eitaa logo
گنبد فیروزه
57 دنبال‌کننده
553 عکس
173 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پژوهشگاه حم
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۶): صیادان قزل‌آلای جمهوری! در برکه گِل‌آلود ایران‌زمین اندیشه تبدیل به ، یک بود که فرایند عملی آن در ایران از آغاز شده بود. چنین اندیشه‌ای، متأثر از مطالبه‌ای جهانی هم بود که قریب باتفاق کشورهای و عالم (بجز انگلیس و ژاپن) را فرا گرفته بود. نهضت جمهوری‌خواهی به سرعت، قاره‌های پیشرفته تمدنی اروپا، آمریکا و آسیا را در نوردید، حتی چین و شوروی را، اگرچه جمهوری خلق چین به اتحاد جماهیر شوروی نپیوست! همچنانکه جماهیر اروپایی هم به اتحاد چندانی نرسیدند و اگر هم رسیدند بسیار شکننده بود. همچنانکه اتحاد جماهیر شوروی هم شکننده بود و نهایتاً هم با وقوع ایران، به فروپاشی رسید! در هم چهار طیف چنین مطلبی را با اهداف مختلفی تعقیب می‌کردند (و همین مختلف بودن اهداف، موجب گِل‌آلودگی برکه ایران شده بود): ۱) طرفداران غرب به سرکردگی بریتانیای کبیر ۲) طرفداران اتحاد جماهیر شوروی (کشور شوراها!) ۳) فرصت‌طلبان شکارچی تاج و تخت اجنبی‌پرست ۴) طیفی از علمای سیاسی شیعه محمدی(ص) علت شهرت به عنوان «وزیر امور خارجه آیة‌الله العظمی بروجردی»، تحلیل مفصلی می‌طلبد، ولیکن همینقدر کفایت می‌کند که بدانیم، آن‌حضرت، هم اهل سیاست بوده با إشرافیت به مسائل جهانی و هم اهل مذاکره و صاحب ایده. امام، تنها صادق بود ولیکن واژه جمهوری، منفور بود! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۷): تقیه مداراتی خوفیه امام 😳 در اعلام عنوان نظام! بنابراین با توجه به نکات تاریخی که در پیام‌های اخیر، مورد اشاره قرار گرفت، می‌شود به این نتیجه رسید که؛ از همان ابتدای ایده تشکیل «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه»، در اندیشه بودند ولیکن نیم‌قرن در هوشمندانه‌ای به سر بردند و آنگاه که نشانه‌های پیروزی (در مهر ۱۳۵۷)، رخ عیان نمودند، از عنوان اصلی الگوی خود، رونمایی کردند. (عبارت «نشانه‌های پیروزی»، مفهوم عمیقی دارد که در ادامه، لازمست مورد تبیین قرار بگیرد) بنابراین نه عدول جدیدی در کار بوده و نه سردرگمی قدیمی و امثال آن. سه طیف از ۴ طیفی که در مقاله قبلی مورد اشاره قرار گرفتند، فضای سیاسی کشور را چنان گِل‌آلود کرده بودند که اگر امام از همان اول، اسمی از «جمهوری اسلامی» خودشان می‌بردند، آنچنان مورد هجمه و تخریب قرار می‌گرفت که دیگر هیچگاه کمر مطلب، راست نمی‌شد! قسمت بدتر ماجرا آنجا بود که نه فقط مفهوم (معادل سپردن دین و ملت به جماهیر شوروی و کمونیست‌ها!)، منفور محافل ملی و مذهبی بود بلکه اصل و دخالت در حکومت، هم در بین مذهبی‌ها، فاقد اعتبار و بلکه ضد دیانت بود! دیانت از سیاست جداست و اگر قرار باشد که جدا نباشد، صرفاً باید حامی و دعاگوی تنها در جهان باشد! چنین دیدگاهی بعداً در بازوی میدانی انگلیس (انجمن حجتیه) تبلور یافت. مضافاً که ملی‌گراهایی از قبیل؛ دکتر (آخرین بازمانده قاجار در حکومت و مورد حمایت پنهانی انگلیس) و دکتر ( مؤسس قم) و بسیاری از مراجع علمی/فقهی متنفذ، طالب بودند ولیکن نهایتاً با این شرط که فقط باید سلطنت کند نه حکومت! فلذا هرگونه اقدامی برای تغییر سلطنت بویژه جمهوری و در موارد غلیظ‌تر هرگونه مداخله در امور سیاست و حکومت، بود! عمده مراجع تقلید قم و نجف، حامی بودند و مشکوک را هرگز برنمی‌تافتند! و بلکه هرگونه دخالت در سیاست و نقادی آن، ممنوع بود. به همین علت، آیات عظام حائری و بروجردی، صرفاً در حوزه «مذهب حداقلی اسلام» (عاری از و سیاسات حکم‌رانی) با ، تعامل داشتند و به مسائل دیگر، التفات چندانی نداشتند و در نتیجه از اشخاصی مثل و گرفته تا و‌... مطرود چنین جریانی بودند و علت اصلی جدایی امام خمینی از بیوت عظامی مثل آیة‌الله بروجردی، همین آنان با رژیم منحوس شاهنشاهی بود. هم حواسش جمع بود که بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی، با پیام تسلیت خود به آیة‌الله حکیم، پایگاه مرجعیت شیعه را از قم به نجف ارجاع داد و بعد از رحلت ایشان، با همان خود، مراجع مشهور قم از قبیل؛ سیدمحمدکاظم شریعتمداری را برجسته‌سازی