eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
87 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
قلبِ پدر خورشیدی و میان قمرها نشاندنت مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت نام تو می‌برم جگرم داغ می‌شود تو آتشی به روی جگرها نشاندنت جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت حک کرده‌اند نام تو را فاتحانِ رزم حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت هرجا که رد شدی همه‌اش سجده‌گاه شد هرجا که آمدی روی سرها نشاندنت ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه تو نوری و میان نظرها نشاندنت گفتند یاعلی و خدا جان درست کرد اصلا نجف برای تو ایوان درست کرد ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر از هرچه گفته‌ام به پیمبر شبیه تر ای شیوه‌ی کریمی تو مجتبی سرشت ای برکتت به حضرت کوثر شبیه تر الله‌اکبر از رجزِ مرتضایی‌ات ای ضربه‌ات به ضربه‌ی حیدر شبیه تر شمشیر کش به هیبت مولا که می‌شوی از هرکسی به دیده‌ی قنبر شبیه تر با دستمال زردِ نبردِ علی بیا ای جنگِ تو به صحنه‌ی محشر شبیه تر طوری به روی دست تکاندی سپاه را باشد به کندن درِ خیبر شبیه تر انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده یعنی علی به شکل علی اکبر آمده جانم به دستهای گدایان گرفتنت با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتنت قبل از مدینه خانه‌ی تو دیده می‌شود ای جانِ من به شیوه‌ی مهمان گرفتنت وقت اذان ملاحظه کن که بعید نیست از هر صفی علی دو سه قربان گرفتنت وقت اذان مقابل بابا خدات گفت : قربان از حسین چنین جان گرفتنت برگشته‌ای به خیمه ببوسی لبِ حسین قربانِ بوسه از لب سوزان گرفتنت این بیت را برای عمویت نوشته‌ام جانم فدای مَشک به دندان گرفتنت لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی آمد دلت که پیش پدر دست و پازدی... حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نیک سیرت بلند بالا و نیک سیرت چنان پیمبر علی اکبر به خَلق و خُلق و به صوت و منطق نبی دیگر علی اکبر رسول صورت بتول عصمت علی شجاعت حسن سخاوت حسین هیبت چو بوالفضائل یل دلاور علی اکبر به کربلا تا که زائر آید همیشه پایین پاست مقصد که از وجود تو شد ضریح حسین ششدر علی اکبر! ستاره‌ی بی بدیل لیلا برای شادی دلیل لیلا علیک قولاً ثقیل لیلا عزیز مادر علی اکبر! لبت چو میلی به تاک دارد درخت خانه چه باک دارد اراده ای کن ز نخل انگور میزند سر علی اکبر! چه دارم از تو برای گفتن حدیث حسن تو ورد دشمن ((ولی))نبودی ولی نداری کم از برادر علی اکبر! به صبح و ظهر و به عصر و مغرب حسین امام و تویی مکبر پس از شمایان نماز هم می‌شود مکدر علی اکبر! خیام آل علی‌ست بستان که هر کدام از شما بزرگان یکی‌ست نخل و یکی‌ست سرو و تویی صنوبر علی اکبر! چه گویم از شرح اربا اربا که دیده ام در تمام صحرا علی اکبر علی اکبر علی اکبر علی اکبر سید محمد حسین حسینی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وقتی که طبع من بدمد صور شعر را در واژ ه ها به عشق تومحشر شود به پا تا اینکه جایی از غزلت جایشان شود هر واژه ای به سمت خدا دست بر دعا در بین حرف ها به تمنای وصف تو با عین و لام و یا بشود کعبه ای بنا باید خدا خودش بنویسد ز وصف تو یا این قلم به دست من و شعر از خدا شاعر چه زود خسته شد و بر ورق نوشت بی انتهایی و غزلت نیست کار ما باید برای شعر شما جبرییل شد حتما به وحی های الهی دخیل شد آهوی طبع من به هوایت رمیده است آوارگی عشق تورا برگزیده است ابروی تو دوبیتی چشمت رباعی است نامت غزل بلندی قدت قصیده است باران شناسنامه دست کریم تو مهر شناسنامه چشمت سپیده است عباس و تو دوشعله