هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند دوم»
از کربلا چو "شاه شهیدان" نشان گرفت
با اهلبیت خویش در آنجا مکان گرفت
فرمود : چونکه گشته مقدر ز سوی حق
باید درین مکان پس ازین آشیان گرفت
آبی که بود مهریه ی مادرش ، دریغ...
دشمن ز بغض و کینه از آن کاروان گرفت
بست آب را به روی حسین و مواکبش
با حیلتی که از همه تاب و توان گرفت
ششماهه کودکی، به روی دست شاه دین
لب تشنه تا که سر، به سوی آسمان گرفت
فریاد العطش ز زمین خاست بر هوا
دژخیم روزگار به دستش کمان گرفت
مرگا به "حرمله" که به خشنودی "یزید"
زیر گلوی "نوگل شَه" را ، نشان گرفت
گویی که آسمان ز غمش گریهخیز شد
وقتی که پاره ، حنجره با تیر تیز شد
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند سوم»
میدان عشق بود و عداوت به کربلا
پیکار بغض بود و کرامت به کربلا
بغضی که داشت ریشه در افکار جاهلی
شد حمله ور ، به سوی امامت به کربلا
آری رذالت است که پیکار میکند
با لشکر عظیم عدالت ، به کربلا
جان میدهد امام در احیای دین حق
چون دارد از خدای ، رسالت به کربلا
از خود گذشت و کرد فدا خاندان خویش
ایثار را ببین و سخاوت به کربلا
گوش فلک شنید به معراج نیزه از ـ
رأس بریده : بانگ تلاوت به کربلا
از موج کفر ، کشتی ایمان، گذر نمود
این است رمز و راز سلامت به کربلا
مُردن به راه حق، بخدا عین زندگیست
آنکس که راه حق طلبد این زمانه کیست؟
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند چهارم»
بنده ، اگر چه گاه رَود راهِ اشتباه
بر حق اگر نظر نکند میشود تباه
"حر" بست اگر، به روی امام آب را ولی
ناگه به خویش، آمد و شد دور ، از گناه
پیوست بر امام و طلب کرد با خلوص
عفو و کرم که : بگذر ازین حرّ روسیاه
گفتا : اگرچه عبد گنهکار گشتهام
اما به توبه سوی تو آوردهام پناه
غافل شدم ز خویش و شدم غافل از خدای
کز غفلتم فتاد به ناگه ز سر کلاه
هرچند روسپید شد آخر به لطف حق
از تیرگی برون شد و پیوست بر پگاه
صبحی که مطلع ابدیت ز روی اوست
گیرد شعاع ، از رخ او روی مِهر و ماه
آزادگی : رها شدن از بند زندگیست
از حق جدا مشو که سرآغاز بندگیست
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند پنجم»
در برگریز حادثه دشمن حبیب نیست
گلچین روزگار حبیب و نجیب نیست
از دوستان ستم چو ببینی عجیب هست
از دشمنان ستم چو ببینی عجیب نیست
آنکس که هست در دل او مِهر ایزدی
همکیش با خلایق مردمفریب نیست
بیند اگر که ظلم به پا شد ، علیه ظلم
اِستادگی نموده و هرگز شکیب نیست
هرچند پیرِ عمر بوَد، کِی توان نشست ؟
در کربلا نظیر "بُریر" و "حبیب" نیست
جان دادهاند در ره احیای دین حق
مَردِ خدا که مرگ برایش غریب نیست
مُهری که میخورد به جبین از شرار عشق
بر آنکه نیست اهل حقیقت نصیب نیست
آدم ، اگر که رانده شده از بهشتِ عدن
فرمانبری نکرده ز حق، حرف سیب نیست
گر کوفیان به حادثه پیمان شکستهاند
خود بابِ خیر را به روی خویش بستهاند
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند ششم»
بعد از شهادت همه اصحاب ناگهان
آمد به نزد شاه ، "علی اکبر" جوان
گفتا : پدر ، اجازه بده تا که اکبرت
اکنون شود علیه دنیسیرتان روان
رخصت گرفت از پدر آن شبهِْ مصطفی
تا که روَد به عرصهی میدان امتحان
در امتحان بندگی و کفر ، میشود
پیروز ، آنکه بگذرد از شاهراه جان
جان ، پر بهاترین ثمر باغ خلقت است