نمود به استثناء امام خمینی! تا معظم‌له را تحقیر کرده باشد! زیرا از جانب او احساس خطر و تهدید داشت و درست هم تشخیص داده بود! در هر حال، هرگونه توجهی به «سیاست و سلطنت» و نقادی آن، در حوزه علمیه قم، منفور بود! و شاید (بویژه فلسفه سیاسی) هم که منفور برخی اشخاص حوزوی بود، علتش در بسترساز بودن فلسفه برای سیاست بود! ولیکن امام هم متقابلاً هوشمندتر از آن بودند که به تعلیم و تعلم بپردازند و بلکه آنرا با در آمیختند که مشرب هم بود. ولو اینکه بعضاً متهم به صوفی‌مسلکی هم شدند! چنانکه ملای رومی هم مورد تکفیر بود! تلازم فلسفه و عرفان را امام در هم تجلی دادند و لذا جلسات اخلاقی ایشان بسیار تأثیرگذار می‌شد. برای احاطه بیشتر به این مطلب، شاید ملاحظه مقاله «برهان و عرفان در پرتو قرآن»، خالی از لطف نباشد که در ادامه تحریر و تقدیم خواهم کرد. با ملاحظه مفاد و مقاله آتی، می‌توان نتیجه گرفت که؛ روشنفکرنماهای کوته‌نگری از قبیل؛ دکتر مهدی حائری یزدی که فلسفه محض را ارزشمندتر از فلسفه+عرفان، تلقی و مشرب امثال ملاصدرا و امام خمینی را تحقیر می‌کنند، و را متمایز از ملاصدرا و اخلاق عرفانی امام، جلوه می‌دهند، اندرخم یک کوچه هستند و باید گفت؛ برو این دام بر مرغی دگر نِه که عنقاء را بلنداست آشیانه جمهوری‌های سه‌گانه اجانب و اجنبی‌پرست‌ها (جمهوری‌خواهان - حزب توده - طرفدار شوروی، جمهوری‌خواهان طرفدار انگلیس و جمهوری‌خواهان فرصت‌طلب دنبال تاج و تخت)، فریب و نیرنگ و شیطنت و شرارت بود. همچون جماهیر سایر بلاد زمین؛ از جمهوری آبراهام که آمریکا را تبدیل کرد به گرفته تا الباقی جماهیر ولیکن بنیادهای تابلوی تابانی از و الهی بود. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212فصل انتخابات ملی هوشمندانه و حربه‌ای منسوخ شده و ناکارآمد بنام ❌ صالح مقبول بجای اصلح بی‌رأی! با توجه به مفتضح شدن جریان منحوسی بنام اصلاح‌طلبی در نزد اکثریت ، نوبت پس زدن جریان نحسی بنام اصولگرایی دروغین فرا رسیده است. زمانی شاهد رقابت و همترازی مدعیان اصلاح‌طلبی و مدعیان اصول‌گرایی بودیم و برای استفراغ چپ‌گراهای خودباخته در مقابل ، ضرورت داشت که اصولگراها (اعم از واقعی و پوشالی) در و ، متحد باشند! فلذا گفتمان «صالح مقبول بجای اصلح بی‌رأی» وجاهتی داشت که آنهم عمدتاً در قالب لیستی با پدرخوانده‌های معلوم‌الحالی به تحمیل می‌شد، ولیکن در حال حاضر چنین وجاهتی و حتی ضرورت لیست‌گرایی، تقریباً رنگ باخته و مندرس گشته است. در واقع باید گفت؛ لولوخورخوره رو لولو برده!!! زیرا تشبیه و تبدیل لیست‌های مشکوکی (که فرضاً به مدعیان اصلاح‌طلبی، منسوب هستند!) به و همزمان رقبای جدی خود را پاجوش نامیدن، جهت جا انداختن ، حربه نخ‌نما شده و منسوخی بیش نیست. لطفاً ملت را از لولوخورخوره‌هایی که اتفاقاً پیوندهایی هم باهم دارید و شماها بارها بیرون زده است، نترسانید! فلذا وقت بازگشت به است ولیکن این امر هم نیازمند ملاحظاتی است که نباید مورد اغماض قرار بگیرند. در حال حاضر، مرز مدعیان اصولگرایی و اصولگراهای نسبتاً واقعی، در قالب دو لیست تقریباً مستقل تهرانی، جلوه‌گری می‌کند: الف) لیست چنار!!! (لیست فرمایشی قالیباف+پایداری با پدرخواندگی ) ب) لیست‌های پاجوش‌‌ها!!! (لیست‌های انقلابی با محوریت و و و...) ولیکن ذکر چند نکته، قابل اغماض نیست: ۱) لیست مذبذبی هم داریم که بینابین چپ و راست مطرح شده و بعضی‌ها معتقدند که اگر لیست چنار برنده نشود، این لیست (مورد طمع مدعیان اصلاح‌طلبی به سرلیستی مطهری) برنده خواهد شد نه انقلابی‌ها! (که البته بنده بعید می‌دانم) ۲) ادعا می‌شود که قالیباف در سایت خودش، کسی را تخریب نکرده و حال آنکه رقبای وی گویا بر محوریت تخریب وی شکل گرفته‌اند! و حال آنکه نامیدن رقبای مثلث برمودای «حداد+قالیباف+پایداری» توسط پدرخوانده مدعیان اصول‌گرایی، آیا تخریب قابل اغماضی است؟! (بد نیست در باره خاطره‌ای را بازگویی بکنم؛ در مقطع قهر ۱۱ روزه ، در جلسه‌ای به حداد گفتم؛ مشانژاد را شما بالا آوردید و حالا که علیه ولایت، دارد شلتاق می‌کند، چرا هیچ‌نوع موضع‌گیری نمی‌کنید؟! گفت: اتفاقاً من به همه دوستان گفتم اصلاً دخالت نکنید! چونکه خود آقا، به بهترین شکل