عشقید ودیده ای در آسمان دو قرص قمر را ندیده است جاداشت تا ترک بخورد کعبه باز هم وقتی شنید حیدر لیلا رسیده است با خلق توخدا به نبوت اشاره کرد با قامتت به روز قیامت اشاره کرد باعشق تو تمام دلم عشق میکند تا مینویسم از تو قلم عشق میکند نه اینکه ما فقط به تو دلداده ایم بس با عشق تو خدای تو هم عشق میکند هم تو کریم و هم پدر و هم قبیله ات بر خانواده ی تو کرم عشق میکند وقتی به پیش چشم پدر راه میروی بر قامتت قدم به قدم عشق میکند وقتی کنارحضرت عباس میرسی از این سپاه چشم حرم عشق میکند قلب پدر از عشق تو تسخیر می شود روحش به چشمهای تو زنجیر می شود صاحب نفس شدی مسیحای دیگری اصلا خودت بگو که علی یا پیمبری می بینمت تورا به بلندای بالها از تاق عرش یک سرگردن تو سرتری با این قداستی که تو داری مساجدی باید بنا شود به رهی گر تو بگذری بر آسمان اگر که نگاهت گذر کند خورشید را به نور خود از روی میبری آقا مگر که عاشق تو میشود نبود لیلای زاده هستی و استاد دلبری تصویر رفتن تو سر آغاز عاطفه است معنای اوج قله پرواز عاطفه است پر بود چشمهای حسین از محبتت پربود چشمهای ترت از نجابتت وقتی قدم به صحنه میدان گذاشتی مومن شدند چندنفر بر نبوتت اما تمام دشت به یک بار نیزه شد وقتی شنید از رجز تو اصالتت جاداشت از فلک برسد صوت لافتی هنگام رقص تیغ تو در شان قدرتت معراج تو میان حرایی زنیزه است چیزی نمانده شبه پیمبر به بعثتت بابا به پیش پیکر تو محتضر شود در بین یک عبا بدنت مختضر شود موسی ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم بن کریم ملائکه همه از خاک سر درآوردند زمینیان ز شعف ، بال و پر درآوردند ز نور حیدر و زهرا ، پسر درآوردند ز دشمنان و حسودان پدر درآوردند دوباره اسم علی گشته ورد هر دهنی رسیده بر دل یعقوب ، بوی پیرهنی خبر دهید به عالم : حسین ، بابا شد ببین چه فیض عظیمی نصیب لیلا شد جمال روی پیمبر دوباره پیدا شد و با قدوم علی خوش به حال دنیا شد به چشم های حسود مدینه لعنت باد به مردهای یهود مدینه لعنت باد جوانی ام همه نذر جوانی اش باشد نگاه من به دل آسمانی اش باشد امید من به همین میزبانی اش باشد دلم که خوش به دل و دلستانی اش باشد مدینه مشعل اکرام ، میشود روشن علی اکبر و ارثی که میبرد ز حَسَن کریم بن کریم است ، سفره دار است او جهان چو برکه ی ناچیز و آبشار است او نبی ، علی و حسن ، فاطمی تبار است او به فصل زرد خزان دلم بهار است او علی به خاک زمین ، مثل آفتاب جلی است علی شبیه پیمبر ، علی شبیه علی است علی به وقت نبردش شبیه عباس است به وقتِ جود ، لطیف است ، مثل الماس است ز نسل فاطمیون است ، غنچه ی یاس است علی به حضرت زهرا عجیب حساس است علی علی به لبم مزه ی شکر دارد چقدر نام علی بر دلم اثر دارد رشادت از سر مژگان او سرازیر است به معرکه بزند ، غرّشش چنان شیر است برای دشمن حیدر چو تیغ شمشیر است دلم به زلفِ علی اکبر ، از ازل گیر است بکش به روی دلم تیغ را ، تباهم کن بیا خودت ببَر و خوب سر به راهم کن گره فتاده به کارم ، ببین گرفتارم جوانم و دو سه تا آرزو به دل دارم یکی وصال حرم ، بارگاه دلدارم یکی سپردن جانم به ساحت یارم همیشه یار قدیمی ما تویی آقا رفیق خوب و صمیمی ما تویی آقا پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شب رحمت ، شب احسان اباعبدالله باز عالم شده حیران اباعبدالله عرض تبریک به طه و به یاسین امشب آمده قاری قرآن اباعبدالله چه مبارک سحری ! قسمت عالم شده است دستگیری ِ حسن جان ِ اباعبدالله عرض تبریک به عباس ِعلمدار آمد شیر جنگاور گُردان اباعبدالله آسمان و قمرش سجده کنانند امشب پیش این شمع شبستان اباعبدالله حضرت خسرو دین ! نغمه ی شیرین آمد چشم بد دور ، علی جان ِ نخستین آمد کیست