بهتر که فدیهی ره حق گردد این زمان
رفت و علیه دشمن دین کرد بیدریغ
مردانگی و عزت و آزادگی ـ عیان
شد قطعه قطعه پیکر آن سبط مصطفی
از تیر و تیغ خصم در آن دشت بی امان
زین ماجرا اگرچه بوَد شیعه داغدار
شد تا همیشه پرچم اسلام ، استوار
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند هفتم»
چون شد شهید ، اکبر رعنا به کربلا
آتش کشید از غم داغش به خیمهها
"قاسم" که وا نگشته گل زندگانیاش
مویی نَرُسته بر رخ گلگونش از قضا
آمد بسوی شاه شهیدان به آه و سوز
گفتا : عمو...! اجازهی میدان عطا نما
هرچند من هنوز جوانی ، ندیدهام
دانم به قدر خویش بتازم بر اشقیا
گفتا عمو که: مرگ درین راه چیست؟ گفت:
"شهد من العسل" چو شود جان من فدا
تا عاقبت اجازهی میدان گرفت و تاخت
با قامتی نحیف ، در آن جنگ ناروا
"ابن فضیل" پست به فرمان "ابن سعد"
پرپر نمود ، آن "گل رعنای مجتبا"
آمد امام ، بر سر بالین او و گفت :
دشمن ببین چه کرد بر آل نبی ، خدا
در کربلا حماسهی عالم مُصوّر است
نقشی بوَد عیان که تداعی محشر است
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند هشتم»
"عباس" تا که عزم فرات ، اختیار کرد
آسیمهسر سفر ، به سوی آن دیار کرد
وقتی که دید آب روان را ز تشنگی
دستی درون علقمه ، بی اختیار کرد
تا جرعهای بنوشد از آن آب، ناگهان
از آب ـ یاد اهل حرم ـ احتذار کرد
پُر کرد مَشکِ آب، ولی "شمرِ" روسیاه
راهش گرفت و از سرِ ذلت هوار کرد :
برگرد از حسین ، که من حامی توام
هرکس که با من است به خود افتخار کرد
عباسِ تشنهلب به وفاداری حسین
سوز نهان خویش ز دل آشکار کرد
گفتا : خموش باش و مگو از برادرم
شمشیر چون کشید به سویش فرار کرد
تا شمر دون به پاسخ تلخی کزو شنید
تیر و سنان ، رها سوی آن گلعذار کرد
مَشکاش درید و نیز دو دستش ز تن گرفت
تا جان به راه عشق برادر ، نثار کرد
چشم فلک ندید چو این قوم ددسرشت
این شرح جانگزا ز بشر کِی توان نوشت؟
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند نهم»
هفتاد و دو ستارهی تابان معرفت
هفتاد و دو شهاب درخشان معرفت
هفتاد و دو نماد سلحشوری و قیام
هفتاد و دو شقایق بستان معرفت
هفتاد و دو نبسته به دنیا دل از وفا
هفتاد و دو نشسته به پیمان معرفت
هفتاد و دو رها ز زلیخای نفس شوم
هفتاد و دو عزیز ، ز کنعان معرفت
هفتاد و دو دلیل ، برای جهانیان
هفتاد و دو پدیدهی برهان معرفت
هفتاد و دو رسیده به سرچشمهی کمال
هفتاد و دو نتیجهی عنوان معرفت
هفتاد و دو ذبیح سرافراز راه دین
هفتاد و دو شهید ، به میدان معرفت
اسطوره گشتهاند ، به راه امامِشان
ثبت است بر جریدهی عالم دوامِشان
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند دهم»
وقتی که روح "خسروِ احرار" پر کشید
رنگ از رخ زمین و سماواتیان پرید
عصری فرا رسید که شعله به آسمان
از آه سینه سوزِ ستمدیدگان رسید
اهل حرم ، اسیر به دست حرامیان
طوفان بیپناهی و اندوه میوزید
در راه شام ، قلب عزیزان اهلبیت (ع)
در سینههای خسته و خونبار میتپید
"طفل سهساله" روی مغیلان به راه شام
از بیم تازیانهی اشرار میدوید
"زینب" عزیز فاطمه آن بضعهی رسول
از بار رنج و مِحنت و غم قامتش خمید
با خطبهای به نزد "یزید" سیه تبار
غالب شد و به نزد خدا گشت روسپید
وقتی رضای حق طلبی فارغ از خودی
رسوا کنی هر آنکه زند دم ز بیخودی
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند یازدهم»
