مرا با چشمانت عاشق نشو،
چه بسا از من زیباتری بیابی؛
مرا با قلبت عاشق شو
که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
#فاضل_نظری
@golchine_sher
ابرِ بهار اينهمه بخشندگى نداشت
شد آشناىِ چشمِ من و وام از او گرفت
#سيمين_بهبهانى
@golchine_sher
چقدر حرف برای تو دارم و هر بار
در آب و تاب تماشا توان گفتن نیست
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
مجبور شدم دروغ بنویسم عشق
مجبور به جای دوغ بنویسم عشق
از شدت بی کسی دلم باخود گفت
در خلوت این شلوغ بنویسم عشق
#مریم_بسحاق
#عضوکانال
@golchine_sher
و چه زیباست
قلبی پیدا کنی که عاشقت باشد
بی آنکه چیزی از تو بخواهد
مگر حال خوبت را.
#سهراب_پاکزاد
@golchine_sher
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرتِ دهانش آمد به تنگ جانم
خود کامِ تنگدستان کی زان دهن برآید
گویند ذکرِ خیرش در خیلِ عشقبازان
هر جا که نامِ حافظ در انجمن برآید
#حافظ
@golchine_sher
دیوانه ی از عشق سرودن هستم
در حسرت از تو دل ربودن هستم
یک لحظه نبودنت هزاران سال است
مشتاق همیشه با تو بودن هستم
#صامره_حبیبی
#عضوکانال
@golchine_sher
من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من
اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه
من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من
اینجاست که میخندد بیگانه به دیوانه
من خنده کنم بر عقل او خنده کند بر من
اینجاست که میخندد ویرانه به دیوانه
من خنده کنم بر تو ، تو خنده کنی بر من
اینجاست که میخندیم هر دو چو دو دیوانه
من خنده کنم بر او ، او خنده کند بر من
دیگر به چه میخندم دل رفت از این خانه...!!!
#وحشی_بافقی
@golchine_sher
گفتم نرو ، بمان ، قسم ات مىدهم ولى
تنها به روى حرف خودش پا فِشُرد و رفت
#حسين_زحمتكش
@golchine_sher
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال من خوب است اما با تو بهتر میشوم
آخ... تا میبینمت یک جور دیگر میشوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل میکند
یاسم و باران که میبارد معطر میشوم
در لباس آبی از من بیشتر دل میبری
آسمان وقتی که میپوشی کبوتر میشوم
آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
میتوانم مایهی ـ گهگاهـ دلگرمی شوم
میل، میل توست، امّا بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت، پرپر میشوم
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
این روزها چه قدر هوای تو می کنم
حتی غروب، گریه برای تو می کنم
گاهی کنار پنجره ام می نشینم و
چشمی میان کوچه، رهای تو می کنم
خیره به کوچه می شوم اما تو نیستی
یاد تو، یاد مهر و وفای تو می کنم
خود نامه ای برای خودم می نویسم و
آن را همیشه پست به جای تو می کنم
وقتی که نامه می رسد از سوی من به من
می خوانم و دوباره هوای تو می کنم
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
هر چه بیشتر میبینمت
احتیاجم به دیدنت بیشتر میشود!
مثل خون در رگهای من...
#احمد_شاملو
@golchine_sher
قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب…
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری مینگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است...
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو
صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!
کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است ،مرگ یک روز بی گمان
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
صبح
میزی ست
از عسل چشم هایت
که لقمه هایم را شیرین می کند
و سرمای نگاهم را
می چسباند به گوشه ی قاب روی شومینه
خیس می شوم
پلک هایم می دوند
تا صدای آمدنت
سپیدارهای باغچه را بیدار کند
#نفس_موسوی
@golchine_sher
کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار میشویم
هر صبح…
#احمد_شاملو
@golchine_sher
نروید آی ! به چشمان شما محتاجم
تک و تنها نگذارید مرا محتاجم
اگر از چشم شما دور شوم میمیرم
مثل هر آدم خاکی، به هوا محتاجم
دل به دریا نزنید این همه، یادم بدهید
به فراگیری قانونِ شنا محتاجم
عابرانی که گذشتید ز غم! مرحمتی
به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم
دل حیران من... انبوه خدایان زمین
چند روزی است به یک قبلهنما محتاجم
قصهها یکسره تکراری و مانند هماند
من به لالایی زیبایِ شما محتاجم
گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه! شرمنده که من ـخودـ به دعا محتاجم
باز هم آخر هفته است دلِ شاعر من
یک غزل گفت ولی من به سه تا محتاجم
#نجمه_زارع
@golchine_sher
بگذار ، که بر شاخه ی این صبح دلاویز بنشینم
و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبکبال ،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور ، از آن قله پر برق
آغوش کند باز ، همه مهر ، همه ناز ?
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که چون من
از لانه برون آمده ، دارد سر صلح
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا که سرود است و سرورست
آنجا که ، سراپای تو ، در روشنی صبح
رویای شرابی ست که در جام بلور است ?
آنجا که سحر ، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید ، چو برگ گل ناز است ،
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است !
من نیز چو خورشید ، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را ، نتوانم که نپویم ?
هر صبح ، در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم ، او همه من ، من همه اویم !
او ، روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست
او یک سرآسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست ?
ما هردو ، در این صبح طربناک بهاری
از خلوت و خاموشی شب ، پا به فراریم
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده جان ، محو تماشای بهاریم ?
ما ، آتش افتاده به نیزار ملالیم ،
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم ،
بگذار که سرمست و غزل خوان من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم ?
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
به صد سال یک دوست آید به دست
به یک روز توان کرد دشمن به شصت
#سعدی
@golchine_sher
به همان قدر که چشم تو پر از زیباییست
بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهاییست
#بهروز_یاسمی
@golchine_sher
با اذن دخول کعبه چشمانت احرام میبندم و
وضوی عشق میگیرم
در قد قامت نگاهت
طواف را به تماشا نشسته ام.
و بغل بغل استجابت را
از مِهر دستانت میچینم
جرعه ای از زمزم محبت را از طعم لبانت مینوشم
و در مقام رویت
دورکعت نماز غزل میخوانم
برای رسیدن به صفای تو
هروله می روم
و در منای دلت جانم را پیشکش میکنم و هستی ام را در پیش نگاهت تقصیر.
عشقم به درگاهت مقبول
حضرت معشوق!.
#ک_قالینی_تژاد_افروز
#عضوکانال
@golchine_sher
یک لحظه سرم شلوغ شد، رفت از یاد
لعنت به منی که در فراقت شد شاد
بی باده خرابم از همان روزی که
در برکه ی دل نقش رخت، ماه افتاد
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golchine_sher