محبـوب خلق و عرش معلی خوش آمدی
جان علی(ع) و حضرت زهرا(س) خوش آمدی
فرمود«از من است حسین(ع) و من از حسین(ع)»
ای نور چشم حضرت طاها(ص)، خوش آمدی
دار الشفاست کوی تو و چای روضه هات
دارد همیشه هرم مسیحا، خوش آمدی
ای پنجمین حقیقت اهل کسا حسین(ع)
بر شام تار، ماه دلارا، خوش آمدی
چشـم امید ما به تو روز قیامت است
ای کشتـی نجـات به دنیـا خوش آمدی
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
@golchine_sher
#امام_حسین_ع_مدح
در همه دم ذکر لبم یا حسین
کاش که محشور شوم با حسین
چشم دلم خیره به کرب وبلا ست
مرغ دلم پر بکشد تا حسین
دل همه دم غرق تولای اوست
دل چو یکی قطره و دریا حسین
قطره ام و غرق تولای او
هم که به دریا و به در یا حسین
ای به فدایش پدر و مادرم
آه که برده دل ما را حسین
گفت که جز او ندهم دل به کس
عشق بود دلبر زهرا حسین
خیل رفیقان به دم واپسین
جمله روند از برم الا حسین
#جواد_کریم_زاده
#عضوکانال
@golchine_sher
🍃🌺 به شادباش اعیادِ سراسر نورِ شعبانیه
#نذر_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
#نذر_حضرت_أباالفضل_علیه_السلام
#نذر_حضرت_سجاد_علیه_السلام 🌺🍃
امشب به من فدا شدن آموخت فاطمه(س)
پیراهنِ سفید مرا دوخت فاطمه(س)
خورشیدِ دوّمش متولّد شده بیا...
حال تمام خَلق؛ مساعد شده بیا...
مادر شد و محبّتِ بر عالَمِیْن کرد
ذکر مدام ِ قلب مرا "یاحسین(ع)" کرد
از آفتاب؛ پُر شده پیمانهٔ علی(ع)
پُر رفت و آمد است عجب خانهٔ علی(ع)
از شیعیان گرفت نشانِ دقیق را
آنکس که در رکوع گرفته عقیق را
آمد میانِ خیلِ گدا بی معطّلی
تا که بگیرد عیدیِ جانانه از علی(ع)
وقت تبسّم است و شده صاحبِ پسر
اصلا پسر نگو و بگو سیّد البَشر
در آسمان به پاست هیاهو و وِلوله
پیچیده لحنِ شادی و آوایِ هلهله
تا که سریع کور شود چشم ِ هر بخیل
دورِ سرِ حسین(ع) دعا خوانده جبرئیل
ای پر شکستگان بشتابید..."پَر" رسید
فطرس شفا گرفت! نباشید ناامید
آدم رسید و توبه کنان گفت: بالحسین(ع)
بخشیده شد! گرفت امان! گفت: بالحسین(ع)
من هم گناهکارم و شرمنده آمدم
با قصدِ توبه، بوسه به قنداقه اش زدم
گفتم "حسین(ع)جان" و دلم بیهوا گرفت
اشکم چکید فوراً و چشمش مرا گرفت
یکباره؛ هفت پشتِ مرا داد آبرو
با یک نگاه قلبِ مرا کرد زیر و رو
حالا که راه داده مرا سرورِ زهیر
باید که نوکرانه شوم عاقبت بخیر
باشم در این مسیر الهی که مستدام
باشم خدا کنَد به أباالفضل(ع) با امام
مُحرم شدند آنکه شهیدان به دُورِ او
چرخیده ماه؛ هر شبِ شعبان به دُورِ او
آنکه همیشه با ادبِ ناب میرسد
یکروز بعدِ حضرت ارباب میرسد
آنکه قمر نشسته دو زانو مقابلش
جان میدهد برایِ دو ابرویِ مایِلش
اَبرویِ مایِلی که تبِ ذوالفقار داشت
هنگام رزم؛ یک غضبِ آشکار داشت
مثل پدر مسلّطِ بر دشمن و دلیر
شد "نافِذَ البَصیره" که دلها شود اسیر
ذُخرُالحسین(ع) خواندمش و نورِ منجلی
مسئولیت پذیر، قسم خوردهٔ ولي
طاقت نداشت! وای که می مُرد بی حسین(ع)
وابسته بود و آب نمیخورْد بی حسین(ع)
اثبات کرد حرفِ مرا شاهِ علقمه
لب تر نکرد و دید بلا بی مقدّمه
از چشم خود گذشت که غیرت عیان شود
تا که شهیدِ کرب و بلا جاودان شود
از دست هم گذشت که حاجت؛ روا کنَد
باب الحوائجی که نظر بر گدا کنَد
عیدِ ولادتش شده و ای دلِ فقیر
