eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
546 عکس
160 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ ! پارسال قبل از وقوع فتنه که مسئله تحقیق و تفحص مجلس در قضیه «فساد ۹۲ همت فولاد مبارکه» رسانه‌ای شد (و موجب تشدید فتنه مذکور گردید)، بنده سعی کردم اذهان مخاطبین خود را در قالب مقاله ذیل، به «فساد عظیم‌تر اوقاف» هم جلب بکنم و حال بعنوان یک نمونه بسیار کوچک؛ وقتی می‌بینیم که یکی از موقوفه‌های یکی از شهرستان‌ها به مبلغی معادل قیمت یک بطری شیر پاستوریزه، اجاره داده شده است، معلوم می‌شود؛ حق داشتم توصیه کنم که ملت، موقوفات خود را به «سازمان لوطی‌خور اوقاف» نسپارند. در «بحران روانی ناشی از فساد فولاد مبارکه» همه گمان کردند که زیر سر دولت روحانی و باند تبهکار اصلاح‌طلب‌های خائن است و لذا بر طبل رسواسازی آن کوبیده شد و رئیس جمهور دستور برکناری کلیه دست‌اندرکاران آنرا صادر کرد ولیکن وقتی معلوم شد که قریب باتفاق آن‌ها از جناح اصولگراهای خائن است، ورق برگشت و شمرده شد و رئیس مجلس، نوای دگری ساز کرد ووو... این مقاله 👇 را پارسال در واتساپ به اشتراک گذاشتم: 👇 🤔 سازمان اوقاف و امور خیریه (یا شرّیّه؟!) (بخش اول): آهای مردم! در نشسته‌اند. لذا هنگام اموال و املاک خود، هرگز از کلمه استفاده نکنید! تا مبادا بهانه‌ای به دست بدهید که کل یا بخشی از وقفیات و شما را قانوناً بالا بکشند! اجازه بدهید عمق مسئله و بلکه فاجعه را در قالب یکی از خاطراتم بیان کنم: در نیمه اول دهه ۱۳۶۰ بعد از شلتاق‌ها و خیانت‌های بنی‌صدر و تروریستی و سرانجام آیت‌الله و آیت‌الله و یارانشان و نیز شهادت جمعی دیگر از و بدتر از همه «ترور شخصیتی انقلابیون توسط قلم بمزدها» (بویژه علمای اعلام را)، تعدادی از روحانیون تهرانی گرد هم آمده و با راه‌اندازی و شرکت در جلسات هفتگی آن، به هم‌اندیشی پرداختند که اخیرا به بهانه تعطیل گردیده است! ریاست این تشکیلات را حجت‌الاسلام والمسلمین بر عهده داشت که آنرا بعداً به حجت‌الاسلام والمسلمین اکرمی سپرد. هم که ابتدائا حامی ۱۰۰٪ی منحرف بود در ۱۳۸۸ با چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای آشکار حامی ۱۰۰٪ی گشت (که قصه آنرا قبلا گفته‌ام) و بعنوان اعتراض به (رمز فتنه ۸۸) را خودسرانه تعطیل کرد! لابد وی گمان می‌کرد «فتنه سید میرماسون» از «فتنه سید ابوالحسن»، برای و و ، کم‌رنگ‌تر و کم‌خطرتر است! (البته بعضی هم معتقدند که وی با اشاره ناطق نوری این کار را انجام داد!) ایشان در دوره به مسئولیت نهاد فرهنگی منصوب شد و جایگزین گردید. عباس امیری‌فر در زمان ریاست اکرمی، دبیر اجرایی جامعه وعاظ بود و در زمان ریاست جمهوری مشانژاد منصب ریاست نهاد فرهنگی ریاست جمهوری را بدست آورد و همزمان با تشکیل «جامعه وعاظ ولائی» (اما مشهور به جامعه وعاظ مشائی!) اقدام به انشعاب جامعه وعاظ کرد ولیکن بعد از تولید فیلم بازداشت و مدتی محبوس شد. در طی فیلم مذکور، فقیهی بنام بعنوان قوای امام زمان(عج) در آخرالزمان معرفی