گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امام_رضا #آخر_صفر ✔️ عنایت امام رضا (ع) به سلمانی؛ در مدت توقف حضرت رضا علیه السلام در شهر نیشا
.
|⇦•گر زحمت افتد...
#قسمت_اول#روضه #امام_رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
* پیر مردِ سلمانی که لحظه آخر امام رضا علیه السلام رفت سرش رو به دامن گرفت... اینا خیلی دل و جرأت داشتن به آقا گفتن لحظه آخر بیا سر ما رو به دامن بگیر. ما همیشه درخواست مون از آقا اینه: آقا لحظه آخر بیا کف پاتو رو سرم بذار. من کجا که سرمو بخوام رو دامن حجت خدا بگذارم !*
گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم
بگذار که من چشم به پایت بگذارم
حیف از تو عزیزی که مَنت یار بخوانم
لیکن چه کنم جز تو کسی یار ندارم
*بالاخره آقا اون لحظه آخر رفت سر مرد #سلمانی رو به دامن گرفت.. آقایی که فرموده لحظه ی آخره دوستانش میاد، خودش هی چشمش به در بود، هی صدا میزد پسرم جوادم! جگر گوشه بابا! داره دیر میشه. کی میخوای بیای؟..*
جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم
چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم
از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است
کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم
حسرت بوسهٔ بابا به دلت می ماند
تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم
مثل یه مار گزیده به خودم می پیچم
جگر سوخته را نیست دوایی پسرم
بس که در کوچه زمین خورده و برخاسته ام
نه توانی به تنم مانده نه، نایی پسرم
*جوادم! میوه دلم. تو این حرف بابا رو بهتر میفهمی...*
هی زمین خوردم و هی ناله زدم وا اُمّاه!
دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم
*اصلاً اسم رمز اینه، اگه دیدی گره ای داری هنوز گره ات باز نشده وقتی مقابل گنبد یا ضریح حرم حضرت می ایستی بگو آقا بحق مادرت زهرا سلام الله علیها. محاله دیگه گره ات باز نشه... گفت اول اینطوری قسم نده اول به جیگر گوشه اش جوادالائمه علیه السلام قسم بده. به این دو ذوات مقدسه.حضرت یه ارادت دیگه ای داره حالا جوادش که جیگر گوشه اشه یجور دیگه دوس داره. مادرش زهرا رو همه ی ائمه همینطور دوست دارند.. لذا شنیدید داستان اون جوونی که اهل فسق و فجور و گناه بود دنبال قافله داداش راه افتاد. داشتن میرفتن حرم امام رضا علیه السلام مردم شنیدن این داداشه داره میره همه یکی یکی اومدن انصراف بدن. گفتن ما داریم میریم از دست این چند روز راحت میشیم.کجا داره میاد؟گفتن اگه داداشت میاد ما بر می گردیم...داداشه گفت آبروی ما رو نبر برگرد. گفت خونه ی شماها نمیخواستم بیام، میخواستم بیام خونه امام رضا علیه السلام... ناراحتم هستید شما راه بیفتید فقط به عنوان اینکه راه رو بلدید من دنبال شما میام. میگن یکی دو منزلی حرم امام رضا علیه السلام این داداشه گنهکاره آلوده از دنیا رفت... این داداشه تازه دلش سوخت گفت یه بار که اومد یه کار خوب انجام بده نشد نرسید حرم امام رضا علیه السلام. بدن رو غسل دادن کفن کردن. گفت حالا که تا اینجا اومده ببریمش حرم امام رضا علیه السلام. حیفه. همه هم قبول کردن. آوردن طواف دادن و برگردوندن ودفن کردن...رفت پهلو ضریح ایستاد گفت: آقا !داداش ما آلوده بود گنهکار بود میخوام ببینم وضعیتش چی شد... خلاصه شما قبولش کردیدیا نه ؟
پذیرفتید یا نه؟ میگه شب در عالم رؤیا خوابشو دیدم چه وضع خوبی داره. تعجب کردم. باغ خوب،گفت تعجب نکن هرچی دارم از تو دارم. اگه اونجا بدنمو رها کرده بودی آتیش بود دور بدن من. بدنمو که غسل می دادی اون آبم آتیش بود کفنم آتیش بود تا جلو در حرم امام رضا علیه السلام این آتیش همرام بود. آتیش دیگه جرأت نداشت وارد حرم امام رضا علیه السلام بشه...