ممکن، این معضل را مدیریت خواهند کرد! عمق استراتژیک چنار و امثال وی در همین حدود است که حاضر نیستند خود را برای ، ذره‌ای هزینه بکنند!) ۳) گیریم که با تخریب چناری مثل نوچه‌های حداد (قالیباف+پایداری)، پاجوشی بنام لیست مطهری، بالا بیاید که گاهی ممکنست به مدعیان اصلاح‌طلبی هم باج بدهند، بنظر بنده برای نظریه امام راحل‌مان (نهضت+نظام) چندان تفاوتی ندارند چه در نوع و میزان خدمت و چه در نوع میزان خیانت! ۴) بنده نه کاندیدا شدم و نه با کاندیداها صنمی و حتی رابطه‌ای دارم ولیکن بعنوان کسی که دغدغه حفظ (نهضت+نظام) جهت و ، دارد، معتقدم که پاجوش‌های پابرهنه مفیدتر از چنارهایی هستند که برای بقای پرستیژ خود به هر معامله‌ای، تن می‌دهند. ۵) ما باید اول اشخاص را گزینش بکنیم و آنگاه با مراجعه به لیست‌های موجود، اقدام به تکمیل لیست خود بکنیم. روشی که امام خامنه‌ای هم همین را توصیه فرمودند. یعنی بنا را بر این بگذاریم که کلیه این ۱۵/۰۰۰ نفری که توسط ، شده‌اند، انسان‌های و مقبولی هستند ولیکن بعضی از آنها آدم‌های و مطلوبی هستند. اما مراجعه به لیست‌ها باید دو منظوره باشد، از بعضی از آنها بکنیم و از برخی از آنها بکنیم! ۶) بعضی مجازی‌ها ادعا دارند که افشاگری‌های شب انتخاباتی «رائفی‌پور+سعیدمحمد» علیه قالیباف، غرض‌ورزی نابهنگامی است! تا جایی که بنده رصد می‌کنم، این افشاگری‌ها مسبوق به سابقه است ولیکن متکبرین، پاسخگو نبودند! وانگهی چنانچه قبلاً به چشم می‌آمد، آیا معترض نمی‌شدید که الآن چه وقت افشاگریه؟! قطعاً بهانه می‌آوردید که؛ به هر حال برگزیده ملت هستند و باید حمایت شوند و به احترام موکلین، نباید کارشکنی کرد! بنابراین مقطع پایان مأموریت قبلی و آمادگی برای تصاحب مجدد ، مناسب‌ترین زمان برای افشاگری متخلفین (با خبط و خطاهایی در حد خیانت!) است. خصوصاً اگر قرار باشد طرف در رأس یکی از قوای اصلی نظام، تعبیه شود! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) دبیرکل جبهه حامیان ولایت ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🌹
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 یاد ایامی (بخش ۱) اولین سالگرد پیروزی ایران (۱۳۵۸/۱۱/۲۲) من وارد اولین روز از ۱۸ سالگی خودم شده بودم (متولد ۲۱ بهمن ۱۳۴۱ هستم) که طی پیام تبریک خود فرمودند؛ «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم» + «باید همه بپا خیزیم و را نابود کنیم»!! این سخن ( + ) از دو جهت برای من مهم بود: ۱) رؤیای «شهادت در حوالی » شریف (قبل از ، خواب دیده بودم که در نبرد آزادسازی ، کشته می‌شوم) ۲) شعار اصلی من در تظاهرات ۲۲بهمن۱۳۵۷ لغایت ۲۲بهمن۱۳۵۸ تأکید بر این بود؛ «بعد از نوبت آمریکاست»! در آن‌مقطع، معمولاً هر روز آ.سیدمرتضی را می‌دیدم (در مجیدیه هم‌محل بودیم) و یادمه که اولین موضوع صحبت ما راجع به همین مطالبه امام خمینی بود و اینکه ما (دو نوجوان ۱۷ ساله) چه می‌توانیم بکنیم؟! پسرعمو گفت: من شنیده‌ام داره نیرویی تشکیل می‌شه بنام و من به آن نیرو خواهم پیوست! اتفاقاً خبر تشکیل (از ۱۳۵۸/۲/۲) کاملاً درست بود و سیدمرتضی هم به آن پیوست و تا زمان بازنشستگی خود هم در آن نیرو خدمت کرد. ولیکن نگاه من برای صدور انقلاب، نظامی‌گری نبود و بیشتر به راهکارهای و و رسانه‌ای می‌اندیشیدم. (چنان که یکی دو سال هم بصورت غیررسمی به پرداختم! برای تمرین، معمولاً دوربین عکاسی خود را همراه داشتم و مشغول گزارش‌نویسی از اوضاع پیرامونی خود بودم که گزارشی از روستای (زادگاهم از توابع شهرستان قزوین) در شماره ۵۹ مجله هفتگی در سال ۵۹ نمونه‌ای از آن اهتمام بود.) البته برداشت من از صرفاً «نظامی‌گری تلقی کردن سپاه»، ناقص و اشتباه بود وگرنه آمادگی کارهای فرهنگی بنده در ضریب با ظرفیت‌های سپاه، قطعاً اوضاع متفاوتی را رقم می‌زد. اگرچه بعداً در قالب همکاری‌های مقطعی (بعنوان یا برای نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در و یا عضویت در شورای راهبردی فرهنگی/سیاسی سپاه تهران)، داشتم ولیکن هرگز به آن نمی‌رسید که از ابتدای امر بصورت سازمانی به در می‌آمدم تا «زمان و هزینه» خود را بیهوده مصروف فعالیت‌های انفرادی و پراکنده