شد!!! (ناگفته نماند که این شیخ، بعد از فروافتادن طشت مشانژاد ، از آنها تبری جست!) بعد از تعطیلی توسط اکرمی، چند نفری از جمع شدیم و جلسات هفتگی آنرا در یکی از مساجد حوالی راه‌اندازی کردیم و حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ جعفر را که از همه ما مسن‌تر بود بعنوان دبیر جلسات بر تخت ریاست نشاندیم. ولیکن بعد از مدتی، آن مرحوم، از ریاست جامعه وعاظ داد و در توجیه آن، نکته عجیبی را مطرح نمود که تمام این مقدمات برای اشاره به همین توجیه استعفای ایشان مرقوم شد. وی گفت: «برخی از و کم‌بضاعت به من مراجعه می‌کنند که به آنها کمک مالی بکنم اما من شخصا که قادر به اجابت نبودم رفتم سراغ «سازمان اوقاف و امور خیریه» تا شاید از طریق آنجا بتوانم برای به ، آب باریکه‌ای راه‌اندازی کنم اما موفق نشدم! در حالیکه نیمی از تهران؛ از نوک قله دماوند تا بیابان‌های پائین قرچک و ورامین، وقف امور خیریه بویژه مساعدت به طلاب و علمای و و و مدارس علمیه شده است. زیرا سازمان اوقاف عمدتا در اختیار دزدهای قهاری افتاده است که حاضر نیستند حتی نم پس بدهند و به غارت ۱۰۰٪ی اموال و مشغول هستند و دزدترین دزدها در اوقاف جمع شده‌اند! من که ... ...ادامه دارد در: https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/538 ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) تابستان ۱۴۰۱ 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 💠 🆔 @chelcheraaqHM
✍️ 🤔 یک چند دارد؟! 🔰 قسمت سوم: جواب ۴۰: یا ؛ ابزار معمولا سفیدرنگی برای بازیهای کودکان، مکعبی‌ست شش وجهی که هر وجه آن دارای نقاطی معمولا سیاه از یک تا شش عدد که مجموعه آنها ۲۱ نقطه است. قاعدتا هر کسی از زاویه نگاه خودش می‌تواند گزارش مستندی ارائه بدهد که با گزارش ایضا مستند طرف مقابل در تعداد، همخوانی ندارد. فلذا معمولا شاهد اختلافات شش‌گانه‌ای هستیم که گزارش همدیگر را غلط می‌دانند! دعواها آنجائی افزایش پیدا می‌کند که از زوایای جدیدتری بدان نگریسته شود. زیرا یک مکعب را حداقل از ۲۶ زاویه مختلف می‌توان مورد رصد قرار داد. چرا گفتم «حداقل»؟! برای اینکه این زاویه‌های ۲۶گانه، ثابت هستند و زاویه نهائی، می‌تواند پویا باشد و در اطراف این به حرکت و گردش در آید و گزارش دهد که این تاس مجموعا دارای ۲۱ نقطه است. بنابراین گزارش ناظر ۲۷م با گزارش کلیه ناظرین اختلاف فاحشی دارد حتی با ناظر ثابتی که تعداد نقطه‌ها را حداکثر ۱۵ نقطه گزارش کرده است. مشکل آنجاست که هیچکدام هم دروغ نمی‌گویند و عکسها و گزارش‌شان غلط و اشتباه نیست. ولیکن مهم اینجاست که کدامیک با کدامیک بهتر می‌تواند کنار بیاید؟ کسی که فرضاً هم وجه شش نقطه‌ای را می‌بیند و هم وجه یک نقطه‌ای را و ادعا می‌کند این تاس ۷ نقطه دارد، قاعدتا با ۶ نقطه‌ای راحت‌تر کنار می‌آید تا ۱ نقطه‌ای. حال تصور کنید بین ناظر ۲۷ که در این تاس ۲۱ نقطه می‌بیند با آن ناظری که فقط یک نقطه می‌بیند، چه دعوائی قابل وقوع است و اینکه هرگز با هم کنار نخواهند آمد! این اختلافات زمانی غامض‌تر می‌گردد که نقطه‌ها هم در صفحات ششگانه دائما جابجا شوند! و قضیه آنجائی حیرت‌انگیزتر می‌شود که افراد کوررنگ (که هیچ نقطه‌ای نمی‌بینند!) یا دوبین و چندبین (که هر نقطه را مضاعف می‌بینند!) وارد معرکه بشوند. چه شود! 