میگه بدنمو داشتید طواف می دادید یه پیرمرد اهل دلی داشت منو می دید.. گفت: فلانی یه کاری برا خودت بکن. اگه امام رضا علیه السلام تحویلت بگیره گرفته ها، کارت درست میشه. اگه نه، اون آتیش دوباره همراهته. گفتم چیکار کنم؟ سلام میدم به آقا. آقا بهم کم محلی میکنه. گفت تقصیر خودته. اینقدر خودتو آلوده کردی، این قدر گناه کردی، معصیت کردی....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#آخر_صفر
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_دوم #روضه_امام_رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
بار اول سلام کرد حضرت روش رو ازش برگردوند. سلامو جواب داد اما روش رو ازش برگردوند. پیرمرده گفت: یه بار دیگه دارن طوافت میدن می برنت. گفتم چیکار کنم؟ گفت بگو آقا بحق مادرت زهرا سلام الله علیها. میگه تو اون طواف آخر گفتم آقا تو رو بحق مادرت زهرا سلام الله علیها روتو برنگردون. آقا فرمود: چرا کاری می کنی ما ازت رو بر گردونیم. لذا به این مادر همشون یجورِ دیگه ای ارادت دارن...پسرش جوادالائمه هم همینطور بود...
موفق اومد دوان دوان گفتش یا امام رضا علیه السلام من تا حالا اینطوری پسرتو با این حال ندیده بودم. ببین چیکار داره میکنه؟ هی مشت میزنه رو زمین، چشا کاسه ی خون شده هی میگه آتیش تون میزنم، از خاک بیرون تون میکشم. حضرت رضا علیه السلام اومد فرمود: عزیز دلم چه کسی رو میخوای بیرون بکشی آتیش بزنی؟ یه نیگا به بابا کرد گفت: بابا آخه مادرم زهرا سلام الله علیها چه گناهی داشت؟ چرا درِ خونه اشو آتیش زدن؟ چرا سیلی تو صورتش زدن؟*
هی زمین خوردم و هی ناله زدم وا اُمّاه!
دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم
مثل آن چادر خاکی شد عبایت خاکی
مثل زهرا سرم آمد چه بلایی پسرم
مادرم را پسرش برد سوی خانه ولی
من سوی خانه روم با چه عصایی پسرم
*یه مقدار بیشتر راه نبود از کاخ مأمون تا خونه امام رضا علیه السلام. میگن پنجاه مرتبه حضرت رو زمین نشست. گاهی تعادل از دست می داد و زمین میخورد. هی صدا می زد آه جیگرم! آه پسرم!*
«ازاین جا حواس ها جمع باشه امام رضا علیه السلام داره روضه میخونه....»
سر نهادم به روی خاک که از جدم حسین
برده ام ارثِ غریبَ الغربایی پسرم
آب هم گر بدهی باز دلم می سوزد
شده این حجره عجب کرب و بلایی پسرم
جوادم!جگرم پاره شد اما بدنم پاره نشد
کَس نزد بر سر من سنگِ جفایی پسرم
دو ماه با این روضه ها گریه کردی شب آخره :
دست و پا می زنم و سینهٔ من نیست دگر
زیر پا و لگد بی سر و پایی پسرم
گریه بر بی کفن کرب و بلا کن در قبر
چون که بند کفنم را بگشایی پسرم
*صلی الله علیک یا اباعبدالله..هر جایی اسم کفن بیاد ناخودآگاه باید بگی ای حسین....ای بی کفن حسین...*
*اباصلت میگه اون لحظه آخر یه وقت دیدم یه آقازاده مه سیمایی وارد حجره شد. اول حواسم پرت بود سوال کردم آقا! شما کی هستی ؟ من که همه درهای حجره رو بسته بودم. فرمود اباصلت حواست کجاست؟ اون خدایی که یه لحظه منو از مدینه به توس میاره قادر نیست از در ِ بسته منو وارد کنه؟ فهمیدم جوادالائمه ست. سلام کردم گفتم آقاجان خیلی وقته بابات منتظره... رفقا نکته اینجاست، امام رضا علیه السلام تا این لحظه میگن حضرت همش می خوابید تو حجره تو بستر. حتی سر سفره که اومده بودن با غلاما معمولا غداشونو میخوردن نتونست بنشینه. اینقد حالش بد بود. این سمی که به امام رضا علیه السلام دادن یه سهم مهلکی بود. اما اباصلت میگه تعجب کردم. تا نگاه امام رضا علیه السلام به علی اکبرش افتاد، تا نگاهش به جوادالائمه علیه السلام افتاد. یه وقت دیدم انگار جون به پاهای امام رضا علیه السلام اومد. از جا بلند شد دوان دوان تا جلو در اومد. تا دست، گردن جوادش انداخت افتاد روی زمین. من میگم درستم همینه. آدم نگاهش به جوونش میفته جون میگیره...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#ایام_صفر
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به امام رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
اما نمیدونم چرا ابی عبدالله وقتی نگاهش به جوونش افتاد.. جون از پاهاش رفت. چه کرده بودن با این بدن. مرحوم شیخ حر میگه از اسب پیاده شد تا کنار بدن چند قدم راه بره، یه وقت، همه داره نگاه میکنن. یه وقت جلو چشم همه ی دشمنا، حسین خورد رو زمین. دو زانو دو زانو رفت. کنار بدن علی اکبر علیه السلام. هی داد میزنه: ولدی! ..*
پای دو سه تا روضه ست، باید داد بزنی یکی همین روضه ست. چرا که اگه گوش بدی پای این روضه صدا هلهله میاد
یه عده دارن کف میزنن. یه عده دارن میخندن. روایت میگه: انگار جون از بدن حسین داشت مفارقت میکرد. یه وقت دید یه دست رو شونه اش اومد، نگاه کرد. دید خواهرش زینبه. گفت آی خوش غیرت!