نکنم. «صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان»، مطلبی نبود که امام خمینی، ناگهان مطرح کرده باشند. بلکه از همان لحظه سقوط ، این مطلب در ذهن ، امر جا افتاده‌ای بود و سخن امام صرفاً به مثابه به رسمیت شناختن و بازتاب آن تفکر بود. چنان‌که اشاره کردم، شعارهای ما بعد از فرار شاه (۱۳۵۷/۱۰/۲۶)، عبارت بودند از؛ «بعد از شاه، نوبت آمریکاست»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر ارتجاع» و «سرنگون‌باد حکام مرتجع عرب»! چنانکه دیدن یک ، برای من نقطه عطف مهمی در این قضیه شد! من قبل از حتی یک‌بار هم پای در هیچ سینمایی نگذاشته بودم (در خانواده‌ام، و حرام بود) بعد از انقلاب، داشتم از خبرنگاری اولین تهران به امامت آیةالله (۱۳۵۸/۵/۵) برمی‌گشتم به منزلمان (که در محله جی - جنوب‌غربی - بود) دیدم در سینمای جنوب‌غربی ، فیلم به نمایش گذاشته شده که برایم جلب توجه کرد و لذا برای اولین‌بار قدم به سینما گذاشتم و با دیدن آن فیلم (اسم اصلی آن، ۲۱ ساعت در مونیخ و در موضوع گروگانگیری ورزشکاران در المپیک بود تا بدینوسیله توجه رسانه‌های دنیا به مسئله جلب شود) و از همان‌جا مصمم شدم که سینما را پایگاه صدور انقلاب اسلامی بپندارم. نفس نمایش فیلمی با موضوع آزادی فلسطین، خود گویای گرایش عمومی جامعه به نبردهای فراسرزمینی هم بود. بعد از خروج از سینما برگشتم به کتاب‌فروشی‌های ضلع جنوبی تهران و تمام پول خودم (اندوخته حقوقم از در تهران) را صرف خرید کتاب‌هایی نمودم که مرا با صنعت و هنر سینما آشنا می‌کرد! بنابراین، اولین گام من برای ورود به امر صدور انقلاب اسلامی، مطالعه سینما بود و گام دوم من، نوشتن فیلم‌نامه سینمایی از قصه‌ای بنام «نبرد تا آزادی» از استاد بود و سومین گام من، تأسیس ! تأسیس و تشکیل و سپس انحلال «مرکز سینمایی فجر» (۶۰-۱۳۵۹)، ماجرای مفصل و مستقلی دارد که بعداً به آن خواهم پرداخت. ولیکن با آغاز ، تدریجاً خود را آماده شرکت در نمودم و در ماه پایانی ۱۳۵۹ اسمم را در نوشته و ماه آغازین ۱۳۶۰ عازم مناطق جنگی شدم. یکی از علل ورودم به «کشتیرانی ج.ا.ا.» هم آشنایی با جهانی بود که انقلاب باید به آن‌ها صادر می‌شد! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۳۱ فروردین۱۴۰۳ (۰۳/۰۲/۰۱)! 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 بی‌ثُباتی اقتصادی و نقش سُبات یهودی! «سُبات» از مادّه «سَبْت»، و بر وزن (ثَبْت) به معنی قطع و بريدن گرفته شده؛ و روز شنبه را از اين جهت در لغت عربى «يَوْمُ السَّبْتِ» مى‌‌نامند كه روز تعطيل کردن كار به منظور استراحت بوده، و به نظر مى‌‌رسد كه اين نامگذارى متأثّر از برنامه‌‌هاى يهود است كه شنبه را روز تعطيلى مى‌‌دانند. (منبع) به علل مختلفی، بلاتردید گرفتار بی‌ثباتی زیان‌بار چند وجهی برای و بوده و هست و خواهد بود. و عدم کنترل (= !) توسط دولت‌ها و شاید هم ناتوانی آنها، نماد آشکار آن تلقی می‌شود و لذا سالهاست که مقام معظم رهبری هم، با نامگذاری‌های مبتکرانه و خاصی، عناوین آن‌ها را اقتصادیزه فرموده‌اند. ولیکن عده‌ای از تصمیم‌سازان (و اخیراً تصمیم‌گیران مجلسی متأثر از اهل ) اقتصاد ایران، و و و و و... و علاج بی‌ثباتی را متکبرانه در تعطیلی می‌جویند! پلیدی‌ها و پلشتی‌های و حتی در ناکارآمدی و بلکه خیانت‌های قریب باتفاق دولت‌های قبل و بعد ، به چنان تواتر و بلکه تکرار فزاینده‌ای رسیده است که کسی نمی‌تواند منکر با محوریت در ارکان مختلف باشد! تعطیلی () همزمان با کم‌نظیر تنها دنیا و داغ کردن آن، مابعد عملیات (خارق‌العاده‌ترین نظامی به و آن)، بسیار بعید است که صرفاً یک حرکت سفیهانه و تقنینی یا یک نابخردی و تفننی باشد، بلکه آنرا باید انتقامجوئی از با ، تلقی کرد. در حالی‌که همه جهان، غرق‌گشتن سریع تایتانیک‌واره را به نظاره نشسته است، ارسال سیگنال دریوزگی اقتصاد ورشکسته غربی از طرف مجلس سهمگین با یعنی ، چه معنا و مفهومی دارد؟! ، بی‌مهابا به آمده است همچون که بی‌محابا در می‌تازد و‌ و می‌کند! گویا که هم در ایران، افسار پاره کرده است! البته از همان زمانی که مدال‌ها و عناوین استحماری UCLG بسوی روانه شد، می‌شد طرح چنین طرح‌هایی را در مدیریت‌های مشکوک وی که بوی همسویی با دارند، آنهم با پوشش !، حدس زد!! در هر حال، امیدواریم ، با ملاحظه لااقل مسئله مطلب، دست رد قاطعی به این (علیه ) و حداقل بدسلیقگی مجلسی به ریاست قالیباف در حال بزند. ان‌شاءالله ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