🥵 در تحلیل مسائل و و و نیز مسائل و و تقریبا همه چیز کار و زندگی با چنین صحنه‌ای مواجهیم! بسیاری از پیامهای ارسالی در ، الزاما بمفهوم تأیید ۱۰۰٪ی مفاد آنها نیست بلکه عمدتا مقوله کنار آمدن و تحمل کردن در میان است وگرنه که تفاهمات اجتماعی کاملا رنگ خواهند باخت. بنابراین بمحض ارسال متن، صدا، تصویر و فیلم و امثالهم، چنانچه جزئی از آن (و حتی کل آن) به مزاق ما خوش و صحیح نیاید، لزومی به متهم ساختن مُرسِل به بهتان‌های عجیب و غریب نیست. تفاهم یعنی تلاش برای فهم طرف مقابل نه دیکته کردن فهم خود بر دیگران که دیکتاتوری است. و باید بیشتر مراقب باشند که اگر دیکته‌کننده را می‌نامند، املاءکننده هم نامیده می‌شود! ولو اینکه دیکتاتور مفهومی سیاسی دارد و ملاّ مفهوم علمی و فرهنگی و مذهبی. ملاّ کسی است که احکام خدا را با قاطعیت بیان داشته و حتی اجراء می‌کند اما ممکنست در یک جامعه بی‌تربیت یا بدتربیت، دیکتاتوری تلقی گردد! و رفع چنین افترائی ممکنست هزینه‌زائی بنماید. به همین جهت است که نیازمند بسی و است و و حوصله. شاید علت اصلی چوپان بودن اکثر انبیآء الهی به همین مسئله (تمرین و ممارست حوصله‌ورزی و حلم‌اندوزی) بر می‌گردد، آنهم بعد از سالگی. اساسا کسی که صبر و حلم ندارد، بهتر است وارد عرصات امور اجتماعی و فرهنگی و بویژه مسائل سیاسی نگردد وگرنه خرابکاری و مفاسدش بیشتر از خدمت و مصلحت وی خواهد بود. در قسمت اول این مبحث دیدیم که ۳۹ دیدگاه مختلف، واقعیت دارند ولیکن در نزد چهلمین نفر است که دارد و بالتبع . شاید بعثت بعد از چهل سالگی اشاره به أکمل بودن دعوت اوست. و بارزترین سخت‌افزار دین او، حج جهانیان است که تجلی چشمگیر آن شش ‌وجهی است! تا نکنی و دورش نچرخی، هرگز به ، نرسی ای ! بنابراین؛ در باره گفته‌های دیگران، اصلاً امر آسانی نیست! همچنانکه اصرار بر گفته‌های خویش، امر چندان صوابی نیست! الرَّحْمَنُ ﴿۱﴾ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲﴾ خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳﴾ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿۴﴾ ... وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿۷﴾ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿۸﴾ وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ﴿۹﴾ فتأمل! ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۴۰۰ 💠کانال اطلاع‌رسانی چلچراغ معارف و احکام حم 👇 eitaa.com/chelcheraaqHM 🙏گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام👇 https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