خیر از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نا محرم ببر
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#ماه_صفر
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1402062404.mp3
49.65M
|⇦•امام رضا به حق جوادت...
#روضه و توسل به امام رضا علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
از خود حضرت رضا عليه السلام روايت شده: «بقعه اى در خراسان است...هر كس مرا در آن بقعه زيارت كند گويا رسول خدا را زيارت كرده است»
📚عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 255، ح 5 و بحارالانوار، ج 99، ص 31، ح 2؛
.
📋 خلاصه عرض کنم حال گریهدارم را
#مناجات / #امام_زمان
#مناجات_با_امام_زمان (عج)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خلاصه عرض کنم حال گریهدارم را
دلا بسوز که گم کردهام نگارم را
نشستهام سر راهت بلند میگِریَم
مگر که گوشه چشمی کنی هَوارم را
جناب یوسف اگر شد سری بزن به گدات
که من به عشق تو ول کردهام دیارم را
هزار بار دعای خودت نجاتم داد
ببخش یاد نکردم یک از هزارم را
به کار تو نمیایم ولی مرا نفروش
به هم نریز عزیزم تو روزگارم را
بگیر بغض مرا تا کمی سبک بشوم
گذاشتم به سوی خیمهی تو بارم را
دلی که سوخته را هدیه میکنم بَردار
بریز دور و بر خیمهات غبارم را
بگو به نوکری خیمهات قبول شدم
به دست راست بده حکم افتخارم را
مرا بخاطر زینب به کربلا بفرست
به کربلا ببر این قلب بیقرارم را
به اقتدای تو هر صبح و شام میسوزم
چه بد زدند امام بزرگوارم را
#سید_پوریا_هاشمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 بدون آب بریدند حنجر او را
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدون آب بریدند حنجر او را
کشاندهاند به گودال مادر او را
عصا زدند به او پیرمردها بلکه
در آورند نفسهای آخر او را
قرار بود که چیزی نماند از جسمش
به دست نعل سپردند پیکر او را
*شاعر: #ناصر_دودانگه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 روضه حضرت ام البنین (س)
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
#روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینقدر این خانم مؤدب بود، همچین که وارد خونهی امیرالمومنین شد؛ دم در ایستاد صدا زد:« تا زینب خانم این خونه نیاد دم در من وارد نمیشم». همچین که بیبی اومد دم در، خانم جان بفرمایید. گفت:« همین توو دهنهی در بهت بگم خانم این خونه تویی، من نیومدم اینجا خانمی کنم؛ من اومدم کنیز شما باشم.
چند روزی که گذشت، دید وقتی امیرالمومنین صدا میزنه:« فاطمه!» دید بچههای علی یه جوری نگاه میکنند؛ دید حسین یه جوری کز میکنه یه گوشه«فاطمه!»؛ دید حسن یه جوری زانوهاش و بغل میگیره. اومد پیش امیرالمومنین:« آقا! ببخشید من بیادبیم میکنما ولی میشه به این نام من و صدا نکنید»؟!
- چرا آخه؟!
- آخه وقتی صدا میزنی:« فاطمه!»، بچهها یاد مادرشون میافتند؛ وقتی صدا میزنی:« فاطمه» حسن به درو دیوار نگاه میکنه؛ هی زیر لب میگه:«نزن! نزن! نزن»...
همچین که کاروان ابی عبدالله از مدینه راهی مکه میخواست بشه، کاروان راه افتاد؛ بیبی اومد عباسش و صدا زد:« عباسم! باید یه قولی به مادرت بدی.
- مادرجان هرچی بگی رو چشمم میذازم.
بیبی صدا زد:« عباسم! داری با حسین میری با حسینم برمیگردی؛ یه وقت نکنه ببینم بیحسین برگشتی؟! اگه میخوای من شیرم و حلالت کنم با حسین میری هرجایی رفت دنبالش میری. از خواهرش محافظت میکنی...
