eitaa logo
گنبد فیروزه
57 دنبال‌کننده
553 عکس
173 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
29.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(روغن‌مالی) نمونه‌ای دیگر از تحرکات مدیرکل اوقاف قزوین () برای توجیه و در مسئله واگذاری موقوفه عظیم امینی‌ها به خود! با اینکه در متن قرارداد صریحاً از بعنوان طرف قرارداد اسم برده شده وی مکرراً به (پسر رئیس) اشاره می‌کند تا شاید از قبح مسئله قدری بکاهد! در این گزارش هم تأکید دارد که قرارداد در ۱۳۹۵ منعقد شده تا توجیه کند که واگذاری در زمان ریاست بر سازمان بی‌در و پیکر نبوده است! و بلکه در زمانی بوده که ، رئیس بوده است! گوئی که با و دست‌کاری‌ها، شدت این تخفیف می‌یابد! وی برای توجیه مذکور، متوسل به دیگری می‌شود ولیکن آنچنان گیج و دست‌پاچه است که نمی‌بیند؛ قرارداد را (رئیس اوقاف ) در بهار ۱۳۹۷ امضاء کرده است نه در ۱۳۹۵ (که رئیس اوقاف بود)! مضافاً که مدت قرارداد از ۱۴۰۰/۱/۱ (لغایت ۱۴۰۳/۱/۱) تعیین شده است که اگر انعقاد آن، ۱۳۹۵ بوده، مسئله پیش می‌آید که غیرمتعارف است و بالتبع قضیه را کاملاً غیرعادی نشان می‌دهد! ولیکن اینست که مردم را و فرض می‌کند! غافل از اینکه با این دست و پا زدن‌های زائد در لجنزار خودساخته خود بیشتر فرو می‌رود و گوئی هیچ راهی بسوی و و و و بلد نیست! امان از ✅ کانال‌های 💠 🆔 @SMHM212 💠 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 💠 🆔 @chelcheraaqHM 💠
☫﷽☫ 😳 چاقو دسته خود را برید! (بخش اول): https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/493 کانالی مجازی موسوم به «جانباز شیمیائی» در واکنش به افشاگری اشتری، او را چنین توصیف کرده است: «دروغ‌گویی و لجن‌پراکنی دو فرقه انحرافی اصلاحات و بهار» https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/487 بنده (افشاگر ۱۳ فرقه از جمله دو فرقه مذکور) که خبر را در کانال خود درج کردم نه را می‌شناختم و نه از انتساب وی به اطلاعی داشتم. البته اخیراً متوجه شدم که افشاگر هم بوده و طی آن، به ۱۸ ماه حبس هم محکوم شده است. منظور از اشاره به است که بنده از سال ۱۳۸۱ پیوسته در صدد افشاگری آن (در ادامه افشاگری‌های مداومم علیه از سال ۱۳۶۰) بوده‌ام. آنچه در اینجا قابل توجه است؛ انتساب افشاگر به است که در جای خود قابل تحقیق می‌باشد. ادعای مذکور ناگهان مرا برد به حدود ۱۴ سال قبل! اجازه بدهید از اینجا شروع کنم: بعد از فتنه ۸۸ جلسات «جامعه وعاظ» در محل ساختمان ولی‌آباد «جامعه روحانیت» با کارشکنی حجة‌الاسلام (که معمولاً با هماهنگ بود) مدتی تعطیل شد ولیکن با همت تعدادی از دوستان انقلابی، در محل مسجدی در حوالی بهارستان، جلسات هفتگی دوشنبه‌ها را مجدداً تشکیل دادیم که ریاست سنی آنرا به حجة‌الاسلام شیخ جعفر سپردیم ولیکن پس از چند ماه، آن‌مرحوم بعنوان اعتراض به اوقاف، از دبیری جامعه، استعفاء داد! پرسیدیم: چه ربطی دارد؟! گفت: نیمی از تهران (از قله دماوند تا پائین دشت‌های جنوبی تهران)، موقوفه است که نیمی از آن‌ها برای حوزات علمیه و طلاب و روحانیت (محققین و مبلغین و مدرسین) وقف شده است اما مسئولین اوقاف، آنچنان در موقوفات و عواید آن‌ها حرص و ولع دارند که حاضر نیستند یک‌هزارم آن را به ماها کمک کنند! وی که عضو تهران بود، قبل از استعفای عجیب خود، جلسات جامعه را به محل قبلی (پیچ‌شمیران) برگردانید و وضعیت قبلی برقرار گردید. یکی از مدعوین آن‌مقطع، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی () بود که بعد