. 🔻 خرولایی ها و خرحزب اللهی ها به جلز و ولز افتاده اند 🔻 مفهوم خرولایی اینجا معنادار می شود که بنام ولایت با توهین به دیگران زمینه توهین به رهبری را بوجود می آورند 🔻 به بزرگان کسی توهین کنید به بزرگان تان توهین می کنند 🔻 البته ما اینها را در خط ولایت و حتی علاقمند به ولایت نمی دانیم و از همین رو آنها را خرولایی می نامیم. و این هارت و پورت های خرولایی ها و خرحزب اللهی ها هیچ ربطی به آقای ما سید علی خامنه ای ندارد 🔻اون آخوندک رو ببینید میگه "اگر کشته هم بشه تا یک ماه بعد از مخفیش کنید". یعنی اونی که به این آخوندک عمامه داده مجتهد بوده؟ ☝️ از پیام‌های دریافتی☝️ نقدونظر از تحرکات بنظر می‌رسد ( و ) با طرح خود و بالطبع تهی‌مغزش، ضمن احساس فراموش‌شدگی و بالتبع تلاش برای خود، در صدد تحت‌الشعاع قرار دادن ابعاد و است تا اغتشاشات معنون به را دنبال کرده و حواشی آنرا پوشش دهد. در اولین انتخابات با نوشتن (احمقانه‌ترین ) در برگه‌های رأی دچار این خبط شدند که آمار ۳۰۰/۰۰۰ نفری خود در کل کشور را لو بدهد! اعضای نفوذی این در دولت بویژه وزارت آ.و پ. مورد شناسایی قرار گرفته و تا حدودی پاکسازی شدند ولیکن اذناب از و انتقامجویی کردند. آمار مذکور در فراز و نشیب است! 💠کانال اطلاع‌رسانی چلچراغ معارف و احکام حم 👇 eitaa.com/chelcheraaqHM
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 جامعه ایرانی همچون جامعه جهانی در سراشیبی سقوط به «حیوانیت»! (بخش ۴): بدحجابی؛ تیر سه‌شعبه مهلکی است که با آن، انهدام همزمان «شریعت دیانت»، «سیاست حکومت» و «اخلاق جامعه» را نشانه رفته‌اند. فلذا خطرناک‌ترین چالش حیاتی و بزرگترین صحنه نبرد داخلی برای درهم کوفتن «نهضت+نظام اسلامی ملت ایران» است. نبرد همان مثلث شومی که امام سجاد علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی از شرارت اضلاع آن، از خدا کفایت می‌طلبد: «اللهم ... و اکفنی من شرّالشیطان و شرّالسلطان و سیّئات عملی»! در بخش سوم این سلسله مقاله، اشاره کردیم که در مسئله و (و مرتکبین و و ممنوعه قانونی) با چهار گروه اجتماعی، مواجهیم: ۱) ناکثین (شل‌حجاب‌ها) ۲) مارقین (انقلابیون بی‌نظام) ۳) قاسطین (نظام‌مندان ضدانقلاب) ۴) لاحقین (حامیان نهضت+نظام ولایی) این چهار گروه معطوف به «نهضت+نظام اسلامی» (و به تعبیری؛ «میدان+دیپلماسی» در ادبیات امروز)، در عرصه حجاب و بی‌حجابی نیز مدخلیت دارند. بدحجابی در جامعه، نوعی پیمان‌شکنی نسبت به تعهد مراعات شئونات اجتماعی است و لذا نامیدن بی‌حجاب‌ها، مسئله چندان عجیبی نیست. ولیکن باید دید که به سر عقل آوردن آن‌ها (از باب وجوب شرعی و اخلاقی إعمال فریضتین امربمعروف و نهی‌ازمنکر و لزوم إعمال قانون جمهوری اسلامی ایران و خنثی‌سازی مکر شیطانی دشمنان)، کار کیست؟ ؟! یا ؟! و یا ؟ در این جامعه ممکنست مارقین و قاسطین هم بخواهند در این عرصه ورود نمایند ولیکن زیان و خسران آن‌ها ای‌بسا بیشتر و بدتر از منکر بدحجابی باشد. فلذا به جرأت باید گفت که این‌ها (انقلابیون بی‌اعتقاد به نظام و قانون و نیز نظام‌مداران بی‌نهضت و مثلاً قانون‌مند اما ضد انقلاب!) به هیچ عنوان، حق ورود و تکاپو در این عرصه خطیر و ظریف را ندارند و باید قاطعانه از دخالت غلط و انحرافی آن‌ها پیشگیری کرد. و اما لاحقین به در این معرکه، مسئولیت بسیار خطیری دارند. لاحقین نه حق مماشات قاسطین با حرمت‌شکنان عفاف و حجاب را دارند و نه حق مداخله‌جویی مخرب مارقین را. 