این بانی ِ الطاف ِ نهانی کردن عادتش مثل حسن خیر رسانی کردن طیب الله به این رحمت پیغمبری اش کار او گشته محبت به جهانی کردن ما نخواهیم از او غیر خودش را که خطاست از کریمان طلب لقمه ی نانی کردن زندگی چیست به جز لحظه ی شیرینی که به فدای سر و جانش ، سر و جانی کردن شهدا روز قیامت همگی می گویند این جوان داد به ما یاد جوانی کردن با سر و جان سوی این حضرت ِ جان باید رفت "زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت" حرکات و سکنات تو تجلای نبی با تو یک شهر نشسته به تماشای نبی چشم بد دور که تو آمدی و بار دگر همه دیدند نشسته است علی ، جای نبی تو فقط راه برو سرو خرامان حسین تا مدینه بکند یاد ز زهرای نبی شهد ِ دیدار دوباره ز پیمبر کردن نوش جان ِ علی ِ عالی ِ اعلای ِ نبی ای مسلمان ِ تماشای تو نصرانی ها فیض روح القدست فیض مسیحای نبی پسر ِ باب نجاتی و خودت باب نجات بر تو و این همه فیض و برکاتت صلوات آفریدند تو را تا که قیامت بکنی چون پدر بر دل عشاق حکومت بکنی حسرتی مانده میان دل عالم که نشد تا بر آن چند صباحی تو امامت بکنی از کرامات اباالفضل همین ما را بس که تو زیر علمش مشقِ رشادت بکنی قصد کردی چو پدر دست بگیری زهمه تا قیامت به بد و خوب محبت بکنی آی شهزاده ترین قصد نمودی انگار به پدر بیشتر از "جَون" تو خدمت بکنی گرچه بر کون و مکان ، سید و مولا بودی بیشتر از همه تو ، نوکر بابا بودی ای که فرموده علی تا ابد همتایت نیست زینت دوش حسین ، روی زمین‌ جایت نیست زودتر از همه عازم شده ای چون که تو را بیش از این طاقت ِ تنهایی ِ بابایت نیست اف به دنیا که برای پدر بی تابت جای یک بوسه میان همه اعضایت نیست عطش و نیزه و شمشیر چه کردند حتی رمق آه کشیدن روی لب هایت نیست آه یعقوب حرم ! دل بکن از یوسف خود محرمی دور و بر زینب کبرایت نیست یک تنه لشکر ارباب ، شده لشکر ها ام لیلا شده آه ام ِ علی اکبر ها @hadithashk
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای باز شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او @hadithashk
شد بسته بر هر ماه در عالم چشمان اخترهای بعد از تو جز بام تو هرگز نگردد باز بال کبوترهای بعد از تو تا آسمانها راه داری تو نامت بلند و قامتت بالا سر در گریبانند در پیش ات سرو و صنوبرهای بعد از تو آری دلم گرم است بر مهر ات مهری که تو بر سینه ام دادی آری ندارد هیچ مفهومی سرمای آذر های بعد از تو تو درس مکتب خانه ها گشتی تو مرجع هر عالم دینی اکبر شناسی گشته تا امروز عنوان منبرهای بعد از تو تو اشبه الناسی به پیغمبر کافر مسلمان می‌کند لحن ات آری ادا هرگز نشد صوت الله اکبرهای بعد از تو چشم تو مصباح الهدی باشد در هر دم ات خفته است صد عیسی مشق تو را دارند رهبرها در پای دفترهای بعد از تو بابای تو زیب همه عالم تو زینت بابای خود بودی بازار زیورها شکست ، اما بازار زیورهای بعد از تو در قحط آب و قحطی غیرت لب را به روی لعل تو بگذاشت با اشک مستی کرد و معنا شد مفهوم ساغرهای بعد از تو فریاد زد امداد کن زینب من ناتوانم پیش این پیکر در ناتوانی ها چه باید کرد با جسم اکبرهای بعد از تو زینب برایت روضه می‌خواند روضه برای غارت خیمه زینب دلش آشوب می‌گیرد آشوب معجرهای بعد از تو وقتی به روی نیزه ها رفتی یک کاروان گریان تو بودند هم دیده ی سرهای قبل از تو هم دیده ی سرهای بعد از تو @hadirhashk
جان تازه به تن خسته و بی تاب تویی ما همه  خاک ترین  و گهر ناب تویی چهره ات داد گواهی خود مهتاب تویی نو رسیده ؛ پسر حضرت ارباب تویی نفس و هستی آرام دل و جان حسین جان ِ عالم به فدای لب خندان حسین   آمدی روز کنی نیمه شب دنیا را بنِشانی سر جا هیمنه ی دریا را بکشانی پی خود دلشده‌ی شیدا را خنده آورده ای امروز لب لیلا را در این خانه کرم روی کرم بار شده همه جا پخش شده شاه پسردار شده   پای تو سرو قدی نیست مگر افتاده دلبری نیست که با دیدن تو دل داده در حصار تو که ماندیم شدیم آزاده مات و مبهوت صدای تو موذن زاده ای به قد قامت تو نماز قامت بسته به قد و قامت ِ تو  کار قیامت بسته   از بزرگیت به هر کوچه و برزن گفتند به تو با آن قد و بالات تهمتن گفتند به پیمبر  شدنت  خَلقاً و خُلقاً گفتند بخدا مدح تورا دوست و دشمن گفتند هیچکس لایق آن نیست شود بالا دست تا زمانی که در این خاک علی اکبر هست   پدرت خیره شده بَه چه نگاهی داری؟ با همان تیغه ی ابروت سپاهی داری فنّ مخصوص خود توست سلاحی داری غیر حفظ حرم عشق گناهی داری !؟ به هم آمیخته ای میمنه تا میسره را وا کن از صفحه پیشانی بابا گره را @hadithashk
امشب مدینه نفحه ی پیغمبری گرفت یا شهرِ عشق جلوه ی زیبا تری گرفت یا باغبان به بَر گل نیلوفری گرفت یوسف رسید و دوروبرش مشتری گرفت یعقوبِ اِیل، یوسفِ ثانی مبارکت اربابِ عشق، دلبرِ جانی مبارکت تکبیر می کشند ملائک به هر طرف اهلِ سما دوباره رسیدند صف به صف آمد حسینِ دیگری از دامنِ صدف این است رونماییِ شاهنشَه نجف این مرتضاست، فاطمه، یا که پیمبر است نه؛ این علی اکبر و از نسلِ حیدر است خَلقاً شبیه حضرت طاهاست این پسر خُلقاً مثالِ سیدِ بطهاست این پسر رویش تمامْ جلوه ی مولاست این پسر خویش، بگوی حضرت زهراست این پسر هم زینب است و هم حسن و هم حسین اوست بر زینب و حسین و حسن نورِ عین، اوست میلاد او خدا به حسینش هدیه داد به به، به مادرش که چنین گلْ پسر بِزاد که قلب فاطمه ست از این نو رسیده شاد بر او درود و تهنیتِ هر فرشته باد.. فرزندِ ارشدِ شَهِ کرب و بلاست این.. آری عصایِ پیریِ خون خداست این.. او در کلاس حیدرِ کرار قد کشید در لشکرِ عموش، حسن وار قد کشید شیرِ حسین بوده که، سردار قد کشید او پا به پای میر و علمدار قد کشید عالم مريدِ فنِ نَبرد و بیان اوست داود محوِ نغمه و صوتِ اذان اوست او در جوانی اش همه شور و شهامت است اوجِ شکوه و عزت و اوجِ درایت است روحِ نماز و طاعت و روحِ عبادت است او بی نقاب جلوه ی روز قیامت است در کربلا مطیعِ کلامِ حسین بود زيباترين شهيدِ قيامِ حسین بود ابن الحسین، یک نظرش بَس برایمان کافیست روزِ حَشر کند یک صدایمان یا این که امشبی بِکُند او دعایمان امضا کند براتِ نجف - کربلایمان ای«ملتمس»جز او نَطلب حاجتی زِ غیر خواهی اگر شوی به جهان عاقبت بخیر @hadithashk
من شدم بی کس، شدم تنها بفریادم برس خسته ام از بازی دنیا بفریادم برس آمده شیطان زمین گیرم کند با لشکرش تا نیفتادم هنوز از پا بفریادم برس با گناهانم خودم قبر خودم را می کنم در سرازیری قبر اینجا بفریادم برس هیچ چیزی بدتر از شرمندگی پیش تو نیست یا بسوزانم همین جا یا بفریادم برس حق همیشه با تو بوده ؛ آنکه بد بوده منم زود حساب از من بکش اما بفریادم برس عاقبت یک روز یک جایی به دردت میخورم گرچه حالا من شدم رسوا بفریادم برس پیش زهرا آبرویم میرود کاری بکن روز محشر نه، همین حالا بفریادم برس هرشب جمعه فقط کارم به دست ساقی است جان من قربان این آقا بفریادم برس یا جوانی کردن من را همین امشب ببخش یا بحق اکبر لیلا بفریادم برس گفت: بابا من که گفتم اربا" اربا میشوی بر سر نعشت شده دعوا بفریادم برس می‌کشم زانو و میخندد به اشکم یک سپاه ای عصای پیری بابا بفریادم برس @hadithashk