اما یه روزی رسید کربلا، بیبی یه نگاهی دورش کرد دید کسی نیست کمکش کنه میخواد سوار بر ناقه بشه. همچین که دید کسی نیست کمکش کنه یه نگاهی کرد سمت علقمه عباسم! مگه به بابام علی قول ندادی مواظب زینب باشی؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته
باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته
وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند
وای بر دل زندگیام جمله یکجا سوخته
کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش
آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته
بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بیرمق
شانهها از تازیانه خُرد حتی سوخته
#حسن_لطفی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 بچهم فدای حسین
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخه میگن پنج تا صورت غم درست میکرد، با این دست رو خاک غم میکشید. بعضیا میگفتن:« ام البنین! تو که چهارتا بچه بیشتر نداشتی، چرا پنجتا صورت غم درست میکنی؟!
- صدا میزد:« آخه حسینم مادر نداره، برا حسینمم جا مادرش گریه میکنم».
بشیر خبر آورد برا اهل مدینه:« آی اهل مدینه! دیگه در این شهر جای زندگی کردن نیست، آخه حسین و کربلا کشتن». یهو دیدن یه خانمی اومد جلو، چی میگی بشیر؟!
- صدا زد:« خانم جان! یا ام البنین، کربلا نبودی چهارتا بچهت و کشتن، یکی یکی اسامی و گفت تا رسید به عباس، هر اسمی رو میبرد، ام البنین هی صدا میزد:« بچهم فدای حسین، از حسینم چه خبر داری»؟!
صدا زد:« ام البنین! دستاش و قطع کردن، عمود به فرقش زدن».
یهو ام البنین صدا زد:« ببینم! مگه توو کربلا، من باورم نمیشه چه جوری با عمود به فرق عباس من زدن؛ آخه کسی جرئت نمیکرد به عباس من نزدیک بشه».
شروع کرد روضه بخونه:
همچین که رو اسب نشسته، دست به بدن نداره؛ نانجیب یه تیر سه شعبه به چشم عباس زد. ( دیدی یه چیزی توو چشمت میره سریع دست میزنی اون شیئ و دربیاری چشمت اذیت میشه). همچین که تیر به چشمش زدن، سر و خم کرد تیر و بین دو زانو قرار داد، همچین که سر و خو کرد کلاهخود از رو سرش زمین افتاد. اون نانجیب اومد جلو صدا زد:« عباسی که میگن تویی؟! چرا پا نمیشی با من بجنگی»؟!
- گفت:« نامرد! یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم».
-گفت:« تو دست نداری من که دارم».
چنان با عمود آهن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 مولانا یا حیدر، سَیِّدُنا یا حیدر
#رجزخوانی #زجز #امام_علی
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولانا یا حیدر، سَیِّدُنا یا حیدر
شمشیر اسلام و، شیر خدا یا حیدر
شور ما یا حیدر، عشق ما یا حیدر
زمزمهی هر روزه، منتظرا یا حیدر
یا اهل العالم! عالم صاحب داره
یا اهل العالم! حیدر نائب داره
یا اهل العالم! مولای ما مهدی
نشونهای از مولامون علی بن ابیطالب داره
شوکت حیدر داره، صولت حیدر داره
عزت و قدرت و دولت و مکنت و هیبت حیدر داره
« لبیک یا حیدر، لبیک یا مهدی»
تابنده یا حیدر، طوفنده یا حیدر
رو پیشونی داریم، سربنده یا حیدر
بال و پر یا حیدر، بالاتر یا حیدر
بهترین نقشِ روی، انگشتر یا حیدر
یا اهل العالم! عالم دست زهراست
یا اهل العالم! زهرا مادر ماست
یا اهل العالم! مولای ما مهدی
میگه توی عالم تنها علی ابن ابیطالب مولاست
صورت حیدر داره، سیرت حیدر داره
عفت و حرمت و همت و غیرت و جرأت حیدر داره
« لبیک یا حیدر، لبیک یا مهدی»
پاینده یا حیدر، آینده یا حیدر
ذکر لبهای هر، رزمنده یا حیدر
فتح خون یا حیدر، ذکری چون یا حیدر
میشه رمز جنگِ، با صهیون یا حیدر
ایها الصهیون! ماییم نسل خیبر
ایها الصهیون! ماییم صدها لشکر
ایها الصهیون! ما مرده پیکاریم
سلاح رزم این میدان ضربات شمشیر حیدر
دستِ یدالله داریم، ما ولی الله داریم
قدرت و عزت و جرأت داریم چون اسدالله داریم
«لبیک یا حیدر، لبیک یا مهدی»
*شاعر: #حمید_رمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋 عاشق فقط به دیده گریان دلش خوش است
#مناجات
حاج سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است
هجران زده به حال پریشان دلش خوش است
عشق است هرچه را بپسندی برای من
دلدادهات به غربت و هجران دلش خوش است
گفتی بسوز در غم من، اِی به روی چشم
دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است
با فقرِ محض آمدنم عیب و نقص نیست
وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است
محتاج یک نگاه کریمانهی توأم
قحطی زده به قطرهی باران دلش خوش است
در پشت در نشستن من بیدلیل نیست
سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است
با دست مهربان خودت لقمهای بگیر
خیلی گدا به لقمهای از نان دلش خوش است
اینجا بساط شاه و گدا فرق میکند
اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است
گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت
بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است
میگفت عاشقی که زیارت نرفته بود
تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است
وقتی دلت گرفت فقط فَابْکِ لِلْحُسَيْنِ
نوکر به روضهی شَه عطشان دلش خوش است
ای شهریار نیزه نشین آیهای بخوان
دردانهات به آیهی قرآن دلش خوش است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً
#امام_حسین
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هرجایی سوال میپرسیدن در این مسیر اسارت به امام سجاد میگفتند:« شما کی هستید»؟!