آثار صلاح و در جامعه (بخش ۳): 👈(بخش ۱)👉 🌹 👈(بخش ۲)👉 فساد عالِم = فساد عالَم «إذا فَُسِدَ العالِم فَسَدَ العالَم» در بیان : زیان وارده بر از طرف عوام و جاهل اگر معصیتی مرتکب شود، فقط خود را بدبخت کرده، بر خویشتن ضرر وارد ساخته است؛ لیکن اگر عالِمی منحرف شود و به عمل زشتی دست زند، عالَمی را منحرف کرده، بر و علمای اسلام زیان وارد ساخته است. اینکه در روایت آمده که از بوی تعفن عالمی که به علم خود عمل نکرده متأذی می‌شوند، برای همین است که در دنیا بین عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و فرق بسیار وجود دارد. انحراف عالِم انحراف یک را به دنبال دارد! اگر عالمی منحرف شد، ممکن است امتی را منحرف ساخته به بکشد. و اگر عالِمی باشد، و را رعایت نماید، را مهذب و می‌کند. مسئولیت شما خیلی سنگین است. وظایف شما غیر از وظایف می‌باشد؛ چه بسا اموری که برای عامه مردم است، برای شما جایز نیست، و ممکن است باشد. مردم ارتکاب بسیاری از امور مباحه را از شما انتظار ندارند، چه رسد به اعمال پست نامشروع، که اگر خدای نخواسته از شما سربزند، مردم را نسبت به اسلام و بدبین می‌سازد. = ... اگر شما درس بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید، ولی باید بدانید که میان «عالم» و «مهذب» خیلی فاصله است. مرحوم شیخ، استاد ما، رضوان‌اللّه تعالی علیه، می‌فرمود اینکه می‌گویند: «ملا شدن چه آسان، شدن چه مشکل» صحیح نیست. باید گفت: شدن چه مشکل، آدم شدن محال است! کسب فضایل و مکارم انسانی و از تکالیف بسیار مشکل و بزرگی است که بر دوش شماست. گمان نکنید اکنون که مشغول تحصیل می‌باشید، و فقه که است می‌آموزید، دیگر راحتید و به وظایف و تکالیف خود عمل کرده‌اید. اگر و نباشد، این علوم هیچ فایده‌ای ندارد. اگر تحصیلات شما، العیاذ باللّه، برای خدا نباشد و برای هواهای نفسانیه، کسب مقام و مسند، عنوان و شخصیت در این راه قدم گذاشته باشید، برای خود وزر و وبال اندوخته‌اید. این اصطلاحات اگر برای غیر خدا باشد، وزر و وبال است. این اصطلاحات هر چه زیادتر شود، اگر با تهذیب و تقوی همراه نباشد، به ضرر و تمام می‌شود. 👈(کتاب جهاد اکبر)👉 اختلافات روحانیون و جامعه «در سطح شهر، شهرهای بزرگ، اختلاف ایجاد کرده بودند. هم بین خود با هم و هم بین با هم. درست می‌کردند منشأ اختلاف بوده؛ هر مسئله‌ای که اینها ایجاد می‌کردند، برای همین مسئله بود که نگذارند این مجتمع با هم پیدا کنند و مع الأسف، تأثیر کرده بود حتی در بالاترین و بالاترین و حتی آنها هم تحت تأثیر واقع شده بودند و آن اختلافاتی که باید اینجا جلویش را بگیرند خودشان هم داخل شده بودند. و من گمان می‌کنم که امروز روزی است که همه ما مسائل را فهمیده‌ایم، مردم هم فهمیده‌اند؛ یعنی، به برکت این رعیت‌ها هم بالا رفته است؛ الآن دید سیاسی در آنها، آنهایی که اصلاً داخل در این مسائل نبودند، آنها الآن داخل مسائل هستند و همه قشرهای ، مسائل را می‌فهمند امروز و رو به رشد هستند. زن‌ها که بکلی خارج بودند از همه چیز ، هرگز حتی نمی‌توانستند راه پیدا بکنند، بحمدالله در این سالهای اخیر، آنها هم وارد شدند و به‌طور شایسته با حفظ موازین شرعی وارد شدند و خودشان کلاسهایی دارند و - عرض کنم - تبلیغات دارند، همه چیز حالا دارند. اصلاح جامعه با اصلاح روحانیون و این روحانیون هستند که باید قدر این مسائل را بدانند. روحانی اگر شد همه‌چیز درست می‌شود و اگر - خدای نخواسته - شد، فَسَدَ الْعالَمُ. این مسئله، واقعیتی است [غیرقابل انکار].» 👈(منبع سخنرانی امام)👉 ☝️از پیام‌های گلچینی☝️ 👌 آری! اگر روحانیت؛ درست باشد و صاحب و ، همه‌چیز جامعه، درست می‌گردد. البته بشرط وگرنه که تکاپوی ، چیزی نخواهد بود بجز «آب در هاون کوفتن»! 👌 همانطور که در بخش قبلی از قول ؛ علی(ع)، اشاره شد؛ عالمان و دانشمندان؛ حکایت را دارند که می‌توانند مردمان را بخشند ولیکن اگر غرق شوند، علاوه بر خودشان، مردمان را هم غرق می‌سازند! 