امشب برات؛ از یلِ أم البنین(س) بگیر
وقتِ سُرور آمد و دیدم امام را
یابن الحسین(ع) گفتم و دادم سلام را
مانند تاج؛ بر سرِ شعرم نشاندَمَش
نامش علی(ع)و حضرتِ سجاد(ع)خواندمش
عشقی به جز عبادت* و دعوت نداشت که!
عِلمش عمیق بود! نهایت نداشت که!
کارش طبابت و کلماتش خودِ شفا
پیچید نسخه را همه-در قالب دعا
نشرِ هر آنچه داشت برایش وظیفه شد
یک قطره از علوم ِ زلالش صحیفه شد
مشغولِ بنده-پروری و فکر محشر است
شوقِ نماز دارد و سجّاده محور است
شاگرد اوست!...معرفتِ بی ریا ببین
از برکتش دعایِ "أبوحمزه" را ببین
آنقدر اهلِ یاریِ هر مستمند بود
بر شانه؛ جایِ کیسهٔ اطعام شد کبود
درمان نداشت داغ دل و زخم ِ کاری اش
جانم فدایِ خلوتِ شب زنده داری اش
در سجده یادِ کرب و بلا سیلِ اشک داشت
بر چهره جای چشم؛ دو دریایِ مَشک داشت
سی سال گریه کرد هرآنجا که آب دید
سی سال...هر کجا که به دستی طناب دید
سی سال میلِ خوردنِ به آب و نان نداشت
هر جا خرابه دید نشست و توان نداشت...
سی سال پا به پایِ تمام ِ ستاره ها
با گریه خیره شد به لبِ شیرخواره ها
یادِ رقیه(س) کرد و گلِ غم به سینه کاشت
هر جا "سه ساله" دید که مویِ بلند داشت
در روضه گفت وای از آن کهنه پیرهن
شد آفتابِ داغ؛ برای پدر کفن!
* أبی نوح انصاری نقل میکند، روزی در خانه ای بودیم که علی بن الحسین(ع) هم در آنجا حضور داشت و در حال عبادت کردن بود و به سجده رفته بود، ناگهان خانه دچار حریق شد، دوبار به آن حضرت گفتند: «یابن رسول الله! النار; ای پسر رسول خدا! آتش!» ولی امام علیه السلام سر از سجده برنداشت تا آن که آتش خاموش شد، آنگاه به ایشان گفته شد: «ما الذی الهاک عنها؛ چه چیزی تو را از آتش غافل ساخت؟» آن حضرت فرمودند: «الهتنی عنها النار الاخری. آتش آخرت مرا از آن غافل ساخت»
📚 تهذیب الکمال،ص۳۸۹ بحار الانوار مجلسی،ص۸۰ مناقب ابن شهر آشوب،ص۱۶۳
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمدوعجل_فرجهم
#ألسلام_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین
#ألسلام_علیک_یا_أباللفضل_العباس
#ألسلام_علیک_یا_سید_الساجدین
#اعیاد_شعبانیه_مبارکباد
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
یک دم ز بیوفایی عالم غمت مباد
یک عمر عاشقی کن و یک دم غمت مباد
مردم به هر که آینه شد سنگ میزنند
از طعنههای عالم و آدم غمت مباد
گفت: اولین نشانەی عاشقشدن غم است؟
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد
روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم
من میروم ز یاد تو کمکم، غمت مباد
دلشورهی وصال و پریشانی فراق
از این غمت نبود، از آن هم غمت مباد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
غروب این حوالی را تو باور می کنی یا نه؟
غم و درد اهالی را تـو باور می کنی یا نه؟
تمام زندگی مان را سکـوتی تلخ پر کرده
خیابان های خالی را تو باور می کنی یا نه؟
کویر داغ و بی باران، بر این جا سایه گسترده
هجوم خشک سالی را تو باور می کنی یا نه؟
نفس در سینه می گیرد، دل این جا زود می میرد
و مرگ احتمالی را تو باور می کنی یا نه ؟
در این تاریکی و وحشت، سیاهی های بی پایان
وجود یک زلالی را تـو باور می کنی یا نه ؟
نگـاه سبز تـو آخر مرا آباد می سازد
بگو این خوش خیالی را تو باور می کنی یا نه؟!