فقط یه جمله جواب میداد؛ صدا میزد: « انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً». یعنی من فرزند اون آقایی هستم که با قتل صبر کُشتنش؛ یعنی من فرزند اون آقایی هستم که یواش یواش کشتنش. یعنی بابای من و توو گودال نیزهدار با نیزه میزد؛ شمشیردار با شمشیر میزد.
امام باقر فرمودند:« با پنج حَربه جَدّ غریب ما رو کشتن».
نیزهدار با نیزه میزد؛ شمشیردار با شمشیر میزد؛ بعضی از پیرمردا با چوب و عصا میزدن؛ بعضیا سنگ جمع کردن، با سنگ جد غریب ما رو میزدن. ولی دستهی پنجم هیچی گیرشون نیومد دور گودال حلقه زدن، انقدر ناسزا به جَدّ ما گفتن...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋 بمیرد زینبت مادر، چرا از درد مینالی؟!
#حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بمیرد زینبت مادر، چرا از درد مینالی؟!
گذشته چند ماه اما کماکان ناخوش احوالی
چنان گیسوی من احوال بازویت پریشان است
نزن موی مرا شانه، ندارد هیچ اشکالی
چه معنا دارد این که در جوانی قد کمان باشی؟!
چه معنا دارد اصلا این علامات کهنسالی؟!
شنیدم که شبانه رفتهای تا خانهی انصار
شنیدم که دلت خون شد از ایمانهای پوشالی
طلوعت را مگیر اینقدر از شام سرای ما
تمام روز میبندی چرا بر صورتت شالی؟!
دو ماه و نیم، دلتنگِ لب خندان تو بودم
شنیدم پیش اسما خنده کردی، جای من خالی
همان میخی که بر در کوفت بابا کار دستش داد
امان از تیزی میخ و امان از این بداقبالی
پرت سرخ و رخت زرد و تبت پایین نمیآید
نمانده از جراحاتت برای دخترت حالی
*شاعر: #محمدجواد_شیرازی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ایستادم به روی پنجهی پایم اما
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخه صدا زد:« اسماء! من نگرانم؛ وقتی بدنم و رو تخته میگذارن میخوان ببرن میترسم حجم بدنم مشخص بشه، نامحرم ببیند. یه وقت اسماء صدا زد:« بیبی جان! ما در شهرمون، در دیارمون یه تابوتهایی میسازن دیواره داره. بدن و داخلش میگذارن؛ از اطرافش بدن مشخص نیست. بیبی یه خندهای کرد، صدا زد:« اسماء! میشه یکی از این تابوتا رو به علی بگی برام بسازه»؟!
تصور کن وسط حیاط خونه امیرالمومنین داره تابوت میسازه؛ بچهها هی میان سوال میپرسند:« بابا! این چیه؟! برای کی داری این تابوت و میسازی»؟!
موقع تشییع شد، امیرالمومنین یه نگاهی کرد به دور و برش؛ دید کسی نیست کمک علی کنه. حالا میخواد زیر تابوت و بگیره؛ صدا زد:« حسنم! بدو برو سلمان و خبر کن؛ سلمان بیاد کمک علی».
سلمان میگه:« توو خونه نشستهم؛ دیدم توو دل شب در خونه رو میزنند، تا در و باز کردم دیدم حسن سر به دیوار گذاشته. سلمان بدو بیا! مادرم و میخوایم ببریم. سلمان میگه:« بدو بدو رسیدم خونهی علی دیدم عجب اوضاعیه! حسین یه طرف، زینب یه طرف، امیرالمومنینم یه طرف؛ یه تابوتم وسط حیاط خونهست». دوتایی با علی آروم آروم زیر تابوت و گرفتیم، امیرالمومنین توو دهنهی در خونه صدا زد:« بچهها! اگه میخواین دنبال تابوت بیاین یه شرط داره؛ یه وقت کسی ناله نزنه؟! یه وقت کسی بلند بلند گریه نکنه؟! مادر سفارش کرده کسی نباید بفهمه».