👌 تا اینجای مطلب، شاهد تشبیهات معنی‌داری راجع به (مفسد) بودیم: تعبیر ؛ در بیان : سگ زبان‌دراز در بیان : نمک گندیده در بیان : کشتی مغروق در بیان : جرثومه متعفن ... ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳/۳/۳ 🆔 کانال @chelcheraaqHM 💠 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 و در (بخش۸): 👈(بخش۱)👉 💠 👈(بخش۵)👉 شهادت = بیداری و ، نسبت عجیبی باهم دارند. چنانکه در حضرت علیه‌السلام فرموده‌اند: «لیستنقذ عبادک» یعنی؛ برای اینکه بندگان بیدار بشوند. در نزد ، چنان عظمت و ضرورتی دارد که می‌ارزد برای تحقق آن، حماسه‌ای مثل رقم بخورد. قالب الصادق(ع) ـ في زِيارَةِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام يَومَ الأَربَعينَ ـ : «اللّهُمَّ، إنّي أشهَد أنَّهُ ... بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ و حَيرَةِ الضَّلالَةِ و قَد تَوازَرَ عَلَيهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا و باعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنى. (تهذيب الأحكام: ج۶/ص۱۱۳/ح۲۰۱، مصباح المتهجّد: ص۷۸۸/ح۸۵۷ بحار الأنوار: ج۱۰۱/ص۳۳۱/ح۲) عليه‌السلام ـ در زيارت عليه‌السلام در روز اربعين ـ : بارخدايا! من گواهى مى‌دهم كه آن بزرگوار ... خون خود را در راه تو نثار كرد تا بندگانت را از و سرگشتگىِ گم‌راهى برهاند، در حالى‌كه آنان كه فريبشان داد و بهره خود [از آخرت] را به [دنياى] پَست فروختند، عليه او هميار شدند! «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ» و (شهادت می‌دهم) علیه‌السلام، جانش را در راه تو بذل و بخشش نمود تا بندگانت را از و نادانی و بخشد. «لیستنقذ» از «استیقاذ» به معنی چیزی را نجات دادن است و «جهالة» هم به معنی نادانی است. «حَیرَهِ» به معنی تحیّر و سرگردانی است. «ضلالة» هم به معنی گمراهی است. جهل و نادانی، ریشه همه گرفتاری­ها و بدبختی­های است. چنانچه (ع) فرمودند: «الْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ» جهل؛ اصل و ریشه هر بدی است. آری! «بیداری و نجات از جهالت و گمراهی»، ایجاب می‌کند، شخصی مثل امام حسین(ع) در با آن وضع فجیع، به برسند. در ، شهادت، مؤثرترین و اصیل‌ترین راه و روش بیدارسازی مردمان است. در همین راستاست که (س) هم بمناسبت شهادت در قسمتی از سخنرانی خود (۱۳۵۸/۲/۱۴) فرمودند: «بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می‌شود.»! (صحیفه امام جلد ۷ ص ۱۸۳) حضرت امام راحلمان، صریحاً «بیداری» را به «شهادت» نسبت دادند. زیرا که به راستی؛ «شهدآء»؛ «شمع» محفل بشریت‌ند. نسبت به همان روشنی و بیداری یعنی و شفافیت است. چنانکه این از همان آغاز ایران، بوضوح خود را به رخ همگان کشید. خونین گرامی‌داشت شهدای قیام (۱۳۵۶/۱۰/۱۹) قم در تبریز (۱۳۵۶/۱۱/۲۹) موجب تحرک مردم یزد شد و آنهم بنوبه خود تبدیل گردید به تداوم گسترده و سراسری زنجیره چلچله (بزرگداشت چهلم‌های در شهرهای ایران) در دستگاه الهی، آنچنان ضرورت (اهمیتی و اولویتی) دارد که خدای متعال برای آن، سنگین‌ترین سرمایه‌گذاری خود را انجام داده و می‌دهد و خواهد داد. البته قرار هم نیست که همه مردمان بیدار شده و خود را از اردوگاه و حاکم بر آن، بسوی و حاکم بر جبهه او جلّ‌جلاله خارج سازند، بلکه بیداری همان عده قلیلی که حیف است بیهوده جهنمی بشوند، کفایت می‌کند! همان‌ها که ناخواسته در چنبره فریب‌های بی‌شرف‌ها گرفتار می‌شوند! ولیکن در خصوص شهادت سیدین عزیزین؛ رئیسی و آل‌هاشم، بنظر می‌رسد که قضیه از این مطلب، پله‌ای فراتر است! عملکرد افرادی از قبیل؛ فریدون، صدیقی و ظریف در جای‌گاه‌هایی مثل؛ ، و در دهه اخیر، و را به چنان قهقرای تاریکی و سیاهی و ناامیدی و بی‌اعتمادی سراسری به روحانیت و دولت‌مردان ، سوق داد که یکی از بازخوردهای منفی آن؛ افسارگسیختگی روزافزون در است! در نیاز بود که این و ، خنثی شود ولیکن با قربانی کردن بهترین‌های روزگار در جای‌گاه‌های ، و و قرعه فال بنام حجج اسلام؛ و و دکتر امیرعبداللهیان افتاد؛ «لیسنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»! 