از کربلا هر آنچه نویسد قلم کم است
پشت جهان ز بار چنین ماتمی خم است
بر بوم کربلا بنگر تا عیان شود
آزادگی و عزت و ایثار توأم است
بحری عظیم هست و کناره پذیر نیست
کشتی عقل ، غرق درین بحر ماتم است
این راز سر به مُهرِ شهادت، به راه دوست
بر آنکه نیست مَحرم اسرار ، مبهم است
گر بحرها مُرکّب و راقم شود بشر
از بحر عشق اگر بنویسند شبنم است
از اولین بشر که خدا آفریده است
در نزد او حسین همیشه مقدم است
عهدی که بست روز ازل با خدای خویش
اثبات کرد رشتهی این عهد، محکم است
این رشته را به خون جگر پروریده است
عهدی چنین ، خدا ز خلایق ندیده است .
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند دوازدهم»
راه خدا اگر طلبی؟... راه کج مپو
حق را به غیر صدق عمل در جهان مجو
شیطان دهد به باد فنا ، هستی تو را
ابلیس را برون کن ازین سینهی نکو
بیهوده عِرض خود مبری در جهان دون!
از کف مده! ز حقشکنی، قدر و آبرو
دیدی اگر که حق کسی میشود تباه
حق را بدون پرده و بی واهمه بگو
پیراهن صداقت اگر پاره شد به تن
با تار و پود زهد ریا کِی شود رفو؟
چون کربلا، مبارزهی حقّ و باطل است
گر شیعهای ، به جز ره سالار دین مپو
(ساقی) اگر چه دم زنی از جام بادهات
مستی ز جام عشق طلب کن نه از سبو
راه حسین ، راه خداوند داور است
راه علی و آل شریف پیمبر است .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
یکشنبه 11 آبان 1393 خورشیدی
برابر با شب تاسوعای 1435 قمری
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه
#اربعین_حسینی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
بـــــرادر ز شــام بــلا آمدم
من از پای طشت طلا آمدم
ز حالم گواهی به اشکم نگاهی
برادر حسینم برادر حسین(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ز داغ تــو یـک اربعین سوختم
به ملک دلم شعلـه افروختم
ز داغت کبابم غمت کرده آبم
برادر حسینم برادر حسین(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به دل بادف و چنگ چنگم زدند
بـه دروازۀ شــام سنگــم زدنــد
سرت را چو دیدم گریبان دریدم
برادر حسینم برادر حسین(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
همه بر تماشای ما صف زدند
بــه دور سـر پاک تـو کف زدند
زده خنده دشمن به اشک غم من
برادر حسینم برادر حسین(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
تسلاّ بـه قـلب کبـابم بـده
ز رگهای خونین جوابم بده
غریبم، شهیدم تمــام امیـدم
برادر حسینم برادر حسین(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
سکینـه ز شـام خراب آمده
بــه اصغر خبر ده رباب آمده
دل از جان بریده علـی را ندیـده
برادر حسینم برادر حسین(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
مـن آن بــانـوی مکتــب عصمتم
که گردیده در این سفر قسمتم
جبیـن شکستـه نمـاز نشستـه
برادر حسینم برادر حسین(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج غلامرضا سازگار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅
#نوحه
#اربعین_حسینی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
خوش آمدی خواهر قهرمانم زیـنبِ ســرفرازِ قـد کمـانم
روح رضا و صبرم بیـا کنــار قبــرم
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شهید لب تشنۀ سر بریده اگر چه سرو قامتم خمیده