همهی بچهها دنبال تابوت مادر راه افتادن؛ به عزت و شرف لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه. امیرالمومنین آروم آروم داره میخونه، بقیه هم آروم آروم دارن زمزمه میکنند:« محمد است رسول و علی ولی الله». اما یه مرتبه سلمان میگه: یه مرتبه یه نقطه از کوچه که رسیدیم، دیدم امام حسن رو زمین نشست؛ دستاش و رو سرش گذاشت. شروع کرد داد بزنه، ناله بزنه زیر بغلاش و گرفتن؛ حسن جان! مگه به بابات قول ندادی ناله نزنی؟! صدا زد:« سلمان! دست به دل حسن نگذار، اون چیزی که من با چشمام توو این کوچه دیدم هیشکی ندیده»...
ایستادم به روی پنجهی پایم اما
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
شب آخر دست دختر کفنا رو میده مادر
می خونه ذکر مصیبت برای حسین بیسر
لااقل اینجا مدینه بدن این خانم و تشییع کردن، به خاک سپردن. اما دلا بسوزه برای اون آقایی که هی پردهی خیمه رو بالا میزد؛ صدا میزد:« عمه جان! اینا کشتههای خودشون و همه رو خاک کردن. ولی نگاه کن بابام و همینجوری برهنه رها کردن و رفتن...
تشییعم کردن، ده نفر سوار بر مرکب شدن اون نانجیب صدا زد:« مَن ینتَدِبُ لِلحُسَینِ» اینقدر با سُّم مرکب رو این بدنا...
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#تابوت 👇
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10155
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
aali - <unknown>.mp3
23.63M
🔰ویژه برنامه شهدای خدمت
🔶 سخنرانی
🎙حجت الاسلام #مسعود_عالی
🗓 جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۲
#رئیسی_بهشتی_شد
#شهدای_خدمت
obodatian - <unknown>.mp3
37.35M
🔰ویژه برنامه شهدای خدمت
🔶 روایتگری
🎙حاج #سید_احمد_عبودتیان
🗓 جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳
#رئیسی_بهشتی_شد
#شهدای_خدمت
km_20240518_1080p_60f_20240530_034414.mp3
5.89M
﷽
#روضه_امام_رضا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴گریز انتظار😭
انتظار کشیدنِ اباصلت دم در مجلس
انتظار کشیدن خانوم زینب دم خیمه
🔴گریز کبودی
کبودی پیکر و صورت امام رضا با زهر
کبودی صورت حضرت زهرا(س)
🔴گریز پهلو
دست به پهلو امام رضا در کوچه
پهلوگرفتن مادرش حضرت زهرا(س)
🔴گریز دستوپا (یتململ)
بخود پیچیدن امام رضا در هجره
دستوپا زدن اباعبدالله(ع) در گودال
🔴گریز سر پدر
سر پدر در دامن پسر ،جواد (ع)
سر پدر در دامن دختر ، رقیه(س)
.
روضه خوان : #علـی_حاجیـان_فر 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ امام هادی علیه السلام و آیه نهم سوره مبارکه زُمَر
#امیرالمؤمنین
#حامد_کاشانی 🎤
هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ "زمز"
............
لَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّي الْحُرْمَةِ مِنْکَ وَ ذائِدِي الْحَقِّ عَنْکَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها کالِحُونَ.
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ساواکَ بِمَنْ ناواکَ.
لَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ وِلايَتَکَ.
خدا لعنت کند آنان که حرمت تو را شکستند و حقت را از تو دور کردند. شهادت مي دهم که آنان از همه زيان کارترند، آنان که حرارت آتش به صورتهايشان مي خورد و در آن با روي گرفته و عبوس هستند.
خدا لعنت کند کسي را که تو را با آن که در مقابل تو ايستاد مساوي بداند.
خدا لعنت کند کسي را که تو را با آنکه خداوند ولايتت را بر او واجب کرده مساوي بداند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🎥 #ببینید
🔴 بیانات استاد سید #حسین_مؤمنی
در مورد اهمیت استخراج روضه از روضه
-
✅ مفهوم دحوالارض
دَحْوالارض، اصطلاحی قرآنی و حدیثی است. منظور از دحوالارض بیرون آمدن خشکیهای گسترده زمین از زیر آب است. بنابر برخی روایات و منابع کهن اسلامی، زمین در ابتدا زیر آب بوده است و سپس خشکیها از آب سر برآوردهاند.(۱)
روز بیرون آمدن خشکیها[یا روز آغاز آن] روز دحوالارض نامیده شده است. بنابر برخی احادیث و کتابهای تاریخی، نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بوده است.(۲)
دحو به معنای واگسترانیدن (۳) گسترش دادن (۴) و چیزی را از جای آن برکندن (۵) و «دحوالارض» به معنای گستراندن زمین است.
