گر آن مه را وفا بودی چه بودی
وَرش ترس از خدا بودی چه بودی
دمی خواهم که با او خوش برآیم
اگر او را رضا بودی چه بودی
دلم را از لبش بوسیست حاجت
گر این حاجت روا بودی چه بودی
اگر روزی به لطف آن پادشا را
نظر با این گدا بودی چه بودی
خرد گر گرد من گشتی چه گشتی
وگر صبرم بجا بودی چه بودی
به وصلش گر عُبِید بینوا را
سعادت رهنما بودی چه بودی
#عبید_زاکانی
@golchine_sher
گفتم که شَـوم پیـر و کُنم تَرکِ غـمِ عِشـق
زین غم شُدهام پیر و جز این غم هَوسم نیست...
#ثاقب_یزدی
@golchine_sher
سرت گرم است و جای خالی من را نمی بينی
نمی آيد به چشم هيچ كس افتــادنِ مویی...
#حسين_زحمتکش
@golchine_sher
من همان شبان عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بیتکلف و رها
در خراب دشتهای دور
در پی تو میدوم
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیدهام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پرآب
دستهای گل از نگاه آفتاب
یک عبا برای شانههای مهربان تو
در شبان سرد
چاروقی برای گامهای پرتوان تو
در هجوم درد
من همان بلال الکنم
در تلفط تو ناتوان
آه از عتاب!
#سلمان_هراتی
@golchine_sher
وای اگر راهبه ی دیرِ "نباید" باشی
دانشآموختهی مکتبِ "شاید" باشی
وای اگر در نظر آراسته باشی ، اما
در خفا آنچه که در ذهن نگنجد باشی
با خودت لج کنی و پنجره را دق بدهی
چشم ، تا کار کند چینه ی ممتد باشی
نور را حس کنی و روزنه پیدا نشود
گرمِ خودباختن و ساختن سد باشی
عمر را با غمِ امّا و اگر سر بکنی
دل به دریا نسپاری و مردد باشی
سر هر هیچ بپیچی به خودت ، پوچ شوی
راه را خسته کنی ، "پشت به مقصد" باشی
عقل ، پیغمبر کفر است ؛ به آتش بکشش
تا که در مملکت عشق سرآمد باشی
فرصت از دست نده بر سر این راه که زود _
میرسد وعده ی روزی که نباید باشی
#محمد_پاکدل
@golchine_sher
باران مرا به یادِ تو آیا میآوَرَد؟
باران تو را به یادِ من اما میآورد
باران چه میهمان عزیزیست، با خودش
انبوه خاطرات به دنیا میآورد
هر روز پشت پنجره، لطفِ خیال تو
دستی به مهربانی بالا میآورد
باران؛ سکوتِ منجمدِ سالهای سال
خود را به پیشِ چشمِ تماشا میآورد
عشق است، عشق، عشق که هر موجِ رفته را
با پای خود دوباره به دریا میآورد
تا دل بَرَد دوبارهتر و عاشقانهتر
امروز میبَرَد دل و فردا میآورد
پژمردهام که بوسه بباری بر این کویر
باران چقدر حال مرا جا میآورد!
#مبین_اردستانی
@golchine_sher
بیا که هست کمی نان و آب تکراری
به خانه نور دهد آفتاب تکراری
اگر که باز به تکرار غصه میخندم
به صورتم زدهام یک نقاب تکراری
همیشه مثل خیالی مقابلم هستی
همیشه میخورم از این سراب تکراری
زدم به هر وجب از این اتاق عکس تو را
تنیده است نگاهم به قاب تکراری
دوباره عشق، مرا پای دار آورده
دوباره میکشدم با طناب تکراری
دمی کنار دل خستهام توقف کن
که هر دو خسته شدیم از شتاب تکراری
سؤال میکنم از تو که دوستم داری؟
تبسم است جوابت؛ جواب تکراری
دوباره صبح تو در این اتاق تابیدی
دوباره دیدهام انگار خواب تکراری
#زینب_نجفی
#راجی
@golchine_sher
قلم به دست،که یارب نوشت درباران
خوشاورق ورق اردیبهشت درباران
کدام دست،خدایاگشوده وقت سحر
تمام پنجره های بهشت درباران
خوشامعاشقه ی ابرهاازآن بالا
میان خطبه ی اردیبهشت درباران
فرشتگان کدامین سپیده دم ناگاه
نوشته اندمراسرنوشت درباران
به کارگاه ازل،دست نقشبند انگار
غبارطینت ما راسرشت درباران
خوش است زمزمه ی شامگاه درویشان
به خانقاه وبه دیروکنشت درباران
هزارنقش کشیدی وداده ای برباد
مزن مزن عبث این قدر،خشت درباران!
بیابه مزرعه برگرد،صبح زود،پدر!
بیاکه اول کارست وکشت درباران!
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
ز شرمِ او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
رازی نَهفته دَر پَس حَرفی نَگفته اَست
مَگذار دَردِ دِل کنم و دَردِ سَر شَود!
#فاضل_نظری
@golchine_sher