از سخنرانی، در جمع روحانیونی که اطراف او را گرفته بودند، ادعا کرد: احمدینژاد را من به آقامجتبی معرفی کردم وگرنه به نمی‌رسید! در آن‌لحظه بنده احساس کردم که این ادعا نمی‌تواند صحیح باشد زیرا بمفهوم آنست که در انتخاب رئیس جمهور، طفیلی سفارش خاموشی و پسند آقاسیدمجتبی (فرزند مقام معظم رهبری) است! این حرف از زبان رئیس اسلامی، چنان نابخردانه بود که مرا واداشت تا واکنش تندی نشان دهم فلذا به ایشان توپیدم که؛ اگر راست گفته باشید، ما برای خودمان و ملت متأسفیم و شما هم برای خودتان متأسف باشید! حجة‌الاسلام آ.سیداسماعیل که از مدیران سازمان تبلیغات و عضو جامعه وعاظ بود (و احتمالا دعوت‌کننده رئیسش به آن جلسه) در قفای خاموشی ایستاده بود و نمی‌دانم چرا با لب‌گزیدن و میمیک صورت و انواع حرکات پانتومیمی و ایماواشاره خود، سعی می‌کرد که مرا از ادامه اعتراضم به منصرف نماید! ولیکن بنده ادامه دادم و تأکید کردم که حتی اگر یک کلمه در هل دادن به درون حرف زده یا حمایت کرده باشید، وحشتناکی خواهید داشت حتی اگر توبه کنید و تا آخر عمرتان استغفار بجوئید! شما از نیروهای ولایت به شمار می‌روید و همزمان از افراد حمایت کرده‌اید؟! زهی به این و تولای شما!!! مطمئنم که از این خودت پشیمان خواهی شد و... بدمستی ناشی از پیروزی مشانژاد، مانع از آن بود که در آن‌سال (۱۳۸۸) به حرف‌هایم حتی فکر بکند! حال می‌رسیم به ایستگاهی که یک نیروی ظاهراً مشانژادی (یا بهاری!)، باید او را از بدمستی حمایتش از مشانژاد در آورد! آری! چاقو دسته خود را برید! https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/472 ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) تیر ۱۴۰۲ 💠 کانال‌های اطلاع‌رسانی : 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 💠 🆔 @chelcheraaqHM
☫﷽☫ معادله‌ای چندمجهولی یا شامورتی‌بازی؟! محترمی (امینی‌ها)، 120 هکتار زمین زراعی به ضمیمه دامداری 1000 رأسی خود را کرده‌اند تا امروز به اجاره داده شود با شده روزی ! از توضیحات دست‌وپا شکسته هم‌پوشانی‌های رسانه‌ای و حامیان ذی‌ربط (باندبازی‌های جناحی و رسانه‌ای آنها) با حضور در زمین‌های خالی و بیابانی ۱/۲۰۰/۰۰۰ مترمربعی جنب دامداری ۱۰۰۰ رأسی غیرقابل مشاهده، معلوم می‌شود که تا اینجای قصه پر غصه ، ما با سه تا قرارداد طرفیم: ۱) قراردادی دست‌نویس در سال ۱۳۹۵ که طرف اول آن، ( رئیس اسلامی) بوده است و در ذیل آن هیچ اسمی هم از اوقاف نیامده است. (زیرا موقوفه‌ای بوده که هیچ ربطی به اوقاف نداشته است!!!) به مبلغ یک میلیارد تومان و حق‌السهم اوقاف را هم پرداخت کرده است. (یک میلیارد سال ۹۵ چند دلار میشه؟) کو قرارداد سهم اوقاف؟ ضمناً بودن خریدار هم مکتوم بوده است! https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1246 ۲) قراردادی تایپی در سال ۱۳۹۷ که طرف دوم آن بعنوان ، () بوده و لابد به اوقاف ربطی داشته که (رئیس ) آنرا امضاء کرده است برای ماهیانه‌ای کمتر از ۹۰۰ هزار تومان! (= سهم اوقاف از موقوفه عظیم مذکور طبق روزی حدوداً یک بطری یک‌لیتری شیر بوده! که اصلاً در حد صفر حساب نمی‌شود!) https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/493 ۳) قراردادی (محضری) مبنی بر انتقال موضوع قرارداد در سال ۱۳۹۹ از به ! https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1247 ، قرارداد دوم را افشاگری کرده است ولیکن آنرا نادیده گرفته و حتی انکار می‌کنند و بجای آن، اصرار دارند، قرارداد اول و سوم را به رخ بکشند! https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1248 آن‌ها برای باورپذیری بیشتر و مللق‌زنی‌های خود، را متهم به با افشاگر می‌کنند که بابت آن، وی محکوم به ۱۸ ماه حبس شد. ناگفته نماند متراژ موقوفه 120 هکتار بوده و و در هر سه قرارداد هم هستند و هم (خریدار از و مستأجر ) اصلاً گیریم که این آقازاده، در سال‌های قبل از میلاد حضرت مسیح، جزایر قناری را هم به نرخ روز خریده بوده، چه ربطی دارد به «قرارداد اجاره موناچایچیان با اوقاف تاکستان» در سال ۱۳۹۷؟! و وقتی که موناخانم در سال ۱۳۹۷ موقوفه مذکور را به تصاحب خود در آورده است، چه ضرورتی داشت که در سال ۱۳۹۹ مجدداً قرارداد انتقالی از شوهرش بگیرد؟! انتقالی عرصه بوده یا اعیان موقوفه؟ کدامیک؟! اگر اعیان آن بوده که ربطی به اوقاف تاکستان نداشته و اگر عرصه بوده که با امضای اوقاف تاکستان در سال ۱۳۹۷، انجام پذیرفته بود و لذا نیازی به دوباره‌کاری قضیه در سال ۱۳۹۹ نداشته است. از همه اینها گذشته، موقوفه مذکور بالاخره اجاره شده یا خریداری شده؟! بنظر می‌رسد که معامله ساده‌ای بوده اما امضای اوقاف تاکستان و تاریخ‌های پس و پیش آن، آنرا پیچیده کرده است! و اساساً چه اهمیتی دارد که وی عروس رئیس بوده یا رئیس و...؟! ضمناً پرداخت اجاره_اوقاف (همان ) که از سال ۹۵ لغایت ۹۹ بر عهده محسن‌خان بوده، پرداخت همان اجاره‌بهاء (بدون هیچگونه تأثیرپذیری از تورم و گرانی‌های افسارگسیخته اینهمه سال) قبلی از ۱۴۰۰ لغایت ۱۴۰۳ بر عهده موناخانم بوده است، فقط یک گپ ۵ روزه این وسط مانده که آنهم در مقابل عظمت موقوفه، هیچ اندر پوچ است! و چرا همه قراردادهای معطوف به موقوفه مذکور (از سالهای ۱۳۷۰ که صفوی وارد معرکه شده تا ۹۵ که آقازاده وارد میدان شده و تا ۱۴۰۳ که پایان قرارداد انتفاع عروس‌خانم است) را بصورت شفاف، در فضای مجازی به اشتراک نمی‌گذارید؟! آیا از شفاف‌سازی قضیه نگرانی دارید؟! بابت چی؟! اگر شما تخلفی مرتکب نشده‌اید، چرا واهمه دارید؟! و چرا از اسم بردن او وحشت دارید؟! در هر حال، فارغ از این فرعیات ماجرا، اصل قضیه، بوی می‌دهد و این هم ره به جایی نمی‌برند. البته در هر حال، لزومی ندارد که رئیس سازمانَین تبلیغات و اوقاف را به متهم کنیم که فرضا نقشی داشته یا سفارشی کرده ولیکن بنا را بر این بگذاریم؛ خود وی هم شنیده است که در زیرمجموعه‌های وی چه گذشته است! اما در رسیدگی به تخلفات گماشتگان خود در قزوین (در قضیه ) کاملاً محرز است که خیلی معنی‌دار است و می‌تواند متأثر از ویژه‌خواری مذکور باشد. 💠 کانال‌های اطلاع‌رسانی حم: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 💠 🆔 @chelcheraaqHM
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۲) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت اول): به محض اسلامی در ۱۳۵۷/۱۱/۲۲ بنده همانند هزاران نفر انقلابی دیگر در اندیشه ایران به جهان بودم تا اینکه در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۵ (اقامه اولین تهران به امامت آیة‌الله ) بمناسبتی که در پیام قبلی اشاره کردم، تصمیم خود را گرفتم که از طریق تولید فیلم‌های سینمایی به این مبادرت بورزم. ولیکن قبل از آنکه موفق بشوم، رخ داد و لذا را رها کرده و داوطلبانه عازم جبهه‌های شدم. بنده قبل از رفتن به سراغ ، در صدد تشکیل یک نهاد خصوصی بودم که با مشارکت - که بعداً تهیه‌کنندگی فیلم‌های زرد را دنبال کرد - و با همکاری وزارت و رهنمود شهیدان و ، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کردم اما نامبرده