📚 منبع
(۱) کتاب الازمنة و الامکنه، مرزوقی اصفهانی، ص ۳۵
(۲) من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۴۱
(۳) تاج المصادر، بیهقی، ج۱، ص۹۰
(۴) کتاب العین، خلیل فراهیدی، ج۳، ص۲۸۰
(۵) المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ذیل «دحا»
🟢 روز دحوالارض
به تعبیر عارف بزرگ سید بن طاوس: اِنَّ لِاَوقاتِ الْقَبُولِ اَسْراراً لِلّهِ جَلَّ جَلالُهُ ما تُعْرِفُ اِلّا بِالْمَنْقُولِ؛ همانا وقتهای پذیرش را اسراری است که از آنِ خداست و جز به آیات و روایات شناخته نمیشوند. (۱)
روز دحوالارض، مورد توجّه فراوان اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ بوده است و درباره فضیلتها و اعمال این روز احادیثی وارد شده است.
«دحوالارض را به گسترش زمین از زیر کعبه تفسیر کردهاند.» (۲)
امام رضا(ع) در این باره میفرماید: «روز بیست و پنجم ذیقعده (روز دحوالارض) روز ولادت ابراهیم خلیل(ع) و عیسی مسیح(ع) است و روزی است که زمین از زیر کعبه گسترده شده است.» (۳)
همچنین نقل شده است که در چنین روزی حضرت آدم(ع) به زمین هبوط کرده است. (۴)
به گفته مفسّرین، آیه شریفه «وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها؛ و زمین را بعد از آن با غلتانیدن گسترش داد.» (نازعات/ ۳۰) اشاره به دحوالارض دارد و منظور از آن نیز این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آبها به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلی درآمدند.»(۵) و نخستین برآمدگی نیز که آشکار شد، کعبه بوده است.
در اینباره در آیه دیگری به بیانی دیگر میخوانیم: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ؛ و اوست کسی که زمین را گسترش داد.»(رعد/۳) در تفسیر این آیه نیز آمدهاست: «خداوند زمین را به گونهای گسترد که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد؛ گودالها و سراشیبیهای تند و خطرناک را به وسیله فرسایش کوهها و تبدیل سنگها به خاک پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت؛ در حالیکه چینخوردگیهای نخستین آن، به گونهای بودند که اجازه زندگی به انسان را نمیدادند.» (۶)
📚منبع
(۱) اقبال الاعمال، سید بن طاوس، آخر باب ۶، از اعمال ذیحجّه
(۲) معارف و معاریف، سیدمصطفی حسین دشتی، ج ۳، ص ۲۵۷
(۳) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج ۹۷، ص۱۲۲
(۴) مراقبات، میرزا جواد ملکی تبریزی، ج ۲، ص۱۸۶
(۵) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۲۶، ص ۱۰۰
(۶) همان، ج ۱۰، ص ۱۱۳
#دحو_الارض
#مداحی_عالمانه
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
✅ مفهوم دحوالارض دَحْوالارض، اصطلاحی قرآنی و حدیثی است. منظور از دحوالارض بیرون آمدن خشکیهای گستر
.
❇️ تاریخ دحوالارض و وقایع آن
بنابر روایات و کتابهای فقهی، دحوالارض روز ۲۵ ذیالقعده است. (۱)
مطابق برخی روایات در این روز اتفاقاتی در رابطه با برخی پیامبران واقع شده است. این وقایع عبارتند از:
⬅️ نزول نخستین رحمت آسمانی بر حضرت آدم(ع). (۲)
⬅️ نشستن کشتی نوح بر کوه جودی. (۳)
⬅️ تولد حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی بن مریم(ع). (۴)
📚منبع
(۱) الآثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ص۲۷۳
(۲) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۴۲
(۳) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص۸۲۰
(۴) ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص۷۹
#دحوالارض
#مداحی_عالمانه
.
📗 دحوالارض در روایات
در برخی از آیات اینگونه فهمیده میشود که زمین در آغاز از زیر کعبه فعلی گسترش یافته است.
در مفاتیح الجنان در باب اعمال ماه ذیالقعده روایتی نقل شده که حسن بن وشّاء میگوید: من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا(ع) شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذی القعده پس فرمود: «امشب حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) متولد شدهاند و زمین از زیر کعبه پهن شده است، پس هر که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد.» (۱)
در ادامه شیخ عباس قمی اینگونه آورده است: در روایتی روزهاش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزهدار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر شود و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است. (۲)
علامه طباطبایی روایات دحوالارض را بسیار دانسته و آن را مخالف دلایل علمی ندانسته است. (۳)
در حدیثی طولانی که حکایت مناظره امام صادق(ع) با ابن ابی العوجاء است، حضرت امام صادق(ع) از دحوالارض یاد کرده و در تعریف کعبه فرمودهاند:(۴)
این خانهای است که خدا خلق خود را توسّط آن بهپرستش واداشته تا فرمانبری ایشان را بیازماید و به تعظیم و زیارت آن تشویق کند، خداوند کعبه را مرکز پیغمبران و قبله نمازگزاران ساخته، کعبه شعبهای است از رضوان خدا و راهی است به آمرزش و غفران او، آن بر استواری کمال و بنیاد عظمت برجاست، خداوند آن را دو هزار سال پیش از دحو (کشش) زمین آفریده، بنابراین شایستهتر فردی که باید از آن فرمان برد و از آنچه ممنوع ساخته و بازداشته باز ایستاد همان کسی است که جانها و کالبدها را آفریده است.