دمی ز ره نماندم پیام تو رساندم
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ای خواهـر حمیـدۀ خـجسته به من بگو چرا سرت شکسته
گناه تو چه بودهاست چــرا تنت کبوداست
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
سر تو را به نوک نیزه دیدم صـدای قرآن تـو را شنیدم
به موج غم نشستم جبین خود شکستم
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
مجــاهدِ اسیــرِ رهنــوردم من سر نیزه بر تو گریه کردم
سرم مقابلت بود چراغ محملت بود
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
جان اخا به حفظ دخترت من سپرشدم به پیش سنگ دشمن
تنم پر از نشانه بـود ز تازیــانه
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خوش آمدی دستهگل مدینه دختر سیلی خوردهام سکینه
چراغ شعلهخیزم گریه مکن عزیزم
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
پدر چرا قلب مرا فسردی رقیّه را بـردی مرا نبردی
چگونه این حزینه بی تو رود مدینه
داد از جدایی، داد از جدایی (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج غلامرضا سازگار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه
#اربعین_حسینی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
فــــاتـح میـــدان بــلا خـــواهرم
هم قدم و همدم و هم سنگرم
آینــــــهدار پـــــــدر و مـــــــادرم
((خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
من سر نیزه،به تو بالیدهام
صدای حیدر ز تو بشنیدهام
گیسوی خونین تو را دیدهام
((خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
از رگ ببــریده، صـدایت کنم
با دل بشکسته دعایت کنم
اشکْفشان، ناله برایت کنم
((خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
یک اربعین خونِ جگر خوردهای
رو به سوی کرب و بلا کردهای
رقیّـــــه را چـــــرا نیـــاوردهای؟
((خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بـــرای مـــن ز شــام ویران بگو
ازلب و چوب وطشت وقرآن بگو
ز بـــــازوی بستــــۀ طفـلان بگو
((خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دختر فـاطمه، چها کردهای
یاد من از مهر و وفا کردهای
وقت نماز شب دعا کردهای
((خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نــــایبــة الحیـــــدر بــی قــرینه
نمـــان بـــه کـــربلا، مـرو مدینه
ترسم زگریه، جان دهد سکینه
((خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج غلامرضا سازگار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#اربعین
#امام_حسبن_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
خون دل
ای آرزوی خفته به خون ای برادرم
این قبر،قبر توست که باشد برابرم؟
گل چیده ام ز اشک که ریزم به تربتت
ای خفته زیر خاک که خاک تو برسرم
ازبس که نیزه خورده تنت پیش چشم من
آید هنوز خون دل از دیدۀ ترم
چل روز درفراق ،به سر بُرده ام، ولی
هرگزگمان نبود که طاقت بیاورم
گلهای باغ سبز تو نیلوفری شدند
منهم چو غنچه های کبود تو پرپرم
ای محرم همیشۀ زینب، بدان هنوز
ازضرب تازیانه کبود است پیکرم
درمانده ام چگونه بگویم جواب او
پُرسداگررباب که کو قبر اصغرم؟
داغ رقیۀ تو مراپیرکرده است
ازخواهرت مپُرس کجا رفته دخترم
من ازمدینه باتو رسیدم به کربلا
بی توچگونه عازم کوی پیمبرم
آتش گرفته است «وفایی» ازاین سخن!