#ناصر_ندیمی
@golchine_sher
بیاور چای با معجونِ تازه
بپا کن عشق با مضمونِ تازه
دوباره صبح شد خورشید خانم
بزن بر روی رگها خونِ تازه
#صفيه_قومنجانی
@nabzeghalam
@golchine_sher
هر چه دارم همه از آنِ حسین
به فدای لب عطشان حسین
می دهد غصه و غم را تسکین
نسخه ی شافی درمان حسین
لحظه ی درد و پریشان حالی
تکیه گاه همه دامان حسین
دوست دارم که شبی بنشینم
بر سر سفره ی احسان حسین
و بنوشم میِ بیداری از
چشمه ی جاری و جوشان حسین
کاش تا لحظه ی آخر باشم
بر سر بیعت و پیمان حسین
و شود روزی من کرب و بلا
تا شوم زائر و مهمان حسین
انس و جن مرثیه خوان غم اوست
یک جهان عاشق و حیران حسین
قبله ی اهل ولا کرب و بلاست
عالمی جمله به قربان حسین
#مجتبی_باقی
#عضوکانال
@golchine_sher
تقــــــــدیر مرا از کَرم ناس بریدند
این دست نیاز از همه انفاس بریدند
با لطف خـــــــــدا ناف مرا لحظۀ میلاد
با نوکری حضـــرت عبّاس(ع) بریدند
#مجتبی_تاجیک_«ساده»
#عضوکانال
@golchine_sher
تقدیر بود! پای کسی در میان نبود
آن روزها که صحبتی از این و آن نبود
می شد زمانه وار بخواهم تو را ولی
وصلی چنین که لایق عشقی چنان نبود
یک روز رنج بی پر و بالی مرا شکست
یک روز بال بود ولی آسمان نبود
وقتی که دوست آینه ام را شکست و رفت
هیچ انتظار دیگری از دشمنان نبود
از خنده ی ترحم مردم که بگذریم
با من کسی به غیر غمت مهربان نبود
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
بر نمی دارم چو آتش از لبم سیگار را
اینچنین آتش کشیدم روزهای تار را
خلوتم را می زند برهم نگاه خسته ات
گر به روی پلکهایم جا دهم دیوار را
هر چه می خواهی که من گردن بگیرم حاضرم
حاضرم گردن بگیرم حلقه های دار را
خرمنی از خاطراتت خوشه چینی کرده ام
کی تواند پُر کند این خوشه چین انبار را
طوطی ام، در یک قفس افتاده ام بر جان خویش
می زنم بر شیشه ی عمر خودم منقار را
#حمیدرضا_نادری
@golchine_sher
هدایت شده از اشعار نوروز رمضانی
ایکاش همیشه رو به رویت بودم
در آب زلال رود قویت بودم
در حسرت هر نوازشت آه کشم
ایکاش نسیم لای مویت بودم
#نوروز_رمضانی
@noroz_ramezani