⬅️ در این روایت تاریخ خلقت کعبه را دوهزار سال قبل از دحوالارض بیان شده است و این بیانگر دو مطلب است:
اول شرافت کعبه و دیگر آنکه خشکیهای زمین از زیر کعبه پدید آمده است و اولین خشکی زمین کعبه بوده که آن گسترش یافته و منشاء حیات کره خاکی شده است.
⬅️ روایتی دیگر از امام حسین(ع) و در جریان آمدن گروههایی از جنیان برای یاری امام اینگونه آمده است که گروهی از جنیان به محضر حضرت اباعبدالله(ع) آمده و عرض کردند: «ای مولای ما! ما از شیعیان و یاران تو هستیم، آنچه را بخواهی به ما فرمان بده، اگر در همین جا باشی و به ما دستور نابودی همه دشمنانت را بدهی، ما قبل از اینکه از اینجا حرکت کنی، آن را اجرا میکنیم.»
امام حسین(ع) برای آنها دعای خیر کرد، و به آنها فرمود: «آیا قرآن را که به جدّم رسول خدا(ص) نازل شده نخواندهاید که میفرماید: قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ.» (۵)
«اگر من در وطن خود بمانم این مردمِ واژگون شده به وسیله چه کسی آزمایش میگردند، و چگونه آنها امتحان میشوند و چه کسی در قبر من سکونت گزیند؟ با اینکه خداوند هنگام «دحو الارض» (کشیدهشدن و گستردگی زمین) آن قبر را برای من برگزیده است و آن قبر را و پناهگاه شیعیان و دوستان ما کرده است، خداوند اعمال و نمازهای آنها را بپذیرد و دعاهای آنها را اجابت کند و شیعیان ما در آنجا ساکن شوند، تا آنجا مایه ایمنی آنها در دنیا و آخرت، از عذاب باشد.»(۶)
در این روایت روز دحوالارض روزی نام گرفته که خداوند در آن روز، زمین کربلا و قبر امام حسین(ع) را انتخاب کرده و نگاهی ویژه به آن سرزمین داشته است.
📚 منبع
(۱) مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، اعمال ماه ذیقعده، ص ۲۴۹
(۲) همان، ص ۲۵۰
(۳) تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۱، ص ۵۶۸
(۴) کافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۱۹۸
(۵) سوره آل عمران، آیه ۱۵۴
(۶) غمنامه کربلا، محمدی اشتهاردی، ص۹۲
.
.
✳️ اهمیت روز دحوالارض در کلام امیرالمؤمنین(ع)
از حضرت علی(ع) روایت است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد در روز بیست و پنجم ماه ذی القعده؛ روز دحوالارض بوده است.
هرکس این روز را روزه بدارد و شب آن را به عبادت بپردازد به پاداش عبادت صد ساله رسیده است؛ عبادت صد سالهای که روزهای آن را به روزه و شبهای آن را به عبادت گذرانیده است و هر جماعتی که در این روز گِرد هم آیند و به ذکر پروردگار بپردازند پراکنده نخواهند شد مگر آنکه خواستههای آنان برآورده خواهد شد و در این روز هزاران رحمت از سوی پروردگار نازل میشود که نود و نه درصد آن از آنِ کسانی است که روزش را به روزه و ذکر مشغول باشند و شبش را به احیا و عبادت.»
📚 منبع
المراقبات، میرزاجواد ملکی تبریزی، ص ۱۸۶
#دحوالارض
#مداحی_عالمانه
.
🟩 پاداش روزه دحوالارض
حسن بن علی وشّا میگوید: من کودک بودم که شب بیست و پنجم ذی القعده با پدرم در خدمت امام رضا(ع) شام خوردیم.
آنگاه آن حضرت فرمود: «امشب حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) متولّد شدهاند و زمین از زیر کعبه پهن شده است، پس هر که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه را روزه داشته است.»
📚منبع
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۴۵۱
..........
.
خاطرات سنگ آسیای دستی حضرت زهرا(سلام الله علیها) از روز دحوالارض
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
#محمد_جواد_غفورزاده✍
.