وقتی رسم مدینه چه گویم به مادرم
شعر: حاج سیدهاشم وفایی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#اربعین_حسینی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
رکاب آهستهآهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بیمهری دریا، قسی القلب شد آتش
به جان دودمان رحمةللعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسیها نیست
که چشمش سوی خیمه، لحظههای واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته میگویم
زبانم لال النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را
اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد
نفهمیدند طه را... نفهمیند یاسین را
به چوب خیزران دندانهای از حرف سین افتاد
حسین جان😭
شعر: سیدحمیدرضا برقعی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#جامانده
#کربلا
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
کربلای عمر هرکس بیگمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
عاقبت باید حسینی رفت از دارِ جهان
ورنه در بستر به سَر عمرِ گران خواهد رسید
دست و پنجه نرم کردن با شهادت ساده نیست
هرکسی کربوبلایی شد، به آن خواهد رسید
نوکرِ ارباب، پیوسته دلش باشد جوان
پیر هم گردد به آقایش جوان خواهد رسید
غم مخور پای پیاده، کربلا روزی نشد
عاقبت یک روز ، جا مانده دَوان خواهد رسید
دستِ بی مهری نباید داد با ارباب، چون
دستِ پر مِهرش به دست دوستان خواهد رسید
آزمایشهای تو در تو ، به دل صیقل دهد
وانگهی روزی جواب امتحان خواهد رسید
اشک عاشق ، تازه روز اربعین گل میکند
آشنا باشیم زنگ کاروان خواهد رسید
ناله زینب کند کاری که بر «هل من معین»
پاسخ لبیک از کلِّ جهان خواهد رسید
گر بماند نزد حق یک روز از عمر جهان
طالب خون خدا، صاحب زمان خواهد رسید
شعر: حاج محمود ژولیده
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
آسمان! خون گریه کن، دل بی قرار زینب است
کاروان آمد، ولی در خاک یارِ زینب است
گفت با قبرِ برادر، قافله ســــــــــــالارِ صبر
مدفنِ خـــــون خدا، جانا مزار زینب است
عمرِ من کم شد، قدم خم شد، همه مویم سپید
لیک اینها خود نشان اقتدار زینب است
هر چه در کف بود، تقدیمِ خدا کردم حسین!
شاهدم قلبِ صبور و داغدارِ زینب است
این چهل روز،ازچهل سال است بر من سخت تر
از چهل منزل گذشتن شاهکار زینب است
هر که بود آورده ام، غیر از سه ساله دخترت
از تو شرمنده نگاهِ شرمسار زینب است
من نمیگویم چه شد در کوفه و شام بلا
خود ببین زهرا چگونه سوگوار زینب است
این بدنهای کبود و چهرههای زخم زخم
از اسارت، خود گواهِ آشکار زینب است
چشمهای هرزه و هیزِ اَراذل کُشتِمان
رازدارِ این مصیبت شامِ تار زینب است
صبر هم از صبرِ ما، والله کم آورده بود
حرفها…در گریۀ بی اختیار زینب است
زیر پای اسبها دیدم سرت بازیچه شد
حال حق دارم بگویم شام، عار زینب است
نَه خرابه، نَه به زندان، تاقتم از کف نرفت
تهمتِ بَد، قاتلِ صبر و قرار زینب است
وای از لفظِ کنیزی، وای از بیگانگان
دخترت مدیون آغوشِ وقار زینب است
آنچنان بر خصم شوریدم که در بزم شراب
سید سجاد مات از ابتکار زینب است
خواستند آهی کِشَم، اما خدا امداد کرد
تا ابد پیروزی از ایل و تبار زینب است
شعر: حاج محمود ژولیده
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشکش به صاحت مقدس حضرت رباب سلام الله علیها