر دارد انا اعطیناک الکوثر دارد با پای پیاده پر زند تا خود صحن زائر که نه صد فوج کبوتر دارد هی بست نشست تا که باران بشود چون اشک به روی گونه، غلطان بشود چک چک چک چک چک چک آمد در صحن ابری که دلش لک زده مهمان‌ بشود https://eitaa.com/hediyearjmand @golchine_sher
از شب رفتن تو پیر شدم روز به روز از تماشای جهان سیر شدم روز به روز فکر دریاشدن از خاطر من رفت که رفت مثل مرداب زمین‌گیر شدم روز به روز از سراشیبی هستی به تو رو آوردم به عدم گرچه سرازیر شدم روز به روز گرچه یک عمر به تحسین تو لب وا کردم بیشتر پیش تو تحقیر شدم روز به روز منم آن بیدل سرگشته که از فرط جنون به سر کوی تو زنجیر شدم روز به روز شب به شب شکر کنم قسمت خود را ای عشق گرچه بازیچه‌ی تقدیر شدم روز به روز @golchine_sher
امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت نه تنها دوست، دشمن فکر حفظ احترامش بود کسی که آیه‌ی تطهیر بخشی از مقامش بود تمام سهمش از دنیای ما شد گوشه‌ی زندان همان آقا که سرتاسر همه عالم به نامش بود چنان با دشمنان خود هوای مهربانی داشت که زندان‌بان او یک‌عمر دربند مرامش بود دلش می‌خواست تا روز ابد می‌ماند با آن‌ها که دنیا بیشتر در جمع محرومان به‌کامش بود اگرچه قدر او را مردم دنیا ندانستند ولی در عرش، تسبیح ملائک ذکر نامش بود به هر زندان که می‌بردند آقای غریبان را دل هر شیعه مانند کبوتر روی بامش بود برای دیدن آقا نه تنها سوخت جان ما که حتی کعبه هم مشتاق دیدار امامش بود عبادت بود کارش در تمام روزها و شب‌ها ولیکن گریه قوتِ غالبِ هر صبح‌وشامش بود چرا باید إبا می‌کرد از عمّال عباسی؟ کسی که قلب حیواناتِ وحشی نیز رامش بود حَسَن، فرقی ندارد مجتبی یا عسکری باشد که تنها ماندن و بی‌یاوری ارث مدامش بود عطش بالا گرفت و زهر آخر کار خود را کرد در آن لحظه فقط ذکر مصیبت در کلامش بود؛ خدایا مادر مظلومه‌ام را بی‌هوا کشتند یکی ای کاش از آن‌ها بپرسد که؛ "چرا کشتند؟" @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا امام عسگری.... با کس نگوید ماه؛ این سرّ نهان را پیچیده درخون جگر زخم گران را آتش گرفته می گدازد سینه سینه تا یازده آیینه قلب کهکشان را دل می چکد از ناله ی وا غربت او سوزانده این غم سینه ی صاحب زمان را سمفونی خون است بر گیتار ِ گریه غم می نوازد زخمه های بی امان را گنبد به گنبد برده بربالِ کبوتر تا اوج سامرای او هفت آسمان را تاریخ عمری می نگارد روی تقویم آثار درد زخم های توأمان را ای وارث روحِ عطشناکی که نوشید از جرعه های درد داغِ شوکران را تو منتهی الحلمی ؛مصابیح الدجایی اعجاز کن !!!وا کن گره کارِ زمان را زخمیِ بالِ سینه سرخان را نباشد تدبیر جز اشک و دعای انس و جان را چون غنچه لبهای فرج سربسته مانده... کو تا نسیمی وا کند سرّ نهان را @golchine_sher
آموخته ام که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن نگاه را وسعت داد ... @golchine_sher
جنگل، پاییز، کلبه ای چوبی و دودی که از دودکشش بالا می رود کاش با تو در چهارچوب همین تابلو آشنا شده بودم ...! @golchine_sher