👈مرحوم آیت‌الله : گیرا است. کسیکه در تشییع شهدا شرکت می‌کند، گرفتار این می‌شود؛ این خون او را جذب می‌کند؛ او را منقلب می‌کند؛ او را از دنیا می‌کَند، دنیا را در نظر او کوچک می‌کند، خدا در نظر او بزرگ میشود، این مراسمی است که (علیه‌السلام) به آن نظر دارد. ..ادامه دارد. ✍ حسینی(منتظر) ۳/۳/۴ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۲) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت اول): به محض اسلامی در ۱۳۵۷/۱۱/۲۲ بنده همانند هزاران نفر انقلابی دیگر در اندیشه ایران به جهان بودم تا اینکه در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۵ (اقامه اولین تهران به امامت آیة‌الله ) بمناسبتی که در پیام قبلی اشاره کردم، تصمیم خود را گرفتم که از طریق تولید فیلم‌های سینمایی به این مبادرت بورزم. ولیکن قبل از آنکه موفق بشوم، رخ داد و لذا را رها کرده و داوطلبانه عازم جبهه‌های شدم. بنده قبل از رفتن به سراغ ، در صدد تشکیل یک نهاد خصوصی بودم که با مشارکت - که بعداً تهیه‌کنندگی فیلم‌های زرد را دنبال کرد - و با همکاری وزارت و رهنمود شهیدان و ، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کردم اما نامبرده عضو گروهک چپگرای در آمد و ناسازگاری نمود! البته وی هم اگرچه کارگردان اولین فیلم سینمایی پس از بود (با عنوان از داستانهای که به نظر هم رسیده بود) اما همانند بنده، نوجوانی ناپخته بود و لذا تحت تأثیر عموهای معلوم‌الحال خود! تهیه‌کننده بسوی ساحل، (قبل از فیلم بلمی بسوی ساحل)، سپاه پاسداران بود که حدود ۳۰۰٫۰۰۰ تومان هزینه کرده بود و فرمانده آن (برادر سلیمانی) به همین علت که «کل بودجه سال سپاه ری» را صرف آن فیلم نه چندان هنری کرده بود، توبیخ شده بود!) آشنائی بنده با ع.ع. بعد از درج مصاحبه با وی بود که باعث شد بروم سراغ شهر ری و نشانی خانه‌اش را از گرفتم و اولش گمان می‌کردم او یک سپاهی است! اما آشنایی او با من، با مطالعه «سناریوی نبرد تا آزادی» بنده با آن بود و او (که سینماآموخته پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود) پنداشت که بنده سینما را در سطح عالی‌تر و حرفه‌ای‌تری آموخته‌ام! (و حال آنکه بنده را از کتاب‌های خودآموز، یاد گرفتم!) تأثیرپذیری وی از حرفه‌ای بودن سناریوی بنده، باعث شد که با هم برویم دنبال سرمایه‌گذار و سراغ انواع اسپانسرها هم رفتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که خودمان مؤسسه بزنیم که آنرا «مرکز سینمایی فجر» نامیدیم و... پدرش را خاطرم نیست چکاره بود اما او بیشتر گرفتار آفت عموهای خود و... بود. وی سه تا عمو داشت که بزرگ آن‌ها از اعضای بود و وسطی آن‌ها علیرغم آنکه اخراجی و نیز اخراجی مجله بود، با لباس سپاه مشغول سوءاستفاده‌های خود بود و کوچک آن‌ها نسبتاً انقلابی و سالم بود که با من همکاری داشت از پشت‌پرده‌های عبداله! همکاری من و ع.ع. (به دلیل بودن بنده و لااُبالی بودن او) به جایی نرسید و بعد از یکسال، به شکست انجامید! اما بهانه اصلی دعوای ما به ماجرای عجیب دیگری هم برمی‌گشت که بد نیست آنرا هم در اینجا بگویم! در نخستین انقلاب اسلامی ایران، « و » همچنان در پی تغییر و تحولات ساختاری و عنوانی خود بود! و الآن خاطرم نیست که «وزارت ارشاد ملی» در آن مقطع به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تغییر عنوان داده بود یا نه؟ ولیکن برپائی جشن نخستین سالگرد پیروزی ، موضوعیت یافته بود. اسلامی و بالتبع هم هنوز تشکیل نشده بود! و چنانکه در یادداشتی با عنوان 👈حرف‌های پزشکیان؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان👉 اشاره کردم، ما برای تأمین مخارج مرکز سینمایی فجر، سالن اصلی تهران را اجاره کرده بودیم و فیلم سینمایی را پخش می‌کردیم! در خلأ فعالیتی و بلکه در خلاء وجودی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و نیز «سازمان تبلیغات اسلامی» و «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بالتبع سرگردانی و فقر انبوه هنرمندان و هنرپیشگانی که به خارج از کشور متواری یا در گوشه‌ای پنهان نشده بودند، «مرکز سینمایی فجر» (بعنوان نخستین NGO فرهنگی هنری) ما چراغ تابانی بود که توجه آن‌ها و بالتبع خواص را به خودش جلب کرده بود! البته دیگری هم در زمینه و فعال شده بودند که یکی از آن‌ها (بنیاد هنر در اسلام) بود که عمدتاً در عرصه واردات فیلم‌های سینمایی و دوبله آن‌ها فعالیت داشت. بنظرم اولین فیلمی که بنیاد مذکور وارد کرد و در سینماها به نمایش گذاشت، فیلم بود. بعد‌ها فیلم سینمایی صهیونیستی؛ (به کارگردانی و بازیگری در نقش ) هم توسط همان بنیاد صورت گرفت که تقریباً هر سال از رسانه ملی هم پخش شده و می‌شود! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 مکران؛ بهشت گمشده ایران ؛ منطقه پهناوری در امتداد سواحل تا است که شامل نواحی جنوبی استان‌های سیستان و و شده و از شمال به استان و از شرق به کشور ، وصل است. دریای عمان در شمال اقیانوس هند؛ یکی از پنج حوزه استراتژیک جهان است. فلذا این پهنه را از لحاظ سوق‌الجیشی و ژئوفیزیکی، می‌توان و به تعبیر ؛ ایران نامید. عمران و آبادانی این ، موجب رونق ایران خواهد شد که یک سوم مرزهای دریایی را به خود اختصاص داده است تا آن‌جا که شاید بتواند در آینده، ارزش ژئوپولیتیکی هم پیدا کند. مقام معظم رهبری، از همان ابتدای پیروزی بویژه در مقطع خودشان، توجه خاصی بدان داشته و لذا اصرار به آبادی آن داشته و دارند ولیکن دولت‌های بعدی، اهتمام کافی به آن نورزیدند! در نتیجه، استان‌های مذکور به بیراهه رفت و جنوب‌شرقی کشور آسیب‌پذیر گشت. و اما اینکه؛ آیا این منطقه، قابلیت مرکزیت جغرافیائی (پایتختی) را دارد؟ لایه‌های زیرین پهنه تهران در فوران‌های آتشفشان ، تخلیه شده و خالی‌ست. فلذا این کلان‌شهر، از لحاظ وجودی (و !)، هیچ آینده روشنی ندارد و دیر یا زود نابود و از کاملاً محو خواهد شد و لازم به ترک است. البته انتقال ، تابع متغیرهای مختلفی از قبیل؛ ، ، و امثالهم است. ✍حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۰/۱۸ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 استیضاحِ حلقه‌ای از زنجیره افتضاح! ⁉️اقتصاد خود را به چه شخصی بسپاریم؟ : «وَ لَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَ...» (۴/۵) [اقتصاد] و اموالتان را که خدا مایه قوام و برپایی [کار و زندگی] شما گردانیده به نسپارید و... طبق این نگاه قرآنی؛ مایملک و هر جامعه‌ای، مایه بوده و به هر شخص (حقیقی یا حقوقی) که بسپارید، باید مراقب باشید که هرگز نباید در اختیار «سفیهان تهی‌مغز» قرار بگیرد. زیرا آن‌ها شیرازه جامعه را از هم می‌گسلند و کمر قوم را می‌شکنند و لذا قیام و ایستادگی و پایداری از بین می‌رود و بالتبع در آن طمع می‌ورزند و هیچ‌گونه و حیثیتی برای آن باقی نمی‌گذارند. سپردن امور اقتصادی به ، از بزرگترین خیانت‌هایی است که هر شخص (حقیقی یا حقوقی) می‌تواند علیه خود مرتکب شود و خود نشانه سفاهت واگذارنده است. 😭متأسفانه در طول (حتی بعد از !)، هیچ برهه‌ای نبوده است که امور مالی و اقتصادی در اختیار نبوده باشد! یعنی که ایرانی‌ها (در عین‌حالی که شعار سر داده‌اند!) کمترین توجهی به فرمان صریح قرآنی مذکور نداشته‌اند! 👌اینک نیز صرف‌نظر از اینکه سپردن و قوای سه‌گانه مملکت به افرادی از قبیل؛ ، و و در رأس آن‌ها ، نوعی سفاهت است (و بلکه یک کامل!)، سپردن «وزارت اقتصاد و دارایی » به فردی مثل ، از جنس است. (و این ماجرا فردی مثل است که در پیشگیری از او فتوا به و و...! داد!!) 👌البته این‌ها نیستند! زیرا «احمق کسی‌ست که کارهای او نه به درد دنیایش بخورد و نه به درد آخرتش»! و حال آنکه این جماعت سفیه، کارهایشان (خیانت‌های زنجیره‌ای‌شان به ملت و امت و مملکت و بشریت)، اگرچه وبال آخرتشان خواهد بود ولیکن به درد دنیایشان که احتمالاً خواهد خورد! (البته اگر جناب مهلت بدهد) آیا اینطور نیست؟! حال نوبت رسیده است به که میزان یا خود را به نمایش جهانیان بگذارد. 👌مجلسی را که به چنین اراذلی، مجدداً بدهد، هرچه زودتر باید به توپ بست! زیرا که آن بمراتب بیشتر از آن خواهد بود. 🤔 شاید تصور شود که مگر جابجایی مهره‌ها تأثیری در بهبود فرآیندها و ساختارها و خروجی‌های این دستگاهها خواهد داشت؟! برای دریافت بهترین پاسخ به این سؤال، لطفاً و حتماً 👈این‌جا👉 را ببینید🙏 ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۲/۱۱ 🌐 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 👈محل نظرات👉 🙏