😈 لایحه قانونی‌سازی بدحجابی! یکی از مباحث امروز ایران، دغدغه پیشبرد مقوله «لایحه قانونی [بظاهر] مهار توسعه بدحجابی» است! و منتقدین آن، معتقدند که لایحه ظاهراً حامی حجاب و عفاف مجلس و دولت، مقدمه قانونی کردن بدحجابی و بی‌عفتی است! واقعیت این است که (با عنایت به مباحث پیشین این سلسله) لایحه مهار بدحجابی باید توسط اشخاصی تألیف گردد که از ملتزمین به «نهضت+نظام» باشند وگرنه که بدون تردید، و خطرناکی برای ، رقم خواهد خورد. یکی از سرفصل‌های این لایحه، موضوع جای‌گاه واقعی در بدحجابی (که پیشقراول توسعه و تعمیق لجن‌زار متعفن شیطانی در بستر جامعه است) که البته بنده موضع شفاف خود را دو سال قبل طی دو مقاله تحت عنوان «لشگر سلطیه‌ها» تحریر کردم. زیرا مقوله ، معضلی چند وجهی است که آن‌ها را می‌توان حداقل در سه محور کلی، جمع‌بندی و مورد توجه و تمرکز قرار داد: ۱) محور () ۲) محور () ۳) محور () 👌 در آمیختن این سه محور و سپردن هر سه به یک (مثلاً فراجا)، امری نابجا و خبط بزرگی است. همچنانکه سپردن محور مقابله با بدحجابی که آشکاری‌ست به غیر از () فراجا خطاست و حتی لزومی هم ندارد که با و نامیدن آن، سعی کرد معنویت عفاف و حجاب را به رخ کشید. مگر در مقابله با قاچاق و تجاوز و دزدی و... و انواع جرائم دیگر، ضرورتی دارد که معنویت مبارزه ذی‌ربط، جار زده شود؟! 👌 عنوان ، از اول، خطا بود. زیرا مفهوم یک مقوله رصد میدانی سازمان‌یافته رسمی و حکومتی است که نباید آنرا نیز نامید! زیرا که، یک مقوله دینی مبتنی بر «فریضتین امربمعروف و نهی‌ازمنکر» بعنوان یک بر عهده آحاد جامعه اسلامی و بلکه انسانی است تا همه انسان‌ها مورد قرار بگیرند و و خود را بسازند. آیا براستی می‌توان این دو را با هم جمع کرد؟! (البته که ناشدنی نیست ولیکن بشرطها و شروطها!) اشاره به مطلب را به قسمت بعدی موکول می‌کنم و در اینجا این نتیجه‌گیری را داشته باشیم که؛ مورد بحث، باید از لاحقین (حامیان حقیقی نهضت+نظام اسلامی) باشند نه از مارقین و قاسطین که هر کدام به تنهایی می‌توانند آنرا بگونه‌ای رقم بزنند که موجب و شیاطین گردد. 👌 پاشنه آشیل این میدان، دو لبه یک قیچی ندیدن مارقین و قاسطین علیه عفاف و حجاب است! ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 جامعه ایرانی همچون جامعه جهانی در سراشیبی سقوط به «حیوانیت»! (بخش ۵): ... فلذا این ، همواره وجود دارد که ای‌بسا تنظیم‌کنندگان و تکمیل‌کنندگان لایحه مطرح فعلی (که مورد انتقاد بحق صاحب‌نظران قرار گرفته است)، صرفاً از زمره یا باشند و از حتی یک‌نفر هم در حلقه مؤلفین نباشد! (همچنانکه در زمان تألیف برنامه چشم‌انداز ۲۰ ساله جمهوری ایران، حتی یک‌نفر در بین آن ۶۰٫۰۰۰ نفر+ساعت، دعوت نشده بود!!! گویا که فراموش کرده بودند این جمهوری، قرار است اسلامی هم باشد!) تا برسیم به که همین خطر همواره تهدیدکننده خواهد بود. شعبه سوم تیر سه‌شعبه بدحجابی به قلب و‌ اما بُعد ؛ از است. زیرا این قرار است بر مبنای (و بالتبع اجرای ) و آرمان‌های انقلابی به بپردازد و اگر قرار باشد که تجاوزات آشکار به و بدحجابان را برتابد، دیگر چه داعیه‌ای خواهد داشت که خود را بنامد؟! تحمل بدحجابی تیشه به ریشه نهضت+نظام است که قاعدتاً هرگز نباید کمترین نرمشی در برابر آن بخرج بدهد و نمی‌دهد إن‌شاءالله. چنانکه سخنان گهربار (از جمله در مورخه ۱۳۹۶/۱۲/۱۷ بعنوان نمونه که بغضی از را هم در خود دارد!) گواه بر این مطلب است. ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اردیبهشت۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 بی‌ثُباتی اقتصادی و نقش سُبات یهودی! «سُبات» از مادّه «سَبْت»، و بر وزن (ثَبْت) به معنی قطع و بريدن گرفته شده؛ و روز شنبه را از اين جهت در لغت عربى «يَوْمُ السَّبْتِ» مى‌‌نامند كه روز تعطيل کردن كار به منظور استراحت بوده، و به نظر مى‌‌رسد كه اين نامگذارى متأثّر از برنامه‌‌هاى يهود است كه شنبه را روز تعطيلى مى‌‌دانند. (منبع) به علل مختلفی، بلاتردید گرفتار بی‌ثباتی زیان‌بار چند وجهی برای و بوده و هست و خواهد بود. و عدم کنترل (= !) توسط دولت‌ها و شاید هم ناتوانی آنها، نماد آشکار آن تلقی می‌شود و لذا سالهاست که مقام معظم رهبری هم، با نامگذاری‌های مبتکرانه و خاصی، عناوین آن‌ها را اقتصادیزه فرموده‌اند. ولیکن عده‌ای از تصمیم‌سازان (و اخیراً تصمیم‌گیران مجلسی متأثر از اهل ) اقتصاد ایران، و و و و و... و علاج بی‌ثباتی را متکبرانه در تعطیلی می‌جویند! پلیدی‌ها و پلشتی‌های و حتی در ناکارآمدی و بلکه خیانت‌های قریب باتفاق دولت‌های قبل و بعد ، به چنان تواتر و بلکه تکرار فزاینده‌ای رسیده است که کسی نمی‌تواند منکر با محوریت در ارکان مختلف باشد! تعطیلی () همزمان با کم‌نظیر تنها دنیا و داغ کردن آن، مابعد عملیات (خارق‌العاده‌ترین نظامی به و آن)، بسیار بعید است که صرفاً یک حرکت سفیهانه و تقنینی یا یک نابخردی و تفننی باشد، بلکه آنرا باید انتقامجوئی از با ، تلقی کرد. در حالی‌که همه جهان، غرق‌گشتن سریع تایتانیک‌واره را به نظاره نشسته است، ارسال سیگنال دریوزگی اقتصاد ورشکسته غربی از طرف مجلس سهمگین با یعنی ، چه معنا و مفهومی دارد؟! ، بی‌مهابا به آمده است همچون که بی‌محابا در می‌تازد و‌ و می‌کند! گویا که هم در ایران، افسار پاره کرده است! البته از همان زمانی که مدال‌ها و عناوین استحماری UCLG بسوی روانه شد، می‌شد طرح چنین طرح‌هایی را در مدیریت‌های مشکوک وی که بوی همسویی با دارند، آنهم با پوشش !، حدس زد!! در هر حال، امیدواریم ، با ملاحظه لااقل مسئله مطلب، دست رد قاطعی به این (علیه ) و حداقل بدسلیقگی مجلسی به ریاست قالیباف در حال بزند. ان‌شاءالله ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