بلند مرتبه بود و بلند بالا بود امامزاده ی آقا چقدر آقا بود کدام واژه تواناست وصف دریا را که آنچه بود به اکبر شبیه ، دریا بود پیمبر است ؟ نه. آیا امام ؟نه ، هردو که نیم حیدر و یک نیمه نیز طاها بود همیشه بر سر دیدار او جدل می شد برای دیدن رویش همیشه غوغا بود علیّ اکبر لیلاست این ، که مجنون هم برای دیدن او در صف تماشا بود علیّ اکبر زهراست این که یوسف هم به عشق نوکریش خسته از زلیخا بود برای بردن نامش وضو بگیر ای شعر قلم بایست که وصفش نه حدّ املا بود برای گفتن أن علی ولی الله بگو کدام مؤذّن چنین توانا بود عصای دست حسین است این پسر اما شکسته دیدمش آنجا که عشق تنها بود کدام گرگ ؟ چگونه درید یوسف را ؟ که تکّه تکّه ی او در تمام صحرا بود حسین بود و عبایی پُر از علی اکبر حسین بود و عصایی که إرباً إربا بود @hadithashk
با تو فقیرهایِ غنی می‌شویم علی مجذوب خاتمی یمنی می‌شویم علی ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط... ...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی می‌شویم علی قربان کُنیه‌ات که به نامِ حسن زدند  یعنی فقط ابالحسنی می‌شویم علی از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب... با هم برادرانِ تنی می‌شویم علی تو از شرابِ حضرتِ حق خورده‌ای و ما بد مستِ باده‌ای دهنی می‌شویم علی وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو روزِ ظهور آمدنی می‌شویم علی آنکه علی‌است معجزه‌ی ابتدای او الله‌اکبر است فقط انتهایِ او حیران توست چشم محمد شناس‌ها ای فاطمه نگاه ، خداوند یاس‌ها از آتشی که هست به بامت رسیده‌اند از شهرهایِ دور همه‌ی آس و پاس‌ها جز تو حسین هیچ‌کسی را ندیده است یعنی نمی‌رسند به گَردت قیاس‌ها ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند پَرت است دائما به تو هرجا حواس‌ها هربار پیشِ عمه‌‌ی خود  مدتی بمان قدری نگاه کن به همین التماس‌ها تو مرتضایِ دومی و  تیغ اگر کشی پیشِ تو می‌دوند همه‌‌ عمر و عاص‌ها ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است پس با حسین نسبت ما خانوادگی است* لیلا نشسته است اگر در مقابلت مجنون دویده است به دنبالِ محملت لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی گیسو نریخته  دلِ باباست منزلت دریا مُرکب است و درختان قلم ولی تنها شمرده‌اند نَمی از خصائلت عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد از بسکه ریخته همه جا از فضائلت آدم بهانه بود اگر سجده کرده‌اند جبریل دیده بود کمی از شمایلت ام‌البنین به بازوی تو وان‌یکاد بست وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت ای دومین علی هنرت را نشان بده   بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده میدان محاطِ صولتِ پروردگاری‌ات دشتِ نبرد  نعره‌زن  از تیغ‌داری‌ات آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت جانم فدایِ سر زدن و سر شماری‌ات کس را ندیده‌ایم از این خیلِ صد سپاه در گردنش نمانده خط یادگاری‌ات عباس با حسین و خدا خیره گشته‌اند باد است و یال و منظره‌ی تکسواری‌ات سُم می‌زند به سنگ ، زمین داغ می‌شود عقاب شیهه می‌کشد  اسب شکاری‌ات پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس تا شام رفته‌است سپاهِ فراری‌ات* یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو میدان که می‌روی کمی آرامتر برو آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت  زانو نمی‌کشید  بیاید کنار تو از خیرِ جان گذشت و قدم نیمه‌جان گذاشت تیغی نمی‌گذاشت که بابا بخوانی‌اش سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت هرکس که دور بود خودش را به تو رساند هرکس رسید نیزه‌ی خود را نشان گذاشت جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو قومی رسید زخم  روی استخوان گذاشت ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو..... اشاره به حدیث:أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی *اشاره به مدح معاویه @hadithashk