عضو گروهک چپگرای در آمد و ناسازگاری نمود! البته وی هم اگرچه کارگردان اولین فیلم سینمایی پس از بود (با عنوان از داستانهای که به نظر هم رسیده بود) اما همانند بنده، نوجوانی ناپخته بود و لذا تحت تأثیر عموهای معلوم‌الحال خود! تهیه‌کننده بسوی ساحل، (قبل از فیلم بلمی بسوی ساحل)، سپاه پاسداران بود که حدود ۳۰۰٫۰۰۰ تومان هزینه کرده بود و فرمانده آن (برادر سلیمانی) به همین علت که «کل بودجه سال سپاه ری» را صرف آن فیلم نه چندان هنری کرده بود، توبیخ شده بود!) آشنائی بنده با ع.ع. بعد از درج مصاحبه با وی بود که باعث شد بروم سراغ شهر ری و نشانی خانه‌اش را از گرفتم و اولش گمان می‌کردم او یک سپاهی است! اما آشنایی او با من، با مطالعه «سناریوی نبرد تا آزادی» بنده با آن بود و او (که سینماآموخته پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود) پنداشت که بنده سینما را در سطح عالی‌تر و حرفه‌ای‌تری آموخته‌ام! (و حال آنکه بنده را از کتاب‌های خودآموز، یاد گرفتم!) تأثیرپذیری وی از حرفه‌ای بودن سناریوی بنده، باعث شد که با هم برویم دنبال سرمایه‌گذار و سراغ انواع اسپانسرها هم رفتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که خودمان مؤسسه بزنیم که آنرا «مرکز سینمایی فجر» نامیدیم و... پدرش را خاطرم نیست چکاره بود اما او بیشتر گرفتار آفت عموهای خود و... بود. وی سه تا عمو داشت که بزرگ آن‌ها از اعضای بود و وسطی آن‌ها علیرغم آنکه اخراجی و نیز اخراجی مجله بود، با لباس سپاه مشغول سوءاستفاده‌های خود بود و کوچک آن‌ها نسبتاً انقلابی و سالم بود که با من همکاری داشت از پشت‌پرده‌های عبداله! همکاری من و ع.ع. (به دلیل بودن بنده و لااُبالی بودن او) به جایی نرسید و بعد از یکسال، به شکست انجامید! اما بهانه اصلی دعوای ما به ماجرای عجیب دیگری هم برمی‌گشت که بد نیست آنرا هم در اینجا بگویم! در نخستین انقلاب اسلامی ایران، « و » همچنان در پی تغییر و تحولات ساختاری و عنوانی خود بود! و الآن خاطرم نیست که «وزارت ارشاد ملی» در آن مقطع به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تغییر عنوان داده بود یا نه؟ ولیکن برپائی جشن نخستین سالگرد پیروزی ، موضوعیت یافته بود. اسلامی و بالتبع هم هنوز تشکیل نشده بود! و چنانکه در یادداشتی با عنوان 👈حرف‌های پزشکیان؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان👉 اشاره کردم، ما برای تأمین مخارج مرکز سینمایی فجر، سالن اصلی تهران را اجاره کرده بودیم و فیلم سینمایی را پخش می‌کردیم! در خلأ فعالیتی و بلکه در خلاء وجودی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و نیز «سازمان تبلیغات اسلامی» و «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بالتبع سرگردانی و فقر انبوه هنرمندان و هنرپیشگانی که به خارج از کشور متواری یا در گوشه‌ای پنهان نشده بودند، «مرکز سینمایی فجر» (بعنوان نخستین NGO فرهنگی هنری) ما چراغ تابانی بود که توجه آن‌ها و بالتبع خواص را به خودش جلب کرده بود! البته دیگری هم در زمینه و فعال شده بودند که یکی از آن‌ها (بنیاد هنر در اسلام) بود که عمدتاً در عرصه واردات فیلم‌های سینمایی و دوبله آن‌ها فعالیت داشت. بنظرم اولین فیلمی که بنیاد مذکور وارد کرد و در سینماها به نمایش گذاشت، فیلم بود. بعد‌ها فیلم سینمایی صهیونیستی؛ (به کارگردانی و بازیگری در نقش ) هم توسط همان بنیاد صورت گرفت که تقریباً هر سال از رسانه ملی هم پخش شده و می‌شود! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